روانکاوی ترس
ده ترس رایج در میان انسانها
«ترس از ترس» و «ترس شیرین»
ترس، یک احساس کاملاً آشنا برای یکایک ما انسانهاست. همه ما هم حالات فیزیکی ترس، چون حبس نفس یا تند نفس کشیدن، هیجان جسمی و یا فلج شدن از ترس، عرق کردن، لرزیدن، فرار کردن، اضطراب، سرگیجگی و غیره را میشناسیم. در حیوانات و انسان حس ترس در واقع یک حس دفاعی است و حکایت از امکان خطر و دردی میکند. اما احساس ترس بشری، چیزی ورای یک حس طبیعی است؛ زیرا این احساس آغشته با تصورات، آرزوها و حالات وجودی و خاص انسانی است. از این رو، او یک احساس انسانی است.
برای ورود به جهان چندفاکتوری و چندچشماندازی، ترس بشری و حالات مختلف آن و بیماریهای مختلف ناشی از آن، بایستی ابتدا متوجه این اصل پایهای باشیم که ترس، همیشه به شکل «ترس از چیزی» است و به دو شکل عمده ظاهر میشود. یا این ترس به شکل «هراس یا فوبی» از یک پدیده مشخص مثل هراس اجتماعی، یا هراس از حیوانات است و یا به شکل دیگر ترس، یعنی به شکل « رس» از یک موضوع نامشخص و مبهم مثل «بیماری ترس و یا وسواس» است. دکتر موللی « فوبی» را «ترس مرضی» ترجمه کرده است و «ترس» را اضطراب ترجمه کرده است. اما من به دو ترجمه «هراس» از مار و «ترس» از تاریکی بیشتر علاقه دارم و به این شکل از آنها استفاده میکنم. حال چهار چشمانداز ترس و هراس را باز میکنیم و سپس به راز «ترس شیرین و قدرتمند و چندلایه» و هنر ترسناک و جذاب پی میبریم.
تفسیر رفتارگرایانه هراس یا فوبی
یکی ار روشهای رواندرمانی موفق در مقابله با هراسهای بیمارگونه چون هراس از محیط بسته و آسانسور و یا هراس از هواپیما و مار، شیوههای مختلف «رفتاردرمانی» کلاسیک، کاربردی و یا ذهنی (شناختی) است.
در نگاه مکاتب مختلف رفتاردرمانی، اصولاً سؤال اولیه این است که بیمار، از «چه» هراس دارد؟ این مکتب، علت این هراس را یا ناشی از حالت «شرطی شدن بیمار» به علت یک تجربه کابوس وار مانند گرفتاری چندساعته در آسانسور میداند؛ یا هراس از هواپیما و مار را ناشی از «یادگیری اجتماعی» و دیدن ترس افراد مورد اعتماد از این موضوعات و یادگیری هراس میبیند. یا هراس ناشی از ایجاد پیوندهای ذهنی میان موضوعات مختلف مانند یک امتحان و تصور شکست و بیآبرویی و ایجاد هراس از امتحان است. از این رو نیز این شیوه رواندرمانی سعی میکند به انواع و اشکال مختلف، بر این حالت «شرطی شدن» و یا بر تصورات فاجعهآور و پیوندهای ذهنی ترسساز چیره شود.
سه شیوه عمده این سیستمهای رواندرمانی به شرح ذیل است که البته به اشکال مختلف میتواند صورت گیرد:
در حالت اول، شخص بیمار به همراه رواندرمانگر به شکل یک دفعه و یا گام به گام با موضوع هراسناک مثل موش یا جمعیت روبهرو میشود تا بدین شکل، هراس، قدرتش را از دست بدهد.
در حالت دوم، به شیوه «عدم حساسیت سیستماتیک» و با تمرینات رفع هیجان و حساسیت، رواندرمان به بیمار کمک میکند که هراس و اضطرابش را به کنترل خویش در آورد و سپس گام به گام به موضوع هراسانگیز نزدیک شود.
در حالت سوم و شیوه موفقیتآمیز «رفتارگرایی ذهنی» سعی میشود که ابتدا با گفتوگو، موضوع هراس مشخص شود و سپس با تمرینهای ذهنی، هراس به کنترل شخص در آید، یا پیوند میان موضوع هراس مانند جمعیت و تصورات و حالات هراسناک چون لرزش، وحشت و تصورات وحشتانگیز، شکسته شود.
یکی از شیوههای جالب این راه سوم، شیوه «عملکرد پارادوکس» است. در این حالت، برای مثال به بیماری که از عنکبوت میترسد، میگویند که خیال کند در تختش دراز کشیده است و ناگهان یک عنکبوت از بالا رو تنش میافتد.
