تفاوت سنت و حديث از ديدگاه خاورشناسان(1)
عالمان مسلمان در تعريف حديث آن را گزارش قول، فعل و تقرير معصوم (عليه السلام) دانستهاند.
واژۀ سنت نيز در شيعه به نفس قول و فعل تقرير معصوم (عليه السلام) گفته مىشود که حديث حاکى از آن است.
در نتيجه تعبير سنت در جايى به کار مىرود که به طور قطع بتوان امرى را به معصوم (عليه السلام) نسبت داده؛ از اين رو است که سنت، با اينکه مجازاً در برخى موارد با حديث مترادف است، اما به ضعيف و حسن و موثق تقسيم نمىشود.
البته ناگفته نماند که قول مشهور نزد اهل سنت، ترادف سنت و حديث است.
علاوه بر اين، واژۀ «سنت» در معانى ديگرى هم به کار رفته است.
با اين همه خاورشناسان، با پيشگامى گلدتسيهر، ميان «حديث» و «سنت» تفاوت گذاشتهاند.
گلدتسيهر در بخشى از کتاب خود، با عنوان مطالعاتى دربارۀ مسلمانان، در مقام تعريف حديث، پس از بيان معناى لغوى آن، حديث را از نظر اصطلاحى به «اقوال پيامبر (صلى الله عليه و آله)» محدود مىکند؛ خواه آنکه آن حضرت خود به سخن آغاز کرده باشند يا آنکه در مقام پاسخگويى به سؤالى برآمده باشند.
او براى اثبات اين ادعاى خود به روايتى از ابوهريره استناد مىکند که در آن واژۀ حديث به کار رفته است:
يقول أبوهريره: قلت: «يا رسول الله من اتخذ الناس بشفاعتک يوم القيامة؟» فقال: لقد ظننت يا أبا هريره أن لا يسألنى عن ذلک الحديث أحد أولى منک لما رأيت من حرصک على الحديث أسعد الناس بشفاعتى يوم القيامة من قال: لا إله إلّا الله خالصاً من قبل نفسه.
ابوهريره مىگويد: «به پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله) عرض کردم که چه کسى در روز قيامت بيشتر از همه از شفاعت شما بهرهمند خواهد بود؟ آن حضرت فرمودند:
اى اباهريره، با ديدن اشتياقت به حديث، گمان نمىبردم که کسى از تو سزاوارتر بر پرسيدن اين سؤال باشد.
بهرهمندترين انسانها در روز قيامت از شفاعتم کسى است که از روى اخلاص، لا اله الا الله بگويد.
او سپس پس از بيان توضيحاتى دربارۀ جايگاه کلى حديث، سند، متن و نيز تدوين آن، تبيين تفاوت ميان دو اصطلاح «سنت» و «حديث» را امرى ضرورى مىخواند:
«إن التمييز بين مصطلح «الحديث» و مصطلح «السنة» مسألة واجبه».
او بر اين بايد است که برخى بر ترادف نسبى اين دو اصطلاح پاى مىفشارند، در حالى که با در نظر گرفتن معناى اصلى آنها، قطعاً اين دو واژه با هم مترادف نيستند.
او سپس حديث را «الخبر الشفهى المروى عن النبي»، يعنى خبر شفاهى نقلشده از پيامبر (صلى الله عليه و آله) معرفى مىکند.
او سنت را در کاربرد شايع آن نزد مسلمانان قرون اوليه «ترتبط بغرض دينى أو شرعى بصرف النظر وجود روايات شفهية لها من عدمه» امرى مرتبط با اهداف دينى و شرعى بدون در نظر گرفتن وجود يا فقدان روايات شفاهى براى آن، مىداند و در بيان رابطۀ آن دو بر اين باور است که هر قاعده (حکمى شرعي) که در حديث يافت شود، طبيعتاً سنت به شمار مىرود، در حالى که لازم نيست هر سنتى، حديثى مشابه داشته باشد که آن را تأييد کند و چه بسا ممکن است حديثى با سنت در تعارض باشد.
گلدتسيهر در اثبات ديدگاه خود به دو قرينه استناد مىکند: 1ـ عبدالرحمن بن مهدى، که از رجاليان بزرگ قرن دوم است، در اظهار نظر خود دربارۀ سه شخصيت مطرح آن دوره، سفيان ثورى، اوزاعى و مالک بن انس مى نويسد:
إن الأول کان إماماً فى الحديث وليس إماماً فى السنة؛ بمعنى أنه قد جمع عدداً کبيراً من الأحاديث النبويه ولم يکن ممن يستخرجون منها الأحکام والقواعد التى تنظم سلوک الناس العملى فى الحياة.
