اشاره:
خداوند متعال در سوره آل عمران چنین فرموده است: «همانا در آفرینش آسمانها و زمین و آمد و شد شب و روز نشانهها و دلایلى است براى دارندگان عقل.»[۱] و خداوند متعال در سوره طه چنین فرموده است: «بخورید و بچرانید چهار پایانتان را، همانا که در این نشانههایى است براى خردمندان.»[۲] و در سوره و الفجر فرموده است: «آیا در آنچه ذکر شد جاى قسم است خداوندان عقل را؟»[۳] عقل در اصطلاح متکلمان عبارت از مجموعه علومى است که بر سه بخش است: نخست علم به اصول ادله، دوم چیزى که علم به این اصول بدون آن کامل و تمام نخواهد بود، سوم چیزى که بدون آن هدف و خواسته تمام نخواهد بود.
علم نخست عبارت است از علم به احوال اجسامى که از حرکت و سکون دگرگون مىشود و علم به اینکه ممکن نیست ذاتى در حال واحد داراى نفى و اثبات باشد و علم به احوال انجام دهندگان کارها، و علم به این موضوع از کسى درست خواهد بود که مدرکات را درست درک کند و به آن دانا باشد و مرتکب اشتباهى در آن مورد نشود و کسى که ممارست و پیوستگى با صنایع داشته باشد بداند و بفهمد. از جمله علوم که از نوع دوم است، علم به اصول ادله شرعیه و عادات و عرف آن است و از آن چاره نیست.
نوع سوم علم به امور مختلف پسندیده و نکوهیده و بیم و شناخت راههاى زیان آور است تا آنکه با دقت و اعمال نظر بیم آن از چیزى درست باشد و نگریستن و پیوستن به علم و دانش بر او واجب خواهد بود. از جمله چیزهایى که دلیل بر این است که مجموعه همین علوم عقل است نه چیز دیگر، این است که هر گاه این علوم در کسى باشد عاقل است و عاقل هم این علوم براى او فراهم است، و اگر عقل را معنى دیگرى باشد جایز است که این علوم در کسى فراهم شود در حالى که عاقل نباشد یا آنکه بدون این علوم او را عاقل بدانند و حال آنکه بر خلاف قاعده است.
پیامبر (صلّى الله علیه و آله) فرموده است: «سر عقل پس از ایمان به خداوند دوستى کردن با مردم است»[۴]. همچنین فرموده است: عقل را خداوند به سه جزء بخش فرموده است.
هر کس این سه جزء در او باشد عقلش کامل است و هر کس چیزى از آن در او نباشد او را عقل نیست، نیکو شناختن خداوند و نیکو فرمان بردارى براى او و نیکو شکیبایى کردن براى او.
امام صادق (علیه السّلام)[۵] ضمن خبرى طویل مىفرماید: آدمى با عقل کامل مىشود و همان عقل دلیل و مایه بینش و کلید کار اوست[۶].
امیر المؤمنین على (علیه السّلام) مىفرماید: جبریل پیش آدم (علیه السّلام) آمد و گفت: به من فرمان داده شده است ترا مختار قرار دهم که از این سه چیزى که عرضه مىکنم یکى را برگزینى و دو تاى دیگر را رها کنى. آدم پرسید آن سه چیز چیست؟ گفت: عقل، حیا، دین. آدم گفت من عقل را برگزیدم. جبریل به حیا و دین گفت شما برگردید. گفتند اى جبریل به ما فرمان داده شده است هر جا عقل باشد با او همراه باشیم. جبریل گفت خود دانید و به آسمان بر شد[۷].
امام صادق (علیه السّلام) فرموده است: میان بندگان چیزى کمتر از این پنج چیز بخش نشده است، یقین و خرسندى و شکیبایى و سپاسگزارى و چیزى که این امور با آن تکمیل مىشود عقل است.
پیامبر (صلّى الله علیه و آله) فرمودهاند: خداوند متعال عقل را از پرتو اندوختهیى که در علم ازلى خود بوده و هیچ پیامبر مرسل و فرشته مقربى بر آن آگاه نبوده آفریده است.
علم را روح و نفس عقل قرار داده است و فهم را چهره آن و پارسایى را سر آن و حیا را به منزله دو چشم آن و حکمت را به جاى زبان آن و مهربانى را همت آن و مهر و رحمت را دل آن قرار داده است. سپس بر آن پرده کشانده و با ده چیز آن را توانا ساخته است، با یقین و ایمان و راستى و آرامش و اخلاص و مدارا و دهش و خرسندى و تسلیم و سپاسگزارى. سپس خداى عز و جل به عقل فرمود پشت گردان و پشت گرداند و فرمود روى آور و روى آورد. آنگاه به عقل فرمود سخن بگو. گفت سپاس و ستایش خداوندى راست که او را ضد و مانند و همتا و همسر و شبیه و نظیر نیست، پروردگارى که همه چیز در قبال بزرگى و عظمت او خوار و فروتن است. پروردگار متعال به او گفت سوگند به عزت و جلال خویش که آفریدهیى بهتر از تو و فرمانبردارتر از تو براى خود و شریفتر و بلند مرتبهتر از تو نیافریدهام و نه گرانقدرتر از تو. به وسیله تو است که یکتایى مرا مىپذیرند و پرستش مىشوم و فرا خوانده مىشوم، و با تو است که به من امید مىبندند و به جستجوى من برمىآیند و از من مىترسند و خود را بر حذر مىدارند. ثواب و عقاب هم به تو بستگى دارد.
در این هنگام عقل سر به سجده نهاد و هزار سال در سجده بود. خداوند تبارک و تعالى فرمود سر بردار و چیزى بخواه که داده خواهى شد و شفاعت کن تا شفاعت تو پذیرفته شود. عقل سر برآورد و عرضه داشت پروردگارا از تو مىخواهم که مرا در هر کس مىآفرینى شفیع او قرار دهى. خداى متعال به فرشتگان فرمود گواه باشید که او را در هر کس که بیافرینم شفیع قرار خواهم داد.
امیر المؤمنین على (علیه السّلام) فرموده است: عقلهاى زنان در زیبایى آنان و زیبایى مردان در عقلهاى ایشان است[۸]. همچنین فرموده است: اصل آدمى خرد اوست و عقلش دین اوست و مروت و مردانگى او از پایداریش در گردش ایام معلوم مىشود و مردم از لحاظ رسیدن نسب ایشان تا آدم یکسانند.
