۴٫ کفائت
باز هم بر این مطلب اصرار میورزیم که مقصود از ازدواج، تنها آمیزش جسمی و تلاقی فیزیکی نیست، بلکه آمیزش و اتحاد جانها و روانها نیز مورد عنایت است.
چگونه ممکن است دو انسانی که هیچ تشابه روانی ندارند، بتوانند عمری را با تفاهم در زیر یک سقف بگذرانند و از کثرت و تباین، به وحدت کامل و توافق برسن.
میگویند: شهید بلخی که یکی از علما بود، تنها نشسته بود و مطالعه میکرد، جاهلی بر او وارد شد و گفت: تنها نشسته ای! وی در جواب گفت: حال که تو آمدی، تنها شدم.
هم نشینی با بعضی از افراد، زجری دارد که تنهایی ندارد. سعدی بر این نکته، واقف است که: (چندان که عالم را از جاهل نفرت است، جاهل را از عالم وحشت است).
بسیارند کسانی که از کفائت زن و شوی، هم طبقه بودن آنها از لحاظ ثروت و مقامات مادی، میفهمند؛ این گونه برداشتها نه منطقی است و نه اسلامی.
امام صادق(علیه السلام): به اینها فرموده است که:
اَلمُؤمِنُونَ بَعْضُهُمْ أکْفاءُ بَعْضٍ؛(۱)
بعضی از مؤمنان کفو و همتای یکدیگرند.
مردم مؤمن با یکدیگر، کفائت دارند
در تاریخ و احادیث اسلامی آمده است که پیامبر خداْ جویبر را که مرد تهیدستی بود، به خانه زیاد بن لبید که مردی متمکن بود، فرستاد و از او خواست که دختر خود را به وی بدهد.
زیاد به حضور پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) آمد و گفت: ما دخترانمان را به کسانی میدهیم که با ما کفائت داشته باشند.
پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:
جُوَیْبِر مُؤمِن، وَ المُؤْمِنُ کُفو لِلْمُؤْمِنَهِ، وَ المُسْلِمُ کُفْو لِلْمُسْلِمَهِ، فَزَوِّجْهُ یا زِیاد وَ لا تَرْغَبْ عَنْهُ؛(۲)
جویبر، مؤمن است و مرد مؤمن کفو و همتای زن مؤمنه و مرد مسلمان کفوِ زن مسلمان است. دختر را به او بده و به این کار بیمیل نباش.
و با این ارشاد، ذلفا (دختر زیاد) که دختری شایسته بود، به همسری جویبر درآمد.
این مطلب که در این گونه روایات آمده، در مبحث (سنخیت در ایمان) نیز روشن شده است و چیز تازهای نیست.
آنچه در این جا تازگی دارد، همان کفائتی است که از لحاظ رفعت و علوِّ مرتبه انسانیتِ شخص مطرح است و در این زمینه، در منابع اسلامی آمده است که:
اگر خداوند فاطمه(سلام الله علیها) را برای علی(علیه السلام) خلق نمیکرد بر روی زمین از آدم به بعد، هیچ کس با او کفائت نداشت.(۳)
مرحوم مجلسی اول، ذیل همین حدیث میگوید:
البته بعضی از پیامبران جد فاطمه هستند و نمیتوانند با او ازدواج کنند، ولی موسی و عیسی جد او نیستند؛ اما کفو او هم نیستند و این، دلیل است بر این که مقام حضرت زهرا از مقام آن پیامبران اولو العزم بالاتر است. چنان که بر برتری مقام علی(علیه السلام) هم دلالت دارد.
در این جا مقصود ما از کفائت زن و شوی، همین مفهوم لطیف است؛ علاوه بر این که زن و شوی در انسانیت و احصان، سنخیت و کفائت دارند، باید از لحاظ اخلاقی و درجه و مرتبه انسانیت نیز سنخیت داشته باشند. این مفهوم را ما به پیروی از روایات و رهنمودهای اسلام، با واژه کفائت مشخص کرده ایم.
امام صادق(علیه السلام) فرمود:
اَلکُفْو أنْ یَکُونَ عَفِیفاً وَ عِنْدَهُ یَسار؛(۴)
کفائت شخص این است که پاکدامن باشد و بتواند هزینه ازدواج و خانواده را تأمین کند.
