طبیعت و جهان در اندیشه اسلامی
با وجود آن که وسیلۀ ارتباط اولیه خداوند با بندگانش رسولان الهی هستند، کل جهان نیز نشانه و آیتی از آیات الهی است. جهانی که تصویر میکند به صورتی هماهنگ و موزون در معرض دید ما قرار میگیرد، که هر یک از اجزای آن در تعادل و توازن با اجزای دیگر میباشد و همین احساس نظم و تعادل و ثبات جهان است که به عنوان یکی از آیات قدرت خلاقۀ خداوندی و وحدانیت الهی مورد اشاره واقع میشود.
همچنین قدرت وی بر سایر مخلوقات موجود در طبیعت مادی هم که به آنها قدرتی داده شده که میتوانند مطابق نظم خاصی به کار خود ادامه دهند، گسترش یافته است. مثال خوبی که قرآن، در این مورد به دست میدهد زنبو رعسل است:
«و أوحی ربّک الی النّحلِ انِ اتَّخذی من الجبالِ بیوتاً و مَن الشجّر و ممّا یعرشون… یخرج من بطونَها شرابُ الوانه فیه شفاء للنّاس، انّ فی ذالک لاﻳﮥً لقوم یتفکرون؛ و خداوند به زنبور عسل وحی کرد که از کوهها و درختان و سقفهای رفیع منزل گزیند… آنگاه از درون آنها(زنبوها) شراب شیرینی به رنگهای مختلف که در آن شفای مردم است، بیرون آید. به درستی که در این کار، آیت خدا برای متفکران پیدا است «(قرآن: ۶۹-۶۸/۱۶).
تمام طبیعت برای مطابقت و جور درآمدن با ارادۀ الهی خلق شده است: بدین معنی، این طور میتوان فهمید که همۀ خلقت، در حال کرنش و پرستش به بارگاه ربوبی است:
«تسبح له السّموات السّبعُ و الارض و من فیهّن و ان من شیئ الّا یَسبّح بحمده، ولکن لا تفقهون تسبیحهم انه کان حلیماً غفوراً.
هفت آسمان و زمین و هر آنچه در آنهاست، تسبیح خداوند را میگویند و موجودی نیست الا این که به تنزیه و تسبیح خداوند مشغول است، اما شما تسبیح آنها را نمیفهمید، به درستی که خداوند بسیار بردبار و آمرزنده است»(قرآن مجید: ۴۴/۱۷).
فرشتگان، جن و عالم غیب
در میان مخلوقات دیگر خداوند که در قرآن ذکر گردیدهاند، میتوان از موجوداتی روحانی به نام فرشتگان، جنّ و موجوداتی که به نام «غیب» مورد اشاره قرار گرفتهاند نام برد. وظیفۀ فرشتگان، حفاظت و صیانت از همۀ کسانی است که روی زمین هستند و دعا برای بخشودگی آنهاست و دیگر این که اوامر و فرمانهای الهی را به جای میآورند. طایفۀ جن، بر عکس، خوب و بد دارند و افراد انسانی غالباً گول این ارواح را خورده، به دام آنها میافتند و حتی ممکن است به غلط آنان را پرستش نمایند.
«غیب» نیز آن چیزی است که افراد بشر هیچ معرفت مستقیمی از آن ندارند و بلکه در خارج از قلمرو درک و معرفت انسانی قرار دارد. در میان فرشتگان مخلوق خداوند، همچنین از شیطان نام برده شده که سمبل عدم اطاعت به درگاه ربوبی بوده، نقش ویژهاش گمراه کردن انسانهاست(قرآن: ۱۲۰ – ۱۱۹/۴). بنابراین، در زبان قرآن، علاوه بر قلمروی جهان و دنیای طبیعی پیرامون ما، یک سلسله مخلوقات دیگری نیز به رسمیت شناخته شدهاند که هر یک، نقش و وظیفۀ خاص خویش را در عالم مخلوق و منظوم بر عهده دارند. با وجود این، پیام اصلی قرآن را آنهایی است که در بین مخلوقات الهی مکّرمترین آنها میباشند؛ یعنی افراد بشر و عالم انسانی.
افراد بشر
انسانها در عالم خلقت از جایگاه ویژهای برخوردارند(۴/۹۵). مقام ویژۀ آنان از این بابت است که خداوند متعال، به هنگام خلقت آنها، ظرفیت بیشتری برای دانستن و پاسخ به دعوت الهی خویش به آنان عطا فرموده است.
از جهت دیگری نیز انسانها مقام ویژهای دارند و آن عبارت از این واقعیت است که در ساختار وجودی آنها، عنصر اراده و انتخاب تعبیه شده است و بنابراین آنان میتوانند، از طرفی با اطاعت از احکام و دستورات الهی به عالیترین درجاتی که برای ایشان به عنوان اشرف مخلوقات الهی منظور شده، نائل آیند و از طرف دیگر، با نافرمانی از خداوند و انکار ذات الهی تا بالاترین حد متصور از خداوند دور شوند و این آزادی انتخاب، به بهترین وجه ممکن در آیات قرآن از داستان خلقت آدم بیان گردیده است.