از امام رضا (علیه السّلام) پرسیده شد عقل چیست؟ فرمود: فرو خوردن اندوه و غصه و پوشیده داشتن کار از دشمنان و مداراى با دوستان. از امام حسن بن على (علیه السّلام) نظیر این گفتار غیر از مداراى با دوستان نقل شده است.
امیر المؤمنین على (علیه السّلام) فرموده است: سینه عاقل گنجینه راز اوست[۹]. هیچ ثروتى چون عقل نیست و هیچ فقرى چون جهل نیست و هیچ میراثى چون ادب نیست. هر خبرى را که مىشنوید آن را با عقل و اندیشه دریابید نه از روى لفظ آن که راویان علم بسیارند و اندیشهکنندگان در آن اندکند[۱۰]. هیچ مالى سودآورتر از عقل نیست[۱۱] و هیچ عقلى چون تدبیر نیست و براى خردمند روا نیست تلاش کند مگر در سه مورد، اصلاح معاش یا گام برداشتن براى آخرت یا بهره گرفتن از کارى که حرام و ناروا نباشد[۱۲]. خداوند در هیچ مردى عقل را به ودیعه نمىگذارد مگر اینکه روزى او را به وسیله آن نجات مىدهد و رهایى مىبخشد.
روایت است که به پیامبر (صلّى الله علیه و آله) گفته شد عقل چیست؟ فرمودند: عمل به فرمان خداوند، و کسانى که به فرمان خدا کار مىکنند همآنان عاقلانند.
روایت است که پیامبر (صلّى الله علیه و آله) از کنار دیوانهیى گذشتند و پرسیدند او را چه مىشود؟ گفتند او دیوانه است. فرمودند: نه که مغز او بیمار است. دیوانه کسى است که دنیا را بر آخرت برگزیند.
از امیر المؤمنین على (علیه السّلام) از پیامبر (صلّى الله علیه و آله) روایت است که فرمودهاند: براى عاقل در صورتى که عاقل باشد شایسته است اوقات خود را هر روز (شبانروز) به چهار بخش کند، بخشى را به مناجات با خداى خود بگذراند و در بخشى کار خویشتن را محاسبه کند و بخشى را در حضور اهل علم بگذراند که او را در کار دین بصیر گردانند و اندرز دهند و بخشى را هم براى خود و لذتهاى روا و پسندیده دنیایى اختصاص دهد[۱۳].
پیامبر (صلّى الله علیه و آله) فرمودهاند: هر چیز را معدنى است و معدن تقوى دلهاى عاقلان است.
از ابن عباس[۱۴] روایت شده که گفته است: پایه دین بر عقل نهاده شده است، و فرایض در صورت داشتن عقل واجب شده است. پروردگارمان با عقل شناخته مىشود و به وسیله عقل به او توسل مىجویند، و عاقل به پروردگار خود از همه کوششگران بىعقل نزدیکتر است و همانا ذرهیى از کار پسندیده عاقل برتر از کوشش هزار ساله نادان است.
پیامبر (صلّى الله علیه و آله) فرمودهاند: ملاک ارزش مرد عقل اوست و هر کس را که عقل نباشد دین نیست[۱۵].
شاعر گفته است:
«قلب اگر عقل نباشد شکارى است که همچون دیگر اندامها مورد مشورت قرار نمىگیرد. عقل هم اگر رهنمود و توفیق از جانب خداوند نباشد همچون دیگر هواهاى نفس است.» همچنین گفته شده است:
«سختترین عیبهاى آدمى ندانستن عیبهاى خویشتن است و هیچ چیزى بر اقوام دشوارتر از جهل نیست. کسى که در او خیر باشد سهم خود از عقل را از دست نمىدهد و اگر محروم هم باشد با عقل رستگار مىشود.» و نیز شاعر گفته است:
«نگهدارنده عقل حفاظت شده است و به تحقیق هر کس آن را تباه سازد خود تباه است. کسى که عقل را مىافروزد خود رخشنده است، همچنان که بر افروزنده نور خود روشن است. دژ خردمند دژ استوارى است که پایگاهش در کمال رفعت است، او در پیشگاه خداوند به شفاعت عقل به درخت طوبى مىرسد. خداوند به عقل فرخندگى داده و هر کس از آن فرمان بردارى کند رستگار است.»
سخن در ماهیت علوم و فضیلت آن
خداوند متعال در سوره مجادله چنین مىفرماید:
«خداوند بلند مرتبه مىفرماید آنانى را از شما که گرویدهاند و آنانى را که دانش داده شدهاند به مرتبهها و خداوند به آنچه مىکنید آگاه است.»[۱۶] دانش چیزى است که مایه سکون و آرامش نفس است به آنچه که به آن دست مىیابد و عبارت است از اعتقاد به چیزى آنچنان که هست همراه با سکون و آرامش نفس و بر دو نوع است علم ضرورى و علم مکتسب. علم ضرورى عبارت از علومى است که از ناحیه دیگرى غیر از خودمان در ما حاصل مىشود و امکان آن را نداریم که از خویشتن دفع کنیم و مکتسب عبارت از علمى است که به سبب انگیزهها و حالات مختلف در اثر کار و تلاش خودمان به دست مىآید و با علم ضرورى این تفاوت را دارد که آن سرشت و نتیجه کار خداوند در ماست و این حدى است که متکلمان میان این دو قائل شدهاند.
از امام صادق (علیه السّلام) روایت شده است که از قول پیامبر (صلّى الله علیه و آله) نقل مىکرده که مىفرمودهاند: سوگند به کسى که جان من در دست اوست، هیچ چیز با چیزى جمع نشده است که برتر از جمع شدن بردبارى با دانش باشد[۱۷].
و از همان حضرت نقل شده که پیامبر (صلّى الله علیه و آله) فرمودهاند: همنشینى با اهل دین شرف این جهانى و آن جهانى است[۱۸].
و نیز از ایشان نقل شده است که از امیر المؤمنین (علیه السّلام) پرسیدند دانشمندترین
مردم کیست؟ فرمودند: آن کس که علم مردم را با علم خود جمع کند[۱۹].
