روش مطالعه و پژوهش(۲)
براى بر طرف کردن هر یک، مىتوان کار خاصّى انجام داد. براى رفع نگرانى یا بر طرف کردن غصّه یا سامان بخشیدن به کارهاى محوله و … باید کارى کرد که ذهن، از آن جهت مشغولیتى نداشته باشد؛ هر کس به فراخور مسأله مورد ابتلایش. اگر به هیچ وجه نتوانست بر آن عوامل غلبه کند، بهتر است مطالعه را قطع کند تا آمادگى فکرى لازم پیدا شود و الاّ مطالعهاى بىثمر خواهد بود.
«عوامل بیرونى» آنهایى است که به محیط پیرامون و بیرون از خود انسان مربوط مىشود؛ مانند سر و صدا، رفت و آمد، وجود صحنههاى مشغولکننده، روشن بودن رادیو یا تلویزیون یا هر نوع صداى مزاحم، و حتّى گرسنگى و تشنگى هم مىتواند از این عوامل به حساب آید. براى غلبه بر این عوامل، مىتوان نکات زیر را رعایت کرد:
ـ مطالعه در محیط آرام و بىمزاحمت
ـ خاموش ساختن صداهاى اطراف در صورت امکان
ـ خواندن کتاب با صداى بلند، که انسان خودش بشنود
ـ یادداشتبردارى از مطالب
ـ خلاصهنویسى
ـ برخورد سؤالى با کتاب و مباحث آن
ـ زنده نگه داشتن انگیزه و هدف مطالعه در طول کار
ـ جدى گرفتن مطالعه و بها دادن به آن
ـ علامتگذارى در حاشیه صفحه یا زیر قسمتهاى مهمتر، و … .
البته اشخاص در این حالتها مختلفاند و هر کس چه بسا از راه خاصّى بتواند تمرکز هنگام مطالعه پیدا کند که باید همان را به کار گیرد. راه مناسب براى کسى، ممکن است براى دیگرى نامناسب باشد. گرچه این گونه دقتها، هم خستگىآور است و هم جریان سرعت مطالعه را کاهش مىدهد، ولى وقتى هدف، بها دادن به جنبه کیفى مسأله است نه کمى آن، بهتر است انسان دیرتر و کندتر پیش برود ولى بهتر و عمیقتر بخواند. یادداشتبردارى و خلاصهنویسى را هم مىتوان در حین خواندن انجام داد و هم مىتوان علامت گذاشت تا بعداً آنها را نوشت. علامتگذارىها هم مىتواند قراردادى باشد؛ مثلاً براى هر یک از بخشهاى مفید و مهم، یا زیبا و جالب، یا مبهم و محتاج به پرسش، یا ضرورت مطالعه مجدد، یا آنجا که اشکال دارد و نقدى مىطلبد و … مىتوان علامتهاى خاصّى مانند *، ؟، =، قرار داد؛ به نحوى که براى خود شخص مفهوم معین داشته باشد و از حروف یا علایم رمزى، به مقصود خودش منتقل شود. این علامتگذارى را مىتوان در فهرست مطالب هم جلوى عناوین مورد نظر قرار داد، یا زیر سطرهاى زیبا و جالب یا مبهم یا مورد اشکال، خط کشید. این علامتگذارىها در آینده هم هنگام مراجعه مجدد به کتاب، حالت راهنما و کلید براى خود انسان دارد و در یافتن مطالب مورد نظر کمک مىکند. خوب است که علامتگذارى در کتاب، با مداد و به طور ظریف انجام شود تا کتاب، خراب نگردد. منظور از برخورد سؤالى با کتاب، این است که هنگام مطالعه، فرض کنید نویسنده در مقابل شماست و مىخواهید با خود او پیرامون مسأله صحبت کنید و سؤالات ذهنى خویش را از او بپرسید. یا در موضوع خاص، پرسشهایى در ذهن دارید و هنگام مطالعه، مىخواهید جواب آنها را از کتاب پیدا کنید. این حالت، هم تمرکز فکرى مىآورد و هم به فهم بهتر کمک مىکند، و هم ذهن را پویاتر مىسازد.
