حبّ دنيا
اشاره
يكی از ريشه های «حرص» دلباختگی و دلدادگی در برابر زرق و برق دنياست.
هنگامی كه آتش سوزان اين عشق در درون جان انسان زبانه میكشد او را به سوی حرص و ولع نسبت به مواهب دنيای مادّی میكشاند، مانند: ساير عشّاق بیقرار كه فارغ از هرگونه فكر منطقی پيوسته دست و پا میزنند و روز به روز خود را در اين لجنزار آلودهتر میسازند.
به همين دليل قرآن مجيد برای خشكانيدن ريشه حرص و ولع به سراغ حبّ دنيای افراطی و يا به تعبير ديگر «دنياپرستی» میرود و با تعبيرات گوناگون قدر و قيمت مواهب دنيا را در نظرها میشكند تا عاشقان بیقرار دنيا به خود آيند و حريصانه به دنبال آن نشتابند و همه ارزشها را به خاطر وصول به آن زير پا نگذارند.
با اين اشاره به قرآن مجيد بازمیگرديم و تعبيرات دقيق و حساب شده قرآن را در اين زمينه بررسی میكنيم.
1- قرآن در موارد متعدّدی زندگی دنيا را نوعی بازيچه كودكانه و لهو و سرگرمی میشمرد، میفرمايد:
«وَ مَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا الّا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ …؛ زندگی دنيا چيزی جز بازی و سرگرمی نيست.»[1]
در جای ديگر میفرمايد: «اعْلَمُوا انَّمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زِينَةٌ وَ تَفَاخُرٌ بَيْنَكُمْ وَ تَكَاثُرٌ فِی الْامْوَالِ وَ الْاوْلَادِ …؛ بدانيد زندگی دنيا فقط بازی و سرگرمی و تجمّل پرستی و فخرفروشی در ميان شما و افزونطلبی در اموال و فرزندان است.»[2]
در حقيقت دنياپرستان را به كودكانی تشبيه میكند كه از همه چيز غافل و بیخبرند و تنها به سرگرمی و بازی مشغولند و حتّی خطراتی را كه در يك قدمی آنها وجود دارد نمیبينند!
بعضی از مفسّران زندگی انسان را به پنج دوران (از كودكی تا چهل سالگی) تقسيم كردهاند و برای هر دورانی مدّت هشت سال قائلند و میگويند: هشت سال به بازی مشغول است، هشت سال به لهو و سرگرمیها، هشت سال در بحبوحه جوانی به سراغ زينت و زيبايی میرود، هشت سال به تفاخر و فخرفروشی میپردازد و بالاخره در هشت سال آخر به دنبال تكاثر و افزونطلبی در اموال و نيروها میرود و در اينجا شخصيّت انسان تثبيت میشود و اين حالت تا آخر عمر ممكن است باقی بماند و در نتيجه مجالی برای دنياپرستان جهت انديشيدن به حيات معنوی در ارزشهای جاودانی باقی نماند.
2- در آيات ديگری زندگی دنيا سرمايه «فريب و غرور» شمرده شده است، میفرمايد:
«… وَ مَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا الّا مَتَاعُ الْغُرُورِ؛ زندگی دنيا چيزی جز سرمايه فريب نيست!»[3]
در جای ديگر میفرمايد: «… فَلَاتَغُرَّنَكُمُ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا وَ لَايَغُرَّنَّكُمْ بِاللَّهِ الْغَرُورُ؛ پس
مبادا زندگی دنيا شما را بفريبد و مبادا (شيطان) فريبكار شما را به (كرم) خدا مغرور سازد و فريب دهد!»[4]
اين تعبيرات نشان میدهد كه زرق و برق دنيای فريبنده يكی از موانع مهم بر سر راه تكامل معنوی انسان است كه تا اين مانع را پشت سر ننهد راه به جايی نمیبرد.
زندگی دنيا همچون سرابی است كه تشنهكامان را در بيابان سوزان تعلّقات مادّی به سوی خود فرامیخواند، امّا هنگامی كه نزد آن میآيند چيزی كه عطش را فرونشاند پيدا نيست، بلكه دويدن در اين بيابان سوزان آنها را تشنهتر میكند، باز سراب را در فاصله ديگری جلو خود میبينند و به گمان اينكه آنجا آب است به سوی آن میشتابند و باز هم تشنهتر و تشنهتر میشوند تا هلاك گردند.
