سیماى پیامبر (صلى الله علیه وآله) در قرآن
۱- جمال محمد (صلی الله علیه و آله) در نگاه قرآن
قرآن تجلى خداوند است با تمام اسماء و صفات (۱) و در عظمت و والائى رسول خدا (صلی الله علیه و آله) همان بس که قلب قدسى شان چنین کتابى را در خود نشانده است . قلبى به عظمت هستى و در اوج طهارت و قداست که توانسته است این کتاب را مساس کند ، چون خود قرآن فرمود :
جز پاکان آن را نمى یابند « انه لقرآن کریم فى کتاب مکنون لا یمسه الا المطهرون » (۲)
ترجمه : « این قرآنى است که گرامى و ارجمند ، در کتابى پوشیده و نگاه داشته ، که جز پاک شدگان و پاکیزگان به آن دست نمى رسانند »
در آیه دیگری فرموده که تنها قلب ملکوتى پیامبر اسلام است که آن را تلقى کرده است .
« نزل به الروح الامین على قلبک لتکون من المنذرین » (۳)
ترجمه : « قرآن را جبرئیل بر قلب تو فرود آورد ، فرستادیم تا ( براى جهانیان ) هشدار دهنده باشى »
قلبى که میهماندار فرشتگان گردیده و با مقام عصمت و نورانیتش ، سنخیت یافته اند .
ترسیم قرآن از جمال حضرت (صلی الله علیه و آله) از یک سو زیبا و دلرباست و از سوى دیگر در اوج عظمت و شکوه به گونه اى که انسان را خیره کرده و سپس او را به خضوع فرا مى خواند .
ترسیمى حکیمانه و از سر صدق نه بى مبنا و گزاف گونه «چون قرآن کتابى است حکیم و استوار» «یس و القرآن الحکیم»
ترسیمى جاودانه و مصون از هر نوع تحریف و تغییر «چون خود قرآن جاودانه و مصون است» ترسیمى از آینۀ جمال پروردگار که چنین گوهر تابناکى را آفرید و بدون واسطه او را پروراند.
و ترسیمى از …
نگاه به جمال قدسى حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) از این آینه بالاتر از آن است که در تصویرگریهاى خام نگارنده بنشیند.
افزون بر آن حجم نوشتار و کمى وقت هم اجازه نمى دهد تا دست کم از تراوشات اندیشه هاى فرزانگان و نکته پردازیهاى حکیمان و مفسران قرآن در این زمینه بهره جوئیم ، بدینسان ناچاریم به برخى از آیات «در حد فهرست کوتاه » بسنده کنیم، امید است این عذر تقصیرى باشد به پیشگاه ملکوتى رحمه للعالمین «و ما أرسلناک إلا رحمه للعالمین » (۴)
- بشارت و مژده
طبق نظر قرآن کریم ، پیغمبران گذشته و کتابهاى پیشین به رسالت حضرت ختمى مرتبت (صلی الله علیه و آله) مژده داده اند :
« الذین یتبعون الرسول النبى الامى الذى یجدونه مکتوبا عندهم فى التوریه و الانجیل یأمرهم بالمعروف و ینهاهم عن المنکر و یحل لهم الطیبات و یحرم علیهم الخبائث و یضع عنهم اصرهم و الاغلال … » (۵)
ترجمه : « آنانکه پیروى کنند آن فرستاده پیامبر امى را که در « نام و نشانه هاى » او را در تورات و انجیل نوشته مى یابند آنان را به نیکى فرمان دهد و از بدى باز مى دارد و چیزهاى پاکیزه را برایشان حلال و پلیدیها را حرام مى کند و بار گرانشان و بند و زنجیرهایشان را از آنان فرو مى نهد »
و در سوره « الصف » نیز مى فرماید :
« و اذ قال عیسى ابن مریم یبنى اسرائیل انى رسول الله الیکم مصدقا لما بین یدى من التوریه و مبشرا برسول یاتى من بعدى اسمه احمد » (۶)
ترجمه: « آنگاه که عیسى فرزند مریم گفت اى بنى اسرائیل من فرستاده خدا به سوى شمایم و مژده دهنده ام به پیامبرى که پس از من مى آید و نامش احمد است » بنا به این آیات « و آیات دیگر » مژده به رسالت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در عهدین « تورات و انجیل » بصورت مکتوب موجود بوده است .
