سیره نبوى در خانواده
سیرت و یا سنّت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)، شامل سه بخش عمده است که عبارتند از: گفتارها، رفتارها و تقریرات[۱] آن بزرگوار[۲]. و بر هر مسلمانی که خواهان رستگاری و سعادت است، سزاوار است که به آنها تمسّک و تأسّی جوید و از آنجا که خانوادهها هستههای تشکیل دهنده جوامع بشری میباشند، فلاح و سعادت جامعه را باید در بنیاد استوار خانواده جستجو نمود؛ از این رو، با الهام گرفتن از بخشی از «سیرت نبوی» که شامل گفتارهای دُرَرْ بار حضرت ختمی مرتبت (صلی الله علیه و آله و سلم) است، به قدر میسور و محدود و در چارچوب یک مقاله، تحفههایی ارزشمند از سیره نبوی درباره خانواده را زینت بخش این اوراق میگردانیم:
۱ – تشویق به ازدواج
یکی از سنّتهای نبوی، تشویق و ترغیب به ازدواج و تسهیل در این امر و فراهم سازی بستری مناسب برای آن است. «ازدواج» مایه صیانت دین، بقا و پاکسازی نسل و خیرات و برکات دیگر است.
در این جا به نمونههایی از رهنمودهای رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در این باره تبرّک و تیمّن میجوییم:
۱ – «أیُّما شابٍّ تَزَوَّجَ فی حَداثَهِ سِنّه عَجَّ شَیْطانُهُ یا وَیْلَهُ عَصَمَ مِنّی دینَه؛[۳] هر جوانی که در آغاز جوانی زن بگیرد، شیطان وی بانگ بر آورد:ای وای! دین خود را از دستبرد من محفوظ داشت.»
۲ – «مَنْ تَزَوَّجَ فَقَدِاسْتَکْمَلَ نِصْفَ الایمانِ فَلْیَتّقِ اللّهَ فی النّصْفِ الباقی؛[۴] هرکه زن بگیرد، یک نیمه ایمان خویش را کامل کرده، از خدا درباره نیم دیگر بترسد.»
۳ – «مَنْ رَزَقَهُ اللّهُ امْرَأهً صالِحَهً فَقَدْ اَعانَهُ عَلی شَطْرِ دینِهِ فَلْیَتَّقِ اللّهَ فِی الشَّطْرِالْباقی؛[۵] هرکه را خداوند زنی پارسا داده، وی را بر نصف دین خویش یاری کرده و باید درباره نصف دیگر آن از خدا بترسد.
۴ – «تَزوَّجوا الوَدُودَ الوَلُودَ فَاِنّی مُکاثِر بِکُمُ الاَنْبِیاءَ؛[۶] زن مهربان و بچه آور بگیرید، زیرا من به کثرت شما بر سایر پیغمبران افتخار میکنم.»
۵ – «تَزوّجوا ولا تُطَلِّقوا فَانَّ اللّهَ لایُحِبُّ الذّوّاقین ولا الذّوّاقاتِ؛[۷] زن بگیرید و طلاق مدهید، زیرا خداوند مردانی را که مکرّر زن گیرند، و زنانی را که مکرّر شوهر کنند، دوست ندارد».
۶ – «مِن افضل الشَّفاعه اَنْ تَشْفَعَ بَین اثنین فی النکاح؛[۸] از جمله بهترین وساطت ها، واسطه شدن میان دو نفر در کار ازدواج است.»
۷ – «ما بنی فی الاسلام بناءً احبّ الی اللّه عَزَّوَجَلَّ، و اعزّ من التزویج؛[۹] هیچ بنیانی در اسلام، نزد خداوند عزّوجل، محبوبتر از ازدواج (و تشکیل خانواده) نیست.»
۸ – «المتزوّج النّائم افضل عند اللّه من الصّائم القائم العزب؛[۱۰] خواب شخص همسردار، در پیشگاه الهی، از روزه و شب زنده داری شخص عزب برتر است.»
پر واضح است که منظور روایت، عبادات مستحبّی است و شارع مقدّس هرگز ترخیص نفرموده که همسردار تا طلوع آفتاب آسوده بخوابد و هر روز نماز صبحش قضا شود!