بازگو کردن مطالب
از نکات دیگرى که به مفیدتر ساختن مطالعه کمک مىکند، بازگو کردن مطالب مطالعه شده براى دیگران است. مطالب، حکایات و آموختههایى که انسان براى دیگران نقل مىکند و نتیجه مطالعه را در جایى بازگو و مطرح مىکند، هم بیشتر در یاد خود شخص مىماند، هم بازگو کردن، ابهامهاى آن را (اگر باشد) روشن مىسازد، هم تمرینى براى خطابه و سخنورى است. پس باید مخاطبى یافت و مسائل را به او گفت تا در یاد انسان بهتر بماند. مسأله «مباحثه» که در حوزههاى علمیه در روش آموزش طلاّب مرسوم است، این امتیاز را دارد و در واقع، بازگو کردن مجدد درس براى هممباحثه است که هم بیشتر در حافظه مىماند، هم در حین بحث، روشنتر مىشود، هم قدرت تدریس پیدا مىکند. انسان اگر مخاطبانى نیافت، مىتواند مخاطبهاى فرضى در نظر بگیرد و براى آنان حرف بزند، یا در تنهایى، براى خودش تکرار کند تا همان نتیجه را بگیرد.
مطالعه فردى و گروهى
برخى از کتابها به صورت فردى مطالعه مىشود و چندان موردى براى کار جمعى نسبت به مطالعه ندارد؛ مانند کتاب داستان و شعر و ادبیات و … (مگر براى نوعى مسابقه در درک مطلب یا تلخیص و امثال آن). ولى گاهى مىتوان جهت مفیدتر ساختن مطالعه، به «مطالعه گروهى» پرداخت. این بیشتر در امور تحقیقى و پژوهشهایى است که در موضوع واحدى منابع بسیار است و کتابها بین افراد تقسیم مىشود تا در جلسه مشترکى جمعبندى روى نوشتههاى مختلف داشته باشند یا نظرهاى مختلف را مطرح و بررسى کنند، یا «نظر جمعى» روى کتابى بدهند، یا آن که عدهاى مأمور مطالعه و پژوهش پیرامون یک مسأله اجتماعى یا فرهنگى شوند و کار جمعى آنان بررسى نوشتهها، نامهها، پروندهها. مصاحبهها و … باشد.
تشکیل «هستههاى مطالعاتى» به خصوص در بین نوجوانان، مىتواند عامل جذب آنان به کتاب و مطالعه باشد و هم روحیه کار جمعى و فعالیت مشترک را میان آنان افزایش دهد. به علاوه فایده مطالعه گروهى، پختهتر شدن دیدگاهها، برخورد آراء و افکار، فهم عمیقتر مطالب کتاب و نوعى مشارکت و همکارى فکرى است. اندیشههاى مختلف در بررسى یک کتاب یا چند نوشته، داراى دیدگاههاى مختلف است و برخورد اندیشهها سازنده است. چه بسا کسى نکتهاى به ذهنش برسد که به فکر آن دیگرى نمىرسید.
آفات مطالعه
آفاتى که براى مطالعه به نظر مىرسد، برخى مربوط به پیش از مطالعه است، بعضى به حین مطالعه و بعضى به پس از مطالعه مربوط مىگردد. به این آفات، در چند عنوان اشاره مىشود:
۱- نبودن علاقه و انگیزه براى مطالعه
۲- زدگى و دلسردى از مطالعه در نتیجه:
ـ خواندن کتاب نامناسب
ـ مطالعه بدون تشویق
ـ مطالعه گسسته از عمل و نتیجه خارجى
۳- حیرت و سرگردانى
این آفت، از عدم برنامه در مطالعه، هضم نکردن صحیح مطالب، رفع نشدن اشکالات، نتیجه نگرفتن از مطالعه، انبوهى کتابهاى موجود درباره موضوعى خاصّ، یا عدم انتظام صحیح در معلومات حاصله از مطالعه ناشى مىشود.