آن هم با نشانه هاى کامل تا هیچ شک و شبهه اى باقى نماند گزارشى از این نشانه را در آیه اول ملاحظه مى فرمائید :
« انسانى که به معروفها امر و از زشتیها جلوگیرى مى نماید ، طیبات را حلال و خبائث را ممنوع مى کند و … »
این بشارت به صورت شفاهى از عیسى بن مریم (ع) هم به همه بنى اسرائیل بطور عام و هم به حواریون « یاران خاص حضرت عیسى » بطور خاص و مکرر ابلاغ شده است آن هم با ویژگیهایى همچون ، رسالت ، تصدیق کننده تورات و .. و نه تنها با این اوصاف بلکه با نام مشخص « احمد (صلی الله علیه و آله) » آن بزرگوار را معرفى کرده است تا آنجا که با وقوع بعثت ، حضرت را همچون فرزندانشان ، به طور روشن شناختند که او همان رسول موعود است ولى از سر عناد ، کفر ورزیدند .
در بین این اوصاف « امى » بودن حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) جلب توجه مى کند ، قرآن در چندین آیه به این ویژگى اشاره کرده و آنرا عنوانى بر آن حضرت مى شناسد .
« فامنوا بالله و رسوله النبى الامى الذى یؤمن بالله و کلماته و اتبعوه لعلکم تهتدون » (۷)
امی؛ به کسى گویند که خواندن و نوشتن نمى داند و اگر حضرتش چنین نبودند ، باطل گرایان در نبوت شان به شک و تردید مى افتادند .
« و ما کنت تتلوا من قبله من کتاب و لاتخطه بیمینک اذا لارتاب المبطلون » (۸)
ترجمه : و تو « اى پیامبر » پیش از این نمى توانستى بخوانى و نه خطى بنویسى تا مبادا در نبوت تو شک کنند .
از این رو هر چند عده اى نبوت حضرت را انکار مى کردند اما هرگز امى بودنشان را منکر نبودند آرى قلب قدسى همین نگار به مکتب نرفته مهبط وحى و گنجینه علوم الهى و معارف ربانى شد و چشمه هاى جوشان حکمت و دانش سیل گون از اطراف آن جوشید و مدرس هزاران هزار ، فرزانه و عالم ، تا ابد گردید .
۳- الطاف بیکران و عنایات ویژه پروردگار بر حضرت
الف – سلاله پاک و نظارت مستقیم
و توکل على العزیز الرحیم الذى یریک حین تقوم و تقلبک فى الساجدین.
ترجمه : و (۹) توکل بر آن خداى مقتدر و مهربان کن آن خدائى که از شوقش به نماز برخیزى تو را مى نگرد .
از این آیه چنین استنباط مى شود که پروردگار عزیز و رحیم ، حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) را تحت نظر ویژه خود داشته است و این نظارت در انتقال حضرت از اصلاب به ارحام ، همچنان پا بر جا بوده تا آن که وجود پاک و طاهرش قدم در این عرصه خاکى نهاد ؛ بنابراین حضرت نه قبل از ولادت سجده کرد و نه بعد از آن و هر چند قومشان بت پرست بودند اما ایشان هرگز بتى را پرستش ننمودند در این زمینه نیز سخن خود حضرت چنین است :
« من از اصلاب پاک به رحمهاى پاک منتقل مى شدم تا آنکه به این جهان پاى گذاشتم بدون آنکه نجاست جاهلیت مرا آلوده کرده باشد »
قرآن تداوم نظارت ویژه پروردگار نسبت به حضرت را در تمام زوایاى زندگى و فراز و نشیب هاى رسالت و تبلیغ ، گزارش داده است .
