راز موفقیت(۵)
به نظر شما چگونه میتوان فلسفه (کن آی) را به سرعت عملی کرد؟
تنها چیزی که در زندگی باعث خاطرجمعی واقعی میشود، این است که بدانیم هر روزی که میگذرد، به نوعی پیشرفت میکنیم. من نگران این نیستم که کیفیت زندگی خود را بتوانم در همین سطحی که هست نگه دارم، چرا که هر روز سعی میکنم تا آن را بهتر از روز پیش سازم.
یکی از رموز موفقیت افسانهای پت ریلی (مربی بسکتبال) اعتقاد به پیشرفت مداوم و تدریجی است. وی در سال ۱۹۸۶ با مشکل بزرگی روبرو شد: تیم او معتقد بود که نهایت تلاش خود را به عمل آورده است، اما با این همه در سال پیش در زمینه قهرمانی موفقیتی بدست نیاورده بودند. برای بهبود وضع تیم، وی بازیکنان را مجاب کرد که اگر هر فرد، در هر یک از پنج مهارت اصلی، فقط یک در صد پیشرفت کند، تیم به قهرمانی خواهد رسید، زیرا تیم دوازده نفره، در آن صورت مجموعاٌ ۶۰ درصد بهتر خواهد شد. رمز موفقیت این طرح، در سادگی آن بود. هر کسی یقین داشت که میتواند حداقل به میزان یک در صد، مهارت خود را در هر زمینه افزایش دهد.
اگر شما به طور مداوم پیشرفتهای کوچکی بکنید، سرانجام به چه هدفی میتوانید برسید؟ افکار، اعمال و تصمیمات روزمره شما تابع چه عقایدی است؟ این تمرین را انجام دهید تا به تاثیر نیروی عقیده بر خود پی ببرید.
۱ – در بالای یک صفحه کاغذ بنویسید(عقاید سازنده و نیروبخش) و بر بالای صفحه دیگر بنویسید(عقاید ضعیفکننده و محدودکننده)
۲ – ظرف ده دقیقه در روی این دو صفحه عقاید خود را پیاده کنید و هر چه به نظرتان میرسد بنویسید.
۳ – هنگام تفکر، هم عقاید خاص و هم به عقاید کلی (جهانی) توجه داشته باشید. خصوصاٌ به عقایدی که با (اگر) آغاز میشوند توجه کنید. مثلاٌ (اگر دائما از همه امکانات خود استفاده کنم موفق خواهم شد.)
یکی از مؤثرترین راههای بهبود زندگی آن است که عقاید مثبت و سازنده خود را بشناسیم، آنها را تقویت کنیم، و از آنها در جهت عملی ساختن رویاهای خود استفاده نمائیم.
۱ – فهرستی را که از عقاید سازنده و محدودکننده (شماره ۸۷ همین کتاب) تهیه کردهاید، بررسی کنید. سه فقره از مهمترین عقاید نیروبخش را مشخص سازید.
۲ – دقیقاٌ مشخص کنید که چرا و چگونه این عقاید شما را نیرومند میسازد؟ به چه طرقی این عقاید موجب تقویت روحیه و شخصیت و بالابردن کیفیت زندگیتان میسوند؟ اگر این عقاید را محکمتر کنید چه اثرات بزرگتر و مثبتتری خواهند داشت؟
۳ – بعضی از این عقاید نیروبخش، و یا همه آنها را به صورت یقین و ایمان درآورید. چنان اطمینان خدشهناپذیری به آنها پیدا کنید که رفتارتان را تحت تاثیر قرار دهد و شما را در جهت مقصودی که دارید، هدایت کند. اکنون بر اساس ایمان خود عمل کنید!
اکنون هنگام آن است که از شر عقایدی که دیگر به دردتان نمیخورد، خلاص شوید!
۱ – دو فقره از محدودکنندهترین عقاید را مشخص کنید.