از امام صادق در باره این حدیث که از پیامبر (صلّى الله علیه و آله) نقل شده است که فرمودهاند برترین جهادها گفتار عدلى در حضور امام ستمگر است، پرسیدند. فرمود: مقصود آن است که او را به اندازه معرفتش پند و اندرز دهد به شرط آنکه بپذیرد و در غیر آن صورت چیزى بر عهده او نیست.
پیامبر (صلّى الله علیه و آله) فرمودهاند: اشراف امت من کسانى هستند که قرآن مىدانند و شب زندهداران. همچنین پیامبر (صلّى الله علیه و آله) فرمودهاند: کسانى که قرآن مىدانند سرشناسان مردم بهشتند، و نیز فرمودهاند: بهترین عبادت آموختن علم دین است، و هم فرمودهاند: دو کلمه را تحمل کنید، کلامى حکمتآمیز از شخص نادان و کلامى نابخردانه از شخص حکیم و از آن درگذرید[۲۰].
پیامبر (صلّى الله علیه و آله) فرمودهاند: دو گروه از امت من اگر صالح باشند همه امت صالحند و چون فاسد باشند همه امت فاسدند. گفته شد اى رسول خدا آن دو گروه کدامند؟ فرمود: فقیهان و امیران[۲۱].
و همان حضرت فرمودهاند: در زندگى خیرى نیست مگر براى دو تن، عالمى که فرمان او را ببرند و مستمعى که گوش دهد[۲۲].
امام صادق (علیه السّلام) فرموده است: ترا از دو خصلت نهى مىکنم که در آن دو مردان هلاک شدهاند. نخست اینکه خدا را به باطل اطاعت کنى (آیین باطلى را دین خدا پندارى)، دو دیگر آنکه چیزى را که نمىدانى براى مردم فتوى دهى.
امیر المؤمنین (علیه السّلام) فرموده است: دو گروه از مردم دنیا پشت مرا شکستهاند، گروهى که به زبان دانا و در نهان فاسقند و گروهى که نادان و پارسایند. آن یکى با زبان خود فسق خویش را پوشیده مىدارد و این یکى با زهد خویش نادانى خود را، بنا بر این از عالم تبهکار و پارساى نادان پرهیز کنید که اینان مایه فتنه هر فریب- خوردهاند و من شنیدم رسول خدا (صلّى الله علیه و آله) مىفرمود: اى على! هلاک امت من به دست منافقان داناست.
پیامبر (صلّى الله علیه و آله) فرمودهاند: بیدارى و شبزندهدارى روا نیست مگر در سه مورد، کسى که براى فرا گرفتن قرآن تلاش کند یا در طلب و جستجوى دانش باشد یا عروسى که او را به خانه شوهر برند.
امام صادق (علیه السّلام) فرموده است: مردم سه نوعند، عالم و متعلم و خس و خاشاک، ما عالمان و شیعیان ما متعلم و دیگر مردم خس و خاشاکند.
امیر المؤمنین (علیه السّلام) فرموده است: پایدارى دین به چهار گروه است، به عالمى که دانش خود را بازگو کند و به آن عمل کند، و به توانگرى که بخل نورزد و بر متدینان انفاق کند، و به مستمندى که آخرت خویش را به دنیا نفروشد، و به نادانى که در طلب دانش تکبر نفروشد. و هر گاه دانا دانش خود را پوشیده دارد و توانگر به مال خود بخل ورزد و مستمند آخرت خود را به دنیا بفروشد و نادان در طلب دانش تکبر کند جهان در پى آن به قهقرى بر خواهد گشت. بسیارى مسجدها شما را فریب ندهد و حال آنکه اهواء قوم متفاوت است. گفته شد اى امیر مؤمنان زندگى در آن زمان چگونه است؟ فرمود: به ظاهر با آنان معاشرت کنید و در باطن با آنان مخالفت کنید، و به هر حال براى آدمى آنچه به دست آورد خواهد بود و با کسى که دوست مىدارد محشور خواهد شد، با وجود آن منتظر فرج و گشایش از خداوند متعال باشید[۲۳].
امام صادق (علیه السّلام) فرموده است: دانش گنجینههایى است که پرسیدن، کلیدهاى آن است. بپرسید، خدایتان رحمت کناد که در این کار به چهار تن پاداش داده مىشود: پرسنده، پاسخ دهنده، شنونده و هر کس ایشان را دوست بدارد[۲۴].
همان حضرت فرموده است: برخى از علما دوست مىدارند دانش خود را فقط اندوخته کنند و کسى از آن بهرهیى نبرد، این گروه در طبقه نخست آتش خواهند بود. برخى از علما چنانند که اگر پند داده شوند از آن ننگ مىدارند و چون پند بدهند تندى مىکنند، این گروه در طبقه دوم آتش خواهند بود. برخى از علما چنانند که دانش خود را به توانگران ارزانى مىدارند و چیزى از آن را براى مستمندان ارزانى نمىدارند، اینان در طبقه سوم آتشند. برخى از علما نسبت به دانش خود همچون ستمگران و پادشاهان رفتار مىکنند و اگر چیزى از سخن او را رد کنند یا نسبت به کارى از کارهاى او کوتاهى شود خشمگین مىشوند، اینان در طبقه چهارم دوزخند. برخى از علما احادیث یهودیان و مسیحیان را فرا مىگیرند که به آن وسیله دانش و حدیث ایشان مایه گیرد و افزون شود، اینان در طبقه پنجم دوزخند.
برخى از علما خود را در معرض فتوى دادن قرار مىدهند و مىگویند از ما بپرسید و حال آنکه ممکن است یک کلام هم درست نگویند و خداوند کسانى را که کارى را بخود مىبندند دوست ندارد، اینان در طبقه ششم دوزخند. برخى از علما دانش خود را سنگ فلاخن و تیر قرار مىدهند، اینان در طبقه هفتم دوزخند.
امام باقر (علیه السّلام) فرمودهاند، که پیامبر (صلّى الله علیه و آله) فرمودهاند: خداوند به چیزى برتر از عقل پرستش نشده است و مؤمن عاقل نخواهد بود مگر آنکه ده خصلت در او از علم وجود داشته باشد:[۲۵] خیر از او مورد آرزو باشد و از شر او ایمن باشند. نیکى و خیر اندک را از غیر خود بسیار بشمرد، و نیکى و خیر بسیار را از خود اندک شمرد.