۹ – «شرارکم عزابکم، رکعتان من متأهل خیر من سبعین رکعه من غیر متأهل؛[۱۱] بدترین شما، عزبهای شما هستند. دو رکعت نماز از متأهّل بهتر از هفتاد رکعت از غیر متأهّل است!»
۲ – وسعت رزق و روزی در سایه ازدواج
خداوند در سوره نور میفرماید: «وَانْکِحُوا الأیامی منکم والصّالِحینَ مِن عِبادِکُمْ وَ اِمآئِکُمْ إنْ یَکُونُوا فُقَراءَ یُغْنِهِمُ اللّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَاللّهُ وَاسِعٌ علیمٌ؛[۱۲] مردان و زنان عزب خود را همسر دهید، همچنین غلامان و کنیزان صالح و درستکارتان را؛ اگر فقیر و تنگدست باشند، خداوند از فضل خود آنان را بی نیاز میسازد؛ خداوند گشایش دهنده و آگاه است».
برخی از ترس فقر و تنگدستی، تن به ازدواج نمیدهند ولی باید توجّه داشت ـ چنان که در آیه به تصریح گذشت ـ خداوند سبحان وعده فرموده کسانی را که قصد ازدواج دارند در مالشان گسترش دهد و آنان را بی نیاز کند. روایاتی هم که از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) رسیده مؤیّد این نوید است:
۱ – «اتّخذوا الأهل فإنّه ارزق لکم؛[۱۳] زن بگیرید، که آن مایه روزی بیشتر برایتان است.»
۲ – «مَن ترک التزویج مخافه العیله فلیس منّا؛[۱۴] هرکه از ترس تهیدستی ازدواج نکند، از ما نیست.»
۳ – «مَن ترک التزویج مخافه الفقر فقد أساء الظن باللّه عزّوجلّ إنّ اللّه عزّوجلّ یقول: «اِنْ یکونوا فقراءَ یُغنِهِمُ اللّه من فضله»؛[۱۵] کسی که از ترس تنگدستی ازدواج نکند، به خدای عزّوجلّ سوء ظن نموده است؛ خداوند عزّوجلّ میفرماید: «اگر نیازمند باشند خداوند از فضل خود آنان را بی نیاز میکند.»
۴ – «ثلاثٌ مَن فَعَلَهُنَّ ثقهً باللّه واحتِساباً کانَ حقّاً علی اللّه تعالی أنْ یُعینَهُ و أنْ یُبارِکَ له: مَن سَعی فی فَکاکِ رقبته ثقهً باللّه واحتِساباً کان حقّاً علی اللّه تعالی أنْ یُعینَه و أنْ یُبارِکَ لَهُ، و مَن تزوّج ثقهً باللّه واحتساباً کان حقّاً علی اللّه أنْ یُعینَه وَ أنْ یُبارِکَ لَهُ، و مَن أَحْیا أرضاً مَیْتَهً ثقهً باللّه واحتِساباً کان حقّاً علی اللّه أنْ یُعینَه و أنْ یُبارِکَ لَه؛[۱۶] سه کار است که هرکس به اعتماد خدا و به انتظار ثواب انجام دهد، برخدا لازم است که وی را یاری کند و او را برکت دهد:
۱ – هر کس در آزاد ساختن خود به اعتماد خدا و به امید ثواب بکوشد، بر خدا لازم است که وی را یاری کند و او را برکت دهد.
۲ – و هر که به اعتماد خدا و به امید ثواب ازدواج کند، بر خدا لازم است که وی را یاری کند و او را برکت دهد.
۳ – و هر که به اعتماد خدا و به امید ثواب، زمین بایری را آباد کند، بر خدا لازم است که وی را یاری کند و او را برکت دهد.»
۵ – «ثلاثه حقّ علی اللّه تعالی عَونُهُم: المجاهد فی سبیل اللّه، والمکاتِب الذی یرید الأداء، والناکح الذی یرید العفاف؛[۱۷] سه نفرند که یاری آنها بر خدا [تفضّلاً[ لازم است:
۱ – آن که در راه خدا جهاد کند.
۲ – و بندهای که برای آزادی خود قرارداد بسته و میخواهد قیمت آن را بپردازد.
۳ – و کسی که به منظور عفّت، زن میگیرد.»
۶ – «تزوّجوا النساءَ فإنّهنّ یأتین بالمال؛[۱۸] زن بگیرید که زنان، توانگری میآورند.»