۲ – با طرح پرسشهایی، پایههای این عقاید را متزلزل سازید: این عقیده چقدر مسخره و بیمعنی است؟
آیا کسی که این سخن را به من گفته است سر مشق خوبی است؟ اگر این عقیده را حفظ کنم چه زیانهای عاطفی متوجه من خواهد شد؟ از نظر جسمی، مالی و رابط با دیگران به چه قیمتی برایم تمام خواهد شد؟ این عقیده چه ضررهایی برای خانواده، و افراد مورد علاقه من خواهد داشت؟
۳ – آثار و عواقب منفی این عقاید را در نظر مجسم کنید. یک بار و برای همیشه تصمیم بگیرید که دیگر، بهای سنگین این عقاید را نپردازید.
۴ – دو عقیده تازه را که میخواهید جایگزین عقاید قبلی کنید، بنویسید.
۵ – عقاید تازه و نیروبخش را تقویت کنید. منافع بیشماری را که از داشتن این عقاید نصیبتان خواهد شد در نظر مجسم سازید.
اثر نیروی انتظار در بهبود عملکرد، امروزه به ثبوت رسیده و به اثر پیگمالیون معروف است. برای تحقق این موضوع، بعضی از دانشآموزان یک کلاس را انتخاب کردند و به معلمان آنها گفتند که آنها دارای استعداد فوقالعادهای هستند و باید بیشتر مراقبشان باشند تا استعدادشان شکوفا شود. پس از چندی، این دانشآموزان جزو بهترین شاگردان کلاس شدند. اما کسی نمیدانست این دانشآموزان که به عنوان نابغه معرفی شده بودند در واقع فرقی با بقیه نداشتند و حتی بعضی از آنها جزو شاگردان ضعیف به شمار میآمدند. چه عاملی باعث شد که این دانشآموزان به صورت افراد متفاوتی در آیند؟ اعتماد به نفس و اطمینان تازهای که به برتری خود پیدا کردند (و آن نیز در اثر عقاید اشتباه معلمان کمکم در فکر آنان تزریق شده بود)!
آیا به اهمیت اعتقاداتی که درباره خود یا دیگران دارید واقفید؟ اگر در اثر ایمان قوی میتوانستید استعدادهای وسیع خود را بکار گیرید، قادر به انجام چه کارهایی میشدید؟
بخش چھارم پرسش، کلید پاسخ است
در میان آگاھیھای انسانی، نیروی پرسش، به منزله اشعه لیزر است. از این نیرو، برای بر طرف کردن ھر گونه مانع و مشکل استفاده کنید. نخستین فرق میان افراد موفق و ناموفق چیست؟
موضوع، بسیار ساده است: افراد موفق سؤالات بھتری از خود پرسیدهاند و در نتیجه پاسخھای بھتری نیز گرفتهاند. ھنگامی که اتومبیل متولد شد، صدھا نفر دست به ساختن آن زدند. اما ھنری فورد با دیگران فرق داشت و از خود پرسید(چگونه میتوانم این ماشین را به تولید انبوه برسانم؟) در اروپای شرقی، میلیونھا نفر در زیر یوغ آھنین کمونیزم، رنج کشیدند، اما یک نفر به نام لخ والسا شھامت داشت که از خود بپرسد(چگونه میتوانم معیارھای زندگی مردان و زنان کارگر را بالاتر ببرم؟)
اگر به توسن خیال خود میدان دھید، چه پرسشھایی در ذھنتان مطرح میشود؟
آیا با این اظھار نظر موافقید یا مخالف؟ تفکر چیزی غیر از پرسیدن و پاسخ دادن به پرسشھا نیست. برای این که در مورد ھمین سؤال، نظر موافق یا مخالف بدھید، حتماٌ از خود پرسیدهاید(آیا این موضوع درست است یا نه؟) و یا (آیا من با این گفته موافقت دارم؟) بیشتر تفکرات ما، خواه در زمینه ارزیابی باشند(فلان چیز چطور است؟) خواه در زمینه تصور(چه چیزی امکانپذیر است؟) و یا تصمیمگیری (چه باید بکنیم؟) متضمن نوعی پرسش و پاسخ است.
