قصه پر غصه
از بدو پیدایش انسان بر روی کره زمین، همواره زنان و مردان، با تشکیل کانونی به نام خانواده، عمری را در کنار هم گذرانده و فرزندانی در دامان پر مهر خود پرورش داده و از این جهان رخت بربستهاند. در یک نگاه ظاهری متوجه میشویم که عناصر اصلی تشکیلدهنده خانواده، یک زن و یک مرد است که مطابق آداب و رسوم اجتماعی خویش با یکدیگر پیوند زناشویی بستهاند و بعد فرزند یا فرزندانی بر جمع آنها افزوده شده است.
شاید بتوان در یک تقسیم بندی کلی زندگی انسان را به دو بخش اساسی تقسیم کرد. این دو بخش شامل دوران مجردی و دوران متأهلی است. متأهل کسی است که ضمن تعهد به شخصی دیگر و پای بندی به پیوند بین خود و او در قبال آن شخص وظایف و حقوقی را بر عهده دارد. ازدواج مرز جداکننده مجردی از متأهلی است. در هر حال چه ازدواج را پیوند میان دو روح تلقی کنیم و چه آن را صرفاً قراردادی اجتماعی بدانیم، دارای تأثیرات اساسی در زندگی فرد و اجتماع میباشد. اساسیترین و آشکارترین کارکرد ازدواج بقای نسل میباشد و علاوه بر آن کارکردهای دیگری نیز بر آن مترتب است. طبیعیترین شکل خانواده همین است که هیچ عاملی جز مرگ نتواند پیوند زناشویی را بگسلد و میان زن و شوهر جدایی بیفکند. اگر ازدواج را قراردادی بین دو شخص برای زندگی مشترک بدانیم، این قرارداد همواره دایم نیست و گاهی بنا به دلایلی فسخ میشود. جریان فسخ قرارداد بین یک زوج را اصطلاحاً طلاق میگویند.
هیچ دختری در آغاز زندگی و در پای سفره عقد تصور نمیکند که ممکن است روزی مشکلات چنان بر او غلبه کند و شرایطی بر او تحمیل شود تا دادخواست طلاق داده و به زندگی مشترکش پایان دهد.
طلاق، احساس باخت و بازنده بودن در ارتباط زناشویی است که طرفین آن برای رهایی از این احساس، اقدام به جدایی میکنند. گاهی طلاق، تنها راه منطقی، برای حل مشکل به نظر میرسد. آنچه دارای اهمیت است، نگرش متفاوت افراد جامعه، نسبت به این پدیده است.
طلاق دلایل گوناگونی دارد. این دلایل متناسب با موقعیت، طبقه و جایگاه اجتماعی زوجین متفاوت است. شناخت عوامل مؤثر در شکلگیری این پدیده، در کنترل و کاهش آن نقش بسزایی خواهد داشت.
●عوامل مؤثر در طلاق
به گفته کارشناسان ازدواجهایی که در آنها هماهنگی بیشتری میان زوجین وجود دارد موفقترند و کمتر به طلاق میانجامند. تشابهاتی مانند طبقه اجتماعی، سطح تحصیلات، سطح هوش، هم نژاد بودن، دین مشابه داشتن، هم زبان بودن و…، یک ازدواج موفق را رقم میزند. ازدواجی که با تشابه نژادی- زبانی- روانی و اجتماعی صورت بگیرد ازدواجی موفقیت آمیز است.
تفاوت طبقاتی یکی از عواملی است که با امکانات اجتماعی؛ معمولاً دیدگاههای مختلفی را به وجود میآورد. البته اگر دو نفر، آن اندازه از آگاهی لازم برخوردار باشند که این تفاوتها را به رسمیت بشناسند ازدواجشان منعی ندارد. دکتر آقاجانی (جامعه شناس)، معتقد است: «طلاق به عنوان مسأله اجتماعی یکی از مهمترین پدیدههای حیات انسانی است. میتوان گفت کمتر پدیده اجتماعی به پیچیدگی طلاق وجود دارد. علل و عوامل طلاق متفاوتند و این علل و عوامل یا در لایههای عمیق اجتماعی قرار دارند یا در لایههای ظاهری. اما باید توجه داشت که درک، فهم و تفسیر لایههای عمقی کار پیچیدهای است.»
