خانواده، مهمترین رکن اجتماعی
مقدمه
هدف اصلی این نوشتار، شناسایی آسیبهای نهاد خانواده، شیوههای تحکیم آن و همچنین بررسی و واکاوی آثار فردی و اجتماعی یک خانواده مطلوب است. مفروض اصلی در این نوشتار آن است که علیرغم تغییرات در نقش و ساختار نهاد خانواده طی دهههای اخیر، خانواده همچنان مهمترین هسته اجتماعی است.
خانواده به عنوان مهمترین هسته اجتماعی، از دیرباز مورد توجه فلاسفه اندیشمندان و دانشمندان بوده و همواره نسبت به اهمیت آن تأکید شده است. قدمای فلاسفه، زندگی خانوادگی را بخش مستقلی از «حکمت عملی» میشمردند؛ به طوری که افلاطون در جمهوریت، ارسطو در سیاست، بوعلی سینا در شفا با چنین دیدی و از این زاویه به زندگی خانوادگی نگریستهاند. افلاطون میگوید: اگر ما بخواهیم جمهوری خوبی را سامان دهیم، باید قوانین اصلی آن جمهوری، قوانینی باشد که بتواند به مسئله زناشویی سامان خوبی دهد. رسو، ولتر و منتسکیو نیز در عقاید و نظریات خود در مورد حقوق فطری و اجتماعی بشر، به شکلی بر این امر صحه گذاردهاند(مطهری، ۱۳۶۵: ۱۴). حتی بعضی از دانشمندان، خانواده را بر جامعه ترجیح داده و ابراز داشتهاند که بر جامعه نوعی «انضباط خشک و کسالتآور حاکم است، ولی فضای خانواده آکنده از احساس مشترک و آرامش و محیط انسانی است»(باوم، ۱۳۶۷: ۳۳).
دانشمندان مختلف علوم اجتماعی، روانشناسی اجتماعی، جمعیتشناسی، حقوق، تاریخ و حتی مسئولین سیاسی و امنیتی هر یک از زوایای مختلف به مسئله خانواده توجه کردهاند. در باب اهمیت خانواده، در مجموع دو رهیافت نهادگرایی و سیستمی وجود دارد.
رویکرد نهادگرایی، خانواده را واحد اساسی جامعه تلقی میکند و نهاد خانواده را در کنار نهادهای دیگر اجتماعی مورد بحث و مقایسه قرار میدهد. رهیافت سیستمی، مطالعات خانواده را معطوف به کنشهای متقابل اعضای خانواده قلمداد میکند. در این دیدگاه، «خانواده، مجموعهای از اجزای مرتبط است که با محیط خود رابطه متقابل برقرار میکند و در مقابل فشارهایی که از خارج بر آن وارد میشود، مبادرت به حفظ تعادل میکند»(برناردز، ۳۸۴: ۷۲). کورت لوین، اندیشمند علوم اجتماعی میگوید: «تا زمانی که دارای خانوادههای نیک هستیم، میتوانیم به نژاد بشر امید ببندیم». آلن ژیرال نیز معتقد است: «در میان همه مراسم و آداب و مسائل اساسی و حیاتی انسان، ازدواج از اهمیت ویژهای برخوردار است و هیچ نهادی همانند آن تحت تأثیر دگرگونیهای اجتماعی قرار نمیگیرد».
مهمتر از همهی این مسائل، بیان رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) است که فرمود: «ما بُنی بناء فی الاسلام أحب الی الله عزوجل من التزویج»، به این معنی که: هیچ بنیان و نهادی نزد خداوند، باعظمتتر و محبوبتر از بنیان و بنیاد خانواده نیست(عاملی: ۱۴). به این ترتیب مشاهده میشود این هسته و بنیاد که جامعه، کشور و امت از همین هسته اصلی نشئت میگیرند، آنقدر اهمیت دارد که پیامبر آن را محبوبترین بنا نزد خداوند میداند. در این راستا، رایجترین مفهومی که از خانواده به دست میآید، بدین صورت است: «خانواده را میتوان یک گروه نهادی شده زیستی- اجتماعی تعریف کرد که متشکل از چند بالغ(که دست کم دو تای آنها بدون داشتن پیوند خونی و از دو جنس مخالف، ازدواج کرده باشند) و فرزندانی که زاده پیوند ازدواج افراد بالغ هستند»(گولد، ۱۳۷۶: ۳۸۱).