بسيارند كسانی كه سالها به سوی دنيا دويدهاند، هنگامی كه به آن رسيدهاند صريحاً اعلام میكنند نه تنها گمشده خود را (يعنی آرامش و آسايش) پيدا نكردهاند، بلكه «شهد» آن را با «شرنگ» و «گل» آن را با «خار» همراه ديدهاند، غالباً به جای آرامش، نگرانیها و اضطرابهای آنها برای حفظ آنچه دارند چندين برابر شده است!
3- گروه ديگری از آيات از اين حقيقت پرده برمیدارد كه مجذوب شدن به زرق و برق دنيا انسان را از آخرت غافل میكند؛ يعنی شغل شاغل و همّ واحد آنها میشود و تمام توجّه آنان را به سوی خود جلب میكند.
میفرمايد: «يَعْلَمُونَ ظَاهِراً مِنَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَ هُمْ عَنِ الْآخِرَةِ هُمُ غَافِلُونَ؛ آنها تنها ظاهری از زندگی دنيا را میدانند و از آخرت غافلند!»[5]
آنها حتّی زندگی دنيا را نشناختهاند و به جای اينكه آن را مزرعه آخرت و قنطره و گذرگاهی برای نيل به مقامات معنوی و ميدانی برای ورزيدگی و تمرين جهت به دست آوردن فضايل اخلاقی بشناسند آن را به عنوان هدف نهايی و مطلوب حقيقی و معبود واقعی خود شناختهاند و طبيعی است كه چنين افرادی از آخرت غافل میشوند.
در جای ديگر میفرمايد: «ارَضِيتُمْ بِالْحَيَاةِ الدُّنْيَا مِنَ الْآخِرَةِ؛ آيا به زندگی دنيا به جای آخرت راضی شدهايد؟!» سپس میافزايد: «فَمَا مَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا فِی الْآخِرَةِ الّا قَلِيلٌ؛ با اينكه متاع زندگی دنيا در برابر آخرت چيز اندكی بيش نيست».[6]
آری افراد كم ظرفيّت و هوسباز، چنان دنيای كوچك و ناپايدار در نظرشان بزرگ جلوه میكند كه حيات جاويدان و ابدی را كه مملوّ از مواهب الهی است به فراموشی میسپارند.
***
4- در بخش ديگری از آيات، دنيا به عنوان «عَرَض» (بر وزن غَرَض) به معنی موجود بی ثبات و زوال پذير تعبير شده است، از جمله میفرمايد: «… تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا فَعِنْدَ اللَّهِ مَغَانِمُ كَثِيرَةٌ …؛ شما سرمايه زوالپذير دنيا را طلب میكنيد در حالی كه نزد خداوند غنيمتهای فراوانی برای شما (در سرای آخرت) است».[7]
در جای ديگر خطاب به اصحاب پيامبر اسلام صلی الله عليه و آله میفرمايد: «شما متاع ناپايدار دنيا را میخواهيد ولی خداوند سرای ديگر را برای شما میخواهد»، (… يُرِيدُونَ عَرَضَ الدُّنْيَا وَ اللَّهُ يُرِيدُ الْآخِرَةَ …)[8]
در آيات ديگری نيز همين گونه تعبير ديده میشود كه نشان میدهد گروهی از مسلمانان يا غير مسلمين به خاطر حرص در جمع آوری متاع زوالپذير و ناپايدار دنيا از پرداختن به مواهب پايدار الهی در سرای ديگر و ارزشهای والای انسانی و مقام قرب به خدا باز میمانند. آری نعمت حقيقی زوال ناپذير نزد اوست و باقی همه «عرض» و «عارضی» و زوال پذير است.
اين تعبير هشداری است به همه دنياپرستان كه مراقب باشند سرمايههای عظيم انسانی خود را فدای امور زوالپذير نكنند.
5- در بخش ديگری از آيات، از مواهب مادّی دنيا تعبير به زِينَةُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا شده است[9].
تعبيراتی مشابه آن در آيات ديگر نيز آمده است، مانند: «مَنْ كَانَ يُرِيدُ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا نُوَفِّ الَيْهِمْ اعْمَالَهُمْ فِيها وَ هُمْ فِيهَا لَايُبْخَسُونَ؛ كسانی كه زندگی دنيا و زينت آن را بخواهند، (نتيجه) اعمالشان را در همين دنيا به طور كامل به آنها میدهيم و چيزی از آنها كم و كاست نخواهد شد (ولی در آخرت بهرهای نخواهند داشت)».[10]
در جای ديگر خطاب به زنان پيامبر صلی الله عليه و آله میفرمايد: «يَا ايُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لِازْوَاجِكَ انْ كُنْتُنَّ تُرِدْنَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا فَتَعَالَيْنَ امَتِّعْكُنَّ وَ اسَرِّحْكُنَّ سَرَاحاً جَمِيلًا؛ ای پيامبر! به همسرانت بگو: اگر شما زندگی دنيا و زرق و برق آن را میخواهيد بياييد با هديهای شما را بهرهمند سازم و به طرز نيكويی رها سازم! (تا بتوانيد به مقصد خود برسيد)».[11]
اين تعبيرات به خوبی نشان میدهد كه اين زرق و برقها تنها زيور و زينتی است برای حيات دنيای مادّی. بديهی است هرگز در مورد امور حياتی و سرنوشتساز تعبير به زينت نمیشود آن هم زينت «حيات دنيا» كه به معنی زندگی پست است.