۳ – انتخاب همسر
برای انتخاب همسری شایسته، سزاوار است که انسان به صفات کسی که میخواهد با او ازدواج کند، توجّه نموده به آن اهمیت دهد و همسری برگزیند که خوشنام و خوش اخلاق باشد و تنها به زیبایی و مال او بسنده نشود. بهترین همسر از نگاه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) خانمی با این ویژگیها است:
۱ – ولود و زایا؛
۲ – ودود و با محبت؛
۳ – عفیف و پاکدامن؛
۴ – عزیز در میان خانواده خود؛
۵ – متواضع نسبت به شوهر خود؛
۶ – برای همسرش زینت و آرایش کند؛
۷ – نسبت به غیر همسر، نجیب و پاکدامن باشد؛
۸ – حرف شنوی از شوهر داشته، از او اطاعت کند.[۱۹]
در انتخاب همسر، اصالت و نجابت خانوادگی، کفویت و مسائل ژنتیکی را نیز باید در نظر داشت. ژنها به عنوان عوامل انتقال صفات از نسلی به نسل دیگر اند که در برخی روایات تلویحاً بدان اشاره شده است؛ در روایتی از پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) آمده است:
«أُنْظُر فی اَیِّ نصابٍ تَضَعُ وَلَدَکَ فإنّ العِرْقَ دسّاسٌ؛[۲۰] بنگر فرزند خود را در کجا قرار میدهی؛ زیرا رگ (ژن) تأثیر خود را باقی میگذارد.»
در این زمینه به روایت جالب دیگری از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) تیمّن میجوییم که میفرمایند: «تخیّروا لنطفکم فإنّ النّساء یلدن أشباه اخوانهنّ و اخواتهنّ».[۲۱]
برای انتخاب همسر، تحقیق و بررسی و شناخت برادران و خواهران کسی که میخواهد از او خواستگاری کند، خود یک معیار و ملاک میتواند باشد؛ چه این که همسران همانند برادران و خواهران خویش فرزند میآورند.
مسأله کفویت نیز این چنین مورد توجّه قرار گرفته است:
«تخیَّروا لنطفکم فأنکحوا الأکفاء و أنکحوا إلیهم؛[۲۲] در گزینش همسر برای خود، محلّ مناسب انتخاب کنید و از اشخاص هم شأن خود زن بگیرید و به آنها زن بدهید.»
خواستگاری از دختران شایسته و واجد شرایط فامیل ـ در لسان برخی از روایات ـ در شمار یک اولویت است، چنان که در این روایت آمده است: «النّاکح فی قومه کالمُعْشب فی داره؛[۲۳] آن که از خاندان خویش زن گیرد، چنان است که در خانه خویش علف چیند.»
از مهمترین معیارهای انتخاب همسر، دین داری اوست، در روایاتی که از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و سایر ائمه اطهار (علیهم السلام) به یادگار مانده، میتوان بهترین ملاکها و معیارهای انتخاب را به دست آورد و در پرتو آن رهنمودهای والا و ارجمند، زندگی سعادتمندانهای پی ریخت. در ذیل، برخی از آن روایات را به عنوان راهکارهایی بس ارزشمند به خانوادههای مؤمن تقدیم میکنیم:
۱ – «تُنکَحُ المرأهُ لأرْبَعٍ: لمالها، و لحسبها و لجمالها و لدینها فَاظفر بذات الدین تربت یداک؛[۲۴] زن را برای چهار چیز گیرند: مال، شرف، جمال و دین. و تو زن دین دار بجوی.»
۲ – «إذا جاءکم مَن ترضون دینه و أمانته یخطب [الیکم] فزوّجون… ؛[۲۵] اگر کسی به خواستگاری (دختر) شما آمد که از دینداری و امانت داری او راضی هستید، به او زن دهید…»
۴ – تربیت فرزند
خانواده، نقش مهم و مؤثری در تربیت فرزند ایفا میکند. شخصیتِ آدمی عمدتاً در سنین کودکی و از طریق امر و نهیهای والدین و دیگر اعضای خانواده شکل میگیرد. به طور کلّی والدین، فرزندان خود را با آموزش مستقیم و غیر مستقیم تربیت میکنند. فرزندان، بسیاری از الگوهای رفتاری، خصوصیات اخلاقی، انگیزهها و نگرشها و ارزشهای والدین خود را از طریق فرایندهای تقلید و همانند سازی کسب کرده و زمان بسیاری را برای مشاهده رفتار والدین و الگوبرداری از آن صرف میکنند. هنگامی که والدین، با اشتیاق، تعهد و قاطعیت معقولی به وظایف خویش روی میآورند، کودکان تمایل پیدا میکنند که خود را با این جنبه از منش آنان وفق دهند.