به گفتهی ویل دورانت، فیلسوف و نویسنده، معروف کتاب تاریخ تمدن: «اگر فرض کنیم در سال ۲۰۰۰ مسیحی هستیم و بخواهیم بدانیم که بزرگترین حادثه ربع اول قرن بیستم چه بوده، متوجه خواهیم شد که این حادثه، جنگ و یا انقلاب روسیه نبوده، بلکه همانا دگرگونی وضع زنان بوده است. تاریخ چنین تغییر تکان دهندهای را در مدتی به این کوتاهی کمتر دیده است. خانه مقدس که پایه نظم اجتماعی ما بود، شیوه زناشویی که مانع شهوترانی و ناپایداری وضع انسان بود، قانون اخلاقی پیچیدهای که ما را از توحش به تمدن و آداب معاشرت رسانده بود، همه آشکارا در این انقلاب پرآشوبی که همه رسوم و اشکال زندگی و تفکر ما را فراگرفته است، گرفتار شدهاند». اکنون نیز به تعبیر استاد مطهری، متفکران غربی از به هم خوردن نظم خانوادگی و سست شدن پایه ازدواج، از شانه خالی کردن جوانان از قبول مسئولیت ازدواج، از منفور شدن مادری، از کاهش علاقه پدر و مادر و بالاخص علاقه مادر نسبت به فرزندان، از ابتذال زن دنیای امروز و جانشین شدن هوسهای سطحی به جای عشق، از افزایش دائم التزاید طلاق، از زیادی سرسامآور فرزندان نامشروع، از نادرالوجود شدن وحدت و صمیمیت میان زوجین، بیش از پیش احساس نگرانی میکنند(مطهری، ۱۳۶۵: ۳۷-۳۶). موضوع خانواده علیرغم آن همه اهمیت، متأسفانه کمی غریب واقع شده است و ضرورت دارد بیش از این به بحث خانواده، آسیبهای این نهاد مهم، تحکیم خانواده و همچنین آثار فردی و اجتماعی یک خانواده مطلوب پرداخته شود و در این زمینه بحث و تلاش علمی عمیقتری صورت گیرد.
۱- تعریف خانواده
گرچه تعریف خانواده در طول زمان با تغییراتی همراه شده، اما عموماً خانواده و آنچه که به عنوان میثاق زناشویی از آن یاد میشود، عبارت است از: «پیوند قانونی دو جنس مخالف بر پایه روابط پایا، تقدس مذهبی، روابط عمیق عاطفی که با نوعی قرارداد اجتماعی و آثار مهم فرهنگی همراه است»(Engels, 1973: 171-205). به این ترتیب معنای اصلی خانواده، همواره با یک قرارداد اجتماعی، پیوند حقوقی، اجتماعی و عاطفی همراه است. کارلسن میگوید: «ازدواج، فرآیندی است از کنش متقابل دو فرد که با شرایط قانونی و طی مراسمی تشکیل میشود و به طور کلی عمل آنان مورد پذیرش قانون قرار گرفته است»(karlsson, 1963:31). در گذشته خانواده بسط بیشتری داشت و حداقل دو نسلی و گاهی سه نسلی بود؛ به این معنی که خود زوجین به عنوان مرکز خانواده و فرزندان، پدر و مادر زوجین و حتی گاه خانواده فرزندان آنها در کنار همان خانواده اصلی و چه بسا حتی در داخل یک خانه با یکدیگر زندگی میکردند. اما امروز معمولاً خانوادهها به سمت خانواده حداقلی در حرکت هستند و فرزندان به محض این که ازدواج میکنند، هم از لحاظ مکانی و هم از لحاظ اجتماعی و شغلی از پدر و مادر فاصله میگیرند و خانواده در حدّ خانواده حداقلی باقی میماند(Engels, Op. cit: 94-146). حجم تغییر و مدت تغییر در این راستا از اهمیت ویژهای برخوردار است و گولد، تغییرات را ساختی و تغییر در کارکردها میداند. او نتیجهی تحول اجتماعی را تفاوت مشهودی میداند که در حالات، ساخت اجتماعی، نهادها و عادتها وجود دارد(گولد، پیشین: ۲۲۶).
امروزه جدال بر سر تعریف خانواده عمدتاً به دو مبحث «ساختار» و «کارکرد» معطوف است؛ به عبارت دیگر، سؤال اینجاست که آیا در تعریف خانواده حتماً باید به ساختار یعنی وجود پدر، مادر یا والدین مجرد و فرزندان روابط خونی، ازدواج و فرزندخواندگی توجه داشت و یا این که میتوان افراد غیرمرتبط به لحاظ خونی، ازدواج و فرزندخواندگی ساکن در یک خانه را به سبب کارکردهای مشابه، «خانواده» دانست؟ یونسکو در سال ۱۹۹۲ بین واحد خانواده(۲) و اعضای یک خانه(۳) تمایز قائل میشود و پنج گونه متمایز خانواده را تعریف میکند، شامل: خانواده هستهای(۴) یعنی خانواده متشکل از دو نسل پدر و مادر و فرزندان یا والدین مجرد و فرزندانشان؛ خانواده بنیادین(۵) یعنی خانواده متشکل از سه نسل شامل پدر، مادر، فرزندی که ازدواج کرده، همسر و فرزندان او؛ خانوادهی عمودی پشت در پشت(۶)، خانواده مشترک یا بسط یافته(۷) و خانواده پیچیده(۸) نیز به خانوادهای اطلاق میشود که دو خانواده بعد از طلاق گرد هم میآیند.
