در دو قسمت گذشته، به برخى از عواملى که زمینه آرامش خانواده را فراهم مىکند، پرداخته شد. اینک در آخرین قسمت این بحث، به دو عامل دیگر اشاره مىکنیم و آن گاه پرتو این آرامش بر فرزندان را به اختصار مرور مىکنیم.
۷ـ خروج از منزل با اجازه شوهر
با توجه به اجتماعى بودن انسان و لزوم حفظ حد و مرزهاى اجتماعى، باید قوانین و مقرراتى وجود داشته باشد تا هر کس از آنها تجاوز کرد سرزنش شده و کیفر ببیند. چه بهتر که این مقررات از درون آدمى سرچشمه گرفته، آمیخته با عاطفه و محبت باشد. اسلام در راستاى حفظ حرمت خانواده، براى زن و مرد وظایفى مقرر داشته، تا با عمل به آنها، آرامش که لازمه اجتناب ناپذیر حیات فردى و اجتماعى انسان است، به دست آید. خروج زن از خانه که صرف نظر از موارد استثنا شده، باید با توافق شوهر باشد از آن جمله است. در این خصوص به این حدیث شریف اکتفا مىکنیم.
امام صادق(علیه السلام) مىفرماید:
در زمان پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) مردى از انصار براى انجام کارهایش به مسافرت رفت و با همسرش قرار گذاشت که تا مراجعت او، از خانه خارج نشود. در این بین پدر آن زن، بیمار شد. زن، کسى را نزد پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) فرستاد و گفت:
ـ شوهرم به مسافرت رفته و از من قول گرفته که از خانه بیرون نروم؛ اینک پدرم بیمار شده، آیا اجازه مىدهید از او عیادت کنم؟
پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:
ـ نه، در خانه باش و از حرف شوهرت اطاعت کن.
بعد از مدتى پدرش از دنیا رفت، زن دوباره به پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) پیغام داد که:
ـ پدرم از دنیا رفته، آیا اجازه مىدهید در تشییع جنازه او شرکت کنم؟
پیامبر فرمود:
ـ نه، در خانه باش و از حرف شوهرت اطاعت کن. پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) پس از دفن پدر به آن زن پیام داد که خداوند، تو و پدرت را به خاطر اطاعت از شوهرت مورد آمرزش خودش قرار داد.(۱)
درست است که مرد باید از همسرش مراقبت کند، لیکن نه به حدى که موجب بدگمانى و بدبینى او به همسرش شود. مردى که به این بیمارى خانمانسوز مبتلا شود، زندگى را بر خود و اطرافیانش تلخ مىکند؛ کارهاى همسرش را با بدبینى نگاه مىکند و مانند سایه او را تعقیب مىکند. این مساله به قدرى حساس است که بعضى مردان را وادار به بهانهگیرى و طلاق مىکند و چه اسفبار است، زنى که بر اساس یک لحظه صحبت کردن، قربانى تعصب بىجاى شوهرش شده است. پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) مىفرماید:
هر کس به مرد یا زن مومنى تهمت بزند، خداوند متعال در قیامت او را بر تلى از آتش نگه مىدارد تا به کیفر بهتانش برسد.(۲)
۸ـ بردبارى در برابر بداخلاقى همسر
از آنجا که بناى اسلام بر حفظ کانون زندگى است و منفورترین پدیده در خانواده، جدایى و طلاق است و اسلام به شکلهاى مختلف، مانع پاشیده شدن آن مىشود، در روایات اسلامى زن و مرد به سازش با اخلاق و روحیات یکدیگر سفارش شدهاند. پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) مىفرماید:
کسى که بر بداخلاقى همسرش صبر کرده و او را تحمل کند، خداوند به او همان اجرى را خواهد داد که به ایوب پیامبر داد و زنى که بر بداخلاقى شوهرش صبر کند و او را تحمل نماید، خداوند به او همان ثوابى را خواهد داد که به آسیه عطا فرمود.(۳)
از آنجا که زن و مرد تا قبل از ازدواج چه بسا دو نوع تربیت و فرهنگ داشتهاند و بعد از زندگى مشترک نیز خواستههاى آنها متفاوت است، در فراز و نشیبهاى زندگى، ممکن است بین آنها اصطکاکى ایجاد شود. اسلام براى حفظ کیان خانواده که محل تربیت فرزندان نیز هست، زن و مرد را به سازش با اخلاق یکدیگر توصیه نموده و از آنها خواسته است تا در پیشامدها، عصبانیتها و تنگناها که لحظه بروز هیجانات درونى است، با هوشیارى و تدبیر اندیشه، آتش خشم طرف مقابل را فرو نشانده، پایههاى زندگى را مستحکم نمایند.
