رذایل اخلاقی در خانواده
نیکخویی و مهربانی را چند رذیلت اخلاقی تهدید میکند؛ باید آنها را بشناسیم و از آنها بپرهیزیم. این رذایل عبارتند از: عصبانی شدن و تندخویی، دشنام و ناسزاگویی، استهزا، سرزنش و سرکوفت زدن؛ در ادامه به توضیح هر یک میپردازیم.
۱- خشونت و تندخویی
این صفت رذیله، از جنبه اجتماعی، مشکلات جدی در روابط ما با دیگران ایجاد میکند و از محبوب شدن ما نزد دیگران میکاهد. داد زدن بر سر همسر و فرزندان و تندی کردن با آنها، آنان را رنجیده خاطر کرده، نسبت به زندگی خانوادگی دلسرد مینماید. خانواده، نهادی است که بر اساس مهر و محبت بنا شده و جایی است که در آن زن و شوهر در کنار هم به آرامش دست مییابند؛ چنان که قرآن کریم میفرماید:
«وَ مِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْوَاجاً لِتَسْکُنُوا إِلَیْهَا وَ جَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّهً وَ رَحْمَهً… ؛(۱)
و از نشانههای خدا این که همسرانی از جنس خودتان برای شما آفریده تا در کنار آنان آرامش یابید و در میانتان مودت و رحمت قرار داد».
و پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) به دلیل نرمی و ملاطفت و نداشتن زبانی تند و غلیظ، چنین مورد ستایش خداوند قرار گرفته است.
«فَبِمَا رَحْمَهٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ کُنْتَ فَظّاً غَلِیظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ ؛(۲) به(برکت) رحمت الاهی، با مردم نرم و مهربان شدی و اگر خشن و سنگدل بودی، از اطراف تو پراکنده میشدند. »
طبق این آیه، برخورد تند و خشن با افراد، آنان را از انسان میرنجاند و اطراف او را از دوستان خالی میکند. این رفتار بد، آرامش حاصل از ازدواج و تشکیل خانواده را از بین میبرد و همسر را به اضطراب و افسردگی دچار میکند. گاه لحظهای عصبانی شدن، چنان مشکلاتی برای انسان به وجود میآورد که جبران آنها به آسانی میسر نیست. افزون بر این، چون هنگام تندی و عصبانیت، برخورد انسان از روی عقل و منطق نیست و از هیجان روحی و عصبی ناشی میشود، معمولاً پشیمانی در پی دارد؛ گاه این پشیمانی به حدی است که فشار عصبی شدیدی ایجاد میکند.
از این رو روایات اسلامی تندخویی را نکوهش و نرمی و ملاطفت را ستایش کرده اند.
علی(علیه السلام) میفرماید:
«الحده راس الحمق؛(۳) تندخویی، نهایت حماقت است».
و از امام صادق(علیه السلام) نقل است:
«المومن له قوه فی دین و حزم فی لین… و لیس بواهن و لا فظ و لا غلیظ؛(۴) مؤمن، در دین خود قوی و در عین نرمی و ملایمت با تدبیر است»… و سست و خشن و سنگدل نیست. »
البته تندخویی افراد نیز متفاوت است؛ برخی زود عصبانی میشوند و زود هم به حالت طبیعی برمی گردند؛ اما برخی دیگر چنین نیستند، خشونت و تندی جزیی از عناصر شخصیت آنها شده و در وجودشان رسوخ کرده است. این افراد همیشه خشن هستند و با تندی با دیگران برخورد میکنند. زندگی با ایشان کاری سخت و طاقت فرسا است. مشکل این اشخاص آن است که به سبب مقصر ندانستن خود به اصلاح خویش نمیپردازند. آنها همواره تقصیر را به گردن دیگران میاندازند و در برابر نصیحتهای خیر خواهانه دیگران نیز گوش شنوا ندارند. اینها باید بیشتر مراقب برخوردهای خود باشند و در کنار گذاشتن عادتهای بد، بسیار تلاش کنند.
