خداوند در قرآن كريم به صراحت همسران رسول خدا صلى الله عليه وآله را مادران مؤمنان معرفى كرده است، آن جا كه مىفرمايد:
النَّبِيُّ أَوْلى بِالْمُؤْمِنينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَأَزْواجُهُ أُمَّهاتُهُمْ. الأحزاب/6. پيامبر نسبت به مؤمنان از خودشان سزاوارتر است و همسران او مادران آنها [مؤمنان] محسوب مىشوند.
اين كه همسران رسول خدا مادران مؤمنان هستند، امرى است قطعى و از ويژگىهاى رسول خدا صلى الله عليه وآله است؛ اما سؤالى كه اين جا پيش مىآيد اين است كه «ام المؤمنين» بودن به چه معنا است و چه احكامى بر آن مترتب مىشود؟
حرمت ازدواج، تنها معناي «ام المؤمنين»
بديهى است كه تشبيه آنان به مادران مؤمنين، تشبيه به برخى از آثار مادرى است و شامل همه آثار آن نشده و تمام احكام، حقوق و ضوابطى كه بر مادر واقعى هر فرد حكمفرما و جارى است، شامل آنان نمىشود؛ از جمله محرميت طرفينى، ارث بردن از يكديگر، ازدواج با دخترى كه از همسر قبلى دارد و…
واضح است كه كسى نمىتواند ادعا كند كه همسران پيامبر با همه مؤمنان محرم هستند و تمام احكام و آثار محرميت بين آنها برقرار است و نيز نمىتواند ادعا كند كه مؤمنان از همسران پيامبر ارث مىبرند و آنها نيز از تمام مؤمنان ارث خواهند برد و…
تنها اثرى كه با روايات و شواهد تاريخى قطعى ثابت شده است، حرمت ازدواج با خود آنها بعد از رسول خدا صلى الله عليه وآله است و بيشتر از آن از آيه استفاده نمىشود.
دهها نفر از بزرگان اهل سنت در ذيل آيه «وازواجه امهاتهم» به همين مسأله تأكيد كردهاند كه ما به نقل ديدگاه برخى از آنها بسنده مىكنيم:
محمد بن ادريس شافعى در كتاب الأم در اين باره مىنويسد:
«النبي أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ من أَنْفُسِهِمْ وَأَزْوَاجُهُ أُمَّهَاتُهُمْ» وقال: «وما كان لَكُمْ أَنْ تُؤْذُوا رَسُولَ اللَّهِ وَلَا أَنْ تَنْكِحُوا أَزْوَاجَهُ من بَعْدِهِ أَبَدًا» فَحَرَّمَ نِكَاحَ نِسَائِهِ من بَعْدِهِ على الْعَالَمِينَ ليس هَكَذَا نِسَاءُ أَحَدٍ غَيْرِهِ…
فَقَوْلُهُ «أُمَّهَاتُهُمْ» يَعْنِي في مَعْنًى دُونَ مَعْنًى وَذَلِكَ أَنَّهُ لَا يَحِلُّ لهم نِكَاحُهُنَّ بِحَالٍ وَلَا يَحْرُمُ عليهم نِكَاحُ بَنَاتٍ لو كُنَّ لَهُنَّ كما يَحْرُمُ عليهم نِكَاحُ بَنَاتِ أُمَّهَاتِهِمْ اللَّاتِي وَلَدْنَهُمْ أو أَرْضَعْنَهُمْ….
«پيامبر نسبت به مؤمنان از خودشان سزاوارتر است و همسران او مادران آنها محسوب مىشوند» و خداوند فرموده: « و شما حق نداريد رسول خدا را آزار دهيد، و نه هرگز همسران او را بعد از او به همسرى خود درآوريد» پس خداوند ازدواج با همسران رسول خدا صلى الله عليه وآله را بعد از آن حضرت بر جهانيان حرام اعلام كرده است و اين حكم شامل زنان ديگران غير از پيامبر نمىشود…
اين گفته خداوند كه آنها مادران مؤمنان هستند، شامل همه آثار و معانى «مادر» نمىشود و به اين معنا است كه در هيچ حالى ازدواج با آنها حلال نيست؛ اما ازدواج با دختران همسران پيامبر حرام نيست؛ در حالى كه ازدواج با دختر مادران خودشان كه او را به دنيا آورده يا شير داده حرام است.[1]
ام المومنین کیست
ابن ملقن شافعى در باره تقسيم بندى مادران و احكام اختصاصى هر كدام از آنها مىنويسد:
قَالَ أَصْحَابنَا فالأمومة ثَلَاث وأحكامها مُخْتَلفَة.