امروزه در جوامع غربی، تعاریف جدیدی برای خانواده مطرح شده که با معنای سنتی خانواده متفاوت است، به طوری که حتی زندگی دو نفر را نیز که در یک خانه با یکدیگر هم خانه اند- نه به عنوان همسر- جزو خانواده به حساب میآورند. در بعضی از کشورها نیز با رواج بحث همجنسگرایی، آنها را هم جزو خانواده قلمداد میکنند. علیرغم تعاریف متعدد و متفاوت در معنا و مفهوم خانواده، آنچه اهمیت دارد این است که ساخت اخلاق اجتماعی، هنجارها و رفتارهای اجتماعی و حتی ارزشهایی که ساخته میشوند، از منشأ خانواده و تربیت خانوادگی نشئت میگیرد. به طوری که کاردینر معتقد است: «در جامعهای که تربیت کودک با بازی و مدارا و ملاطفت آمیخته، شخصیت اساسی افراد به نرمخویی و آسانگیری مقرون میشود و جامعه پر از رحمت و شفقت و مدارا خواهد بود، اما تربیت سختگیرانه افراد جامعه را تندخو بار خواهد آورد»(راسخ و جمشید، ۱۳۴۷: ۴۵). اریش فرم نیز میگوید: «خشونت پدر، کودک را ضعیف کش و او را در برابر قوی تسلیم محض بار میآورد و در برابر ضعفا، قدرتخواه و دنبال تسلط بیچون و چرا خواهد بود(ساروخانی، ۱۳۷۰: ۱۳). به همین جهت، علت ضعیفکشی برخی از افراد را باید در خانوادههای آنها و رفتار پدر و مادر با آنها جستجو کرد.
۲- انگیزه تشکیل خانواده
نظریههای مختلفی نسبت به انگیزهی اصلی تشکیل خانواده مطرح شده است. برخی معتقدند: اساس تشکیل خانواده، از مسئله «خدمت» نشئت میگیرد؛ به عنوان مثال: خواجه نصیرالدین طوسی در اخلاق ناصری با تأکید بر اصل «استخدام» بر اجتماعی شدن انسان به انواع همکاری و همیاری اشاره میکند و میگوید: عناصر و نبات و حیوان هر سه کمک به نوع انسان از همه لحاظ میباشند، ولی انسان به آنها یاری نمیرساند: «همچنان که انسان به عناصر و مرکبات محتاج است تا هر سه نوع معونت او دهند، به نوع خود نیز محتاج است تا به طریق «خدمت» یکدیگر را معاونت کنند…»(طوسی، ۱۳۶۴: ۲۴۸). وی در جای دیگری میگوید: اما به حسب تبقیهی نوع نیز به جفتی که تناسل و توالد بر وجود او موقوف باشد، احتیاج بود، پس حکمت الهی چنان اقتضاء کرد که هر مردی جفتی گیرد تا هم به محافظت منزل و ما فیه قیام نماید و هم کار تناسل به توسل او تمام شود و چون توالد حاصل آید و فرزند بیتربیت و حضانت پدر و مادر بقا نمییابد و به نشر و نما نمیرسد، تکفل امور او نیز واجب گشت(همان: ۲۰۶-۲۰۵). خواجه گرچه در پیدایش جامعه به مفاهیم و عناصری چون نیاز به غذا و نیاز جنسی به عنوان امور مادی توجه کرده، اما برای تداوم جامعه به عنصری کاملاً معنوی و فرهنگی یعنی «محبت» توجه کرده است(همان: ۲۰۹-۲۰۷). همچنین در زمینه محبت نیز به محبت طبیعی مانند محبت مادر به فرزند و محبت ارادی اشاره دارد(همان: ۲۶۰-۲۵۹).
تمامی اندیشمندانی که به اتوپیا روی آوردهاند، بر خانواده و اهمیت حیاتی آن برای جامعه تأکید ورزیدهاند، بدین معنا که نهاد خانواده وظیفه تولیدمثل، نگهداری، پرورش فرزندان و اجتماعی کردن آنها را به عهده دارد تا از این طریق افراد جامعه آماده انجام وظایف و مسئولیتهای متنوعتر و پیچیدهتری در جامعه شوند. خانواده در شکلگیری دیدگاهها، ارزشها و باورهای کودک نقش اصلی را به عهده دارد و بر نوع روابطی که فرد با عوامل و نهادهای اجتماعی دیگر دارد، تأثیر میگذارد(کوئن، ۱۳۷۳: ۱۸۰-۱۷۹).