در همه عمر خویش از جستجوى دانش خسته نشود. خود را در جستجوى نیازمندىها دیگر نسازد. فروتنى نزد او دوستتر از عزت و توانگرى باشد و فقر دوستتر از ثروت. بهره او از دنیا قوت روزانه اوست و خصلت دهم که بسیار مهم و ارزشمند است این است که هیچ کس را نبیند مگر اینکه بگوید او از من بهتر است و به هر حال مردم دو گروهند، برخى از او بهتر و پرهیزگارترند و برخى از او بدتر و فرومایهتر، هر گاه کسى را ببیند که از او بهتر و پرهیزگارتر باشد، براى او فروتنى و تواضع کند تا به او ملحق شود و هر گاه کسى را ببیند که از او بدتر و فرومایهتر است بگوید این ظاهر اوست، شاید باطن او خیر باشد و فرجامش به نیکى باشد، و اگر چنین کند همانا برترى یافته و بر مردم روزگار خود سرورى خواهد داشت.
و پیامبر (صلّى الله علیه و آله) فرمودهاند: هر کس از امت من چهل حدیث از سنت من حفظ کند، من روز رستاخیز شفیع او خواهم بود[۲۶].
و همان حضرت فرمودهاند: هر کس از امت من چهل حدیث از من در امر دین خود بیاموزد و قصد او رضاى خداوند و براى قیامت باشد، خداوند روز رستاخیز او را فقیه و عالم مبعوث مىفرماید.
امام صادق (علیه السّلام) فرموده است: هر کس چهل حدیث از احادیث ما را در مورد حلال و حرام حفظ کند، خداوند او را در رستاخیز فقیه و عالم برمىانگیزد و او را عذاب نمىکند.
امام سجاد فرمودهاند: حق آن کس که به تو علم مىآموزد بر تو این است که در بزرگداشت او و احترام به مجلس او کوشا باشى و به او روى آورى و سخن او را نیکو بشنوى و با صداى بلند با او سخن نگویى و به هیچ کس که از او چیزى مىپرسد پاسخ ندهى تا خود او پاسخ دهد و در مجلس او با کسى سخن نگویى و از هیچ کس در حضور او غیبت نکنى و چون از او در حضور تو نام برده شود باید از او دفاع کنى و عیبهاى او را پوشیده دارى و خصلتهاى پسندیدهاش را بازگو و آشکار کنى و با هیچ یک از دوستانش ستیز نکنى و اگر چنین کنى فرشتگان خداوند به سود تو گواهى خواهند داد که تو انصاف دادهاى و علم او را براى خداوند متعال فرا گرفتهاى نه براى مردم[۲۷].
امیر المؤمنین (علیه السّلام) فرموده است: هر کس با رغبت مسلمان شود و قرآن را آشکارا بخواند (بتواند ظاهر قرآن را بخواند) براى او هر سال در خزانه مسلمانان دویست دینار کامل است، و اگر در این جهان از آن محروم شود، روز رستاخیز آن را به تمام و کمال دریافت خواهد کرد و در آن روز چه نیازمند به آن خواهد بود.
امام صادق (علیه السّلام) فرموده است: همانا که من به سه تن مهرورزى مىکنم و سزاوار آنند که به ایشان مهرورزى شود، عزیزى که پس از عزت خوار شده باشد و توانگرى که پس از دولتمندى نیازمند شده باشد و دانشمندى که خویشاوندانش و نادانان نسبت به او بىحرمتى روا دارند.
پیامبر (صلّى الله علیه و آله) فرمودهاند: داناترین مردم کسى است که دانش مردم را با دانش خود جمع کند و گرانسنگتر مردم آن است که بیشتر علم داشته باشد و سبک بها- ترین آنان آن است که کمتر علم داشته باشد. سزاوارتر مردم به حق آن است که از همگان به حق بیشتر عمل کند و استوارترین مردم آن است که از جاهلان بگریزد.
پیامبر (صلّى الله علیه و آله) فرمودهاند: هر گاه مؤمن بمیرد و از او یک برگ باقى بماند که بر آن علمى باشد، همان برگ روز رستاخیز پرده میان او و آتش خواهد بود و خداوند در قبال هر حرفى که بر آن برگ نوشته شده است، شهرى به او مىبخشد که هفت بار گستردهتر از جهان است و هر مؤمنى که ساعتى کنار عالمى بنشیند خدایش او را ندا مىدهد که کنار محبوب من نشستى و سوگند به عزت و جلال خودم که ترا در بهشت مسکن مىدهم و در نظرم مهم نیست.
و همان حضرت (صلّى الله علیه و آله) فرمودهاند: هر کس راهى را به قصد طلب علم بپیماید، خداوند براى او راهى به بهشت مىگشاید و همانا فرشتگان براى طالب علم و خشنودى او بال رحمت مىگسترند و همانا براى طالب علم هر چه در آسمان و زمین است آمرزش خواهى مىکند حتى ماهیان دریا و برترى عالم بر عابد چون برترى ماه شب چهاردهم بر دیگر ستارگان است و همانا عالمان وارثان پیامبرانند و همانا اگر چه پیامبران درهم و دینارى به ارث نمىگذارند ولى علم و دانش را به ارث مىگذارند. هر کس از علم چیزى فرا گیرد بهترین بهره را برده است[۲۸].
امیر المؤمنین على (علیه السّلام) فرموده است:[۲۹] علم بیاموزید که آموختن آن حسنه است و گفتگوى علم تسبیح است و جستجوى آن جهاد است و آموزش آن به کسى که نمىداند صدقه است و علم براى عالمان موجب قربت به خداوند است که مایه دانستن حلال و حرام است. طالب علم را خود علم به سوى بهشت مىبرد و انیس وحشت و دوست هنگام تنهایى و سلاح در مقابل دشمن و زیور دوستان است.