أ – أمومة الْولادَة وَيثبت فِيهَا جَمِيع أَحْكَام الأمومة
ب – وأمومة أَزوَاجه عَلَيْهِ الصَّلَاة وَالسَّلَام وَلَا يثبت إِلَّا تَحْرِيم النِّكَاح
ج – وأمومة الرَّضَاع متوسطة بَينهمَا
اصحاب ما گفتهاند كه مادران بر سه قسم هستند و احكام هر كدام نيز متفاوت است:
الف: مادرى كه شخص را به دنيا آورده است كه تمام احكام مادرى براى او ثابت است؛
ب: مادر بودن همسران پيامبر كه جز حكم حرمت ازدواج با آنها چيزى ديگرى را ثابت نمىكند؛
ج: مادران رضاعى كه چيزى بين مادران واقعى و ام المؤمنين است.[2]
ام المومنین کیست
طبرى در تفسير خود مىنويسد:
وَقَوْلُهُ {وَأَزْوَاجُهُ أُمَّهَاتُهُمْ} [الأحزاب: 6] يَقُولُ: وَحُرْمَةُ أَزْوَاجِهِ حُرْمَةُ أُمَّهَاتِهِمْ عَلَيْهِمْ، فِي أَنَّهُنَّ يَحْرُمُ عَلَيْهِنَّ نِكَاحُهُنَّ مِنْ بَعْدِ وَفَاتِهِ، كَمَا يَحْرُمُ عَلَيْهِمْ نِكَاحُ أُمَّهَاتِهِمْ.
اين گفته خداوند كه «همسران پيامبر مادران مؤمنان هستند» يعنى حرمت همسران آن حضرت همانند حرمت مادران مؤمنان است، به اين معنا ازدواج با آنها بعد از وفات رسول خدا صلى الله عليه وآله براى مؤمنان حرام است؛ همان طورى كه ازدواج با مادرانشان حرام است.[3]
مراد از ام المومنین
محمد بن سعد در الطبقات الكبرى، از مسروق نقل كرده است كه:
عَنْ عَامِرٍ عَنْ مَسْرُوقٍ أَنَّ امْرَأَةً قَالَتْ لِعَائِشَةَ: يَا أُمَّهْ. فَقَالَتْ: لَسْتُ بِأُمِّكِ. أَنَا أُمُّ رِجَالِكُمْ.
زنى به عائشه گفت: اى مادر. عائشه جواب داد: من مادر تو نيستم، من مادر مردان شما هستم.[4]
ام المومنين كيست
و بيهقى در سنن كبراى خود مىنويسد:
باب ما خص به من أن أزواجه أمهات المؤمنين وأنه يحرم نكاحهن من بعده على جميع العالمين قال الله جل ثناؤه: « النَّبِيُّ أَوْلى بِالْمُؤْمِنينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَأَزْواجُهُ أُمَّهاتُهُمْ» وقال: « وَما كانَ لَكُمْ أَنْ تُؤْذُوا رَسُولَ اللَّهِ وَلا أَنْ تَنْكِحُوا أَزْواجَهُ مِنْ بَعْدِهِ أَبَداً» الآية.
13422 – أَخْبَرَنَا عَلِيُّ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ عَبْدَانَ، أنبأ أَحْمَدُ بْنُ عُبَيْدٍ، ثنا ابْنُ أَبِي قِمَاشٍ، ثنا ابْنُ عَائِشَةَ، ثنا أَبُو عَوَانَةَ، عَنْ فراسٍ، عَنْ عَامِرٍ، عَنْ مَسْرُوقٍ، عَنْ عَائِشَةَ رَضِيَ اللهُ عَنْهَا أَنَّ امْرَأَةً قَالَتْ لَهَا: يَا أُمَّهْ، فَقَالَتْ: ” أَنَا أُمُّ رِجَالِكُمْ لَسْتُ بِأُمِّكِ ”
باب: ويژگى آن حضرت از اين جهت كه همسران آن حضرت مادران مؤمنان هستند و ازدواج با آنها بعد از وفات رسول خدا صلى الله عليه وآله بر تمام جهانيان حرام است؛ خداوند فرموده است: « پيامبر نسبت به مؤمنان از خودشان سزاوارتر است و همسران او مادران آنها [مؤمنان] محسوب مىشوند» و نيز فرموده است: « و شما حق نداريد رسول خدا را آزار دهيد، و نه هرگز همسران او را بعد از او به همسرى خود درآوريد».
