وقتی درصد زیادی از مردم در جامعه گرفتار تامین معیشت خود هستند، فرصت تعامل و گفتگو بین اعضای خانوادهها به حداقل خواهد رسید و به همان میزان ناهنجاریها و آسیبهای اجتماعی در جامعه افزایش خواهد یافت
باورتان میشود؟ خانوادههای ایرانی فقط روزی ۱۵ دقیقه با هم صحبت میکنند. مدیر کل دفتر امور آسیب دیدگان اجتماعی بهزیستی کشور گفت: آسیبهای اجتماعی واقعیت تلخ جامعه ماست.
جای تعجب است که نرخ تورم هر سه ماه یک بار اعلام اما شاخصهای اجتماعی دیر به دیر اعلام میشود و گاهی توسعه عمرانی و افزایش تعداد خیابانهای ما از توسعه اجتماعی مهمتر هستند.
در واقع درست است که در بیان علت افزایش آمار طلاق در جامعه، میتوان به کم اهمیت شدن فرهنگ گفتگو در خانوادهها به عنوان یک مولفه مهم اشاره کرد، اما کاهش زمان گفتگو در خانوادهها تبعات دیگری هم در زندگی خانوادگی دارد که عوارض اجتماعی آن بسیار زیاد است. واقعیت این است که گفتگوهای خانوادگی باعث حفظ سلامت خانواده میشود.
یکی از شهروندان میگوید: از کودکی تا دوران نوجوانی به شدت نیاز داریم که پدر و مادرها به ما توجه کنند. در واقع هر چه کودک با والدین خود بیشتر ارتباط برقرار کند، به همان نسبت بیشتر احساس امنیت میکند.
وی با بیان این مطلب که وابستگی او به مادرش بیشتر است میگوید: علت وابستگی به مادرم، این است که پدرم به دلیل گرفتاریهای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی، فرصت گفت گو با من را نداشته و ندارد. به عبارت دیگر، پدرم را به دلیل همین نوع گرفتاریها خیلی کم میدیدم و این خلاء از نظر عاطفی بین من و پدرم فاصله ایجاد کرده و گفتگو با پدرم به صورت یک آرزو بعد از ۲۹ سال در دلم باقی مانده است.
بدون تردید در کشورهایی که تورم و رکود وجود دارد خانوادهها بیشتر وقت خود را صرف کار چند شیفته برای تامین معیشت میکنند و طبیعی است که فرصت گفتگو در خانوادهها کم شود. بنابراین طبیعی است که من به مادرم بیشتر وابسته باشم و حال اگرچه پدرم نسبت به من محبت میورزد، اما ای کاش این مهر از کودکی در وجود من نهادینه میشد.
وقتی بچهها از مهر و محبت پدر و مادرها به دلیل گرفتاریهایی که آنان دارند، برخوردار نمیشوند، نتیجه اش ممکن است بیعاطفگی باشد و این افراد بیعاطفه در جامعه مشکل ساز خواهند شد.
دغدغه معیشت
وقتی بحث کوتاه شدن زمان گفتگو در خانوادهها مطرح میشود، برخی آن را از عوارض و تبعات زندگی شهری میدانند و چنین استدلال میکنند که چون در زندگی شهری زن و شوهر، هر دو ممکن است شاغل باشند و تمام وقت آنان صرف تامین معیشت شود، نباید از آنها انتظار داشت که به همه امور زندگی برسند. به عبارت دیگر برای زن و شوهر به دلیل شاغل بودن به طور طبیعی وقت زیادی برای گفتگوهای خانوادگی باقی نمیماند.
بعد از انقلاب صنعتی، بحث اوقات فراغت در کشورهای صنعتی مطرح شد. هدف از تعریف اوقات فراغت این بود که خانوادهها در زمان فارغ شدن از کار، فرصت تفریح، گردش و پرداختن به امور زندگی بهتر را داشته باشند تا در زندگی به آرامش نسبی برسند.
در واقع اگر زمان کار در کشورهای صنعتی کم شد، به این دلیل بود که افراد باید بعد از انجام کار طاقت فرسا و خستگی، فرصت داشته باشند تا در کنار خانواده خود به امور زندگی بهتر بپردازند.
بدون تردید در کشورهایی که تورم و رکود وجود دارد خانوادهها بیشتر وقت خود را صرف کار چند شیفته برای تامین معیشت میکنند و طبیعی است که فرصت گفتگو در خانوادهها کم شود. اما دولتها باید تمهیداتی ببینند و به گونهای برنامه ریزی کنند تا درصد بالایی از مردم زیر خط فقر قرار نگیرند و چنان نباشد که بزرگترین دغدغه خانوادهها تامین معیشت آنها باشد و با چند شیفت کاری هم زندگی آنان تامین نشود.
