آسیبهای تهدیدکننده بنیان خانواده(۱)
اینک قصد داریم در چند برنامه، درباره آسیبهایی که دوام و بنیان خانواده را در عصر حاضر مورد تهدید قرار میدهد، صحبت کنیم. این آسیب ها، عمدتا” از فضای بیرون خانواده، به درون خانواده راه مییابند و روابط اعضا را تحت تاثیر قرار میدهند. امیدواریم مورد توجه و استفاده شما قرار گیرد.
خانواده رکن اصلی جامعهای سالم، پویا و متعادل را تشکیل میدهد. در عصر حاضر، بیش از هر زمان دیگر، نظام خانواده در معرض هجوم عوامل متعدد فرهنگی، اجتماعی و سیاسی قرار گرفته است. هم اینک جهانیسازی به عنوان پدیدهای مهم مطرح شده است که زیر ساخت زندگی انسانها را تغییر داده و با بهرهگیری از آخرین فن آوریهای ارتباطی، کلیه ساختارهای اجتماعی، سیاسی و فرهنگی بشر را تحت تاثیر قرار داده است.
مقوله جهانی شدن به یک جریان در حال وقوع اشاره دارد که در حال دگرگون کردن جهان است. در مورد پدیده جهانی شدن، اتفاق نظر وجود ندارد. برخی، جهانی شدن را به عنوان پدیده رایج در چند دهه اخیر میدانند و عدهای از تحلیل گران اعتقاد دارند که این پدیده، حاصل قرنها تغییرات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی است. به هرحال اندیشه حاکم بر فرایند جهانی سازی، جایگاه کانون مقدس خانواده را کمرنگ دیده است. این در حالی است که اندیشمندان علوم اجتماعی و کارگزاران فرهنگی جوامع مختلف، بر این باورند که اگر بخواهیم جامعهای سالم و پیشرو داشته باشیم، چارهای جز سرمایه گذاری در زمینه حمایت از نهاد خانواده نداریم. خانواده یک نهاد جامعه است که سلامت و یا بیماری آن میتواند تأثیر عمیق و همه جانبهای بر ابعاد مختلف حیات اجتماعی داشته باشد. در مباحث آسیب شناسی نهاد خانواده، یکی از محورهای مهم، بررسی آسیبهای ناشی از تحولات جهانی است. تحولات جهانی، منشاء بروز دگرگونیهایی در روابط میان جوامع بویژه بین اعضای خانواده شده است. این تحولات، پیامدهای مثبت و منفی متعددی را به همراه داشته است.
درواقع در دهههای اخیر، به دنبال پیشرفتهای اقتصادی و صنعتی، نظام خانواده تحت تاثیر قرار گرفت، به طوری که چگونگی ازدواج، بچه دار شدن، سن ازدواج و شکل زندگی مشترک تغییر کرد. امروزه در جهان غرب، خانواده دیگر محیطی نیست که کودکان در آن به خوبی تربیت و از نظر عاطفی ارضا شوند. صنعتی شدن، سکولاریسم، رواج نگرشهای فمینیستی، بالا رفتن روحیه مصرفگرایی و گسترش روز افزون وسایل ارتباط جمعی، از عواملی هستند که به مرور زمان بر شکل و کارکرد خانواده تاثیر گذاشتهاند.
