اشاره:
امامان شیعه ـ سلام الله علیهم اجمعین ـ هادیان خلق به بهترین شیوه زندگىاند آن چنان که قرآن کریم بهترین برنامه را در این زمینه عرضه مىکند: «انّ هذا القرآن یهدى للّتى هى اقوم؛۱ همانا این قرآن به بهترین راه هدایت مىکند». این دو (قرآن و عترت) عهدهدار سعادت انسان، در زندگى این جهان و جهان دیگرند. بدیهى است براى ایفاى این رسالت بزرگ باید تمام زمینهها و شرایط مناسب باشد. از جمله مهمترین آنها آشنایى با جلوههاى «سیاست» است. نمىتوان ادعاى اداره همه شؤون زندگى را بدون آشنایى عمیق با تدبیر و سیاست داشت و امامان(ع) این آشنایى عمیق را در وجود خود دارند، آن چنان که پیامبران بزرگ ـ که عهدهدار رهبرى مردم بودند ـ و
به ویژه پیامبراکرم(ص) از این خصیصه ارزشمند برخوردار بودند. در روایتى آمده است: «کان بنواسرائیل تسوسهم انبیاءهم» در میان بنىاسرائیل این انبیا بودند که مدیریت کرده و سیاستمدارشان بودند۲ و به تعبیر زیباى حضرت امام خمینى(ره): «انبیا ـ علیهم السلام ـ شغلشان سیاست است و دیانت همان سیاستى است که مردم را از این جا حرکت مىدهد و به تمام چیزهایى که به صلاح ملت و مردم است هدایت مىکند.»۳
در روایتى حضرت امام صادق(ع) پیامبر بزرگ اسلام(ص) را «سیاستمدار» بندگان خدا معرفى مىکند:«… ثمّ فوّض الیه امر الدین و الامه لیسوس عباده؛۴ آن گاه خداوند امور دین و امّت را به او واگذاشت تا امور بندگان را تدبیر کند».
همین خصیصه براى امامان ما نیز هست، در زیارت معتبر «جامعه»، امامان را «ساسه العباد» یعنى سیاستمداران بندگان خدا مىخوانیم.
در روایتى بسیار جامع پیرامون ویژگىهاى امام مىخوانیم که حضرت امام رضا(ع) از ویژگىهاى امام علم به سیاست را ذکر مىکند: «عالم بالسیاسه»۵
پرواضح است سیاستى که از آن سخن مىگوئیم به معناى تدبیر درست اداره جامعه اسلامى و راهنمایى مردم به مصالح است که معناى لغوى سیاست نیز چیزى جز این نیست.
ابوالبقاء گوید: «السیاسه استصلاح الخلق بارشادهم الى الطریق المنجى فى العاجل والآجل»؛۶ سیاست عبارت است از یافتن صلاح بندگان و راهنمایى آنان به راه نجات در حال و آینده».
جویرى گوید: «سست الرعیًّه سیاسه وسوس الرجل امورالناس على ما لم یسع فاعله اذا ملک امرهم»۷ رعیت را سیاست کردم یا فلان مرد امور مردم را سیاست کرد، در امورى که توانایى انجام آن را ندارند». (به معناى آن است که اختیار آنان را به دست گرفت).
در روایتى جامع امام حسن(ع)، رعایت حقوق خداوند، حقوق زندگان و حقوق مردگان را سیاست نامیده است و از جمله فرموده است: «… و ان تخلص لولیّالامر ما اخلص لامته و ان ترفع عقیرتک فى وجهه اذا حادّ عن الطریق السوی…»۸ سیاست آن است که نسبت به رهبر جامعه اسلامى اخلاص (علاقه و اطاعت) داشته باشى تا آن گاه که او خیرخواه امت اسلام بود، و آن گاه که از صراط مستقیم بیرون رفت با او برخورد کرده در مقابلش بایستی…».
و در یک کلام داشتن موضع مناسب در مسائل اجتماعى و سیاسى و هدایت مردم به این موضع مفهوم سیاست است.