در واقع وقتی درصد زیادی از مردم در جامعه گرفتار تامین معیشت خود هستند، فرصت تعامل و گفتگو بین اعضای خانوادهها به حداقل خواهد رسید و هرچه این فرصت گفتگو و با هم بودن از خانوادهها بیشتر گرفته شود به همان میزان ناهنجاریها و آسیبهای اجتماعی در جامعه افزایش خواهد یافت.
بنابراین دولت باید به گونهای برنامه ریزی کند که مردم در چنگ تورم گرفتار نشوند و دغدغه تامین معیشت بیش از حد مردم را آزار ندهد و به دلیل کاهش زمان گفتگوهای سازنده بین اعضاء خانواده ها، نسل آینده و جامعه دچار خسران جبران ناپذیر نشود.
گفتگو و تعامل در زندگی خانوادگی نقش بسیار موثری در شناخت استعداد و شکوفایی آنها و حل مشکلات زندگی دارد. حال به هر دلیلی که این سیکل بسته شود، روند زندگی و کمال طلبی و رسیدن به اهداف متعالی در زندگی زن و شوهری دچار اختلال خواهد شد.
دور، دور و دورتر
گفتگو و تعامل در زندگی خانوادگی نقش بسیار موثری در شناخت استعداد و شکوفایی آنها و حل مشکلات زندگی دارد. حال به هر دلیلی که این سیکل بسته شود، روند زندگی و کمال طلبی و رسیدن به اهداف متعالی در زندگی زن و شوهری دچار اختلال خواهد شد.
وقتی فرصت گفتگو در خانوادهها به شکل چشمگیری کاهش مییابد و هر روز فاصله بین اعضای خانوادهها بیشتر خواهد شد و کم کم وضعیت به شکلی پیش خواهد رفت که زن و شوهر احساس میکنند حرف یکدیگر را متوجه نمیشوند؛ چون تعامل مناسبی بین آنها وجود ندارد.
در واقع وقتی تعامل در زندگی کم میشود، زندگیها شکل نباتی به خود میگیرد و خانوادهها فرصت خوب دیدن نکات مثبت را ندارند و نکات منفی زندگی را هم بدون جهت برجسته میکنند. در خانوادههایی که گفتگو و تعاملها کم است، زنان به مرور دچار افسردگی میشوند و مردها به سمت پرخاشگری پیش میروند و زنان چون فرصت گفتگو در خانواده را پیدا نمیکنند، گرایش به ارتباط با خانواده خود و فامیل خویش پیدا میکنند و در مردان هم گرایش به دوستانشان به وجود خواهد آمد.دکتر «احراری» میگوید: در واقع وقتی فرصت گفتگو در خانوادهها کاهش مییابد باید شاهد بزهکاری، ناهنجاری و آسیبهای اجتماعی در جامعه باشیم.
ترس از جامعه
هر کودکی نیاز به مهر، محبت و عشق والدین خود دارد. در واقع وقتی یک کودک در آغوش مهر ومحبت والدین بزرگ میشود، در زندگی گروهی و کار جمعی انعطافهای لازم را خواهد داشت.
به عبارت دیگر، یک کودک زمانی که پدر و مادر خود را در کنارش میبیند، احساس امنیت میکند و این احساس امنیت برای کودک آرامش خاطر میآورد و این احساس امنیت در شکلگیری شخصیت اجتماعی کودک تاثیرگذار است. اما کودکی که پدر و مادر را در کنار خود نمیبیند، همواره احساس ترس و واهمه دارد و وقتی که بزرگ شد، همان ترس و دلهره را با خود به جامعه میبرد.
به عنوان مثال اغلب کودکانی که پدر و مادر خود را در دوران کودکی به هر دلیل از دست میدهند و از مهر و محبت و عشق والدین بهره نمیگیرند در روابط اجتماعی با چالشهای مختلفی رو به رو میشوند. هم چنین کودکانی که والدین آنها به دلیل مشغله زیاد و فعالیتهای اجتماعی و اقتصادی، فرصت گفت و گو با آنان را ندارند، در کارهای جمعی دچار مشکل میشوند و در کل این کودکان وقتی بزرگ میشوند و در گروههای اجتماعی قرار میگیرند به دلیل خلاء مهر و محبتی که در آنها وجود دارد، دارای روحیه همبستگی و انسجام کار گروهی مطلوب نیستند، در واقع فرآیند جامعهپذیری زمانی خوب شکل میگیرد که برای این فرآیند در خانوادهها فرصتهای مناسب گفتمان جمعی به وجود آید.