سپس یکی دیگر و باز هم یکی دیگر، تا جایی که تمام تخت و اطاقش را عنکبوت پر کند. به زبان ساده بیمار از لحظهای به بعد، به خود میگوید که «آب از سر گذشت، چه یک وجب و چه صد وجب» و کمکم حساسیتش را از دست میدهد. البته توجه به تحمل و توان بیمار در این زمینه امری مهم است. شیوه رفتاردرمانی در درمان هراس یا فوبی موفقیت زیادی نشان میدهد و در حالی که در درمان «ترس نامشخص» و بیماریهایی چون وسواس و وحشتزدگی مداوم یا مقطعی موفقیت روانکاوی بیشتر است.
مشکل شیوه رفتاردرمانی این است که به علل ماهوی و «چرای» نهفته در پشت هراسها نمیپردازد؛ چون این هراسها میتوانند در واقع بیانگر معضلات روانی و یا ارتباطی دیگری نیز باشند. پس به ناچار بعد از مدتی بیمار میتواند به یک «هراس تازه» مبتلا شود و این دفعه از بلندی بترسد؛ زیرا مشکل اساسیاش حل نشده است. از این رو نیز بسیاری از رواندرمانگرهای مدرن در واقع از یک شیوه چندسیستمی و ترکیبی استفاده میکنند و قدرتهای مکاتب مختلف را به شیوه خویش با یکدیگر ترکیب میکنند.
تفسیر روانکاوانه ترس
۱. در نگاه فروید، هر ترسی در واقع یک «آژیر خطر» است و به فرد نشان میدهد که در درونش احساسات و عواطف خطرناکی در حال سر باز زدن و نمایان شدن هستند که بهایش تنبیه توسط دیگران و اولیاء یا تنبیه درونی توسط اخلاق است.
۲. این تنبیه در ذهن کودک و یا بیمار به معنای تهدید به «کستراسیون» و لمس هراسهای دوباره گره ادیپ در انسان است. او دوباره احساس میکند که اگر به این اشتیاقات اروتیکی یا خشمآمیز خویش تن دهد، توسط محیط بیرون یا اخلاق درون تنبیه میشود و یا محکوم به از دست دادن عشق و احترام افراد بیرونی و یا تصاویر درونی پدر و مادر خویش است. از این رو «من» انسان با ایجاد حس ترس و اضطراب، این احساسات را سرکوب میکند. اما سرکوب نهایی هیچ وقت ممکن نیست.
مهم تبدیل این اشتیاقات به تمناهای سمبولیک اروتیک و خشمگینانه و در چهارچوب قانون و یا «نام پدر» است. به این دلیل بیمار گرفتار به «وسواس تمیزی» مرتب میخواهد در واقع خشم و اشتیاقات ممنوعه خویش را پاک کند و مرتب حدس میکند که باز هم آنها حضور دارند، پس باید مرتب میز را پاک کند و یا دستهایش را بشورد. یا ناآگاهانه به کمک مکانیسمهای دفاعی سعی در سرکوب کردن این احساسات میکند. برای مثال در حالت وسواس مرتب با کمک مکانیسم دفاعی «توجیه عقلی» میخواهد به خود بگوید که وسواسش منطقی است. لکان در وسواس در واقع تلاش ناآگاهانه بیمار را میبیند که معتقد است تمنایش غیر قابل ارضاست و نمیتواند این اشتیاقات خویش را به تمناهای سمبولیک قابل ارضا مبدل سازد.
۳. در حالت هراس و فوبی، این خطر درونی که بایستی پس زده شود، حالت برونی و واقعی مییابد و فرد هراسمند از مار و یا از محیط باز، در واقع ناآگاهانه در مار و محیط باز تبلور احساسات ترسناک خویش به دنبال قتل پدر یا رقیب و نیش زدن او و خطر سر باز زدن اشتیاقات اروتیکی خویش در محیط باز را میبیند. از این رو موضوع ترسناک مثل مار هم نماد پدری است که به بیمار میگوید بایستی احساساتش را قانونمند و مرزدار سازد؛ وگرنه تنبیه میشود و هم میل خشم و اشتیاق اروتیکی اوست که میخواهد هر مرزی را بشکند و قانون و پدر را نیش زند و به اشتیاقات نارسیستی و اروتیکی خویش تن دهد. از این رو این هراس هم ترسناک است و هم هراس درنده است.
۴. لکان در واقع تئوری فروید را تکامل میبخشد و نشان میدهد که اساس ترس و نیز بیماری ترس را، نوعی رابطه خیالی با یک عشق مطلق، مانند رابطه کودک با مادر تشکیل میدهد. کودک و یا انسان در حال ترس و وحشت شدید، در واقع احساس درماندگی و تنهایی عمیق میکند و این حسرت و درماندگی و «دیده نشدن» او را فلج میکند و یا به وحشت عظیم میافکند.