به طور نمونه این آیه شریفه « و اصبرلحکم ربک فانک باعیننا … » (۱۰)
ترجمه : بر حکم خدا صبر کن که تو منظور نظر مائى
ب – پروراندن بدون واسطه
«الم یجدک یتیما فاوى و وجدک ضالا فهداى و وجدک عائلا فاغنى …»(۱۱)
ترجمه : آیا خدا تو را یتیمى نیافت که در پناه خود جاى داد و از شر دشمنانت نگهدارى کرد و تو را در بیابان مکه ره گم کرده و حیران یافت پس راهنمائى کرد و باز ترا فقیر « الى الله » یافت « به دولت نبوت » توانگر کرد .
حضرت یتیم متولد شدند و دیرى نپایید که از مهر مادر نیز محروم گردیدند ، هر چند جد بزرگوار و عموى عزیزشان ایشان را به بهترین وجه اداره کردند و بر خود و فرزندانشان مقدم مى داشتند ، اما برتر از اینها عنایت ویژه مستقیم پروردگار بود که حضرت را در پناه خود گرفت « … فاوى » و ایشان را به قدرت و حکمت خویش به عالیترین شکل ممکن پروراند هدایت خاص نصیبشان کرد ، محرومیتهایشان را زدود و بى نیازشان کرد ، و این الطاف همچنان ادامه یافت ، « سینه اى فراخ »،« برداشتن بار کمرشکن »،« بلند آوازگى نام » به ایشان ارزانى شد که در سوره انشراح به آن اشاره شده است :
« الم نشرح لک صدرک و وضعنا عنک وزرک الذى انقض ظهرک و رفعنا لک ذکرک » (۱۲)
اگر موسى (ع) از خدا شرح صدر مى طلبد (۱۳) ، اما خدا به پیامبر عزیزش محمد (صلی الله علیه و آله) بدون درخواست ارزانى مى کند تا در برابر آزار و اذیت هاى بى حد و حصر ، پایدار و شکیبا باشند ، شرح صدرى که از بیکرانگى روح ایشان خبر مى دهد ، سنگینى هاى کمرشکن را که گوئى همان ، گمراهى مردم ، اصرارشان بر کفر ، عنادشان با حق و … « در برابر فراخوانى به توحید و ترک عبادت بتها است ، از دوش ایشان برمى دارد و بالاخره یاد و نام عزیزش را فرازمند و بلند آوازه مى کند ، و از همین روست که قبل از رسالت ، به صدق ، امانت ، کرامت عزت و … زبان زد مى شوند و بعد از رسالت هم در کنار شهادت به یگانگى خدا « در اذان و تشهد » قرار مى گیرند این در عالم ملک ، اما در عالم ملکوت ، فرشتگان و قدسیان در نام مبارک او تبرک مى جویند .
آنچه به این جامعه نو بنیاد ، روح و وحدت ونشاط داده بود دو چیز بود : قرآن کریم که همواره تلاوت مى شد و الهام مى بخشید و دیگر شخصیت عظیم و نافذ رسول اکرم که خاطرها را به خود مشغول و شیفته نگه میداشت .
پ– تعلیم ربوبى و فضل عظیم
قرآن مى فرماید : « و انزل الله علیک الکتب و الحکمه و علمک مالم تکن تعلم و کان فضل الله علیک عظیما » (۱۴)
ترجمه :« … و خدا کتاب و حکمت بر تو فرستاد و آنچه را نمى دانستى به تو آموخت که خدا را با تو لطف و عنایت بى اندازه است .
خداوند بر حضرت کتاب و حکمت فرو فرستاد و مقام معلمى را هم به ایشان سپرد (۱۵) و آنچه که به آن بزرگوار بدون واسطه آموخت ، علمى است که از عهده بشر عادى با فراهم آوردن همه امکانات و شرایط بیرون است .
