تاریخچه مطالعات اسلامی در غرب
اشاره:
ایــن نــوشــتار تــرجمه بــخشی از مدخل «مطالعات اسلامی» (Islamic Studies) مندرج در دانشنامه جهان اسلام معاصر آکسفورد۱ است و شامل دو بخش است. در بخش نخست به تاریخچه مطالعات اسلامی در غرب از آغاز تاکنون پرداخته میشود. بخش دوم درباره روششناسی مطالعات اسلامی در غرب است که محمد ارغون آن را نوشته است. مطالعات اسلامی در سده نهم میلادی / سده سوم هجری، در چهارچوب مکاتب رقیب، در عراق مطرح شد؛ اما ورای پرداختن به اسلامشناسی در حیطه تمدن اسلامی، توجه نویسنده به موضوع اسلام در غرب است.
آغاز اسلامپژوهشی۲
حتی پیش از پیدایش اسلام در سده هفتم میلادی یهودیان باستان، یونانیها و بعدها آبای کلیسا، با اعراب آشنا بودند. در کتاب مقدس نیز نامهای عربی به چشم میخورد؛ برای نمونه، نام جشم (Geshm) در «کتاب نحمیا» (۶،۶) و در میان شیوخ قبایل محلی که مخالف قدرتگیری یهودیان پس از تبعید به فلسطین بودند، آورده شده است. نامهای عربی در تلمود هم وجود دارد. هرودت ـ مورخ سده پنجم پیش از میلاد ـ هم اعراب را میشناخت و درباره آنان مطالبی آورده است.
پس از بالیدن سلطهورزی هلنی یونانیها در خاورمیانه در سده چهارم پیش از میلاد، امارتهای عربی چون انباط (نبطیها) به مرکزیت پترا در شمال شرقی شبه جزیره سینا باعث تماس پیوسته اعراب و بازرگانان، مسافران و سربازان دولت سلوکی و سپس امپراتوری روم شدند. در سدههای آغازین عصر مسیحی نیز برخی قبایل عرب به کیش مسیحی درآمدند و امیرنشینهای تابع امپراتوری بیزانس و ساسانی را پدید آوردند که زمینهساز پیوندهای فرهنگی میان مسیحیت شرق و برخی طوایف عرب شدند؛ لیکن دیدگاه اروپاییان درباره اسلام در سراسر قرون وسطی از مفاهیم گرفته شده از کتابهای مقدس و کلامی ریشه میگرفت*.
اسطورهنگاری، کلام و تبلیغات مسیحیت،شیوههای مهم کسب آگاهیهای کلیسا از مسلمانان بود و نیز استدلال آنان را در طرح گفتمان رسمی پیرامون اسلام به وجود میآورد. از دیده اسطورهای، اروپاییان، مسلمانان را (اعراب. سارازانها(۳)از نسل حضرت ابراهیم(ع) [به واسطه همسرش هاجر و پسرش اسماعیل (در عربی اسمعیل، نک، سفر تکوین، ۱۶/۱ ـ ۱۶] میدانستند. در واقع برخی منابع نیز نخستین اعراب مسلمان را «هاجریها» خطاب کردهاند. برخی از محققان درباره ریشه مشترک عربی هاجر یا هاجریها۴ و اندیشه مهم و اسلامی هجرت (هجرت / مهاجرین) تحقیقاتی کردهاند. در داستانهای سفر تکوین که عباراتی از اپرکریفا(۵) و تلمود نیز آنها را تکمیل میکند، هاجر و اسماعیل در پی اصرار ساره از خانه ابراهیم رانده شدند و به فرمان خداوند، ابراهیم(ع) آنان را به بیابان بئرشبع(۶) برد که بعدها از آنجا نیز به فاران (سینا) هجرت کردند. در روایت سفر تکوین، خداوند به ابراهیم(ع) میفرماید: «به خاطر فرزند و کنیزت اندوهگین مباش، زیرا نسل تو از طریق اسحاق ادامه مییابد؛ من نسلی از تو پدید میآورم و [او] از صلب توست.» (سفر تکوین، ۲۱/۱۲ ـ ۱۴).
مجادلات مذهبی سالهای ۸۰۰ تا ۱۱۰۰ میلادی
[از اینرو] در داستانها و قصص یهودی ـ مسیحی، زمان پیدایش اعراب موحد غیریهودی و غیرمسیحی سده هفتم میلادی آمده است. به هر حال براثر این مجادلات کلامی است که مرزبندیهایی میان یهودیان در غربت، مسیحیان و مسلمانان در فاصله سدههای هشتم تا یازدهم میلادی شکل میگیرد.
مناظرههای کلامی در برابر مردم یا در حضور خلیفه یا دیگر مقامهای بلندمرتبه و زیرنظر متکلمان گروههای گوناگون اسلامی برقرار میشد. در ابتدای قرون وسطی، مسیحیان نستوری،(۷) مونوفیزیت(۸) و ارتدوکس(۹) و نیز یهودیان سامری، کارایی(۱۰) و ربانی(۱۱) تماس اندکی با امپراتوری روم مقدس و مسیحیت غربی داشتند. مسلمانان، جوامع مذهبی اهل کتاب را زیر حمایت خویش (ذمی) میدانستند؛ ازاینرو مسیحیان و یهودیان شرق در مراسم اجتماعی، مباحثه و مناظره عمومی با مسلمانان (و با یکدیگر) شرکت میکردند؛ این کار، اندک آگاهی را از عقاید اسلامی، (حتی برای رد کردن آن عقاید) میطلبید. برعکس، یهودیان و مسیحیان اروپایی ناچار بودند تا فهم خویش را از اسلام، در چهارچوب دادوستدهای کلامی تکوین دهند.
