نقش مدرسه در جامعهپذیری دختران
محمود بابا اوغلی
چکیده
مدرسه از جمله نهادهای مهم و مؤثر در جامعهپذیری افراد به خصوص دختران محسوب میشود. چگونگی و میزان مشارکت زنان در فعالیّتهای اجتماعی و استفادهی جامعه از تواناییهای آنان در عرصههای مختلف زندگی، وابسته به نوع نگاه یک جامعه نسبت به این گروه جنسی میباشد.
در این مقاله سعی شده است تأثیر مدرسه در فراهم نمودن شرایط لازم برای حضور زنان در جامعه، مورد ارزیابی قرار گیرد. جهت بررسی این موضوع، از روش کتابخانهای استفاده شده است. نتیجهی بررسی مشخص میکند که در توزیع امکانات آموزشی و برنامهریزیهای شغلی میان دو جنس، کفهی ترازو به نفع پسرها سنگینی میکند. لذا ناکارآمدی نظام آموزشی در خصوص اجتماعپذیری دختران، موجب بروز بسیاری از آسیبهای روحی و روانی میان نیمی از جمعیّت کشور گردیده است.
مقدمه
در بررسی سیر تکوینی جوامع بشری و مطالعهی چگونگی تغییرات و سرعت تحولات در هر یک از آنها باید به زیرساختهای فرهنگی اعم از باورها، اعتقادات و سنتهای اجتماعی مردم آن جوامع به عنوان عامل اصلی و محرک مجموعهای از تغییرات توجه خاصی مبذول شود. چرا که بدون شناخـت تأثیـر عوامل اصلی فکری، تعیین مظاهر عینی تغییر و توسعه یا رکود و سکون آن، در گذشته و یا حال حاضر یک جامعه، تقریباً امری محال است.
گسترش وسایل ارتباط جمعی و انتقال معانی فرهنگی میان انسانها، به قول مک لوهان در دهکده کوچک جهانی، بیش از پیش مفاهیم مشترک انسانی را در میان افراد جوامع گوناگون به وجود آورده است. یکی از این مفاهیم مشترک انسانی، حقوق شهروندی است که به برابری حقوق هر یک از افراد جامعه در دستیابی به امکانات و فرصتهای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی اشاره دارد.
با توجه به حقوقی که بر افزایش سهم زنان از مواهب مختلف زندگی اجتماعی دلالت میکند، زمینه لازم جهت احراز موقعیتهای اجتماعی گروه مردان، برای زنان جامعه نیز فراهم میشود. چنین شرایطی بدون تغییر نگرش کلی جامعه نسبت به زنان، به عنوان شهروندان درجه دو مهیا نخواهد شد.
آموزش و پرورش، یکی از محملهای ایجاد چنین فضاها و فرصتهایی است که میتواند در تغییر دیدگاه جامعه نسبت به حضور زنان در فعالیتهای بیرون از خانواده و درون خانواده نقش موثری داشته باشد.
مسلماً ایجاد چنین تغییری در ساختار آموزشی جامعه با تغییر شکل هر چند یک بار سیستم آموزشی از سالی به ترمی یا ترمی واحدی به سالی واحدی امکانپذیر نیست. بلکه تغییر نگرش متولیان نظام آموزشی در راستای رسیدن به توسعه پایدار، به عنوان یک عزم و اراده ملی باید مطمح نظر قرار گیرد.
و نهایتاً رسیدن به توسعه پایدار بدون توجه به نقش و تاثیر نیمی از جمعیت کشور در آن امکان پذیر نیست.
تعریف جامعهپذیری(Socialization)
تاکنون تعاریف زیادی از مفهوم جامعهپذیری توسط جامعهشناسان ارائه شده است. که در اینجا فقط به ذکر یکی از آن تعاریف اکتفا میشود: «جامعهپذیری فرآیندی است که به موجب آن شخصی هنجارهای گروههایی را که در میان آنها زندگی میکند، درونی میکند به طوری که یک خود واحد پدیدار میشود.»(هورتون/۱۹۸۹/ص۸۹)
خانواده، مدرسه، وسایل ارتباط جمعی، گروه همالان و مدرسه نامریی عواملی هستند که در فرآیند اجتماعی شدن انسانها نقش دارند. جامعهشناسان فرآیند اجتماعی شدن را از دو دیدگاه مورد بررسی قرار میدهند:
الف) دیدگاه فردی: از دیدگاه فردی، فرآیند اجتماعی شدن به معنای گسترش «من اجتماعی»است. از طریق آموزش، پیش بینی، ارزیابی و بسط تجربه آگاه در اختیار خویشتن. مید(G.H.mead) و همچنین کولی(C.H.cooley) صاحبنظرانی هستند که اجتماعی شدن را از این دیدگاه مورد بررسی قرار دادهاند.