۵. در حالت اختلالات بیمارگونه ترس و وحشت، در واقع فرد هنوز در مرحله «آینه» و رابطه شیفتگانه/متنفرانه نارسیستی با «غیر» و یا با دیگری باقی مانده است. از این رو یا مسحور نگاه و تصویر «غیر» واقعی یا خیالی است، یا وحشتزده از خلاء کمبود اوست. او هراسناک از نگاه خشمگین و خطرناک مادر و پدر واقعی یا خیالی است و یا مثل انسان هیپنوتیزم شده اسیر نگاه مسحورکننده آینه خویش است و یا نگاهی وحشتانگیز میبیند و احساس میکند که چیزی او را میبلعد و از این رو جیغ میکشد. در حالت هراس و فوبی این رابطه مسحورانه/هراسناک، به یک موضوع خارجی چون هراس از مار یا موش پیوند داده میشود که فرد را هم دچار ترس و هم اسیر و مجذوب این ترس و اضطراب میسازد. موضوع روانکاوی تبدیل ترس و اشتیاقات خویش به قدرتهای مرزدار اروتیکی و خشمگینانه قابل تحول خویش است. یا در حالت پسامدرنی و لکانی، تبدیل مار ترسناک خویش به یک هویت تازه و «مار خندان و زیرک» خویش و توانایی تن دادن به تمناهای اروتیکی و عشقی خویش در محیط باز و ایجاد دیالوگ است؛ بدون آن که اسیر ترس از محیط باز و یا بیشرم شویم. زیرا تمنا، روی دیگر قانون است و انسان یک کثرت در وحدت متحول است.
چشمانداز فلسفی ترس
کیرکه گارد در کتاب معروفش «مفهوم ترس» نشان میدهد که ترس، در واقع یک احساس اساسی و اگزیستانسیال بشری است و با فردیت و آزادی بشری پیوند تنگاتنگ دارد. او با مثالی جالب حالت ترس را نشان میدهد که من مثال «پریدن از تخته پرش» و لمس ترس او را به شکل دیگری مطرح میکنم. فرض کنید که در کافهای نشستهاید و چند میز آنطرفتر، مرد یا زنی زیبا را میبینید که میخواهید به سمتش روید و او را به گفتوگو دعوت کنید. در کجا بیشتر از هر موقع احساس ترس میکنید؟ در حین بلند شدن، در میان راه و یا در حین بیان خواست خویش؟ به قول کیرکه گارد، اوج حس لمس ترس در میان راه و در حالت خلاء است. زیرا در این خلاء و هیچی، امکانات مختلف نهفته است و لمس این امکانات مختلف و لمس آزادی بشری به شیوه لمس حس ترس صورت میگیرد. در میان راه، شما امنیت را از دست دادهاید و حال ترس و نگاه دیگران بر خویش را احساس میکنید. از این رو یا از میان راه برمیگردید و یا ناتوان از حرف زدن میشوید و یا سرانجام خواستتان را بیان میکنید. از این رو به قول کیرکه گارد ما ترس نداریم؛ بلکه ترس هستیم. ترس احساس همراه فردیت و آزادی بشری است و پیوند تنگاتنگ با ایمان و دیالوگ بشری دارد. انسان با «یادگیری ترسیدن» به لمس امکانات و آزادی و فردیت خویش و نیز به پارادوکس ایمان و ضرورت ایمان دست مییابد. مکتب «پدیدارشناسی» اما نکته مهم دیگری را مطرح میکند.
لیوتار در کتاب «پدیدارشناسی» نشان میدهد که وقتی ما با ترس خویش روبهرو میشویم، همزمان به قول مرلوپونتی به ترسمان معنا و شکل و تفسیر میبخشیم؛ زیرا شناخت از ترس غیرمستقیم است. ما ترس را میسازیم و میتوان در یکایک ترسهای ما، نوعی سناریو دید که ما آن را ساختهایم. مثل سناریو انسانی که مرتب حس میکند بیمار است و مرتب به ضربان قلبش فکر میکند و از این رو ضربان قلبش و ترسش مرتب بالا میرود. لکان با قبول این نگاه پدیدارشناسانه، همزمان به خطای پدیدارشناسی اشاره میکند که ما هر تفسیری و هر معنایی به ترس و هراسمان نمیتوانیم دهیم بلکه این تفسیر و معنا بایستی بر اساس آرزومندی نهفته در درون ترس و هراسمان باشد. به این دلیل نیز ترس همیشه در عین ترساندن، مانند آهنربا جذاب و قدرتمند است. زیرا در خویش آرزومندی فردی و تمناهای او را در بر دارد. از این رو ما از تاریکی، از فیلم ترسناک و وحشتانگیز هم میترسیم و هم لذت میبریم زیرا او برای ما یک «آشناغریبه» است و آرزوهای پنهان ما را در بر دارد. از این رو وقتی به چیزی مینگریم که ما را میترساند، در همان لحظه احساس میکنیم که او نیز و یا کسی از درون این خانه تاریک به ما مینگرد و نگاهش ما را مجذوب و یا فلج میکند. آلفرد هیچکاک استاد بیان این حالات مختلف ترس بود.