آن دسته از پیروان ادیان اهل کتاب که زیر سلطه مسلمانان در شرق میزیستند، تجربه همزیستی با یکدیگر را نداشتند و کلیسای رم نیز اسلام را «دیگری» بیگانه و دشمن ضدمسیحی میپنداشت که باید مسیحی شود یا بشکند. حال آنکه جوامع مسیحی شرقی نتوانستند تبلیغات مذهبی و اقدامهای نظامی موفقی در برابر حاکمان مسلمان انجام دهند و مسیحیت غربی نیز بیرون از قلمرو حکومت اسلامی (دارالاسلام) قرار داشت. فتوحات را هم که در عصر خلفای راشدین و در سده هفتم میلادی آغاز شد، شارل مارتل در سال ۷۱۲ میلادی ـ ۱۱۴ هجری در پواتیه فرانسه متوقف ساخت سیسیل نیز که از سده نهم تا سده یازدهم میلادی ـ سده دوم تا پنجم هجری زیر نفوذ اغالبه بود، دوباره به تصرف نرمانها درآمد.
طی چهار سده بعد تا آغاز نبردهای صلیبی، اروپاییان نسبت به دینی که در نزدیکی آنان ـ اسپانیا ـ رونق گرفته بود، در جهل واقعی به سر میبردند. مسیحیان، اسلام را مانند قبایل ژرمن، اسلاو، مجاز و نهضت های ارتدادی چون مانویگری، یکی از دشمنان به شمار و تهدیدکننده مسیحیت میپنداشتند. تا هنگام جنگهای صلیبی که در سده یازدهم آغاز شد، نام حضرت محمد(ص) میان اروپاییان ناشناخته بود و از آن پس هم به شیوهای بسیار تحقیرآمیز رواج یافت.
باری تا سده یازدهم میلادی، مسیحیان غربی ـ مانند مسیحیان شرقی ـ به همان شیوههای تفسیری کتاب مقدس، سارازانها را اسماعیلیان ـ فرزندان ابراهیم(ع) از نسل هاجر ـ میخواندند. این همان نتیجهای است که بیده معزّز۱۲ (۶۷۲ـ۷۳۵) در کتاب «تاریخ مذهبی انگلیسیها»۱۳ و در تفاسیرش از کتاب مقدس مطرح کرده است. پیش از بیده و اسیدور اشبیلی۱۴ از مفسّران مسیحی، اسحاق را طلیعه مسیح و یهودیان را ادامه فرزندان اسماعیل میپنداشتند و از دید مسیحیان، اکنون اسلام جانشین یهودیگری یا اسماعیلیان بیگانه شده بود.
جنگهای صلیبی و تحقیقات دیرهای کلونی
اسلامشناسی به منظور تبلیغات در سده دوازدهم، در زمان پیتر واجبالتکریم (حدود ۱۰۹۴ـ ۱۱۵۶) در فرانسه آغاز میشود. این دوره، زمان آغاز نبردهای صلیبی و نیز اصلاحات عظیم جهانیگری است که تا آن زمان مهمترین نهاد تعلیمی مسیحیت به شمار میرفت. درواقع نبردهای صلیبی و تحقیقات علمی رهبانان (ترجمه قرآن و دیگر متون اسلامی) هر دو اقدامهایی تهاجمی علیه تمدن اسلامی فرض میشد که به این ترتیب مرزهای جنوبی و شرقی مسیحیت غربی را رقم میزد.
در سال ۱۱۴۲ پیتر، بعدها آبه کلونی ـ ظاهراً برای دیدار از دیرهای کلونی ـ به اسپانیا سفر کرد. با وجود این هنگام سفر بر آن شد تا طرح گستردهای را با همیاری بسیاری از مترجمان و دانشمندان ـ به سامان ببرد و مطالعات جدی و روشمندی را در باب اسلام آغاز کند. در آن زمان که پیتر نهضت ترجمه و تفسیر متون عربی ـ اسلامی را آغاز کرده بود، برای مدتی طولانی، روایاتی هرزه از زندگانی پیامبر اسلام(ص) رواج داشت که آن حضرت را خدای مسلمانان و یک مسیحی مرتد (و حتی در یک منبع کاردینالی معزول)، ساحر و جز آن معرفی میکرد!۱۵ مجموعه کلونیایی که هماکنون در نتیجه تلاشهای پیتر قابل بازشناسی است، آغاز تحقیقات اصیل غربیان درباره اسلام میتواند باشد. پیتر به مترجمانی نامآور مانند رابرت کلونی۱۶ مأموریت داد تا متونی نظیر قرآن، حدیث، سیره پیامبر اسلام و دیگر متون عربی به ویژه متون جدلی نوشته شده علیه مسلمانان را به عربی ترجمه کنند.
پیتر در نامههایی که به رهبران نخستین جنگ صلیبی نوشته، روشن کرده است که علاقه اصلی وی به تبلیغات مذهبی کلیساست و بدین ترتیب مسیحیت میتواند و باید بر اسلام پیروز شود. با وجود این وی نیز مانند برخی از دیگر از دانشمندان نسبت به گزارشهای دروغ و وقیحانه مؤلفان مسیحی در باره پیامبر اسلام(ص) و قرآن انتقاد داشت و جنگ و خونریزی حتی کفار را به نام مسیحیت نمیپسندید.۱۷ تلاشهای پیتر واجبالتکریم برای اینکه روایاتی درست از متون و عقاید اسلامی را در دسترس اروپاییان قرار دهد، آن هنگام که مسیحیت غربی میکوشید اسلام را از ارض مقدس براند، با استقبال مواجه نشد. طعن انتقاد کردن بر کاربری جهاد به منظور گسترش اسلام هم، در همان زمان که مسیحیان طول و عرض اروپا را در نخستین نبرد صلیبی درمینوردیدند تا ارض مقدس را از مسلمانان بازپس گیرند، بر عدهای از دانشمندان مسیحی ـ از جمله پیتر واجبالتکریم ـ کارگر نیفتاد.
