علم پیامبر اسلام به 72 حرف از اسم اعظم از دیدگاه امام خمینی
امام خمینی که عرفان و برهان را از خرمن قرآن وسنّت گرفته، باتکیه بر روایات به بیان عرفانی علم پیامبر پرداخته و در ضمن آن مراتب علمی انبیا را نیز بیان میکند، بیان امام چنین است: «…اما اسم اعظمی که به حسب حقیقت غیبیه است و جز خدا هیچ کس بدون استثنا از آن آگاهی ندارد. چنانکه در روایت کافی است در باب آنچه به ائمه دین(علیه السلام) از اسم اعظم عطا شده، سند به امام باقر(علیه السلام) می رسد که فرمود: «همانا اسم اعظم بر هفتاد و سه حرف است، و از آن در نزد آصف یک حرف بود که به آن یک حرف سخن گفت و زمینی که میان او و تخت بلقیس بود درهم فرو رفت و او دست دراز کرده تخت را با دست خود برگرفت، سپس زمین به همان حالتی که بود بازگشت، و این جریان در فاصلهای کمتر از یک چشم به هم زدن اتفاق افتاد. و از آن اسم اعظم هفتاد و دو حرف نزد ماست و یک حرف آن نزد خدای تعالی است که آن را در علم غیب برای خود اختصاص داده. و حول و قوهای نیست جز به خدای علی عظیم.» و مانند این روایت، روایت دیگری هست.
و نیز در همان کتاب از امام صادق علیه السّلام منقول است که میفرمود: «عیسی بن مریم را دو حرف داده شد که با آن دو حرف کار میکرد و موسی را چهار حرف داده شده بود، و إبراهیم را هشت حرف، و نوح را پانزده حرف، و آدم را بیست و پنج حرف، و خدای تعالی همه اینهارا برای محمد(صلی الله علیه وآله) جمع کرد، و اسم اعظم اللّه هفتاد و سه حرف است که محمد(صلی الله علیه وآله) را هفتاد و دو حرف داده شده و یک حرف از او پوشیده ماند».[1]
«… و اما اسم اعظم به حسب مقام الوهیت و واحدیت، آن اسمی است که جامع همه اسمای الهی است، جامعیتی که مبدأ اشیاء و اصل آنها باشد… و در تمام نوع انسان کسی که این اسم آنچنان که هست برای او تجلی کرده باشد نیست بجز حقیقت محمدیه(صلی الله علیه وآله) و اولیاء خدا که در روحانیت با آن حضرت متحدند. و این است همان غیبی که مرتضای از بندگان خدا در اطلاع به آن غیب مستثنا هستند[اشاره است به آیه شریفه(26 – 27 سوره جن) « و لا یُظْهِرُ عَلى غَیْبِهِ احَداً الاَّ مَنِ ارْتَضى مِنْ رَسُولٍ؛ خداوند بر غیبش کسى را آگاه نمىکند مگر رسولى را که جلب رضاى حق نموده باشد.»[2]
«اما اسم اعظم به حسب حقیقت عینیه عبارت است از انسان کامل که خلیفة اللّه در همه عوالم است و او حقیقت محمدیه است».[3] امام در ادامه به مطالب مهمی پیرامون اتحاد عین ثابت حقیقت محمدیه با اسم اعظم حق، واین که همه عوالم از عالم عقل تا عالم هیولی و کلاً جهان ، سراپا ظهور حقیقت محمدیه هستند.[4]
امام خمینی در جای دیگر در بحث اسمای الهی و اینکه اسمای الهی عین ذات اوست، پس از طرح مباحث دقیق عرفانی، علم به آن را مخصوص صاحبدلان مشایخ میداند که از «مشکات» نبوت و «مصباح» (اشاره است به آیه 35 سوره نور) ولایت، با ریاضتها و مجاهدتها بهرهمند شدهاند و از علوم رمزی انبیا و اولیا، یاد مینماید که به جز ظاهر آن چیزی نمیدانیم، زیرا گرفتار عالم طبیعت هستیم.[5]
تعبیر امام خمینی به مشکات نبوت اشاره به آیۀ 35 سورۀ نور است که علم پیامبر الهی را به نور حقیقی حق متصل مینماید و تعبیر علوم رمزی انبیا و اولیا، نیز اشاره به همان علمی است که از عهدۀ انسانهای عادی بر نمیآید و منشأ الهی دارد و نیاز به فیض خداوند در بندگان برگزیده و پسندیدۀ خودش میباشد که از آن به علم غیب و علم لدنی تعبیر میشود.دقت امام نسبت به جایگاه پیامبر، در دیگر شئون سفیران الهی نیزجاری است؛ از نظر امام خمینی، پیامبر تجلی اسما و صفات حق است که «علیم» یکی از اسمای حق تعالی است، و پیامبر مظهر آن است.
برگرفته از فصلنامه حضور، بخشی از مقاله حصین صالحی مالستانی، شماره 88، ص 40-70
[1] . امام خمینی، شرح دعای سحر، ترجمه احمد فهری،ص111-112.
[2] . ر.ک. امام خمینی، شرح دعای سحر، ترجمه احمد فهری ص 112 – 113
[3] . امام خمینی، شرح دعای سحر، ص 113.
[4] . همان، ص 114.
[5] . شرح دعای سحر، پیشین، ص 163 – 165.