استعدادها و تواناییهای خودتان را دستکم نگیرید
استعدادها و تواناییهای خودتان را دستکم گرفته و یا گاهی اوقات آنها را مخفی میکنید؟ آیا مدام عادت دارید در حضور مردی که دوستش دارید، خودتان را پایین بیاورید؟ آیا به سختی میتوانید تعریف و تمجیدهایی که دیگران از شما میکنند را بپذیرید؟ آیا استعدادها و تواناییهایی دارید که همسرتان از آنها خبر ندارد؟
اغلب زنها در ارتکاب اشتباه شماره ی ۴، مهارت خاصی دارند به طوری که حتی از آن آگاه نیز نیستند. اغلب ما استعداد و موفقیتهایمان را از ترس این که مبادا مردان زندگیمان را بدین وسیله تهدید کرده باشیم و یا برای این که مبادا باعث شویم او احساس کند نسبت به ما از هوش و یا توانایی کمتری برخوردار است، پنهان میکنیم. ما این کار را به طرق مختلف انجام میدهیم:
۱- راجع به خودمان با کلمات تحقیرآمیز صحبت کرده و خودمان را به خاطر کوچکترین اشتباهی که مرتکب شدهایم، پایین میآوریم. طوری رفتار میکنیم که گویی خودمان را دوست نداریم. «باورم نمیشه که یادم رفته بود تو دیشب جلسه داشتی. گاهی اوقات به نظر میرسه که همه چیز را فراموش میکنم». «رئیسم گفت از گزارشم خیلی خوشش آمده، اما فکر نمیکنم گزارش خیلی خوبی نوشته بودم». به نوعی راجع به پروژههای مالی شرکت سر در گم و گیجم. راستش خودم هم نمیدونستم که راجع به چی باید بنویسم. «خیلی ناراحتم از این که این قدر چاق شدم. از نگاه کردن به این سلولیت حالت بهم نمیخوره».
۲- وقتی مردمان از ما تعریف میکند، با او بحث میکنیم و طوری رفتار میکنیم، گویی مایل نیستیم راجع به ما چنین نظراتی داشته باشد و سعی مینماییم نظرش را تغییر بدهیم. «واقعاً از این لباس خوشت آمد؟ این لباسم خیلی کهنه است. تازه از مد هم افتاده، اما خب گفتم یه چند بار دیگه بپوشش. به هر حال متشکرم از این که از لباسم تعریف کردی». «آه عزیزم! راه انداختن اون مهمونی غیرمنتظره واقعاً کار سختی نبود، زیاد هم وقتم را نگرفت. در ضمن خیلیها هم به هم کمک کردند. مجبور نیستی زیاد تشکر کنی، این قدر بزرگ جلوهاش نده». «از سخنرانیم خوشت آمد؟ با وجودی که آخرین نفر بودم، خیلی مضطرب شدم، مطمئن نبودم دیگران حرفهامو خوب بفهمند. فکر کنم از این که من آخرین سخنران بودم و جلسه تمام شد، خیلی خوشحال شدند. به این خاطر بود که برام این قدر کف زدند».
۳- ما استعداد و تواناییهایمان را از مردان زندگیمان پنهان میکنیم. ساندرا نمونه ی خوبی است از زنی که مرتکب اشتباه چهارم میشده. او هفت سال است که با گرگ ازدواج کرده و متخصص این است که خودش را از شوهرش کمتر، کمهوشتر و ناتوانتر جلوه دهد. او با صدایی نرم و آرام چنین اعتراف کرد: «گرگ دوست داره احساس برتری بکنه. همین میگن از همون اول من همیشه خودم را از اون پایینتر نشون میدادم». ساندرا به تازگی متوجه شده که در گذشته چکار میکرده است. حقیقت این بود که او هرگز به گرگ نگفته بود تحصیلات دانشگاهی داشته و این که برای دورههای کارشناسی ارشد و دکتری به او بورسیه تعلق گرفته است. گرگ حتی نمیدانست که او زبان فرانسه را خیلی روان و سلیس صحبت میکند و به این زبان تسلط کامل دارد؛ در ضمن قبل از این که با گرگ آشنا شود، به او نگفته بود که از طرف یک تاجر بسیار موفق فرانسوی، برای کار به پاریس دعوت شده. ساندرا به این دلیل آن موارد را راجع به خودش به گرگ نگفته بود که به قول خودش این موارد، اهمیت چندانی ندارد.
الن سی و هفت ساله و شوهرش اندی سی و نه ساله، هر دو شاغل هستند. اندی، یک مشاور سرمایهگذاری است که برای یک شرکت بزرگ کار میکند و الن نیز مدیر روابط عمومی یک تولیدی پوشاک است. روزی آنها به منظور حل مشکلاتشان، به دفتر کار من آمدند. الن این طور شکایت کرد: «فکر میکنم اندی، اون طوری که من میخوام از من تقدیر و تشکر نمیکنه. منم مثل او کار میکنم، اما ما همیشه برای حل مشکلات کاری او گفتگو داریم و هیچ وقت راجع به مشکلات کاری من صحبتی نمیکنیم». اندی جواب داد: «خب آره، راستش واقعیت داره. ما بیشتر اوقات راجع به شغل من حرف میزنیم، اما فکر میکنم به این دلیله که شغل من پیچیدهتر از شغل توست». کاملاً طبیعی بود که الن بعد از این که شنید شوهرش خود و شغلش را خیلی مهمتر از او میبیند، بسیار عصبانی شود.