از مسروق از عائشه نقل شده است كه زنى به عائشه گفت: اى مادر ! عائشه در جواب گفت: من مادر مردان شما هستم، مادر تو نيستم.[5]
ام المومنین
اين روايت ثابت مىكند كه تنها معناى «ام المؤمنين» حرمت ازدواج با همسران رسول خدا صلي الله عليه وآله است و معناى غير از آن ندارد و گرنه معنا نداشت كه عائشه اين مسأله را از زنان نفى نمايد.
بسيارى از بزرگان اهل سنت از اين روايت همين معنا را فهميده و به آن استدلال كردهاند. حسين بن مسعود بغوى از او با عنوان «محيى السنة» ياد كردهاند در تفسير آيه «ام المؤمنين» مىگويد:
قَالَ الشَّافِعِيُّ: تَزَوَّجَ الزُّبَيْرُ أَسْمَاءَ بِنْتَ أَبِي بَكْرٍ وَهِيَ أُخْتُ أُمِّ الْمُؤْمِنِينَ، وَلَمْ يَقُلْ هِيَ خَالَةُ الْمُؤْمِنِينَ، وَاخْتَلَفُوا فِي أَنَّهُنَّ هَلْ كُنَّ أُمَّهَاتِ النِّسَاءِ الْمُؤْمِنَاتِ؟ قِيلَ: كُنْ أُمَّهَاتِ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ جَمِيعًا. وَقِيلَ: كُنْ أمهات المؤمنين دون النساء. وروى الشَّعْبِيُّ عَنْ مَسْرُوقٍ أَنَّ امْرَأَةً قَالَتْ لِعَائِشَةَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهَا: يَا أُمَّهْ فَقَالَتْ لَسْتُ لَكِ بِأُمٍّ إِنَّمَا أَنَا أَمُّ رِجَالِكُمْ، فبان بهذا أن معنى هذه الأمومة تَحْرِيمُ نِكَاحِهِنَّ.
شافعى گفته: زبير با اسماء دختر ابوبكر ازدواج كرد؛ و خواهر ام المؤمنين (عائشه) بود؛ در حالى كه به او «خاله مؤمنان» گفته نمىشود. علما در اين زمينه اختلاف دارند كه آيا همسران پيامبر مادران زنان مؤمنه نيز هستند يا خير. برخى گفتهاند كه آنها مادران مردان مؤمن و زنان مؤمنه نيز هستند، برخى گفتهاند كه تنها مادر مردان مؤمن هستند و مادران زنان مؤمنه نيستند، شعبى از از مسروق نقل كرده است كه زنى به عائشه گفت: اى مادر، عائشه در جواب گفت: من مادر تو نيستم، من تنها مادر مردان شما هستم. طبق اين روايت روشن مىشود كه معناى اين نوع مادرى، حرمت ازدواج با آنها است.[6]
ام المومنين
و سيوطى به نقل از بغوى مىنويسد:
قَالَ الْبَغَوِيّ وَهن أُمَّهَات الْمُؤمنِينَ من الرِّجَال دون النِّسَاء لِأَن فَائِدَة الأمومة فِي حق الرِّجَال وَهِي النِّكَاح مفقودة فِي حق النِّسَاء
بغوى گفته است كه آنها مادران مردان مؤمن هستند نه مادران زنان؛ چرا كه فايده مادرى در حق مردان كه همان حرمت ازدواج با آنها است، در حق زنان مفقود است.[7]
در كتاب مسانيد فراس بن يحيى آمده است:
25 – حَدَّثَنَا أَبُو مُحَمَّدِ بْنُ حَيَّانَ، حَدَّثَنَا أَبُو يَعْلَى، حَدَّثَنَا إِبْرَاهِيمُ بْنُ الْحَجَّاجِ، حَدَّثَنَا أَبُو عَوَانَةَ، عَنْ فِرَاسٍ، عَنِ الشَّعْبِيِّ، عَنْ مَسْرُوقٍ، أَنَّ امْرَأَةً قَالَتْ لِعَائِشَةَ: يَا أُمَّهْ، فَقَالَتْ: «إِنِّي لَسْتُ أُمَّكِ، إِنَّمَا أَنَا أُمُّ رِجَالِكُمْ» فِي التَّفْسِيرِ إسناده صحيح.
