بیعت حضرت علی (علیه السلام) با خلفا
برچسب ها: بیعت امام علی شیخین فاجر الامامه و السیاسهشیعه میگوید که شیخین کافر بوده اند و از آن طرف هم می بینیم که علی علیه السلام را معصوم میدانند اما همین علی علیه السلام با هر دو آنها بیعت نموده است از این لازم میآید که علی علیه السلام معصوم نباشد زیرا با دو نفر فاجر ستمگر بیعت کرده است و یا اینکه کار امام علی علیه السلام درست بوده و ابابکر و عمر دو خلیفه مؤمن و صادق و عادل بوده اند. از طرف دیگر او پس از به خلافت رسیدن از شیخین انتقاد نکرد و نگفت که ایشان خلافت را غصب کرده اند، فدک را باز نگردانید و… بدعت هایی را که شما به عمر نسبت می دهید حذف نکرد. و علی علیه السلام کسی است که از جان عثمان در برابر شورشیها حفاظت کرد و فرزندانش را برای حفاظت او از منزل خارج کرد و همه اینها دلالت بر دوستی علی بن ابیطالب علیه السلام با خلفاء می کند!!
جواب
ایرادگر شبهه با طرح چند سؤال قصد دارد که مسلمات تاریخ را انکار کرده و با چنگ زدن به چند مورد که جواب آنها کاملاً واضح است درصدد انکار اصول مسلمه شیعه برآمده است.
در ابتدا درباره ی بیعت حضرت علی با خلفاء به کتابها و نوشته هایی از بزرگان اهل سنّت اشاره میکنیم.
کتاب الامامه و السیاسه نوشته ابن قتیبه دینوری.
)و إنّ ابابکر تفقد قوماً تخلفوا عن بیعته عند علیّ کرّم الله وجهه فبعث الیهم عمر فجاء فناداهم و هم فی دار علیّ فابوا أن یخرجوا فدعا بالحطب و قال و الذی نفس عمر بیده لتخرجَنَّ او لا حرقنها علی من فیها، فقیل له یا ابا حفص إن فیها فاطمه!؟ فقال و إن..([۱]
همانا خلیفه اول سراغ گروهی را که در نزد امام علی بن ابیطالب علیه السلام جمع شده و ازبیعت با او سرپیچی کرده بودند را گرفته و عمر را به سمت ایشان روانه ساخت. او نیز ایشان را که در خانه حضرت علی علیه السلام اجتماع کرده بودند صدا زد (و از ایشان خواست تا از خانه خارج شوند) ولیکن آن گروه از خروج از خانه خودداری کرده و این کار سبب شد که عمر هیزم طلبیده و بگوید: قسم به آن کسی که جان عمر به دست اوست باید از خانه خارج شوید وگرنه خانه را با اهلش می سوزانم به او گفته شد در این خانه فاطمه زندگی می کند او نیز جواب داد حضرت فاطمه (سلام الله علیها) را نیز آتش میزنم!!
البته ماجرا به این جا ختم نمیشود ابن قتیبه پس از ذکر مفصّل ماجرا که شامل بیرون آوردن اجباری و زوری اهل بیت از جمله امیرمؤمنان علی علیه السلام از خانه و تهدید به قتل ایشان توسط عمر و… است این عبارت را متذکر میشود:
)فلم یبایع علیّ کرّم الله وجهه حتی ماتت فاطمه رضی الله عنها ولم تمکث بعد ابیها الّا خمسا و سبعین لیله([۲]
یعنی حضرت علی (علیه السلام) تا زمانیکه حضرت فاطمه سلام الله علیهازنده بود با ابابکر بیعت نکرد و او نیز هفتاد و پنج روز پس از پدر از دنیا رفت.
سند دوم کتاب تاریخ یعقوبی نوشته احمد بن ابی یعقوب معروف به یعقوبی است این نویسنده در کتاب خویش پس از ذکر خارج کردن افرادی که پناهنده به خانه حضرت علی علیه السلام شده بودند و در واقع قصد بیعت کردن با خلیفه اول را نداشتند آورده است:
)ثم جعل الواحد بعد الواحد یبایع ولم یبایع علی الّا بعد سته اشهر وقیل اربعین یوماً ([۳]
یعنی ایشان یکی پس از دیگری با ابابکر بیعت کردند ولی امیرالمؤمنین علی علیه السلام تا شش ماه و یا چهل روز بیعت نکرد.