اصولاً کودکان موجوداتی پاک و خدا جوی هستند. محیط مناسب خانواده میتواند این فطرت توحیدی را در آنان بارور و شکوفا سازد؛ در حالی که محیط نامناسب، سدّی در برابر رشد و تعالی آنها خواهد بود و یا موجب رشد معیوب، منحرف یا یک بُعدی آنان خواهد شد. شاکله وجودی انسان و اساس خصوصیات اخلاقی وی از ابتدای کودکی ـ به خصوص در سالهای اولیه عمر ـ در خانواده پیریزی میشود.
علاقه فراوان به فراگیری و انعطافپذیری عمیق در برابر تأثیرات رفتار و عکس العملهای والدین و اطرافیان، ویژه مرحله خردسالی و قبل از ورود به دبستان است. به همین دلیل، همه معلومات، عادتها، عکس العملها و ویژگیهای اخلاقیای که در این دوران تحصیل میگردد، به طور ریشه دار و مستحکم و عمیق، در روح کودک باقی مانده و بنای اصلی شخصیت و سازمان و شاکله وجودی او را تشکیل میدهد و بر اساس آن، شخصیت او شکل میگیرد.
اعضای بزرگتر خانوادهها ـ به ویژه پدران محترم و مادران گرانقدر ـ مسئولیت دارند که با طرح ارزشهای والای اخلاقی در قالب قصهها و داستانها و مثلهایی از تاریخ زندگی ائمه معصومین(علیهم السلام) و بزرگان و با زبانی ساده و دلنشین، کودک را با پاکی ها، صداقت ها، رشادت ها، کرامت ها، ایثارها و گذشتها آشنا ساخته و روح و روان او را صیقل دهند. کودکان از همان اوّلین سالهای زندگی خود دارای استعداد قابل توجّهی برای مشاهده، یادگیری و الگوسازی هستند. پدر و مادر آگاه باید اوّلین تقلیدها و همانند سازیهای مثبت فرزند خود را به فال نیک بگیرند و او را در مسیر مطلوب، هدایت و تشویق کنند.
در متون اسلامی ما نقل شده است: زمانی که پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) به سجده میرفتند، امام حسن و امام حسین (علیهماالسلام) بازی کنان سوار بر دوش رسول اللّه (صلی الله علیه و آله و سلم) میشدند و آن بزرگوار به قدری سجده خود را طولانی میکرد که آنان خسته شده، پایین بیایند.ای کاش ما نیز در رفتار و گفتار خود، کودکان را جذب کنیم تا آنان نیز به اخلاق و مذهب علاقه مند شوند! در هر حال، پدر و مادر باید توجه داشته باشد که اوّلین الگوهای فرزندان هستند و اگر آنان در وظایف دینی صادق و جدّی باشند فرزندان خود را نیز میتوانند مذهبی بار بیاورند.
این نکته نیز در خور توجه است که هرچه پدر و مادر در تربیت مذهبی فرزندان خود هماهنگتر باشند و کسانی که با کودک سروکار دارند هماهنگ عمل کنند، رشد گرایشهای اخلاقی و مذهبی در کودکان و نوجوانان سریعتر خواهد بود. هماهنگی بعدی باید میان خانه و مدرسه و سرانجام مطلوب ترین نتیجه، هنگامی حاصل خواهد شد که خانواده، مدرسه و فرهنگ اجتماعی با یکدیگر هماهنگ باشند و انتظارات شان از کودکان و نوجوانان نیز هماهنگ، واقع بینانه و در حدّ توان کودک یا نوجوان باشد.[۲۶]
یکی از آموزههای تربیتی در «سیره نبوی» توزیع عادلانه محبت بین فرزندان است! در این باره روایاتی از آن حضرت نقل شده است از جمله:
«اعدلوا بین اولادکم کما تحبّون ان یعدلوا بینکم فی البرّ و اللطف؛[۲۷] بین فرزندانتان به عدالت رفتار کنید، چنان که میخواهید [مردم و فرزندان] در نیکی و لطف، با شما به عدالت رفتار کنند.»