مدتی با الن و اندی صحبت کردم تا متوجه منشأ اصلی مشکلاتشان شدم. الن مرتکب اشتباه شماره ی چهارم شده بود. همیشه موفقیتهایش را از اندی پنهان کرده و سعی داشت شغلش را کماهمیت جلوه دهد تا بدین وسیله باعث شود اندی احساس مهم بودن بنماید. البته او این کار را ناخودآگاه انجام میداد و این عادت را گویی از زمان کودکیش کسب کرده بود. با نگاهی به دوران کودکی الن، به نکات مهمی پی بردیم. الن، یک برادر داشت که از او کوچکتر بود و الن در مدرسه نمرات خوبی میگرفت؛ مادرش هم به او میگفت: «الن به برادرت نگو این ترم چه نمرههای خوبی گرفتی. میدونی برادرت با نمراتش تو مدرسه مشکل داره».
الن نظیر همین رفتار را نیز با شوهرش در پیش گرفته بود. هیچ وقت نمیگذاشت اندی در مورد مشتریهای پر و پا قرص و کلهگندهای که دور و برش را گرفته بودند، بوی ببرد. هیچ وقت از احترام فوقالعادهای که مشتریانش برایش قائل بودند، با اندی صحبتی نمیکرد. در ضمن، هیچ وقت از رؤیاها و اهداف آیندهاش با اندی حرفی نمیزد. الن بعد از شنیدن اشتباه شماره ی چهار، چنین اعتراف کرد: «وقتی خودم از خودم زیاد تعریف و تمجید نمیکردم و احترام زیادی برای خودم قائل نبودم و این همه موارد خوب را از او پنهان میکردم، چطور اندی میتوانست بفهمد که من این قدر فوقالعادهام».
میلیونها زن نظیر: الن و سندی لایق، توانا، باهوش و سختکوش هستند و نمیدانند که چگونه به درستی شکوه و جلال خودشان را جشن بگیرند.
چرا تواناییها و امتیازات خود را از همسرمان پنهان میکنیم؟
ما تواناییها و استعدادهایمان را از همسر خود پنهان میکنیم، چرا که تصور میکنیم با این کار، آنها ما را بیشتر دوست خواهند داشت. آیا وقتی دختر بچه ی کوچکی بودید، چنین مواردی به شما گفته بودند که: «همیشه وقتی با یک پسر بازی میکنی، بگذار اول اون ببرد. این جوری اون تو را بیشتر دوست خواهد داشت»؟
«زیاد کنار مردها خودت را باهوش نشان نده وگرنه تو را با خودشان بیرون نمیبرند، باید اونها را بالا ببری و باعث بشی که احساس کنند، از تو باهوشترند».
ما زنها، شرطی شدهایم و باید کاری کنیم که همسرمان، احساس کند از ما باهوشتر و بهتر است تا بدین وسیله از عشق او نسبت به خودمان مطمئن بشویم. ما با این باور، قدم به زندگی مشترک میگذاریم که اگر در کنار مردی بسی باهوش و قوی باشیم، او دیگر تمایلی به رابطه با ما نخواهد داشت. بنابراین سخت تلاش مینماییم کاری کنیم که او باهوشتر و بهتر به نظر بیاید و ما خود را پایینتر از آن چه که هستیم نشان میدهیم. ما تواناییها و استعدادهایمان را پنهان مینماییم؛ زیرا نگرانیم مبادا در نظر دیگران، خیلی مغرور جلوه کنیم. آیا تاکنون چنین نصیحتهایی به شما شده است: «ببین سوزی! خوشحالم که همه ی نمرههات بیست شده، اما نمیخوام به همه بگم، چون دوست ندارم پز بدم. در ضمن دخترها باید فروتن و افتادهحال باشند».
جینی! این قدر تو آینه خودت را نگاه نکن! خانمانه نیست که فکر کنی خیلی خوشگلی. دخترهایی که مغرور هستند، خیلی محبوب نیستند».
به یاد میآورم وقتی که در دبیرستان مشغول درس خواندن بودم، مادرم به من میگفت: «هر چه موفقتر باشی، آدمهای بیشتری به تو حسودی میکنند، در نتیجه دوستان کمتری خواهی داشت. به همین دلیل، باید مواظب باشی که دیگران را با استعدادهایت نترسانی و آنها را از خودت فراری ندهی». بعدها در زندگیم با هیچ یک از عکسالعملهای بدی که مادرم گفته بود روبرو نشدم، اما او همان طور که از مادرش یاد گرفته بود، فلسفه ی تحقیر و خودکمبینی را به من آموزش میداد. به بسیاری از ما وقتی کوچک بودیم، چنین آموزشهایی داده میشد. به این معنی که یک زن، نباید خیلی خوب به نظر برسد و اگر خودش را قوی نشان بدهد، زیاد زنانه و جذاب نیست. در تلاش به منظور «دختر خوب بودن»، زنها استعدادها و تواناییهای خود را پنهان میکنند.