امام خمینى (ره) سیاست را بردو قسم کردهاند: ۱ـ سیاست شیطانی؛ ۲ـ سیاست الهی.
(وقتى رئیس ساواک به امام گفت سیاست عبارت است از دروغ، خدعه، فریب، پدرسوختگی، امام به او فرمود این سیاست مال شما!)
«اما سیاست به معناى این که جامعه را راه ببرد و هدایت کند به آن جایى که صلاح جامعه و افراد است این در روایات ما براى نبیّاکرم(ص) با لفظ سیاست ثابت شده است و در دعا و زیارت جامعه است که «ساسهالعباد».۹
سیاست الهى از ویژگىهاى مردان خداست و امامان این اسوه اولیاى خدا، واجد و عهدهدار آنند. بررسى سیره سیاسى امامان موضوعى است به یارى خداوند با پایان پذیرفتن مباحث مقدماتى به بحث پیرامون آن خواهیم پرداخت. در این مقاله فهرستوار چهار اصل از اصول کلى سیاست امامان(ع) در دوره ۲۵۰ ساله حضور در جامعه را تقدیم مىنماییم:
۱ـ اصل تکلیف مدارى
قبله همه اولیاى خدا اداى تکلیف و وظیفه است، براى آنان تنها این سؤال مطرح است که خداوند چه مىخواهد؟ همین و بس.
در مسیر اداى وظیفه پیش مىروند، در این مسیر نه ترس دارند نه اندوهی! نه خسته مىشوند و نه سست! نه خود را بازنده مىدانند و نه هرگز خطور چنین چیزى را دارند! و این است تفسیر آیات فراوانى که مىگوید: اولیاى خدا خوف و حزنى ندارند: «الا انّ اولیاءالله لاخوف علیهم و لاهم یحزنون».۱۰
با این اصل در قاموس مردان خدا شکست مفهومى ندارد، زیرا هر چه هست «حسن» است، «پیروزی» است: «قل هل تربصون بنا الاّ احدى الحسنیین؛۱۱ آیا جز یکى از دو خوبى چیز دیگرى را براى ما انتظار مىکشید». یا پیروزى ظاهرى و یا شهادت! هر دو «نیکو» است. براین اساس است که ما امام بزرگ آزادگان، سرور شهیدان سرافراز ابى عبداله الحسین(ع) را از پیروزمندان جهان مىشمریم، با این که فرزندان و برادران او کشته شدند و خاندانش به اسارت رفتند، ولى چون به تکلیف عمل کرد، پیروز است و شکستى در قاموس زندگانى این بزرگ مرد جهان بشریت نیست.
در موضعگیرى سیاسى امامان هرگز این مسأله مطرح نبوده است که چگونه عمل کنیم تا «خود» برنده باشیم! بلکه پیوسته این مطرح بوده که چگونه عمل کنیم که «خدا» راضى باشد و به این ترتیب تنوع مواضع سیاسى امامان، تفسیر درست خود را مىیابد، روزى تکلیف سکوت است، روز دیگر به دست گرفتن حکومت و در شرایطى دیگر، نرمش قهرمانانه (صلح) و در موقعیتى مناسب قیام خونین و نجات بخش و… .
