اخلاق معاشرت(۹)
مهمانى و ضیافت
از برجستهترین خصلتهاى نیکمردان و آزادگان، کرم و سخاوت است؛ و همین آزادگى از تعلّقات و خوى بذل و بخشش است که دیگران را اسیر محبّت و احسان مىکند. «ضیافت» و داشتن دستى باز و سفرهاى گشوده و عطایى پیوسته و مهماندارى و مهماننوازى، از نشانهها و جلوههاى این روحیّه فتوّت و جوانمردى است. معاشرتها، دید و بازدیدها و رفت و آمدها، گاهى به صورت «مهمانى» است؛ از این رو، آشنایى با آداب ضیافت و رسوم دینى مهمانى، در محدوده «اخلاق» معاشرت مىگنجد.
این موضوع، دو جنبه و دو طرف دارد: یکى کسى که مهمان مىکند، دیگرى آن که مهمان مىشود؛ و هر کدام را آداب و روش و حدّ و حدودى است، قابل بحث.
مهمان، برکتِ خانه
بعضى، از مهمان گریزانند. برخى هم، مهماندوستند. هر کدام هم نشاندهنده خصلتِ درونى افراد است.
حضرت على(علیه السلام) را اندوهگین دیدند، پرسیدند: یا على! سبب اندوه شما چیست؟ فرمود: «یک هفته است که مهمانى برایم نیامده است!…»(۱)
این کجا؟ و آن که آمدن مهمان را نزول بلا مىشمارد و کوه غم بر دلش مىافتد و عزا مىگیرد، کجا؟ برکتِ خانه، در آمد و شد مهمان است. مهمان، رحمت الهى است و پذیرایى از مهمان، توفیقى ارجمند است که نصیب هر کس نمىشود. مهمان حبیب خداست. در ضربالمثلهاى ایرانى است که: «مهمان، روزىِ خود را مى آورد.»(۲) البته این ضرب المثل، از احادیث اسلامى گرفته شده و ریشهاى دینى دارد. از حضرت رسول(صلی الله علیه و آله و سلم) روایت است که: «الضّیفُ یَنْزِلُ بِرِزْقِهِ…»(۳) مهمان، روزى خود را نازل مىکند. البته اضافه بر این، گناهان صاحبخانه و میزبان را هم مىزداید و این برکتى شگفت است.
باز هم در این زمینه حدیثى از امام صادق(علیه السلام) بشنویم که به یکى از یارانش به نام «حسین بن نعیم»؛ فرمود:
ـ آیا برادران دینىات را دوست دارى؟
ـ آرى.
ـ آیا به تهیدستانِ آنان سود مىرسانى؟
ـ آرى.
ـ سزاوار است که دوستداران خدا را دوست بدارى. به خدا سوگند، نفع تو به هیچ یک از آنان نمىرسد مگر آن که دوستشان بدارى. راستى، آیا آنان را به خانه خودت دعوت مىکنى؟
ـ آرى؛ هرگز غذا نمىخورم مگر آن که پیش من دو سه نفر یا کمتر و بیشتر از برادران هستند.
حضرت فرمود: ـ آگاه باش که فضیلت آنان بر تو، بیش از برترى تو بر آنان است!(راوى که با شنیدن این سخن به تعجب آمده بود، پرسید:)
ـ فدایت شوم! من به آنان طعام مىدهم، مرکب خویش را در اختیارشان مىگذارم، با این حال آنان برتر از منند؟!
ـ آرى! چون وقتى آنان به خانه تو وارد مىشوند، همراه خود، آمرزش تو و خانوادهات را همراه مىآورند و چون مىروند، گناهان تو و خانوادهات را با خویش مىبرند.(۴)
کسى که خانهاى وسیع، امکاناتى فراوان و دستى سخاوتمند دارد، شکرانه نعمتهاى الهى را گاهى باید با انفاق و صدقه، گاهى با اطعام و مهمانى، هدیه، دستگیرى از بینوایان، کمک به محرومان و … ادا کند، و گرنه شهرت و ثروت و مال، وبال او خواهد شد.
