صداقت و راستی
مصطفی ابراهیمی(۱)
صداقت و راستی از خصوصیات عالی اخلاق انسانی است که در آموزههای اسلامی از زمینههای اساسی ارجمندی و نیکبختی انسان شناخته شده است. پیشوای صادقان و مولای متقیّان، صداقت را ارجمندترین و والاترین صفت،(۲) معرّفی کرده و از راستگویی به عنوان اساس هر نوع اصلاحِ فردی و اجتماعی نام برده است:
اَلصِّدْقُ صَلاحُ کُلِّ شَیْ ءٍ.(۳)
راستگویی، مایه صلاح هرچیز است.
در مقابل، کذب و دروغگویی را ریشه همه فسادها و سرچشمه همه تباهیها دانسته است:
اَلْکِذْبُ فَسادُ کُلِّ شَیْ ءٍ.(۴)
دروغگویی، موجب تباهی هر چیز است.
بنابراین اگر همه فعالیتها و اقدامات انسان بر صدق و راستی بنا نهاده شود و از هر گونه ناراستی پیراسته باشد، زمینههای نیکبختی و گران قدری برای او فراهم میگردد؛ چنان که گشوده شدن دریچههای سعادت و بهروزی به سوی جامعه بشری، جز با استوار کردن پایه صداقت میّسر نمیشود. به همین جهت حق تعالی مؤمنان را در کنار فراخوانی به تقوا، به همراهی با صادقان نیز فرمان میدهد:
یا اَیّها الَّذینَ آمَنوا اِتَّقوا اللّهَ وَ کُونُوا مَعَ الْصّادِقِینَ.(۵)
ای کسانی که ایمان آوردهاید! از خدا بپرهیزید و با صادقان باشید!
مقصود از صادقان در این آیه شریفه، کسانیاند که در اندیشه و پندار و گفتار و کردار و در نهان و آشکارِ وجودشان ذرهای دروغ و ناراستی راه ندارد و وجودشان سراسر صدق و راستی است.
امام علی(علیه السلام)؛ حقیقتِ صدق و پیشوای راستی
در اهمیت عنصر صدق و راستی همین بس که راز عروج پیشوای سالکان کوی مجد و کرامت انسانی و عامل صعود راهنمای دیار عزّت و سربلندی به بالاترین قلههای عظمت و ارجمندی را در همین عنصر باید جست.
قندوزی در ینابیع المودّه میگوید: روزی سلمان فارسی به حضرت رسول اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) عرض کرد آیا آیه «یا اَیّها الَّذینَ آمَنوا اتّقُوا اللّه و کُونوا مَعَ الصّادقینَ» مربوط به همه است یا مخصوص عدهای است. پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) پاسخ داد:
امر و دستور آیه متوجه همه مؤمنان است؛ اما مقصود از صادقان، تنها برادرم علی(علیه السلام) و اوصیای من پس از او تا روز قیامت میباشند.(۶)
سیوطی از ابن عباس نقل میکند که: «وَ کُونُوا مَعَ الْصادِقِینَ» یعنی با علی بن ابیطالب(علیه السلام) باشید.(۷)
حاکم حسکانی نیشابوری نیز روایتی از امام محمّد باقر(علیه السلام) نقل میکند که: وَ کُونُوا مَعَ الْصادِقِینَ» یعنی با علی بن ابیطالب(علیه السلام) باشید.(۸)
کلید طلایی
صداقت و راستگویی، کلید طلایی گنج مقصود است که در دارالملک ایمان نهفته است و کسی بیآن، نه ره به سوی سرای ایمان میبرد و نه به گنج پر بهای دیانت و شریعت دست مییابد. پیشوای راستان، از راستی به عنوان پایه دین و ستون ایمان یاد میکند و میفرماید:
اَلصِّدْقُ عِمادُ الاِسْلامِ وَ دَعامَهُ الایمانِ .(۹)
راستی، ستون مسلمانی و پایه ایمان است.
چنان که خیمه بیعمود و سقف بیستون فروریخته و غیرقابل استفاده است، انسانِ بیبهره از صداقت در دارالامن ایمان و در پناهگاه اسلام جایی و قراری ندارد و از سرای سلامت اسلام و امن ایمان بیرون است، و از نظر حیات دینی و روح ایمانی، مردهای بیش نیست؛ چرا که ایمان تهی از صداقت، و اسلام منهای راستی در کلام امام علی(علیه السلام) بسان پیکر بیسر(۱۰) است.
