تقدم شيعه در تدوين اخبار
ایا شیعه توجهی به اخبار اهل بیت داشت؟
شيعه اوّلين گروهي بودند كه به جمعآثار و اخبار نبوي و سنّت محمّدي در عصر خلفاء نبيّ مختار-عليه و عليهم الصّلوةوالسّلام- پرداختند و در اين امر تقدّم داشتند.ايشان در امر كتابت و تصنيف به امامشان حضرت اميرالمومنين عليه السّلام اقتدا كردند چون آن حضرت در عصر رسول خدا صلى الله عليه وآله تصنيف نمود.
تقدم شيعه در تدوين اخبار
محقّق عظيم و فقيه خبير عالم عصر أخير سيدحسن صَدْر در كتاب «تأسيسالشّيعة لعلوم الإسلام» ميفرمايد: شيعه اوّلين گروهي بودند كه به جمعآثار و اخبار نبوي و سنّت محمّدي در عصر خلفاء نبيّ مختار-عليه و عليهم الصّلوةوالسّلام- پرداختند و در اين امر تقدّم داشتند.ايشان در امر كتابت و تصنيف به امامشان حضرت اميرالمومنين عليه السّلام اقتدا كردند چون آن حضرت در عصررسول خدا صلى الله عليه وآله تصنيف نمود.
شيخ ابوالعبّاس نجاشي در ترجمۀ محمّد بن عُذافِر ميگويد:[1] بهما خبر داد محمّد ابن جعفر و گفت: به ما خبر داد احمد بن محمّد بن سعيد، ازمحمّد بن احمد بن حسن، از عَبّاد بن ثابت، از ] أبو مريم [ عبدالغفّار بنقاسم از عذافر صَيرفي كه گفت:من با حَكَم بن عُتَيبَه نزد ابوجعفر محمّد بن عليّ الباقر عليهماسلام بوديم و او شروع كرد از حضرت سوال نمودن- و حضرت پيوسته از اوناخوشايند بودند [و حضرت به او احترام ميگذاردند]- پس در مسألهاي با همدگراختلاف نمودند. در اين حال حضرت ابوجعفر گفتند: يَا بُنَيَّ قُمْ فَأَخْرِجْكِتَابَ عَلِيٍّ! «اي نور ديده، پسرم برخيز و كتاب علي را بيرون بياور!»فَأَخْرَجَ كِتَاباً مُدْرَجاً ] مَدْرُوجاً [ عَظِيماً فَفَتَحَهُ وَجَعَلَ يَنْظُرُ حَتَّي أخْرَجَ الْمَسْألَةَ. فَقَالَ أبُوجَعْفَرٍ: هَذَا خَطُّ عَلِيٍّ ] عليه السّلام [ وَ إمْلاءُ رَسولِ اللهِ صلى الله عليه و آله .
«پسر حضرت باقر (ظاهراً حضرت صادق) برخاست و كتاب پيچيده شدۀبزرگي را بيرون آورد. و حضرت آن را گشودند و شروع كردند به نظر كردن در آنتا آنكه آن مسأله را بيرون كشيدند. و سپس حضرت امام باقر فرمودند: اين استخطّ علي عليه السّلام [ و املاء رسول خدا صلى الله عليه وآله .»وَ أقْبَلَ عَلَي الْحَكَمِ وَ قَالَ: يَا أبَا مُحَمَّدٍ! اذْهَبْ أنْتَوَ سَلمَةُ وَ الْمِقْدَادُ ] أبُوالْمِقْدَامِ [حَيْثُ شِئْتُمْ يَمِيناً وَشِمَالاً، فَوَاللهِ لَاتَجِدُونَ الْعِلْمَ أوْثَقَ مِنْهُ عِنْدَ قَوْمٍ كَانَيَنْزِلُ عَلَيْهِمْ جِبْرائيلُ ] عليه السّلام [ -الحديث . [2]
«و سپس روي به حَكَم نمودند و گفتند: اي أبو محمّد! تو با سَلمه وبامقداد]أبوالمِقدام [ هر كجا كه ميخواهيد به راست و به چپ گردش كنيد!سوگند به خدا كه علم را موثَّقتر و مطمئنتر از اين كه در خاندان قومي كهجبرائيل بر آنها فرود ميآمده است ميباشد نخواهيد يافت!»و روايات از اهل بيت دربارۀ اين كتاب (جامعه) فوق حدّ إحصاءاست، بسياري از آنها را محمّد بن حسن صفّار در كتاب «بَصائر الدّرجات» تخريجنموده است.