آسایش فرزندان در پرتو آرامش والدین
در خانه اگر ثبات، دوستى و آرامش برقرار باشد و پدر و مادر، خود، داراى آرامش روحى باشند، فرزندانى که در پناه این آرامش، بزرگ مىشوند، از امنیت روحى و اطمینان خاطر برخوردار خواهند بود. از طرف دیگر پدر و مادرى که داراى این ویژگى هستند، بهتر محدوده وظایف خود را قبال تربیت فرزندانشان درک کرده و بدان عمل خواهند کرد.
طفل باید رابطه خوب و صمیمى پدر و مادر را احساس کرده و در این جهت، مطمئن شده باشد. به تجربه ثابت شده است که اگر کودک، دعوا و اختلاف پدر و مادر خویش را احساس کند، بیش از هر وقت دیگر امنیت خود را در خطر مىبیند. او نیاز به مرکزى دارد که در آن پرخاش، اضطراب و از هم گسیختگى نباشد. از این رو، لازم است که بین پدر و مادر هیچ گونه برخورد و دعوایى نباشد و اگر هم هست از دید فرزندان مخفى باشد به خاطر احساس آرامش کودک، ضرورى است که روابط پدر و مادر بر اساس گذشت و فداکارى بوده، روح همکارى و احترام به یکدیگر بر آنها حاکم باشد. این مایه شرمسارى است که والدین به فرزندان خود بگویند دعوا نکنید، اما خود، همواره در ستیز و جدال باشند.
(سلامه موسى) مىگوید:
(نیکبختى خانوادگى براى کودکان، موجب آرامش روح مىشود، به طورى که حتى اگر پدر طفل درگذرد، این طمانینه و آرامش در او باقى خواهد ماند. در مدت جنگهاى جهانى که بسیارى از کودکان را از لندن دور کردند، براحتى دیده مىشد که کودکانى که در محیط معتدل خانوادگى پرورش یافتهاند، دورى و غربت را آسانتر از کودکانى که محیط مساعد خانوادگى نداشتهاند تحمل مىکنند. دلیل این مطلب آن است که اعتدال صحیح خانوادگى در کودک، روح آرامش را مىپروراند، به طورى که در غربت نیز با اطمینان به سر مىبرد.)(۴)
بهترین روش براى حفظ فرزندان، همنشینى با آنان و مراقبت از روحیات و آرامش آنهاست. مربیان جدید معتقدند که بهترین میراث پدر براى فرزندانش همان دقیقهها و فرصتهاى اندکى است که در هر روز به کودک اختصاص داده و با او همنشین بوده است.(۵)
یک دختر، نیازمند آن است که پدر او، روح زنانگى او را درک کند و بفهمد که خیر دخترش در آن است که بانویى برخوردار از فضیلت، استقامت و پاکدامنى باشد.
پسر، احتیاج به پدرى دارد که مردانگى و قاطعیت او بسیار باشد، اما در وقت لازم، عطوفت و رافت او آشکار شود. از این رو، پدرى که همواره خشن و تندخو باشد، پسر را به سوى دامن مادر مىراند، تا در پناه لطف و مهربانى او زندگى کند، و اینجاست که شیوههاى زنانگى مادر را تقلید خواهد کرد.(۶)
پىنوشتها
۱ـ مکارم الاخلاق، ج۱، ص۲۴۸٫
۲ـ بحارالانوار، ج۷۵، ص۱۹۴٫
۳ـ مکارم الاخلاق، ج۱، ص۲۴۵٫
۴ـ نظام تربیتى اسلام، باقر شریف قریشى، ص۴۵٫
۵ـ همان مدرک، ص۴۶٫
۶ـ همان مدرک، ص۴۷ ـ ۴۸٫
منبع: مهرى زینهارى؛ ماهنامه پیام زن؛ شماره ۴؛ تیر ۷۱