« و علمک مالم تکن تعلم … » چون فرمود به تو آموختیم ، آنچه را که توان آن نداشتى که بتوانى « با راهنماى طبیعى » به آن دست یابى و در ادامه آیه از فضل و لطف خود بر ایشان چنین گزارش داد :
« و کان فضل الله علیک عظیما »
و چون در عطا و فضل پروردگار منع و بخلى نیست.
« و ما کان عطاء ربک محظورا » (۱۶)
در عطاى پروردگار تو منعى نیست .
از این سمت هر چه شایستگى بیشتر و ظرفیت وجودى فراختر باشد ، زمینه جذب فضل الهى فراهم تر خواهد بود و چه کسى شایستگى اش برتر و ظرف روحش عظیم تر از خاتم الانبیاء (صلی الله علیه و آله) است ؟
آرى فضل الهى برایشان بزرگ و مناسب با روح سترگ و ملکوتى اوست و نزول قرآن بر قلب ایشان خود بهترین گواه بر این عظمت و شایستگى است .
ت – درودهاى خاص و بیکران
قرآن مى فرماید : « ان الله و ملائکته یصلوت على النبى یا ایها الذین آمنوا صلوا علیه و سلموا تسلیما » (۱۷)
ترجمه : « هر آینه خداوند و فرشتگانش بر پیامبر (صلی الله علیه و آله) درود مى فرستند اى مومنان شما هم بر او صلوات و سلام فرستید . »
الطاف خاص پروردگار بر بنده محبوب خود محمد (صلی الله علیه و آله) در اشکال گوناگون متجلى است .
جلوه اى از این عنایت و لطف ، صلوات خداوند و فرشتگان بر وجود اقدس اوست که نه تنها در زمان حیات حضرت بوده بلکه تا قیامت پیوسته و متصل ادامه خواهد داشت تا دما دم درجه اى بر درجات قرب ایشان افزوده شود .
خداوند مومنان را هم بر چنین صلوات و سلامى فرا خواند تا آنان نیز مجراى چنین لطفى شوند ،پس در واقع همه پاکان « خداوند ، فرشتگان ، مومنان » در این امر همساز و همراهند .
خداوند خود پذیراى درود بر بنده برگزیده اش است و نام محبوبش « محمد (صلی الله علیه و آله) » را گرامى مى دارد ، از اینرو به ما سفارش شده در موقع دعا خواسته هایمان را با صلوات بر پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) و « آل طاهر او » قرین نمائیم تا همراه با صلوات که قطعاً درگاه خدا پذیرفته مى شود ، دعاهاى ما هم به اجابت رسد .
« چون خداوند بسى بزرگوارتر از آن است که یک خواسته صلوات بر حضرت را بپذیرد و دیگرى را فرو نهد » (۱۸)
ث– اهداى کوثر و اتمام نعمت
کوثر یعنى وجود اقدس صدیقه کبرى فاطمه زهرا – سلام الله علیها – هدیه اى بسیار گرانبها و نعمتى عظیم و بى حد ، همان که خداوند در میان تمام انبیاء و اولیاء تنها و تنها آن را مخصوص ختمى مرتبت (صلی الله علیه و آله) گردانیده چون هیچ پیامبرى به این شرف نائل نشد که دخترش سرور زنان جهانیان باشد .
« فاطمه سیده نساء العالمین » فرزندى که دختر رسالت ، همسر ولایت و مادر امامت بود .
« انا اعطیناک الکوثر فصل لربک و انحر ان شانئک هو الابتر » (۱۹)
ترجمه : « ما به تو کوثر بخشیدیم پس تو « به شکرانه این هدیه » براى پروردگارت به نماز و قربانى بپرداز ، هر آینه دشمن بدگوى تو مقطوع النسل است ».