شايان توجّه اينكه: حتّی زينت بودن آن هم در آيات ديگر زير سؤال رفته است و تعبير به «زُيِّنَ» شده كه نشان میدهد يك زينت مصنوعی و خيالی و پنداری است، نه يك زينت واقعی و حقيقی.
مثلًا در سوره بقره آيه 212 میخوانيم: «زُيِّنَ لِلَّذِينَ كَفَرُوا الْحَيَاةُ الدُنْيَا …؛ زندگی دنيا برای كافران زينت داده شده است»!
و در سوره آل عمران آيه 14 میفرمايد: «زُيِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ مِنَ النِّسَاءِ وَ الْبَنِينَ وَ الْقَنَاطِيرِ الْمُقَنْطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّةِ …؛ محبّت امور مادّی از زنان و فرزندان و اموال هنگفت از طلا و نقره و … در نظر مردم زينت داده شده است»!
اين تعبيرات و تعبيرات مشابه آن نشان میدهد كه حتّی زينت بودن اين امور جنبه
پنداری و خيالی دارد و گرفتاران آنها در واقع گرفتار خيال و پندار خويشند.
در اينجا سؤال مهمّی مطرح است: چرا خداوند اين امور را در نظرها زينت داده؟! به يقين برای آزمايش انسانها و تربيت و پرورش آنهاست؛ زيرا هنگامی كه اين اشيای زينتی جالب و دلربا كه غالباً با گناه و حرام آلوده است به خاطر خدا رها میكند، نهال ايمان و تقوا در وجود آنها بارور میشود وگرنه صرف نظر كردن از اشيای غير جالب افتخاری محسوب نمیشود.
به تعبير دقيقتر تمايلات افسار گسيخته درونی و هوا و هوسهای سركش، امور مادّی و گناه آلود را در نظر انسان جلوه میدهد، بنابراين زينت بودنش از درون انسان میجوشد و اگر به خدا نسبت داده شده است به خاطر آن است كه خداوند چنين اثری را در آن تمايلات و هوسهای سركش آفريده و اگر در بعضی از آيات به شيطان نسبت داده شده، مانند «… وَ زُيِّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ اعْمَالَهُم …؛ شيطان اعمالشان را در نظرشان جلوه داد»[12] نيز به خاطر همين است كه اين تزيين از يك نظر كار خداست چرا كه اثر هر چيزی از اوست و از نظر ديگر كار هوسهای درونی است و از ديدگاه سوم كار شيطان است (دقّت كنيد).
به هر حال از مجموعه آيات بالا به دست میآيد كه حبّ دنيا هرگاه به صورت افراطی در آيد انسان را به بيگانگی از خدا میكشاند.
دنياپرستی در احاديث اسلامی
نكوهش از دنياپرستی در روايات اسلامی مخصوصاً در سخنان پيامبر اكرم صلی الله عليه و آله و خطبههای نهج البلاغه به صورت بسيار وسيعی ديده میشود، از جمله:
1- در حديثی از رسول خدا صلی الله عليه و آله در پاسخ اين سؤال كه چرا «دنيا»، «دنيا» ناميده شده؟ (توجّه داشته باشيد كه دنيا از مادّه دَنی به معنی پايين و پست است) فرمود: لِانَ
الدُّنْيَا دَنِيَّةٌ خُلِقَتْ مِنْ دُونِ الْآخِرَةِ …؛ به خاطر اين است كه دنيا پست است و پيش از آخرت آفريده شده».[13]
2- در حديث ديگری از همان حضرت نقل شده كه فرمود: «اكْبَرُ الْكَبَائِرِ حُبُّ الدُّنْيَا؛ بزرگترين گناهان، دنياپرستی است»![14]
3- همين معنی از امير مؤمنان علی عليه السلام نيز آمده است كه فرمود: «حُبُّ الدُّنْيَا رَأْسُ الْفِتَنِ وَ اصْلُ الِمحَنِ؛ دنياپرستی سرآغاز فتنهها و ريشه همه محنتها و رنجهاست»![15]
4- در حديث ديگری از همان امام عليه السلام میخوانيم: «انَّ الدُّنْيَا لَمُفْسِدَةُ الدِّينِ وَ مُسْلِبَةُ الْيَقِينِ؛ دنياپرستی دين انسان را بر باد میدهد و ايمان و يقين او را میگيرد».[16]
5- در حديث ديگری از امام صادق عليه السلام آمده است كه فرمود: «انَّ اوَّلَ مَا عُصِیَ اللَّهُ بِهِ سِتٌّ: حُبُّ الدُّنْيَا وَ حُبُّ الرِّئَاسَةِ وَ حُبُّ الطَّعَامِ وَ حُبُّ النِّسَاءِ وَ حُبُّ النَّوْمِ وَ حُبُّ الرَّاحَةِ؛ نخستين چيزی كه با آن عصيان و نافرمانی خدا شد شش چيز بود: دنياپرستی، حبّ رياست، علاقه به غذا (شكمپرستی)، محبّت (افراطی) زنان، پرخوابی و علاقه به راحتی و تنپروری».[17]
غالب اين امور ششگانه يا تمام آنها در داستان عصيان و سركشی شيطان و ترك اولای آدم و گناه قابيل ديده میشود لذا به عنوان اولينها ذكر شده است.
