نقش اخلاق فردى امام على (علیه السلام) در حکومت
اشاره:
ضرورت وجود حکومت در جامعه بشرى که موجب جمع متفرقات، تنظیم امور فردى و اجتماعى، بیان و اجراى حدود و حقوق، تامین عزت و حفظ موجودیت و صیانت آزادى و استقلال مردم و اجراى وظایف مردم در برابر خود و دیگران میگردد، از امور بدیهى و مسائل ضرورى جامعه انسانى است ; حکومت براى تحقق اهداف آرمان خود به حاکمى با ویژگیها و توانمندیهاى خاص تربیتى، اخلاقى، علمى و سیاسى نیاز دارد . در این میان ارزشهاى معنوى و اخلاقى بیش از دیگر ویژگیها خود را مینمایاند . در این مقاله با استفاده از رهنمودهاى ارزشمند امام على علیه السلام و آثار فردى، تربیتى و اجتماعى تقوا و تاثیر آن در شخصیت اخلاقى و سیره حکومتى آن حضرت به بیان ویژگیهاى کارگزار در نظام الهى میپردازد .
ضرورت تشکیل حکومت
دلایل عقلى و نقلى، گواه نیاز جامعه بشرى به حکومتى است که امورش را راه برد، کیانش را حفظ کند، آن را از عوامل فساد و زوال باز دارد، در جهت مصالح آن برنامهریزى کند، زورمند را از تجاوز به حقوق ناتوان نگه دارد، ستمگران را از آن دور کند، عدالت را در آن حاکم و راهها را ایمن و همگان را در برابر قانون یکسان سازد .
بى گمان براى انسان، حالتى رنجآورتر از هرج و مرج نیست و دین اسلام که کاملترین ادیان و داراى پیشرفتهترین قوانین و سازمانهاست، هیچ یک از امور معنوى یا مادى زندگانى انسان را رها نکرده و براى هر مسالهاى حکمى تعیین کرده است . مهمترین مساله زندگى اجتماعى، ضرورت وجود حکومت است که اجراى بسیارى از احکام اسلام به آن وابسته است . در اثبات نیاز به حکومت و تشکیلات وابسته به آن از آیات شریف قرآن استفاده میشود که حکومتبر مردم و اداره جامعه اسلامى از ابتداى ظهور اسلام مطرح بوده و پیامبر خدا با الهام از آیات الهى به این امر مهم عنایت داشته است . خداوند متعال در مورد علت نزول قرآن میفرماید: «انا انزلنا الیک الکتاب بالحق لتحکم بین الناس بما اریک الله .» (۱.
این آیه بر مساله حکومت در اسلام دلالت صریح دارد .
قرآن کریم آنجا که به رسول اکرم صلى الله علیه و آله فرمان میدهد که خلافت و ولایت على علیه السلام را بعد از خودش به مردم ابلاغ کند، میفرماید: یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک فان لم تفعل فما بلغت رسالته (۲.;
«به کدام موضوع اسلامى به این اندازه اهمیت داده شده است؟ کدام موضوع دیگر است که ابلاغ نکردن آن با عدم ابلاغ رسالت مساوى باشد؟»
حضرت على علیه السلام در مورد ضرورت وجود رهبر در جوامع بشرى میفرماید: و انه لابد للناس من امیر بر او فاجر، یعمل فى امرته المؤمن، و یستمتع فیها الکافر، و یبلغ الله فیها الاجل، و یجمع به الفیء، و یقاتل به العدو، و تامن به السبل، و یؤخذ به للضعیف من القوى حتى یستریح بر و یستراح من فاجر (۳.; «از مقتضیات احکام الهى آن است که باید در میان مردم حکمرانى باشد، نیکوکار یا بدکار، که در آن صورت مؤمن در حکومت او به طاعت مشغول و کافر از زندگى بهرهمند میشود . خداوند در زمان او (حاکم. هر که را به اجل مقدر میرساند . به وسیله او مالیات جمع و با دشمن جنگ میشود . راهها امن و حق ضعیف از قوى گرفته میشود تا نیکوکار در رفاه قرار گیرد و از شر بدکار آسوده ماند .
در واقع امام على علیه السلام در این خطبه به برخى از آثار مادى و معنوى حکومت اشاره میکنند:
۱. در سایه حکومت حاکم، مؤمن به کار خویش ادامه میدهد .
۲. کافر نیز در حکومت حاکم، از مواهب مادى بهرهمند میشود .
۳. خداوند به مردم فرصت میدهد که در دوران حکومت او زندگى طبیعى خود را تا پایان در سلامت نسبى طى کنند .
۴. به وسیله حاکم اموال بیت المال جمعآورى میگردد .
۵. به کمک حاکم با دشمنان مبارزه میشود .
۶. به وسیله او جادهها امن و امان میگردد .
۷. به کمک او حق ضعیفان از زورمندان گرفته میشود .
و نتیجه انجام این وظایف از سوى حکومت این است که: «نیکوکاران در رفاه و از دستبدکاران در امان خواهند بود .»