ای خوانندگان منصف حالا شما قضاوت کنید آیا در این بیعت که با آتش و زور، تهدیدِ شمشیر و سقط جنین پس از شش ماه و یا چهل روز و یا هفتاد و پنج روز صورت پذیرد علامتی از رضایت و دوستی میبینید یا اینکه سر تا سر نفرت و غضب و دشمنی را احساس میکنید و این بیعت را نشأت گرفته از ظلم میدانید؟
ابن ابی الحدید معتزلی حنفی نیز در کتاب خود پس از اینکه مینویسد حضرت علی علیه السلام را به اجبار به نزد ابابکر آوردند از قول آن حضرت نقل میکند:
)انا احقّ بهذا الامر منکم لا ابایعکم و انتم اولی بالبیعه لی.([۴]
یعنی اینکه من درباره خلافت از شما اولی ترم و شما در اینکه با من بیعت کنید ازمن اولیترید.
خوانندگان محترم آیا احساس نارضایتی از جملات مولا علیه السلام روشن نمیباشد. آیا امیرالمؤمنین علی علیه السلام به اختیار با خلفاء بیعت کرده است که این شخص وهابی قصد دارد از این بیعت نقض عصمت ایشان را اثبات کند؟ بله آنها با غصب خلافت، ستمکار شدند لکن بیعت حضرت مولا علیه السلام از روی جبر و زور و تهدید بوده و نه از روی اختیار فلذا هیچ منافاتی با عصمت ایشان ندارد. در کتاب صحیح بخاری نیز پس از ذکر ناراحتی حضرت فاطمه سلام الله علیها از ابی بکر و دفن شبانه آن حضرت آمده است که امام علی علیه السلام تا شش ماه با خلیفه اول بیعت نکردند.[۵]
البته عادتاً عین همین روایت را در صحیح مسلم نیز میتوانیم ببینیم.[۶]
اما در مورد قسمت دیگر شبهه که امام علی علیه السلام پس از رسیدن به خلافت از خلفاء انتقاد نکرده و متذکر حق خود نشده است این ادعا نیز گزافهای بیش نیست. ما در جواب به یکی از خطبه های معروف نهج البلاغه به نام خطبه شقشقیه که خطبه سوم نهج البلاغه میباشد اشاره میکنیم. در این خطبه انتقادهای امام علی علیه السلام از خلفای پیشین ذکر شده است، ابن ابی الحدید معتزلی در کتاب شرح نهج البلاغه این خطبه را ذکر نموده است[۷] از دیگر بزرگان اهل سنّت که این خطبه را در کتاب خویش آورده است و نسبت آن را به امام امیرالمؤمنین علیه السلام تأیید کرده ابن جوزی است که در کتاب تذکره الخواص این خطبه را نگاشته و برخی از ظرائف آن را شرح نموده است[۸] ما نیز در اینجا به قسمتهایی از آن اشاره میکنیم:
(آگاه باشید به خدا سوگند ابابکر جامه خلافت را بر تن کرد در حالی که می دانست جایگاه من نسبت به حکومت چون محور آسیاب است به آسیاب که دور آن حرکت می کند.
پس من ردای خلافت را رها کرده و دامن جمع نموده، از آن کناره گیری کردم و در این اندیشه بودم که آیا با دست تنها برای گرفتن حق خود به پا خیزم یا در این محیط خفقان و تاریکی که به وجود آوردهاند صبر پیشه سازم، پس صبر کردم در حالی که گویا خار در چشم و استخوان در گلوی من مانده بود.
و با چشم خویش می دیدم که میراث من را به غارت می برند.
تا اینکه خلیفه اول از دنیا رفت و خلافت را به پسر خطاب سپرد شگفتا ابابکر که در حیات خود از مردم می خواست عذر او را بپذیرند چگونه در هنگام مرگ خلافت را به دیگری سپرد هر دو از شتر خلافت سخت دوشیدند و از حاصل آن بهره مند شدند سرانجام اولی حکومت را به راهی در آورد و به دست کسی سپرد (عمر) که مجموعه ای از خشونت، سختگیری، اشتباه و پوزش طلبی بود و من در این مدت طولانیِ محنت زا و عذاب آور چارهای جز شکیبایی نداشتم تا آنکه روزگارِ عمر هم سپری شد.
سپس عمر خلافت را در گروهی قرار داد که پنداشت من همسنگ آنان می باشم.