ب) دیدگاه اجتماعی: از این دیدگاه، اجتماعی شدن فرآیند انتقال میراث فرهنگی و تداوم آن از این طریق است. جامعه باقی نمیماند مگر آن که بین اعضاء نوعی وفاق در شیوههای اصلی عمل و اندیشه به وجود آید و در خلال قرون تداوم یابد.»(ساروخانی/۱۳۷۰/ص۷۴۳)
مسلماً صاحب نظران هر یک از دو دیدگاه فوق الذّکر، صرف نظر از زاویه دیدشان نسبت به مسأله، بر اهمیت فرآیند اجتماعی شدن در زندگی اجتماعی انسانها و شبکه روابط انسانی اشراف کامل دارند. در هر جامعهای برنامهریزیهای آموزشی با توجه به ساختار سیاسی، اقتصادی، و فرهنگی و همین طور محدودیتها و امکانات موجود آن و نوع جهانبینی حاکم برآن، صورت میپذیرد.
اصول و اهداف کلی آموزش و پرورش در ایران
۱ ـ تشریح اصول و فرهنگ اسلامی و شیعی بر پایه قرآن کریم، سنت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) و سیره اهل بیت(علیهم السلام).
۲ ـ پیشبرد بررسی و تحقیقات علمی با توجه به امکانات علمی، فنی و فرهنگی
۳ ـ ارتقاء علم و تکنولوژی جهت توسعه علمی و فنی کشور به ویژه در زمینههای کشاورزی، صنعتی و نظامی
۴ ـ ارتقاء دورههای آموزشی فشرده همگانی
۵ ـ تأمین عدالت اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی در میان شهروندان
۶ ـ رعایت قوانین و مقررات و گسترش فضایل اخلاقی در جامعه
نقش نظام آموزشی در جامعهپذیری دختران
۱ ـ ۱ آموزش و پرورش رسمی و جایگاه دختران در آن
در ایران، «آشکار شدن اهمیت و ضرورت آموزش و پرورش و تقاضای روز افزون آن از سوی قشرهای مختلف اجتماعی، دولت را ملزم به اقدامات تازهای ساخت. لذا در سال ۱۳۲۲(ه ش)، قانون تعلیمات اجباری به تصویب رسید که به موجب آن، دولت ملزم به تعمیم آموزش ابتدایی اجباری و همگانی طی ده سال آتی شد. این قانون، همچنین تصریح کرد که برنامههای آموزشی و کتب درسی ابتدایی میبایست با توجه به نیازها و ویژگیهای گوناگون مناطق کشور تهیه شود و وزارت فرهنگ(آموزش و پرورش) مسئولیت طبع کتب و اصلاح محتوای آنها را داشته باشد»(علاقه- بند/۱۳۷۴/صص۴۹،۵۰)
امروزه شناخت نیازها و ایجاد ساز و کارهای لازم جهت تأمین آنها با توجه به پتانسیلهای موجود جامعه، از اهم وظایف دولتها به شمار میرود. معمولا برنامهریزان نظام آموزشی محتوای کتابهای درسی و برنامههای آموزشی را با توجه به واقعیتهای موجود جامعه، اعم از ساختار قشربندی اجتماعی، تنوع قومی و فرهنگی، شرایط منطقهای(روستایی) و (شهری)، وضع طبقاتی و همین طور عامل جنسیت تدوین و تعیین میکنند.
بررسی اجمالی جنبشهای فمینیستی در جهان، بیانگر این نکته است که در اکثر کشورهای جهان، ترجیح جنسی در برنامههای نظام آموزشی، یک واقعیت تاریخی به شمار میرود، که فقط شدت و ضعف آن متفاوت بوده و هست.