ترس از ترس
روانکاوی در مسیر تکاملش از نگرش «از چه میترسیم» و «چرا میترسیم»، به اهمیت «چگونگی ترس» و نوع رابطه با ترس و چگونگی سناریو ترس در نگاه مکاتبی چون گشتالتتراپی و یا نگاه لکان، دلوز و غیره دست مییابد. یعنی موضوع مهم در باب ترس این است که ما «چگونه» و «چه نوع» رابطهای با ترس خویش داریم و چگونه سناریو ترس و هراس خویش را میآفرینیم. با چنین نگاهی نیز میتوان دید که در بسیاری مواقع ما «ترس از ترس» خویش داریم، ترس از اضطراب، ترس از وحشت خویش داریم و اولین کار و اساسیترین کار، رهایی از «ترس از ترس» خویش است؛ تا بتوانیم اکنون رابطهای نو با ترس و اضطراب و وحشت خویش برقرار سازیم و به قول فریتزپرلز پایهگذار گشتالتتراپی، ترسمان را به «هیجان لحظه و دیدار» و قدرت حرکت و آرزومندی تبدیل سازیم. «هیچی ترسناک» را به «هیچی بارور و خلاق» تبدیل سازیم، سناریو و رابطهای نو و بالغانه با ترس و هراس خویش بیافرینیم. زیرا ترس در نهایت به معنای حبس نفس، تنگ کردن مسیر و شدت احساسی ارتباط، دیالوگ با خویش و معشوق و با رقیب است. پس با رهایی از ترس از ترس، به هیجان زندگی و عشق و قدرت دست یابیم. ترس شیرین، از رنگهای مختلف ترس تا ترس قدرتمند و هنر ترسناک.
طبیعی است که برای درمان بیماریهای روانی وسواس و ترس و هراس شدید بایستی به رواندرمانگری تن داد؛ اما میتوان با ایجاد ارتباطی نو و سمبولیک با ترس و هراس خویش، به قدرت و امکانات نو، به «ترس شیرین» به «ترس جذاب» به توانایی لمس رنگهای مختلف ترس و ایجاد تفاسیر و قدرتهای مختلف خویش از ترکیب ترس و عشق، ترس و قدرت و دیگر احساسات خویش دست یافت.
گام اول در این مسیر، به قول کیرکه گارد، آری گفتن به ترس خویش است. پس به قول او ترس شویم و این گونه به «ترس شیرین، عشق و ایمان شیرین و پارادوکس و لرزان» بشری دست یابیم.
گام دوم این است که از یاد نبریم که ما همیشه در تفسیر و سناریوی خویش از زندگی و ترس میزییم. معنایی که در ارتباط با زندگی و سرنوشت ماست.
در گام سوم با آری گفتن به سرنوشت و تفسیر خویش، ترس خویش را به هزار رنگ لمس و بیان کنیم و او را به قدرت خویش تبدیل سازیم و به کمک رنگها و تفاسیر مختلف ترس و وحشت خندانمان، به اوج بازی عشق و قدرت و دیالوگ دست یابیم. با چنین ترس شیرین و خندانی شما میتوانید هم بر خطای شرقی و اهریمنی و ضعیف خواندن ترس غلبه کنید و هم بر خطای مدرن و تلاش برای بیخطر کردن ترس چیره شوید. اکنون میتوانید با احساس علاقه به معشوق و یا به «غیر» با خنده به سوی او روید و در هر گام شکلی از دلهره و ترس و قدرتی نو را تجربه کنید و با توان خویش حالتی از «کازانوای خندان و پراحساس»، «عاشق خندان و یا ایمان سبکبال» را بیافرینید. زیرا معشوق و مسیر متفاوت است. یا حتی چون زنی زیبا و خندان با نگاه این مسیر را روید و تمنا و دلهره و خرد تمنا را لمس و بیان کنید و «اغواگری خندان» شوید. در آخر باز هم بخشی از ترس میماند که غیر قابل تفسیر و ترسناک است و این بخش را نیز بایستی چون نماد آزادی و معمای زندگی و انسان پذیرفت و گاه به گاه ترسید، لرزید و وحشت کرد، پا به فرار گذاشت و در انتها خندید و آن را به هنر و خلاقیتی نو تبدیل ساخت.