)فیالله و للشوری(: پناه بر خدا از این شورا، در کدام زمان در برابر اولی در خلافت مورد تردید بودم تا امروز با اعضای شورا برابر شوم؟
تا آنکه سومی به خلافت رسید دو پهلویش ازپرخوری باد کرده همواره بین آشپزخانه و دستشویی سرگردان بود…
و در نهایت نیز فرمودند: این سخن ان شعله ای از آتش دل بود زبانه کشید و فرو نشست.)[۹]
نتیجه این سخنان این است که حضرت علی علیه السلام تا آنجا که می توانست هم در ایام حیات خلفاء و هم پس از ایشان نارضایتی خویش را از غصب شدن حقّش بیان می فرمود و این از واضحات تاریخ اسلام است.
همچنین درباره علت عدم برگرداندن فدک و اصلاح نکردن خیلی از بدعتها که در زمان خلیفه گذاشته شده بود نیز باید گفت: منظور سؤال کننده ایجاد شک و شبهه بر این مطلب است که در واقع حضرت علی علیه السلام موافق اعمال خلفاء بوده و در اصل اعمال ایشان بدعت محسوب نمی شود و اگر هم بدعت بوده چرا حضرت علی علیه السلام این بدعتها را پس از رسیدن به خلافت باطل نکرد.
ابراهیم کرخی میگوید از امام صادق پرسیدم: چرا زمانی که امیرالمؤمنین علی علیه السلام به حکومت مردم رسید فدک را به حال خود رها کرد (و به اهلش بازنگرداند)؟ حضرت فرمودند: او به رسول خدا صلی الله علیه و آله اقتدا کرد زیرا زمانی که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله مکه را فتح کردند عقیل قبل از آن، خانه حضرت را که در مکه بود فروخته بود پس به رسول خدا صلی الله علیه و آله عرض شد: یا رسول الله آیا به خانه خویش که در مکه دارید برنمی گردید؟
حضرت در پاسخ فرمودند: آیا عقیل برای ما خانه ای گذاشته؟ ما خاندانی هستیم که اگر چیزی به صورت ظلم و ستم از ما گرفته شود به آن برنمی گردیم (و آن را طلب نمی کنیم) پس به همین دلیل علی بن ابیطالب علیه السلام فدک را باز نگرداند.[۱۰]
در حدیث دیگر ابا بصیر از حضرت صادق علیه السلام چنین سؤالی را پرسید امام نیز در جواب فرمودند: زیرا ظالم و مظلوم هر دو بر خدای عزّوجل وارد شوند و خداوند، مظلوم را اجر داده و ظالم را عقاب فرماید لذا حضرت کراهت داشتند چیزی را که خدای متعال غاصبش را عقاب و مغصوب را اجر داده به خود بازگرداند.[۱۱]
و همچنین این سؤال از وجود نازنین حضرت رضا علیه آلاف التحیه و الثناء شد امام علیه السلام نیز در جواب فرمودند: به این جهت که خداوند عزّوجل سرپرستی ما اهل بیت را خود بر عهده گرفته و خود اوست که حق ما را از ستمکاران میگیرد و جز او کس دیگری چنین نکند و ما نیز صاحب اختیار و ولی مؤمنانیم پس درباره حقوق ایشان حکم می کنیم و حقوق ایشان را از ظالمین باز می ستانیم اما حقوق غصب شده خویش را باز پس نستانیم.[۱۲]
یکی دیگر از سؤالاتی که در این مرحله باید به جواب آن بپردازیم درباره بدعتهای خلفای قبل از حضرت علی علیه السلام می باشد بدین عنوان که چرا امیرمؤمنان علیuپس از رسیدن به خلافت این بدعتها را اصلاح نفرمود؟ بدعتهایی چون حذف جمله «حی علی خیر العمل» از اذانها و اضافه کردن جمله «الصلاه خیر من النوم» به اذان، تمام خواندن نمازهای شکسته، اقامه نماز تراویح و تحریم ازدواج موقت، ممنوعیت تمتع در حج و… موارد متعددی که بعضی از آنها را خود شبهه انداز ذکر نموده است.
در واقع او و بلکه جمیع اهل سنّت چون نمی توانند منکر وجود این بدعت ها بشوند می خواهند ادعا کنند که حضرت علی علیه السلام نیز با این اعمال و بدعتها موافق بوده و این خود دلالت بر دوستی بین خلفاء و حضرت علی علیه السلام مینماید.
در اینجا برای اینکه به علت کار حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام پی ببریم باید به یک روایت که در کتاب تهذیب شیخ الطائفه ابی جعفر طوسی که از کتب اربعه ماست به خوبی توجه کنیم.