از شعبى از مسروق از عائشه نقل شده است كه زنى به عائشه گفت: اى مادر، عائشه در جواب گفت: من مادر تو نيستيم، من تنها مادر مردان شما هستم. سند اين روايت صحيح است.[8]
ابن عربى مالكى در باره معناى «ام المؤمنين» مىنويسد:
اخْتَلَفَ النَّاسُ، هَلْ هُنَّ أُمَّهَاتُ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ، أَمْ هُنَّ أُمَّهَاتُ الرِّجَالِ خَاصَّةً، عَلَى قَوْلَيْنِ: فَقِيلَ: ذَلِكَ عَامٌّ فِي الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ. وَقِيلَ: هُوَ خَاصٌّ لِلرِّجَالِ؛ لِأَنَّ الْمَقْصُودَ بِذَلِكَ إنْزَالُهُنَّ مَنْزِلَةَ أُمَّهَاتِهِمْ فِي الْحُرْمَةِ، حَيْثُ يُتَوَقَّعُ الْحِلُّ، وَالْحِلُّ غَيْرُ مُتَوَقَّعٍ بَيْنَ النِّسَاءِ، فَلَا يُحْجَبُ بَيْنَهُنَّ بِحُرْمَةٍ. وَقَدْ رُوِيَ أَنَّ امْرَأَةً قَالَتْ لِعَائِشَةَ: يَا أُمَّاهُ. فَقَالَتْ: لَسْت لَك بِأُمٍّ، إنَّمَا أَنَا أُمُّ رِجَالِكُمْ، وَهُوَ الصَّحِيحُ.
مردم اختلاف دارند كه آيا همسران پيامبر مادران مردان مؤمن و زنان مؤمنه است يا تنها مادر مردان مؤمن هستند، دو ديدگاه در اين باره وجود دارد: برخى گفتهآند كه اين حكم هم شامل مردان مىشود و هم شامل زنان، برخى گفتهاند كه تنها شامل مردان مىشود؛ چرا كه مقصود از اين كه آنها به منزله مادران آنها قرار داده است، حرمت ازدواج با آنها است؛ زيرا از مادر بودن، حلال بودن توقع مىرود و حلال بودن بين مردان و زنان نيست؛ به همين خاطر بين همسران پيامبر و زنان مؤمن به خاطر حرمت حجاب واجب نيست. به درستى روايت شده است كه زنى به عائشه گفت: اى مادر، پس عائشه گفت: من مادر تو نيستيم، من تنها مادر مردان شما هستم. و اين ديدگاه (دوم) صحيح است.
إبن العربي، ابوبكر محمد بن عبد الله (متوفاى543هـ)، أحكام القرآن، ج3، ص542، تحقيق: محمد عبد القادر عطا، ناشر: دار الفكر للطباعة والنشر – لبنان.
ام المومنین
و ابن جوزى حنبلى بعد از نقل روايت عائشه، تصريح مىكند كه تنها معناى «ام المؤمنين» حرمت ازدواج با آنها است:
وقد روى مسروق عن عائشة أن أمرأة قالت: يا أُمَّاه، فقالت: لستُ لكِ بأُمٍّ إِنَّما أنا أُمُّ رجالكم فبان بهذا الحديث أن معنى الأُمومة تحريمُ نكاحهنَّ فقط.