خداوند با علم گروهى را بلند مرتبه مىفرماید و آنان را پیشوایان خیر و نیکى قرار مىدهد که به آنان اقتداء مىشود، به کارهاى ایشان نگریسته مىشود و آثارشان مورد اقتباس قرار مىگیرد و فرشتگان به دوستى با ایشان رغبت مىکنند و با بالهاى خود در نماز آنان را مسح مىکنند که علم مایه زندگى دلها و فروغ چشمها از تاریکى و مایه نیروى بدنها از ناتوانى است. خداوند عالمان را در منازل ابدال فرو مىآورد و همنشینى با برگزیدگان را در این جهان و آن جهان به آنان ارزانى مىدارد. به وسیله علم است که خداوند اطاعت و پرستش مىشود و با علم خداوند شناخته و یکتاپرستى مىشود. پیوند خویشاوندى با علم پیوند مىیابد و به یارى آن حلال و حرام شناخته مىشود. علم پیشرو عقل است و عقل تابع اوست. خداوند علم را به خوشبختان الهام مىفرماید و بدبختان را از آن محروم مىسازد.
همچنین امیر المؤمنین (علیه السّلام) فرموده است: جویندگان این علم سه گروهند، بر شماست که صفات و حالات ایشان را بشناسید. گروهى از ایشان علم را براى ستیزه و بدون آنکه به آنان معتقد باشند فرا مىگیرند. گروهى دیگر براى بلند مرتبه شدن و فریب فرا مىگیرند و گروهى براى فقه و عقل. گروه نخست را مىبینى که آزار دهندهاند و ضمن گفتگو با مردم ستیزهگرند، به ظاهر جامه خشوع پوشیده و حال آنکه از پارسایى خالى هستند و خداى سینه آنان را فرو مىکوبد و بینى آنان را مىبرد. گروه دوم بر همگنان خود تکبر مىکنند و حال آنکه براى توانگران فروتنى مىکنند، حلواى توانگران را هضم مىکند و دین خود را در هم مىشکند. خداوند بینش چنین کسى را کور مىکند و نشان او را از آثار دانشمندان از میان مىبرد.
گروه سوم را در حال غم و اندوه مىبینى که شب را در کاشانه خود برپاست، یا در روپوش خود خمیده است. از همگان ترس و بیم دارد مگر از برادران مورد اعتمادش، خداوند ارکان او را استوار مىدارد و روز رستاخیز امانش مىدهد[۳۰].
امام صادق (علیه السّلام) فرموده است: روز رستاخیز خداى عز و جل همه خلق را در زمین هموارى گرد مىآورد و ترازوها نهاده مىشود. خون شهیدان با مرکب عالمان سنجیده مىشود و مرکب عالمان بر خون شهیدان برترى مىیابد.
امام باقر (علیه السّلام) فرموده است: قاریان قرآن سه گونهاند،[۳۱] مردى که قرآن مىخواند و آن را براى خود کالایى فرض مىکند که به آن وسیله پادشاهان را جلب کند و بر مردم برترى جوید و مردى که قرآن مىخواند، حروف آن را حفظ مىکند و حدود آن را تباه مىسازد و مردى که قرآن مىخواند، داروى قرآن را بر درد دل خویش مىنهد، شب را با آن شب زندهدار است و روز را با آن تشنه است (کنایه از قیام شب و صیام روز) و در مساجد و جایگاههاى نماز احکام آن را بر پا مىدارد و به خاطر آن از بستر دورى مىگیرد. خداوند به پاس ایشان بلا را برطرف مىسازد و به حرمت ایشان از دشمنان دولت را بر مىگرداند و به پاس ایشان از آسمان باران مىبارد و به خدا سوگند که میان قرآنخوانان، این گروه از کبریت احمر کمیابترند.
امام صادق (علیه السّلام) فرموده است: دانش را بجویید و همراه آن با بردبارى و وقار خود را بیارایید و براى کسى که دانش به او مىآموزید فروتن باشید و هم براى کسى که از او دانش فرا مىگیرید، و عالم ستمگر نباشید که باطل حق شما را هم از میان ببرد[۳۲].
پیامبر (صلّى الله علیه و آله) فرمودهاند: هر کس به قیاسها عمل کند، همانا خود هلاک شده است و دیگران را به هلاک انداخته است و هر کس براى مردم فتوى دهد و حال آنکه ناسخ را از منسوخ و محکم را از متشابه نشناسد، خود هلاک شده است و دیگران را به هلاک انداخته است[۳۳]. و نیز فرمودهاند: کسى که بدون بصیرت کار کند، همچون راهروى است که در غیر راه حرکت کند و شتاب حرکت، او را از راه درست بیشتر دور مىکند.
امیر المؤمنین على (علیه السّلام) فرموده است: کسى که در طلب علم مىرود، همچون کسى است که در راه خدا جهاد مىکند. همانا طلب علم بر هر مسلمان واجب است و چه بسیار مؤمنى که در طلب علم از خانه خود بیرون مىرود و باز نمىگردد، مگر اینکه گناهانش آمرزیده است.
و فرموده است: دانش میراثى گرامى است و فرهنگها زیورهاى نو است و اندیشه، آینه صاف و پاک است. قیمت هر کس چیزى است که آن را نیکو بداند.
هیچ علمى چون نظر نیست و هیچ شرفى چون دانش نیست[۳۴].
کمیل بن زیاد[۳۵] مىگوید: امیر المؤمنین على بن ابى طالب (علیه السّلام) دست مرا گرفت و با خود به جبانه (صحرا) برد[۳۶] و چون به صحرا رسید، آهى کشید و سپس فرمود:
اى کمیل! همانا این دلها ظرفهایى است که بهترین آن دلى است که گنجایش بیشتر داشته باشد. اکنون آنچه را به تو مىگویم به خوبى حفظ کن: مردم سه دستهاند؛ عالم خداشناس و طالب علمى که بر راه رهایى یافتن است و مگسان کوچک و ناتوان پیروان هر آواز دهنده و به هر سو که باد بوزد مىروند. اینان از پرتو دانش فروغى نگرفتهاند و به پایه استوارى پناه نبردهاند. اى کمیل! دانش بهتر از مال است، که دانش ترا پاسدارى مىکند و تو باید از مال پاسدارى کنى و مال را بخشش و هزینه مىکاهد، در حالى که دانش بر اثر بخشش فزونى مىیابد و پرورده به مال با از میان رفتن آن از میان مىرود. اى کمیل! شناخت علم آیین واجب (همچون دین) است، در زندگى آدمى موجب اطاعت او (از خداوند) است و پس از مرگش موجب نیکنامى است. علم حاکم است و مال محکوم (با تشخیص علم مال را اندوخته یا هزینه مىکنى). گنجینه داران مال در حالى که زندهاند نابود شدهاند (گرفتار سرکشى و هلاک معنوى مىشوند) و دانشمندان تا روزگار باقى باشد باقى هستند، گر چه کالبدهاى ایشان از دست رفته ولى ارواح آنان در دلها موجود است[۳۷].