این بخششها و انعامها همچنان ادامه مى یابد ، خداوند که نعمتها را براى همه بندگانش قرار داد (۲۰) و افزون بر آن نعمتهایى را خاص امتها گردانید (۲۱) و انسانهاى شایسته خود را از نعمتهاى دیگرى نیز برخ (۲۲) وردار کرد تا مى رسد بر پیامبرانش و بویژه خاتم الانبیاء صلوات الله علیه و على اله الطیبین الطاهرین که همه نعمتها را یکجا و باز با نوعى از نعمتهاى ویژه مخصوص گردانید ، (۲۳) تا آنکه درباره حبیب خود محمد (صلی الله علیه و آله) سخن از اتمام نعمت به میان آورد هم براى شخص ایشان که چنین فرمود :
« … و یتم نعمته علیک و یهدیک صراطاً مستقیما » (۲۴)
ترجمه : … تا نعمتش را بر تو تمام کند و ترا به راه راست هدایت نماید ».
و هم براى امتشان « به برکت وجود حضرت » که در سوره بقره آنرا وعده داد : « فلا تخشوهم و اخشونى و لاتم نعمتى علیکم و لعلکم تهتدون » (۲۵)
ترجمه : « پس از آنان نترسید و از « نافرمانى » من بترسید تا نعمت خود را براى شما به حد کمال برسانم باشد که هدایت شوید »
و سپس در سوره مائده ، اتمام آنرا « با ولایت » چنین اعلام کرد : « الیوم اکملت دینکم و اتممت علیکم نعمتى و رضیت لکم الاسلام دینا » (۲۶)
ترجمه : « امروز دین شما را کامل کردم و بر شما نعمتم را تمام نمودم و اسلام را براى شما به عنوان آئین برگزیدم »
۴- شایستگى هاى فرازمند
محمد مصطفى (صلی الله علیه و آله) در چه مقام و منزلتى است که خداوند به جان او سوگند خورده است ؟
« لعمرک انهم لفى سکرتهم یعمهون » (۲۷)
ترجمه : « به جان تو قسم ، آنان در مستى خود حیران و سرگردانند »
او در چه بلندائى است که حرمت مکه به وجود مقدس اوست .
« لا اقسم بهذا البلد و انت حل بهذا البلد » (۲۸)
ترجمه : « من به این شهر سوگند نمى خورم و حال آنکه تو در این شهر سکونت دارى » او چه عزیزى است نزد پروردگار خود که افزون بر آن رحمت عامه جهان شمولى و جاودانه اش ، تا در قید حیات بودند خداوند به برکت وجودشان امت را از عذاب ایمنى بخشید .
« و ما کان الله لیعذبهم و انت فیهم و … » (۲۹)
ترجمه : « خداوند آنان را تا مادامى که در بین آنها هستى عذاب نمى کند و … »
او چه آبرومندى است که خداوند به برکت دعاهاى او از لغزشهاى امت در مى گذرد « … و لو انهم اذ ظلموا انفسهم جاءوک فاستغفروا الله و استغفرلهم الرسول لوجدوالله توابا رحیما » (۳۰)
ترجمه : « اگر آنان که بر خود ستم روا داشتند ، نزد تو آیند و از خدا طلب بخشش کنند و پیامبر اکرم
(صلی الله علیه و آله) هم براى آنان درخواست بخشش نماید ، خداوند را توبه پذیر و مهربان مى یابند »
ایشان را چه نفسى ملکوتى است صلواتشان براى مومنان ، مایه تسکین دل خواهد بود .
« … وصل علیهم ان صلواتک سکن لهم » (۳۱)
ترجمه:« بر ایشان صلوات فرست که به درود تو مایه تسکین آنان است »
ایشان چه مقام و شخصیتى دارند که حفظ حرمتشان نشانه ایمان دل و بى احترامى به ایشان « حتى » در صدا زدن و سخن بلند کردن در محضرشان موجب حبط و نابودى اعمال نیک است .