به این ترتیب، تفسیر صحیح این جمله معروف درباره سیدالشهداء(ع) روشن مىشود که: «انّ الله شاء ان یراک قتیلا؛۱۲ خداوند خواسته کشته راهش باشی» «ان الله شاء ان یراهن سبایا؛ خداوند خواسته خاندانم را اسیر راهش ببیند.»۱۳
این اصل، روشنگر راه امام راحل خمینى بزرگ، در طول مبارزات از آغاز تا رحلت بود و پیوسته بر آن تاکید داشت. بعد از پذیرش قطعنامه در سال ۱۳۶۷ کسانى نغمههاى شیطانى را آغاز کردند که مثلاً بازنده شدیم! حیف شهدا! و… امام راحل در پیامى که به تاریخ ۳/۱۲/۱۳۶۷ صادر فرمودند: به این نغمهها پاسخ گفته بر «تکلیف مداری» تأکید کردند:
«… ما در جنگ براى یک لحظه هم نادم و پشیمان از عملکرد خود نیستیم. راستى مگر فراموش کردهایم که ما براى اداى تکلیف جنگیدهایم و نتیجه فرع آن بوده است. ملت ما تا آن روز که احساس کرد که توان و تکلیف جنگ دارد به وظیفه خود عمل نمود و خوشا به حال آنان که تا لحظه آخر هم تردید ننمودند، آن ساعتى هم که مصلحت بقاى انقلاب را در قبول قطعنامه دید و گردن نهاد باز به وظیفه خود عمل کرده است. آیا از این که به وظیفه خود عمل کرده است نگران باشد ؟… همه ما مأمور به اداى تکلیف و وظیفهایم نه مأمور به نتیجه…».۱۴
مقام معظم رهبرى نیز پس از انتخابات دور هفتم ریاست جمهورى در پى زمزمههایى که برخى افراد تحت عنوان برنده و بازنده داشتند، فرمودند:
«… بحمدالله آزمایش بسیار خوب و شیرینى بود. همانطور که عرض کردم در این آزمایش بازندهاى هم وجود ندارد. همه برندهاند. من اصرار دارم این تعبیر به کار نرود. متأسفانه بعضى مطبوعات هنوز نتوانستهاند تمرین کنند این قدر خود را تحت تأثیر تعبیرات غلط فرهنگى قرار ندهند. شرکت در میدان انجام وظیفه بازندهاى ندارد، همه برندهاند».
و در پیام خود فرمودند: «برنده اصلى در این پدیده تابناک ملت ایران و نظام جمهورى اسلامى است».
این اولین اصل در سیره سیاسى امامان و رهروان راهشان است.
۲ـ اصل طاغوت ستیزى
طاغوت ستیزى در رأس برنامههاى انبیا قرار داشته است: «و لقد بعثنا فى کل امه رسولاً ان اعبدوا الله واجتنبوا الطاغوت؛۱۵ و البته ما در هر امتى پیامآورى را فرستادیم تا به مردم ابلاغ کند که بنده خدا باشید و از طاغوت اجتناب کنید».
و این اصلى بود که امامان در طول زندگى خویش از آن دست بردار نبودند لکن شیوههاى گوناگونى را براى عمل به این اصل برگزیدهاند، برخى از این شیوهها عبارتند از:
۱ـ ممنوعیت هرگونه رابطه دوستى و همکارى با دستگاه طاغوتها.
امامان شیعه(ع) در این زمینه تمام
تلاش خود را به کار بستند و به شیعیان خود فرمودند:
الف ـ محبّت ستمگران را از دل بیرون کنید.
امام صادق (ع) فرمود: «من احبّ بقاءالظالمین فقد احبّ ان یعصى الله؛۱۶ هر کس بقاى ستمگران را دوست داشته باشد در حقیقت دوست دارد که خداوند معصیت شود».
ب ـ مدح ستمگران ممنوع است
امام صادق(ع) فرمود: آن کس که حاکم ستمگرى را بستاید خود را در برابرش کوچک نموده و براى دنیا در برابر او تواضع کند همنشین او در آتش است».۱۷
ج ـ همنشینى با ستمگران، ورود در دستگاه آنان، نزدیک شدن به آنان نارواست.
رسول گرامى اسلام (ص) فرمود: «ما اقترب عبد من جائر الاّ تباعد من الله…؛۱۸ هیچ بندهاى به حاکم ستمگر نزدیک نمىشود مگر آن که از خداوند دور مىگردد».
د ـ نام نویسى در دستگاه ستمگران ناشایسته است.
امام صادق (ع) فرمود: «من سوّد اسمه فى دیوان الجبّارین من آل فلان حشره الله یوم القیامه حیرانا؛۱۹ آن کس که در دفتر ستمگران آل فلان (بنى عباس) نام نویسى
کند خداوند روز قیامت حیران و سرگشته محشورش مىسازد».