على علیه السلام پیوسته لزوم یک حکومت مقتدر را تصریح کرده است و با فکر خوارج که در آغاز امر مدعى بودند با وجود قرآن از حکومتبینیازیم، مبارزه کرده است . على علیه السلام، حکومت و زعامت را به عنوان یک پست و مقام دنیوى که اشباع کننده حس جاهطلبى بشر و هدف و ایدهآل زندگى میباشد، سخت تحقیر میکند و آن را مانند سایر مظاهر مادى دنیا از استخوان خوکى که در دست انسان خورهدارى باشد بى مقدارتر میشمارد; اما همین حکومت را در مسیر اصلى و واقعیش به عنوان وسیلهاى براى اجراى عدالت و احقاق حق و خدمتبه اجتماع، فوق العاده مقدس میشمارد .
ابن عباس در دوران خلافت على علیه السلام بر آن حضرت وارد شد درحالى که با دستخودش کفش کهنه خویش را پینه میزد . امام از ابن عباس پرسیدند: قیمت این کفش چقدر است؟ ابن عباس گفت: هیچ . امام فرمودند: ارزش همین کفش کهنه در نظر من از حکومت و امارت بر شما بیشتر است مگر آنکه به وسیله آن عدالتى را اجرا کنم، حقى را به ذى حقى برسانم، یا باطلى را از میان بردارم . (۴.
نقش اخلاق فردى حاکم در حکومت
با مرور تاریخ و سیر تحولات حکومتى مشاهده میشود که چگونه مردم در زیر سایه حکومتى صالح به صلاح گرایش یافتهاند . نقش اخلاق فردى حاکم و نوع تربیت او، نقشى آشکار است . به بیان امام على علیه السلام با تغییر قدرت و حکومت، زمانه و همه چیز تغییر مییابد: اذا تغیر السلطان تغیر الزمان . (۵.
در حاکمیتستم، میدان عمل براى نیکان بسته و حرمتها شکسته است، بدکاران از هر قیدى رسته و درستکاران به خوارى نشستهاند، چنانکه امیر مؤمنان فرموده است: تنهد فیه الاشرار و تستذل فیه الاخیار . (۶.
چنانچه زمامداران خود سر و حاکمان خیرهسر، رشته امور را به دست گیرند شایستگان، خوار و بیمقداران بلند مرتبه خواهند گشت .
و بالعکس در سایه حکومتى شایسته با زمامدارى که متخلق به اخلاق الهى باشد، شایستگان اجر و قرب پیدا خواهند کرد، اوامر و مشکلات مردم به اصلاح خواهد گرایید و حق و عدالت در جامعه سایه خواهد گستراند .
تقوا به عنوان یک هدف واسطهاى تربیتى در نظام اسلامى
معیار و ملاکى که دین اسلام در چارچوب نگرش خود به انسان ارائه میدهد، حاکى از توجه به ساختار وجودى اوست; ساختارى که فطرت در آن نقش اساسى ایفا میکند .
با توجه به این معیار میتوان اهداف تربیتى را در نظام اسلامى به سه طبقه کلى اهداف غایى (نهایی.، اهداف واسطهاى و اهداف جزئى تقسیم کرد . (۷.
هدف غایى تربیت در هر مکتبى، کمال مطلوب آدمى است و باید تمام فعالیتهاى آدمى متاثر از آن باشد . هدف غایى که حقیقتى بى نهایت و جامع تمام ارزشهاست، از دید اسلام همانا خداوند تعالى است . اوست که بى نهایت و کامل است و میتواند محور تمام افعال انسان قرار گیرد .
منظور از اهداف واسطهاى، برخى غایتهاى کلى است که براى تبدیل شدن به رفتارهاى جزئى باید مشخصتر شوند . این اهداف نسبتبه هدف نهایى وسعت و محدوده کمترى دارند و حد وسط بین هدف نهایى و اهداف رفتارى و جزئیاند .
هدفهاى واسطهاى مسیر حرکت انسان را تاحدى مشخصتر میکنند و مجموعهاى را تشکیل میدهند که از به هم پیوستن آنها پیکره هدف نهایى ساخته میشود .
اهداف واسطه اى تربیتى از دیدگاه اسلام را میتوان به چهار گروه کلى خلاصه کرد: (۸.
الف. هدفهاى تربیتی اى که در آنها خدا محور توجه است .
ب. هدفاى تربیتی اى که در آنها خود فرد محور توجه است .
ج. هدفهاى تربیتی اى که دیگران محور توجهاند .
د. هدفهاى تربیتی اى که در آن طبیعت محور توجه است .
محورهاى کلی:
اهداف تربیتى در رابطه با خداوند در معرفتخدا، ایمان به او، تقواى الهى، عبودیتخدا، احساس تکلیف و شکرگزارى خلاصه میشود .
تقوا به عنوان یکى از خصوصیات مهم اخلاقى فردى امام على علیه السلام
تقوا از خصوصیات مهم اخلاقى است که متخلق بودن حاکم به آن باعث اجراى عدالت و کمال عقول میگردد .
تقوا از مهمترین خصوصیات اخلاقى و فردى حضرت على علیه السلام و از رایجترین کلمات در نهجالبلاغه است . (۹. این کلمه از ریشه «وقی» به معناى حفظ، صیانت و نگهدارى گرفته شده است . «تقوا» یعنى خود را محفوظ نگه داشتن، و «متقین» یعنى کسانى که خود نگهدار هستند . تقوا نیرویى روحانى است که بر اثر تمرینهاى زیاد پدید میآید و به روح انسان شخصیت و قدرت میدهد و آدمى را مسلط به خویشتن میکند و آثار و نتایج مفیدى دارد . آرامش حاصل از تقوا، فرد را در برابر حوادث روزگار . چه حوادثى که اراده انسان در آنها دخالت دارد و چه حوادثى که از اختیار او خارج است . مصون میسازد .