یکی از مؤثرترین ترجمهها از یک متن جدلی، ترجمه «مدافعه الکندی»، مناظرهای ساختگی میان یک دانشمند مسلمان و یک فرد مسیحی است که در دوران حکومت مأمون (۸۱۳ ـ ۸۳۳ م / ۱۹۸ـ ۲۱۸ ق) رخ داده است.
تحقیقات جدید هنوز نتوانسته بهطور قطع زمان نگارش این رساله را معین کند، ولی میتوان فاصله میان سده نهم تا سده یازدهم را زمان تقریبی تألیف این رساله دانست مترجم این رساله مشهور، پترس طلیطلی، یک یهودی نومسیحی است که به همراه مترجمان یهودی دیگری به کار ترجمه از عبری و عربی به لاتینی اشتغال داشت و در تدوین ممنوعه کلونیایی نیز همکاری میکرد. رساله دفاعیه کندی میان دانشمندان مسیحی قرون وسطی رواج و عمومیت یافت؛ زیرا نمونهای از استدلال آوردن علیه اسلام تلقی میشد. این یورشها به ویژه علیه قرآن، نبوت حضرت محمد(ص) و جهاد اسلامی انجام گرفت. بنابراین، سه مضمون گفته شده، موضوعهای اصلی تحقیقات مسیحیان در باب اسلام در قرون وسطی بود.
در این فضای اجتماعی ـ سیاسی، گونه دیگری از فعالیت ترجمهای انجام گرفت که اصالت علمی بیشتری در اروپای مسیحی به دست آورد. در سالهای پایانی سده دوازدهم میلادی مجموعهای از آثار ابن سینا (اوکینای لاتینی ۱۰۳۷ میلادی / ۴۲۸ هجری) مطرح شد و رواج یافت و از آنجا که بیشتر آثار فلسفی و علمی از زبان عربی به لاتین ترجمه شد، دانشمندان اروپایی در پایان قرون وسطی، درست برعکس دیدگاههای عوامانه و اهانتآمیز نسبت به پیامبر اکرم(ص) و اعمال مذهبی اسلام، جهان اسلام معاصر خویش را جایگاه دانشمندان و فیلسوفان میپنداشتند. شیوه دیگری که به علت آن جهان اسلام، ستایش اروپاییان را در قرون وسطی برانگیخت از خود نبردهای صلیبی ناشی میشد.۱۸
بعدها هم موفقیتهای نظامی و سیاسی صلاحالدین ایوبی (۱۱۳۸ـ۱۱۹۳ میلادی / ۵۳۲ ـ ۵۸۹ هجری) به افسانههایی انجامید که در اروپا رواج یافت. حتی رفتار دینی مسلمانان ـ که بسیاری از اروپاییان آن را سادهتر و پرهیزگارانهتر از انجام اعمال مسیحیت میدانستند، میان روحانیان و دانشمندان مسیحی، حرمت ویژهای برای اسلام بهوجود آورد.
دوره اصلاحگری
در سده شانزدهم میلادی، چون اروپا وارد دوره دگرگونیهای عمیق دینی، سیاسی و عقلانی اصلاحگرایانه شد، فهم و شناخت نسبت به اسلام نیز از این دگرگونیها تأثیر پذیرفت. در سدههای چهاردهم و پانزدهم میلادی، به جای اسپانیا و فلسطین، اروپای شرقی حدفاصل مسیحیت رومی ـ غربی و اسلام شده بود. در جنگ کوزوو ـ ۱۳۸۹م ـ عثمانیها کنترل غرب بالکان را به دست گرفتند که این اقدام، شکافی غیرمسیحی در میان مسیحیت غرب و شرق ایجاد کرد.
در سال ۱۴۵۳ عثمانیها قسطنطنیه را فتح کردند و مرزهای خود را تا صربستان و حوزه دانوب پیش بردند. در سال ۱۵۰۰ هم آنها بر یونان، بوسنی، هرزهگوین و آلبانی حکم میراندند، بسیاری از مسیحیان ارتدکس این کشورها، در دستگاه نظامی و اداری عثمانی جذب و بانی تکثرگرایی دینی که اسلام در آن غلبه داشت، شدند. البته این تکثرگرایی، گاه مسالمتآمیز و گاه با مشاجره همراه بود. کلیساهای ارتدکس نیز که سابقه فعالیت دیرینی در سرزمینهای اسلامی داشتند، مورد حمایت فقه اسلامی بودند و عثمانیها تشکیلاتی را مسئول اداره امور داخلی کلیسای بالکان قرار دادند. در عوض، چنین اقدامهایی حمایت کلیسا را از دولت عثمانی فراهم کرد.
اما مسیحیت غربی روابط متفاوتی با عثمانی داشت. عثمانیها از مقر خود در بالکان، قادر بودند که به مدت دو سده به رقابت نظامی با اروپا بپردازند. در سال ۱۵۲۹ و سپس در سال ۱۶۸۳ ارتش عثمانی وین را محاصره کرد که هر دو محاصره ناکام ماند؛ ولی این ناکامی هشداری آشکار به همراه داشت که امپراتوری اسلامی تهدیدی دوباره برای اروپای غربی شده است. این مبارزهطلبی عثمانی، مورد توجه روحانیت مسیحی و دانشمندان اروپا قرار گرفت.