از مسروق از عائشه نقل شده است كه زنى به او گفت: اى مادر، پس عائشه گفت: من مادر تو نيستم و تنها مادر مردان شما هستم، با اين روايت روشن مىشود كه معناى مادرى همسران پيامبر، تنها حرمت ازدواج با آنها است.[9]
ام المومنين
ابن عادل حنبلى نيز مىنويسد:
روى الشعبِيُّ عن مسروق أن امرأة قالت لعائشة يا أمه فقالت: لست لك بأم إنما أنا أمُّ رِجَالِكُمْ فدل هذا على أن معنى هذه الأمومة تحريم نكاحهن.
از مسروق از عائشه نقل شده است كه زنى به او گفت: اى مادر، پس عائشه گفت: من مادر تو نيستم و تنها مادر مردان شما هستم، اين روايت دلالت مىكند كه معناى مادر بودن همسران پيامبر، حرمت ازدواج با آنها است.
ابن عادل الدمشقي الحنبلي، ابوحفص عمر بن علي (متوفاى بعد 880 هـ)، اللباب في علوم الكتاب، ج15، ص504، تحقيق: الشيخ عادل أحمد عبد الموجود والشيخ علي محمد معوض، ناشر: دار الكتب العلمية – بيروت / لبنان، الطبعة: الأولى، 1419 هـ ـ 1998م.
ام المومنین
ابن زمنين در تفسير خود تصريح مىكند كه «ام المؤمنين» به معناى تحريم ازدواج با آنها است و سپس به روايت عائشه استناد مىكند:
{وأزواجه أمهاتهم} أَيْ: هُنَّ فِي التَّحْرِيمِ مِثْلُ أُمَّهَاتِهِمْ. يَحْيَى: عَنْ سُفْيَانَ الثَّوْرِيِّ، عَنْ فِرَاسٍ، عَنِ الشَّعْبِيِّ، عَنْ مَسْرُوقٍ، عَنْ عَائِشَةَ ” أَنَّ امْرَأَةً قَالَتْ لَهَا: يَا أُمَّهْ. فَقَالَتْ: لَسْتُ لَكِ بِأُمٍّ! إِنَّمَا أَنَا أُمُّ رِجَالِكُمْ “.
همسران پيامبر مادران مؤمنان هستند، يعنى در مسأله حرمت ازدواج همانند مادران آنها هستند. از مسروق از عائشه نقل شده است كه زنى به او گفت: اى مادر، پس عائشه گفت: من مادر تو نيستم و تنها مادر مردان شما هستم.[10]
ام المومنين
و بيقهى در ديگر كتاب خود با قرار دادن دو آيه «ام المؤمنين» و تحريم ازدواج با زنان پيامبر، نتيجهگيرى مىكند كه تنها معناى «ام المؤمنين» حرمت ازدواج با آنها است:
وجعلهن أمهات المؤمنين فقال: « النَّبِيُّ أَوْلى بِالْمُؤْمِنينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَأَزْواجُهُ أُمَّهاتُهُمْ» وحرم نكاحهن بعد وفاة نبيه صلى الله عليه وسلم فقال: « وَما كانَ لَكُمْ أَنْ تُؤْذُوا رَسُولَ اللَّهِ وَلا أَنْ تَنْكِحُوا أَزْواجَهُ مِنْ بَعْدِهِ أَبَداً».
و همسران پيامبر را مادر مؤمنان قرار داده و فرموده: « پيامبر نسبت به مؤمنان از خودشان سزاوارتر است و همسران او مادران آنها محسوب مىشوند» و ازدواج با همسران پيامبر بعد از وفات آن حضرت را حرام كرده است و فرموده: «و شما حق نداريد رسول خدا را آزار دهيد، و نه هرگز همسران او را بعد از او به همسرى خود درآوريد».