« یا ایها الذین امنوا لا ترفعوا اصواتکم فوق صوت النبى و لا تجهروا له بالقول کجهر بعضکم لبعض ان تحبط اعمالکم و انتم لاتشعرون ، ان الذین یغضون اصواتهم عند رسول الله اولئک الذین امتحن الله قلوبهم للتقوى لهم مغفره و اجر عظیم. » (۳۲)
ترجمه:« اى اهل ایمان صدایتان را بالاتر از صداى پیغمبر بلند نکنید که اعمال نیکتان محو و باطل شود و شما فهم نکنید آنان که نزد رسول خدا به صداى آرام و آهسته سخن بگویند آنان را در حقیقت خدا دلهایشان را براى مقام رفیع تقوى آزموده و آمرزش و اجر عظیم نصیب فرموده است .
اگر خداوند « یکى از » علل غائى آفرینش را آزمون بندگانش قرار داد تا مشخص شود کدام یک نیکوترین عمل را نمایش مى گذارند .
«الذى خلق الموت و الحیوه لیبلوکم ایکم احسن عملا و هو العزیز الغفور »
ترجمه : «خدایى که مرگ و زندگى آفرید تا شما بندگان را بیازماید که کدام یک عملش نیکوتر است و او خدائى مقتدر و آمرزنده است »
و از سوى دیگر مصداق اتم «احسن عمل» در آیه شریفه نیز همان کسى است که خود قرآن او را معرفى کرده یعنى همان شخصیت عظیمى که بر بلنداى « خلق عظیم » ایستاده است پس هستى به خاطر وجود او آفریده شده و او هم کسى جز حضرت ختمى مرتبت (صلی الله علیه و آله) بنده شایسته و رسول جهانى او نیست ، آرى اگر نبود آفرینش نمى بود « لولاک ما خلقت الافلاک »
الف – مقام صالحان
قل ان ولى الله الذى نزل الکتاب و هو یتولى الصالحین » (۳۳)
ظاهر آیه آنست که پیامبر خدا (ص به مقام رفیع « صالحان » بازیافته اند .
مقامى بس ارجمند و والا به گونه اى که ابراهیم خلیل (ع ) با آنکه نبى ، رسول ، خلیل و امام بوده اند با وجود این درخواست ایشان براى ملحق شدن به صالحان است و خداوند به ابراهیم وعده چنین الحاقى را در قیامت داده است یعنى پیوستن به محمد (صلی الله علیه و آله) و « آل اطهر او » آن هم در قیامت نه در دنیا .
« و اتیناه فى الدنیا حسنه و انه فى الاخره لمن الصالحین » (۳۴)
ترجمه : «در دنیا به ابراهیم حسنه دادیم و او در آخرت از صالحین خواهد بود »
ب – مقام ولایت
ولایتى که اولیای خدا دارند و در رأس همه آنان رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) از آن برخوردارند ولایتى است که آن را مظهر ولایت خداوندى خوانند یعنى ولایت تشریعى و یا تکوینى هر ولى اى در حقیقت مظهر ولایت حق است.
دسته اى از آیات از ولایت تشریعى رسول خدا (صلی الله علیه و آله) خبر مى دهد ولایت در تبیین معارف (۳۵) ، ولایت در تبلیغ و دعوت به دین (۳۶) ، تربیت امت انجام حکومت (۳۷) ، اجراى داورى و قضاوت را از شئون و مناصب رسالت ایشان مى شناسد مانند آیه کریمه :
« النبى اولى بالمومنین من انفسهم … » (۳۸)
ترجمه : « پیامبر اولى تر به مؤمنان است از خود آنها »
این الویت که به طور مطلق ذکر شده تدبیر همه امور مومنان را شامل مى شود .