بنابراین، بر اساس آموزههای دینی راز گرانقدری و ارجمندی انسان، در صدق و راستی نهفته است و خوشبختی و کامرانی تنها برای کسانی که تلاش و فعالیّت آنان توأم با صدق و راستی باشد، میّسر میگردد. کسانی که جز از این ره برای نیکنامی و نیکبختی و نجات و خوشبختی میکوشند، ره به بیراهه سپردهاند و فرجامی جز نگونبختی نخواهند داشت، چرا که:
اَلْصِدْقُ نِجاهٌ وَ کَرَامَهٌ.(۱۱)
نجات و کرامت، در پرتو صداقت به دست میآید.
صداقت؛ راز عظمت علی(علیه السلام)
امام صادق(علیه السلام) به عبداللّه بن ابی یعفور فرمود:
… نظر کن به جهتی که علی(علیه السلام) نزد پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) از آن موقعیت ویژه و جایگاه عظیم برخوردار گردید و به آن جهت پایبند باش! پس تحقیقا علی(علیه السلام) به سبب راستگویی و امانت داری نزد پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) به آن مقام والا دست یافت.(۱۲)
ژرفای سخن امام صادق(علیه السلام) آن گاه معلوم میگردد که موقعیت ویژه و جایگاه عظیم و منزلت بیبدیل حضرت امیر(علیه السلام) نزد پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) مورد توجّه قرار گیرد؛ موقعیتی که هیچ یک از صحابه و مسلمانان از آن برخوردار نبودهاند. موقعیت ارجمند و منزلت شکوهمند و بیهمتایی که پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) درباره آن میفرماید:
… وَ اِنَ اللّهَ اَعْطَی مُوسَی الْعَصَاءَ، وَ اِبْرَاهِیمَ بَرْدَ النّارِ، وَ عِیسَی اَلْکَلَمَاتِ یُحیِی بِهَا الْمَوتَی وَ اَعْطانَی هَذَا عَلیّا وَ لِکُلّ نَبیٍّ آیهٌ وَ هَذَا آیَهُ رَبِّی… .(۱۳)
… و خداوند به عنوان معجزه به موسی عصا، و به ابراهیم خنک شدن آتش، و به عیسی کلماتی را که به وسیله آن مردهها را زنده میکرد، عطا فرمود، و به من علی را عطا نمود. برای هر پیامبر نشانهای است و این شخص علی نشانه و معجزه پروردگارم میباشد… .
گستره و ابعاد صدق
برای پیمودن طریقه صداقت و دستیابی به این گوهر گرانقدر، شناخت ابعاد و گستره آن ضروری است. در کتب اخلاقی برای صدق، اقسام و مراتبی بیان شده است که در این مختصر به پارهای از آنها میپردازیم:
الف) صدق در گفتار
راست گفتاری و سخن خلاف واقع به زبان نیاوردن، شناختهشدهترین قِسمِ صدق و نخستین مرتبه آن است. اگر آنچه را که آدمی به زبان میآورد با واقع هماهنگ باشد، کلید گنج سعادت را در اختیار خواهد داشت. در روایتی از پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) میخوانیم:
مردی به محضر رسول اللّه(صلی الله علیه و آله و سلم) شرفیاب شد و عرض کرد: ای رسول خدا! خصلتی را که تأمینکننده خیر دنیا و آخرت است به من تعلیم نما! پیامبر فرمود: دروغ نگو.(۱۴)
از نظر امام علی(علیه السلام) نیز سلامت دین و دنیای انسان در پرتو صداقت تأمین میگردد:
عاقبَهُ الصدق نجاهٌ و سلامه.(۱۵)
سرانجام صدق و راستی رهایی و سلامت است.
عظمت و شکوهمندی آدمی نیز در سایه راستگویی به دست میآید:
مَنْ صَدَقَ فِی اَقْوالِهِ جَلَّ قَدْرُهُ(۱۶).
کسی که سخنانش راست باشد، مقامش شکوهمند گردد.
همچنین فرمود:
مَنْ صَدَقَ مَقالُهُ زادَ جَلالُهُ(۱۷).
کسی که گفتارش راست باشد، جلالتش زیاد گردد.