«ولیمه»، یک سنّت دینى
درباره این که کىْ باید سور و اطعام داد و به چه کسانى و چگونه، در دستورهاى دینى، آداب و نکات فراوانى آمده است که به بعضى اشاره مىشود.
موارد مهمانى
از توصیههاى حضرت رسول به امیرالمؤمنین(علیه السلام) یکى هم این بود: «یا علىّ! لا وَلیمهَ اِلاّ فى خَمسٍ: فى عِرسٍ اَو خِرسٍ او عِذارٍ او وِکارٍ اَوْ رِکازٍ.»(۵)
یا على! جز در این پنج مورد، ولیمهاى(اطعام و مهمانى دادن) نیست: ازدواج و عروسى، تولّدِ نوزاد، ختنه کردن کودک، ساختن یا خریدن خانه، بازگشت از سفر حجّ.
در این موارد، سزاوار است که انسان به این بهانه و مناسبت، سفرهاى بگسترد، ذبحى کند و مؤمنان را به مهمانى دعوت کند.
در حدیث دیگرى از رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) نقل شده که فرمود: هر کس مسجدى ساخت، گوسفند چاقى را ذبح کند و از گوشت آن به محرومان بینوا اطعام کند و از خداوند بخواهد که شرّ سرکشانِ جنّ و انس و شیطانها را از او دور کند.(۶)
مهمانى براى هر یک از موارد یاد شده، سنّتى اسلامى است که دلها را به هم مهربانتر و صفا و صمیمیّت میان جامعه را بیشتر مىکند و اقوام و دوستان، یکدیگر را مىبینند و آشناتر مىشوند، روحها شادابتر و زندگیها با نشاطتر مىشود. در زندگى اولیاء دین و پیشوایان معصوم(علیهم السلام) نیز، نمونههاى فراوانى از این گونه ضیافتها دیده مىشود؛ از جمله به این نمونه دقت کنید:
امام هفتم، حضرت کاظم(علیه السلام) براى تولّد یکى از فرزندانش ولیمه و اطعام داد و به مدت سه روز در مسجدها و کوچهها، در ظرفهایى به مردم «فالوده» داده شد. برخى پشت سر، این کار را بر حضرت عیب گرفتند. وقتى امام کاظم(علیه السلام) شنید، در پاسخ آن عیبجویى، به سنّت انبیاء و روش پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) استناد نمود.(۷)
مهماننوازى
گرچه بادیهنشینان عرب به مهماننوازى معروفند، همچنین عشایر خودمان در ایران، ولى در بسیارى از شهرها و مناطق، با جلوههاى زیباى مهماندوستى مواجه مىشوید. شاید شما هم نام برخى از شهرها و مناطق را به عنوان مهماننواز و مهماندوست شنیدهاید که در این خصلت، مشهورند و زبانزدِ خاصّ و عام. این نیز ریشه در فرهنگ دینى و باورهاى مذهبى دارد و تعلیمى است که از قرآن و دین فرا گرفتهاند. اساسا دین ما، یکى از مؤثرترین عوامل شکلدهنده به «فرهنگ عمومى» در جامعه ایرانى و اسلامى است.
در روایات اسلامى، حتى فصلى به عنوانِ «باب اِقراء الضّیف و اکرامه»(۸) وجود دارد که به تکریم و گرامى داشتن و احترام و پذیرایى از مهمان سفارش مىکند و مهماندوستى را خوش مىدارد و خوشحال شدن از آمدن مهمان را بسیار نیکو مىشمارد و خانه بىمهمان را دور از فرشتگان مىداند.