البيهقي، أحمد بن الحسين بن علي بن موسي ابوبكر (متوفاى458هـ) الاعتقاد والهداية إلى سبيل الرشاد على مذهب السلف وأصحاب الحديث، ج1، ص324، تحقيق: أحمد عصام الكاتب، ناشر: دار الآفاق الجديدة – بيروت، الطبعة: الأولى، 1401هـ
ام المومنین
جلال الدين سيوطى در الدر المنثور مىنويسد:
وَأخرج ابْن أبي حَاتِم عَن قَتَادَة رَضِي الله عَنهُ فِي قَوْله {وأزواجه أمهاتهم} يَقُول: أمهاتهم فِي الْحُرْمَة لَا يحل لمُؤْمِن أَن ينْكح امْرَأَة من نسَاء النَّبِي صلى الله عَلَيْهِ وَسلم فِي حَيَاته ان طلق وَلَا بعد مَوته هِيَ حرَام على كل مُؤمن مثل حُرْمَة أمه
ابن أبى حاتم از قتاده در باره اين سخن خداوند «وازواجه امهاتهم» نقل كرده است كه مىگفت: آنها مادران شما هستند، در اين كه حرام است بر هر مؤمنى ازدواج با همسران پيامبر (صلی الله علیه وآله) هم در زمان زندگى آن حضرت؛ اگر چه آن زن را طلاق داده باشد و هم بعد از رحلت ايشان.[11]
ام المومنین
ابو منصور ثعالبى تصريح مىكند كه معناى «ام المؤمنين» حرمت ازدواج با آنها است و سپس به آيه دوم سوره مجادله استناد مىكند كه: «مادران شما تنها همانهايى هستند كه شما را به دنيا آوردهاند»:
وفي القرآن الكريم: «وَأَزْواجُهُ أُمَّهاتُهُمْ» أي: هن مثلهن في التحريم، وليس المراد أنهن والدات قد جاء في آية أخرى: «إِنْ أُمَّهاتُهُمْ إِلاَّ اللاَّئي وَلَدْنَهُم» فنفى أن تكون الأم غير الوالدة.
در قرآن كريم آمده است كه « همسران پيامبر مادران آنها هستند» يعنى همانند مادران در حرمت ازدواج هستند، و منظور اين نيست كه آنان همانند مادرانى هستند كه آنها را به دنيا آورده است؛ چرا كه در آيه ديگر آمده است: « مادرانشان تنها كسانىاند كه آنها را به دنيا آوردهاند!» پس خداوند با اين آيه، مادر بودن زنانى را كه آنها را به دنيا نياورده، نفى كرده است.
الثعالبي، ابومنصور عبد الملك عبد الملك بن محمد بن إسماعيل (متوفاى429هـ)، فقه اللغة، ج1، ص84، طبق برنامه الجامع الكبير.
ابو الفرج نهروانى تصريح مىكند اگر خداوند از همسران پيامبر با عنوان «ام المؤمنين» تعبير كرده، تأكيد بر اين مسأله است كه ازدواج با آنها حرام است:
وَهُوَ أَب لَهُم وأزواجه أمهاتهم ” وَعبر عَنِ الْأزْوَاج بأنهن للْمُؤْمِنين أُمَّهَات توكيداً لحرمتهن وَدلَالَة على تأبيد تَحْرِيم نِكَاحهنَّ عَلَى غَيْر النَّبيّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ
«همسران پيامبر مادران مؤمنان هستند» از همسران رسول خدا با عنوان «مادران مؤمنان» تعبير شده است تا حرمت آنها را تأكيد كند و دلالت كند بر اين كه ازدواج غير پيامبر با آنها براى هميشه حرام است.
النهرواني، أبو الفرج المعافى بن زكريا (متوفاى390هـ)، الجليس الصالح والأنيس الناصح، ج1، ص101، طبق برنامه الجامع الكبير.
ام المومنین
صالحى شامى، مىگويد كه همسران پيامبر، مادران زنان مسلمان نيست؛ چرا كه تنها فايده «ام المؤمنين» بودن آنان، حرمت ازدواج با آنها است و اين فايده در حق زنان مسلمان منتفى است:
أنهن كن أمهات المؤمنين من الرجال دون النساء؛ لان فائدة الامومة في حق الرجال، وهي النكاح مفقودة في حق النساء.
آنها مادران مردان مؤمن هستند نه مادران زنان مؤمنه؛ چرا كه فايده مادرى در حق مردان كه همان ازدواج باشد، در حق زنان مفقود است.[12]
ام المومنین
واحدى در تفسير خود مىنويسد:
«وَأَزْواجُهُ أُمَّهاتُهُمْ» في حرمة نكاحهن عليهم.
