اصول آموزش نماز به کودکان و نوجوانان(۴)
۷ـ اصل هماهنگى خانه، مدرسه و جامعه(مسجد، رسانهها و…) در آموزش مسائل دینی
یکى از عوامل مؤثر در تکوین شخصیت علمى، معنوى و جسمى کودک و نوجوان، ایجاد هماهنگى و همکارى مثبت و سازنده بین خانه، مدرسه و جامعه(مسجد، رسانهها و…)
براى رسیدن به اهداف تربیت دینى و ترویج فرهنگ نماز، همکارى همه ارگانها و نهادها به ویژه نهادهاى فرهنگى و تربیتى ضرورت نام دارد. خانه، مدرسه و جامعه (مسجد، رسانهها و…) در انجام دادن وظایف تربیتى و پرورش مسائل دینى، مکمل یکدیگرند.
پیوند و ارتباط نزدیک خانه، مدرسه و جامعه (مسجد و رسانهها و…) با یکدیگر، در واقع پیوند استوانههاى تربیت صحیح و منطقى است. امروزه، لازم است مدارس یک علاقه واقعى و باطنى، براى حضور مستمر و ارتباط نزدیک دانش آموزان با مساجد، در آنان ایجاد کنند. در این راستا، مدارس نباید فقط به ساختن نمازخانهها اکتفا کنند. هر چند ساخت و توسعه نمازخانهها اقدامى مثبت و ارزنده براى رسیدن به ارزشها و مقدسات والاى دینى است، اما هیچگاه جاى مساجد و اثرات سازندهى آنها را نمی گیرد.
لازم است، همهى تلاش دست اندرکاران تعلیم و تربیت، بر این باشد که پیوندى واقعى ـ نه ظاهرى و صورى ـ بین خانه، مدرسه و جامعه ایجاد کنند. با این گونه پیوند، هم خانه به فضایى اسلامى و آکنده از ارزشهاى معنوى تبدیل میشود و هم، مدرسه نقش سازنده و هدایتگرى در زمینهى ارزشهاى دینى مییابد. از این رو، با هماهنگى و یکسانى فضاى حاکم و ارزشهاى معنوى و دینى در خانه و مدرسه، بسیارى از تعارضات و مشکلاتى که ممکن است براى کودکان در نتیجهى ناهماهنگى بین خانه، مدرسه و جامعه ایجاد شود، بر طرف میگردد.
البته، این پیوند باید مستمر باشد نه مقطعى و وابسته به شرایط خاص. چنین پیوندى، کارى گروهى و حرکتى اجتماعى را میطلبد. این گونه کارها، بس پیچیده است و با چند بار بردن دانش آموزان به مسجد و حضور فیزیکى آنان، نمیتوان به نتایج مطلوب و رضایتبخش رسید.
فرهنگ انس گرفتن با مسجد و در رأس آن نماز به عنوان یک حرکت ارادى، آگاهانه و مستمر، باید از آغاز دوران کودکى در نظام تربیتى خانه، مدرسه و جامعه به عنوان یک اصل مهم تربیتى مدّنظر قرار بگیرد تا فطرت خداجوى کودک، به گونهاى رشد و پرورش یابد که هیچ عامل و شرایطى، نتواند موجبات انحراف او را فراهم سازد.
در آموزش و پرورش قدیم، همهى مسئولیتهاى تربیتى را مدرسه بر عهده میگرفت. در تربیت جدید، این حقیقت پذیرفته شده است که آموزش و پرورش مدرسه بدون همکارى آگاهانه و فعالانهى خانواده، نتیجهى مطلوبى نخواهد داد. دلیل چنین نگرشى آن است که کودک، بیشتر اوقات فراغت خود را در خارج از مدرسه و اغلب در خانه و جامعه میگذراند. از آنجا که کودک از والدین و جامعه متأثر می شود، خنثى کردن اثرات محیط خارج از مدرسه در مدت محدود درسى، بسیار سخت و گاهى غیر ممکن است. در واقع، امروزه اگر خانواده، مدرسه و جامعه (مسجد و…)، نسل جدید را به سوى یک هدف و روش واحدى سوق ندهند، نمی توان امیدى به پیشرفت دینى جامعه داشت. اگر این مثلث تربیتى (خانه، مدرسه و جامعه) در برنامهها و روشها هماهنگى لازم را نداشته باشند، در روند رشد دینى کودک و نوجوان، اختلال به وجود خواهد آمد که اولین عارضهى آن، تعارض است. متأسفانه، باید اذعان کرد که فعالیتها در این راستا، هماهنگ، همجهت و همخوان نیست؛ حتى در مواردى، ممکن است با فعالیتهاى موازى و گاهى مغایر، انرژى و توان یکدیگر را خنثى و کاهش دهند.
به طور مثال، بعضى خانوادهها، اطلاعات چندانى از دین ندارند. از طرفى، مدرسه تکالیف سختى بر بچههاى این گونه خانوادهها تحمیل می کند. این تعارض باعث می شود که نوعى دو گانگى، در کودکان و نوجوانان به وجود آید.
نمونهى دیگر این که، برخى خانوادهها که به مذهب توجه دقیق و لازم ندارند، در محافل و میهمانی ها ـ بدون توجه به مسائل شرعى ـ براى بچههایشان لباس هایى انتخاب می کنند که با آن مجالس، تناسب داشته باشند از سویى، اصرار مدارس بر این است که دانش آموزان، پوشش و لباس مناسب با شرع بپوشند. در این جا نیز اختلاف میان خانه و مدرسه، براى بچهها تعارض به وجود می آورد.