تأمّل در این گونه روایات، مسلمانِ معتقد و پایبند را به کاوش در گفتهها، نوشتهها و هر آنچه را که در مقام تخاطب به دیگران القا میکند، وامیدارد؛ خواه طرف گفتوگو و خطاب او انسان باشند و خواه در مقام عبادت و تخاطب با خداوند قرار گرفته باشد. بر این اساس است که دین باوران هوشمند و مؤمنان ژرفنگر، در واژهها و جملههایی که به گاه نماز و نیایش با خدا به زبان میآورند و یا به هنگام توسّل و ابراز ارادت به چهرههای قدسی دین زمزمه میکنند، نیک مینگرند تا مبادا سخنی ناراست و ادّعایی کذب در پیشگاه حقیقت ربوبی و در محضر مظاهر حق و پیشوایان الهی به زبان آورده باشند.
ب) صدق در کردار
گاهی سخنی را که انسان به زبان میآورد راست و مطابق با واقع است، امّا عمل و رفتار او بر خلاف آن است؛ یعنی عملی که از او صادر میشود، غیر از سخنی است که به زبان میآورد. چنین شخصی از صدق در کردار برخوردار نیست. قرآن کریم کسانی را که میان رفتار و گفتار آنها هماهنگی نیست، سخت نکوهش کرده و این کار آنان را موجب خشم و نفرت الهی شمرده است:
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لاَ تَفْعَلُونَ کَبُرَ مَقْتا عِنْدَ اللّه ِ أَنْ تَقُولُوا مَا لاَ تَفْعَلُونَ.
ای کسانی که ایمان آوردهاید! چرا سخنی میگویید که عمل نمیکنید. نزد خدا بسیار موجب خشم است که سخنی بگویید که عمل نکنید.(۱۸)
مردان راستکردار، آهنگِ گفتارشان با آهنگ کردارشان، و خلوتشان با جلوتشان، هماهنگ است و جزء کسانی نیستند که: «چون به خلوت میروند آن کار دیگر میکنند». از این رو امیرمؤمنان(علیه السلام) چنین میفرمایند:
اَیُّهَا النّاس، اِنّی و اللّهِ ما اَحُثُّکُم عَلی طاعَهِ الاّ وَ أسْبِقَکُمْ اِلَیْهَا، و لاَ أنْهَاکُمْ عَنْ مَعْصِیَهٍ اِلاّ وَ أتَنَاهی قَبْلَکُمْ عَنْهَا.
ای مردم! به خدا سوگند من شما را به هیچ طاعتی وادار نمیکنم، مگر این که پیش از شما خود به آن عمل میکنم؛ و شما را از معصیتی نهی نمیکنم، مگر این که خودم پیش از شما از آن دوری مینمایم.(۱۹)
از نظر پیشوای مؤمنان علی(علیه السلام) هر کس در مقام راهنمایی قرار گیرد، خواه به عنوان گوینده، نویسنده، مربی و معلم و خواه در مقام زعامت و سرپرستی و مدیریت عدّهای یا همه جامعه اگر بخواهد به شرط صداقت عمل کند، نه تنها باید بدانچه میگوید و فرمان میدهد، در عمل پایبند باشد؛ بلکه باید از رهجویان و نیروهای تحت امر، جلوتر نیز باشد. امام صادق(علیه السلام) فرمود:
کُونُوا دُعَاهً للنّاسِ بِالخَیرِ بَغَیْرِ اَلْسِنَتِکُمْ، لِیَرَوُا مِنْکُمْ اَلاِجْتِهادَ و الصِّدقَ و الوَرَعَ.(۲۰)
مردم را با غیر زبانتان به کار نیک فرا بخوانید، تا کوشش، راستی و پرهیزکاری را از شما مشاهده کنند.
ج) صدق در پندار
انگیزه و اندیشه برای اعمال انسان بسان جان است برای تن. اساس کار را نیّت و فکر آدمی میسازد و اعمال و رفتار انسان در حقیقت برآمده از نیت اوست:(۲۱)
الاعمال ثمار النیات.(۲۲)
اعمال انسان، میوه درخت نیت اوست.
نه تنها میزان ارزشمندی و گرانقدری عمل انسان به اندیشه و فکری بستگی دارد که او را به حرکت و اقدام وامی دارد، بلکه قیمت و ارزش انسان به میزان اندیشه و نیتی است که در سر دارد و برای دستیابی به آن میکوشد:
قَدْرُ الرَّجُلِ عَلَی قَدْرِ هِمَّتِهِ وَ عَمَلِهِ عَلَی قَدْرِ نِیَّتِهِ.