تقوا شخصیت انسان را تحتسیطره قرار میدهد و با وصل او به قدرت لایزال الهى زمینههاى تامین نیازها و رفع مشکلاتش را فراهم میکند .
آثار فردى، تربیتى و اجتماعى تقوا و نقش آن در حکومت امام على علیه السلام
۱. روشنى بینى و بصیرت
«بدانید هر که تقوا پیشه کرده از خدا بترسد، حق تعالى راه بیرون شدن از فتنه و تباهیها و روشنایى از تاریکیها (ى نادانى و گمراهی. را به او نشان میدهد .» (۱۰.
چگونه تقوا که فضیلتى اخلاقى و مربوط به طرز عمل انسان است، در عقل و فکر و قوه قضاوت انسان تاثیر دارد و منشا درک حکمت میگردد؟
نخست آنکه نیروى عقل انسان براى درک حقایق آماده است ولى پردههایى از طمع، شهوت، خودبینى، حسدو عشقهاى افراطى به مال، خانواده و جاه و مقام دیده آن را میپوشاند و انسان چهره حق و باطل را نمیتواند بنگرد; اما اگر با آب تقوا این غبار زدوده شود، دیدن چهره حق آسان است .
دوم آنکه هر کمالى در جهان هستى، پرتوى از کمال حق است و هر قدر انسان به خدا نزدیکتر شود، پرتو بیشترى از آن کمال مطلق در وجود او انعکاس خواهد یافت; لذا هر علمى از حکمت او سرچشمه میگیرد و هرگاه انسان در پرتو تقوا و پرهیز از گناه به او نزدیکتر شود و قطره وجود خود را به اقیانوس بیکران هستى او پیوند دهد، سهم بیشترى از حکمت الهى بر خواهد گرفت .
سوم آن که از نظر عقلى نیز پیوند میان تقوا و درک حقایق قابل فهم است; زیرا در جوامعى که بر محور هوا و هوس میگردد، تمیز حق از باطل مشکل است; بکارگیرى نیروها و انرژیها و هدر رفتن این سرمایهها در راه گناه موجب کم شدن درک مردم میشود، هرچند در زندگى مادى، پیشرفت کنند .
حکمت، روشنبینى و بصیرتى که در اثر تقوا پیدا میشود، حکمت عملى است نه حکمت نظرى .
راز روشنگرى عقل و روشنبینى حاصل از تقوا این است که تقوا زمینه فکر و اندیشه و تشخیص راه درست را فراهم میسازد .
حاکم با تقوا در سایه روشن بینى و بصیرت حاصل از تقوا، به روش صحیح و منطقى، مسائل را مورد بررسى قرار میدهد و به نتیجه مطلوب دست مییابد .
۲. جلوگیرى از شک و شبهه
«برعهده خویش میدانم که این مطالب را بگویم که خود نیز به این مطالب پایبندم . آن کس که در مقابل حوادث و پیشامدهاى روزگار قرار گیرد و از آنها پند بگیرد، تقوا او را از سرنگون شدن در شبهات نگه میدارد .» (۱۱.
شبهه تنها از این جهتشبهه نامیده شده است که شباهتى به حق دارد و به همین دلیل سبب فریب گروهى از سادهلوحان و دستاویزى براى شیطان صفتان براى فرار از حق میشود . در حقیقت امورى که در زندگى فردى و اجتماعى براى انسان پیش میآید از سه حال خارج نیست، گاهى حقى آشکار و گاهى باطلى روشن است، گاهى نیز مطلب باطلى در لباس حق عرضه میشود; ظاهرش حق است و باطنش باطل و از همین پوشش براى فریب مردم یا استدلالهاى بى اساس استفاده میشود .
اما افرادى که به سلاح تقوا مجهز هستند چون گرفتار هوا و هوس نیستند و عقل سلیم بر وجودشان حاکم است میتوانند در پرتو نور آن، ظلمات شبهه را بشکافند و در مسیر هدایت گام نهند .
اگر باطل در چهره اصلى اش ظاهر شود، بر کسى مخفى نمیماند و وجدانهاى بیدار و طبع سلیم انسانها هرگز آن را پذیرا نمیشود و تنها کسانى به سراغ آن میروند که دلى بیمار و فکرى منحرف دارند; اما هنگامى که باطل را در لباس حق بپیچند و آن را با حق بیارایند، کار مشکل میشود و گاه حق طلبان گرفتار این فریب و نیرنگ شده به آن روى میآورند و این یکى از انواع شبهه است . گاهى نیز مقدارى از حق با مقدارى از باطل آمیخته گردد و چهره زشت و شوم باطل در این میان پنهان گردد .
نوع دیگر شبهه آن است که باطل را از طریق توجیهات فریبنده در نظرها حق جلوه دهند بى آن که به حق آمیخته شده باشد .