دکتر آقاجانی علل و عوامل تأثیرگذار در طلاق را این گونه بیان میکند:
۱– عدم تفاهم و توافق اخلاقی، ۲- ناسازگاری و عدم سازش، ۳- بداخلاقی و بدرفتاری، ۴- خشونت (کتک زدن)، ۵- تفاوت و تضاد در زندگی، ۶- تفاوتهای فرهنگی، ۷- سوءظن ۸- اعتیاد ۹- عدم شناخت و درک یکدیگر ۱۰- ازدواج دوم ۱۱- دخالت دیگران در زندگی ۱۲- اختلاف سن ۱۳- عدم علاقه ۱۴- بیماری روحی ۱۵- بیکاری ۱۶- عدم توافق در مسائل جنسی(زناشویی) ۱۷- ازدواج اجباری
البته از دیدگاه دکتر آقاجانی در میان طبقات مختلف اجتماعی (بالا، متوسط، پایین)، تفاوتهای اساسی در علت طلاق وجود دارد. به طور مثال، در طبقه پایین جامعه، مهمترین علت طلاق مشکلات مالی عنوان میشود و بیکاری و ندادن نفقه، اعتیاد، خشونت و بداخلاقی و بدرفتاری از جمله دیگر علل طلاق است. تفاوتهای طلاق در میان دو طبقه بالا و متوسط نیز مختلف است. مثلاً مهمترین عامل طلاق در میان طبقه بالا، عدم تفاهم و توافق اخلاقی است. در حالی که درمیان طبقه متوسط، تفاوتهای فرهنگی مهمترین عامل است.
●عامل مهم و فراموش شده طلاق
«متأسفانه باید گفت عدم آگاهی زوجها از ارتباط جنسی باعث جدایی بین آنان میشود و این جداییها روز به روز بر تعدادشان افزوده میشود.»
«هر فردی در مورد مسائل مهم زندگیاش باید اطلاعات و دانش کافی داشته باشد، اما در ایران متأسفانه در مورد رابطه زناشویی اطلاعات کمی داده شده و اگر هم اطلاعاتی داده شده به صورت علمی و تخصصی بوده که برای مردم عادی غیرقابل دسترسی است. از این رو افراد، زمانی به متخصصی مراجعه میکنند که مشکلات آنان حاد شده و برای حلش خیلی دیر شده است.»
در پاسخ به این سئوال که چرا در ایران در این مورد بسیار کم صحبت میشود و یا اصلاً صحبت نمیشود، باید گفت:«ریشه اصلی، مشکل فرهنگی است، یعنی در همه جوامع یکسری مسائل وجود دارد که مردم در موردش صحبت نمیکنند، یا خجالت میکشند یا دلایل دیگری دارد و این عادت در طول تاریخ گسترش پیدا کرده و مشکل یکسال یا دو سال هم نیست، بلکه به قرنها قبل برمی گردد. الان هم سعی نشده که عرف جامعه شکسته شود، بلکه به زبان علمی یکسری مسائل، به جامعه یاد داده میشود، اینکه زوجها چطور باهم زندگی کنند و …»
«به هر حال باید قبول کرد که ارتباط جنسی یکی از مهمترین ارکان یک زندگی مشترک است و کوچکترین خللی در این ارتباط، پایههای زندگی مشترک را ویران میکند و حتی باعث میشود که زن و شوهر به فکر جدایی بیفتند. البته این دلیل نمیشود که اگر یک زوج ارتباط جنسی سالمی داشته باشند، زندگی زناشویی شان هم خوب است و خوشبخت هستند، این فکر کاملاً اشتباه است، زیرا ما پارامترهای زیادی برای گرمی زندگی زناشویی داریم، اما بازهم میگویم این پارامتر خیلی تعیین کننده است.»
آمارها نشان میدهد که یک ارتباط جنسی مناسب ۶۰ تا ۷۰ درصد باعث رونق زندگی زناشویی میشود و متأسفانه دیده میشود که خیلی از طلاقها به خاطر نداشتن یک ارتباط زناشویی مناسب است.
●قصههای واقعی طلاق
اینجا دادگاه خانواده، پر از قصه است. قصه شکست. قصه پرغصه یک زندگی که مثل خود زندگی رنگارنگ است. همه اول میترسند که بگویند آمدهاند دادگاه. فرقی نمیکند خواهان باشی یا خوانده. اعتراف به اینکه زندگی اشتباه بوده و به بن بست خوردی سخت است. اما کم کم راه میافتی.
اینجا همه مثل هم هستند. چند ساعت که اینجا باشی میشوی جزو این جماعت. کم کم رنگ به صورتت برمی گردد. لرزش صدایت محو میشود و بلند و بدون خجالت حرف میزنی.
اینجا هر کس داستانی دارد. هر کس داستان دیگری را میپرسد تا ببیند زندگی خودش تلخ تراست یا دیگری. صبر او بیشتر است یا دیگری.
آنها که آمدهاند توافقی جدا شوند، کارشان راحت تر است و جرأتشان بیشتر. نه مرد، زن را به زور نگه میدارد تا موهایش را سفید کند، نه زن تاب میآورد تا بچههایش بزرگ شوند و جلوی پدر بایستند. حتی اینجا هم طلاق دو نفره بهتر است.
اینجا معلوم میشود کی فریب خورده، کی اشتباه کرده. اصلا نمیدانیم برای چه ازدواج میکنیم. آن وقت یک ماه، یک سال؛ ده سال بعد کارمان به دادگاه میکشد.