پیامبر (صلّى الله علیه و آله) فرمودهاند: روز رستاخیز سختترین عذاب مردم در باره کسانى است که پیامبرى یا یکى از پدر و مادر خود را کشته باشند، یا دانشمندى که از علم او بهرهیى برده نشود[۳۸].
و نیز فرمودهاند: عالمان این امت دو گروهند، گروهى که خداوند به آنان دانش ارزانى فرموده است و آنان با دانش رضاى خداوند و سعادت جهان دیگر را طلب مىکنند و آن را براى مردم بذل مىکنند و طمع و آزى ندارند و دانش خود را به بهاى اندک نمىفروشند. براى اینان همه جانداران دریا و خشگى و پرندگان آسمان آمرزش خواهى مىکنند و به پیشگاه الهى وارد مىشوند در حالى که سرور و شریفند. گروه دیگر، خداوند به آنان دانش ارزانى فرموده است ولى آنان در آن باره بر بندگان خدا بخل مىورزند و آزمند مىشوند و آن را به بهاى اندک مىفروشند.
اینان روز قیامت به لگامهاى آتشین لگام زده مىشوند و فرشتهیى از فرشتگان، در حضور همگان، ندا مىدهد که این فلان پسر فلان است، خدایش در جهان دانش ارزانى داشت ولى او بر بندگان از بخشش آن بخل ورزید، و همچنان تا از حساب فارغ شود، آن فرشته ندا مىدهد.
از على بن ابى طالب (علیه السّلام) روایت است که پیامبر (صلّى الله علیه و آله) چنین فرمودهاند: هر کس علم را براى خدا طلب کند، به هر مرحله از آن که برسد، در نفس خود نرمى بیشتر احساس مىکند و نسبت به مردم فروتنتر مىشود و بر بیم او از خدا و کوشش او در دین افزوده مىشود، و این کسى است که از علم بهرهمند مىشود و باید آن را آموزش دهد. و هر کس علم را براى امور دنیا و منزلت پیش مردم و بهرهورى در پیشگاه پادشاه بیاموزد، هر چه از آن به او برسد، موجب خود بزرگ بینى و فخر فروشى بیشتر او به مردم مىشود و مایه فریب خوردن بیشتر او در قبال خداوند و ستم به دین مىشود. چنین کسى از دانش بهرهمند نمىشود و از دلیل و برهان نسبت به خود عاجز مىماند و روز رستاخیز مایه زبونى و پشیمانى بیشتر او خواهد بود.
پیامبر (صلّى الله علیه و آله) فرمودهاند: چون آدمى مىمیرد عمل او قطع مىشود مگر در سه مورد، دانشى که از آن بهره برده شود یا صدقهیى که براى او جارى باشد یا فرزند شایستهیى که براى او دعا کند[۳۹].
و نیز فرموده است: روز رستاخیز نخست شفاعت پیامبران پذیرفته مىشود و سپس شفاعت عالمان و پس از آن شفاعت شهیدان[۴۰].
ابن عباس گفته است: سلیمان نبى میان گزینش دانش و پادشاهى و مال مخیر شد. دانش را برگزید، همراه آن پادشاهى و مال هم به او داده شد.
لقمان به پسرش فرمود: پسرکم! با دانشمندان همنشینى کن و زانو به زانوى ایشان بنشین که خداى عز و جل دلها را به پرتو حکمت زنده مىکند، همچنان که زمین را با باران آسمان زنده مىفرماید.
امیر المؤمنین على (علیه السّلام) فرموده است: اى مؤمن! این دانش و فرهنگ ارزش جان تو است. در فرا گرفتن آن بکوش که هر چه علم و فرهنگ تو افزوده شود بر ارج و منزلت تو افزوده مىشود و همانا به یارى دانش است که به خداوندت رهنمون مىشوى و به یارى فرهنگ و ادب مىتوانى خدمت خدایت را پسندیده انجام دهى و در اثر آن بنده سزاوار دوستى و قرب به خدا مىشود. پند و اندرز را بپذیر تا از عذاب رهایى یابى.
پیامبر (صلّى الله علیه و آله) فرمودهاند: دانش را بجویید هر چند در چین باشد که طلب دانش بر هر مسلمانى واجب است[۴۱].
و فرمودهاند: یک ساعت عالم که بر بستر خویش تکیه زند و در عمل خویش بنگرد، بهتر از عبادت هفتاد سال عابد است.
و نیز فرمودهاند: عالم هفتاد درجه بر عابد برترى دارد که میان هر دو درجه فاصله هفتاد سال دویدن اسب است و این به آن سبب است که شیطان براى مردم بدعت مىنهد، عالم آن را مىبیند و از آن نهى مىکند ولى عابد به عبادت خود روى آورده است و به آن توجه نمىکند و آن را نمىشناسد[۴۲].
و فرمودهاند: هر کس یک مسأله بیاموزد، روز رستاخیز هزار گردن بند نور بر گردنش آویخته مىشود و هزار گناهش آمرزیده مىشود و براى او شهرى زرین ساخته مىشود و به شمار موهاى بدنش براى او پاداش حج و عمره منظور مىشود.
یکى از صحابه روایت مىکند که مردى از انصار به حضور پیامبر (صلّى الله علیه و آله) آمد و گفت: اى رسول خدا! اگر حضور در تشییع جنازه و حضور در محضر عالم باشد، شما کدامیک را بیشتر دوست دارید که حاضر شوم؟ فرمودند: اگر کسانى هستند که جنازه را جمع و دفن کنند، همانا حضور در مجلس عالم برتر از هزار تشییع جنازه و هزار عیادت بیمار و شب زنده دارى هزار شب و روزه گرفتن هزار روز و صدقه دادن هزار درهم به مستمندان و هزار حج مستحب و هزار جهاد مستحب است که به مال و جان خود در راه خدا جهاد کنى و همه اینها کجا قابل مقایسه با محضر عالم است، مگر نمىدانى که خداوند به کمک عالم پرستش و اطاعت مىشود و خیر دنیا و آخرت همراه علم است و شر دنیا و آخرت همراه نادانى[۴۳].