تاریخ بشر پر از مشکلات و مصایبى است که از طریق شبهات و وسوسههاى شیطانى دامان انسانها را گرفته است . شیادان و فریبکاران با ایجاد شبهات، خود را بر مردم صالح ساده دل تحمیل میکنند .
جنگهاى سه گانه معروفى که در بصره، صفین و نهروان رخ داد و گروه زیادى را به کام مرگ کشاند، نمونههاى روشنى از سوء استفاده شیادان از شبهه براى پیشرفت مقاصدشان محسوب میشود .
امام علیه السلام در این خطبه میفرمایند با چراغ تقوا، تاریکیهاى شبهات را برطرف سازید و در پناه این سنگر مطمئن از ضربات هولناک شیاطین و نفس اماره در امان بمانید .
۳. دریافت عطاها و بخششهاى بسیار از جانب حق تعالى
«تقواى خدا کلید هدایت و رستگارى (دنیا و آخرت. و اندوخته براى روز قیامت و سبب آزادى از هر بندگى (شهوتها و خواهشهاى نفس. و رهایى از هر تباهى است، بهواسطه تقوا، حاجت درخواست کننده روا میگردد و گریزان (از عذاب و سختی. رهایى مییابد و عطاها و بخششهاى بسیار (از جانب حق تعالى دریافت میشود .» (۱۲.
ذات اقدس خداوند، ایمان و تقوا را نخستین سبب روزیهاى زمینى و آسمانى معرفى میکند:
و چنانچه مردم شهر و دیار همه ایمان میآوردند و با تقوا میشدند، همانا ما درهاى برکات آسمان و زمین را بر روى آنها میگشودیم . (۱۳.
هرکس که از محرمات الهى به خاطر خدا و ترس از او بپرهیزد، خداى متعال او را از تنگناى وهم و زندان شرک نجات میدهد و رزق مادى و معنویش را فراهم میکند و آنچه را که امیدوار بود به وسیله سعى و کوشش خود به دست آورد، خداى تعالى برایش فراهم میکند ; زیرا او به خدا توکل کرده است و کسى که بر خدا توکل کند، خداوند کفیل او میشود .
۴. غلبه بر سختیهاى دنیا و آخرت
«پس هرکه تقوا پیشه کند، سختیها بعد از نزدیک شدن و روآوردن به او، از او دور و کارهایش از تلخى براى او شیرین و موجها (فتنه و تباهکاریها. پس از پى در پى رسیدن بر او برطرف میشوند . دشواریها پس از رنج دادن، براى او آسان و کرامت و لطف (خداوند متعال. بعد از نایابى براى او بسیار و رحمت و مهربانى پس از دور شدن، به او بازگشت میکنند و نعمتها پس از کم شدن بر او فراوان میگردند و برکت مانند باران بزرگ قطره پس از اندک باریدن به او برسد .» (۱۴.
هرکس تقواى الهى را پیشه کند، خداى تعالى برایش راه نجاتى از تنگناى مشکلات زندگى فراهم میکند . انسان متقى از سوى خدا به نیروى دفاعى خاصى مجهز میشود که هم از جنبه درونى . در مواجهه با صفات نفسانى . و هم از جنبه بیرونى . در مواجه با حوادث گوناگون . قدرت فائق آمدن بر مشکلات را به او میدهد .
انسان متقى در کوران حوادث و امواج کوبنده یاس و ناامیدى با تمسک به ریسمان الهى خود را نجات میدهد و چون از انوار الهى بهره میگیرد از فیوضات الهى برخوردار شده، معضلات و مشکلات پیش آمده را از سر راه خود برمیدارد .
تاثیر تقوا در رفع سختیها و مشکلات
سختیها دو نوع است: سختیهایى که اراده و اختیار انسان هیچگونه دخالتى در آنها ندارد، مانند طوفانى شدن دریا و غرق شدن کشتى، و نوع دیگر گرفتاریهایى است که اراده و اختیار انسان در آنها دخالت دارد; مانند گرفتاریهاى اخلاقى و اجتماعى ; تقوا تاثیر بسیارى در رفع گرفتاریهاى نوع دوم دارد; زیرا گرفتاریها و سختیها در تاریکى پیدا میشود; آنگاه نور تقوا در ظلمت معاصى پدیدار گردد، راه از چاه تمیز داده میشود; همچنین تقوا سبب میشود که انسان نیروهاى ذخیره وجود خود را در راههاى لغو و لهو و حرام هدر ندهد و همیشه نیروى ذخیره داشته باشد . بدیهى است که انسان نیرومند و با اراده بهتر تصمیم میگیرد و راحتتر میتواند خود را از بند گرفتاریها نجات دهد . (۱۵.
۵. صبر کردن در سختیها
فالمتقون فیها هم اهل الفضائل: . . . فى الزلازل وقور، و فى المکاره صبور، و فى الرخاء شکور، لا یحیف على من یبغض (۱۶.. . . ; «پرهیزکاران در دنیا داراى فضیلتها هستند: . . . در سختیها باوقار و بردبار، و در ناگواریها شکیبا و در خوشى و آسایش سپاسگزارند، کسى را که دشمن دارند بر او ستم ننمایند . . .»