ده ترس رایج در میان انسانها
فوبیا، هراس یا ترس شدید، پدیدهای است که به صورت آگاهانه یا ناخودآگاهانه، زندگی بسیاری از انسانهای جهان را مختل میکند. این پدیده، بیشتر ناشی از ترس از قرار گرفتن در موقعیتی خطرناک است و معمولا کنترل آن برای فرد مبتلا، سخت و گاهی غیر ممکن است. در حدود ۱۹٫۲ میلیون نفر انسان در سن ۱۸ سالگی در آمریکا، به گونههای مختلفی از این اختلال روحی مبتلا هستند که در ادامه، نشریه لایو ساینس به مشهورترین آنها اشاره کرده است:
۱-ترس از مار (Ophidiophobia)
یکی از رایجترین فوبیاها در میان بسیاری از مردم، ترس از مار است که به احتمال زیاد، ریشهای تکاملی دارد. در گذشتههای دور، تشخیص دادن مارها و عنکبوتها برای بقای انسان، نقشی حیاتی داشته است. توانایی تشخیص مارها در یک چشم به هم زدن، یکی از رفتارهای تکاملی است که به اجداد انسان در جهان وحشی ما قبل تاریخ، امکان بقا داده است.
۲-ترس از خزندگان عجیب (Entomophobia)
شاید برخی از افراد، با دیدن برخی از حشرات، تنها احساس چندشآوری پیدا کنند، اما این جانداران کوچک، در واقع این توانایی را دارند که برخی از انسانها را به شدت بترسانند که این شدت، در زنان نسبت به مردان چهار برابر است. مطالعه دانشمندان دانشگاه کارنگی ملون نشان میدهد دختر بچههای ۱۱ ماهه به سرعت قادرند در برابر تصاویری از مارها با عنکبوتها نشانههای ترس را در صورت خود انعکاس دهند در حالی که این خصوصیت در پسربچههایی با همین سن وجود ندارد. دیدگاه تکاملی این فوبیا بر این اساس است که زنان در دوران باستانی حیات بشر در هنگام جمعآوری غذا با چنین جاندارانی مواجه میشدهاند و انقباض ماهیچههای بدن و صورت در برابر چنین منظرهای، به عنوان ابزار محافظت مادر و فرزند در برابر جاندار شناخته شده است.
۳-ترس از مکان (Agoraphobia)
در حدود ۱٫۸ میلیون جوان ۱۸ ساله در آمریکا، از قرار گیری در اماکنی که فرار کردن از آن مشکل باشد، هراس دارند. مکانها و فعالیتهایی که شامل این فوبیا میشوند، آسانسور، حضور در رقابتهای ورزشی، پلها، استفاده از وسایل حمل و نقل عمومی، رانندگی، فروشگاههای بزرگ و فرودگاهها بر شمرده شدهاند. این هراس میتواند باعث شود افراد، هرگز خانههای خود را ترک نکنند، به سفر نروند و در مناطق شلوغ قرار نگیرند.
۴-ترس از دیگران (Xenophobia)
در صورتی که صحبت کردن در برابر دیگران، رنگ چهره شما را دگرگون ساخته، صدای شما را گرفته کرده و عرق از سر و روی شما جاری میکند، بدانید که نشانههای این فوبیا در شما وجود دارد. بیگانهترسی، پدیدهای است که ۱۵ میلیون جوان آمریکایی از آن در عذابند و تنها صحبت کردن آنها را در جمع تحت تاثیر قرار نمیدهد بلکه خوردن و آشامیدن این افراد نیز در برابر جمع دچار اختلال خواهد شد. این فوبیا از سن ۱۳ سالگی در نوجوانان آغاز میشود.
۵-ترس از بلندی(Acrophobia)
یکی از رایجترین ترسها در میان افراد است که در حدود ۳ تا ۵ درصد از آمریکاییها را تحت تاثیر خود قرار داده است. بر خلاف تصور پیشین دانشمندان که این فوبیا را ناشی از ترسی غیر واقعی میدانستند، مطالعات جدید نشان میدهد مبتلایان به این ترس، ارتفاع ساختمانها را بسیار بیشتر از ارتفاع واقعی میبینند و همین امر بر ترس آنها میافزاید.
۶-ترس از تاریکی (Lygophobia)
برای بسیاری از کودکان، خاموش شدن چراغ اتاق همراه با بروز ترسی شدید ناشی از بیرون آمدن هیولایی از زیر تختخواب و یا از داخل کمد دیواری است. در واقع ترسیدن از تاریکی، یکی از رایجترین ترسها در میان کودکان است که در پس آن تفکرات و توهمات جالب توجهی نهفته است. کودکان، در تاریکی به هر پدیده ممکنی فکر میکنند و معتقدند در تاریکی، دزدی خواهد آمد و آنها را خواهد ربود و یا اسباببازیهای آنها را به سرقت خواهد برد. ریشه این ترس کودکان، از ناشناختههای آنان سرچشمه میگیرد و در صورت درمان نشدن، تا زمان بزرگسالی نیز ادامه پیدا خواهد کرد.