۴- هرزگى
یعنى سرزدن به هر کتابى و کتابخانهاى و گشودن آن و خواندن صفحاتى ولى به آخر نرساندن. این آفت باعث مىشود که انسان نتواند روى موضوع یا کتاب خاصى تأمل و توقف و اندیشه کند. سرکشى به هر کتاب و نخواندن کامل و بهره نبردن، مىتواند از عواملى همچون: «وسوسه»، «بىحوصلگى» یا «بىهدفى» سرچشمه بگیرد.
۵- مرید دربست
گاهى انسان چنان شیفته یک نویسنده و مجذوب یک کتاب مىشود که مرید دربست مىگردد و همه حرفهایش را به نحو مطلق مىپذیرد. این حالت پذیرش دربست و مطلقسازى و مطلقاندیشى نسبت به افکار یک نفر یا محتویات آثارى خاصّ، ممکن است استقلال رأى و قدرت تشخیص و ارزیابى را از انسان بگیرد و انسان، «کپیه کتاب» شود. البته در این مورد استثنا هم هست و برخى افراد و کتابها «خوب محض»اند و قابل تأیید و قبول.
۶- غرور
علم، در دلهاى نامهذّب، غرور و تکبر مىآورد. کسى هم که اهل مطالعه باشد، ممکن است از این راه، به خودخواهى و غرور گرفتار شود و با مطالعه چند کتاب، فکر کند همه قلّهها را فتح کرده و همه دانشها را در خود ذخیره کرده است، و در نتیجه به دیگران بىتوجه مىشود و گاهى هم اهل ادعاهاى بىاساس و دروغ مىشود و معلومات خویش را به رخ دیگران مىکشد. مطالعه نباید براى انسان، غرور عملى و شخصیت کاذب بیاورد. براى نجات از این آفات، خوب است انسان راهنماى مطالعه و مربى داشته باشد و از تجارب افراد آگاه و دلسوز استفاده کند و شرح حال بزرگانِ خود ساخته و وارسته را زیاد بخواند. از قول «مونتسکیو» نقل شده است: باید زیاد مطالعه کنیم تا بدانیم که هیچ نمىدانیم.
نکات جنبى
غیر از اصول و روشها و نکات یاد شده، نکتههاى دیگرى هم وجود دارد که جنبى است و در امر بهتر مطالعه کردن مفید است که به آنها اشاره مىشود:
۱- ایجاد حالت روحى و آمادگى معنوى؛ از راه وضو گرفتن، رو به قبله بودن، به قصد قربت و عبادت مطالعه کردن.
۲- دقت در حالت جسمى که به صورت عادى باشد؛ یعنى فرد مطالعهکننده، در حال عجله و شتاب، تشویش خاطر، گرسنگى زیاد، سیرى مفرط، خستگى و کوفتگى، بىحوصلگى نباشد، که اینها بازده مطالعه را کم مىکند.
۳- انتخاب زمان مناسب؛ در طول عمر، فرصتهاى نوجوانى و جوانى بهترین فصل آموختن است. و در ایام معمولى، هنگام صبح و نشاط اول روز، مغز انسان آمادهتر است. حتى در اختصاص کتابها و موضوعات به اوقات مناسب آن باید دقت کرد. در نشاط صبحگاهى باید کتابهاى عمیقتر که احتیاج به دقت و آمادگى ذهنى بیشتر دارد خواند، و کتابهاى سطحى و ساده را به اوقات خستگى و آخر شب و … گذاشت. باید تقسیم وقت را براى مطالعه، به نسبت اهمیت موضوع قرار دارد.
۴- مکان مناسب؛ اگر مکان مطالعه، شلوغ و پر سر و صدا باشد، یا خیلى سرد یا گرم یا نامناسب باشد، انسان یا ناراحت مىشود، یا دچار تشتّت فکر.
۵- نور کافى؛ نور کم به چشم فشار مىآورد، همچنین نور زیاد که بر کاغذ سفید و براق بتاید و چشم را بزند.
ادامه دارد…