صبر و حلم یکى از مهمترین نتایج تقواست . انسان متقى میتواند عواقب امور را با بینشى الهى مورد تحلیل قرار داده، راه درست را از راه باطل تشخیص دهد و در مقام عمل به دلیل داشتن قدرت ایمانى و اعتقادى با تمام مشقات و نابسامانیهاى درونى و بیرونى مواجه و به هدف خود نایل شود . صبر و خویشتندارى در برابر حوادث گوناگون ارزش تربیتى زیادى دارد و براى کمال و رشد جسمى و روانى انسان مفید و ضرورى است . جایگاه صبر در تربیت اسلامى و نسبت آن به این همانند نسبتبدن به سر است; همان طور که بدن بدون سر، ارزش و فایدهاى ندارد; ایمان بدون صبر نیز ارزش ندارد; وقتى ایمان کامل است که همراه آن صبر و خویشتندارى در همه حالات و رفتار و کردار باشد .
۶. مصونیت از گناه
«بندگان خدا بدانید، تقوا سراى حصار و دار ارجمندى است، و گناه، سراى حصار و دار خوارى که ساکن خود را (از بلا و سختی. نگاه نمیدارد، و هرکه به آن پناه برد، حفظ نمیکند . آگاه باشید به سبب تقوا، نیش و هر دار گناهان دور میشود و به یقین و باور پایان بلند مرتبه به دست میآید .» (۱۷.
یکى دیگر از آثار بارز تقوا حفظ خود از معاصى است: اگر چه روشن بینى حاصل از این صفت الهى، انسان را نسبتبه ضلالت و گمراهى آگاه میسازد، اما نقش تقوا صرفا آگاهى دادن نیست و فراتر از علم و آگاهى، گرایش عملى نیز مدنظر است . منظور نخست از این اثر تربیتى نقش فعال تقوا در حیات انسانى است .
در بینش اسلامى، انسان متقى تمایل درونى و باطنى به خدا دارد و نیرویى، حرکت او را به سوى خدا تنظیم میکند و از انحراف در مسیر زندگى نجات میدهد .
۷. زره محکم و سپر مطمئن
«بندگان خدا شما را به تقوا سفارش میکنم; زیرا تقوا حق خدا بر شماست . و حق شما را بر خدا لازم و برقرار مینماید، و شما را سفارش میکنم به اینکه از خدا براى تقوا کمک بطلبید و از تقوا براى (قرب به. خدا همراهى درخواست نمایی; زیرا تقوا، امروز (دنیا. پناه و (در برابر سختیها و گرفتاریها. سپر است و فردا (قیامت. راه بهشت است; راه آن آشکار، و رونده در آن سود برنده، و امانتدار آن (خداوند. حافظ و نگهدار است .» (۱۸.
۸. پناهگاه استوار و دستگیره محکم
«پس به تقوا دست اندازید; زیرا تقوا ریسمانى محکم و پناهگاهى استوار است .» (۱۹.
توجه امام در این کلام به جنبه روانى و معنوى تقوا و آثارى که بر روح میگذارد معطوف است ; به طورى که احساس میل به پاکى و نیکوکارى و احساس تنفر از گناه و پلیدى را در فرد به وجود میآورد .
۹. حرص در علم
«از نشانههاى انسان متقى آن است که در امر دین تواناست، و در نرمى و خوشخویى دوراندیش و در ایمان با یقین و در (طلب. علم حریص و در بردبارى داناست . . .» (۲۰.
دین اسلام انسان را به کسب علم توصیه کرده است . اسلام علم را نور و بینایى و جهل را ظلمت و کورى میداند . فرد متقى نیز به دلیل آنکه داراى روشنبینى و بصیرت استبه همین خاطر به دنبال نور و روشنایى خواهد رفت و در راه کسب آن حریص خواهد بود .
۱۰. میانه نگه داشتن در توانگرى
«از نشانههاى یک فرد متقى این است که در توانگرى میانهرو (اسراف نکرده، دارایى خود را بى جا صرف نمیکند. و در بندگى و عبادت فروتن است و در فقر و نیاز مندى آراسته جلوه میکند .» (۲۱.
هر حرکت و فعل تربیتى باید بر اعتدال استوار باشد و از حد وسط بیرون نرود و به افراط و تفریط کشیده نشود تا حرکت و فعلى مطلوب باشد . آیین تربیتى دین اسلام به اعتدال در هر امرى فرامیخواند و مجموعه قوانین و مقررات و آداب دینى به گونهاى است که مردم، متعادل تربیتشوند . خداوند اموال و داراییها را وسیلهاى براى برپایى امور انسانها و بسترى مناسب براى حرکت متعادل ور شد آنان قرار داده است .
فزون خواهى و تکاثرطلبى، فرد و جامعه را به سوى تباهى میکشاند . امیر مؤمنان على علیه السلام در نامهاى که به کارگزار آذربایجان مینویسد، چنین میفرماید: «مبادا بپندارى که حکومتى که به تو سپرده شده استشکارى است که به چنگت افتاده است! خیر! امانتى است در گردن تو (که بایستى آن را مواظبت نمود، در راه آن قدمى بر خلاف دستور دین برنداری. و خواستهاند که تو نگهبان باشى، براى کسى که از تو بالاتر است، تو را نمیرسد که در کار رعیتبه میل خود رفتار کنى .» (۲۲.