همزمان با حضور سلیمان قانونی بر دروازههای وین در سال ۱۵۴۲، دو دانشمند علوم انسانی به نامهای بیبلیاند (تئودور بوخمان و اوپرینوس یوهان هربست) به خاطر چاپ مخفیانه یک نسخه جدید از قرآن، گرفتار شورای شهربال شدند. ماجرا با پا درمیانی شخصیتی چون مارتین لوتر و با اجازه چاپ قرآن حل شد. لوتر در نامهای، به شورای شهربال نوشت: اگر متون اسلامی و جز آن به زبان لاتین و زبانهای محلی در اختیار مسیحیان قرار گیرد، برای آنها هیچگونه تردید و سستی نسبت به اسلام باقی نخواهد ماند. چ
اپ قرآن در سال ۱۵۴۳ توسط بیبیاندر در بردارنده مقدمهای از مارتین لوتر و فیلیپ ملنچتن۱۹ بود. هر چند این فکر که قرائت نقادانه متون اسلامی، مایه ایراد اتهامهایی ادعایی علیه دین اسلام میشود، تاثیری بر سنت کم توجهی اروپا نسبت به مطالعه اسلام نداشت، اما تکاپوی لوتر در ترجمه متون دینی ـ مسیحی و اسلامی به زبانهای محلی، اهمیت فراوانی داشت.
اصلاح طلبانی همانند ملنچتن یکصدا با کلیسای رم، سارازانهای ترک را دجال مذکور در کتاب یوحنا میپنداشتند. شباهتهایی که پروتستانتیزم میان رم و اسلام در نظر میآورد، تمایلی را ارتداد دانستن اسلام به وجود آورد؛ چنان که پیش از این کائولیسیزم در قرون وسطی میپنداشت؛ آنان اسلام را بیشتر مسیحیت گمراه میدانستند تا یک دین مشخص برحق!
مسیحیان تهدید ناشی از سقوط هنگری (مجارستان)، دروازه پشت سر اروپای غربی را به نفع اسلام تفسیر نمیکردند، بلکه به شیوه پیامبران عبرانی، آن را بیشتر بلای خداوند به خاطر سستی اخلاقی و دینی مسیحیان میانگاشتند. باید یادآوری کرد که اصلاحطلبان، تحقیقات اندکی را در باب اسلام سامان دادند؛ زیرا نسخ چاپی قرآن و دیگر متون اسلامی، در اروپای سده شانزدهم میلادی بیشتر متکی بر مجموعه کلونیایی چهار سده پیش بود.
دوره اکتشافها و روشنگری
در پایان سدههای شانزدهم و هفدهم میلادی، تحقیقات جدید و ریشهدار اروپا درباره اسلام به علتهای گوناگون گسترش یافت. نخستین آنها واقعیتهای جدید ناشی از تجاوزهای عثمانی بود. تهدید عثمانی برای اروپا تا سده هجدهم، آنگاه که این امپراتوری به انحطاط رفت و تعادل قدرت به سود اروپا دگرگون شد، کاهش نیافت. عامل دیگری که به رشد آگاهی اروپا نسبت به اسلام کمک کرد، افزایش دریانوردی و توسعه بازرگانی و پیوستن اروپا در آن سوی مدیترانه بود.
اروپا به امضای پیمانها و قراردادهایی با دولتهای مسلمان دست زد؛ برای نمونه فرانسه و عثمانی علیه خاندان هابسبور۲۰ با یکدیگر متحد شدند. اروپا نمایندگانی را به دربار عثمانی و دیگر کشورهای جهان اسلام فرستاد. این سیاست دوجانبه، به منزله اعلام آمادگی حاکمان مسلمان برای همکاری در این دوره نبود. جدایی میان تروتستان و کاتولیک در مسیحیت غربی، بیشتر جنگهای عقیدتی و جدلی را در مسیحیت غربی پدید آورد و مجادلات ضد اسلامی تا اندازهای فروکش کرد. از سوی دیگر، منافع اروپا در سرزمینهای اسلامی بر منافع جدلی کلیسا برتری یافت تا در صورت امکان، منافع دولتی، اهداف تجاری، سیاسی و نظامی را هم در بر گیرد. دلیلهای اروپا در اسلام شناسی بیش از این بود که خود را به جنگهای کلامی در باب قرآن کریم، پیامبر اکرم(ص) و فتوحات اولیه اسلامی محدود کند.
در سطحی گستردهتر، دین در دوره روشنگری به گونهای متفاوت به تصویر کشیده میشد. تصدیق اینکه دیگر ملتها نیز ادیانی دارند که به سادگی، بدعت یا انحراف از مسیحیت به شمار نمیرود، سیمای مهمی از مفهوم تازه دین به نظر میرسید. اندیشه جدید «ادیان» نوع بشر، شیوههای جدید مطالعه اسلام و دیگر دینها را واداشت تا ورای مجادلات کلامی برود؛ ولی این رأی نتوانست جایگزین آن نوع از مجادلات شود. سرانجام در سده شانزدهم، آموزش زبان عربی در کالج فرانسه (کلژدوفرانس) آغاز و در سال ۱۶۳۵ در لیدن هلند، کمبریج و آکسفورد انگلستان تدریس شد. این کار موجب شد تا عرب پژوهان نسل اول به تدوین نحو و فرهنگهای کهن زبان عربی بپردازند؛ کاری که از مدتها پیش از رونق افتاده بود. اقدام این عرب پژوهان دانشگاهی، نخستین تحقق گسترده و جدی در سطح اروپا در باب سنت متن مدار زبان عربی از سده دوازدهم میلادی و مجموعه کلونیایی به بعد بود.