ارزش آدمی به اندازه همّت اوست و عملش به مقدار نیتش.(۲۳)
فکر و اندیشه تا آنجا در شکلگیری و تعیین شخصیّت انسان مؤثر است که چهرههای آدمیان در سرای آخرت مطابق نیاتشان تصویر و ترسیم میگردد. امام صادق(علیه السلام) میفرماید:
خداوند در روز قیامت، مردم را برابر نیّاتشان محشور میگرداند.(۲۴)
و از پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) نقل شده است که:
خداوند به ظواهر و اعمال شما نگاه نمیکند؛ آنچه مورد توجّه حضرت حق تعالی قرار میگیرد درون دلهای شماست.(۲۵)
بنابراین، انسان برای دستیابی به گوهر نفیس و ارجآفرین صداقت، علاوه بر صدق در گفتار و تطابق میان گفتار و رفتار، به صدق در انگیزه و پندار نیز نیازمند است. راستپنداری و صدق در نیت، پیش نیاز و پایه صدق در گفتار و کردار است تا آن جا که امام کاظم(علیه السلام) خطاب به هشام بن حکم، از صدق در نیت، به عنوان روح ایمان و جان دین یاد کردهاند:
کَمَا لایَقُومُ الجَسَدُ اِلاّ بِالنَّفْسِ الْحَیَّهِ کَذلِکَ لایَقُومُ الدِّینُ اِلاّ بِالنِّیَهِ الصَّادِقَهِ وَ لا تَثبتُ النِّیَهُ الصَّادِقَه اِلاّ بِالعَقلِ؛(۲۶)
چنان که بدن جز با جان زنده قوام ندارد، دین جز با نیّت راست برقرار نمیگردد و نیّتِ راست هم جز با عقل ثبات نمییابد.
حتی اقدامات ارزشی و پرارجی همچون هجرت، جهاد، شهادت و… تنها در صورتی پذیرفته است که با نیّت و انگیزه الهی به انجام برسد. در روایتی از پیامبر گرامی اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) میخوانیم:
اِنَّمَا الاَْعْمالُ بِالنّیّاتِ وِ اِنَّمَا لِکُلِّ اِمْرَئٍ ما نَوی فَمَنْ کَانَ هِجْرَتُهُ اِلَی اللّهِ وَ رَسوُلِهِ، فَهِجْرَتُهُ اِلَی اللّهِ وَ رَسوُلِهِ وَ مَنْ کَانَ هِجْرَتُهُ اِلَی دُنْیا یُصِیبُهَا اَوْ اِمْرَأهٍ یُنْکِحُها، فَهِجْرَتُهُ اِلَی مَا هاجَرَ اِلَیْهِ.(۲۷)
اعمال آدمی به نیات او بسته است؛ برای هر کس همان است که نیّت کرده است. کسی که هجرتش تنها به نیت خدا و رسولش باشد، بیتردید به عنوان مهاجر به سوی خدا و رسولش شمرده میشود، و آن کس که به نیت به چنگ آوردن متاع دنیا یا در اختیار گرفتن همسری هجرت کند، هجرت او به سوی همان است که به انگیزه آن هجرت کرده است.
بدین ترتیب هر کار خوب خواه در قالب عبادیترین اعمال و خواه به صورت چشمگیرترین خدمات اجتماعی، در صورتی که از انگیزه الهی و قصد قربت تهی باشد فاقد ارزش و بر باد رفته و پوستهای بیمغز است. متقابلاً عمل آدمی هر چند اندک و هر اندازه کوچک باشد آنگاه که از سر صدق و اخلاق و با انگیزه خدایی انجام گیرد در پرتو ماندگاری و شکوهمندی انگیزه و هدفش، ماندگار و ارزشمند میگردد.
صداقت اساس خوبیها
عنصر صدق با این گستره فراخ، علاوه بر آن که خود ارزش است، حافظ و دربردارنده و در پی آورنده ارزشهای بیشمار دیگری نیز هست؛ عنصری که امام علی(علیه السلام) آن را وسیله حفاظت از دین،(۲۸) زیبایی انسان و ستون ایمان میداند:
اَلصِّدْقُ جَمَالُ الانْسَانِ وَ دَعَامَهُ الاَْیمَان.(۲۹)
راستی، مایه زیبایی انسان و ستون ایمان است.