وجود قطعنامههای مجمع عمومی سازمان ملل متحد در خصوص حذف کلیه اشکال تبعیض علیه زنان خود دلیل جهانی بودن این واقعیت اجتماعی است. «اعتقاد به این که پیشرفت و توسعه تمام و کمال یک کشور، رفاه جهانی و علت (برقرار صلح)، لازمه حداکثر شرکت زنان در تمام زمینهها و شرایط مساوی آنها با مردان است.»(قطعنامه شماره۱۸۰/۳۴ مجمع عمومی ۱۹۷۹) حتی در کشورهای غربی نیز سالها بعد از رنسانس و عصر روشنگری بود که زنان توانستند با مبارزات خستگیناپذیر، راه ورود به مدارس را برای خود هموار کنند: «دسترسی به آموزش در تمامی سطوح برای فمینیستهای قرن نوزده پیروزی بزرگی به شمار میرفت. در فرانسه طرفداران حقوق اجتماعی زنان برای دسترسی دختران به آموزش متوسطه مبارزهی بسیار سختی را آغاز کردند. دسترسی به دانشگاه در پایان قرن برای زنان ممکن شد که آن هم مقاومت شدید مردان را به همراه داشت و همچنین شورش دانشجویی دانشگاه ادینبورگ به هنگام پذیرفته شدن چند زن در مدارس طب.»(میشل/ ۱۳۷۲ / ص ۹۳)
در ایران هر چند که از نظر قانونی و اعتقادی، منعی برای تحصیل دختران وجود نداشت، ولی به دلیل پارهای باورهای سنتی نسبت به نقش زن در جامعه حتی بعد از تاُسیس اولین مرکز آموزش رسمی یعنی دارالفنون در سال ۱۲۲۸ هجری شمسی، آنها عملا از تحصیل در مراکز آموزشی محروم بودند این وضعیت حتی چند سال بعد از مشروطه و تا زمان رضاخان نیز ادامه داشت.
مسلماً لازمه رسیدن به توسعه پایدار و همه جانبه در یک کشور این است که یک توافق جمعی در خصوص حذف کلیه اشکال تبعیض جنسی، هم به لحاظ قانونی و هم عرفی صورت پذیرد و این اصل مهم که: «هر کس حق دارد آزادانه، در زندگی فرهنگی، اجتماعی شرکت کند، از فنون و هنرها متمتّع گردد و در پیشرفت علمی و فرآیند آن سهیم باشد»،(بند ۱ ماده ۲۷ اعلامیه جهانی حقوق بشر /۱۹۴۸) در ذهنیت عمومی جامعه تثبیت گردد.
در ایران برنامههای آموزش و پرورش تا دوره راهنمایی برای هر دو جنس به شکل واحدی ارایه میگردد و این تمایز از درس حرفه و فن دوره آموزش راهنمایی شروع، و در رشتههای کاردانش دوره متوسطه با هدف تفاوت در نقشهای شغلی دختر و پسر ادامه پیدا کرده، در دانشگاهها به شکل آشکار به اوج خود میرسد.
طبقهبندی رشتههای تحصیلی بر اساس جنسیت افراد، قبل از آن که به جنسیت و ویژگیهای فیزیولوژیکی آنها مربوط باشد، به زمینههای فرهنگی هر جامعه ارتباط پیدا میکند و کاملا جنبه نسبیگرایانه پیدا میکند.
به عنوان مثال میتوان تفاوت امکان تحصیل در رشتههای علمی و آموزشهای شغلی دختران را در کشورهای مختلف ذکر کرد. مشاغلی از قبیل مهندسی-قضاوت و همین طور نقشهای سیاسی برای خانمها در جوامع مختلف شکل متفاوتی دارد.
محدودیتهای سیاسی و اجتماعی بعضاً متاثر از یک سری باورهای مذهبی، در راستای دستیابی زنان به برخی از نقشها و به تبع آن مزایای اجتماعی از قبیل ثروت، قدرت و احترام، ضمن تأیید نابرابریهای جنسی در متن برنامه آموزشی، انگیزه لازم را برای ادامه تحصیل در برخی از رشتهها با هدف دست یابی زنان به بخشی از فرصتهای اجتماعی، کاملاً از بین میبرد.
توزیع ناعادلانه امکانات آموزشی برحسب جنسیت
طبق ماده ۳۰ قانون اساسی، سواد حق مسلم کلیه شهروندان ایرانی میباشد که زنان را نیز شامل میشود.
بر اساس پرسشنامه سال ۱۳۷۳ سازمان یونسکو که نهضت سوادآموزی برای آن سازمان تکمیل نمود، اطلاعات جالب توجهی در خصوص ناعادلانه بودن سهم دختران از امکانات آموزشی بدست آمد:
با این که ۴۸/۵۰ درصد جمعیت ۶۰ میلونی را زنان تشکیل میدهند، ولی جمعیت دانشآموزان دختر فقط ۴۶ درصد کل جمعیت دانشآموزان کشور را شامل میشود.