اگر یکی از زوجین، فردی عصبانی باشد، طرف مقابل باید بکوشد با درک موقعیت، از عصبانی کردن او خودداری کند و با سکوت و خویشتنداری، وی را در کنترل هیجان عصبی خویش یاری رساند. پس از فروکش کردن خشم و عصبانیت میتوان در یک فرصت مناسب با همسر به گفت وگو پرداخت و او را از تکرار این گونه برخوردها برحذر داشت. به طور معمول، اشخاص عصبی در مواقع خستگی و ناراحتی، زمینه ی بیشتری برای عصبانی شدن دارند و رعایت حال آنها در این مواقع ضروری تر است.
آزار جسمی همسر
یکی از کارهای بسیار زشت و غیر انسانی که از نمودهای تندخویی است و در روایات به شدت از آنها نهی شده، اذیت و آزار همسر است. زن و مردی که با یکدیگر پیوند ازدواج میبندند و آرزو میکنند که همیشه در کنار هم با خوبی و خوشی زندگی کنند، شاید به ذهن هیچ یک از آنها نرسد که ممکن است کارشان به جایی برسد که مرد همسر خود را بزند؛ با این حال در مواردی این اتفاق میافتد.
قرآن کریم ما را به رفتار شایسته با زنان فرا میخواند:
«وَ عَاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ ؛(۵)
با زنان به شایستگی معاشرت کنید».
و پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) میفرماید:
«من اتخذ زوجه فلیکرمها؛(۶) کسی که همسر اختیار میکند، باید او را اکرام نماید».
آن حضرت در نهی از کتک زدن زنان فرموده است:
«من ضرب امراه بغیر حق فانا خصمه یوم القیامه، لا تضربوا نسائکم، فمن ضربهن بغیر حق فقد عصی الله و رسوله ؛(۷) کسی که همسر خود را بدون دلیل بزند، در روز قیامت، من دشمن او خواهم بود. زنانتان را نزنید. کسی که زنش را بدون دلیل بزند، خدا و رسولش را عصیان کرده است. »
رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) در جای دیگر فرمود:
«انی اتعجب ممن یضرب امرائه و هو بالضرب اولی منها(۸) تعجب میکنم از مردی که همسرش را کتک میزند؛ در حالی که خودش به کتک خوردن سزاوارتر است.»
کتک زدن همسر یکی از دو پیامد زیر را خواهد داشت:
یا این که زن چنین وضعیتی را میپذیرد؛ در این حالت، شخصیت او خرد میشود؛ کرامت انسانی او آسیب میبیند؛ احساس بیارزشی و بیفایدگی و بیلیاقتی میکند؛ چنین زنی قدرت ابراز وجود و اظهار نظر را در مسایل خانواده نخواهد داشت؛ زن در این وضعیت دچار افسردگی، اضطراب و انواع بیماریهای روانی میشود.
یا این که در مقابل شوهر خود میایستد و با مراجعه به دادگاه و شکایت علیه شوهر یا با آگاه کردن بستگان خود و کمک خواستن از آنها به مقابله بر میخیزد. در این حالت، مرد شأن و شخصیت خود را در جایگاه سرپرست خانواده از دست میدهد و حرکت او از بین میرود. در چنین وضعیتی بنیان خانواده آسیب میبیند و قوام و استحکام خود را از دست میدهد؛ به طوری که کوچک ترین برخوردی میان زن و شوهر، باعث فروپاشی خانواده میشود.
زن و شوهری که حرمت یکدیگر را نگه ندارند و به هم احترام نگذارند، زندگی شیرین و پرمحبتی نخواهند داشت. تفاهم و همدلی تنها در سایه ی صفا و صمیمت حاصل میشود.
۲- دشنام و ناسزاگویی
یکی از رفتارهای غیر اخلاقی که ممکن است برخی افرادی مرتکب آن شوند، دشنامگویی به دیگران است که در منابع اسلامی نکوهش شده است.
پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) میفرماید:
«ان من شر عبادالله من نکره مجالسته لفحشه؛(۹) همانا یکی از بدترین بندگان خدا کسی است که به دلیل فحاش بودنش، دیگران همنشینی با او را ناخوش دارند.»
دشنام دادن به دیگران، باعث ایجاد دشمنی میان افراد میشود. رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) در این باره فرموده است:
«لاتسبوا الناس فتکسبوا العداوه منهم؛(۱۰) به مردم ناسزا نگویید، چرا که این کار باعث دشمنی آنها با شما میشود.»
همسر بد زبان زندگی را ناگوار میکند؛ چنان که امام صادق(علیه السلام) فرمود:
«ثلاثه تکدر العیش: السلطان الجابر، والجار السوء، و المراه البذیه؛(۱۱)
سه چیز زندگی را تیره و تار میگرداند؛ حاکم ستمگر، همسایه بد و زن بددهان و فحاش».
بنابراین، دشنام و ناسزاگویی به همسر، تأثیر بسیار سوئی بر روابط میان زن و شوهر دارد؛ آنان را از یکدیگر متنفر و بنیان خانواده را متزلزل میکند. فردی که به همسر خود دشنام میدهد، از محبوب شدن و احترام معمول خانوادگی برخوردار نیست و شخصیت او نزد همسرش خرد میشود.
ناسزاگویی در محیط خانه، نه تنها هیچ مشکلی را حل نمیکند، بلکه بر مشکلات میافزاید. شخص ناسزاگو در خانواده، فردی نامتعادل شناخته میشود که میخواهد همه ی مشکلات را با زبان زشت خود حل کند؛ او به جهت بیاحترامی پیاپی به افراد خانواده و ناسزاگویی به آنان، کم کم حرکت خویش را نیز از دست خواهد داد.
۳- استهزا و مسخره کردن
یکی از رفتارهای بسیار زشت و غیر اخلاقی که سبب آزار و اذیت دیگران میشود، مسخره کردن آنان است. قرآن کریم به شدت از این عمل نهی میکند:
«یا ایها الذین آمنوا لایسخر قوم من قوم عسی ان یکونوا خیراً منهم و لا نساء من نساء عسی ان یکن خیراً منهن و لاتلمزوا انفسکم و لا تنابزوا بالالقاب، بئس الاسم الفسوق بعد الایمان ومن لم یتب فاولئک هم الظالمون؛(۱۲)ای کسانی که ایمان آورده اید، نباید گروهی از مردان شما گروه دیگر را مسخره کنند، شاید آنها از اینها بهتر باشند؛ و نه زنانی زنان دیگر را، شاید آنان بهتر از اینان باشند؛ و یکدیگر را مورد طعن و عیب جویی قرار ندهید و با القاب زشت و ناپسند یکدیگر را یاد نکنید. بسیار بد است که بر کسی پس از ایمان آوردنش، نام کفرآمیز بگذارید؛ و آنها که توبه نکنند ظالم و ستمگرند. »
مسخره کردن دیگران به هر شیوه ای، از قبیل گفتن عیبها یا نقصهای جسمی و اخلاقی، یا گذاشتن نام بد بر آنان، عملی بسیار ناپسند است که باعث ناراحتی شان شده و تخم کینه و دشمنی با فرد مسخره گر را در دل آنها میکارد.
طبق این آیه، یک اصل مهم که باید دو مسلمان درباره ی یکدیگر اجرا کنند، «احترام به شخصیت فرد فرد مسلمانان » است و بنابر این اصل، نباید یکدیگر را مسخره و عواطف یکدیگر را از این طریق جریحه دار کنند.
