روابط دختر و پسر در قرآن (1)
مرتضى دانشمند
یكى از مسائِل فرهنگى ـ اجتماعى جامعهٔ ما ، مسألهٔ ارتباط دختر و پسر است. این مسأله در جامعهٔ ما به طور كامل حل نشده و جایگاه درخورِ خود را نیافته است.
این مشكل، در بعضى اماكن و شرایط، مثل دانشگاهها، پاركها، كوچهها، خیابانها، مجالس و محافل و شب نشینیهاى متقابل فامیلی، نمود بیشترى پیدا میكند.
دانشگاهها گاه با تفكیك دانشجویان دخترو پسر، گاه با احضارِ متخلفان به كمیتههاى انضباطى و تعلیق ترم و محرومیّت از تحصیل، بامسأله برخورد میكنند.
علیرغم همهٔ تلاشهایى كه در جهتِ حلّ این مشكل صورت گرفته و میگیرد، این مسأله هنوز چارچوب معین و وضعیت مطلوب خود را به دست نیاورده و همواره هالهاى از ابهام و زوایاى مجهول، گرداگرد موضوع را فراگرفته است. نگاهى هرچند گذرا به قرآن، چشماندازى روشن را پیش روى ما مینهد. البته بررسى ابعاد مختلف موضوع با روش خاص اجتهادی، فراتر از بحث حاضر است و در واقع گفتههاى این مقاله بعد از آراء فقهى فقها و صرفاً ذكر موارد قرآنی، عنوان مورد نظر است.
ما هنوز نتوانستهایم«الگوى كاملی» از روابط مطلوب دختر و پسر ارائه دهیم.
با توجّه به این ضرورتها، قرآن را میگشاییم و دلهاى خویش را در آبشخور كوثر آن شستوشو میدهیم، باشد كه از نورش بهرهمند گردیم و در این مسیر به پاسخ مطلوب برسیم.
در قرآن كریم، در سورههاى قصص، احزاب، یوسف، مریم و… از روابط دو جنس سخن به میان آمده است.
پیش از بررسى قرآنى مسأله، بهتر است بدانیم كه در باب روابط دو جنس مخالف، سه فرض متصوّر است:
1 ـ ارتباط افسار گسیخته
2 ـ منع شدید
3 ـ راهِ حلّ وسط
فرض اوّل: این فرض، هرگونه محدودیتى را مردود شمرده، آزادى در روابط را به طور افراطی(اعم از رفاقت، مسافرت، كنار دریا رفتن و…) مجاز میشمارد. ارتباط افسار گیسخته، به اعتقاد نگارنده، محصولِ فرهنگ غرب و ناشى از عصیانِ رنسانس در برابر كلیسا و برخاسته از دهن كجى علوم تجربى به مذهب اختناق آفرین قرون وسطایى و دادگاههاى تفتیش عقاید است. مهمترین نظریهپرداز و مروّج ایدهٔ این نوع ارتباط، «فروید» است. در این نگرش، دو جنس میتوانند با ارادهٔ آزاد خود هرگونه رابطهاى با یكدیگر داشته باشند.
فرض دوم: در این ایده، دو جنس مخالف حقّ ندارند هیچگونه ارتباط كلامی، نگاهی، مكاتبهاى و تلفنى و… با یكدیگر داشته باشند. در این دیدگاه، براى اینكه مبادا دختران و زنان در دامِ ارتباط قرار گیرند و وسوسهٔ رابطه با رفیق آنها را نفریبد، باید آنان از بسیارى از فعّالیّتهاى اجتماعى و سیاسى و احراز مشاغل محروم كرد.
فرض سوم: بین دو راه افراط و تفریط، راه سوّمى نیز وجود دارد. به قرآن باز گردیم. در قرآن، مسألهٔ ارتباطِ دو جنس در ابعاد گوناگون و درگسترهٔ بسیار وسیعى مطرح شده است و شامل گفتوگوى دو جنس، نظر و نگاه، دست دادن و مصافحه كردن، مساعدت و كمك كردن و تنهایى و خلوت گزینى و دیگر انواع ارتباط میشود.