همسران پيامبر مادران آنها هستند، يعنى ازدواج با آنها براى مردان حرام است.[13]
ام المومنین
محمد بن مفلح مقدسى مىگويد كه «ام المؤمنين» به معناى حرمت ازدواج با آنها است و اين حكم به ديگر نزديكان همسران رسول خدا صلي الله عليه وآله سرايت نمىكند و سبب نمىشود كه مثلا دختران آنها خواهران امت شوند:
وَهُنَّ أُمَّهَاتُ الْمُؤْمِنِينَ – بِمَعْنَى فِي حُكْمِ الْأُمَّهَاتِ – فِي تَحْرِيمِ النِّكَاحِ، وَلَا يَتَعَدَّى ذَلِكَ إلَى قَرَابَتِهِنَّ
همسران پيامبر مادران مؤمنان هستند، به اين معنا كه آنها در حرمت ازدواج همانند مادران هستند و اين حكم به ساير نزديكان همسران پيامبر سرايت نمىكند.[14]
ام المومنین
مرداوى حنبلى مىنويسد:
وَهُنَّ أُمَّهَاتُ الْمُؤْمِنِينَ؛ يَعْنِي في تَحْرِيمِ النِّكَاحِ.
همسران پيامبر مادران مؤمنان هستند؛ يعنى ازدواج با آنها حرام است.[15]
ابوجعفر نحاس، مفسر، اديب و لغت شناس مشهور اهل سنت در باره معناى «ام المؤمنين» مىنويسد:
«وَأَزْواجُهُ أُمَّهاتُهُمْ» أي في الحرمة ولا يحل لهم تزوجهن.
همسران پيامبر مادران آنها هستند؛ يعنى در حرمت و اين كه ازدواج با آنها حلال نيست.[16]
ابو الليث سمرقندى نيز تصريح مىكند كه «ام المؤمنين» به معناى حرمت ازدواج با آنها است:
«وَأَزْواجُهُ أُمَّهاتُهُمْ» يعني كأمهاتهم في الحرمة.
همسران پيامبر مادران شما هستند؛ يعنى آنها در حرمت ازدواج همانند مادران شما هستند.[17]
در تفسير جلالين نيز آمده است:
« وَأَزْواجُهُ أُمَّهاتُهُمْ» في حرمة نكاحهن عليهم.
همسران پيامبر مادران شما هستند، يعنى ازدواج با آنها حرام است.[18]
عبد الرحمن سعدى از مفسران معاصر وهابى در تفسير خود كه اين تفسير توسط ابن عثيمن وهابى تحقيق شده است، در باره معناى «ام المؤمنين» مىنويسد:
وترتب على أن زوجات الرسول أمهات المؤمنين، أنهن لا يحللن لأحد من بعده.
همسران رسول خدا مادران مؤمنان هستند؛ يعنى براى احدى جايز نيست بعد از آن حضرت با همسرانش ازدواج كند.
السعدي، عبد الرحمن بن ناصر (متوفاى1376هـ)، تيسير الكريم الرحمن في تفسير كلام المنان (تفسير السعدي)، ج1، ص659، تحقيق: ابن عثيمين، ناشر: مؤسسة الرسالة – بيروت – 1421هـ ـ 2000م
[1] . الشافعي، ابوعبد الله محمد بن إدريس (متوفاى 204هـ)، الأم، ج5، ص141، ناشر: دار المعرفة – بيروت، الطبعة: الثانية، 1393هـ.
[2] . الأنصاري الشافعي، سراج الدين أبي حفص عمر بن علي بن أحمد المعروف بابن الملقن (متوفاى804هـ)، غاية السول في خصائص الرسول (صلی الله علیه واله)، ج1، ص250، تحقيق: عبد الله بحر الدين عبد الله، ناشر: دار البشائر الإسلامية – بيروت، 1414هـ – 1993م.
[3] . الطبري، أبو جعفر محمد بن جرير بن يزيد بن كثير بن غالب (متوفاى310)، جامع البيان عن تأويل آي القرآن، ج21، ص122، ناشر: دار الفكر، بيروت – 1405هـ
[4] . الزهري، محمد بن سعد بن منيع ابوعبدالله البصري (متوفاى230هـ)، الطبقات الكبرى، ج8، ص65 و 68، ناشر: دار صادر – بيروت.