جمله ی «عسی ان یکونوا خیرا منهم» و «عسی ان یکن خیراً منهن»(شاید آنها از شما بهتر باشند. ) دلیل تحریم و جلوگیری قرآن از مسخره کردن افراد با ایمان است. از آنجا که انسانها از درون یکدیگر آگاه نیستند، چه بسا افرادی که به سبب نداشتن چهره ی زیبا، یا ثروت و یا منصب ظاهری، مورد تمسخر گروهی قرار میگیرند، از نظر روح و روان پاک تر از آنها باشند؛ نیز شاید ارزش انسانی آنها بر اثر داشتن ملکات انسانی و سجایای اخلاقی، در پیشگاه خداوند به مراتب بالاتر و برتر از ایشان باشد؛ اگر عظمت روحی و کمالات نفسانی آنان برای مسخره کنندگان نمایان میشد، به جای مسخره کردن، در برابر آنها سر تعظیم فرود میآوردند.
بر همین اساس( از آنجا که ملاک شخصیت انسانی، یک سلسله امور ناپیدا است)، مسخره کردن هیچ فرد با ایمانی جایز شمرده نشده است؛ زیرا ممکن است او از نظر ملکات نفسانی و فضایل اخلاقی به مراتب از شخص مسخره کننده بهتر باشد.( ۱۳)
در روایات بسیاری، مسخره کردن و طعنه زدن به دیگران نکوهش شده و از آن منع گردیده است؛ برای مثال، به فرمایش امام باقر(علیه السلام) متوسل میشویم:
«ما من انسان یطعن فی عین مومن الا مات بشر میته و کان قمناً ان لایرجع الی خیر؛(۱۴) هیچ کس مؤمنی را مورد طعن و سر کوفت قرار ندهد، مگر این که به بدترین مرگها بمیرد و سزاوار است که به خیر و صلاح باز نگردد.»
انگیزه روان شناختی تمسخر دیگران
از لحاظ روان شناختی، کسانی که مردم را مسخره میکنند، نوعی کمبود شخصیت دارند و از طریق کوچک کردن مردم، میخواهند کمبودهای خود را جبران و از این راه خود را اشباع کنند؛ لذا افراد با شخصیت که کمبود و نقصانی در خود احساس نمیکنند، هرگز دست به این کار نمیزنند و از مشاهده چنین رفتاری سخت رنج میبرند.
افزون بر این، کسانی که از مسخره کردن دیگران لذت میبرند و انبساط روحی پیدا میکنند، روح زندگی بر روانشان حاکم است و این حالت درونی با یک سلسله حالتهای روانی آمیخته شده و به صورت مسخره کردن افراد، بروز میکند. درندگان با کشتن و دریدن جانداران ضعیف، گرسنگی خود را رفع میکنند و لذت میبرند؛ این اشخاص نیز با حمله به افراد به ظاهر ناتوان و بیچاره و خرد کردن شخصیت و حیثت آنان، گرسنگی روانی خود را رفع نموده، لذت میبرند.(۱۵)
اسلام برای تحکیم شخصیت تمام طبقات، دستور میدهد که به همه احترام بگذاریم و هیچ مسلمانی را کوچک و سبک نشماریم. پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:
«لا تحقرن احدا من المسلمین فان صغیرهم عندالله کبیر؛(۱۶)
هیچ مسلمانانی را کوچک نشمار؛ زیرا مسلمانی که از نظر تو کوچک است، در پیشگاه خدا مقام بزرگی دارد.»
مسخره کردن دیگران، رشتههای دوستی و محبت را قطع میکند و به جای آن، نهال دشمنی را میکارد. این امر در خانواده، به رنجیده خاطر شدن همسر و فرزندان، سردی و بیعلاقگی در انجام وظایف مربوط به خانواده، اختلافهای خانوادگی و نارضایتی از زندگی زناشویی میانجامد. زنی که شوهرش همیشه عیبهای او را به رُخش میکشد و او را مسخره میکند و این چنین به شخصیت او توهین میکند، هرگز نخواهد توانست محبت به چنین فردی را در دل جای دهد.
امام صادق(علیه السلام) میفرماید:
«لایطمعن المستهزی بالناس فی صدق الموده؛(۱۷) کسی که دیگران را مسخره میکند، هیچ گاه به راستگویی مردم در دوستی با او طمع نداشته باشد».
