کشته شدن ابوجهل به دست دو جوان
سال دوّم هجرت بود، جنگ بدر بین مسلمین و مشرکان در سرزمین بدر شروع شد، ابوجهل از سران و دشمنان سرسخت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) در میدان جنگ حضور داشت و با تاخت و تاز، مشرکان را بر ضد مسلمین میشورانید، ولی دو جوان کم سن و سال، که هر دو «معاذ» نام داشتند(معاذ بن عمرو و معاذ بن عفراء) او را کشتند.
عبدالرحمان بن عوف میگوید: در جنگ بدر، در صف مسلمین، به جانب راست و چپ مینگریستم ناگاه دیدم بین دو جوان کم سن و سال که از دودمان انصار بودند قرار گرفتهام، با این که آرزو داشتم در چنین موقعیت خطیری بین افرادی قوی باشم و دشمن به خاطر آنها به طرف من نیاید.
در این هنگام یکی از آن دو به من گفت: «ای عمو! آیا ابوجهل را میشناسی؟! به ما نشان بده!!».
گفتم: آری میشناسم، ای برادرزاده! به ابوجهل چه کار داری؟!
گفت: به من خبر رسیده که او به رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) ناسزا گفته است. سوگند به خداوندی که جانم در تحت قدرت او است، اگر ابوجهل را بشناسم از او جدا نگردم تا یکی از ما کشته گردیم. سپس جوان دیگر نیز همین سخن را به من گفت.
از جرأت و نترسی این دو، شگفت زده شدم. طولی نکشید که ابوجهل را دیدم در میدان، تاخت و تاز میکند. او را به آن دو نشان دادم و گفتم: این ابوجهل این است!
آنها در لابلای رزمندگان مثل برق به سوی ابوجهل شتافتند و با شمشیری که در دست داشتند به او حمله برده و سرانجام، او را کشتند. سپس به حضور رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) باز گشتند و خبر کشته شدن ابوجهل را به آن حضرت دادند.
رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) به آن دو فرمودند: ایکما قتله؟ «کدام یک از شما او را کشتید؟»
هر یک از آن دو گفتند: من کشتم!
رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: آیا شمشیرهای خود را از خون، پاک نمودهاید؟ گفتند: نه.
رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم)به شمشیرهای آنها نگاه کرد، دید هر دو به خون رنگین است، به آنها فرمود: کلاکما قتله «هر دو شما او را کشتهاید».
(منبع: علامه مجلسی؛ بحارالانوار؛ ج۱۹ص۳۲۷)