اینجا آخر خط است. آخر خط یک زندگی که روزی با هلهله و نقل و نبات و رؤیای سفیدبختی شروع شده و حالا با عدم سازش، فحاشی، دروغ، کتک، عدم تفاهم، بیکاری، نفقه، حضانت و اعتیاد و همسر دوم تمام میشود.
کاش همه آنهایی که با عجله از پلههای محضر بالا میروند تا با عجله «بله» بگویند و اسمشان برود توی شناسنامه دیگری، قبل از همه آن امضاها سری به اینجا میزدند و آدمها را نگاه میکردند. میدیدند چند عاشق دلباخته، چند لیلی و مجنون سابق توی دادگاه سر هم داد میزنند!
کاش قبل از عقد، از آدم امتحان بگیرند که زندگی را معنی کند. خودش را تعریف کند. کسی که قرار است همسرش شود را تعریف کند. اصلا آدم را مجبور کنند کلمه به کلمه عقدنامه را بخواند و تا همه را نفهمیده، عقد نکنند.
●آمار طلاق در ایران
نرخ ازدواج و طلاق در سال ۸۲ نسبت به سال ۸۱ به ترتیب ۶/۴ و ۵۹/۷ درصد افزایش یافت.
به گزارش ایسنا، نرخ ازدواج در کشور طی سال ۸۱ ، ۶۵۰ هزار و ۹۶۰ مورد بوده که این رقم در سال ،۸۲ به ۶۸۰ هزار و ۹۳۴ فقره افزایش یافته است.
همچنین طلاق ثبت شده در کشور طی این مدت از ۶۷ هزار و ۲۵۶ به ۷۲ هزار و ۳۵۹ مورد رسیده است.
براساس آمار سازمان ثبت احوال، بیشترین و کمترین نرخ طلاق طی سال گذشته به ترتیب با ۲۰ هزار و ۲۴۴ و ۱۸۳ فقره در تهران و ایلام رخ داده است.
همچنین بیشترین و کمترین نرخ ازدواج در کشور طی سال ۸۲ در شهرهای تهران و ایلام به ترتیب با ۱۱۱ هزار و ۱۵۱ و ۴ هزار و ۶۷۷ فقره گزارش شده است.
به گزارش ایسنا بیشترین رشد طلاق در سال ۸۲ نسبت به سال پیش از آن با ۱۸/۴۴ درصد مربوط به استان اصفهان و کمترین با ۱۳/۲۲ درصد مربوط به استان ایلام بوده است.
آخرین آمار منتشره در خصوص طلاق و ازدواج در کشور همچنین حاکیست استانهای کهکیلویه و بویراحمد و چهار محال و بختیاری به ترتیب دارای بیشترین و کمترین رشد ازدواج با ۶۷/۱۶ و ۱۴/۷ درصد بوده اند.
گفتنی است نرخ ازدواج و طلاق شهری در شهر تهران طی سال گذشته به ترتیب ۱۰۴ هزار و ۹۴ و ۱۹ هزار و ۵۶۲ مورد و میزان ازدواج و طلاق روستایی به ترتیب ۷ هزار و ۵۷ و ۶۸۲ مورد بوده است.
بدین ترتیب نرخ رشد ازدواج و طلاق شهری و روستایی در پایتخت طی سال ۸۲ نسبت به سال ۸۱ به ترتیب ۵/۳ و ۱/۵ درصد افزایش نشان میدهد.
به گزارش ایسنا: طی ۶ ماه اول سال ۸۴ طلاق رشدی ۷ درصدی داشته است. آیت اللهی رییس سازمان ثبت احوال با اشاره به طلاقهای ثبت شده در ۶ ماه نخست امسال گفت: از ابتدای سال جاری تا پایان شهریور ماه، چهل هزارو ۸۰۴ فقره طلاق در کشور ثبت شده است که این رقم در مدت مشابه سال گذشته (۳۸۰۲۲ مورد) بود و بیانگر رشد ۳۱۷/۷ درصدی است.
●زندگی پس از طلاق
طلاق، ضربه و بحران زندگی است که تأثیری عظیم بر شخص میگذارد. اگر طلاق را تجربه کردهاید یا این که در حال تجربه طلاق هستید، قلب ما نیز با شما همدرد است. افراد مشکلات مشترکی در مورد طلاق دارند. خیلیها احساس شکست، خیانت و سردرگمی میکنند. البته این پایان داستان نیست. برای بسیاری از طلاقها سؤال اصلی این است (حالا چی؟) طلاق انتهای راه نیست. البته اصلا ساده نیست و چیزی هم نیست که ما انتخابش کرده باشیم اما هنوز هم راه حلهایی وجود دارد که شما میتوانید انتخاب کنید.
علی دوستی، سمیه صیادی فر
منبع: روزنامه همشهری(با تغییر)