برخی از روانکاوان چون «فروید»، کوشیدهاند تمامی میلها و کششهای زنان و مردان به جنس مخالف را در غرایز جنسی محدود و محصور کنند. اما در برابر این تصور و انگاره، پارهای دیگر از روانشناسان محبت میان همسران را گاه «عشق» و گاه «نوعی احساس» نامیدهاند. دکتر ژ. آ. هدفیلد روانکاو، تفسیر فروید از واژه عشق را چنان بیان میکند: «فروید عقیده دارد که معنا و مفهوم کامل عشق در غریزه جنسی خلاصه شده است و در حقیقت کلمه عشق را از بین میبرد و به جای آن غریزه تناسلی میگذارد و به ندرت فرقی بین غریزه مرد و زن میگذارد؛ بلکه فقط میگوید: مرد از راه غریزی تحریک میشود و زن از راه عشق.» سپس نظر خود را در این باره میآورد: «نظر من این است که عشق یک غریزه ساده مثل غریزه تناسلی با خشم، غضب و یا ترس نمیتواند باشد، بلکه احساسی و در حقیقت مجموعه هیجاناتی است که نسبت به یک چیز یا شخص در وجود آدمی به وجود میآید مثلاً وطنپرستی همان طور که از اسمش پیداست، احساسی است که در آن تمام هیجانات در اطراف کشورمان دور میزند. بدین طریق عشق عبارت است از: احساسی است که در آن عده زیادی از هیجانات مانند فداکاری، احترام، تهور در دفاع از معشوق، نرمی و ملاطفت به خصوص در عشق مادر به فرزندش، پذیرش خواهشها و تحسین معشوق، همگی همکاری نزدیک دارند»(هدفیلد، ۱۳۶۶: ۱۶۳)
علامه مرتضی مطهری نیز میگوید: «عجیب است که بعضی از افراد، نمیتوانند میان شهوت و رأفت فرق بگذارند، خیال کردهاند آن چیزی که زوجین را به یکدیگر پیوند میدهد، منحصراً طمع و شهوت است، در حالی که حس استخدام و بهرهبرداری است، یعنی همان چیزی که انسان را با مأکولات و مشروبات و ملبوسات و مرکوبات پیوند میدهد، آنها نمیدانند که در خلقت و طبیعت علاوه بر خودخواهی و منفعتطلبی، علایق دیگری هم هست که آن علایق ناشی از خودخواهی نیست، بلکه از علاقه مستقیم به غیر ناشی میشود»(مطهری، ۱۳۷۵: ۱۸۰).
برخی از صاحب نظران، اساس تشکیل خانواده را «نیاز»، بعضی دیگر «احترام به قراردادهای اجتماعی» و برخی «تولیدمثل» دانستهاند. اما آنچه قرآن بر آن تأکید دارد، «نظریه آرامش» است. قرآن به آرامش در کنار همسر و به تشکیل خانواده تأکید دارد. قرآن مجید میگوید: شما در کنار همسر میتوانید آرامش را به دست آورید(روم: ۲۱). جوان پسر و دختر بعد از تشکیل خانواده، احساس آرامش میکنند. سپس میگوید: «خداوند بین زوجین علاقهی دوستی و مهربانی قرار داد»، یعنی اساس تعامل با یکدیگر باید بر اساس دوستی، مودت، مهربانی و رحمت باشد. بدینسان، کانون خانواده از آن روی که بزم محبت و مودت است، اکسیر آرام بخشی و «سکون» برای هر دو همسر را در خود دارد. رهیافت به این واقعیت کارکردی خانواده، آشکارا اعتراف به این واقعیت نیز هست که هرگاه خانواده از محبت و مودت تهی گردد، شالوده آن سست و لغزنده میشود و هر آن احتمال فروپاشی و گسست آن میرود و این یکی از اسباب و عواملی است که خانواده امروز غربی را در سراشیب سقوط و نابودی قرار داده است. شرط قرار دادن رضایت و خواست زن و شوهر در هنگام ازدواج، در آموزههای عرفی و شرعی اسلامی، گذشته از مصلحت سنجیهای دیگر، گویی به این موضوع نظر داشته است که ازدواج بدون رضایت و دلدادگی هر یک به همسر خویش، بنایی را میماند که در مسیر طوفان تند و بنیادبرانداز پیریزی شده باشد.
پس لازم است آغازین سنگ بناهاهای این بنیاد، بر شالوده محبت و دوستی- و نه صد البته شور غرایز عشقنما و زودگذر شهوانی- گذاشته شود. همچنان که در فراز و فرود زندگی زناشویی نیز این اکسیر بقا و پایداری، نه تنها مصون و محفوظ بماند، بلکه بر اثر اخلاق کریمانه و آشنایی دو همسر نسبت به یکدیگر و تولد فرزندان، این محبت و دوستی ریشهدارتر و راسختر شود تا بنای قدسی خانواده استحکام بیشتری یابد. تأکید افزون و رهنمودهای متون دینی بر تعامل و معاشرت کریمانه و صمیمی زن و شوهر با یکدیگر را میتوان ناظر بر این موضوع اساسی قلمداد کرد. سنت اسلامی، کمترین رفتار و سخنی را که از آن بوی بیمهری استشمام شود، از زن بر شوهر و از شوهر بر زن برحذر میدارد و آن را نکوهش میکند.
