وفای به عهد، راهکار تحقق عدالت اجتماعی
نوشتار حاضر، نسبت میان وفای به عهد و عدالت اجتماعی را از منظر قرآن مورد بحث قرار میدهد. در این راستا چند پرسش اساسی، قابل طرح است:
پایه و اساس زندگی اجتماعی چیست؟ چگونه هندسه روابط اجتماعی و حیات جمعی بشر شکل میگیرد؟ حقوق اساسی و شهروندی بر چه پایهای برای تک تک آحاد یک جامعه برقرار میشود؟ جایگاه حقوق اجتماعی در سبک زندگی قرآنی کجاست؟ قرآن کریم چه چارچوبی را برای حیات اجتماعی ترسیم میکند و چگونه به آن مینگرد؟
قرآن کریم در خصوص اصل وفای به عهد و پیمان در سبک زندگی میفرماید: «یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اَوفُوا بِالعُقُودِ؛ ای کسانی که ایمان آوردهاید! به پیمانها وفا کنید.» (مائده/۱) بنا به نظر بسیاری از مفسران «العقود» عمومیت داشته و شامل همه پیمانهای الهی و بشری، فردی و جمعی میشود.
به بیان دیگر عقود، شامل همه عهد و پیمانهایی میشود که درباره ارتباط انسان با خدا، انسان با انسان، انسان با هستی و انسان با خود است. از این رو به تصریح علامه طباطبایی عقد، اعتقاد به تمام ارکان دین چون توحید و نبوت و معاد و دیگر اصول عقاید و نیز اجزای دین اعم از اعمال عبادی و معاملاتی و احکام تأسیسی و امضایی را در بر میگیرد.
بر این مبنا، مراد از «عقد» و پیمان امری است که زندگی اجتماعی بر آن بنا میشود و هندسه روابط جمعی را سامان میدهد که در فلسفه سیاسی از آن به «قرارداد» تعبیر میکنند و در زبان شرع نیز به آن «جعل» و «تشریع» گفته میشود.
به بیان دیگر، آن چه سبب هویت بخشی به افراد و آحاد جامعه بشری میشود، عقد یا قرارداد است که تار و پود جامعه بر آن استوار میشود. اهمیت عقد در جامعه انسانی از آن رو است که هویت اجتماعی انسان، هویتی ارتباطی است و هر اندازه که مدنیت جامعه ارتقا یابد، عقود و قراردادها جایگاه و اهمیت بیشتری پیدا میکنند.
وفای به عهد امری فطری است
علامه طباطبایی در ذیل همین آیه شریفه، به وفای به عهد در قرآن کریم اشاره میکند و چنین نتیجه میگیرد که لحن آیات دلالت میکند «بر این که خوبی و حسن وفای به عهد و زشتی و قبح عهدشکنی از فطریات بشر است و واقعا هم همین است.»
حقوق اجتماعی برگرفته از عقد اجتماعی است
علامه سپس به تبیین علت فطری بودن وفای به عهد میپردازد و مبنای حقوق اجتماعی اعم از حقوق اساسی و حقوق شهروندی را عقد اجتماعی عمومی و دیگر عقود فرعی تر میداند. به نظر وی، بشر در زندگیاش هرگز بینیاز از عهد و وفای به عهد نیست، نه فرد انسان از آن بینیاز است و نه جامعه.
اگر در زندگی اجتماعی بشر – که خاص بشر است – دقت کنیم، خواهیم دید همه مزایایی که ما از آن بهره مند میشویم و همه حقوق مربوط به زندگی اجتماعی که در پرتو تامین آن آرامش مییابیم، بر اساس یک عقد و قرارداد اجتماعی عمومی و عقد و عهدهای فرعی مترتب بر آن، استوار است.
خلاصه کلام این که مبادله اساس اجتماع است و مبادله جز با عقد و قرارداد و لو عملی میسر نیست.
وفای به عهد و عدالت اجتماعی
به دلیل اهمیت بنیادین عقد و قرارداد در هندسه اجتماع، خداوند شرایع را بر پیامبران نازل کرد تا با تشریع و جعل قوانین عادلانه و دستورهایی که بستر تقرب به خدا و معنویت را در جامعه فراهم میآورد و عدالت اجتماعی را در ابعاد مختلف تحقق میبخشد، جامعه بشری به سعادت در دنیا و آخرت رهنمون شود و فضای جامعه به فضایی متمدن و متعالی و امن و به دور از استثمار و استعمار تبدیل شود.
این فضا در شرایطی تحقق مییابد که وفا و التزام به عهد و پای بندی به پیمانها اعم از پیمانهای الهی و بشری، فردی و جمعی، نوشته و نانوشته، در جامعه فراگیر باشد و جریان داشته باشد و کسی به خود اجازه نقض آنها را ندهد.
حال اگر کسی به لحاظ این که قدرت و قوتی دارد یا با عذرتراشی پیمان شکنی کند، در حقیقت عدالت اجتماعی را نقض کرده است. عدالتی که در اسلام رکن رکین جامعه و به تعبیر علامه، پناهگاهی است که هر انسانی برای درامان ماندن از خطر اسارت و استثمار به آن پناه میبرد.
به همین دلیل در اسلام وفای به عهدهای اجتماعی مهمتر از وفای به عهدهای فردی است چون عدالت اجتماعی منوط به وفا به پیمانهای عمومی است. بنابراین برای تحقق و حفظ عدالت اجتماعی راهی جز قانونمداری و احترام به عهد و پیمانهای عمومی متصور نیست.
از این رو اسلام حتی آن هنگام که به مشرکان مکه مسلط شد و قدرتشان را از بین برد و خون آنان را مباح اعلام کرد، با این همه جمعی از مشرکان را که بین آنها و مسلمانان عهدی برقرار شده بود، استثنا کرد و فرمود کسی متعرض آنها نشود.
(… و بشر الذین کفروا بعذاب الیم الا الذین عاهدتم من المشرکین ثم لم ینقصوکم شیئا و لم یظاهروا علیکم احدا فاتموا الیهم عهدهم الی مدتهم؛
و کسانی را که کفر ورزیدهاند به عذابی دردناک نوید ده مگر آن مشرکانی که با آنان پیمان بستهاید، سپس از (پیمان) شما چیزی نکاسته و از هیچ کس بر ضد شما پشتیبانی نکردهاند، پس پیمانشان را تا پایان مدتشان تمام کنید (توبه آیه ۳ و ۴)
تفاوت منطق اسلام در وفای به عهد با منطق دیگران
علامه طباطبایی در تبیین اهمیت وفای به عهد به تفاوت منطق قرآن در این زمینه با دیگر رویکردها اشاره میکند و مینویسد:
اسلام، حرمت داشتن عهد و وجوب وفای به آن را به طور مطلق رعایت کرده است چه، رعایت آن به نفع صاحب عهد باشد چه به ضرر او. برای این که رعایت عدالت اجتماعی مهمتر و واجبتر از منافع یا ضررهای فردی است. مگر این که طرف مقابل نقض عهد کند، در این صورت به او حق میدهد که به اندازه وی عهدش را زیر پا بگذارد.
وی میافزاید: در دنیا بیش از دو منطق وجود ندارد. یک منطق میگوید، باید حق رعایت شود به هر قیمتی که باشد و منطق دیگر میگوید، منافع مردم باید رعایت شود به هر وسیلهای و لو با زیر پا گذاشتن حق. منطق اول منطق دین و منطق دوم منطق تمامی جوامع اعم از متمدن و غیرمتمدن است.
منبع: وبلاگ سبک زندگی ولایی(با اندکی تصرف و تغییر)