پس از این که خداوند آدم را از صورت خاک خلق کرد، در وی از روح خویش دمیده، دانش همه چیز را به وی آموخت، سپس خداوند از فرشتگان خواست تا در مقابل آدم سجده کنند. یکی از فرشتگان از این کار سرباز زده، به ابلیس و یا شیطان ملقب گردید که از آن پس کوشش میکند که انسانها را از راه الهی منحرف نماید. اولین هدف شیطان نیز خود حضرت آدم(علیه السلام) بود که در مقابل وسوسههای شیطان از پای درآمده، بعداً به اشتباه خویش پی برد و از خداوند طلب بخشش نمود که بخشیده شد و به منزلت(مقام) اولیۀ خویش بازگشت.
بدین ترتیب، حضرت آدم(علیه السلام) را میبینیم که سمبل هر دو حق انتخاب رفتار انسانی است. آنهایی که پیام قرآن را میپذیرند به صورت زیر خطاب شدهاند:
«یا ایها الناس انا خلقناکم من ذکرٍ و انثی و جعلناکم شعوباً و قبائل لتعارفوا انّ اکرمکم عندالله اتقیکم؛ ای مردم! ما همۀ شما را از زن و مرد آفریدیم و آنگاه شعبهها و طوایف بسیار گسترانیدیم تا یکدیگر را بشناسید، به درستی که گرامیترین شما نزد خدواند، با تقواترین شماهاست».(قرآن: ۱۳/۴۹)
اما کسانی که راه نافرمانی از صراط الهی را در پیش میگیرند با کسانی مقایسه شدهاند که:
«مثلهم کمثل الذّی استوقد ناراً فلمّا اضاءَت ما حوله ذهب الله بنورهم و ترکهم فی طلمات لایبصرون، صمٌ بکمٌ فهم لایرجعون؛ مثال ایشان مثل کسی است که آتش بیفروزد، پس تا روشن کند اطراف خود را، خدا آن روشنی را ببرد و ایشان را در تاریکی رها کند که(راه حق را) هیچ نبینند، کران، گنگان و کورانی که از ضلالت بر نمیگردند.»(قرآن مجید: ۱۸-۱۷/۲).
در نهایت امر نیز، رفتار انسانی، تحت بررسی و قضاوت قرار خواهد گرفت، در روزی که به زبان قرآن «روز بعثت اخروی» است.
در این جایگاه است که انسانها میوۀ اعمال خویش را خواهند چید:
«و کل انسانٍ الزمناه طائره فی عنقه، و نخرج لهُ یوم القیاﻣﮥ کتاباً یلقاهُ منشورا؛ و ما مقدرات و نتیجۀ اعمال نیک و بد هر انسانی را چون طوقی به گردن او ساختیم و روز قیامت آن را چون کتابی بر او بیرون آوریم، در حالی که آن نامۀ اعمال چنان باز شود که همه اوراق آن را یک مرتبه ملاحظه کن».(قرآن: ۱۳/۱۷).
در قرآن، بهشت و جهنم با وضوح عجیبی به نمایش درآمدهاند.
پاداش بهشت همچون باغهایی ابدی تصویر گردیده که افراد، به همراه همۀ پیشینیان نیکوکار و همسران و فرزندان صالح و درستکار خویش، بدان وارد خواهند شد. از هر دروازۀ بهشت فرشتگان بیرون خواهند آمد و به آنان به خاطر صبر در راه خدا و اعمال شایسته شان درود خواهند فرستاد و منزلگاه نیکوی آخرت را تبریک خواهند گفت.(قرآن: ۲۳/۱۳)
جهنم نیز درست به صورت مخالف این تصویر شده است؛ محل درد و رنج، عذاب، مجازات، و خشم و نفرت؛ و دریایی از آتش برای افراد ظالم و نابکار.
سرانجام وقتی قرآن به توصیف رفتار مناسب و ایدهآل آدمیان میپردازد، آنچه بالمآل تعیینکنندۀ این مطلب است که کسی به دنبال اهداف اسلامی میباشد یا نه، نشانههای اخلاقی و روحی است.
«و العصر، انّ الانسان لفی خسر، الّا الذین آمنوا و عملوا الصالحات، و تواصوا بالحق و تواصوابالصّبر»؛ قسم به عصر، به درستی که انسانها در زیانکاری میباشند، مگر آنان که ایمان آورده، عمل شایسته انجام داده، و به حق و راستی و پایداری در راه دین یکدیگر را سفارش کردند(قرآن: سوره ۱۰۳).
بدین ترتیب، بین افراد انسانی، طبیعت و سایر مخلوقاتی که تسلیم ارادۀ خداوندی میشوند، قیاس و تشابهی به عمل میآید. بدین معنا همگی آنان «مسلمان» هستند زیرا در یک امر جهانی و کلی که همانا «تسلیم» در برابر خواست و ارادۀ الهی(معنای واقعی «اسلام») است، مشارکت دارند؛ مع ذالک، این فقط انسانها هستند که به خاطر ظرفیت خدادادی خویش در اِعمال اراده و انتخاب اسلام به بالاترین درجۀ مسلمان بودن نایل میآیند. این حالت تسلیم، متضمن حصول به مرتبۀ کمال و در عین حال، سِلم و صفا و آرامش است، زیرا که عمل انسانی، ارادۀ خداوندی را کشف نموده و خود را با آن تطبیق داده است و بدین ترتیب موجبات فعّلیت یافتن «اسلام» را نیز فراهم آورده است؛ چون که «اسلام» وقتی حاصل میشود که همۀ مخلوقات، در یک نظم هماهنگ با غایت الهی خویش قرار میگیرند.
منبع: نشریه اینترنتی سفیر دانایی