یکی دیگر از ویژگیهای پراهمیت موضوع خانواده، کارکرد کودکزایی و کودکپروری است. کودکان در خانواده میآموزند تا راه و رسم زندگی والدین را در جامعه پیگیرند و در واقع والدین، واسطهی انتقال آرمانهای اجتماع به کودک هستند. کودکان، در خانواده اجتماعی میشوند. اجتماعی شدن در خانواده، موضوعی بیش از صرف مسئله آموزشهای خانگی، فراگرفتن معدودی قاعده و قبول یا طرد ضمانتهای اجرایی خانواده است. این فرآیند در واقع سرآغاز درونی کردن فرهنگ جامعه توسط خانواده است که کودک از آن فرهنگ به طور کلی جدا نمیشود و در تمام عمر همراه او خواهد بود. به عبارت دیگر، فرد در خانواده علاوه بر هنجارهای خانواده، هنجارهای جامعه را نیز درونی میکند و جزئی از شخصیت وی میشود(فلیچر، ۱۹۶۶: ۳۶). علاوه بر این، چگونگی برخورد با کودک، زمینهساز شکلگیری و پرورش شخصیت اوست. بسیاری از جامعه شناسان ادعا کردهاند که تأثیر تجربههای دوران کودکی به نوعی است که برخی از جنبههای آن به رفتار «ثابت یا طبیعت ثانویه» تبدیل میشود(اعزازی، ۱۳۸۲: ۶۳).
۳- خانواده و تغییرات جدید
خانواده به عنوان نهاد در عصر حاضر با شرایط جدیدی مواجه و دستخوش تغییرات وسیعی شده که نه تنها با قرنهای گذشته، بلکه با دهههای گذشته نیز شکل کاملاً متفاوتی یافته است. این تغییرات عبارتند از:
۳-۱- حاکمیت «اقتصاد خانوادگی» به جای اقتصاد فردی و مشارکت همه اعضای خانواده در کسب درآمد به دلیل فشارهای اقتصادی
بیتردید کارکردها و وظایف خانواده بسیار تغییریافته و تحولات اقتصادی و صنعتی تأثیر فراوانی بر آن گذاشته است. با سه عنصر زمان، فرهنگ و نیازهای زمانه میتوان تغییرات را مورد مطالعه قرار داد. در گذشته، بسیاری از مشاغل، خانوادگی و فامیلی بود و خانواده در محیط محدودی مستقر بود و همواره نظارت همه فامیل و طایفه را در کنار خود داشت. همه اعضای خانواده معمولاً در یک خانه با پدر و مادر زندگی میکردند و خاله، عمه، عمو، دایی و سایر بستگان نزدیک هم در همسایگی آنها زندگی میکردند و همه در یک محله سکونت داشتند؛ لذا افراد فامیل بر اعضای خانوادهی جوان، نظارتی دائمی داشتند. اما اکنون شرایط کاملاً متفاوت شده و صنعتی شدن، نظام خانواده و حتی نظام شغل و کار را هم تغییر داده است. تا آنجایی که یک خانواده در آپارتمانی زندگی میکند که حتی همسایهی دیوار به دیوار خود را هم نمیشناسد. وجود نقشهای ثابت در خانوادههای سنتی مانند خانهداری و بچهداری به شدت متحول شده است. درگذشته، خانوادهی سنتی، جنبه اقتصادی داشت و از این رو، تعداد فرزندان اهمیت داشت که هم اکنون این گونه نیست.
نهاد خانواده رو به برابری، استقلال، احترام و فارغ از خشونت و نوعی دموکراسی احساسات در حرکت است(گیدنز، ۱۳۷۳: ۱۰۴-۱۰۰). بنابراین، دنیای صنعتی، شکل خانه و خانواده را کاملاً تغییر داده است. تشکیل مؤسسات عظیم اقتصادی، کارخانههای بزرگ، ایجاد شهرهای بزرگ، کلان شهرها و مهاجرتهای وسیع، از پیامدهای صنعتی شدن هستند که آثار قابل توجهی را بر خانواده گذاشتهاند. در مجموع، در نظم جدید اقتصادی میان محیط کار و خانواده فاصله زیادی افتاده، در حالی که در گذشته چنین نبوده است.
۳-۲- ظهور ارزشهای جدید فرهنگی در خانواده مانند تحصیل(برای دختران)، فراگیری زبان خارجی
دومین موضوعی که باید مورد توجه قرار گیرد، تحصیلات، به ویژه تحصیلات زنان جامعه است که به شدت سبک زندگی را تغییر داده است. درگذشته در یک روستا حداکثر یک مکتبخانه وجود داشت و عدهای از دختران، برای آموزش قرآن و زبان فارسی در حدی که بتوانند متن قرآن را قرائت کنند و متونی چون گلستان سعدی را بخوانند، در آنجا تحصیل میکردند. اما با توسعه آموزش و پرورش و آموزش عالی و حضور زنان در این مراکز علمی، شرایط کاملاً تغییر کرده است. به ویژه در دههی اخیر، بخش قابل توجهی از دانشجویان در مراکز علمی و آموزشی، خانمها هستند؛ حتی در کنکور، ورودی زنان به دانشگاهها از پنجاه درصد فراتر رفته و در بسیاری از رشتهها، تعداد قبولی دختران بیش از پسران است. بیتردید، تحصیلات، آشنایی با افکار و نظریات جدید و خلق ارزشهای جدید، در زندگی اجتماعی و خانوادگی افراد بسیار تأثیرگذار خواهد بود.