6- در حديث ديگری میخوانيم كه از امام علیّ بن الحسين عليه السلام پرسيدند: «ایُّ الْاعْمَالِ افْضَلُ عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ؛ كدام عمل در نزد خداوند متعال افضل است» فرمود: «مَا مِنْ عَمَلٍ بَعْدَ مَعْرِفَةِ اللَّهِ جَلَّ وَ عَزَّ وَ مَعْرِفَةِ رَسُولِهِ افْضَلُ مِنْ بُغْضِ الدُّنْيَا وَ انَّ لِذَلِكَ لَشُعَباً كَثِيرَةً وَ لِلْمَعَاصِی شُعَباً؛ هيچ عملی بعد از شناخت پروردگار متعال و شناخت پيامبر او صلی الله عليه و آله برتر از دشمنی با دنيا (و ترك دنياپرستی) نيست و اين شاخههای فراوانی دارد و همان گونه كه گناهان ديگر شاخههای بسيار دارد».
سپس امام عليه السلام به سركشی و عصيان شيطان كه از «تكبّر» سرچشمه گرفت و «حرص» كه سبب گناه و ترك اولای آدم و حوّا شد، و «حسد» كه سرچشمه عصيان قابيل گشت تا
آنجا كه دست خود را به خون برادرش آلوده ساخت اشاره فرموده، میافزايد: «فَتَشَعَّبَ مِنْ ذَلِكَ حُبُّ النِّسَاءِ وَ حُبُّ الدُّنْيَا وَ حُبُّ الرِّئَاسَةِ وَ حُبُّ الرَّاحَةِ وَ حُبُّ الْكَلَامِ وَ حُبُّ العُلُوِّ وَ الثَّرْوَةِ، فَصِرْنَ سَبْعُ خِصَالٍ، فَاجْتَمَعْنَ كُلُّهُنَّ في «حُبِّ الدُّنْيَا»! فَقَالَ الْانْبِيَاءُ وَ الْعُلَمَاءُ بَعْدَ مَعْرِفَةِ ذَلِكَ، حُبُّ الدُّنْيَا رَأْسُ كُلِّ خَطِيئَةٍ؛ از اينجا شاخههای علاقه به زن، و محبّت دنيا و محبّت به رياست و علاقه به راحتی و تنپروری و محبّت سخن گفتن (پرگويی) و محبّت برتریجويی و مال و ثروت پيدا شد، و اين هفت صفت همه در «حبّ دنيا» خلاصه میشود و اينجاست كه پيامبران و علما بعد از آگاهی بر اين موضوع گفتند: محبّت دنيا سرچشمه همه گناهان است»!