هـ ـ مسؤولیت پذیرى در دستگاه طواغیت ناپسند و ممنوع است.
امام صادق(ع) فرمود: «در حکومت ستمگران حق زیر پا گذاشته شده، باطل زنده مىگردد، ظلم و جور و فساد جان مىگیرد و… و آن کس که در این دستگاه مسؤولیت پذیرد در تمام این گناهان شریک است».۲۰
روایات در زمینههاى فوق فراوان است ما تنها به ذکر یک روایت در هر مورد بسنده کردیم.
۲ـ دومین شیوه امامان در زمینه طاغوت ستیزى تأیید و تقویت قیامهاى مخلصانه شیعى که علیه طواغیت صورت مىگرفت، مىباشد.
در روایتى چنین آمده است که: نزد امام صادق(ع) سخن از قیامگران شیعى شد. حضرت فرمود: «… لایزال انا و شیعتى بخیر ما خرج الخارجى من آل محمد و لوددت ان الخارجى من آل محمد خرج و علیّ نفقه عیاله؛۲۱ خیر من و شیعیانم پیوسته در سایه این قیامهاست و من دوست مىدارم که قیامگران شیعى علوى قیام کنند و من مخارج خاندانشان را تأمین کنم».
از جمله این قیامهاى مخلصانه قیام شهید زید بن على بن الحسین(ع) بود. زید از معتقدان به امامت برادر خود امام باقر و برادر زاده خویش امام صادق(ع) بود. او صریحا مىگفت خداوند در هر زمانى حجتى بر بندگان خویش دارد:
«و حجه زماننا ابن اخى جعفرابن محمد لایضل من تبعه و لایهتدى من خالفه؛۲۲ و حجت زمان ما برادر زادهام جعفر بن محمد
است، پیروانش گمراه نمىشوند و مخالفانش راه هدایت را نمىیابند».
شخصى به نام «فضیل» گوید پس از آن که زیدبن على به شهادت رسید به حضور حضرت امام صادق(ع) رسیدم، حضرت مرا به پستوى خانه برد (که این گویاى شدت خفقان و گستردگى جاسوسان دستگاه خلافت در خانه امام(ع) است که حضرت براى بیان حقیقت به یکى از دوستانش مجبور به این تدبیرهاى حافظتى مىشود) و فرمود: فضیل! عمویم زید کشته شد؟! گفتم: بلى جانم به قربانت. امام(ع) فرمود:
«رحمه الله انه کان مؤمنا و کان عارفا اما انه لو ظفر لوفى اما انه لو ملک لعرف کیف یضعها؛۲۳ خدایش رحمت کند او مؤمن و عارف (به حق ما) بود. آگاه باش اگر پیروز مىشد وفا مىکرد و حکومت در جایگاه شایستهاش قرار مىداد». (یعنى سراغ من مىآمد و خلافت را به من که شایسته آنم مىسپرد).
از برکات این قیامهاى مخلصانه این بود که امامان فرصتى براى نشر معارف و گسترش فرهنگ اسلام ناب محمدى(ص) مىیافتند که خود مبارزهاى عمیق و اساسى علیه طواغیت بود. جبهه گشوده مسلّحانه علیه طواغیت سبب مىشد آنها مشغول شده و امامان بتوانند با فراغت ذهن، اسلام را تبیین کنند و ابعاد مختلف آن را بازگو نمایند.
۳ـ فرستادن عوامل نفوذى به متن دستگاه طواغیت.
دیگر شیوه مبارزه امامان با طاغوتها فرستادن عوامل نفوذى در دستگاه آنان بوده است. عواملى که با هدایت امامان و به
کار بستن اصول حفاظتى حتى تا بالاترین ردههاى حکومتى طواغیت راه پیداکرده و قهراً اخبار دست اول دستگاه را به امامان منتقل کرده و عملاً در حدّ توان، مانع جنایات بیشتر طواغیت مىشدند.