و در نهایت آن را ملاک و معیار مسلمانی ذکر میکند:
ملاک الاسلام صدق اللّسان.(۳۰)
راستگویی، ملاک اسلام و مسلمانی است.
صداقت پله صعود به مقام صدّیقان
به سبب صدق و راستی، بشر تا بدانجا اوج میگیرد که به مقام صدیقین(همانان که از جهت فضیلت و ارجمندی در مرتبه پس از پیامبران الهی قرار دارند) نایل میشود و نزد پروردگار عالم به عنوان پرافتخار «صدّیق» ملقب میگردد. در روایتی از امام باقر(علیه السلام) چنین آمده است:
اِنَّ الرَجُلَ لَیُصَدِّقَ حَتّی یَکْتُبُهُ اللّهُ صِدِّیقا.(۳۱)
آدمی بر اثر صدق و راستی، به مرتبهای میرسد که خداوند او را صدّیق مینامد.
مقام «صدیقین»، همان صراط مستقیم است که مسلمانان در هر نماز با گفتن جمله «اهدنا الصراط المستقیم صراط الذین انعمت علیهم…» از خدا میخواهند که به راه آنان هدایت شوند. این متنعّمان به نعمت الهی که هدایت یافتن به راه آنان آرزوی هر مسلمانی هست، همان کسانیاند که در آیه دیگری از قرآن مجید بدین گونه معرفی شدهاند:
وَ مَنْ یُطِعْ اللّه َ وَ الرَّسُولَ فَأُوْلَئِکَ مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللّه ُ عَلَیْهِمْ مِنْ النَّبِیِّینَ وَ الصِّدِّیقِینَ وَ الشُّهَدَاءِ وَ الصَّالِحِینَ وَ حَسُنَ أُوْلَئِکَ رَفِیقا.(۳۲)
و آن کس که از دستورهای خدا و پیامبر اطاعت کند، با کسانی خواهد بود که خداوند نعمت خود را بر آنها ارزانی داشته است، از: پیامبران و صدّیقان و شهدا و صالحان. و آنان رفیقهای خوبی هستند.
وجود یکپارچه صداقت و سراسر حقیقت امام علی(علیه السلام) به عنوان کاملترین مصداق صدّیق که در روایت نبوّی آمده است: (و من الصدیقین علی بن ابی طالب…)(۳۳) نشاندهنده عظمت مقام و والاییِ مرتبه صدیقین است.
از اینجا میتوان به این نکته دست یافت که درخواست مؤمنین از خدا برای هدایت شدن به راه صدیقان، برای امتثال فرمان الهی به همراهی با صادقان است که در آیه شریفه: «یَا اَیُّهَا الذِینَ امَنوُا اِتَّقوُا اللّهَ وَ کوُنوُا مَعَ الصَّادِقیِنَ»(۳۴) آمده است؛ چرا که همراهی با صادقان جز با پیمودن راه و گام زدن در مسیر آنان محقق نمیشود و توفیق انجام دادن این مهم و توان پرداختن به آن جز با عنایت و هدایت خداوند سببسازِ بندهنواز به دست نمیآید.
بنابراین اگر برابر فرموده امام باقر(علیه السلام) دستیابی و ارتقاء به مقام صدّیقان که مَثَل اعلا و نمونه کامل آن، وجود بیبدیل صدّیق اکبر امیرمؤمنان(علیه السلام) است به سبب راستگویی امکانپذیر است و این خصیصه مطابق تصریح امام صادق(علیه السلام) یکی از دو سبب برخورداری امام علی(علیه السلام) از جایگاه عظیم و موقعیت بینظیر نزد پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) است.(۳۵) پس نردبان صعود مسلمان به بالاترین قلّههای سعادت و کلید اصلی دست یافتن مؤمن به گنج ایمان، صدق و راستی با همه گستره و دامنهاش و در همه ابعاد و مراتب آن است و نشانهاش هماهنگی میان برون و درون انسان و مطابقت اندیشه و پندار و نهان با گفتار و کردار و عیان اوست. چه خوب فرمود آن پیشوای صادق امین:
مَنْ لَمْ یَخْتِلفْ سِرُّهُ وَ عَلانیِتُهُ وَ فِعْلُهُ وَ مَقَالُهُ فَقَدْ اَدّی الاَْمَانَهَ وَ أَخْلَصَ اَلْعِبَادَهَ.(۳۶)
آن کس که نهان و آشکار و کردار و گفتارش دو گونه و ناهماهنگ نباشد، امانت الهی را ادا کرده و عبادت خدا را خالصانه انجام داده است.