یکی از نتایج مهم تغییر مفهوم دین در دوره روشنگری، توجه تازه به زندگی و رسالت پیامبر اکرم(ص) بود. درسده هجدهم برخی دانشمندان، مبلغی دینی را در وجود پیامبر اکرم(ص) میجستند که طبیعیتر و عقلانیتر از حضرت عیسی(ع) باشد. برخی دیگر در او آسیای وعظ برای کارخانه در حال پیشرفت اصلاحات میجستند. بنابه استدلال برخی، اینکه آن حضرت مردی خوشگذران و سیاسی بود(!) نمونه الهی مینمود که در تاریخ آمده تا در پرهیز از آن خطاها به مسیحیت کمک کند. این تفسیر اخیر از اسلام به پیشبرد مقاصد دینی کمک میکرد و برای مسیحیان، درسی در قالب تصویری جدید از اندیشهای بود که از سده هشتم میلادی به این سو رواج داشت؛ به این معنی که اسلام عذابی الهی است که آمده تا مسیحیان را به خاطر انحرافهای عقیدتی و عملی تأدیب کند؛ ولی این تصویر پایان سده هجدهمی، اهمیت روزافزون تاریخ پژوهی را نشان میدهد. در حیطه تاریخ اسلام که بسیاری از دانشمندان عصر روشنگری هنوز مشتاق مطالعه آن بودند، زندگی پیامبر اکرم(ص) و سیاستهای نظامی و سیاسی خلفای راشدین و فتوحات آنان مورد توجه قرار داشت.
علاقه به بررسی زندگی پیامبر اکرم(ص) و دیگر جنبههای تاریخ اسلام، تنها منحصر به متخصصان این امور نبود. ادوارد گیبون (Gibbon،۱۷۳۷-۱۷۹۴) در کتاب «انحطاط و سقوط امپراتوری روم»، فصلی را به زندگی پیامبر اکرم(ص) و مراحل آغازین تاریخ اسلام اختصاص داده و بیشتر به تحقیقات جدیدتر اروپایی و گزارشهای جهانگردان تکیه کرده است. وی، پیامبر اسلام(ص) را فردی با ویژگیهای معنوی معرفی میکند که در دوران عزلتش در مکه، شکلی ناب از توحید را مطرح کرد؛ اما با مهاجرت از مکه به مدینه به توفیق و قدرت نظامی نیز رسید. نکته اخیر از آن نوع اتهامهای کهنه مسیحیان است که عقیده دارند اسلام به طور کلی و بیدرنگ با نیروی شمشیر گسترش یافته است؛ در مجموع ارزیابی گیبون از پیامبر اکرم(ص) مثبت است. تفاوت میان شخصیت ایشان در مدینه، مفهومی آشناتر در تحقیقات بعدی در اروپا شد. بنابراین محققان کوشش فراوانی را در معتبر شمردن ویژیگیهای معنوی و رهبری پیامبر اکرم(ص) مبذول کردند، بیآنکه آن حضرت را پیامبری واقعی بدانند!
سده هجدهم با برنامه اروپا درشناخت اسلام پایان یافت؛ طرحی که به مراتب کاملتر از هر اقدامی از زمان تدوین مجموعه کلونیایی به بعد بود. در سال ۱۷۹۸ م ۱۲۱۳ ق ناپلئون بناپارت با نیرویی نظامی همراه با انبوهی از دانشمندان که مامور مطالعه و ثبت زبان، فرهنگ و دین بودند، به مصر یورش برد.۲۱
سده نوزدهم
در سده نوزدهم خاورمیانه و دیگر قسمتهای جهان اسلام، کمکم از انزوا بیرون آمد. کشتیهای بخاری، راهآهن، تلگراف و مسافرت، ارتباط با جهان اسلام را سادهتر کرد. به این ترتیب مجالی فراوان برای دانشمندان، مبلغان مذهبی، بازرگانان و جهانگردان فراهم شد تا با جوامع اسلامی ارتباط پیدا کنند؛ عاملی مهم که در مطالعات پیشین اسلامی کمتر وجود داشت. فرصتهای بحث در مورد اسلام و گفتوگو با مسلمانان، بیشتر شکل نزاع میان روحانیان و رهبران مسیحی و مسلمانان داشت، اما اصطلاحات این مجادله تغییر یافت و اندیشههای تازهای را در باب دین و تکامل تحقیق علمی در علوم انسانی متجلی کرد.
یکی از تحولات مهم اسلامشناسی در سده نوزدهم و آغاز سده بیستم، طرح بحث تاریخانگاری است.۲۲ اندیشهای که معتقد بود رخدادهایی چون پیدایی یک دین جدید را میتوان به همان ترتیبی که آن حوادث از نظر تاریخ وابسته به حوادث پیشین هستند، روشن کرد. مفهوم دیگر و نتیجه تاریخانگاری، این دیدگاه است که تنها خاورشناسان و عربپژوهان متخصص در متون اسلامی، مهارت علمی لازم را در مطالعه اسلام دارند. از این رو مطالعه تاریخ اسلام، دین علم و هنر اسلامی و دیگر موضوعها، کموبیش در محدوده علمی ـ تخصصی خاورشناسان قرار گرفت تا مورخان و متخصصان دین، علم و هنر.
زندگانی پیامبر اکرم(ص) و ظهور اسلام، همچنان فکر و ذهن بیشتر دانشمندان غربی را به خود مشغول داشت که در دهه نخست سده نوزدهم به گونهای روزافزون، دانشمندان یهودی و اندیشمندان غیرمذهبی نیز به جرگه آنان پیوستند. از جمله نمایندگان تحقیق تاریخی اسلام، یکی آبراهام گیگر(Geiger) نویسنده کتاب «آیا محمد چیزی را از یهودیگری اخذ کرد؟» (۱۸۳۲) است. البته نقطه مخالف تحقیق تاریخی مسیحیان درباره اسلام ـ بدین معنا که اسلام براساس الگوی مسیحیت استـ یک سده بعد در وجود کارل آهرنتز (Ahrens) نویسنده کتاب «محمد از زمان بنیانگذاری دین» (۱۹۳۵) تجلی یافت. اگرچه مکتب تاریخانگاری را بیشتر مورخان اسلامی سده بیستم مورد توجه قرار ندادند، ولی اتهام تاریخانگاری هنوز در برابر کسانی که ظهور اسلام را نقطه مقابل جاهلیت عربستان و خاورمیانه بررسی میکنند، مطرح میشود.