در نامهاى که آن حضرت به سران لشگرهایش نوشته است، چنین میفرمایند: «لازم است والى را که هرگاه امتیازى کسب میکند و به افتخارى نائل میشود آن فضیلتها و موهبتها او را عوض نکند، رفتار او را با رعیت تغییر ندهد بلکه باید نعمتها و موهبتهاى خدا بر او، او را به بندگان خدا نزدیکتر و مهربانتر گرداند .» (۲۳.
على علیه السلام در دوره خلافت و حکومتخویش، بیش از هر وقت دیگر زاهدانه زندگى میکردند و میفرمودند: «خداى تعالى به پیشوایان حق واجب گردانیده که خود را با مردم تنگدستبرابر نهند تا اینکه فقیر و تنگدست را پریشانش فشار نیاورده، نگران نسازد .» (۲۴.
و همچنین در نامهاى به حاکم بصره میفرمایند: «آیا قناعت میکنم که به من بگویند زمامدار و سردار مؤمنان در حالى که به سختیهاى روزگار با آنان همدرد نبود یا در تلخکامى جلو ایشان نباشم؟» (۲۵.
و در ادامه همان نامه میفرمایند: «ولى چگونه ممکن است هواى نفس بر من غلبه کند و مرا به سوى انتخاب بهترین خوراکها بکشاند، در صورتى که شاید در حجاز یا یمامه افرادى یافتشوند که امید همین یک قرص نان را هم ندارند و دیر زمانى است که شکمشان سیر نشده است . آیا سزاوار استشب را با سیرى صبح کنم در صورتى که در اطرافم شکمهاى گرسنه و جگرهاى گرم (تشنه. قرار دارد؟» (۲۶.
۱۱. بهداشت جسمى و روانى
«همانا تقواى خدا داروى درد قلبها و روشنى بخش کورى دلها و بهبودى بیمارى تنها و اصلاح فساد سینهها و پاکیزگى آلودگى نفسها و روشنى پوشش دیدهها و ایمنى ترس دل و نور سیاهى تاریکى (نادانی. شماست .» (۲۷.
رابطه تقوا با سلامت جسم و روان
انسان با تقوا که به حد و حق خود قانع و راضى است روحى مطمئنتر و اعصابى آرامتر و قلبى سالمتر دارد . دائما در فکر این نیست که کجا را ببلعد، ناراحتیهاى عصبى او را به زخم روده و معده مبتلا نمیسازد، افراط در شهوت او را ضعیف و ناتوان نمیکند و عمرش طولانیتر میشود .
۱۲. پرهیز از طمع
«از نشانههاى متقین آن است که میبینى در سختى شکیبا و حلال را جویا و در هدایت و رستگارى دلشاد و از طمع و آز دور هستند .» (۲۸.
امیر مؤمنان على علیه السلام در مورد بیتالمال مسلمانان دقتبسیار مبذول میکردند و چون مالى میرسید، آن را تقسیم میکردند و چیزى در بیتالمال باقى نمیماند، فقط در مواردى که فرصت نبود تقسیم را به روز بعد موکول میکردند . ایشان هیچ گاه چیزى از غنائم را براى خود انتخاب نمیکردند و براى دوستان و خویشان خود تبعیض قائل نمیشدند . و در وصیتبه امام حسن علیه السلام میفرمایند: «و برحذر باش از اینکه شترهاى طمع و آز تو را به تندى به آبشخورهاى تباهى ببرند (بر اثر طمع به دنیا و کالاى آن، مرتکب حرام مشو که به عذاب الهى گرفتار خواهى شد ..» (۲۹.
۱۳. عمل کردن به نیکى و مداومتبر انجام آن
«از نشانههاى متقین این است که مردم به نیکویى او چشم داشته و از بدیش آسودهاند، کار نکوهیده از او دیده نشده کار پسندیدهاش هویداست، نیکویى به او روى آورده و بدى به او پشت کرده است .» (۳۰.
على علیه السلام در طلیعه حکومتبر حق خود به اصلاح اجتماع قیام کرد و در این باره چنین فرمود: «سوگند به کسى که پیامبر صلى الله علیه و آله را به حق فرستاد، هرآینه در هم آمیخته و غربال شوید و جدا گردیده و بر هم زده شوید; مانند بر هم زدن کفگیر آنچه را که در دیگ طعام است تا اینکه پستترین شما به مقام بلندترین شما و بلندترین شما به مقام پستترین شما برگردد . » (۳۱.
حضرت با چنین بینشى شروع به اصلاحات ادارى و اجتماعى کرد . وى استانداران و فرماندارانى را که نسبتبه مردم ستم کرده بودند از کار برکنار کرد . افرادى که در زمان عثمان، درآمد ملت را چپاول و ثروت مردم را ذخیره میکردند در حکومت على علیه السلام تحت تعقیب قرار گرفتند .
على علیه السلام به دنبال آن بود که عدالت را در میان اجتماع توسعه دهد و ستمگرى را از میان بردارد و حکومتى ایجاد کند که بر اصول صحیح اقتصادى، اجتماعى و اخلاقى استوار گردد .
۱۴. ایجاد خیر و نیکى
«دنیا و آنچه در آن است میفریبد، فانى است و هر که در آن است نابود میشود، خیر و نیکویى در هیچ یک از توشههاى آن نیست مگر در تقوا .» (۳۲.