حضرت صادق جعفر بن محمد علیه السلام فرمودند: زمانی که امیرالمؤمنین علی علیه السلام وارد کوفه شدند به امام حسن مجتبی علیه السلام امر فرمودند که در بین مردم ندا دهد که در ماه رمضان نماز جماعت (مستحبی) در مساجد اقامه نمی شود.[۱۳] پس وقتی حضرت مجتبی علیه السلام امر پدر را اطاعت کرده و فرمان ایشان را به مردم ابلاغ فرمودند مردم فریاد زدند وا عمرا وا عمرا حضرت علی از فرزندشان پرسیدند این چه صدایی است؟ ایشان عرض کردند: مردم با شنیدن دستور شما به فریاد در آمدند و به جهت اعتراض می گویند: وا عمرا حضرت نیز فرمودند: به آنها بگویید مانند قبل نماز بخوانید و از دستور خویش صرف نظر کردند.[۱۴]
همانطور که ملاحظه فرمودید، مردم آنقدر نسبت به بدعتهای خلفاء خو گرفته و عادت کرده بودند که زمانی که حضرت علی علیه السلام اراده فرمود یکی از این بدعتها را ریشه کن کند نزدیک بود اصل حکومت ضایع شده و مردم بر علیه حضرت شورش کنند. همان مردمی که در برابر پایمال شدن سنّت های اصیل رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سفارشات ایشان نسبت به وصایت امیرمؤمنان علی علیه السلام و توصیه های ایشان در مورد دختر و یگانه یادگار خویش و همچنین وصایای رسول اکرم صلی الله علیه و آله در مورد فرزندان این دختر هیچگاه وا محمدا نگفته و گویا خاک مرده بر سرشان ریخته شده و زبانشان از تکلم باز مانده بود!! عجیب است که هیچ کس در برابر حمله به بیت حضرت زهرا سلام الله علیها آهی از دل برنکشید و اعتراض نکرد!! عجیب است کسی در برابر غصب خلافت شورش به پا ننمود و حتی چشمی به علامت غضب خیره نکرد!!
عجیب است احدی از این مردم در برابر حذف سنن رسول خدا صلی الله علیه و آله کلامی بر زبان جاری نکرده و از آن عجیبتر آنکه پس از این همه واژگونی در سنّتهای رسول خدا صلی الله علیه و آله و… ایشان نام خویش را اهل همان سنّت گذاشتند و گروهی که پایبند به این سنّتها و دستورات بودند را به شرک و کفر و الحاد متهم نمودند! شما گمان میکنید اگر حضرت علی علیه السلام اراده می فرمودند که بدعتهای گذشتگان را نابود و کجیهای ایشان را اصلاح کنند چه اتفاقی در جامعه مسلمین می افتاد مسلماً به جای یک نفر عبدالرحمن ابن ملجم مرادی (علیه اللعنه) امّتی ابن ملجم شده و همه بر علیه او شورش می کردند.
ما امید داریم با مطالعه این کتاب و پاسخگویی به شبهات اهل سنّت آنها بیاد آورند که مشغول پیروی از هوای نفس خویش هستند و به دنبال حقیقت و پیروی از آن نیستند. البته امکان دارد باز هم سؤال کنند که چرا امیرمؤمنان علی علیه السلام با بدعتها نجنگید و اگر او نتواند این بدعتها را اصلاح کند اصلاً به درد خلافت نمی خورد.
در جواب گفته می شود او با بدعتهای خطرناکتری مشغول جنگ بود بدعتی چون دنیا طلبی اصحاب رسول اکرم صلی الله علیه و آله ، خلافت موروثی در خاندان بی لیاقت بنی امیه و پرورش یافتن عابدان تهی مغز که این سه بدعت نیز از بِدَع خلفای گذشته بود.
همان خلفاء بودند که برای بعضی از اصحاب به خاطر درک حضور پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله حقوقها و مقرری های سنگین از بیت المال مشخص کردند و این باعث دنیا طلبی اصحاب گردید و همینان بودند که امثال معاویه را به حکومت رساندند و ایشان بودند که مردم را عابدانی دور از حقیقت پرورش دادند.
امام علی علیه السلام برای مبارزه با این بدعتهای بزرگ ناچار به جنگهای طولانی گردید. جنگهای بزرگی که نگذاشتند امیر مؤمنان علی علیه السلام در این مدت محدود به مشکلات کوچکتر سامانی ببخشد و اگر ایشان می خواستند بدعتهایی چون نماز تراویح و تحریم متعه… را اصلاح بخشند از اصلاح بدعتهای بزرگی که نام بردم فرو می ماندند. زیرا که همین مردم قلیل نیز از دور او پراکنده میشدند.
