زندگی مشترک بدون عقد زیر سقف تهران
والدینی که در مقابل زندگی مشترک بدون ازدواج قانونی دخترانشان سکوت میکنند، چه کسانی هستند و چه عاملی باعث شده که نوع زندگی بیبند و بار غربی با چنین گستردگی در کشور ما فراگیر شود؟
چندی پیش، در خبرها آمده بود که برخی از دختر و پسرهای تهرانی، زندگی مشترک خود را با هم بدون ازدواج رسمی آغاز نموده و زیر یک سقف زندگی میکنند. با شنیدن این خبر، این پرسش در ذهن ما ایجاد میشود که با توجه به ارزشهای اخلاقی حاکم بر جامعه ما این افراد چه کسانی هستند که بر خلاف اعتقادات دینی و عرفی جامعه بدون ازدواج شرعی و قانونی اقدام به زندگی مشترک میکنند؟ والدینی که در مقابل زندگی مشترک بدون ازدواج قانونی دخترانشان سکوت میکنند، چه کسانی هستند و چه عاملی باعث شده که نوع زندگی بی بند و بار غربی با چنین گستردگی در کشور ما فراگیر شود؟
مرثیهای برای زوال اخلاق
این که در جامعهای که ارزشهای عرفی و اخلاقی مهمترین نقش را در کالبدش ایفا میکنند، کسانی پیدا شدهاند که جسارت ایستادن در مقابل اصولیترین ارزشها را به خود میدهند و با پوزخند به قواعد اجتماعی، زندگی خود را بر خاکستر ارزشها میسازند، بیش از هر چیز خبر از زوال تدریجی ارزشهایی میدهد که ستونهای بقای بنیان اجتماع بر آنها استوار است. خدا میداند با چنین روندی تا چند سال دیگر از ارزشهای اخلاقی جامعه خبری باشد یا نه.
گرایش فرزندان خانوادههای گسسته به سمت زندگیهای بدون عقد
با نگاه به دختران و پسرانی که بدون پیوند عقد و ازدواج اقدام به تکمیل زندگی مشترک میکنند، متوجه میشویم که این افراد در بیشتر موارد خود نتیجه ازدواجهای بی سرانجام و خانوادههایی از هم پاشیده هستند. افرادی که نه پدری دارند که بر زندگی بهنجارشان نظارت داشته باشد و نه مادری که راه و رسم زندگی را به آنها آموزش دهد. پدر و مادر چنین جوانانی معمولا پس از متارکه، ازدواج مجدد کردهاند و در این میان تنها به تامین مالی و اقتصادی فرزندانشان از ازدواج اول بسنده کردند و فرزندان چنین پدر و مادرهایی که سایه خانواده را احساس میکنند، معمولا از همان نوجوانی روابط بی بند و بار را تجربه میکنند و پس از مدتی هم هیچ بعید نیست که تصمیم بگیرند با کسی که مدتی با او رابطه داشتهاند در یک خانه زندگی کنند.
دانشجویانی که در شهرهای دیگری درس میخواندند
البته در این میان نمیتوان به تاثیر ماجرای دانشجویانی که برای ادامه تحصیل در دانشگاه راهی شهری دیگر میشدند و در برخی از موارد به دلیل نبود خوابگاه به سمت زندگی دانشجویی در خانههای مجردی روی میآوردند، توجهی نکرد. این اتفاق به خصوص در مواردی که دانشجویان به شهرهای بزرگی چون تهران میآمدند باعث میشد که این دانشجویان به خصوص دختران دانشجو پس از اتمام تحصیل و تجربه زندگی مجردی و آزاد در تهران دیگر نخواهند به شهر خود باز گردند و برای این که بهانهای برای ادامه زندگی مستقل در تهران داشته باشند، ادامه تحصیل در مقاطع بالاتر یا پیدا کردن شغلی در کلانشهر مورد نظر را برنامه خود قرار میدادند. با چنین شرایطی ما با تعداد زیای از فارغ التحصیلان در کلانشهرهایی مانند تهران روبرو بودیم که به تنهایی زندگی میکردند بدون اینکه نظارتی از سوی خانواده به رفتارها و آمد و شد هایشان باشد. این نوع زندگی و روابط آزاد در برخی موارد به زندگیهای مشترک مقطعی بدون عقد شرعی هم ختم میشد.