براستى که براى حرکت در مسیر زندگى دنیوى، هیچ ره توشهاى نیکوتر از تقوا نیست . امیر مؤمنان علیه السلام با تمام وجود این حقیقت را دریافته بود و این چنین بود که توانستبا یارى این توشه که جز خیر و نیکى ثمرى ندارد، حکومت عدل را در دوران خلافتخویش برقرار سازد .
۱۵. برترین توشه
«امام على علیه السلام پس از بازگشت از جنگ صفین، به گورستان کوفه رسید، روبه قبرها کرد و پس از توصیف دنیا سؤال فرمود: پس خبر آنچه نزد شماست چیست؟ پس از آن به سوى یارانش نظر افکنده فرمود: بدانید اگر ایشان را در سخن اجازه و فرمان بود به شما خبر میدادند که بهترین توشه (در این راه. تقواست .» (۳۳.
۱۶. سبقت در انجام کار نیکو و رستگارى کردار
«پس کسى که تقوا را اشعار قلبش قرار دهد، در خیر و نیکویى از دیگرى پیشى گیرد و رستگار گردد، غنیمت دانید بهرههاى تقوا را .» (۳۴.
۱۷. استوارى در برابر لغزشها
«همت و اندیشه من در این است که نفس خود را با تقوا تربیت و خوار گردانم تا در روزى که ترس و بیم آن بسیار است (قیامت. آسوده باشد، و در لبه لغزشگاه استوار ماند .» (۳۵.
۱۸. قوت در دین، خوشخویى و نرمى
«از نشانههاى پرهیزگاران آن است که تو میبینى در امر دین توانا و در نرمى و خوشخویى دور اندیش و در ایمان با یقین هستند . خداوند در نظر آنان بزرگ، و غیر او . هرچه هست . در دیده آنها کوچک است . یقین و باورشان به بهشت مانند یقین و باور کسى است که آن را دیده و ایمانشان به آتش همچون ایمان کسى است که آن را دیده که اهل آن در آن گرفتار عذابند .» (۳۶.
یکى از خصوصیات مهم یک زمامدار مسلمان این است که فهم صحیح دینى داشته باشد تا بتواند دستورات و فرامین دینى را در جنبههاى مختلف آن به نحو صحیح و شایسته در جامعه برپا سازد و علاقه و دلبستگى مردم را به دین روزبه روز بیشتر کند; البته این مهم زمانى امکانپذیر خواهد بود که زمامدار بتواند با بیان نرم، رشته محبتبین خود و مردم را محکم گرداند که در این صورت مردم به او امیدوار میشوند و در سایه حکومتش، عدالتبرقرار خواهد گشت .
۱۹. برترین دارایى
«و بدانید که از جمله نعمتها، دارایى فراوان است و بهتر از دارایى فراوان تندرستى است و بهتر از تندرستى تقواى قلب است .» (۳۷.
۲۰. بازداشتن از کار حرام (خودسازی.
«بندگان خدا! تقوا، دوستان خدا را از ارتکاب حرام باز میدارد و خوف و ترس . از عذاب . در دلهایشان قرار میدهد، بهطورى که آنان را شبها . براى نماز . بیدار و در شدت گرمى روزها (براى روزه. تشنه نگاه میدارد; پس آسایش . آخرت . را به رنج . دنیا . و سیرابى . آن روز . را به تشنگى . امروز تبدیل نمودند و مرگ را نزدیک دانسته به انجام عمل نیکو شتافتند و آرزو را دروغ پنداشته به سر رسیدن عمر را در نظر گرفتند .» (۳۸.
نتیجه
براستى مادامى که تفکرات و گفتار و کردار شخص مستند به عامل تقوا نباشد نتیجههاى به دست آمده همانند امواج و طوفانهایى است که تحت تاثیر عوامل بیرون از ذات انسانى، فرو مینشیند و از بین میرود .
تمام حق کشیها، دروغگوییها، بیعدالتیها، تجاوزها و ستمگریها و نادانیها در عرصه حکومتها بشرى نشات گرفته از عدم پایبندى زمامداران به اصول اخلاقى و مجهز نبودن آنان به سلاح تقوا و در نتیجه عدم مصونیت روحى و اخلاقى آنان است .
نخستین شرط تشکیل یک حکومت دادگر، وجود یک زمامدار باتقواست تا جامعه در سایه تصمیمگیریها و فرمانهاى او داراى امنیت، عدالت، فضیلت، بصیرت و مصونیت گردد .
حاکمى که از یک سو به مدد نور حاصل از روشنبینى و بصیرت تقوا و بینش و معرفت زیاد از وقوع در شبهات مصون میماند و در مواجه با شدائد و سختیها و لغزشها به مدد زره محکم و سپر مطمئن تقوا صبر و تامل مینماید تا بتواند خود و مردم تحکومتخویش را، از عواقب ناشایست آن مصون دارد و با سلامتبه دست آمده از بهداشت جسمى و روانى حاصل از تقوا، حد اعتدال را در زندگى فردى و اجتماعى رعایت کرده و با پرهیز از طمع هیچ گاه به افراط و تفریط کشیده نمیشود و در همه حال حق و عدالت را آنگونه که شایسته است، برپا میدارد .