۵/۷ درصد دختران ردههای سنی ۱۵ تا ۱۷ سال مناطق شهری در مقطع آموزش ابتدایی و ۹/۱ درصد در مقاطع راهنمایی به ترک تحصیل مبادرت مینمایند.
همین طور در مقابل هر ۱۰۰ مرد بی سواد، ۱۵۰زن بیسواد مشاهده میگردد.
به دلیل کمبود امکانات مناطق محروم کشور و برخی عوامل فرهنگی و اقتصادی، تعداد ۰۰۰/۶۸۹/۱نفر دانش آموز دختر از تحصیل باز ماندهاند.
بر همین اساس، متوسطه سرانه فضای آموزشی دختران ۷۳/۲ متر مربع در مقابل، سرانه فضای آموزشی پسران ۵ متر مربع مشخص شده است.
از ۱۰۱۱ سالن ورزشی، فقط ۱۱ سالن اختصاصی به دختران و بقیه یعنی ۱۰۰۰ سالن ورزشی مختص پسران میباشد.
از تعداد کل مدارس شبانهروزی، تعداد۹۱۶ مرکز شبانهروزی به دانشآموزان پسر و تعداد ۳۱۰ مرکز به دانشآموزان دختر و از ۱۲۰۰ کانون فرهنگی کشور تنها ۳۵۰ کانون به دانشآموزان دختر تعلق دارد.
۴/۳ درصد از دختران ردههای سنی۶ـ ۴ سال نیز از ورود به مدارس آموزش پرورش محروم گردیده، بدین طریق تبعیضات، امکانات ناچیز و فقر اقتصادی و اجتماعی به عدم حضور برخی از دختران در مدارس و مراکز آموزشی و یا ترک تحصیل منجر میگردد.(دبیر خانه شورای عالی انقلاب فرهنگی)
پیامدهای منفی ناشی از تبعیضهای جنسی در نظام آموزشی
اگر آموزش و پرورش نتواند با درک واقعیتهای نوین زندگی اجتماعی انسان برنامهریزی کند و صرفاً بر اساس باورهای بدون پشتوانه عقلی و علمی و سنت گرایانهی جامعه و تسلط تفکرات قالبی(STEREOTYPES)، خط حایلی میان دو جنس دختر و پسر ترسیم کند، موجب اتلاف هزینهها و بطلان استعدادها و تواناییهای نیمی از جمعیت کشور خواهد بود. برای سنجش میزان موفقیت مدرسه در تحقق اهداف آموزشی یا جامعهپذیری دختران، بهترین شیوه مراجعه به میزان رضایت مندی زنان فعال در عرصههای مختلف شغلی و زندگی خانوادگی است.
امروزه تحت تأثیر گسترش وسایل ارتباط جمعی و تبادلات فرهنگی میان جوامع، بیش از پیش بر میزان آگاهی زنان از حقوق اجتماعی و مطالبات به حق خود افزوده میشود. اگر نظام آموزشی کشور نتواند قانونی بودن این مطالبات را تایید یا خود چنین ارزشهایی را آموزش دهد، موجب شکل گیری و تشدید تعارضها در روابط اجتماعی خواهد بود. به طوری که اگر در یک جامعه میزان طلاق، خشونتهای خانوادگی علیه زنان، انحرافات اخلاقی زنان، خودکشی زنان از سالی به سال دیگر سیر صعودی طی کند، باید در سلامت کارکرد مدرسه در جامعهپذیری دختران به دیده تردید نگریست.
این که: «در هر ۱۸ ثانیه یک زن، قربانی خشونت خانوادگی میشود»،(خبر گزاری زنان ایران) حاصل عدم توافق عمومی جامعه بر سر حقوق اجتماعی زنان است که خود را در قالب درگیریهای خانوادگی نشان میدهد.
چنین به نظر میرسد، که به دلیل فقدان نگرش کارکرد گرایانه به نقش زنان در فعالیتهای اجتماعی، به خصوص در عرصه فعالیتهای اقتصادی و حاکمیت نوعی نگاه مردسالارانه در تقسیم کار اجتماعی متأثر از باورهای سنتی، و همچنین نبود ارتباط منطقی و هدفمند در بخشهایی از جامعه، به خصوص خرده نظامهای اقتصادی و مدیریتی جامعه با نظام آموزشی، نقش زنان در جامعه با چالشهای جدی و اساسی مواجه گردیده است.