همچنین مسخره کردن دیگران و گفتن عیبهای آنان، عذاب آخرتی را برای فرد مسخره کننده در پی خواهد داشت.
۴- سرزنش و سرکوفت
از دیگر جلوههای بد زبانی که آثار سوئی بر روابط زن و شوهر دارد، سرزنش و تحقیر یکدیگر است.
هر چند سرزنش، گاهی به عنوان نهی از منکر و یک روش تربیتی، کاری صحیح تلقی شود، با این حال، به هیچ وجه در جای یک عمل صحیح که بتوان آن را مکرر انجام داد توصیه نمیشود. تکرار سرزنش، طرف مقابل را به واکنش متقابل وا میدارد و او نیز با سرزنش اعمال زشت انسان و نیز با در پیش گرفتن لجاجت، عکس العمل نشان میدهد.
به فرموده علی(علیه السلام):
«الافراط فی الملامه یشب نار اللجاجه؛(۱۸) زیاده روی در سرزنش دیگران، آتش لجاجت را شعله ور میکند.»
فردی که دیگری را پی در پی سرزنش و ملامت میکند، در واقع شخصیت او را مورد تهاجم قرار میدهد. طرف مقابل نیز برای آن که کاملاً شکست نخورد و شخصیت خود را از دست ندهد، در مقابل سرزنش گر مقاومت میکند و با انجام همان عمل نادرست، استقلال خویش را آشکار مینماید.
همچنین طعن و سرکوفت، یعنی کاری که باعث اهانت به شؤون شخصی، خانوادگی، فامیلی و آبروی اجتماعی افراد دیگر میشود، موجب آزردگی خاطر، آبروریزی و احساس حقارت و کوچکی در آنان میگردد.
شریعت مقدس اسلام – که عالی ترین و ارزنده ترین معیارهای اخلاقی را برای همگان به ارمغان آورده – پیروان خود را از هر گونه طعن و سرکوفت به دیگران برحذر داشته است.
پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:
«من غیر مومناً بشیء لم یمت حتی یرکبه؛( ۱۹) کسی که مؤمنی را به خاطر چیزی سرزنش کند، نمیرد تا آن که آن را مرتکب شود.»
جر و بحث و منازعات لفظی
یکی از مسایل اساسی در برقراری ارتباط با دیگران، به ویژه در روابط زن و شوهر، پرهیز از جر و بحث بر سر مسایل کم اهمیت است؛ این گونه بحث و جدلها آثاری بسیار مخرب بر روابط انسانها بر جا میگذارد و سبب دور شدن آنها از یکدیگر و دلخوری و رنجش خاطر دو طرف میگردد و روز به روز از میزان تفاهم آنها میکاهد؛ به ویژه اگر توجه کنیم که بسیاری از این مناقشات بر سر مسایل جزیی و بیاهمیت صورت میگیرد که خیری برای دنیا و آخرت انسان ندارد.
اغلب میبینیم که زن یا شوهر، نظری را ابراز میکند و با پافشاری، قصد تحمیل آن را بر دیگری دارد؛ هر چند آن نظر ممکن است دقیق و درست نباشد. طرف مقابل نیز برای فرار از این تحمیل با تمام وجود در برابر آن میایستد و از پذیرش آن سرباز میزند؛ اینجا است که دامنه ی حمله و دفاع، گسترده میشود ومعمولاً کار به درگیری و مشاجره لفظی میکشد.
برخی افراد عادت دارند که در هر مسألهای حق را به جانب خود بدهند و طرف مقابل را موظف به پذیرش بیچون و چرای نظر خود بدانند؛ این توقع، برخاسته از غروری بیجا است. بعضی دیگر، هنگامی که به درستی رأی خود اعتماد دارند( هر چند ممکن است این اعتماد اساس درستی نداشته باشد)، دیگران را موظف به قبول آن میدانند و میکوشند به هر وسیله ی ممکن آن را به دیگران بقبولانند. آنها در این راه نوعی لجبازی ازخود نشان میدهند. و برای یک بحث وگفت وگوی منطقی و آرام، آمادگی لازم را ندارند؛ زود برمی آشوبند و انعطافی از خود نشان نمیدهند. عدهای هم عادت دارند با هر سخنی مخالفت کنند؛ گویی پذیرش حرف طرف مقابل خود را، تسلیم شدن در برابر او میدانند و بنابراین، از آن سر باز میزنند و نوعی لجاجت از خود نشان میدهند. در روایات معصومین(علیه السلام)، با بیان پیامدهای بد مجادله و منازعات لفظی بدون نتیجه، توصیه ی فراوانی شده که حتی در صورت بر حق بودن نیز از آن خودداری کنیم.
پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) در این میفرماید:
«اورع الناس من ترک المراء وان کان محقاً؛(۲۰) با تقواترین افراد کسی است که از بحث و جدل بیهوده بپرهیزد، هر چند حق با او باشد».
و حضرت علی(علیه السلام) فرمود:
«ایاک و المراء فانک تغری نبفسک السفهاء و تفسد الاخاء؛(۲۱) از بحث و جدل بپرهیز؛ چرا که با این کار سفیهان را علیه خود تشویق میکنی و دوستی و برادری خود را با دیگران فاسد مینمایی».
همچنین آن حضرت فرموده است:
«من ضن بعرضه فلیدع المراء؛(۲۲) کسی که بر آبروی خود بیمناک است، از جدال بپرهیزد.»
و از امام صادق(علیه السلام) درمنع از جدال و منازعه نقل شده است:
«ایاک و المراء فانه یحبط عملک، و ایاک والجدال فانه یوبقک، و ایاک و کثره الخصومات فانها تبعدک من الله؛(۲۳) از بحث و جدل بپرهیز که این کار اعمال نیکت را نابود میکند؛ از جدال دوری کن که تو را به هلاکت میافکند و از خصومت ورزی زیاد اجتناب کن که تو را از خدا دور میکند. »
تجربه نشان داده است که در همه این موارد، به طور معمول جدال بر سرحق و باطل یا درست و نادرست نیست؛ بلکه بر سر “خود” و به کرسی نشاندن حرف “خود” است؛ بنابراین کسانی که با آفت ” خودخواهی” آشنایی دارند و گرفتاری در چنگ این صفت پلید را برای خود ننگ میدانند، از وارد شدن به عرصه این گونه جدالها و مشاجرهها پرهیز میکنند. آنها حتی اگر در مواردی خودشان را بر حق بدانند، با بحثهای تند و بیثمر، خود را به این گونه مشاجرهها آلوده نمیکنند؛ زیرا میدانند که حتی اگر در آغاز، هدف اثبات حق باشد، به تدریج در جریان این گونه مجادله ها، دفاع ازخود و به کرسی نشاندن حرف خود، جای آن را میگیرد. فضای این جر و بحثها معمولاً آکنده از لجاجت و خصومت ورزی است؛ لذا در اثر آن، دوستی و محبت میان افراد تضعیف میشود و کینه و دشمنی جای آن را میگیرد.
از فرمودههای امام هادی(علیه السلام) این است:
«المراء یفسد الصداقه القدیمه و یحلل العقده الوثیقه و اقل ما فیه ان یکون فیه المغالبه، و المبالغه اس اسباب القطیعه(۲۴) گفت و گوهای خصومت آمیز، دوستیهای دیرین را از بین میبرد و پیوندهای محکم را زایل میکند و کم ترین زیان این جدالها آن است که هر یک از طرفین میخواهد بر دیگری غلبه کند؛ و این خود مایه اصلی افتراق و جدایی است».
از این رو، هرگاه یکی از طرفین، با لجاجت بر نظر خود پافشاری کند، طرف مقابل باید از پی گیری بحث خودداری ورزد و با سکوت، بیعلاقگی اش را به ادامه ی بحث نشان دهد.