ما در آیات 22 به بعد سورهٔ قصص، با جوانى پُرشور روبهرو هستیم، جوانى كه به خاطرمبارزه با نظام فاسد، از دیار خویش میگریزد و به شهر مدین پناه میبرد. در مدین كنار چاه آب، نگاهش در میان چوپانان ـ كه براى آب دادن به گوسفندانشان آمدهاند ـ به دو دختر جوان میافتد. در كارشان باریك میشود: چرا معطّل ایستادهاند؟ چرا به گوسفندانشان آب نمیدهند؟ كنجكاویاش او را به سوى آنها میكشد. با طرح یك سؤال سر از كارشان درمیآورد: «ما خَطْبُكُما؟؛ چه میكنید؟ كارتان چیست؟»
آنان در پاسخ میگویند: «لانُسقى حتّى یُصْدِرَ الرِّعاءُ؛ مابه گوسفندان آب نمیدهیم تا آنكه چوپانان آب بردارند و سرچاه را خلوت كنند». در ذهن جوان، سؤالِ دیگرى جوانه میزند و میپرسد: مگر شما كسى را ندارید كه در كارها كمكتان كند؟ و ذهن زیرك دختران جوان، منظورِ جوان را به خوبى درمییابد و در ادامه میگویند: «وابونا شیخ كبیر؛ پدر ما پیرى سالخورده است».
نكته: تا اینجا از آیه استفاده میكنیم كه ارتباط دو جنس مخالف، در حدّ مكالمه و گفتوگو، نهى نشده است.
نتیجه: ارتباط كلامى بین دختر و پسر اشكالى ندارد. (نفیِ دیدگاهِ منعِ شدید).
سؤال: آیا قرآن براى گفتوگوى دو جنس با یكدیگر قید و شرط و حدّ و مرزى از نظر كمیّت و كیفیّت قائل شده است؟ یا اینكه دختر و پسر بیهیچ قید و شرط و با هرشكل و شیوهاى میتوانند با هم ارتباط گفتارى داشته باشند؟ در این زمینه، نیكوست با یكدیگر نگاهى به سورهٔ احزاب بیفكنیم. در این سوره (آیهٔ 32) خطاب به زنان پیامبر(ص) میفرماید: «یا نساءَ النّبى لَسْتُنَّ كأحدٍ منَ النِّساءِ إن اتَّقَیْتُنَّ فلا تَخضعن بالقولِ فیطمع الذى فى قلبه مرض وقلن قولاً معروفاً؛ اى زنانِ پیامبر! شما همچون زنان دیگر نیستید، اگر پارسایى بورزید، به گفتار نرمى نكنید تا كسى كه مرضى به دل دارد، طمع نیارد و سخنى پسندیده گویید».
گرچه خطابِ آیه به زنان پیامبر(ص) است، امّا تعلیلى كه در آخر آیه آمده، همهٔ زنان و مردان را در برمیگیرد. جان كلام آنكه، آیهٔ سوره احزاب، ارتباط كلامى بین دو جنس را از دو طرف كنترل میكند. از طرفی، دختران هنگام سخن گفتن باید عفت در كلام را رعایت كنند و به گونهاى سخن نگویند كه همراه عشوه و ناز باشد و دلها را مجذوب خود سازد و از سوى دیگر، به پسران نیز سفارش میكند كه در مواجهه با جنس مخالف، با دلى پاك (و نه آكنده از تمایلات جنسی) روبهرو شوند.
پس، آیه از یك سو به دختران میگوید: در حین گفتوگو، بر لحن و صداى خویش كنترل داشته باشند و از سوى دیگر، به پسران سفارش میكند كه بردلهاى خویش نظارت داشته باشند تا با دلى مرض آلود با دختران روبهرو نگردند.
مثال: درِ خانه را میزنند. دخترى جوان پشت در میرود. حس میكند جوانى پشتدر است. اولین رابطهٔ گفتارى دختر، با گفتن كلمهٔ «كیه» آغاز میگردد. حال، وى میتواند این كلمه را به گونه و كیفیتى پسندیده و توأم با متانت ادا كند، به طورى كه از هرگونه شائبهاى به دور باشد (چنانكه با مادر یا پدر وبرادر خود سخن میگوید) و یا با عشوه و ناز و با صدایى كشیده سخنان خویش را ادا كند و دل جوان را به خود مجذوب سازد و بلرزاند.
خلاصهٔ سخن آنكه:
ارتباط كلامى بین دو جنس، با دو شرط (كنترل صدا و حالت سخن گفتن از سوى دختران و كنترل دل از سوى پسران) مجاز شمرده شده است. در این باب نكتههاى جالب توجه بسیار است كه در گفتارهایى دیگر بدان خواهیم پرداخت. ان شاء اللّه.