سپس برای اينكه تفاوت ميان دنيای ممدوح و مذموم را روشن سازد امام در پايان میفرمايد: «وَ الدُّنْيَا دُنْيَائَان: دُنْيَا بَلَاغٍ وَ دُنْيَا مَلْعُونَة؛ و دنيا دو گونه است: دنيايی كه به حدّ كفاف است (و انسان را به آخرت و معنويّت) میرساند و دنيای نفرين شده (كه انسان را از خدا دور میكند)»![18]
7- در حديث ديگری از امام علیّ بن ابي طالب عليه السلام میخوانيم، فرمود: «ارْفُضِ الدُّنْيَا فَانَّ حُبَّ الدُّنْيَا يُعْمِی وَ يُصِمُّ وَ يُبْكِمُ وَ يُذِلُّ الرِّقَابَ؛ دنياپرستی را ترك كن چرا كه حبّ دنيا چشم را كور و گوش را كر و زبان را لال میكند و گردنها را به ذلّت میكشاند»![19]
طبيعی است كه وقتی عشق به چيزی در وجود انسان چيره میشود، او را از روشنترين واقعيّتها غافل میكند، چشم دارد امّا گويی نابيناست، گوش دارد امّا گويی ناشنواست، زبان دارد ولی جز به آنچه به آن دل بسته است گردش نمیكند و برای رسيدن به اين محبوب خود يعنی دنيا تن به هر ذلّتی میدهد.
8- باز در حديثی كه در مورد آثار منفی دنياپرستی از امير مؤمنان علی عليه السلام نقل شده و در واقع فلسفه اين حكم الهی در آن تبيين گرديده، میخوانيم: «حُبُّ الدُّنْيَا يُفْسِدُ الْعَقْلَ، وَ يُصِمُّ الْقَلْبَ عَنْ سُمَاعِ الْحِكْمَةِ وَ يُوجِبُ الِيمَ الْعِقَابِ؛ دنياپرستی خرد را فاسد میكند و
گوش قلب را از شنيدن سخنان حكمت آميز ناشنوا میسازد و سبب عذاب دردناك (در دنيا و آخرت) میشود».[20]
9- در حديث ديگری در بيان آثار زيانبار دنياپرستی از پيامبر اكرم صلی الله عليه و آله چنين آمده است: «انَّ الدُّنْيَا مُشْغِلَةٌ لِلْقُلُوبِ وَ الْابْدَانِ؛ دنياپرستی هم فكر انسان را به خود مشغول میدارد و هم بدنها را (نه آرامش فكر میگذارد و نه آسودگی جسم)»![21]
10- اين سخن را با حديث پرمعنی ديگری از رسول خدا صلی الله عليه و آله پايان میدهيم، فرمود:
«انَّهُ مَا سَكَنَ حُبُّ الدُّنْيَا قَلْبَ عَبْدٍ الّا الْتَاطَ بِثَلَاثٍ: شُغْلٍ لَايَنْفَدُ عَنَاوَئُهُ، وَ فَقْرٌ لَايُدْرَكُ غِنَاهُ، وَ امَلٍ لَايَنَالُ مُنْتَهَاهُ؛ دنياپرستی در هيچ دلی ساكن نمیشود مگر اينكه او را به سه چيز آلوده میكند، گرفتاری مستمرّی را كه هرگز خستگی آن پايان نمیگيرد و احساس فقر و بينوايی كه هرگز به غنا نمیرسد و آرزوی درازی كه هيچگاه پايان نمیگيرد»![22]
دنيای مطلوب و دنيای مذموم
بارها گفتهايم حبّ دنيا در اين بحثها چيزی مساوی دنياپرستی است نه بهرهگيری معقول از مواهب مادّی در طريق وصول به معنويّت كه اگر چنين باشد حبّ دنيا نيست، بلكه حبّ آخرت است و به تعبير ديگر بسياری از برنامههای معنوی بدون امكانات مادّی ميسّر نيست و در واقع امكانات مادّی از قبيل مقدّمه واجب است كه انسان اگر آن را به نيّت مقدّمه واجب بجا آورد نه تنها عيبی ندارد بلكه مشمول ثواب الهی نيز میشود.
