- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 3 دقیقه
- توسط : محقق شماره 1
- 0 نظر
شاید برایتان جالب باشد بدانید در سایر ادیان و یا همین ایران باستان، زوجین بر اساس چه شرایط و ضوابطی میتوانند از یکدیگر جدا شوند و آیا در این جداشدن برای هریک از طرفین امتیاز خاصی در نظر گرفته شده است یا نه؟!
طلاق در اصل رها کردن از روی پیمان و قرارداد است و رها کردن از قید زوجیت. در اصطلاح شریعت، همان مفهوم عرفی رایج میان عقلاء را میرساند که شارع مقدس با شرایط خاصّی امضا کرده و به معنای گسستن پیوند زناشویی است.
در اصطلاح حقوقی نیز طلاق عبارت است از تشریفاتی که به موجب آن مرد به اذن یا حکم دادگاه، زنی را که به طور دائم در قید زناشوئی اوست رها میسازد.
آن گونه که از قدیمیترین قانون مدوّن و ساخته دست بشر یعنی “قانون حمورابی” استنباط میشود مرد قادر بوده در مواردی که زن تا مهلت معینی صاحب فرزند نمیشده وی را طلاق دهد و نیز اگر زنی بیماری مزمن داشت، مرد بدون آن که او را طلاق دهد میتوانست زن دیگری اختیار کند.
در آتن نیز طلاق برای مرد دشوار نبوده و مرد میتوانست بدون ارائه دلیل زن خویش را از خانه براند. در مقابل زن نمیتوانست به دلخواه، همسر خویش را ترک گوید ولی در صورت ستم شوهر، زن میتوانست به “آرخون” _ بزرگان دینی _ مراجعه و تقاضای طلاق کند. با رضایت “آرخون” طلاق زن صورت میگرفت. گاهی نیز طلاق با رضایت طرفین انجام میگرفت، لیکن این توافق باید رسماً طی تشریفاتی در نزد “آرخون” اعلام میشد.
در مصر قدیم نیز شوهر نمیتوانست زن خود را طلاق دهد مگر در مورد نازایی و طلاق زن به هر دلیل، شوهر را مکلف مینمود تا قسمت بزرگی از املاک خانواده را به وی واگذارد و در نتیجه طلاق به ندرت اتفاق میافتاد.
در دین زرتشت نیز آیین زناشویی، کاری پسندیده و تجرد امری ناپسند و در خور نکوهش است. این تعلیمات به همراه حق برابری زن در زندگی زناشویی موجب میگردید که طلاق امری ناشی از اراده بیچون و چرای مرد تلقی نگردد.
در ایران باستان طلاق منوط به رأی دادگاه بود. اگر قاضی دادگاه تشخیص میداد که زوجین میتوانند زندگی زناشویی خود را ادامه دهند، آنان را مجبور به زندگی مینمود و شوهر متمّرد را به مجازات سختی محکوم میکرد تا بیجهت متمایل به طلاق نگردد.
در دین یهود نیز طلاق وجود داشته است در صورتی که مرد کجروی در زن خود بیابد برای او نامه انفصال (جدایی) مینویسد و به دستش میدهد و او را از خانه خود بیرون میفرستد.
در انجیل نیز آیات متعدد گاه بر عدم قبول مطلق طلاق دلالت دارد و در آیات دیگری از انجیل، طلاق را محدود به گناه یکی از زوجین نموده است.
با توجه به این که طلاق در واقع حکم قانونی و الهی است اما همواره باید مدنظر داشت که هر گونه انفصال و جدایی افراد از همدیگر در اثر توافق، نزاع و قهر و کدورت نوعی گسستگی اجتماعی است خواه این اجتماع وسیع باشد و چه در حد دو نفر و در چارچوب خانواده باشد.
مهم جدا شدن انسانها از یکدیگر است که مذموم و زشت تلقی میگردد. بنابر همین امر توجه به هر آنچه به کاهش روند شیوع این جداییها از ارتباط دوستانه دو شخص گرفته تا جدایی پیوند زناشویی و چه به هم ریختگی پیوندهای اجتماعی گروهی و یا جدایی دو ملت از یکدیگر هیچ یک از سوی هیچ آیین و مذهبی توصیه نمیشود.
چنانچه هر گونه جدایی نیز در ادیان بدان اشاره شده جهت جلوگیری از درگیریهای بعدی و آسیبها و خطرات احتمالی است. بنابراین هر گونه توصیه به جدایی و انفکاک نباید مورد سوء استفاده قرار گیرد و یا گرفتار مدرنیته و برخی شعارها مانند عدم تفاهم و عدم درک طرفین و غیره شود.
منبع: برنا نیوز؛ سجاد سبحانی