كتاب «بصائر الدّرجات» از اصول قديمه ميباشد كه در زمان بُخاريصاحب كتاب «صحيح» موجود بوده است و در كشور ايران به طبع رسيده است. [3]وهمچنين در علّت تقدّم شيعه در كتابت حديث، و تأخّر اهل سنّت ذكر ميكند كه:
اين فقط منوط به تأسّي شيعه از امامشان اميرالمومنين عليه السّلام بود كه از بدو اسلام نزد پيامبر دست به كتابت زد، و تأسّي عامّه از امامشانعمر بن خطّاب بود كه امّت را از تدوين سنّت منعنمود. او مطلبي تحت عنوان«تنبيه» آورده است:
تنبيهٌ: در كتاب خودم: «نهايةالدّراية في علم دراية الحديث» وجهتأخّر برادران اهل سنّت را در تدوين و جمع حديث ذكر نمودهام. و حاصلشهمان است كه ابنصلاح در مقدمه، و مسلم در اول صحيحش، و ابن حَجَر درمقدّمه «فتح الباري» ذكر كردهاند؛ و آن بدين گونه است كه:پيشينيان و سَلَف در كتابت حديث اختلاف كردهاند؛ جماعتي آن راروانداشتند؛ و از ايشان است عمر بن خطّاب و عبد الله بن مسعود، و ابو سعيدخُدْري با جمعي ديگر از صحابه و تابعين.
و جماعتي ديگر مانند اميرالمومنينعلي بن ابيطالب و فرزندش حسن و أنَس و عبدالله بن عَمرو بن العاص مباحو جائزدانستند؛ و سپس اهل عصر دوم همگي اتفاق و اجماع بر جواز كتابت وتدوين سنّت نمودند- تا آخر كلامشان در اين موضوع.بنابراين گفتار، شيعه تقدّم دارند چون همان طور كه دانستي:امامشانآن را مباح ميدانست، و خود تدوين و جمع حديث نمود. شيعه هم به پيروي ازوي جمع و تدوين حديث كردند. و اهل سنّت از تدوين حديث عقب افتادند چونعُمَر با جمعي ديگرآن را حرام شمردند.
و عليهذا هر يك از تدوينكنندگان حديث و ترك كنندگان آن مصيبند بهاندازۀ پيروي از امامشان. و خداوند تقدّم شيعه را در اين علم مقدّركرد همچنانكه تقدّمشان را در تدوين ساير علوم اسلاميّه مقدّر فرمود.فَاغْتَنِمْ. [4]و عالم خبير و آگاه از برادران اهل سنّت ما در عصر اخير: شيخمحمود أبوريّه مصري در كتاب تحقيقي و مبتكرانۀ خود به نام «شَيْخُ الْمَضِيرة أبُوهُرَيْره دَوْسي» در تحت عنوان مَارَوَاهُ عَلِيٌّ چنينآورده است:علي اوّلين كسي است كه اسلام آورد و در دامان پيغمبر پرورش يافتو قبل از بعثت در تحت كنف او زندگي نمود، و بازوانش در دامن وي استحكاميافت، و پيوسته با او بود در سفر و حضر، و أبداً از وي مفارقت ننمود تا پيامبربه رفيق أعلي انتقال پيدا كرد.