چرا این کار مؤثر واقع نمیشود؟
۱- پنهان کردن تواناییها و استعدادهای شما، عشق و شور و حرارت رابطهتان را میکشد. هنگامی که خود و موفقیتهایمان را دستکم گرفته و کوچک جلوه میدهیم و آنها را از مرد زندگیمان پنهان میسازیم، به نظر خودمان را غیر تهدیدآمیز و در نتیجه جذابتر جلوه میدهیم، اما واقعیت این است که دقیقاً بر عکس این حالت اتفاق میافتد.
مردها بیشتر به سمت تواناییها و استعدادها جذب میشوند و ضعف و عدم توانایی، آنها را سرد میکند. مردها عاشق استعداد و توانایی در زنها هستند. چرا که خودشان، چنین آموزش دیدهاند که باید لایق، توانا و با استعداد باشند و چنانچه نظیر همین گفتهها را در شخص دیگری ببینند، جذب او خواهند شد. هنگامی که برای نوشتن این مقاله، تحقیق مینمودم با صدها مرد مصاحبه کردم و تمام آنها گفتند: زنهایی که اعتماد به نفس بیشتری از خود نشان میدهند، برایشان جذابترند. مردها برای این گونه زنها، احترام بیشتری قائل بوده و آن را جدی میگیرند.
حال نکتهای که در این جا جلب نظر میکند این است که زنها تصور میکنند، اگر افتادهحال جلوه کنند، مرد زندگیشان آنها را بیشتر دوست خواهد داشت، در حالی که حقیقت این است که این رفتار، عشق و شور و حرارت را در برقراری رابطه از بین میبرد.
۲- هنگامی که عادت دارید استعدادهای خود را از مردان پنهان کنید، در نهایت آن استعدادها را از خودتان نیز پنهان خواهید کرد. ضرب المثلی است که میگوید: «از دل برود هر آن که از دیده برفت». این ضربالمثل یقیناً در مورد اشتباه شماره ی چهار صدق میکند. هر چه موفقیتهای خود را بیشتر در حضور دیگران کوچک جلوه دهید، آنها را بیشتر فراموش خواهید کرد تا جایی که تماستان را با استعدادها و تواناییهای خود، به یک باره از دست خواهید داد.
راه حل: چگونه از این کار دست بکشیم؟
۱- از تمامی استعدادها، تواناییها، قابلیتها و ویژگیهای مثبت خود لیستی تهیه کرده و آنها را با همسرتان در میان بگذارید. این تمرین را به بسیاری از زنهایی که در سمینارهایم شرکت کرده بودند، دادم. داستانهای حیرتانگیزی از نتایج شگفتی که به دست آمده بود، شنیدم. بسیاری از زنان گزارش دادند که نوشتن ویژگیهای مثبت، استعدادها، تواناییها و موفقیتهای زندگیشان به آنان حقایقی را یادآوری نمود که مدتها بود آنها را فراموش کرده بودند و دراین باره هرگز با همسرانشان صحبتی نداشتهاند. مردها نیز گزارش دادند از این که مطلع شدند، همسران آنها واجد بسیاری از خصوصیات و ویژگیهای مثبت بودهاند، متعجب شدند.
۲- هرگاه تعریف و تمجیدی از شما میشود و آن را نمیپذیرید و یا خود را پایین میآورید و یا موفقیتهایتان را دستکم جلوه میدهید، مچ خودتان را بگیرید و بیاموزید تا کمی بزرگی و عظمت خود را جشن بگیرید. در آن لحظه از این که میبینید تا چه حد مرتکب اشتباه شماره ی چهار میشدید، شگفتزده خواهید شد. از پنهان کردن استعدادها و موفقیتهای خود دست بکشید و در عوض بیاموزید، آنها را پاس بدارید. دفعه ی بعد که کسی از شما تعریف کرد، نفس عمیقی بکشید و بگویید: متشکرم. افتاده حالی و فروتنی غیرحقیقی خود را از پنجره بیرون بیاندازید.
۳- به دنبال مردی باشید که تمایل داشته باشد، بزرگی و درخشش شما را ببیند. همگی ما میدانیم مردانی وجود دارند که به دلایل بسیاری، دوست ندارند همسرشان قدرتمند و یا متکی به نفس جلوه کند. هنگامی که با چنین مردانی هستید، مشکل میتوانید این عادتتان را کنار بگذارید، چرا که او دوست ندارد شما را این گونه ببیند. مطمئن شوید با کسی ازدواج میکنید که تمایل دارد شما را در پیشرفتهایتان حمایت کند، پیشرفتهایی که همواره استحقاقش را داشتهاید.