از سوی دیگر، ارتباطات جهانی نیز کاملاً متحول شده به طوری که امواج رادیو، تلویزیون، ماهواره و اینترنت، نه مرزی را میشناسد و نه چهاردیواری را میفهمد، در همه جا نفوذ و رسوخ پیدا میکند و روز به روز هم این نفوذ عمیقتر و وسیعتر میشود و در زندگی افراد و خانوادهها بسیار تأثیرگذار شده و شرایط جدیدی را بر خانوادهها به وجود آورده است.
۳-۳- کاهش جدی حمایتهای مالی، مادی و عاطفی خانوادهها نسبت به فرزندان
تضعیف مسائل اخلاقی و معنوی و سست شدن روابط عاطفی در جامعه، بر مسئله تقدس خانواده نیز تأثیر منفی گذاشته است. خانواده از دیدگاه اسلام و فرهنگ ایرانی، به عنوان کانونی مقدس بود که متأسفانه به تدریج شکل و ابعاد آن در حال تغییر است. تقدسزدایی میتواند خطری برای استحکام خانواده باشد. عواطف و علائق در بین اعضای خانواده نه تنها زیربنای استحکام خانواده است، بلکه رشد صحیح کودکان نیز در چنین محیطی امکانپذیر خواهد بود. یکی از دلایل اصلی این موضوع، کاهش تقدس ازدواج است که در گذشته همتراز بودن، همطبقه بودن و همصنف بودن در آن اهمیت داشت و والدین و جغرافیای زندگی در آن تعیینکننده بود، اما هم اکنون، ازدواج یک قرارداد است تا یک امر مقدس که نهاد خانواده را تشکیل میدهد(سگالن، ۱۳۷۰: ۱۲۸). شهید مطهری در این زمینه میگوید: «دست توانای خلقت برای ایجاد، بقا و تربیت نسلهای آینده، علائق نیرومند زن و شوهری را از یک طرف و علائق پدر و فرزندی را از طرف دیگر به وجود آورده است، عواطف اجتماعی و انسانی در محیط خانوادگی رشد میکنند و محیط فطری و طبیعی پدر و مادر روح کودک را نرم و ملایم میکند. وقتی میخواهیم عواطف دو نفر را نسبت به یکدیگر تحریک کنیم، میگوییم افراد یک ملت برادر یکدیگرند یا میگوییم همه افراد بشر عضو یک خانوادهاند؛ به طوری که در قرآن کریم نیز آمده: «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَهٌ»، عواطف برادری تنها از همخونی و خویشاوندی پیدا نمیشود؛ عمده آن است که دو برادر در یک کانون محبت بزرگ میشوند»(مطهری، ۱۳۷۸: ۶۴۹).
۳-۴- کاهش مرجعیت والدین در خانواده و انتقال سایر نهادها مثل رسانهها یا اقتدار سیاسی و اساساً تغییر کارکرد خانواده
جامعه شناس معاصر- تی. بی. باتامور- کارکردهای خانواده را به چهار حوزه: «کارکرد جنسی، کارکرد اقتصادی، کارکرد تولید مثل و کارکرد تعلیم و تربیت» تقسیم کرده و از منظر دیگر، مجموع آنها را به دو نوع روانی و اجتماعی بخش پذیر دانسته است. برخی دیگر از جامعه شناسان، چهار کارکرد عمده اجتماعی برای خانواده تشخیص دادهاند: «تولیدمثل، نگهداری(کودکان نابالغ)، کاریابی، جامعهپذیرکردن»(باتامور، ۱۳۵۷: ۱۹۰). همچنین «ویل دورانت» در کتاب لذات فلسفه مینویسد: «کار خاص زن، خدمت به بقاء نوع است و کار خاص مرد، خدمت به زن و کودک. ممکن است کارهای دیگری هم داشته باشند، ولی همه از روی حکمت و تربیت تابع این دو کار اساسی است»(دورانت، ۱۳۷۳: ۱۳۶). آموزههای دینی و از جمله آیات قرآنی نیز بر کارکرد خانواده به ویژه والدین به عنوان دو عنصر اصلی شکل دهنده، صیانت گر و تداوم بخش نهاد خانواده اهتمام زیادی ورزیده و کارکرد پدر و مادر را در حراست از کیان خانواده بسی مهم و تعیینکننده قلمداد کرده است.