و اوست پسر عموي او، و شوهر دختر او: فاطمة الزَّهراء. در تمام غزواتو مشاهد حضورداشتغير از غزوۀ تبوك، چرا كه رسول خدا او را به جانشينيخود بر شهر مدينه و اهل مدينه نصب فرمود:فَقَالَ: يَا رَسُولَ اللهِ! أتُخَلِّفُنِي فِي النِّسَاءِوَالصِّبْيَانِ؟!فَقَالَ رَسُولُ اللهِ: أمَا تَرْضَي أنْتَكُونَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِهَرُونَ مِنْ مُوسَي إلَّا أنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدي.«و علي به رسول الله گفت: اي رسول خدا! آيا تو مرا در مدينه بازنان و بچگان باقي ميگذاري؟!رسول خدا فرمود:آيا راضي نيستي كهمنزلۀ تو نسبت به من مانند منزلۀهارون با موسي باشد، بجز آنكه پس از من پيامبري نخواهد بود؟!»اين روايت را شيخين و ابن سَعْد[5] تخريج نمودهاند.
و اگر علي رضى الله عنه كه مردي بافهم و باهوش و با درايت وبا حافظه بود و ربيب و دست پروردۀ پيغمبر بود، هر روز از آنحضرت فقط يكحديث ميشنيد ـ در حالي كه ميدانيم با پيامبر بيش از ثُلْثِ قرن باموفّقيّت و رُشد گذرانيد ـ، تحقيقاًمقدار رواياتي كه بايد روايت كند ازدوازده هزار حديث بيشتر ميشد.اين در صورتي است كه هر روز فقط يك روايت حديث نمايد، پس بر خاطرتو چه خواهد گذشت اگر وي تمام احاديثي را كه از پيامبر شنيده است روايتنموده باشد؟!و از براي علي حقّ در روايت كردن بود، و احدي را توان آن نيست كهدر اين موضوع مجادله نمايد؛ و البته نبايد فراموشكنيكهمعذلككلّهعلياهلخواندنونوشتن هم بود و قرآن را نيز حفظ مينمود.
و اين امامي كه احدي از صحابه را در علم ياراي مشابهت با او نبود(ببينيد كار به كجا كشيده است كه) بهروايت سيوطي فقط 589 حديث به اواسناد دادهاند. و ابنحَزْم ميگويد: حديث صحيح از او روايت نشده است مگرپنجاه حديث؛و بُخاري و مسلم از او روايت نكردهاند مگر بيست حديث. [6]- اينروايت را در «رجال نجاشي» (طبع انتشارات جامعۀ مدرّسينقم، ص 360) تحت رقم 966 آورده است، مگر آنكه در چند مورد با نسخۀ«تأسيس الشّيعة» اختلاف دارد كه در هر مورد داخل قلاّب تذكّر داده ميشود. (م)
[1]- اين حديث را مستشار عبدالحليم جندي در كتاب «امام
جعفر صادق» ص 201 ذكر نموده است.
[2]- «تأسيس الشّيعة لعلوم الاسلام» ص 279، در فصل 8: علم
الحديث، تقدّم الشّيعة في تأسيس علوم الحديث.
[3]- «تأسيس الشّيعة لعلوم الاسلام» ص218، در فصل 8: علم
الحديث، تقدّم الشّيعة في تأسيس علوم الحديث.
[4]- «طبقات» ج 2، ص 15.[ تعليقه [
[5]- «شيخ المضيرة» طبع دوم ص 113. و در تعليقه گويد: اين
است آنچه در بخاري و مسلم آمده است و اما مقدار احاديثي كه شيعه از او
روايت ميكنند نميدانيم «و لكلِّ قومٍ سنّةٌ و إمامُها.»
[6]- «سفينة البحار» ج 2، ص 15 مادّۀص ح ف.
منبع :علامه طهرانى ، امام شناسي، ج چهاردهم ،ص 217-220