یک دیدگاه کاملا متفاوت، دیدگاه ویلیام میور۲۳ است که در کتاب چهارجلدی – زندگانی محمد(ص) (۱۸۵۸) تشریح شده است. وی معتقد است که تعالیم انجیلی مسیحیت پروتستان به همراه دواعی صریح تبلیغات تبشیری رشد داشته است؛ بدین ترتیب از آنجا که مسلمانان، حضرت مسیح(ع) را منجی خود نمیدانند، رستگار نمیشوند. میو، پیامبر اکرم(ص) و اسلام را برای مسیحیت انجیلی خطرناک میدانست؛ زیرا به عقیده او اسلام بسیاری از عقاید و اصطلاحات خود را از مسیحیت اقتباس کرده۲۴ و این امر اسلام را با برخی اشکال مسیحیت یا زمینههای آن مشابهت میدهد. میور، نزدیکی فراوان مسیحیت و اسلام را رد کرده و بر دیدگاه لیبون مبنیبر اینکه بدترین خصوصیات حضرت محمد(ص)، در پایان دوران مکی و همزمان با چیرگی ایشان بردشمنان ظاهر شده است، تاکید میورزد!
تامس کارلایل(Carlyle) در سده نوزدهم مفهومی دیگرگون از دین را معرفی کرد و عقیده داشت که دین مساله جاودان نوع بشر است. وی هم مانند بسیاری از دانشمندان غربی سده نوزدهم میلادی عقیده داشت که اصالت یک دین را باید در پیوند آن با شرایط عقلانی و فرهنگی سنجید. وی سخنرانی بسیار موثرش به نام «قهرمانی در نقش پیامبر» چاپ شده در سال ۱۸۴۱ م، استدلال میکند که حضرت محمد(ص) پیامبری برحق است؛ هرچند کارلایل در بررسی خود از قرآن و واکنشهای مسلمانان نسبت به بحث قرائت قرآن، بلندنظری کمتری داشت. این تصور که نوع بشر، ماهیتاً دیندار است، تاثیری ژرف برمطالعات ادیان و به دنبال آن، اسلام پژوهی گذاشت. در سراسر نیمه دوم سده نوزدهم و نیمه نخست سده بیستم، کوششهای فراوانی برای ایجاد دانش «ادیانپژوهی»۲۵ انجام گرفت. ممیزه این دین پژوهی، تکیه بر زبان شناسی و فهم یک تمدن باستانی است.
فردریک ماکس مولر۲۶ نیز معتقد بود هرکس که یک چیز میداند، چیزی نمیداند؛ به این معنی که اگر فردی تنها دین خود را بشناسد و تایید کند، مواقع دین را نمیشناسد. مولر برچاپ سلسله «کتابهای مقدس شرق» شامل حدود پنجاه متن و ترجمه انگلیسی کتابهای مقدس آسیایی در دهه هفتم سده نوزدهم نظارت داشت. مجلدات ۶ و ۸ این دوره دربر دارنده ترجمه قرآن پالمر است.
خاورشناسی در سده بیستم
اسلامشناسی نیز مانند بسیاری از رشتههای علمی جدید، در سده نوزدهم به رشتهای جداگانه تبدیل شد که خاورشناسی هم نام گرفته است. انسانگرایی (اومانیسم) کلاسیک باتوجه به احیای دستاورد غنی انسانهای گذشته به وسیله متون مکتوب در کنار تداوم روشنگری، عمیقا برخاورشناسی تاثیر گذاشت. علاوهبر این، زبانشناسی سده نوزدهم آکنده از دیدگاهی جهانی نسبت به رمانتیسم بوده و میراث والای گذشته و بیگانهای ناآشنا را جستجو میکرده است.
دانشمندانی که تخصص فراوان در کتب مقدس و زبانشناسی کلاسیک داشتند، بیشتر دستنوشتههای عربی را هم تصحیح کردند. در میان تمدنهای مهم جهانی، اسلام یکی از غنیترین سرمایههای میراث مکتوب را به شکل دستنوشته به یادگار گذاشته است. هزاران دستنوشته در مجموعههای خاورمیانه، اروپا و آمریکای شمالی تاکنون تصحیح انتقادی شده و به شکل جدی مورد مطالعه قرار گرفته است. کار احیای سنت علمی و قدیمی اسلام در قالب چاپ متون علمی کهن باقی مانده به شکل نسخه خطی، از دستاوردهای مهم خاورشناسان سده نوزدهم است، درحالی که در نیمه پایانی سده بیستم تربیت محققانی برای انجام این مهم در کشورهای اسلامی، اروپا و آمریکای شمالی رو به کاهش گذاشت. خاورشناسان همانگونه که با انتقاد به کتابهای مقدس و دیگر آثار تاریخی به بحث در مورد رشه و آغاز دوران یهود و مسیحیت میپردازند، برآنند تا به تهیه گزارشی انتقادی از ریشه و ظهور اسلام نیز اقدام کنند. مورخان سده نوزدهم مانند تاریخنگار آلمانی «فان رانکه» (Von Runke) که تاریخ را همانگونه که هست، میدانست، تمایل داشتند که هدفشان را بازسازی تصویر درست گذشته قرار دهند.