هر یک از ما باید خودمان را بهتر بشناسیم و گمان نکنیم که نظر ما همواره درست است. گاه آرای ما بر اساس آگاهیهای کافی نیست؛ بلکه بر اطلاعات غیر دقیق یا نادرست استوار است و چنان که خود میپنداریم، استحکام و استواری لازم را ندارد؛ بنابراین باید با انعطاف و نرمش به یک تبادل نظر منطقی تن دهیم و در هر حال، از وارد شدن به بحث و جدلهای ستیزه جویانه و مناقشات لفظی خودداری کنیم.
شیوه ی حل اختلافات در خانواده
میان زن و شوهر، همیشه اختلاف نظر وجود دارد و شیوه ی مدیریت و حل این اختلافها با شادکامی یا نارضایتی از زندگی خانوادگی ارتباط دارد. یک مورد تفاوت میان زن و شوهرهای شادکام و ناراضی، در این است که آیا به محض پدیدار شدن اختلاف نظر، به طور مستقیم از آن صحبت میشود یا نه. زن و شوهرهای شادمان، هنگام بروز مشکل و اختلاف نظر، به بحث درباره ی آن میپردازند؛ در حالی که زوجهای ناراضی، به ظاهر آن را نادیده میگیرند. اما این زوجها مشکلات خود را از یاد نمیبرند، بلکه آنها را همچون راز نهانی نگه میدارند تا در یک مشاجره ی بزرگ، دوباره آن را به جریان بیندازند. همسران ناراضی صبر میکنند رنجش و دلخوری شان در طول زمان بر روی هم انباشته شوند؛ آن گاه به بحث راجع به آنها بپردازند.
شیوه ی بحث وگفت و گو درباره ی مشکلات در خانواده، بسیار اهمیت دارد. در ازدواج شادکام، وقتی یکی از طرفین گلایه میکند، طرف مقابل با توجه کردن به او و پاسخ دادن به شیوهای بیطرفانه، و توأم با درک، به صحبتهای همسر واکنش نشان میدهد؛ اما هنگامی که در یک ازدواج ناموفق، یکی از طرفین دست به شکوه یا گلایه میزند، طرف مقابل به صورت مقابله به مثل پاسخ میدهد.
زن و شوهر شادکام بر موضوعها و اختلاف نظرهای اساسی تمرکز میکنند؛ حال آن که زوجهای ناراضی، عبارتها و گفتههای طرد کننده شخصی را به کار میبرند( تو آدم خشک و بیروحی هستی، تو یک آدم کاملاً غیر منطقی هستی، تو اصلاً نمیفهمی در مورد چی داری صحبت میکنی) و از زور و فشار علیه یکدیگر استفاده میکنند(این کار حتماً باید صورت گیرد؛ امشب باید به فلان مهمانی برویم). زوجهای شادمان در زمان اختلاف نظر، به جای پرخاشگری دست به ابراز وجود میزنند. افزون بر آن، ابراز مخالفت در یک زمینه خاص، بهتر از بحث کردن درباره ی چند مسأله در یک زمان است.(۲۵)
هنگام بروز اختلاف در خانواده، اگر با توجه به موازین اسلامی و با نگاهی مثبت، با ایشان برخورد کنیم، میبینیم اختلاف نظر غیر قابل حل وجود ندارد. به طور کلی، مسایلی اختلاف برانگیز در خانواده را میتوان به دو دسته تقسیم کرد:
۱- ممکن است زن و شوهر در مورد مسایل خانواده و تصمیمگیری صحیح درباره ی آنها با یکدیگر اختلاف داشته باشند. در این جا باید آنان با اندیشه و تأمل درباره ی مشکل پیش آمده و در صورت لزوم با مشورت کردن با دیگران، با توافق یکدیگر تصمیم درست را در پیش گیرند. همچنین با توجه به حق مدیریت و سرپرستی کلان مرد بر خانواده، تصمیمگیری در این موارد بر عهده او است و اگر با مشورت با همسر و دیگران به نتیجهای رسید، باید همسر و فرزندان از او اطاعت کنند.