و پیامبر (صلّى الله علیه و آله) فرمودهاند: آیا به شما خبر دهم از گروههایى که پیامبران و شهیدان نیستند و روز رستاخیز پیامبران و شهیدان به جایگاههاى ایشان در پیشگاه الهى که بر منابر نور است غبطه مىخورند؟ گفته شد: اى رسول خدا ایشان کیستند؟
فرمودند: آنانى هستند که محبت خدا را در دلهاى بندگانش مىافکنند و بندگان را هم محبوب خداوند قرار مىدهند. گفتیم: محبت خدا را بر دل بندگان افکندن فهمیدیم ولى بندگان را چگونه محبوب خداوند قرار مىدهند؟ فرمودند: بندگان را به آنچه خداوند دوست دارد فرمان مىدهند و از آنچه ناخوش مىدارد باز مىدارند و هر گاه اطاعت کنند خداوند ایشان را دوست مىدارد.
و پیامبر (صلّى الله علیه و آله) فرمودهاند: هر کس یک باب از علم فرا گیرد که براى رضاى خداوند به مردم بیاموزد، خداوندش پاداش هفتاد پیامبر ارزانى مىدارد.
و نیز فرمودهاند: هر کس یک باب از علم بیاموزد، چه به آن عمل کند و چه عمل نکند، برتر از آن است که هزار رکعت نماز مستحب گزارد.
شاعر چنین سروده است:
«بهره گرفتن از دانش را هرگز رها مکن که بهرهگیرى از دانش بهترین غنیمت است. براى آنچه که فرا نگرفتهاى آموزنده باش و آنچه را فرا گرفتهاى بیاموز.» «هر گاه مشک مشام مردم را عطر آگین مىسازد، براى من فقط رایحه خوش مرکب کافى است. هیچ چیز نیکوتر از قلم نیست با آنکه بر کرانههاى آن اثر سیاهى است.»
«هر کس دانشمند باشد برتر قوم مىشود، هر چند میان قوم خود والاگهر نباشد، و اگر به سرزمینى برود در آنجا به یارى دانش خود زندگى مىکند و دانشمند در هیچ شهر غریب نیست. دانش را نور مىبینیم و فرهنگ را زیور. از آن دو با رغبت بهره بگیر. آن دو جمع نمىشود مگر براى کسى که عقل او صحیح باشد و چه بسیار دانا که عاقل نیست.» «در دانش شکوه و مهابت است و دانش سودبخشتر از گنجینههاى گوهر است. گنجینهها در طول زمان و با هزینه کردن نابود مىشود و حال آنکه دانش تا روزگاران باقى است پایدار مىماند.» «در هر سرزمین دانشمندان و فرزندان دانا و گرامى ایشان، چراغهاى همگانند که اگر دانش ایشان در هر رشته همچون نور ماه بدون آنکه ابر باشد نتابد، همانا پس از مدتى دین کهنه و فرسوده مىشود همچنان که نشانههاى ریسمانهاى پوسیده از میان مىرود.» «دانش بهترین خواسته و چیزى است که به دست مىآید، زیرا دانش ناپسند موجود نیست و حال آنکه همه چیزهاى دیگر به دو نوع پسندیده و نکوهیده تقسیم شده است.»[۴۴]
پی نوشت:
[۱] آیه ۱۸۷ از سوره سوم( آل عمران).
[۲] آیه ۵۶ از سوره بیستم( طه).
[۳] آیه ۴ از سوره هشتاد و نهم( الفجر).
[۴] . در حدیث چهاردهم کتاب العقل و الجهل اصول کافى،( ص ۲۴، ج اول، چاپ اسلامیه) دوستى( حب) از سپاهیان عقل شمرده شده است. م.
[۵] در متن گاه کنیه معروف ایشان که ابو عبد الله است آمده است ولى چون نام ایشان و لقب صادق براى عموم مشهورتر است در ترجمه از القاب مشهور ائمه استفاده خواهد شد. م.
[۶] تمام این حدیث در صفحه ۲۹ جلد اول کافى، ذیل شماره ۲۲ آمده است. م.
[۷] . این حدیث در صفحه ۱۱ جلد اول کافى به همین صورت آمده است. م.
[۸] . این گفتار به نقل حضرت صادق از امیر المؤمنین( علیهما السّلام) در صفحه ۲۳۴ معانى الاخبار صدوق، چاپ ۱۳۶۱، آمده است. م.
[۹] . در صفحات ۱۰۹۰، ۱۱۳۰، ۱۱۳۹ و ۱۲۷۱ نهج البلاغه چاپ آقاى فیض- الاسلام آمده است. توجه خواهید فرمود که در برخى چاپها ۱۰ صفحه پس و پیش است. م.
[۱۰] . در صفحات ۱۰۹۰، ۱۱۳۰، ۱۱۳۹ و ۱۲۷۱ نهج البلاغه چاپ آقاى فیض- الاسلام آمده است. توجه خواهید فرمود که در برخى چاپها ۱۰ صفحه پس و پیش است. م.
[۱۱] . در صفحات ۱۰۹۰، ۱۱۳۰، ۱۱۳۹ و ۱۲۷۱ نهج البلاغه چاپ آقاى فیض- الاسلام آمده است. توجه خواهید فرمود که در برخى چاپها ۱۰ صفحه پس و پیش است. م.
[۱۲] . در صفحات ۱۰۹۰، ۱۱۳۰، ۱۱۳۹ و ۱۲۷۱ نهج البلاغه چاپ آقاى فیض- الاسلام آمده است. توجه خواهید فرمود که در برخى چاپها ۱۰ صفحه پس و پیش است. م.
[۱۳] . نظیر این گفتار از قول امیر المؤمنین على( علیه السّلام) در صفحه ۱۴۰ تحف العقول ابن شعبه آمده است. م.