عفت و پاکدامنی یک امر اخلاقی است؛ کسی که عفیف نیست، از لحاظ اخلاقی دچار انحطاط است. پر واضح است که کسی که دچار انحطاط اخلاقی است، با کسی که در مرتبه فضیلت اخلاقی است، کفائت ندارد؛ در حدیث زیر، این حقیقت، واضح تر بیان شده است:
پیامبر خدا فرمود:
اِذا جا ءَکُم مَنْ تَرْضَوْنَ خُلْقَهُ وَ دینَهُ فَزَوِّجُوهُ و إلاّ تَفْعَلُوهُ تَکُنْ فِتْنَه فِی الأرْضِ وَ فَساد کَبیر؛(۵)
هرگاه کسی آمد که اخلاق و دینش را میپسندید، به او همسر بدهید و اگر ندهید، در روی زمین، فتنه و فسادی بزرگ است.
و نیز فرمود:
النِّکاحُ رِقّ فَاِذا أنْکَحَ اَحَدُکُمْ وَلیدَهُ فَقَدْ أرَقَّها، فَلْیَنْظُرْ أحَدُکُمْ لِمَنْ یرقُّ کَریمَتَهُ؛(۶)
زناشویی محدود کردن آزادی است، هنگامی که دختری را شوهر میدهید، آزادی او را محدود میکنید. ببینید آزادی دخت گرامی خود را به دست چه کسی محدود میکنید.
در کتابهای فقهی ما آمده است که:
هرگاه ولی (پدر یا جد پدری)، دختری را از ازدواج با مردی که کفائت دارد، منع کند و دختر به این ازدواج مایل باشد، اجازه ولی لازم نیست؛ اما اگر او را از ازدواج با کسی که به نظر عرف، کفائت ندارد منع کند، دختر باید اطاعت کند، بلکه اگر او را از ازدواج با کسی منع کند که کفائت شرعی دارد، ولی برای خانواده ننگ و زشتی محسوب میشود، باید اطاعت کند.(۷)
کفائتی که در این مسأله مورد نظر است، تنها کفائت از لحاظ ایمان و اسلام نیست، بلکه مربوط به جنبههای اخلاقی و فضایل و کمالات انسانی نیز هست.
یقینا کسانی که طالب سعادت بیشتر هستند و میخواهند فرزندانی لایق بپرورانند، به اهمیت این شرط بیشتر و بهتر توجه میکنند.
تا این جا هر چه گفتیم، درباره سنخیتها بود. لازم است درباره تضاد یا عدم تجانس نیز مقداری بحث کنیم.
تضاد و عدم سنخیت
ارزش یک زن و کمال او، در زن بودن و کامل بودن در جنبههای زنانگی و ارزش و کمال یک مرد، کامل بودن او در جنبههای مردانگی است. اگر مرد، گرایش زنانه و زن گرایش مردانه پیدا کند، کمال نیست، حتی از نظر اسلام، بعضی از صفات است که زیبنده مردان و بعضی از صفات است که زیبنده زنان است.
از آن جا که زن در محافظت مرد قرار میگیرد، باید مرد دارای غیرت ناموسی باشد و ناموس خود را از دستبرد و تجاوز ناپاکان حفظ کند؛ به همین جهت، غیرت، زیبنده مردان است، نه زنان.
امیرمؤمنان علی(علیه السلام) فرمود:.
غَیْرَهُ المَرْأهِ کُفْر و غَیْرَهُ الرَّجُلِ إیمان؛(۸)
غیرت زن، کفر است و غیرت مرد، ایمان.
و نیز فرمود:.
خِیارُ خِصالِ النِسِاءِ شرارُ خِصالِ الرِجالِ: الزَهْوُ وَ الجُبْنُ وَ البُخْلُ، فَإذا کانَتِ اَلمَرأهُ مَزْهُوّهً لَمْ تُمَکِّنْ مِنْ نَفْسِها، وَ إِذا کانَتْ بَخِیْلَهً حَفِظَتْ مالَها وَ مالَ بَعْلِها، وَ إذا کانَتْ جَبانَهً فَرِقَتْ مِنْ کُلِّ شَی ءٍ یَعْرِضُ لَها؛(۹)
بهترین صفات زنان، بدترین صفات مردان است: تکبر، ترس و بخل. پس، هرگاه زن متکبر باشد، خود را تسلیم هر ناکسی نمیکند و هرگاه بخیل باشد، مال خود و شوهرش را حفظ میکند و هرگاه ترس داشته باشد، خود را از بدنامی دور نگاه میدارد.