پس اگر میخواھیم کیفیت زندگانی خود را تغییر دھیم، باید تغییری را در سؤالاتی که از خود یا دیگران میپرسیم به وجود آوریم. کودکان، قھرمانان ھمیشگی طرح پرسشاند. اگر از سادگی و کنجکاوی کودکانی که به گرفتن پاسخ اصرار دارند تقلید کنید، چه چیزھایی را به دست میآورید؟
کارھایی که تاکنون در زندگی خود کردهام، ھمه ناشی از مطالبی بوده است که از خود پرسیدهام: علت کارھایی که مردم میکنند چیست؟ چرا بعضیھا علیرغم نداشتن امکانات، در زندگی خود موفق میشوند و بعضی دیگر با وجود اختیار داشتن منابع بیشتر، ناموفق میمانند؟ چگونه میتوانیم از افراد موفق سر مشق بگیریم؟ چگونه میتوانیم راحتتر و سریعتر از گذشته، تغییراتی را در خود به وجود آوریم؟ چگونه میتوانیم کیفیت زندگی ھمه افراد را بھتر سازیم؟ پرسشھای اساسی که زندگی کنونی شما را شکل داده است کدام است؟
پرسشھای خوب، زندگی خوب را به وجود میآورد. شرکتھای بازرگانی ھنگامی در کار خود موفق میشوند که تصمیم گیرندگانشان پرسشھای صحیحی در زمینه خطوط تولید، بازار، یا برنامهریزیھای ھدفمند مطرح کنند. روابط شخصی افراد، ھنگامی شکوفا میشود که پرسشھای صحیحی درباره علت بروز اختلاف و نحوه حمایت از یکدیگر مطرح کنند نه این که راهھایی برای آزردن یکدیگر بیندیشند. جوامع نیز ھنگامی به رفاه میرسند که رھبرانشان درباره مھمترین مسائل و نحوه ھمکاری افراد جامعه برای رسیدن به ھدفھای مشترک، سؤالات صحیحی طرح نمایند.
برای این که ھر یک از جنبهھای زندگی خود را بھبود بخشید، میتوانید سؤالاتی را مطرح کنید و پاسخھا یا راهحلھایی را بیندیشید که شما و عزیزانتان را به سطحی بالاتر، از نظر موفقیت و لذت برساند. آیا لازم میدانید سؤالاتی را در زمینه کیفیت زندگی، اراده و تعھد، و خدمت به دیگران مطرح کنید؟
اثرات جنبی و زنجیرهای پرسش، خارج از حد تصور ماست. اگر ناتوانیھا و محدودیتھای خود را مورد سؤال قرار دھیم. بسیاری از دیوارھا فرو میریزند و موانعی که بر سر راه موفقیتھای بازرگانی، روابط شخصی، و حتی روابط بین کشورھا وجود دارد، از بین میروند. پیشرفتھای بشر، کلاٌ بر اثر طرح پرسشھای تازه بوده است.
آیا میتوانید پرسشھای تازهای از خود بکنید که زندگی امروزیتان را بھبود بخشد؟
بحثی نیست که ظرفیت مغز ما، شگفتانگیز است. در واقع اگر بخواھیم کامپیوتری بسازیم که ظرفیت نگھداری اطلاعات آن به اندازه مغز انسان باشد، چنین کامپیوتری به اندازه دو برابر ساختمان مرکز بازرگانی جھانی به فضا احتیاج خواھد داشت. با وجود این، اگر ندانیم چگونه به منابع ذھنی خود دسترسی پیدا کنیم و از ذخایر عظیم اطلاعاتی خود بھرهمند شویم، آن ھمه ظرفیت مغزی، بیفایده خواھد بود. کلید دستیابی به این بانک اطلاعاتی چیست؟
ادامه دارد…
منبع: آنتونی رابینز؛ راز موفقیت؛ ص ۲۳-۲۶