یکى از این چهرهها «على بن یقطین» از اصحاب امام کاظم(ع) است که از چهرههاى ذى نفوذ در دستگاه هارون خلیفه جبار عباسى بود. مامقانى درباره او مىگوید: «کان وزیر لهارون و ولیاً من اولیاءالله و مدافعاً عنه کما قال الامام ابوالحسن موسى بن جعفر(ع) فى حقه؛۲۴ او وزیر هارون و از اولیاى خدا و از مدافعان حریم اولیاى حق بود آن چنان که امام کاظم(ع) در حقش گفته است».
او چهرهاى است فوق العاده محبوب امام کاظم(ع). بارها از امام اجازه خواست که دستگاه خلافت را ترک گوید، ولى امام این اجازه را به او نداد.
چهره دیگر «عبداله بن سنان» است که خزانهدار منصور، مهدى و هارون عباسى بوده و از چهره هاى کاملاً مورد اعتماد امام صادق(ع) است. نجاشى درباره او گوید: «ثقه ثقه من اصحابنا جلیل لایطعن علیه فى شىء؛۲۵ او کاملاً مورد اطمینان است. از شیعیان جلیلالقدر است و هیچ اشکالى بر او وارد نیست».
چهره دیگر «محمد بن اسمعیل بزیع» است که از بزرگان اصحاب امام صادق(ع) و وزیر منصور عباسى است. این بزرگان چهرههاى مورد اعتمادى بودند که بىتردید به عنوان عوامل و ایادى امام صادق(ع) در دستگاه خلافت جائران عمل مىکردند. همان امامانى که هرگونه همکارى و محبّت با ستمگران را منع مىکردند، اما از آن جا که اینها چهرههاى مطمئنى بوده، و در حفظ کیان سیاسى تشیع حضورشان در دستگاه خلافت طواغیت لازم بود، ائمّه نه تنها اجازه ورود در آن دستگاه را به آنها مىدادند، بلکه تمامى تدبیرات حفاظتى را براى حفظ آنها به کار مىبستند.
در پایان این قسمت از بحث گفتنى است که امامان تا آن جا که مربوط به شخص طواغیت مىشد، پیوسته در مبارزه بودند، گاه مبارزهاى آشکار و گاه مبارزه در پوشش تقیّه (که باید در مجالى دیگر از تقیّه در سیره امامان سخن گفت) اما آن جا که مسأله مربوط به کیان اسلام مىشد، ولو در ظاهر پاى خلفا در بین بود. همکارى لازم را براى حفظ آبروى اسلام و حفظ اساس اسلام از خطر، مبذول مىداشتند.
بر این اساس است که وقتى ابوبکر در مورد جنگ با رومیان با امام على(ع) مشورت مىکند. حضرت نظر صائب خود را بیان مىکند که با آنان ستیز کن که پیروز مىشوی.۲۶ و به هنگامى که گروهى از مسیحیان سؤالاتى از دستگاه خلافت ابوبکر مىکنند که از عهده پاسخگویى برنمىآید، باز مولى على(ع) پاسخگو مىشود.۲۷
وقتى عمر در مسائل بین المللى با امام على(ع) مشورت مىکند، همانند فتح ایران، فتح بیت المقدس، باز مولى نظریات صائب خود را بیان مىدارد. نیز به هنگامى که با بقیه در صفحه ۳۵
حضرت در مورد مبدأ تاریخ اسلام به مشورت مىنشیند، مولى على(ع) مىفرماید:
«من یوم هاجر رسول الله و ترک ارض الشرک؛ مبدأ تاریخ را هجرت پیامبر قرارده»۲۸و۲۹٫ و نمونهها از این دست در سیره امامان(ع) فراوان است و راز و رمز این همه آن است که امامان فدایى دین و مکتباند و هر جا که مکتب به خطر افتد آنان پیشگامند و پیش مرگ.
اصل احیاى عاشورا
از اصول سیاسى که امامان شیعه پس از شهادت سالار شهیدان برگزیدند، احیاى عاشورا و فرهنگ آن بود.