زن بودن، هنر میخواهد. همچنان که مرد بودن نیز هنر میخواهد. مردی که گرایش زنانه دارد، زن نمیشود، اما از مقام مردانگی هم سقوط میکند. همچنین زنی که گرایش مردانه دارد، مرد نمیشود، اما از مقام زنانگی نیز سقوط میکند و به قول آن بانوی دانشمند عرب دکتر بنت الشاطی: (تبدیل به جنس سوم میشود).
اسلام به قدری روی این مسأله حساسیت دارد که حتی با این که زن یا مرد، لباس یکدیگر را بپوشند مخالف است. امام صادق(علیه السلام) میفرمود:
رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) زن و مرد را از این که در پوشیدن لباس، شبیه یکدیگر شوند، منع میکرد.(۱۰)
پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) میفرمود:
خداوند لعنت کند زنانی را که خود را همانند مردان میکنند و خداوند لعنت کند مردانی را که خود را همانند زنان میکنند.(۱۱)
متأسفانه، یکی از گرفتاریهای بشر عصر ما که ارمغان تمدن غربی است، حالت گریز غالبِ زنان غربی از زنانگی و گرایش آنان به طرف مردانگی است. این عارضه کما بیش در مردان غربی نیز پیدا شده است.
مساحقه زنان ناشی از همین عارضه است. طرز آرایش و لباس پوشیدن و ژستهای برخی از زنان، ناشی از همین انحراف است.
قاعده این است که زن، بر اساس سنت آفرینش، مرد را به دنبال خود میکشد و او را مجذوب خود میکند، لذا مرد به خواستگاری زن میرود و پس از توافق، امر ازدواج صورت میگیرد و زندگی مشترک، تشکیل میشود.
هر چه مرد در مردانگی و زن در زنانگی خود قوی تر باشند، این کشش، طبیعی تر و ترکیب و اتحاد، کاملتر خواهد بود.
از قدیم گفته اند: (شب زفاف، کم از تخت پادشاهی نیست).
زنی بهتر میتواند شکار مرد باشد و در شب زفاف، برتر از تخت پادشاهی در دل و جان مرد کشش و طلب به وجود بیاورد، که: از خصلتهای زنانه قویتری برخوردار باشد.
مردی شب زفاف را گرانبهاتر از تخت پادشاهی میداند که در محیط پاک و بیآلایشی زیسته باشد و روابط نامشروع، بر جامعه اش حاکم نباشد و خود واقعاً مرد و دارای خصلتهای مردانه باشد.
این جاست که هر چه زن و مرد از لحاظ مردانگی و زنانگی نامتجانستر باشند و جاذبههای زنانه و میل و طلب مردانه، قویتر باشد، سعادت و کامیابی آنها در زندگی بهتر تأمین میشود.
امام صادق(علیه السلام) فرمود:
مِنْ أخْلاقِ الأنبیاءِ حُبُّ النِساءِ؛(۱۲)
علاقه به زنان، از اخلاق پیامبران است.
بدیهی است، مردی که در مردانگی خود کامل باشد، به جنس مخالف علاقهمند است و پیامبران(علیهم السلام) – که انسان کامل بوده اند – از این جهت الگو بوده اند و از راه مشروع، محبت خود را به جنس مخالف ابراز میداشته اند.
پیشوایان دینی ما، محبت مرد به زن را نشان زیادی ایمان دانسته اند؛ یعنی همان طوری که ایمان به خدا، برآوردن یک نیاز فطری است و کمال محسوب میشود، محبت به زنان نیز برآوردن یک نیاز فطری و کمال است.
امام صادق(علیه السلام) فرمود:
ما أظُنُّ رَجُلاً یزدادُ فی الإیمانِ خَیْراً إی ازدادَ حُبّاً للنِساء؛(۱۳)
گمان نمیکنم مردی از لحاظ ایمان بر خیر خود بیفزاید، مگر این که بر محبتش به زنان نیز افزوده میشود.
در همین رابطه است که در مورد صفات کمالیه زن نیز تعبیراتی حکیمانه در منابع اسلامی آمده است:.
پیامبر خداْ(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:
أَفْضَلُ نِساءِ أمّتِی اَصْبَحُهُنَّ وَجهاً وَ أقَلُّهُنَّ مهراً؛(۱۴)
بهترین زنان امت من آنهایی هستند که صورتشان زیباتر و مهرشان کمتر باشد.
در حقیقت میخواهد بگوید: زیبایی صورت یا مهر کم، به تنهایی کمال نیست، بلکه وقتی با هم همراه میشوند، کمال است؛ زیرا معلوم میشود که زن نمیخواهد زیبایی صورت خود را به مهر بفروشد.