به همين دليل در آيات فراوانی از قرآن مجيد تعبيرات مثبتی درباره مواهب دنيا ديده میشود:
1- از جمله در آيه وصيّت، از مال دنيا تعبير به «خير» (خير مطلق) شده است، میفرمايد: «كُتِبَ عَلَيْكُمْ اذَا حَضَرَ احَدَكُمُ الْمَوْتُ إنْ تَرَكَ خَيْراً الْوَصِيَّةُ لِلْوَالِدَيْنِ وَ الْاقْرَبِينَ بِالْمَعْرُوفِ …؛ بر شما نوشته شده: هنگامی كه يكی از شما مرگش فرارسد، اگر «خيری» (مالی و ثروتی) از خود به جای گذارده برای پدر و مادر و نزديكانش به طور شايسته وصيّت كند!».[23]
2- در جای ديگر از آن تعبير به «بركات آسمان و زمين» نموده كه درهای آن به روی پرهيزكاران گشوده میشود: «وَ لَوْ انَّ اهْلَ الْقُری آمَنُوا وَ اتَّقَوا لَفَتَحْنَا عَلَيْهِمْ بَرَكَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَ الْارْضِ …؛ اگر اهل شهر و آباديها ايمان میآوردند و تقوا پيشه میكردند بركات آسمان و زمين را بر آنها میگشوديم».[24]
3- در جای ديگر از مال و ثروت تعبير به «فَضْلِ اللَّه» شده است، در سوره جمعه میخوانيم: «فَاذَا قُضِيَتِ الصَّلَوةُ فَانْتَشِرُوا فِی الْارْضِ وَ ابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ اللَّهِ …؛ هنگامی كه نماز (جمعه) پايان گرفت (ممنوع بودن معامله پايان میيابد و شما آزاديد) در زمين پراكنده شويد و از فضل الهی بهره بگيريد».[25]
4- در جای ديگر افزايش منابع مالی را به عنوان «پاداشی در برابر توبه از گناه و روی آوردن به سوی خدا» میشمرد، چنانكه در داستان نوح عليه السلام میخوانيم: «يُرْسِلِ السَّمَاءَ عَلَيْكُمْ مِدْرَاراً* وَ يُمْدِدْكُمْ بِامْوَالٍ وَ بَنِينَ وَ يَجْعَلْ لَكُمْ جَنَّاتٍ وَ يَجْعَلْ لَكُمْ انْهَاراً؛ من به آنها (مشركان) گفتم از پروردگار خويش آمرزش بطلبيد كه او بسيار آمرزنده است- تا بارانهای پر بركت آسمان را پی در پی بر شما فرستد- و شما را با اموال و فرزندان فراوان (نيروی مالی و انسانی) امداد و ياری كند و باغهای سرسبز و نهرهای جاری در اختيار شما قرار دهد».[26]
در جای ديگر منابع مالی را وسيله قوام زندگی شمرده و تأكيد میكند آن را به دست افراد بی كفايت و نادان قرار ندهيد و از آن به خوبی نگهداری كنيد: «وَ لَاتُؤْتُوا السُّفَهَاءَ امْوَالَكُمُ الَّتِی جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ قِيَاماً؛ اموال خود را كه خداوند آن را وسيله قوام زندگی شما قرار داده به دست سفيهان نسپاريد»![27]
5- در جای ديگر به مجاهدان راه خدا وعده غنايم جنگی میدهد و آن را پاداش
الهی میشمرد، میفرمايد: «وَعَدَكُمُ اللَّهُ مَغَانِمَ كَثِيرَةً تَأْخُذُونَهَا فَعَجَّلَ لَكُمْ هَذِهِ …؛ خداوند به شما غنايم فراوانی وعده داده بود كه آنها را به دست میآوريد، اين (موهبت) را در اختيار شما قرار داد».[28]
6- در بخش ديگر از آيات از نعمتهای مادّی دنيا تعبير به «طيّبات» شده است، در سوره اعراف آيه 32 میخوانيم: «قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللَّهِ الَّتِی اخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَ الطَّيِّبَاتِ مِنَ الرِّزْقِ …؛ بگو چه كسی زينتهای الهی را كه برای بندگان خود آفريده و روزیهای پاكيزه را حرام كرده است»؟!
در جای ديگر میفرمايد: «وَ اذْكُرُوا اذْ انْتُمْ قَلِيلٌ مُسْتَضْعَفُونَ فِی الْارْضِ تَخَافُونَ انْ يَتَخَطَّفَكُمُ النَّاسُ فَآوَاكُمْ وَ ايَّدَكُمْ بِنَصْرِهِ وَ رَزَقَكُمْ مِنَ الطَّيِّبَاتِ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ؛ به خاطر بياوريد هنگامی را كه شما گروهی اندك و ضعيف در روی زمين بوديد، آنچنان كه میترسيديد مردم شما را بربايند! ولی او شما را پناه داد و با ياری خود تقويت كرد و از روزیهای پاكيزه (طيّبات) بهرهمند ساخت شايد شكر نعمتش را بجا آوريد».[29]
از اين تعبيرات پرمعنی و مانند آن كه در قرآن وارد شده به خوبی استفاده میشود كه مواهب مادّی دنيا در شرايط معقول، نه تنها نامطلوب و آلوده نيست بلكه پاك و پاكيزه و مايه پاكی و پاكيزگی انسانهاست!