عاشورا از دیدگاه امامان پرچم همیشه در اهتزاز کفر ستیزى است.
عاشورا عَلَم پر افتخار عزّت و ذلّت ناپذیرى شیعه است.
عاشورا جلوه برجسته غیرت دین و پاسدارى از آن است.
امامان شیعه با شیوهاى گوناگون از جمله:
۱ـ توصیه و ترغیب به زیارت سالار شهیدان امام حسین(ع)؛
۲ـ ترغیب و تشویق دوستانشان به سرودن شعر در مورد حادثه خونین عاشورا و تشویق شاعران متعهد؛
۳ـ توصیه به برپاکردن مجالس عزاى حضرت؛
۴ـ توصیه به گریستن و گریاندن و حالت عزادار به خود گرفتن در عزاى امام حسین (ع)؛
۵ـ توصیه به سجده بر تربت سالار شهیدان ابى عبداللهالحسین(ع)؛ نهضت عاشورا را براى همیشه احیاکرده و خاطره این فداکارى بزرگ را جاوید نمودند.
پی نوشت:
۱) اسراء (۱۷) آیه ۹٫
۲) مجمع البحرین، ج ۴، ص ۷۸، (تصحیح سید احمد حسینی).
۳) رساله نوین، امام خمینی، ج۴، ص۴۷٫
۴) اصول کافی، ج۱، ص۲۶۶، چاپ آخوندی.
۵) اصول کافی، ج۱، ص۲۰۲٫
۶) باقر شریف قرشی، النظام السیاسی، ص۴۳ و ص۴۴٫
۷) جویری، صحاح اللغه، «سوس».
۸) حیاه الامام حسن(ع)، ج۱، ص۱۴۲ و۱۴۳؛ سیرهالائمهالاثنى عشر، ج۱، ص۵۲۵ و سید جعفر مرتضی، الحیاه السیاسه للامام حسن، ص۵٫
۹) در جستجوى راه از کلام امام، دفتر هشتم (روحانیت)، ص۱۹۱، ولایت فقیه، ص۱۹۲و۱۹۳، بررسى نهضت امام خمینی، ج۱، ص۶۵۶، و رساله نوین، ج۴، ص۴۶٫
۱۰) یونس (۱۰) آیه ۱۷۰٫
۱۱) توبه (۹) آیه ۵۲٫
۱۲ و ۱۳ ) بحارالانوار، ج۴۴، ص۳۶۴٫
۱۴) صحیفه نور، ج۲۱، ص۹۵٫
۱۵) نحل (۱۶) آیه ۳۶٫
۱۶) وسائل الشیعه، ج ۱۲، ص۱۳۴، (بیست جلدی).
۱۷) همان، ص۱۳۲٫
۱۸) همان، ص۱۳۰٫
۱۹) همان، ص۱۳۵٫
۲۰) تحف العقول.
۲۱) وسائل الشیعه، ج۱۳، ص۳۹٫
۲۳) بحارالانوار، ج ۴۷، ص۱۹٫ رجال کشی، ص۲۴۲٫
۲۴) رجال مامقانی.
۲۵) رجال نجاشی.
۲۶) تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۲۳٫
۲۷) حلیه الاولیاء، ج۱، ص۷۲ و قضاء امیرالمومنین، ص۹۶٫
۲۸) تاریخ یعقوبی، ج۱، ص۱۲۳٫
۲۹) نمونههاى بیشترى را در این زمینه مىتوانید در کتاب على و الخلفاء، از ص۲۱۶ تا ص۲۲۴، ببینید.
۳۰) ما در مقالهاى جداگانه به تفصیل در مورد روشهاى فوق سخن گفتهایم که از تکرار آن خوددارى مىکنیم و جستجوگران را به مجلّه مسجد شماره ۳۱، از صفحه ۲۷ تا ۳۸ ارجاع مىدهیم.
منبع: پاسدار اسلام، ش۱۸۸، مرداد۷۶٫