۷-ترس از صاعقه (Astraphobia)
صدای مهیب رعد و برق میتواند علائمی مانند تپش شدید قلب را برای افرادی که از فوبیای رعد و برق رنج میبرند در برداشته باشد و به همین دلیل، بسیاری از افراد مبتلا، زندگی خود را به مناطقی منتقل میکنند که از شرایط جوی آرامی برخوردار است. نکته جالب درباره این فوبیا این است که مبتلایان، از ترس خود، احساس خجالت داشته و آن را مخفی نگاه میدارند.
۸-ترس از پرواز (Aviophobia)
ترسی است که در حدود ۲۵ میلیون انسان، تنها در آمریکا به آن مبتلا هستند. این افراد در دو گروه ترس، ترس از سقوط هواپیما و ترس از کابین کوچک هواپیما تقسیم میشوند. جالب است بدانید نسبت مرگ انسانها در سقوط هواپیما، یک در ۲۰ هزار است در حالی که این نسبت در مرگهای ناشی از سوانح رانندگی، یک در ۱۰۰ و در مرگ ناشی از حملات قلبی، یک در پنج است.
۹-ترس از سگ (Cynophobia)
حتی کوچکترین و بامزهترین سگهای نژاد ژرمن شپرد، میتوانند ترسی مهیب را در مبتلایان به این نوع از فوبیا ایجاد کنند. این ترس معمولا از احتمال گاز گرفته شدن خود فرد و یا افرادی دیگر توسط سگها ناشی میشود؛ البته برخی تنها نسبت به سگهای شکاری و یا تازی، هراسناک هستند.
۱۰-ترس از دندانپزشک (Odontophobia)
در حدود ۹ تا ۲۰ درصد از آمریکاییها، به دلیل ترس و واهمه، از رفتن به دندانپزشکی خودداری میکنند. در صورت ابتلا به این فوبیا، فرد به هیچ قیمتی حاضر به مراجعه به یک دندانپزشک نبوده و تنها در صورتی که درد امان آنها را ببرد به مطب دندانپزشکی خواهند رفت. از دلایل ریشهای ارائه شده برای ابتلا این ترس، تجربیات بد گذشته از دندانپزشک، ترس از تزریق لثه و ترس از صندلی و مته دندانپزشکی عنوان شدهاند که معمولا میتوان آن را با همکاری دندانپزشک از میان برداشت.
ترس در کودکان
بسیاری از والدین با مشکلاتی از قبیل ترس کودک از حیوانات، ترس از تاریکی، ترس از غریبهها و… مواجه میشوند و واقعا نمیدانند که چگونه رفتاری باید در مقابل این ترسها داشته باشند. خیلی از آنها تلاش زیادی میکنند تا به کودک خود نشان دهند که ترس او، موردی ندارد و هیچ جای ترس وجود ندارد. اما گویا هر چه بیشتر تلاش میکنند، کودکشان در ترس خود، مصممتر میشود. در برخورد با چنین ترسهایی، والدین در اولین گام باید دلایل آن را مشخص کنند. برخی از این ترسها طبیعی بوده و لازم نیست والدین حساسیت زیادی در مورد آنها نشان دهند و برخی بنا به دلایلی رخ میدهند که لازم است در رفع این ترسها مورد توجه قرار گیرند.
علل ترس در کودکان
این که چرا کودکان میترسند، مورد توجه بسیاری از صاحب نظران رشد کودک و روانشناسان بوده است. برخی از محققان عوامل زیستی را به عنوان علت برخی از ترسها عنوان کردهاند و برخی دیگر، عوامل روانشناختی، عوامل خانوادگی و سایر عوامل را مطرح کردهاند. در برخی اوقات، ترسی که کودک از خود نشان میدهد، به یک نیاز روانی ارتباط دارد. مثلا کودکی که ترس از مدرسه را نشان میدهد، ممکن است از لحاظ روانی، وابستگی زیادی به پدر یا مادر خود داشته باشد و ترس او در واقع ریشه در این وابستگی او دارد.
گاهی اوقات یک تغییر در شیوه زندگی مثل تغییر محل سکونت، جدا شدن از والدین و… به صورت ترس از تاریکی، ترس از حیوانات و غیره خود را نشان میدهد. بنابراین میتوان گفت برخی از ترسهای مشخص و معین کودک، میتواند ریشههای روانشناختی داشته باشد و مستقیما با موضوع آن ترس مرتبط نباشد. در برخی اوقات این خانواده است که مشکل ترس را در کودک به وجود میآورد. ممکن است کودک ترس از یک مساله خاصی را در محیط خانواده یاد گرفته باشد. مثلا مادری که از عنکبوت میترسد، این ترس خود را به کودک منتقل میکند. این اتفاق بر اساس فرایند یادگیری صورت میپذیرد، به طوری که والدین در آموزش اکثر رفتارها به عنوان الگو و سرمشق کودک هستند.