نقل است شخصی که دو فرزند پسر داشت، در حضور حضرت یکی را بوسید و به دیگری توجهی نکرد، پیامبر با نگرانی به او فرمود: چرا میان دو فرزندت فرق گذاشتی!؟[۲۸] و در کلامی گهربار فرمود:
«انّ اللّه تعالی یحبّ ان تعدلوا بین اولادکم حتّی فی القُبل؛[۲۹] خداوند دوست دارد که میان فرزندان خود حتّی در بوسیدن آنها، به عدالت رفتار کنید».
نویسنده: سید ابوالحسن مطلبی
مجله: فرهنگ کوثر؛ تابستان ۱۳۸۲؛ شماره ۵۸
پینوشتها
[۱] . تقریر پیامبر(صلی الله علیه و آله) و یا ائمه(علیهم السلام) یعنی کسی کاری انجام دهد و آن بزرگواران ـ در شرایط عادی، نبودن ضیق وقت و به دور از ترس و تقیه و مأیوس نبودن از تأثیر ـ بر کار او صحّه گذارند. ر.ک: اصول الفقه، ج ۲، ص ۶۶٫
[۲] . همان، ص ۶۱٫
[۳] . نهج الفصاحه، ص ۲۰۸، ح ۱۰۳۴٫
[۴] . همان، ص ۶۰۰، ح ۲۹۳۶٫
[۵] . همان، ص ۶۱۵، ح ۳۰۱۶٫
[۶] . همان، ص ۲۲۹،ح۱۱۴۴و۱۱۴۵وص۲۳۶،ح۱۱۷۹٫
[۷] . همان، ص ۲۲۹، ح ۱۱۴۶٫
[۸] . همان، ص ۶۲۴، ح ۳۰۷۳٫
[۹] . بحارالانوار،ج۱۰۳،ص۲۲۲؛میزان الحکمه،ج۴،ص۲۷۱٫
[۱۰] . بحارالانوار،ج۱۰۳،ص۲۲۱؛میزان الحکمه،ج۴،ص۲۷۳٫
[۱۱] . میزان الحکمه، ج ۴، ص ۲۷۵٫
[۱۲] . نور / ۳۲٫
[۱۳] . بحارالانوار،ج۱۰۳،ص۲۱۷؛میزان الحکمه،ج۴،ص۲۷۳٫
[۱۴] . میزان الحکمه، ج ۴، ص ۲۷۴٫
[۱۵] . نور / ۳۲؛ نوادر راوندی، ج ۳، ص ۵۹۷، نقل از میزان الحکمه، ج ۴، ص ۲۷۴، از امام صادق(ع).
[۱۶] . نهج الفصاحه، ص ۲۶۴ و ۲۶۵، ح ۱۲۷۲٫
[۱۷] . همان، ص ۲۴۷، ح ۱۲۱۹٫
[۱۸] . همان، ص ۲۲۹، ح ۱۱۴۳٫
[۱۹] . رساله نوین، ج ۳، ص ۶۷، با اندکی تصرّف.
[۲۰] . نهج الفصاحه، ص ۱۱۲، ح ۵۶۴٫
[۲۱] . میزان الحکمه، ج ۴، ص ۲۸۰٫
[۲۲] . همان؛ نهج الفصاحه، ص ۲۲۷٫
[۲۳] . نهج الفصاحه، ص ۶۳۵، ح ۳۱۴۷٫
[۲۴] . همان، ص ۲۳۷٫
[۲۵] . میزان الحکمه، ج ۴، ص ۲۸۰٫
[۲۶] . ر.ک: راهنمای والدین و معلّمان در تربیت و آموزش کودکان، ص ۲۵، ۳۳ ـ ۳۵ و ۸۲٫
[۲۷] . مکارم الاخلاق، ص ۲۲۰٫
[۲۸] . مکارم الاخلاق، ص ۲۲۰٫
[۲۹] . نهج الفصاحه، ص ۱۵۲، ح ۷۵۴٫