[۱۴] . عبد الله ابن عباس، متولد ۳ سال قبل از هجرت و درگذشته ۶۸ هجرى و پسر عموى حضرت ختمى مرتبت است که ۱۶۶۰ حدیث از او نقل شده است. رک. به: زرکلى، الاعلام، ص ۲۲۹، ج ۴٫ م.
[۱۵] این حدیث در صفحه ۲۴۹ جلد دوم عقد الفرید ابن عبد ربه هم آمده است. م.
[۱۶] . بخشى از آیه ۱۳ سوره ۵۸( مجادله).
[۱۷] . طبرانى در معجم الاوسط و دارمى نظیر آن را در صفحه ۱۳۹ جلد اول سنن خود آورده است. م.
[۱۸] . صدوق( رضی الله عنه) در ثواب الاعمال و امالى آورده است، به نقل از صفحه ۱۹۹ جلد اول بحار الانوار. م.
[۱۹] . صدوق( رضی الله عنه) در خصال آورده است، به نقل از صفحه ۱۶۷ جلد اول بحار الانوار. م.
[۲۰] . ابن شعبه حرانى در تحف العقول( ص ۴۱، چاپ ۱۳۹۴ قمرى، قم) آورده است. م.
[۲۱] . ابن شعبه حرانى در تحف العقول( ص ۳۶، چاپ ۱۳۹۴ قمرى، قم) آورده است. م.
[۲۲] . صدوق در خصال نقل کرده است، به نقل از صفحه ۱۶۸ جلد اول بحار الانوار. م.
[۲۳] . این گفتار با تفاوتهاى مختصر و کم و بیش در صفحه ۱۲۵۱ نهج البلاغه چاپ آقاى فیض الاسلام آمده است. م.
[۲۴] . در صفحه ۱۹۷ جلد اول بحار چاپ آقاى آخوندى، به نقل از صحیفه الرضا و از حضرت رضا( علیه السّلام) آمده است. م.
[۲۵] . صفحه ۱۰۸ جلد اول بحار چاپ آقاى آخوندى به نقل از خصال صدوق آمده است. م.
[۲۶] . این حدیث را ابن عبد البر از قول ابن عمر نقل کرده است. رک به: محجه البیضاء حاشیه صفحه ۱۵، ج ۱٫ م.
[۲۷] . با اندک تفاوتى در صفحه ۱۸۷ تحف العقول ابن شعبه حرانى آمده است. م.
[۲۸] . نخستین حدیثى است که در باب ثواب العالم و المتعلم در اصول کافى آمده است( ص ۴۲، ج ۱، چاپ اسلامیه) و به نقل از امالى صدوق در صفحه ۱۶۴ جلد اول بحار چاپ آقاى آخوندى با توضیح آمده است. م.
[۲۹] . به نقل از امالى صدوق در صفحه ۱۶۶ جلد اول بحار آمده است. م.
[۳۰] . در کتاب فضل القرآن اصول کافى، ص ۴۳۵، ج ۴، چاپ علمیه، تهران، با اندک تفاوت لفظى و کم و بیشى آمده است. م.
[۳۱] . در صفحه ۶۱ جلد اول اصول کافى، چاپ علمیه، تهران، با اندک اختلافى در الفاظ از امام صادق( علیه السّلام) آمده است. م.
[۳۲] . نخستین حدیثى است که در باب صفات عالمان در صفحه ۴۴ جلد اول اصول کافى آمده است. م.
[۳۳] . حدیث نهم است در باب نهى از سخن گفتن بدون علم، صفحه ۵۲ همان جلد اصول کافى. م.
[۳۴] . بخشى از آن در صفحه ۱۰۷۹ نهج البلاغه چاپ آقاى فیض الاسلام آمده است. م.
[۳۵] . کمیل بن زیاد متولد ۱۲ و درگذشته ۸۲ هجرى قمرى، از اصحاب مخصوص امیر المؤمنین على( علیه السّلام) که به دست حجاج بن یوسف ثقفى کشته شد. رک. به: زرکلى، الاعلام، ص ۹۳، ج ۶٫ م.
[۳۶] . جبانه: به فتح اول و تشدید دوم به معنى صحراست و در لهجه اهالى کوفه معنى گورستان هم مىدهد. رک. به: یاقوت، معجم البلدان، ص ۴۵، ج ۳، چاپ ۱۹۰۶ میلادى، مصر. م.
[۳۷] . با تفاوتهاى لفظى مختصرى در صفحه ۱۱۳ تحف العقول ابن شعبه حرانى و در صفحات ۳۴۶- ۳۵۰ جلد ۱۸ شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، چاپ محمد ابو الفضل ابراهیم، مصر، ۱۹۶۳ میلادى، آمده است. م.
[۳۸] . بخشى از این حدیث با اندک تفاوتى در معجم الصغیر طبرانى و شعب الایمان بیهقى آمده است، به نقل از حاشیه صفحه ۱۲۵ جلد اول محجه البیضاى فیض کاشانى. م.
[۳۹] . بغوى درگذشته ۲۴۴ در مسند خود و در المصابیح، ج ۱، ص ۲۰، و ابن عبد البر در صفحه ۱۴ المختصر آوردهاند، به نقل از حواشى صفحه ۲۰ جلد اول محجه البیضاء. م.
[۴۰] . ابن ماجه در سنن خود به شماره ۴۲۰۹ و حمیرى در صفحه ۳۱ قرب الاسناد آوردهاند. م.
[۴۱] . طبرانى در معجم الکبیر، بیهقى در شعب الایمان و خطیب در تاریخ بغداد، ص ۳۴۶، ج ۹، آوردهاند. م.
[۴۲] . براى اطلاع از حدیث دیگرى که نظیر این حدیث است، رک. به: تفسیر کشاف زمخشرى، ص ۳۹۳، ج ۴، و به متن و حاشیه دوم صفحه ۱۷، جلد اول محجه البیضاء. م.
[۴۳] . نظیر این حدیث با تفاوتهایى به نقل از جامع الاخبار، در صفحه ۲۰۳، جلد اول بحار چاپ آقاى آخوندى آمده است. م.
[۴۴] روضه الواعظین (ترجمه)، ج۱، ص: ۳۷