خداوند در قرآن کریم می فرماید: «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُونِ»[1] یعنی من جنّ و انس را نيافريدم جز براى اينكه عبادتم كنند (و از اين راه تكامل يابند و به من نزديك شوند)!
توضیح مطلب این است که خداوند از خلقت جن و انس هدفی داشته و این هدف در بیرون از ذات خداوند قرار دارد و به مخلوقات و بر می گردد و آن عبارت از کمال مخلوقات است.[2] کمال و رشد معنوی مخلوقات با عبادت خداوند امکان پذیر است . مرد از عبادت تنها نماز خواندن و رکوع و سجود نیست بلکه عبودیت آن گونه که در متون لغت آمده، اظهار اظهار آخرين درجه خضوع در برابر معبود است، و به همين دليل تنها كسى مى تواند معبود باشد كه نهايت انعام و اكرام را كرده است و او كسى جز خدا نيست. بنا بر اين عبوديت نهايت اوج تكامل يك انسان و قرب او به خدا است. عبوديت نهايت تسليم در برابر ذات پاك او است.عبوديت اطاعت بى قيد و شرط و فرمانبردارى در تمام زمينه هاست و بالآخره عبوديت كامل آن است كه انسان جز به معبود واقعى يعنى كمال مطلق نينديشد، جز در راه او گام بر ندارد، و هر چه غير او است فراموش كند، حتى خويشتن را! و اين است هدف نهايى آفرينش بشر كه خدا براى وصول به آن ميدان آزمايشى فراهم ساخته و علم و آگاهى به انسان داده، و نتيجه نهائيش نيز غرق شدن در اقيانوس« رحمت» او است.[3]
لازمه اینکه هدف خلقت رشد معنوی و عبودیت خداوند است، این نیست که انسان به پیشرفت زندگی مادی خود نیاندیشد و برای آن کار نکند و گمان شود که خداوند مردم را دعوت به بيگانگى از دنيا مى كند بلکه اسلام با حرص و دنياپرستى و فدا كردن همه ارزش ها در برابر مال و ثروت و مقام و شهوت مبارزه مى كند، نه از به كارگيرى مواهب دنيا در مسير عزّت و آزادگى و ارزش هاى معنوى. توضيح اينكه: مواهب مادّى در حدّ ذات خود ابزارى هستند براى وصول به مقاصد ديگر، هرگاه از آنها براى فراهم آوردن زمينه هاى رشد معنوى و تعالى انسانى استفاده شود مطلوبند و اگر از آنها در راه خودكامگى و هوسرانى استفاده شود و يا اين مواهب به صورت هدف نهايى در آيد و انسان را از اهداف اصلى آفرينشش بيگانه سازد قطعاً نامطلوب است. بنابراين نبايد عبودیت خداوند و نكوهش از حرص و دنياپرستى، بهانهاى براى رها كردن فعاليّت هاى مثبت اقتصادى و رشد و شكوفايى صنعت و مانند آن شود و افراد تنبل و بيكاره خود را زير پوشش كناره گيرى از حرص و دنياپرستى قرار دهند و آن را توجيهى براى كاستى هاى خود بدانند.[4]
برای اینکه بشر به سو ی رشد معنوی قدم بردارد به راهنما نیازمند است و خداند برای هدایت بشر به سوی رشد معنوی و کمال انسانی پیامبراین فرستاده تا مردم از آنان برای این هدف پیروی کنند. آخرین پیامبر خداوند حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم است که قرآن را برای هدایت و رشد معنوی انسانها آورده است. قرآن خود می فرماید: «قُلْ أُوحِيَ إِلَيَّ أَنَّهُ اسْتَمَعَ نَفَرٌ مِنَ الْجِنِّ فَقالُوا إِنَّا سَمِعْنا قُرْآناً عَجَباً ، يَهْدِي إِلَى الرُّشْدِ فَآمَنَّا بِهِ وَ لَنْ نُشْرِكَ بِرَبِّنا أَحَداً»[5] یعنی بگو: بر من وحى شده است كه گروهى از جن (به قرائت من) گوش دادند، پس گفتند: همانا ما قرآنى شگفت شنيديم. كه به سوى رشد هدايت مى كند، پس به آن ايمان آورديم و هرگز احدى را شريك پروردگارمان قرار نمى دهيم.
این آیه شریفه صریحا می فرماید که قرآن انسان را و هم چنین جنیان را به سوی رشد و کمال هدایت می کند. و رشد انسان در گرو عمل به دستورات قرآن است.
در حديث مى خوانيم: هر كس با قرآن همنشين شود از جهتى هدايت و كمال رشد مى كند و از جهتى جهالت و ضلالت او برطرف مى شود. «ما جالس احد هذا القرآن الا قام عنه بزيادة او نقصان؛ زيادة فى هدى او نقصان من عمى».[6]
حتی شنيدن تلاوت قرآن باعث زياد شدن ايمان و رشد معنوی می شود. قرآن خودش می فرماید: «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ إِذَا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبهُمْ وَ إِذَا تُلِيَتْ عَلَيهْمْ ءَايَاتُهُ زَادَتهْمْ إِيمَانًا وَ عَلىَ رَبِّهِمْ يَتَوَكلَّونَ»[7]؛ مؤمنان، تنها كسانى هستند كه هر گاه نام خدا برده شود، دلهاشان ترسان ميگردد؛ و هنگامى كه آيات او بر آنها خوانده مى شود، ايمانشان فزونتر مى گردد؛ و تنها بر پروردگارشان توكل دارند.
بنابراین گوش دادن به تلاوت قرآن در وجود انسان تأثیر گذار است و این آیه شریفه در ضمن به ما می فهماند که به سخنی گوش دهیم که ما را به رشد می رساند و نیز این مطلب به دست می آید که هدایت قرآن دایمی است و رشد واقعی انسان رشد معنوی است و نشانه رشد، ايمان و اخلاص است. [8]
پی نوشت ها:
[1] . ذاریات، 56.
[2] . ناصر مکارم شیرازی، تفسير نمونه، ج22، ص: 386. تهران، دار الكتب الإسلامية، چ1، 1374ش.
[3] . رک: تفسیر نمونه، ج22 ص388.
[4] . ناصر مکارم شیرازی، اخلاق در قرآن، ج2، ص: 104. قم ، مدرسه الامام علي بن ابي طالب( ع)، چ1، 1377ش.
[5] . سوره جن، 1-2.
[6] . محمد بن یعقوب کلینی، كافى ج 2 ص 599.
[7] انفال، 2.
[8] . رک: محسن قرائتی، تفسیر نور، 10، ص245 ، تهران، مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، چ11، 1383ش.
نویسنده: حمیدالله رفیعی