همچنین با توجه به فهم دینى برآمده از تقوا و ایمان به پایان پذیرى عمر به خودسازى خویش میپردازد و در مواجهه با مردم با خوشخویى و نرمى برخورد میکند و امور آنان را به خوبى حل و فصل مینماید
- فهرست منابع:
- . قرآن کریم
- . بیست گفتار: مرتضى مطهرى، تهران ، انتشارات صدرا، ۱۳۶۸
- . پیام امام شرح تازه و جامعى بر نهج البلاغه: مکارم شیرازى با همکارى جمعى از فضلا، تهران، دارالکتبالاسلامیه، ۱۳۷۹، ج۱ و ۲
- . ترجمه و تفسیر نهج البلاغه: محمد تقى جعفرى، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، ۱۳۶۲، ج ۳ و ۴ و ۶ و ۱۱ و ۱۲و ۲۰ و ۲۱
- . تفسیر المیزان: علامه سید محمد حسین طباطبایى، ترجمه سید محمد باقر موسوى همدانى، بنیاد علمى و فکرى علامه طباطبایى با همکارى مرکز نشر فرهنگى رجاء، ۱۳۶۳، ج ۷ و ۹ و ۱۹
- . تفسیر نمونه: مکارم شیرازى با همکارى جمعى از دانشمندان، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۷۲
- . ترجمه و شرح نهج البلاغه: فیض الاسلام
- . درآمدى بر تعلیم و تربیت اسلامی: اهداف تربیت از دیدگاه اسلام: دفتر همکارى حوزه و دانشگاه، انتشارات سمت، ۱۳۷۶
- . ده گفتار: مرتضى مطهرى، تهران، انتشارات صدرا، ۱۳۶۹
- . سیرى در نهج البلاغه: تهران، انتشارات صدرا، ۱۳۶۸
- . سیرى در تربیت اسلامی: مصطفى دلشاد تهرانى، تهران، مؤسسه نشر و تحقیقات ذکر، ۱۳۷۶
- . مراحل اخلاق در قرآن: آیهالله جوادى آملى، قم، مرکز نشر اسراء، ۱۳۷۸
- . المعجم المفهرس (الفاظ نهج البلاغه.: سید کاظم محمدى، محمد دشتى، نشر امام على (ع.، قم، چاپخانه مهر، ۱۳۶۹
- . مقدمهاى بر روشهاى تعلیم و تربیت در نهج البلاغه: محمد جواد لیاقتدار، پایان نامه کارشناسى ارشد، دانشگاه تربیت مدرس
- . نگرشى بر اخلاق از دیدگاه قرآن: ناصر خدایارى، صادق مرادى، تبریز، انتشارات سالار، ۱۳۷۹
- . نشریه حکومت اسلامى، ویژه اندیشه و فقه سیاسى اسلام: سال اول، ۱۳۷۵، ج ۱. ۲
پی نوشت:
۱. نساء، ۱۰۵
۲. مائده، ۶۷
۳. نهج البلاغه، فیض الاسلام، خطبه ۴۰
۴. همان، خطبه ۳۳
۵. همان، نامه ۳۱
۶. همان، حکمت ۴۶۰
۷. درآمدى بر تعلیم و تربیت اسلامی; اهداف تربیت از دیدگاه اسلام، ص ۲۹
۸. اهداف تربیت از دیدگاه اسلام، ص۴۰
۹. ده گفتار، مرتضى مطهرى، ص ۱۵
۱۰. نهج البلاغه، خطبه ۱۸۲
۱۱. نهج البلاغه، خطبه ۱۶
۱۲. همان منبع، خطبه ۲۲۱
۱۳. اعراف، ۹۶
۱۴. نهج البلاغه، خطبه ۱۸۹
۱۵. ده گفتار، مرتضى مطهرى، ص ۶۰
۱۶. نهج البلاغه، خطبه ۱۸۴
۱۷. همان منبع، خطبه ۱۵۶
۱۸. نهج البلاغه، خطبه ۲۳۲
۱۹. همان منبع، خطبه ۲۳۲
۲۰. همان منبع، خطبه ۱۸۴
۲۱. همان منبع
۲۲. نهج البلاغه، نامه ۵
۲۳. همان منبع، نامه ۵۰
۲۴. نهجالبلاغه، خطبه ۲۰۰
۲۵. همان منبع، نامه ۴۵
۲۶. همان منبع، نامه ۴۵
۲۷. همان منبع، خطبه ۱۸۹
۲۸. همان منبع، خطبه ۱۸۴
۲۹. همان منبع، نامه ۳۱
۳۰. همان منبع، خطبه ۱۸۴
۳۱. همان منبع، خطبه ۱۶
۳۲. نهجالبلاغه، خطبه ۱۱۰
۳۳. همان منبع، کلام قصار ۱۲۵
۳۴. همان منبع، خطبه ۱۳۲
۳۵. همان منبع، نامه ۴۵
۳۶. همان منبع، خطبه ۱۸۴
۳۷. همان منبع، کلام قصار ۳۸۱
۳۸. همان منبع، خطبه ۱۱۳
منبع:فصلنامه نداى صادق، شماره۲۰
سوسن کشارورز.