اما مقایسه کارکرد فعلی خانواده باگذشته، کاملاً متفاوت است. در گذشته، خانواده هم مرکز کار و هم مرکز تولید و مصرف و در نهایت یک واحد اقتصادی بسته بود. اعضای یک خانواده نیازمندیهای خودشان را خود تأمین میکردند. در کنار محل سکونت خانواده، مکان نگهداری احشام بود که از شیر و گوشت و پوست و پشم آنان استفاده میکردند. غلات و میوه و سبزیجات مورد نیاز را هم از مزرعه و باغ خودشان تأمین میکردند. خانواده تنها مرکز تربیت و عاطفه و آرامش نبود، بلکه مرکز تلاش، کار، تولید و مصرف هم بود. کانون گرم و عاطفی در خانواده نیز کاملاً مشهود بود. به تعبیر یک محقق، جامعه سنتی از ثبات برخوردار است، معطوف به زندگی در حدّ معاش است و محور آن خانواده و اساساً جامعهای مذهبی است(واترز، ۱۳۸۱: ۸۱). اما امروزه معمولاً خانه مکان مصرف خانواده است تا تولید. از طرفی حتی شرایط مصرف هم تغییر کرده است، به طوری که در شرایط فعلی اکثر کارمندان و کارگران، ناهار و حتی گاه صبحانه را هم خارج از خانه صرف میشود. بنابراین، شکل مصرف هم با گذشته کاملاً متفاوت شده است.
۳-۵- نظام جدید ارتباطات و رسانهها
نظام ارتباطی جدید مانند اینترنت و تلویزیون موجب شده اعضای خانواده هر کدام «فردی» زندگی کنند. هرکس با یک تلویزیون یا کامپیوتر برنامه خاصی را میبیند و همه خانواده یک جا جمع نمیشوند؛ درگذشته اعضای خانواده کنار هم جمع میشدند، با هم درد دل میکردند و به هم مشورت میدانند، اما وسائل ارتباط جمعی جدید اعضای خانواده را از هم جدا کرده و هر یک از اعضای خانواده در گوشهای از منزل سرگرم رسیدگی به کار خود(با کامپیوتر، تلویزیون و …) میباشد. به تدریج ارتباط اعضای خانواده در داخل خانه روز به روز ضعیفتر میشود. البته در شرایط امروز گاهی خانه تا حدی کارکرد آموزشی خود را حفظ کرده است، البته نه به صورت گذشته؛ چه این که بسیاری از آموزشها و مهارتهای زندگی را نیز از طریق ماهواره، اینترنت، تلویزیون و رادیو در داخل خانه کسب میشوند. هم اکنون، عمده منابع شکلدهنده هویت از طریق شبکه ارتباطات با جامعه و شبکه مشاغل شکل میگیرد. در جامعه جدید تکنولوژیک، از وحدت مذهبی و اخلاقی که مشخصهی جامعه سنتی بود، اثری نیست(روشه، ۱۳۷۵: ۱۰۱). بنابراین، آن آمیختگی گذشته در داخل خانه از بین رفته و فاصلهها در شرایط جدید اضافه شده است و بسیاری از ارزشهای حیاتی که قبلاً از خانواده صادر میشدند، هم اکنون وارد خانواده میشوند؛ یعنی درگذشته خانواده صادرکننده ارزشهای اساسی فرهنگی، معنوی و اخلاقی بود، ولی با گذشت زمان در بسیاری از موارد واردکننده و مصرفکننده است و هر یک از اعضای خانواده از بیرون منزل، مثلاً از دبیرستان، دانشگاه، جامعه و اینترنت، ارزشهای جدیدی را با خود وارد خانه میکند. به این ترتیب، شرایط امروز و کارکردهای خانواده با گذشته کاملاً متفاوت شده است.
۳-۶- افزایش ازدواجهای برون فامیلی در دوران معاصر
در شرایط گذشته، ازدواجهای معمولاً فامیلی و از یک طایفه و حتی از یک خانواده بزرگ بود، اما امروزه بسیاری از ازدواجها برون همسری و برون فامیلی است و درون همسری به تدریج رو به کاهش است. دانشگاه میتواند مرکزی برای آشنایی پسر و دختر و ازدواج آینده باشد؛ همچنین اداره، کارخانه، محل کار، مکانهای ورزشی و فرهنگی، پارکها و دیگر مراکز اجتماعی نیز میتواند چنین کارکردی داشته باشند.
سن ازدواج نیز با گذشته کاملاً متفاوت شده و مشکلات اقتصادی در این زمینه بسیار تأثیرگذار است. هر چقدر جامعه از لحاظ اقتصادی با مشکلات بیشتری مواجه شود، سن ازدواج بالاتر میرود و به ازدواجهای دیررس منجر میشود. وقتی در جامعهای رونق اقتصادی وجود دارد و وضع مردم از لحاظ معیشتی مناسب است و شغل به راحتی در دسترس است، ازدواج هم آسان میشود؛ چه این که بالاترین تشویق برای ازدواج مسئله اشتغال است. اما متأسفانه در شرایط فعلی یکی از مشکلات مهم اقتصادی و اجتماعی، مسئله بیکاری به ویژه بیکاری افراد تحصیل کرده است. وقتی رشد اقتصادی تنزل میکند، فرصتهای شغلی هم کاهش مییابد و زمانی که بیکاری گسترش یابد، خود به خود ازدواج هم از جذابیت کمتری برخوردار خواهد شد.