به عنوان مثال: «برابر سرشماریهای سال ۱۳۷۵ فقط ۵/۱۵ درصد از زنان سرپرست خانوار، شاغلاند.»(بختیاری نژاد/ ۱۳۸۲/ ص ۱۲۸)
این مسئله میتواند بر روی دختران در حال تحصیل، تأثیرات منفی روحی و روانی، از قبیل دل زدگی از نقش، ضعف شخصیت، بدبینی نسبت به آینده، دلسردی از زندگی و همین طور بحران هویت را ایجاد و تشدید نماید.
نکته دیگر این که نظام آموزشی ما هیچ برنامه عملی لازم را در خصوص اطلاع رسانی، آگاهی بخشی و معرفی ویژگیهای روانشناختی نقشهای جنسی، حتیالامکان در دوره آموزش عمومی در دستور کار خود ندارد.
جوان امروز از یک سو در معرض هجمههای تبلیغاتی رسانههای گروهی از سراسر دنیا قرار دارد. از سوی دیگر اسیر قید و بندها و محدودیتهای فکری، فرهنگی و رفتاری متأثر از شرایط یک جامعه سنتی میباشد. و حتی در چنین شرایطی که ویژگی جوامع در حال گذار است، وظیفه نظام آموزشی است که با ایجاد نقبی میان سنت و مدرنیسم، هویت جوان امروز را باز تعریف نموده، آنان را برای رویارویی با واقعیتهای زندگی اجتماعی و ویژگیهای مربوط به نقش جنس مخالف در یک فضای واقعی مربوط به زندگی مشترک در آینده آماده نماید.
استفاده از فضاهای تعریف شده در روابط دختر و پسر با برنامهریزیهای حساب شده و قابل کنترل و نظارت شده در قالب محتوای کتابهای درسی، ارایهً مقالات، مسابقات علمی، ورزشی، سمینارها، تشکیل جلسات بحث و گفتگو در خصوص مسایل سیاسی، فرهنگی و اجتماعی و دهها برنامه دیگر که میتواند موجبات مشارکت هر دو جنس را در راستای تغییر و تصحیح تصورات ذهنی آنان و شناخت اصول و ویژگیهای روحی و روانی طرفین فراهم نماید، در نظام آموزشی ما جایگاه خود را پیدا نکرده است.
۲ ـ ۱ مدرسه نامرئی و نقش آن در فرآیند جامعهپذیری
علاوه بر تأثیر برنامههای آموزش رسمی و مدون بر میزان اجتماعپذیری دانشآموزان، نباید از واقعیتی همچون رد و بدل شدن اطلاعات در محیطهای آموزشی در جریان تعاملات میان دانشآموزان و تأثیر آن بر جنبههای گوناگون شخصیتی آنان غافل شد.
به طوری که بخشی از هویت دانشآموزان به خصوص در دوره نوجوانی، تحت تأثیر مدرسه نامرئی در حاشیه آموزشهای رسمی شکل میگیرد: «هویت یابی به سعی و خطا نیاز دارد. فردی که میخواهد هویت خاصی کسب کند، باید بارها و بارها رفتارهای متفاوت و متعددی در پیش بگیرد و از طریق سعی و خطا بهترین آنها را انتخاب کند. پوشیدن لباسهای متنوع و حتی متضاد با هنجارهای معمولی جامعه و داشتن سر و وضع متفاوت و نا معمول، نمودهایی از سعی و خطاهای نوجوان در زمینه هویّتیابی است. این سعی و خطاها در میان بزرگسالان به راحتی قابل پذیرش و مسامحه نیست».(احمدی/۱۳۷۹/ ص۱۰)
این وضعیت به خصوص برای دختران به لحاظ شرایط فرهنگی و اعتقادی حاکم بر جامعه و محدودیتهای اخلاقی معمول در آن، با فشارهای روحی و روانی خاصی همراه است.
در پایان ذکر این نکته ضروری است که اگر انتظار ایفای صحیح نقش تربیتی و پرورشی از مادران آینده جامعه را داریم باید به فکر ساختن پایههای شخصیتی آنان در مدارس امروز از سوی نظام آموزشی کشور باشیم؛ در غیر این صورت، مشاهدهگر جوانانی خواهیم بود که تحت تاًثیر بحران هویت، هیچ نشانی از تعلق خاطر نسبت به فرهنگ ملی و مذهبی در آنها نمیتوان یافت.
منبع: sociologyofiran.com