7- در بعضی ديگر از آيات، تعبيراتی ديده میشود كه نشان میدهد امكانات مادّی علاوه بر اينكه فضل الهی است میتواند سبب قرار گرفتن انسان در زمره صالحان شود، همان گونه كه در آيه 75 توبه میخوانيم: «وَ مِنْهُمْ مَنْ عَاهَدَ اللَّهَ لَئِنْ آتَانَا مِنْ فَضْلِهِ لَنَصَّدَّقَنَّ وَ لَنَكُونَنَّ مِنَ الصَّالِحِينَ؛ گروهی از آنها كسانی هستند كه با خدا پيمان بستهاند كه اگر خداوند ما را از فضل خود روزی دهد قطعاً صدقه خواهيم داد و از صالحان خواهيم بود»!
اين آيه مخصوصاً با توجّه به شأن نزولش كه درباره يكی از انصار به نام ثعلبة بن حاطب نازل شد كه از پيامبر صلی الله عليه و آله درخواست كرد دعا كند خدا مال فراوانی به او دهد تا از آن در راه كمك به نيازمندان و رسيدن به مقام صالحان و شاكران بهره گيرد و پيامبر صلی الله عليه و آله
با روحيّهای كه در او سراغ داشت برای او دعا نكرد و پس از اصرار دعا فرمود، به خوبی نشان میدهد كه امكانات مادّی میتواند وسيلهای برای سعادت و خوشبختی انسانها و وصول آنان به درجه صالحان و مقرّبان گردد.
از مجموع عناوين هفتگانهای كه در آيات بالا آمد به خوبی میتوان نتيجه گرفت كه نعمتهای مادّی دنيا ذاتاً مذموم و منفور و زشت و پليد نيستند، بلكه تابع چگونگی بهرهگيری از آنهاست كه به آنها اين شكل را میدهد، اگر از آنها به طور صحيح بهرهگيری شود، چهرهای محبوب و مطلوب و زيبا و جالب و پاك و پاكيزه دارد، در غير اين صورت منفورند.
شاهد اين سخن روايات متعدّدی است كه در كتاب وسائل در باب «اسْتِحْبَابُ الْاستِعَانَةِ بِالدُّنْيَا عَلَی الْآخِرَةِ»[30] آمده است.
مرحوم شيخ حرّ عاملی در اين باب يازده روايت نقل میكند كه همه آنها شاهد بر اين است كه میتوان از مواهب مادّی برای سعادت جاويدان بهره گرفت، از جمله در حديثی از رسول خدا نقل شده كه فرمود: «نِعْمَ الْعَوْنُ عَلَی تَقْوَی اللَّهِ الْغِنَی؛ بهترين كمك برای به دست آوردن تقوای الهی، غنا و بینيازی است …».[31]
در حديث ديگری در همان باب از امام صادق عليه السلام میخوانيم كه فرمود: «غِناً يَحْجُزُكَ عَنِ الظُّلْمِ خَيْرٌ مِنْ فَقْرٍ يَحْمِلُكَ عَلَی الْاثْمِ؛ آن غنا و بینيازی كه تو را از ستم در باره ديگران بازدارد، بهتر از فقری است كه تو را وادار به گناه كند»!
و در حديث ديگری آمده است كه يكی از ياران معروف امام صادق عليه السلام نقل میكند كه در حضور آن حضرت بودم كه مردی (از روی تأسّف و تأثّر) عرض كرد: «به خدا سوگند ما طالب دنيا هستيم و دوست داريم دنيا عايد ما شود»! امام فرمود: «تُحِبُّ انْ تَصْنَعَ بِهَا مَاذَا؟!؛ تو اين دنيا را برای چه میخواهی؟» عرض كرد: «اعُودُ بِهَا عَلَی نَفْسِی وَ عِيَالِی، وَ اصِلُ بِهَا، وَ اتَصَدَّقُ بِهَا، وَ احُجُّ و اعْتَمِرُ؛ میخواهم به وسيله آن زندگی خود و خانوادهام (آبرومندانه) تأمين كنم و با آن صله رحم بجا آورم و برای خدا صدقه بدهم و حج و عمره بجا آورم.» امام فرمود: «لَيْسَ هَذَا طَلَبَ الدُّنْيَا هَذَا طَلَبُ الْآخِرَةِ؛ اين طلب دنيا نيست، اين طلب آخرت است»![32]
اين سخن را با كلام امير مؤمنان علی عليه السلام در خطبه 209 نهج البلاغه پايان میبريم:
هنگامی كه امام با جمعی از يارانش برای عيادت «علاء بن زياد حارثی» كه از شخصيّتهای معروف بصره و از ياران علی عليه السلام بود، وارد خانه او شد و خانه وسيع و گسترده او را ديد، به او فرمود: «مَا كُنْتَ تَصْنَعُ بِسِعَةِ هَذِهِ الدَّارِ فِی الدُّنْيَا وَ انْتَ الَيْهَا فِی الْآخِرَةِ كُنْتَ احْوَجُ؛ با اين خانه چنين وسيعی در دنيا چه میكنی؟ (و برای چه میخواهی؟) در حالی كه در آخرت به آن نيازمندتری»!