پدر و مادر چنین جوانانی معمولا پس از متارکه، ازدواج مجدد کردهاند و در این میان تنها به تامین مالی و اقتصادی فرزندانشان از ازدواج اول بسنده کردند و فرزندان چنین پدر و مادرهایی که سایه خانواده را احساس میکنند، معمولا از همان نوجوانی روابط بی بند و با را تجربه میکنند و پس از مدتی هم هیچ بعید ینست که تصمیم بگیرند با کسی که مدتی با او رابطه داشتهاند در یک خانه زندگی کنند.
طبقهای با فرهنگ متفاوت
از دیگر مولفههای دختران و پسرانی که بی قید ازدواج رسمی در یک خانه زندگی میکنند، طبقه اجتماعی آنها است. این افراد در غالب موارد همان طور هم که در اظهارات رئیس کمیسیون فرهنگی و اجتماعی شورای شهر تهران هم آمده است متعلق به طبقه مرفه بالای شهرنشین تهران هستند. یکی از خصوصیات طبقه مرفه اجتماعی، فرهنگ متفاوتی است که با سایر طبقات دارند. فرهنگی که از جهان بینی مغایر نشات میگیرد و نتیجه اش هم میشود بدعتهایی که این افراد بر پیکره اجتماع وارد میکنند. بدعتهایی که نه تنها هیچ ربطی به آداب رسوم و هنجارهای معمول جامعه ندارد، بلکه در تضاد کامل به این اصول اجتماعی هم هستند.
استقلال به محض رسیدن به سنین بلوغ
از دیگر نشانههای نگرش متفاوت طبقه مرفه، سبک زندگی است که به تبع از روش زندگی معمول در کشورهای غربی به عاریت گرفتهاند. سبکی از زندگی که در آن دختر و پسر، به محض رسیدن به سن قانونی ۱۸ سالگی میتوانند زندگی مستقلی را تجربه کنند و میتوانند به دور از خانواده روزگار بگذارند.
افزایش زندگیهای مجردی، بشارت چنین اتفاقاتی را میداد
چندی پیش، انتشار خبری مبنی بر افزایش خانههای مجردی در پایتخت و سایر کلانشهرها، رسانهها را به لرزه در آورد. آمارهایی مبنی بر زندگی ۲۷ درصد از جوانان تهرانی که در خانههای مجردی زندگی میکنند. بر عکس گذشتهای نه چندان دور که اگر فردی قصد اجاره خانه مجردی داشت، باید ابتدا به کلانتری محل مراجعه میکرد و مجوز نیروی انتظامی میگرفت این روزها کافی است که فردی اراده کند تا با پرداخت مبالغی معمول اجاره و رهن یا کمی بیشتر از آن، بتواند خانهای را برای زندگی مجردی اجاره کند. جالب اینجا است که بر اساس مشاهدات بسیاری از متقاضیان اجاره خانههای مجردی، دختران و پسران مجرد تهرانی هستند که از زندگی در کنار خانواده هایشان خسته شدهاند و میخواهند آزادیهای زندگی مجردی را تجربه کنند یا زنان مطلقه و مردان متاهلی که برای ادامه زندگی به اجاره خانه مجردی روی میآورند. با در نظر گرفتن این آمارهای نجومی زندگی مجردی دختران و پسران در شهر تهران خب چندان هم دور از انتظار نبود که این دختران و پسران پس از چندی تصمیم بگیرند که زندگی مجردی خود را با زندگی مشترک بدون عقد و ازدواج با فرد دیگر جایگزین کنند.
توجیهی به نام صیغه!
البته مسئلهای که دست ماموران نیروی انتظامی را در کنترل و نظارت زندگیهای مشترک بدون ازدواج میبندد، احتمال این است که دختر و پسری که اقدام به این کار کردهاند در مقابل، مدعی شوند که صیغه محرمیت خواندهاند و در این میان، این مسئله، نه قابل اثبات است و نه کتمان. در نتیجه نیروهای انتظامی هم نمیتوانند اقدام خاصی در مقابل این نابهنجاری اجتماعی داشته باشند.
محافظت از بنیان خانواده
در دوره و زمانهای که تزریق سبک زندگی غربی، هر بار یکی از اصول ارزشی و اعتقادی ما را زیر سوال میبرد، مسئولان و سیاستگذاران کشور باید بیش از پیش به برنامههای حفاظت از بنیان خانواده، ازدواجهای آسان و پیشگیری از طلاق توجه کنند تا خانوادهای که هسته و اساس جامعه است در کام خطر زوال نیفتد.
منبع: کیانا نیکفام؛ بخش اجتماعی تبیان(با تغییراتی)