[5] . البيهقي، أحمد بن الحسين بن علي بن موسي ابوبكر (متوفاى 458هـ)، سنن البيهقي الكبرى، ج7، ص69ـ70، ناشر: مكتبة دار الباز – مكة المكرمة، تحقيق: محمد عبد القادر عطا، 1414هـ – 1994.
[6] . البغوي، الحسين بن مسعود (متوفاى516هـ)، تفسير البغوي، ج3، ص507، تحقيق: خالد عبد الرحمن العك، ناشر: دار المعرفة – بيروت.
[7] . السيوطي، جلال الدين أبو الفضل عبد الرحمن بن أبي بكر (متوفاى911هـ)، الخصائص الكبرى، ج2، ص438، ناشر:دار الكتب العلمية – بيروت – 1405هـ – 1985م.
[8] . الخارفي الكوفي، فراس بن يحيى المكتب (متوفاى129هـ)، مسانيد أبي يحيى فراس بن يحيى المكتب الكوفي، ج1، ص85، تحقيق: محمد بن حسن المصري، ناشر: مطابع ابن تيمية – القاهرة، الطبعة: الأولى، 1413هـ.
[9] . ابن الجوزي الحنبلي، جمال الدين ابوالفرج عبد الرحمن بن علي بن محمد (متوفاى 597 هـ)، زاد المسير في علم التفسير، ج6، ص353، ناشر: المكتب الإسلامي – بيروت، الطبعة: الثالثة، 1404هـ.
[10] . أبي عبد الله محمد بن عبد الله بن أبي زمنين (متوفاى399هـ)، تفسير القرآن العزيز، ج3، ص387، تحقيق: أبو عبد الله حسين بن عكاشة – محمد بن مصطفى الكنز، ناشر: الفاروق الحديثة – مصر/ القاهرة، الطبعة: الأولى، 1423هـ – 2002م.
[11] . السيوطي، جلال الدين أبو الفضل عبد الرحمن بن أبي بكر (متوفاى911هـ)، الدر المنثور، ج6، ص 566، ناشر: دار الفكر – بيروت – 1993.
[12] . الصالحي الشامي، محمد بن يوسف (متوفاى942هـ)، سبل الهدي والرشاد في سيرة خير العباد، ج10، ص448، تحقيق: عادل أحمد عبد الموجود وعلي محمد معوض، ناشر: دار الكتب العلمية – بيروت، الطبعة: الأولى، 1414هـ.
[13] . الواحدي، علي بن أحمد ابوالحسن (متوفاى468هـ)، الوجيز في تفسير الكتاب العزيز(تفسير الواحدي)، ج2، ص858، تحقيق: صفوان عدنان داوودي، ناشر: دار القلم، الدار الشامية – دمشق، بيروت، الطبعة: الأولى، 1415هـ.
[14] . المقدسي الحنبلي، شمس الدين أبو عبد الله محمد بن مفلح (متوفاى762هـ)، الفروع وتصحيح الفروع، ج5، ص120، تحقيق: أبو الزهراء حازم القاضي، ناشر: دار الكتب العلمية – بيروت، الطبعة: الأولى، 1418هـ.
[15] . المرداوي المقدسي الحنبلي، علاء الدين أبو الحسن علي بن سليمان بن احمد بن محمد (متوفاى885 هـ)، الإنصاف في معرفة الراجح من الخلاف على مذهب الإمام أحمد بن حنبل، ج8، ص42، تحقيق: محمد حامد الفقي، ناشر: دار إحياء التراث العربي – بيروت.
[16] . النحاس المرادي المصري، أبو جعفر أحمد بن محمد بن إسماعيل (متوفاى338هـ)، إعراب القرآن، ج3، ص303، تحقيق: د.زهير غازي زاهد، ناشر: عالم الكتب – بيروت، الطبعة: الثالثة، 1409هـ- 1988م.
[17] . السمرقندي، نصر بن محمد بن أحمد ابوالليث (متوفاى367 هـ)، تفسير السمرقندي المسمي بحر العلوم، ج3، ص42، تحقيق: د. محمود مطرجي، ناشر: دار الفكر – بيروت.
[18] . محمد بن أحمد المحلي الشافعي + عبدالرحمن بن أبي بكر السيوطي (متوفاى911 هـ)، تفسير الجلالين، ج1، ص49، ناشر: دار الحديث، الطبعة: الأولى، القاهرة.