۲- گاهی اختلاف نظر بر سر مسائل شخصی و مقدم دانستن خود بر دیگری است؛ در چنین مواردی اولاً چون بنیان خانواده بر مهر و محبت میان زن و شوهر است و هر یک از ایشان خوشی و ناخوشی همسر را خوشی و ناخوشی خود قلمداد میکند، حاضر است به خاطر خشنودی دیگری از حق خود گذشت نماید. زن و شوهر به یکدیگر علاقه دارند و میکوشند رضایت یکدیگر را جلب کنند و نه تنها همسر خود را رنجیده خاطر نکنند، بلکه خشنود نمایند. در چنین فضایی که پر از صفا و صمیمیت است، اختلاف پیش نخواهد آمد.
ثانیاً خداوند حق سرپرستی بر زن را بر عهده مرد گذاشته تا به شایستگی با او معاشرت نماید. «و عاشروهن بالمعروف».(۲۶) مرد نیز باید در راه احسان به همسر و فراهم ساختن اسباب آسایش و راحتی او تلاش کند.
پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) میفرماید:
«خیرکم خیرکم لنسائه و أنا خیرکم لنسائی؛(۲۷) بهترین شما کسی است که برای همسر[ان] خود بهترین باشد و من بهترین شما برای همسر[ان] خود هستم. »
بنابراین مردان باید تاحد امکان، حال همسر خویش را رعایت کنند و سعی کنند خواستههای او را – در صورتی که با موازین شرع و مصالح خانواده منافات نداشته باشد – برآورده ساخته، او را خشنود نمایند؛ چرا که به فرموده امام علی(علیه السلام):
«المراه ریحانه ؛(۲۸) زن گلی خوشبو است.»
پینوشتها
۱- روم(۳۰)، ۲۱
۲- آل عمران(۳)، ۱۵۹
۳- بحار الانوار، ج ۱، ص ۱۶۰
۴- کافی، ج ۲، ص ۲۳۱
۵- نساء(۴)، ۱۹
۶- مستدرک الوسائل، ج ۱۴، ص ۲۵۰
۷- دیلمی، ارشاد القلوب، ج ۱، ص ۱۷۵
۸- مستدرک الوسائل، ج ۱۴، ص ۲۵۰
۹- کافی، ج ۲، ص ۳۲۵
۱۰- همان، ص ۳۶۰
۱۱- بحار الانوار، ج ۷۵، ص ۲۳۴
۱۲- حجرات(۴۹)، ۱۱
۱۳- نظام اخلاقی اسلام، ص ۱۰۷
۱۴- کافی، ج ۲، ص ۳۶۱
۱۵- سبحانی، نظام اخلاقی اسلام، ص ۱۰۸
۱۶- ورام بن ابی فراس اشتری، مجموعه ورام(تنبیه الخواطر و نزهه النواظر)، ج ۱، ص ۳۱، به نقل از همان منبع.
۱۷- بحار الانوار، ج ۷۲، ص ۱۴۴
۱۸- شرح غرر الحکم، ج ۲، ص ۴۳، ح ۱۷۶۸
۱۹- کافی، ج ۲، ص ۳۵۶
۲۰- من لایحضره الفقیه، ج ۴، ص ۳۹۴
۲۱- مستدرک الوسائل، ج ۹، ص ۷۷
۲۲- نهج البلاغه، حکمت ۳۶۲
۲۳- مستدرک الوسائل، ج ۹، ص ۷۳
۲۴- بحار الانوار، ج ۷۵، ص ۳۶۹
۲۵- ساپینگتون، بهداشت روانی، ترجمه: حمید رضا حسین شاهی برواتی، ص ۲۹۶ و ۲۹۷
۲۶- نساء( ۴)، ۱۹
۲۷- وسائل الشیعه، ج ۲۰، ص ۱۷۱
۲۸- کافی، ج ۵، ص ۵۱۰
منبع: حیدری، مجتبی؛(۱۳۸۵)، دینداری و رضامندی خانوادگی، قم: انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(رحمه الله)، چاپ سوم بهار(۱۳۸۷).