پینوشتها
۱- مدرس حوزه و دانشگاه
۲- عبدالواحد بن محمد تمیمی آمدی؛ غررالحکم ودررالکلم، مقدمه و تعلیق میرجلال الدین حسینی ارموی،(چاپ پنجم، تهران: انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۷۳) ج۲، ص۳۷۱
۳- همان، ج۱، ص۲۸۱
۴- همان، ج۱، ص۲۸۱
۵- توبه، آیه ۱۱۹
۶- سلیمان بن ابراهیم قندوزی حنفی، ینابیع الموده، باب ۳۸،(لبنان: مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، [بی تا]) ج۱، ص۱۱۵
۷- جلال الدین عبدالرحمن سیوطی، الدر المنثور فی التفسیر بألمأثور،(قم: مکتبه آیه اللّه العظمی مرعشی نجفی، ۱۴۰۴ ق) ج۳، ص۲۹۱
۸- حاکم حسکانی؛ شواهد التنزیل(بیروت: مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، ۱۳۹۳ق/۱۹۷۴م) ج۱، ص۲۶۰
۹- غررالحکم و دررالکلم، ج۲، ص۴۰
۱۰- همان، ج۳، ص۱۰۷؛ ج۱، ص۱۲۹؛ ج۴، ص۴۷
۱۱- همان، ج۱، ص۱۷۹؛ «الصّادقُ عَلی شرفِ مَنجاهٍ وکَرامَهٍ، راستگو بر بلندای رستگاری و گرامی بودن است.»(همان، ج۱، ص۳۲۶).
۱۲- اصول کافی، ج۲، ص۱۰۴
۱۳- سلیمان بن ابراهیم قندوزی، ینابیع الموده(بیروت: مؤسسه الاعلمی للمطبوعات) ج۲، ص۸۳، باب ۵۶
۱۴- شیخ عباس قمی، سفینه البحار(مؤسسه انتشارات فراهانی) ج۲، ص۴۷۳
۱۵- غررالحکم ودررالکلم، ج۴، ص۳۶۳
۱۶- همان، ج۴، ص۲۹۶
۱۷- همان، ج۵، ص۲۷۸
۱۸- صف، آیات ۲ و ۳
۱۹- نهج البلاغه صبحی صالح، خطبه ۱۷۵
۲۰- اصول کافی، ج۲، ص۸۶
۲۱- غررالحکم. ج۱، ص۲۶۰ و نیز ر.ک: قمی، شیخ عباس، سفینه البحار، ج۲، ص۶۲۸
۲۲- همان، ج۱، ص۷۹
۲۳- غررالحکم، ج۴، ص۵۰۰
۲۴- محاسن برقی،(تهران، مؤسسه اعلمی، ۱۳۶۲) ص۲۶۲، باب النیّه.
۲۵- بحارالانوار(بیروت، مؤسسه الوفاء، ۱۴۰۳ق.) ج۷۰، ص۲۴۸
۲۶- همان، ج۷۸، ص۳۱۲
۲۷- بحارالانوار، ج۷، ص۲۱۱؛ صحیح بخاری، کتاب الایمان، ص۲۳
۲۸- «الصّدق لباسُ الدّین؛ صدق لباس و پوشش دین است» غررالکلم، ج۱، ص۱۲۵
۲۹- همان، ج۳، ص۱۴۳
۳۰- همان
۳۱- اصول کافی، ج۲، ص۸۶
۳۲- نساء، آیه ۶۹
۳۳- شواهد التنزیل، ج۱، ص۱۵۴
۳۴- توبه، آیه ۱۱۹
۳۵- فَانَّ عَلِیّا بَلَغَ مَا بَلَغَ بِهِ عِنْدَ رَسوُلِ اللّهِ(صلی الله علیه و آله و سلم) بِصِدْق اَلْحَدیثِ وَ اَدَاءِ اَلاَْمَانَهِ»(اصول کافی، ج۲، ص۸۵)
۳۶- نهج البلاغه، نامه ۲۶
منبع: مجله حوزه و دانشگاه، شماره ۲۶؛ مصطفی ابراهیمی