کودکی که نیاز به احساس امنیت دارد، با مشاهده رفتار و حالات والدین و خانواده خود، شروع به شناسایی محیطها و موقعیتهای امن از ناامن مینماید و در این راستا، کاملا متکی بر آنهاست. بنابراین آنچه رفتار مادر نشان میدهد، برای او الگو و اساس رفتارش است. کودک با مشاهده رفتارهای مختلف میآموزد که چه چیزی ترسناک است و چه چیزی ترسناک نیست. گاهی اوقات ترس کودک، ناشی از شیوههای زیستی غلط والدین است. والدینی که برای وادار کردن کودک به انجام کاری او را تهدید میکنند و یا از چیزی میترسانند، مثلا مادر به کودک خود میگوید اگر شلوغی کنی میروم و دیگر بر نمیگردم، یا برای وادار کردن او به خوردن دارو، او را از آمپول میترساند. فشار روانی که به این طریق والدین به کودکان خود وارد میکنند، میتواند به صورت ترسهای مختلف، خود را بروز دهد. در کودکان ناراحتیها و اضطرابهای روانی اغلب با مواردی از قبیل ترس و… مشخص میشوند.
از جمله عوامل دیگر، شرایطی است که کودک در محیط پیرامون ممکن است با آنها مواجه شود، مثل دیدن تصادف دو اتومبیل و دزد و… همین طور است تماشای فیلمهای ترسناک و وحشتانگیز که با تاثیری که روی قدرت تخیل کودک میگذارد، موجب وسعت یافتن این صحنهها و شاخ و برگ داده شدن آنها در ذهن کودک میشود و ترس و وحشت زیادی را در کودک ایجاد میکند.
چه موقع ترسها به توجه و درمان نیاز دارند؟
در وهله اول باید به سن کودک توجه داشت. برخی از ترسها، در سنین خاصی طبیعیتر هستند. بنابراین اگر چنین ترسهایی بیش از دو سال دوام داشته باشند، حتما به توجه و درمان نیاز دارند. اصولا یک ترس عادی، نباید چنین مدت زمانی طول بکشد و گاه بدون نیاز به مداخلات درمانی به تدریج کاهش پیدا کرده و بالاخره از بین میرود. همین طور برای تشخیص ترسهای غیر عادی باید به نوع ترس نیز توجه داشت.
هر چند گاهی اوقات کودکان از چیزی میترسند ولی این ترس، چندان وحشتزا نیست و مشکل خاصی در عملکرد روزانه کودک ایجاد نمیکند و واکنش ترس در او، چندان شدید و ناهنجار نیست. اما زمانی که نوع ترس کودک، غیر عادی است و نیاز به مداخلات درمانی دارد، واکنش کودک به عامل ترس، بسیار شدید است. کودک بسیار وحشت زده میشود و رفتارهایی از خود نشان میدهد که اغلب، خارج از کنترل دیگران است.
غلبه بر ترس
ترس واقعیتی است که در زندگی ما حضور خارجی دارد که با پیامدهای خود، میخواهد ما را متقاعد میسازد که هرگز نمیتوانیم به آرزوهایمان دست یابیم و از این رو ما را دائماً در حالت سکوت نگه میدارد. ترس، ما را از بیان عشق و محبت به عزیزانمان محروم میکند. ترس، قلمرو زندگی ما را چنان محدود میکند تا ما در دایره کوچک زندگی خود محبوس شویم. اما واقعا چگونه میتوان با این موضوع روبرو شد و بر آن غالب آمد. باید اذعان داشت که ترس لزوماً در شرایطی خاص، واکنش بدی نیست. ترس میتواند به عنوان عنصری برای حفاظت ما باشد. اما تفاوت بارزی بین ترسی که مانع سقوط ما از ارتفاعی بلند میشود با ترسی که ما را از حق زندگی کردن محروم میدارد، وجود دارد. دکتر هنری کلاد، مشاور و نویسنده در مقاله خود «غلبه بر ترس» نکاتی را جهت مبارزه با ترس کنترلکننده بر زندگی ابراز میدارد که در ذیل به آنها میپردازیم:
ارتباط با دیگران
همه انواع ترس، چه بزرگ و چه کوچک، در تنهایی شخص، نیرویی مضاعف مییابند. دوستی را پیدا کنید تا ترسهایتان را با او در میان بگذارید. غالباً از ابراز ترسهایمان میترسیم، زیرا فکر میکنیم نظر دیگران درباره ما عوض میشود. پس بهتر است با شخصی قابل اعتماد، ترجیحاً یک مشاور درددل کنید. آنان به شما کمک میکنند تا ترسهایتان را در نور جدیدی ببینید و شما را تشویق میکنند تا از مواجه شدن با آنها نترسید.