امام باقر(علیه السلام) به نقل از پدرانش از قول حضرت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) فرموده است: «اِذا دَخَلَ الرَّجُلُ بَلْدَهً فَهُوَ ضَیْفٌ عَلى مَن بِها مِنْ اَهلِ دینهِ، حَتّى یَرْحَلَ عَنْهُمْ …»(۹)
هرگاه کسى وارد شهرى شد، او مهمانِ همدینان خودش در آن شهر است، تا آن که آنجا را ترک کند.
وقتى تازهواردى به یک شهر، مهمان مردم آنجا محسوب شود و آنان وظیفه اکرام و مهماننوازى دارند، ورود مهمان به خانه شخصى یک مسلمان، ضرورت اکرام و پذیرایى بیشترى را داراست. از همین جاست که اگر شهرى پذیراى مهمانهاى خارجى، سیلزدگان، آوارگان جنگ، آسیبدیدگان از زلزله و حوادث و آوارگان از یک کشور همسایه باشد، به حکم وظیفه انسانى و به دستور اخلاقى اسلام، وظیفه آن شهروندان است که با آغوشى باز و گرم و برخوردى کریمانه و بزرگوارانه، مهماننوازى کنند.
از پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) روایت شده است که فرمود: «اَکْرِمُوا الضُّیوفَ وَ اَقْرُوا الضّیوُفَ»(۱۰)،
مهمانها را اکرام و پذیرایى کنید.
پرهیز از اسراف و ریا
هر عمل خیر و شایستهاى، گاهى دچار برخى آفتها مىشود. با همه ستایشى که از پذیرایى شایسته از مهمان شده، اگر جنبه تعادل رعایت نشود و به مرز اسراف و ولخرجیهایى برسد که اغلب، یا روى چشم و هم چشمى است، یا ریشه در خودنمایى و تفاخر دارد، ناپسند است و همین کار مقّدس و خداپسند، از قداست و محبوبیّت نزد خدا مىافتد.
اطعام، با همه ارزشى که دارد، آنجاست که «فِى اللّه» و «للّه» باشد و به قصد سیر کردن شکمى گرسنه یا شاد کردنِ برادرى مؤمن یا تقویت رابطههاى خویشاوندى و صله رحم باشد. درست است که از نعمت الهى باید بهره گرفت، امّا با حفظ حدّ و مرز ارزشى آن و فراتر نرفتن از مرز اعتدال، و انجام دادن آن کار به صورتى خردمندانه و شرع پسند و عرف پذیر!
روزى حضرت امیر(علیه السلام) به «علاء بن زیاد» که خانهاى وسیع و مجلّل براى خود ساخته بود، فرمود: با این خانه بزرگ، در این دنیا مىخواهى چه کنى؟ تو در آخرت، به چنین منزل وسیعى بیش از دنیا نیاز دارى؛ مگر آن که بخواهى از همین خانه وسیع دنیوى، به آخرت برسى، مثل این که در این خانه از مهمان پذیرایى کنى، صله رحم نمایى، به بستگانت برسى، حقوقى را که از این خانه بر گردنِ دوست توست ادا کنى. در این صورت، از همین خانه به آخرت مىرسى! …(۱۱)
گاهى اصل مهمانى دادن، ریاکارى است. گاهى نوع غذا و محلّ اطعام و کیفیّت سفره چیدن، تظاهر و خودنمایى است. گاهى مهمانهاى خاصّ و مدعوّین، شایسته اطعام نیستند، یا با انگیزههاى ریاکارانه و حسابگرانه و مصلحتاندیشانه دعوت مىشوند. همه اینها نارواست و هدر دادن نعمتهاى الهى.
پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: هر کس طعامى را از روى ریا و خودنمایى اطعام کند و مهمانى دهد، در روز قیامت، همانندِ آن را خداوند از طعامهاى دوزخى به او مىخوراند.(۱۲) و امام باقر(علیه السلام) فرمود: «ولیمه»، در حدّ یکى دو روز، کرامت و بزرگوارى است، بیشتر از آن، ریا و سُمعه است:
«الوَلیمهُ یَوْمٌ اَوْ یَوْمَیْنِ مَکْرَمَهٌ وَ مازادَ ریاءٌ و سُمعَهٌ».(۱۳)
البته اینها در سور دادنها و مهمانیهاى رایج و مرسوم به مناسبتهاى یاد شده است. امّا اصل مهماندوستى و کرم و اطعام به محرومان، سخاوتى است که هر چه بیشتر و مستمرّتر باشد، بهتر و زیبندهتر است.
«هاشم»، جدّ بزرگ رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم)، همیشه سفرههاى باز داشت و غذاى آماده او و خانه مهیّایش براى عامّه مردم، او را به سیادت و آقایى قریش رسانده بود.
«حاتم طایى»، سخاوتمند معروف عرب، خانهاى داشت که ملجأ مردم و محلّ امیدِ بینوایان و مسافران و مهمانان مختلف بود.
امام حسن مجتبى(علیه السلام) مهمانخانهاى در منزل داشت که به طور معمول، از طبقات مختلف، به ویژه افراد غریب و بىخانه و بینوا و مسافران و یتیمان و محرومان، پیوسته از آن بهرهمند مىشدند.
براى کریمان بلندهمّت، «اِطعام» لذّتى بیش از طعام خوردن دارد و حظّ روحى آنان از این رهگذر است.
چه زیباست این کلام مولا على(علیه السلام) که فرمود: «قُوتُ الأَجسادِ الطَّعامُ، وَ قُوتُ الأَرواحِ الأِطعام».(۱۴)
قُوت و غذاى جسم، غذا خوردن است، ولى غذاى روح، اِطعام و غذا دادن.
کسى مىگفت: بزرگترین لذّت روحى من، وقتى است که عدّهاى نیازمند و تهیدست را به مهمانى دعوت کنم و آنها سر سفره نشسته و مشغول خوردن باشند و من از دور، این صحنه را نگاه کنم و لذّت ببرم!
مجال سخن درباره مهمانى هنوز هم باقى است، تا فرصتى دیگر.
پایان این نوشته را از «قابوسنامه» مىآوریم که توصیه مىکند: «چون میهمان کنى، از خوبى و بدىِ خوردنیها عذر مخواه که این طبع بازاریان باشد، هر ساعت مگوى که فلان چیز بخور، خوب است! یا چرا نمىخورى؟ یا من نتوانستم سزاى تو کنم که اینها سخن کسانى است که یک بار میهمانى کنند.»(۱۵)
پینوشتها ۱ـ میزان الحکمه، ج۵، ص۵۲۱؛ ۲ـ امثال و حکم، دهخدا، ج۴، حرف میم. ۳ـ میزان الحکمه، ج۵، ص۵۲۰، وسائل الشیعه، ج۱۶، ص۴۵۹؛ ۴ـ کافى، ج۲، ص۲۰۱، ح۸ و ۹؛ ۵ـ وسائل الشیعه، ج۱۶، ص۴۵۴؛ ۶ـ همان، ح۴؛ ۷ـ همان، ص۴۵۲، ح۲؛ ۸ـ بحارالانوار(بیروت)، ج۷۲، ص۴۵۸؛ ۹ـ همان، ص۴۶۲؛ ۱۰ـ کنزالعمّال، ج۹، ص۲۴۵؛ ۱۱ـ نهج البلاغه، خطبه ۲۰۹؛ ۱۲ـ وسائل الشیعه، ج۱۶، ص۴۵۵؛ ۱۳ـ همان، ص۴۵۶؛ ۱۴ـ بحارالانوار، ج۷۲، ص۴۵۶؛ ۱۵ـ رهنمون، ص۷۴۸؛نویسنده: جواد محدثی؛
منبع: پیام زن؛ شماره ۷۱