برخی مورخان مطالعات اسلامی هم از تمایل خاورشناسان غربی و دانشمندان مسلمان در وارد کردن سرشتی عام و محافظهکار به رویکردهای تاریخنگارانه آنان یاد میکنند. خاورشناسان به گونه گسترده و فراوان، روایت متداول زندگی پیامبر اکرم(ص)، تبویب مکی و مدنی قرآن کریم و شکلگیری اولیه جامعه اسلامی را پذیرفتهاند؛ درحالی که بحث قدمت، مبدأ صحیح و درستی بسیاری از احادیث منسوب به پیامبر اکرم(ص) باعث بروز اختلافهایی میان خاورشناسان و دانشمندان متأخر مسلمان شده است. تقریباً هیچ یک از دانشمندان مسلمان و حتی غربیان در مورد درستی متن اصلی قرآن کریم و دیگر متون متقدم اسلامی، نقدی نداشتهاند.
با وجود این تاریخنگاری محافظهکار و مشترک میان خاورشناسان و دانشمندان سنتگرای مسلمان در سده بیستم، انتقادهای فراوانی به خاورشناسی وارد آمده است. بهترین بیانهای انتقادی، کتاب «خاورشناسی» (۱۹۷۹) نوشته ادوارد سعید است. این کتاب یکی از مهمترین انتقادها به خاورشناسی است؛ به این مفهوم که خاورشناسی در بیشتر نقاط جهان اسلام، در خدمت طرحهای امپریالیستی بوده است. خاورشناسی متهم است که مطیع بیچون و چرای منافع اقتصادی و سیاسی اروپا شده است. عامل دیگری که در تحقیقات پست مدرن اقبال زیادی به آن میشود، بازسازی علوم و دانشهایی است که در دوره روشنگری به وجود آمده است. در نتیجه در پایان سده بیستم، بسیاری از دانشمندان غربی ترجیح میدهند تا عنوان «مطالعات خاورشناسی» مؤسسات علمی خویش را به عنوانهای غیراروپایی مانند «مطالعات اسلامی» تغییر دهند. گونه دیگری از تحقیقات سده بیستم در ایالات متحده آمریکا پس از جنگ دوم جهانی، مطالعات منطقهای است. دولت آمریکا مؤسسات علمی کارآمدی را تأسیس کرد که هدف این نوع مراکز، آموزش زبانها و فرهنگهای جوامع غیرآمریکایی به آمریکاییهاست، به همین علت مطالعات اسلامی، بیشتر در مراکز مطالعات منطقهای خاورمیانه و نیز جنوب آسیا و آسیای جنوب شرقی به انجام میرسد.
برخی عقیده دارند که خاورشناسی، چارچوبی ذهنی است. بهگونهای بحث علمی از یک واقعیت ـ شرق اسلامی ـ که از زمان استعمار اروپایی تحت تأثیر برداشتهای برگرفته از خودآگاهی غرب بوده است؛ اما خاورشناسی درصدد انجام وظیفهای سخت یعنی قرائت و تفسیر متون اسلامی نیز هست. از این رو گاه سیاسی و گاه رمانتیک جلوه میکند. آن متون هم که محور اصلی علاقه خاورشناسان است، همان متون دینی و فرهنگی اسلامی است. امروزه اعتقاد بر این است که افت ظرافت علمی خاورشناسی بر اثر کاهش مهارتهای علمی و زبانشناسی دانشمندان غربی در بررسی متون دینی و فرهنگی است. در عوض مطالعات منطقهای بیشتر نسبت به بررسی جوامع اسلامی در دوران معاصر و به ویژه مسائل سیاست عمومی، علوم سیاسی، علوم اجتماعی، اقتصاد و توسعه و انسانشناسی اجتماعی۲۷ تمرکز دارد. مطالعه زبان و ادبیات اسلامی نیز اغلب وسیلهای برای رسیدن به اهداف دیگر ـ و نه اهداف انسانی ـ است.
برخی دانشمندان در پرتو نقدها و نقایص خاورشناسی و مطالعات منطقهای، دیدگاه متفاوتی را پیرامون مطالعات اسلامی مطرح کردهاند. مدافعان این دیدگاه میپندارند که اسلام پژوهی و اسلامشناسی در حیطه رشتههاست، نه مراکزی که به خاطر منافع خاص دولت و دین رسمی تأسیس شده است و مورد حمایت مالی قرار میگیرند. با این دید، مورخان علمی ـ و نه فقط عربشناسان ـ باید کیفیت دانستههای ما را در تاریخ اسلام بسنجند؛ جغرافیدانان باید در مورد جغرافیای فرهنگی ملتهای اسلامی تحقیق کنند و تاریخ علوم اسلامی هم توسط مورخان علم مورد بررسی قرار گیرد. به نظر میرسد که در سالهای پایانی سده بیستم، رویکرد به این دیدگاه ما را به بومیسازی۲۸ مطالعات اسلامی در درون چارچوب دانش جدید دعوت میکند تا آن را موضوعی خاص تلقی کنیم که کاملاً درخور دپارتمانها و رشتههای مرسوم نباشد.
با وجود این دانش جدید پیوسته بر غنای برداشت از معرفت زیر سیطره این نوع علم، میافزاید. جریان رایجی نیز که در باب مطالعه تطبیقی اسلام در تاریخ جهان و در کتاب «ماجرای اسلام» (سه جلد ۱۹۷۴) «مارشال هاجسن»۲۹ تجلی یافته است، از جهتگیریهای مطالعات اسلامی در سده بیست و یکم خبر میدهد. همکاری روزافزون دانشمندان مسلمان و کارهای مشترک دانشمندان مسلمان و غیرمسلمان نیز از مهمترین گرایشهای رایج در اسلامشناسی است.