برنامه داشتن برای زندگی روزانه
زندگی روزانه خود را برنامهریزی کنید. ساعات مشخصی را برای فعالیتهای مختلف در نظر بگیرید. برنامه مشخص، خود عامل ایجاد امنیت است زیرا که میدانیم در صدد انجام چه کاری هستیم. بسیاری از اوقات عناصر غیرقابل پیشبینی که غالباً در نتیجه نداشتن برنامه خاص به وجود میآیند، عامل ایجاد ترس هستند. اگر بتوانید آنچه را که قابل کنترل است را انجام دهید (برنامهریزی)، آنگاه توان رویارویی شما با عناصر غیرقابل کنترل بیشتر میشود.
یادگیری فنون آرامشبخش
اگر ترس منجر به آسیبهای جدی به سلامتی شخص میشود، باید از فنون آرامش بخش استفاده شود. کتابخانهها معمولاً حاوی کتبی پیرامون این تکنیکها و فنون هستند.
رشد زندگی معنوی و روحانی
در مواقع بحران، حقایق روحانی که تحت هر شرایطی تغییر نمیکنند، کمک بزرگی به شخص مینمایند. این حقایق علاوه بر حس امنیت به ما دلیلی برای زندگی و امید داشتن میدهند.
مواجه شدن با ترس
آخرین اقدام رویارویی با ترسهاست. اگر ترسی که با آن روبروییم، در فکر ما ریشه دارد تا در خارج از آن، به عبارت دیگر، اگر خطری واقعی در بیرون ما را تهدید نمیکند و ما صرفاً از خطری تخیلی در ذهنمان میترسیم، بهترین پادزهر انجام دادن آن است. فراموش نکنید که باید قدم به قدم و مرحله به مرحله با ترسها روبرو شد. نباید به یکباره بخواهید ترس از سخن گفتن در جمع را با سخنرانی در تالاری بزرگ رفع کنید. اول از گروههای کوچک و اشخاصی که با آنها آشنایید شروع کنید. مواجه شدن با ترسها یک فرایند و روند است.
برای درمان ترس در کودکان چه باید کرد؟
روانشناسان برای کاهش ترسهای کودکان، راههای زیادی را توصیه میکنند. آنها در وهله اول، به والدین توصیه میکنند که در رفع مشکل کودک، عجولانه عمل نکنند. تعجیل و شتابزدگی آنها در کاهش ترس کودک، میتواند به جای درمان، اضطراب و ترس او را افزایش دهد. این ترس، معمولا به تدریج از بین میرود و لازم است والدین با خونسردی و آرامش، اقدام به کاهش این ترسها نمایند.
توصیه بعدی روانشناسان این است که هرگز کودکان را به خاطر ترسی که دارند، تحقیر و سرزنش نکنیم. هر چند دلیل ترس از نظر ما بزرگترها، کاملا غیر منطقی و نامعقول به نظر میرسد، اما خود کودک، چنین احساسی ندارد و نمیتواند غیر منطقی بودن ترس خود را درک کند و سرزنش به او کمکی نخواهد کرد؛ حتی زمانی که کودک تحت نظر یک متخصص یا روانشناس درمان میشود، اگر عامل اصلی ایجادکننده ترس هنوز حضور داشته باشد، چندان فایدهای نخواهد کرد؛ مثلا زمانی که خود مادر از تاریکی میترسد، هر چند کودک حمایتها و درمانهایی را از روانشناس و مشاور خود دریافت میکند، اما الگویی که در خانه از رفتار مادر میپذیرد، الگویی قویتر است که نتایج یک درمان ثمربخش را از بین میبرد. بنابراین لازم است علل اساسی ترس، کشف و مرتفع شوند.
بازی، موقعیت مناسبی است که ترس کودک را از بین ببریم؛ مثلا برای کودکی که از آمپول میترسد، میتوانیم یک بازی خوب ترتیب بدهیم که در آن، کودک، آمپول زدن را تمرین کند. در مراحل دیگر میتوان از روشهای خاص رفتار سازمانی که توسط روانشناسان استفاده میشود بهره جست. با مراجعه به یک روانشناس و درمانهای رفتاری او، میتوان اقدام به حل مشکل کودک نمود.
سخن آخر
پدیده ترس، هر چند که یک غریزه طبیعی است که در انسان از همان بدو تولد وجود دارد، اما هرگاه به دلیل تغییراتی که در شدت و نوع آن به وجود میآید، از حالت عادی خارج میشود. این ترسها تحت عنوان ترسهای مرضی شناخته میشوند که هم کودک و هم اطرافیان او را آزار میدهند. توصیههای مناسب روانشناسان و استفاده از مداخلات رفتاری در این راستا میتواند سودمند باشد.
منبع: میگنا