فرد اول (سفيان) در حديث امام بود، اما در سنت امام نبود؛ بدين معنا که تعداد زيادى از احاديث پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله) را گرد آورده بود، اما خود در شمار کسانى نبود که از اين احاديث، احکام و مقرراتى را براى تنظيم رفتار عملى انسانها در زندگى استخراج کند.
وى سپس دربارۀ اوزاعى مىنويسد: «کان إماماً فى السنة وليس بإمام فى الحديث»؛ وى در سنت امام بود، اما در حديث امام نبود؛ بدين معنا که به احکام شرعى آگاه بود، ولى در شمار محدثان نبود.
وى سپس به داورى دربارۀ مالک مىپردازد و او را در هر دو فن امام مىخواند.
2ـ دومين قرينهاى که گلدتسيهر براى اثبات ديدگاه خود بيان کرده است، روايتى از ابوداود در سنن، به نقل انس بن مالک است که دربارۀ ازدواج با باکره و بيوه گفته است که در هنگام ازدواج با باکره بايد هفت شب نزد او بماند، اما در صورت ازدواج با بيوه سه شب؛ آنگاه در پى اين حکم چنين آمده است:
«إذا قلت: إنه رفعه، أصدقت ولکنه قال: السنة کذلک»؛ اگر بگويى که اين حديثى مرفوع است، راست گفتهاى، اما او مىگويد که سنت چنين است. گلدتسيهر پس از بيان اين قرينه چنين نتيجه مىگيرد که مراد از اين سخن آن است که حديثى وجود ندارد که به پيامبر (صلى الله عليه و آله) نسبت داده شود، اما چون اين روش سنت است، بايد رعايت شود.
خاورشناسان بعدى در تعريف گلدتسيهر تجديد نظر کردند؛ چنانکه خوتيه يونبال در مدخل حديث، آن را چنين تعريف مىکند: “An account of what the prophet said or did or of his tacit approual of something said or done in his presence”.
حديث گزارشى است از آنچه پيامبر (صلى الله عليه و آله) گفته يا انجام داده يا با تأييد ضمنى او دربارۀ آنچه که در حضور او گفته يا انجام شده، همراه شده است.
با اين همه بسيارى از مستشرقان، ديدگاه گلدتسيهر را دربارۀ تلقى مسلمانان قرون اوليه از سنت پذيرفتهاند.
خوتيه يونبال در مدخل سنت دائرة المعارف اسلام به تطور معنايى سنت در دورههاى مختلف نيز اشاره کرده است.
او سنت را در دورۀ جاهلى براى آداب پسنديده يا ناپسندى مىداند که به عنوان هنجار و رسوم نسلهاى پيشين تلقى مىشده است؛ چنانکه دربارۀ معناى آن در ميان مسلمانان مىنويسد:
“During the sf century…the term sunna was used in debates on legal and ritual issues to indicate any good precedent set by people of the past including the prophet”.
در طول قرن نخست اصطلاح سنت در منازعات فقهى بر هر رسم جاافتادهاى که پيشينيان، از جمله پيامبر (صلى الله عليه و آله) آن را بر جاى گذاشتهاند، دلالت داشته است.
او در ادامه مىافزايد: “More over various preـIslamic sunnas were accepted into Islam without modification.”
علاوه بر اين، اسلام، سنتهاى گوناگونى از دورۀ پيش از اسلام را، با اصلاحات يا بدون اصلاحاتى، پذيرفته است.
البته او در تعريف خود از سنت، علاوه بر آنچه که از پيامبر (صلى الله عليه و آله) بر جاى مانده است، دو دستۀ ديگر را هم بدان مىافزايد:
1ـ رسومى را که افرادى غير از پيامبر (صلى الله عليه و آله) بنياد نهادهاند که البته او مراد از اين افراد، غيرمسلمانان و صحابيان صالح است:
The pious Muslims of olden days.
2ـ سنتهاى عصر جاهلى که البته او قيد «مورد تأييد اسلام قرار گرفتن» را هم بر آن افزوده است تا به معناى آن نباشد که مسلمانان قرن نخست، بدون در نظر گرفتن نظر اسلام به همان سنتهاى پيشين خود پاي بند بودهاند.
او سپس با استناد به کاربردهاى سنت، کاربرد آن را در قرنهاى بعدى بررسى مىکند و البته تعريف او از سنت با آنچه عالمان مسلمان پذيرفتهاند، تفاوت دارد.
اما شاخت در مدخل اهل الحديث در تعريف سنت، آن را تنها رسوم جاافتاده و هنجارهاى جامعه معرفى مىکند که پس از گذشت مدت زمانى به همان سنت پيامبر (صلى الله عليه و آله) شناخته شدهاند.
منبع:سايت الاهيات شيعه(elahiyat-shia.ir)