امام باقر(علیه السلام) فرمود:
إذا أرادَ أحَدُکُمْ أنْ یَتَزَوَّجَ فلیَسأَلْ عَنْ شَعْرِهِا کَما یَسْأَلُ عَنْ وَجْهِها، فَإنَّ الشعْرَ أحَدُ الجَمالَیْنِ؛(۱۵)
هنگامی که یکی از شما میخواهد ازدواج کند، از موی زن سؤال کند، همان گونه که از صورتش سؤال میکند، زیرا مو یکی از زیبایی هاست.
پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:
بهترین زنان شما، زنی است که فرزند بزاید و مهربان باشد و خودش را بپوشد و پاکدامن باشد؛ در میان خانواده اش عزیز و نزد شوهرش رام باشد، در برابر همسرش خود را جلوه بدهد و در برابر مردان بیگانه خود را حفظ کند، سخن شوهرش را بشنود و او را اطاعت کند و در خلوت، خود را در اختیار اوقرار دهد.(۱۶)
درباره دو تعبیر در حدیث فوق کمی دقت کنیم که عبارتند از: پوشش و پاکدامنی. زنانی که پوشش ندارند ، کمتر در جذب مرد و ایجاد حالت طلب و عطش در مردان موفقند. پوشش به زنان، وقار و عظمت میبخشد و آنها را در دل مردان به صورت بتهای افسانهای قرار میدهد، اما زنانی که به اصطلاح دست و دل بازند و با جلوهگریها و طنازی ها، اخلاق جاهلیت را در جامعه رواج میدهند(۱۷) بدانند که یک هزارم زنانی که پوشش دارند، در نزد مردان ارزش ندارند و به همین جهت، در کار خویش موفق هم نیستند و مردانی که به آنها دل میدهند، دلی همه جایی و وحشی دارند.
پاکدامنی نیز به گوهر وجود زن ارزش میدهد. زنان هر جایی و هرزه، خود را در حد مبلغ ناچیزی که دریافت میکنند، تنزل میدهند و به هیچ وجه نمیتوانند برای خود جایی در دلی باز کنند.
آنها باید بدانند که فقط وسیلهای برای اطفای شهوات شیطانی مردان هوسباز هستند و هرگز کسی به آنها به عنوان شریک زندگی و یار و همدم و مونس نگاه نمیکند و روزی که جلوه جوانی خود را از دست دادند، متوجه میشوند که آن مردانی که مگسوار گرد شیرینی میچرخیدند، آنها را فراموش میکنند.
ادامه دارد…
پینوشتها
۱٫ روضه المتقین، ج ۸، ص ۱۲۸٫
۲٫همان، ص ۱۱۷ ض ۱۲۲٫
۳٫لولا أنّ اللّهَ خلقَ فاطمهَ لعلیٍّ ما کانَ لها علَی وجهِ الأرضِ کفو آدمُ فمنْ دونَهُ.روضه المتقین، ج ۸، ص ۱۲۳٫
۴٫وسائل الشیعه، باب ۲۸ (از ابواب مقدمات نکاح) حدیث ۲ و ۵٫
۵٫همان.
۶٫همان، حدیث ۸٫
۷٫سید محمد کاظم یزدی، عروه الوثقی، فصل فی اولیاء العقد، مسأله ۱٫
۸٫نهج البلاغه، حکمت ۱۱۹٫
۹٫همان، حکمت ۲۲۶٫
۱۰٫ر .ک: شیخ مرتضی انصاری، مکاسب محرمه، النوع الرابع … المسأله /۲٫
۱۱٫ر .ک: شیخ مرتضی انصاری، مکاسب محرمه، النوع الرابع … المسأله /۲٫
۱۲٫روضه المتقین، ج ۸، ص ۸۷٫
۱۳٫روضه المتقین، ج ۸، ص ۸۷٫
۱۴٫همان، ص ۹۵٫
۱۵٫وسایل الشیعه، باب ۲۱ (از ابواب مقدمات نکاح) حدیث ۳٫
۱۶٫روضه المتقین، ج ۸، ص ۱۰۲٫
۱۷٫قرآن کریم میفرماید: وَلاتَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الجاهِلِیَّهِ الأولی؛.
از جلوهگریها وطنازیهایی که از اخلاق جاهلیت است، خودداری کنید. (احزاب، ۳۳).
منبع: خانواده در قرآن، بهشتی، احمد