پ – مقام اصطفاء «گزینش از میان بندگان»
«اصطفاء» به معناى بر گرفتن ناب هر چیز جدا کردن آن از غیرش مى باشد و این معنا به حسب مقامات کمال ، بر مقامى اطلاق مى شود که عبد در بندگى و سر سپردگى ناب و خالص شود یعنى بنده در این مقام خود را براى خدا ناب و خالص کرده و خداوند هم او را براى خود ، گزینش کرده است . قرآن مى فرماید :
« قل الحمدالله و سلام على عباده الذین اصطفى الله خیر اما یشرکون » (۳۹)
ترجمه: « بگو ستایش مخصوص خداست و سلام خاص بر بندگان برگزیده او باد ، آیا خداوند را پرستشى سزاوارتر است یا شریکانى که براى او گرفته اید »
سلامى که خدا بر بندگان برگزیده اش مى فرستد از زبان پاک رسول خدا (صلی الله علیه و آله) ابلاغ مى شود که در واقع سلامى است بر خود و بر همه آنان و درسى به مؤمنان که چنین مى گویند : سلام بر بندگان برگزیده خدا بویژه محمد (صلی الله علیه و آله) حبیب و بنده او
ت – مقام رسالت
« محمد رسول الله و الذین آمنوا معه اشداء على الکفار رحماء بینهم … » (۴۰)
ترجمه : « محمد فرستاده خداست و مومنان با او بر کافران سخت دل ، و بر یکدیگر مشفق و مهربانند »
آیات متعددى در قرآن از رسالت ختمى مرتبت گزارش داده رسالتى جهانى و مدام تا قیامت و هیچ پیامبرى رسالتش چنین گسترده و ابدى نبوده است.
ث – مقام شهادت
« فکیف إذا جئنا من کل امه بشهید و جئنا بک على هؤلاء شهیدا » (۴۱)
ترجمه : « چگونه است آنگاه که از هر طایفه اى گواهى آوردیم و ترا بر این امت گواه خواهیم »
هر امتى را در قیامت شهیدى است که گواه آنان خواهد بود و رسول مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله) شهیدى بر این امت ، ولى برخى از مفسران از این آیه چنین استنباط کرده اند که مقام شهادت حضرت بسى والاست به گونه اى که ایشان :
« شهید شهدا است یعنى شهادت همه انبیاء به گواهى اوست « و جئنا بک على هولاء شهیدا »
و در سوره « البروج » به شاهد و مشهود سوگند یاد کرد « و شاهد و مشهود » (۴۲) تا عظمت و اهمیت والاى آنرا بیان فرماید .
مقامات دیگرى نیز براى حضرت در قرآن مطرح است که به دلیل اختصار از آنها صرفنظر مى شود مانند :
مقام بندگى حضرت « آن هم با لطافتهایى که قرآن در ترسیم آنها دارد ، مثلاً عبد را به ضمیر اضافه کرده است و فرموده « عبدنا» بنده ما (۴۳) تا درجه اکمل و اتم بندگى حضرت را نشان دهد.»
۶- محمد (صلی الله علیه و آله) – وساطت فیض پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) در قوس صعود واسطه فیض اند و هم در قوس نزول از « فیض وحى » ، « فیض هدایت » گرفته تا « وساطت ملک و ملکوت » ، « محب و محبوب » « شفاعت » قلب نورانى ایشان وحى را تلقى مى کند آن هم از منبع آن قلبى که مى تواند با آن ارتباط برقرار کند .
« و انک لتلقى القرآن من لدن حکیم علیم » (۴۴) و سپس هدایت نفوس را به عهده مى گیرد و تا به سر منزل مقصود بار یابند و این هدایت نه تنها ارائه طریق است که از شئون رسالت مى باشد .