زندگی سالم
همان طور که میگویند عقل سالم در بدن سالم است. فرد سالم هم در یک خانواده سالم رشد خواهد کرد و از افراد سالم، جامعه سالم شکل میگیرد و خانوادهای سالم است که برای سالم شدن برنامه دارد و فرصتهای مناسبی را برای تامل در زندگی خانوادگی خود به وجود میآورد. در چنین خانوادهای پدر و مادرها در کنار فرزندان خود مسائل و مشکلات زندگی را بررسی میکنند. نقاط قوت یکدیگر را میشناسند و برای برطرف کردن نقاط ضعف برنامه ریزی میکنند تا بهبود کیفیت در زندگی آنان ایجاد شود.
وقتی بحث مهر، محبت، عشق، صمیمیت، صفا و اعتماد به نفس در یک خانواده مطرح میشود، این مفاهیم زمانی در وجود اعضای خانواده نهادینه میشود که برای اعضای آن خانواده، فرصت رو در رو قرار گرفتن به وجود آید.
دکتر «محمد کاظم وحید» عضو انستیتو روان شناسی تهران بر این عقیده است که در یک خانواده سالم، ساختار و عملکردها مشخص است و اعضای خانواده دارای جایگاه مناسبی هستند و هرکس وظایف خود را میشناسد و مسئولیت هر یک از اعضای خانواده تعریف شده است. در چنین کانونی اعضای خانواده از نظر عاطفی، اجتماعی، اقتصادی، روانی و جمعی رشد میکنند و با کمک یکدیگر به سوی اهداف اساسی گام برمی دارند و ابراز محبت اعضای خانواده به یکدیگر در یک فضای امن صورت میگیرد.
در واقع فرآیند ارتباطات در یک خانواده سالم مطلوب است و همه اعضای خانواده با فرصتهایی که برای آنان برای در کنار یکدیگر بودن به وجود میآید از ظرفیتهایی که دارند استفاده میکنند.
در یک خانواده سالم، تمام ارتباطات و تعاملات برای استفاده حداکثری از استعدادها و تواناییهاست. در واقع خانوادهای را میتوان خوشبخت دید که در آن خانواده فرصتهای مناسبی برای گفت و گو در کانون خانواده به وجود آید.
وقتی بحث مهر، محبت، عشق، صمیمیت، صفا و اعتماد به نفس در یک خانواده مطرح میشود، این مفاهیم زمانی در وجود اعضای خانواده نهادینه میشود که برای اعضای آن خانواده، فرصت رو در رو قرار گرفتن به وجود آید.
در واقع وقتی بحث سعه صدر، احترام به عقاید یکدیگر در زندگی مطرح میشود این مفاهیم باید در فرهنگ خانوادگی با گفتمانهای خانوادگی شکل بگیرد.
درست است که چند شیفته کار کردن، معضلات زندگی شهری، عضویت در انجمنها و گروههای مختلف صنفی و نشست و گردش با دوستان، غرق شدن در برنامههای اینترنتی و ماهوارهای و سایر موارد دیگر ممکن است فرصتها را از خانوادهها بگیرد اما کسانی در زندگی به کمال میرسند و میتوانند از منابع و امکانات خود به درستی استفاده کنند که برای زندگی خود برنامه دارند و از مدیریت زمان بهره میگیرند.
بعضی از والدین به دلیل مشغله کاری به مدت طولانی در بیرون از منزل کار میکنند و از نظر عاطفی در کنار فرزندان خود حضور ندارند و زمانی که به منزل برمی گردند به دلیل خستگی و کم حوصلگی، فرصت گفت و گو با فرزندان خود را از دست میدهند و گاهی هم والدین به دلیل گرفتار شدن به اعتیاد دچار مشکل میشوند،بعضی مواقع هم پدر و مادرها در اهداف و علاقههای خود چنان غرق میشوند که دچار خودشیفتگی میشوند و فقط در راستای ارضای نیازهای خود حرکت میکنند.
برخی مواقع هم زن و شوهرها به دلیل اختلافها، گرفتار میشوند. ولی زندگی سالم زمانی ممکن است که فرهنگ گفتمان در خانوادهها شکل بگیرد و هر مانعی در این مسیر با مدیریت زمان حل شود.
منبع : همصدا
گروه خانواده و زندگی تبیان؛ تهیه و تنظیم: ندا داودی