در حال حاضر، تاثیر وسایل ارتباط جمعی و شیوع بی بند و باریهای اخلاقی، موجب تغییرات فرهنگی در سطح جوامع شده که این مسئله خانوادهها را در جوامع مختلف با چالشهای جدی مواجه ساخته است. یکی از پیامدهای منفی در روند جهانی شدن، گسستگی خانواده است. ازدیاد طلاق در جوامع امروزی، از نشانههای این گسستگی است که به دنبال خود مسائلی چون فقر، بزهکاری و افزایش فرزندان بی سرپرست را به همراه دارد. طی دهههای اخیر بویژه در جوامع صنعتی، با افزایش سن ازدواج، نحوه جدیدی از زندگی به نام ” زندگی مشترک بدون ازدواج رسمی ” پدیدار شده است. کسانی که زندگی مشترک بدون ازدواج دارند، رفتار خود را اینگونه توجیه میکنند که با زندگی در کنار هم، شناخت بیشتری از یکدیگر پیدا میکنند و پس از آن به ازدواج قانونی اقدام مینمایند. آقای دکتر شیخی از صاحب نظران علوم اجتماعی میگوید:
” افزایش این نوع خانوادههای غیر حقیقی، باعث شده است تا قداست خانواده کاهش یافته و نظام خانواده هرچه بیشتر به سوی ناپایداری سوق یابد. این شکل از خانوادهها با آسیبپذیری بیشتری مواجهند. چرا که احتمال اینکه این نوع هم زیستی به ازدواجهای رسمی منجر نشود، بسیار زیاد است. امروزه با تاخیر در ازدواج و افزایش روند این نوع همزیستی مشترک در جوامع غربی، مسئله فرزندان غیر قانونی، این جوامع را با مشکلات متعددی مواجه ساخته است. ”
روانشناسان و کارشناسان علوم تربیتی، به این شکل از روابط میان زن و مرد، انتقادات اساسی دارند. آنها میگویند در این نوع از روابط غیر اخلاقی و غیر قانونی، روحیات دو طرف به ویژه زن، آسیبهای جدی میبیند. از سوی دیگر هیچ آینده قابل تضمینی برای زن و مرد وجود ندارد. چراکه آنها برای تامین حقوق خود، هیچ تعهدی نسبت به یکدیگر ندارند. از سوی دیگر بخش مهمی از سالای زندگی، بیهوده و بی هدف و در بلا تکلیفی سپری میشود و اگر فرزندی نیز به دنیا بیاید، مشکلات بیشتری بروز میکند. به همین دلیل است که آموزههای اسلام، با این نوع از خانوادههای کاذب مخالفت میکند. اسلام، علاوه بر آنکه این نوع زندگی مشترک را غیرقانونی و مخالف موازین شرع میداند، از نظر عقلی و منطقی نیز آن را به زیان زن و مرد میداند. از دیدگاه اسلام، روابط میان زن و مرد برای تشکیل زندگی، باید در چارچوب موازین اخلاقی، حقوقی و قانونی شکل گیرد، به طوریکه حقوق و وظایف هریک از آنها در زندگی مشترک روشن باشد. زن وشوهر نسبت به هم متعهد هستند و باید به تعهدات خود در طول زندگی مشترک و یا احیانا” پس از جدایی عمل کنند.
از دیگر پیامدهای جهانیسازی، گسترش فعالیتهای اقتصادی در سطح جهان است. این مسئله درکنار پیامدهای مثبت، اثرات منفی بر نظام خانواده در جوامع مختلف داشته است. امروزه زنان، حضور بسیار جدی در فعالیتهای اقتصادی دارند. البته از دوره رنسانس برای نیروی کار زنان، برنامه ریزی شد و زنان به راحتی جذب بازار کار شدند و کمبود نیروی کار را جبران کردند. چراکه زنان به دلیل مشکلات اقتصادی، به ناچار کار با دستمزد پائین و یا در شرایط سخت را پذیرفتند. حضور زنان به عنوان نیروی کار، با شعار همانندی زنان با مردان تحقق یافت، بدون آنکه در این فرایند، ویژگیهای جسمی و روانی زنان، مورد توجه قرار گیرد. هرچند حضور زنان در فعالیتهای اقتصادی و اجتماعی لازم است و میبایست از توانمندیهای آنان در عرصههایی که امکان دارد، استفاده شود. اما این حضور باید متناسب با ویژگیهای جسمی و روحی زنان باشد. هم اکنون حضور زنان در محیط کار و بیرون از فضای خانواده، به گونهای است که چنانچه آنان نتوانند بار سنگین وظایف بیرون و داخل خانه را بر دوش کشند، خانواده با آسیبهای جدی مواجه میشود. مسئولیت سنگین وظایف شغلی بیرون از خانه و نیز مسئولیتهای درون خانواده، زنان را به لحاظ روحی و جسمی، دچار افسردگی و خستگی میکند. در نتیجه از توانمندیهای آنان برای انجام وظایف خطیر مادری که جایگزینی برای آن وجود ندارد، میکاهد. این مسئله بر تربیت کودکان و تامین نیازهای عاطفی اعضای خانواده تاثیر منفی میگذارد. از سوی دیگر، فرصت بازیابی توانمندیهای فکری و روحی را از زنان میگیرد.یکی دیگر از مسائلی که در دنیای امروز، خانواده را با چالشهای جدی مواجه ساخته است، کارکرد رسانههای ارتباطی است. رسانههای جمعی به دلیل کارکردهای متنوع خود، به تدریج جایگزین ارتباط بین فردی از نوع چهره به چهره شده اند، بطوریکه فضای انفرادی به جای فضای جمعی و عاطفی، بر خانوادهها حاکم شده است. درنتیجه، اعضای خانواده به جای گفتگوی صمیمی با یکدیگر، با ابزارهای الکترونیکی ارتباط برقرار میکنند، ارتباطی که فاقد بار عاطفی و احساسی است.
ادامه دارد…