« انک لتهدى الى صراط مستقیم » (۴۵)
ترجمه : « همانا تو خلق را هدایت خواهى کرد براه راست بلکه ایصال الى المطلوب نیز مى باشد که با
تصرف تکوینى در دلهاى آماده بوقوع مى پیوندد « هدایت بامر » و این تنها از ولى خدا ساخته است :
« و جعلنا منهم أئمه یهدون بامرنا لما صبروا و کانوا بایاتنا یوقنون » (۴۶)
ترجمه:« و برخى از آنان را امام و پیشوایانى که خلق را به امر ما هدایت کنند قرار دادم براى آنکه در راه حق صبرى کردند و در آیات ما به مقام یقین رسیدند . »
و حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) در مقام امامت و ولایت از چنین قوه ربانى و تصرفى ملکوتى برخوردارند و از همین روى ایشان واسطه بین ملک و ملکوت اند و این وساطت به لحاظه قصور در ناحیه فیاض مطلق نیست بلکه بلحاظ بعد و قصور در جانب ممکنات مى باشد .
هر بنده اى که به مقام « محب » راه یافت و خدا به دوستى گرفت براى ارتقاى مقام تا بدانجا که « محبوب » خدا شود « ملاحظه کنید بنده به جائى مى رسد که محبوب خالقش مى گردد » تنها یک راه دارد و آن پیروى از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و ورود به آستان اوست که در عمل شخص تبلور مى کند و غفران الهى را هم بدنبال خود مى آورد ، قرآن مى فرماید :
«قل ان کنتم تحبون الله فاتبعونى یحببکم الله و یغفر لکم ذنوبکم و الله غفور رحیم» (۴۷)
ترجمه: «بگو اگر خدا را دوست دارید پیرو من باشید تا خدا شما را دوست بدارد « محبوب خدا شوید» و گناهانتان را بیامرزد که خدا آمرزنده مهربان است.»
پی نوشت:
۱– اشاره است به کلام امیرالمؤمنین در نهج البلاغه خطبه ۱۴۷ «فتجلى سبحانه فى کتاب»
۲– سوره الواقعه آیه ۷۷
۳– شعراء آیه ۱۹۴
۴– انبیاء آیه۱۰۷
۶– صف آیه ۶
۷– اعراف آیه ۱۵۸
۸– عنکبوت آیه ۴۸٫ ۹– شعراء آیه ۲۱۷
۱۰– طور آیه۴۸ ۱۱– ضحى آیه ۴
۱۲– انشراح آیه ۴–۱
۱۳– طه آیه ۲۵ ۱۴– نساء آیه ۱۱۳
۱۵– نحل آیه ۴۴ « … لیبین الناس ما نزل الیهم »
۱۶– اسراء آیه ۲۰ ۱۷– احزاب – آیه ۵۶
۱۸– بر گرفته از فرمایش امیرمؤمنان على (ع) در نهج البلاغه ۱۹– کوثر
۲۰- فاطر آیه ۳ ، ابراهیم آیه ۳۴
۲۱– بقره آیه ۲۳۱ – ابراهیم – ۶
۲۲– نساء آیه ۶۹ ، مریم آیه ۵۸
۲۳– طور آیه ۲۹
۲۴– فتح آیه ۲
۲۵– بقره آیه ۱۵۰
۲۶– مائده آیه ۳ ۲۷– حجر آیه ۷۲
۲۸– بلد آیه ۱ – ۲
۲۹– انفال آیه ۳۳
۳۰– نساء آیه ۶۴
۳۱– توبه آیه ۶۴
۳۲– حجرات آیه ۲
۳۳– اعراف – آیه ۱۹۶
۳۴ – نحل – آیه ۱۲۲ ۳۵- نمل آیه ۴۴
۳۶– مائده آیه ۶۷
۳۷– مائده آیه ۵۵
۳۸– احزاب آیه ۶ ترجمه الهى قمشه اى ۳۹ – نمل آیه ۵۹ ۴۰– فتح آیه ۲۹ ۴۱ – نساء آیه ۴۱
۴۲ – بروج آیه ۳
۴۳ – بقره آیه ۲۲ ۴۴ – نساء آیه ۴۱
۴۵ – بروج آیه ۳
۴۶ – بقره آیه ۲۲ ۴۷- آل عمران،۳۱٫