سپس امام عليه السلام سخن انتقاد آميزش را با اين جمله تكميل فرمود: «وَ بَلَی انْ شِئْتَ بَلَغْتَ بِهَا الْآخِرَةَ تُقْرِیَ فِيهَا الضَّيْفَ، وَ تَصِلُ فِيهَا الرَّحِمَ، وَ تُطْلِعُ مِنْهَا الْحُقُوقَ مَطَالِعَهَا، فَاذَا انْتَ قَدْ بَلَغْتَ بِهَا الْآخِرَةَ؛ آری اگر بخواهی با همين خانه وسيع میتوانی به آخرت برسی (و سرای ديگرت را آباد كنی) از ميهمانان در آن پذيرايی كنی و در آن صله رحم بجای آوری و حقوق واجب آن را ادا كنی، با اين حال به وسيله اين خانه به آخرت رسيدهای»![33]
نتيجه اينكه: هرگاه مواهب مادّی دنيا ابزاری برای وصول به آخرت و كمك به نيازمندان و حمايت از ضعفا و ترويج و تحكيم پايههای حق و عدالت باشد، چيزی بهتر از آن نيست و اگر در مسير گناه و حرص و جمع مال بدون ملاحظه حلال و حرام مصرف گردد چيزی بدتر از آن نيست، آری اين گونه دنياپرستان مجموعهای از صفات زشت و رذيله را در درون خود گردآوری میكنند.
يكی از ياران معروف امام علیّ بن موسی الرضا عليه السلام به نام محمّد بن اسماعيل بن بزيع میگويد: از آن حضرت شنيدم میفرمود: «لَايَجْتَمِعُ الْمَالُ الّا بِخِصَالٍ خَمْسٍ بِبُخْلٍ شَدِيدٍ وَ امَلٍ طَوِيلٍ وَ حِرْصٍ غالبٍ وَ قَطِيعَةِ الرَّحِمِ وَ ايثَارِ الدُّنْيَا عَلَی الْآخِرَةِ؛ اموال دنيا در يك جا جمع نمیشود، مگر (به كمك) پنج چيز: بخل شديد، آرزوهای دور و دراز، حرص غالب، قطع رحم و مقدّم داشتن دنيا بر آخرت»![34]
[1] ( 1)- انعام، 32.
[2] ( 2)- حديد، 20.
[3] ( 3)- آل عمران، 185.
[4] ( 1)- لقمان، 33.
[5] ( 2)- روم، 7.
[6] ( 1)- توبه، 38.
[7] ( 2)- نساء، 94.
[8] ( 3)- انفال، 67.
[9] ( 1)- كهف، 46 و 28.
[10] ( 2)- هود، 15.
[11] ( 3)- احزاب، 28.
[12] ( 1)- نمل، 24.
[13] ( 1)- بحار الانوار، جلد 54، صفحه 356.
[14] ( 2)- كنز العمّال، جلد 3، صفحه 184، حديث 6074.
[15] ( 3)- غرر الحكم، حديث 4870.
[16] ( 4)- غرر الحكم، حديث 3518.
[17] ( 5)- بحار الانوار، جلد 70، صفحه 60.
[18] ( 1)- اصول كافی، جلد 2، صفحه 130، باب« حبّ الدنيا»، حديث 11.
[19] ( 2)- اصول كافی، جلد 2، صفحه 136.
[20] ( 1)- غرر الحكم شرح فارسی، جلد 3، صفحه 397، شماره 4878.
[21] ( 2)- بحار الانوار، جلد 74، صفحه 81.
[22] ( 3)- بحار الانوار، جلد 74، صفحه 188.
[23] ( 1)- بقره، 180.
[24] ( 2)- اعراف، 96.
[25] ( 3)- جمعه، 10.
[26] ( 4)- نوح، 12 تا 11.
[27] ( 5)- نساء، 5.
[28] ( 1)- فتح، 20.
[29] ( 2)- انفال، 26.
[30] ( 1)- جلد 12، صفحه 18 تا 16.
[31] ( 2)- وسائل الشيعه، جلد 12، صفحه 16.
[32] ( 1)- وسائل الشيعه، جلد 12، صفحه 19، باب استحباب جمع المال من حلال …، حديث 3.
[33] ( 2)- نهج البلاغه، خطبه 209.
[34] ( 1)- وسائل الشيعه، جلد 12، صفحه 19، حديث 4.
منبع: اخلاق در قرآن،مکارم شیرازی، ج2، ص 119.