پینوشت:
۱ـ The Oxford Enxyclopedia of the modern Islamic ,.1995 World. Oxford Wniversity Press
۲ـ درباره شیوه کاربرد این اصطلاح و دیگر اصطلاحات مشابه و نیز دیدگاههای عمومی در این باب نک: احمدوند، عباس «گذری بر مطالعات شیعی در غرب»، صص ۱۵۳ و ۱۵۴٫ مترجم.
۳ـ اصطلاحی که برخی غربیان برای مسلمانان به کار میبردهاند که معنای آن ـ با باری منفی ـ مسلمان، عرب و وحشی است و حتی عنوان برخی آثار غربیان هم شده است، مثل تاریخ سارازانها، نوشته سیمون اکلی. مترجم.
۴ـ برخی محققان از جمله قیلیپ، حتی اعراب را از ریشه اصلی سامی دانستهاند و خاستگاه اعراب، عبرانیها و دیگر گروههای سامی را عربستان میدانند. حتی، ۱/۱۳ و ۱۴؛ همچنین برای دیگر کاربردهای واژههای عربی در کتابهای قدیم. نک همان به بعد. مترجم.
۵ـ بخش محذوفی از عهد جدید. همچنین قس: فرهنگ وبستر. مترجم.
۶ـ این تعبیر عبری است که در عربی به صورت «بئرسبع» به کار میرود. مترجم.
۷ـ پیروان نستور جرمانیسی؛ مسیحیان شرق. دهخدا، ۱۴، ذیل نسطور و نسطوری. مترجم.
۸ ـ قائلان به یک وحدتی بودن مسیح(ع). مترجم.
۹ـ در یونانی به معنی درست آیین، مسیحیان اروپای شرقی و روسیه. دهخدا، ۲، ذیل واژه. مترجم.
۱۰ـ کاراییسم: مکتبی که یهودیان بغداد در سده هشتم میلادی به وجود آوردند؛ این مکتب به کتاب مقدس اعتماد داشت و ربانیگری و تلمودانگاری را رد میکرد. فرهنگ وبستر. ذیل واژه. مترجم.
۱۱ـ معرّب عبرانی. قس. دهخدا، ۸٫ مترجم. مورخ و حکیم الهی انگلیسی
The Venerable Bede.- 12
Ecclessiastical history of the English people..- 13
۱۴ـ سن اسیدور (۵۶۰ ـ ۶ آوریل ۶۳۶). متکلم، از آخرین پدران لاتینی و نویسندگان دایرهالمعارفی نک: Enc BritanT، ۶/۱۹۹۰٫ ذیل واژه مترجم.
۱۵ـ این تعبیرها آنقدر سخیف است که حتی ارزش پاسخ دادن هم ندارد. قس. مینوی، «اسلام از دریچه چشم مسیحیان» ۵۶ ـ ۵۷ و ۱۲۴ ـ ۱۲۵٫ مترجم.
۱۶- نخستین مترجم قرآن به لاتینی Robert of ketton.
۱۷ـ توجه به این مطلب اهمیت فراوانی دارد که میان اسلام و مسیحیت نزاعی نبوده و نیست، بلکه این نوع نزاعها میان مسلمانان و مسیحیان رخ داده است. مترجم.
۱۸ـ به این معنی که غربیان توان مسلمانان را به چشم خود در نبردهای صلیبی دیدند و پند گرفتند و این تماس مستقیم، آنان را بسیار دگرگون کرد. مترجم.
۱۹ـ مصلح مذهبی و از دوستان مارتین لوتر مترجم.
۲۰ـ از نسل کارلس اول ۱۵۶ ـ ۱۴۴، از مقتدرترین سلسلههای قرن شانزدهم اروپا که در اسپانیا و آلمان و دیگر نواحی حکومت داشت. مترجم.
۲۱ـ ادوارد سعید، تاکید فراوانی دارد تا همراهی پیوسته استعمار نظامی و اقتصادی اروپا ـ مانند ناپلئون ـ را با اهداف خاورشناسی نشان دهد. قس: سعید. ترجمه گواهی، ۶۱ به بعد. مترجم.
۲۲ـ شیوه تحلیل مکانیکی تاریخ که مورد تایید مورخان منصف نیست. برای بحث مبسوط در این باب بنگرید به: زریاب خوبی. سیره رسولالله، ۱۰ـ۱۱٫ مترجم.
۲۳ـ William Muir 1819ـ۱۹۰۵ سیاستمدار و سیره پژوه انگلیسی. مترجم.
۲۴ـ به اعتقاد مسلمانان ارتباط اسلام با دیگر ادیان، ارتباطی تکاملی است و اسلام مکمل ادیان پیشین است، نه در عرض آنها؛ بنابراین شباهت داشتن با دیگر دینها نه عجیب است و نه غیر منطقی. مترجم.
Religion Seissenchaft- 25
۲۶ـ Friedrich Max Miiller (1823ـ۱۹۰۰) خاورشناس آلمانی، فرزند ویلهلم مولر شاعر آلمانی، متخصص در زبانهای هندی و اردو و استاد دانشگاه آکسفورد. (مصاحب، ۲). مترجم.
Socialanthropology.- 27
Domesticution.- 28
۲۹ـ Marshall Hodgosn خاورشناس نامآور آمریکایی، متخصص در مطالعات اسلامی، به ویژه اسماعیلیه. برای شرح حال دقیق و نقد برخی آرای وی، نک: احمدوند ۱۷۶ ـ۱۷۸٫ مترجم.
منبع: دانشنامه جهان اسلام معاصر آکسفورد؛ریچارد سی. مارتین؛ ترجمه عباس احمدوند