اعلام حذف یک نماز تراویح چنان جنجالی برپا نمود که نزدیک بود کودتایی بر علیه امام علی برپا شود، حال شما تصور کنید که حضرت علی علیه السلام بخواهند اذان را از لوث بدعت پاک کنند چه اتفاقی می افتد؟
البته پوشیده نماند اگر ایشان بلافاصله بعد از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به حکومت میرسیدند دیگر نه بدعتی بود که بخواهد اصلاح شود و نه کسی با ایشان سر جنگداشت که بخواهد بجنگد و نه الآن جمعیتی بیش از یک میلیارد نفر با هم دیگر اختلاف و نزاع و کشمکش داشتند.
و خلاصه مقصر در تمام این موارد کسانی هستند که حق مسلم ایشان را به دیگران داده و به غصب حق ایشان رضایت دادند.
مطلب آخری که ما به جواب آن می پردازیم این است که چرا حضرت علی علیه السلام از عثمان در برابر شورشیان دفاع کرده و حتی فرزندان خویش را برای حفاظت او بسیج نمودند؟
پاسخ بسیار واضح است طبق نقلهای صریح تاریخی حضرت ابا الحسن علی علیه السلام از عثمان بن عفان در برابر شورشیان دفاع کرد و حتی به او در اوج محاصره و تشنه کامی آب رسانید و فعالیتهای دیگری نیز در حمایت از او انجام دادند که نیاز به بیان آن نیست همهی این اقدامات را مرتکب شدند ولکن چند روز بعد ایشان را متهم به قتل عثمان کردند و همین اتهام سه جنگ بزرگ برای آن حضرت به ارمغان آورد. طلحه و زبیر که خود از تحریک کنندگان بر علیه عثمان بودند به همراه عایشه که عثمان را نعثل مینامید و از مسلمین درخواست قتل او را می کرد، با این بهانه غائله ی جمل را به راه انداختند، معاویه نیز به خونخواهی عثمان جنگ صفین را برپا کرد و در ادامه این دو جنگ نبرد نهروان شکل گرفت. تمام اقدامات حضرت علی علیه السلام به این خاطر بود که همه بدانند او در مورد قتل عثمان مُبرّی است با این اوصاف تمام وقت خلافت خویش را صرف جنگ با کسانی کرد که به غیر از اینکه خود عامل قتل عثمان بودند به حضرت علی بن ابی طالب علیه السلام تهمت قتل عثمان را زده و بر علیه او شوریدند. علاوه بر این ایشان درباره ی خلیفه کشی و باب شدن این مطلب نیز کراهت داشتند.
عثمان بن عفان بارها با کلمات درشت بامولای متقیان حضرت علی علیه السلام سخن میگفت و حتی او را دو مرتبه از مدینه تبعید نمود.[۱۵] حال با وجود این مدارک تاریخی آیا کمک حضرت علی علیه السلام به عثمان به جز بیان مذکور در سطور قبل و یا بیاناتی از این قبیل علت دیگری دارد؟ آیا از این کمک میتوان به عنوان مدرکی برای وجود رابطه حسنه بین حضرت علی علیه السلام و عثمان استفاده نمود؟
پی نوشتها:
۱- الامامهو السیاسه /۱۲
۴- شرح نهج البلاغه۶/۱۰
۹- نهج البلاغه خطبه ۳ و الارشاد /۲۷۷ و الجمل /۱۲۶ وعلل الشرایع ۱/۵۰۰ و بحارالانوار۲۹/۲۷۱ـ منابع اهل سنت این خطبه در صفحه قبل گذشت.
۱۲- عیون اخبار الرضاu2/165 و بحارالانوار۲۹/۲۰۸
۱۳- منظور نماز تراویح است که امروزه نیز در مساجد اهل سنت شبهای ماه رمضان اقامه میگردد و این نماز مستحبی را به جماعت میخوانند این در حالی است که همه میدانند این نماز بدعت عمر و انحرافی است که او به وجود آورده است. بخاری در کتاب صحیح خود با آوردن این مطلب که نماز تراویح تا زمان عمر اقامه نمیشده و او بوده که این بدعت را گذاشته است به این جمله عمر هم اشاره میکند که میگفت: نعم البدعه هذه (صحیح بخاری کتاب صلاه التراویح حدیث ۲۰۰۹ صفحه ۱۳۵۱ ) یعنی: چه بدعت خوبی است در واقع خود عمر نیز به بدعت بودن این گونه رفتار معتقد بوده است.
۱۴- تهذیب الاحکام ۳/۷۰
۱۵- نهج البلاغه خطبه /۲۴۰