به حیوانات رسیدگی کنید!
خاطرهای از مرحوم آیت الله العظمی بهجت(ره) از زبان فرزندشان:
یکبار از مراسمی در خیابان میآمدیم و حاج آقا هم بودند. به سفارش ایشان، برای بچهها سه تا جوجه گرفتم. این جوجهها که به منزل ما آمدند؛ حضورشان برای ما عذاب الیم شد! باید دائما و روزی چند بار، احوالات اینها را به پدرم گزارش میدادیم. ایشان میپرسید: آیا چیزی خوردهاند یا نه، جایشان خوب است و …
اگر موقعی از احوال اینها میپرسیدند و ما جواب سردی میدادیم، خودشان گاهی در هوای سرد به حیاط میرفتند و از جای آنها بازدید میکردند تا خیالشان راحت و دورشان پوشیده باشد.
روزی به من گفت: اینها را داخل بیاور. مبادا گربه آنها را بخورد. من هم گفتم: پدر جان! شاید اینها روزی گربه باشند. ما نباید روزیاش را بگیریم!!
ایشان گفت: پناه بر خدا!! سپس بلند شد و آنها را به داخل آورد. الان یکی از آنها مانده و تبدیل به یک خروس شده است. ایشان مقید بود که در منزل، یک خروس باید باشد. میفرمود: اینها در سحرها ندای قدوسی سر میدهند منتها ما زبان آنها را نمیفهمیم. آنهایی که باید بفهمند، میفهمند. ایشان دوست داشت که خروس خوشصدا و سفید باشد و به موقع بخواند و مرغی هم کنار او باشد…
منبع: خبرگزاری فارس؛ گفتگوی اختصاصی با فرزند آیت الله بهجت(ره)