البته متون دینی برخلاف باورهای موجود و حتی اعتقادات اکثر مسلمانان که نداشتن مسکن، درآمد ثابت، شغل و کار مشخص را از بهانههای ترک ازدواج و مجرد زیستن میانگارند، بر آن است که تشکیل خانواده، خود یکی از عوامل رهایی از فقر و از جمله اسباب دسترسی به امکانات و رفاه بیشتر زندگی است. قرآن میگوید: «مردان و زنان بیهمسرِ خود را همسر دهید، همچنین غلامان و کنیزان صالح و درستکارتان را؛ اگر فقیر و تنگدست باشند، خداوند از فضل خود آنان را بینیاز میسازد؛ خداوند گشایشدهنده و آگاه است»(نور: ۳۲). چنان که پیداست، آیه شریفه در پی برجسته نمایاندن کارکرد اقتصادی خانواده است و تشکیل خانواده و ازدواج را در ثروت افزایی مؤثر میشناسد و با دو بیان مؤکد «به زودی خداوند آنان را بینیاز میکند» و «خداوند گشایشدهنده و دانا است»، برآورده شدن نیازهای مالی خانواده را تضمین میکند.
۳-۷- تبدیل روابط آمرانه و مردسالارانه به روابط عرفی، منطقی و عقلانی(و نه الزاماً زنسالارانه) و کاهش قدرت مرد
روابط داخل خانه نیز در زندگی جدید با گذشته کاملاً متفاوت شده است. در گذشته معمولاً روابط، مردسالارانه و آمرانه بود، ولی روابط زناشویی نوین، کمکم به سمت روابط منطقی و عقلانی پیش میرود. ساختار جدید اقتصادی و اجتماعی، مرزبندیهای جنسیتی بین مرد و زن و پسر و دختر را نسبتاً کاهش داده است؛ اگرچه این تغییر میتواند مبارک باشد، اما گاهی خود تبدیل به معضل و مشکل نیز میشود. افزایش سطح سواد زنان و اشتغال به تحصیلات بر جهانبینی و نگرش و شخصیت و رویکرد آنان به زندگی و خانواده و ازدواج تأثیر گذاشته است. علاوه بر این، تحصیلات زمینهساز و مشوق اشتغال به کار زنان در بیرون خانه شده و روابط زنان و تغییر در نظام توزیع قدرت در خانواده، تحت تأثیر شناخت، مطالعات و تحصیلات زن قرار میگیرد. در گذشته، حاکمیت اقتصادی خانواده با مرد بود، مرد را نانآور خانواده مینامیدند و او مسئولیت اقتصادی خانواده را برعهده داشت؛ ولی در شرایط فعلی به جای اقتصاد فردی، اقتصاد خانواده به تدریج با مشارکت زوجین سامان مییابد. نه تنها مرد و زن کار میکنند، بلکه حتی گاهی مرد خانه ناچار است در دو نوبت کار کند تا قادر به تأمین مخارج زندگی باشد. بنابراین، شرایط زندگی نسبت به گذشته بسیار متفاوت شده است.
۳-۸- کاهش جدی مرزبندیها و تفکیک جنسیتی بین دختر و پسر و زن و مرد
۳-۹- تغییر مناسبات خانوادگی
کاهش و تغییر چشمگیر مناسبات بین خانوادهها که خود ناشی از مهاجرتهای روستاییان، شهرنشینی و صنعتی شدن است، به تضعیف روابط خویشاوندی منجر شده است.
۳-۱۰- جهانی شدن، شیوع فرهنگ همسان جهانی و خلق هنجارهای جدید در سایه تأثیر و تأثر
متأسفانه جامعه و خانواده از مسائل اخلاقی، معنوی، تعهد و اخلاق اسلامی فاصله گرفته که خود از عوامل اصلی معضلات خانواده امروزی است. برخی از دانشمندان اجتماعی پیشبینی میکنند که تا دهههای بعد، شرایط و شکل خانواده مخصوصاً در غرب کاملاً تغییر خواهد کرد. تافلر میگوید: «در آینده به جای خانوادهی امروزی، شاهد پیوندی صرفاً موقت خواهیم بود»(Toffler, 1970: 223). تضعیف این پیوند میتواند خطری تکاندهنده باشد، و لو این که این خطر فعلاً برای غرب است و از جوامع ما کمی فاصله دارند؛ اما بر اساس فرهنگ جهانی شدن و نزدیکی جوامع به یکدیگر، بعد از چند یا چندین سال مسائل و مشکلات غرب به جامعه ما نیز سرایت خواهد کرد. در این راستا، موج نوگرایی، آموزش همگانی و گسترش رسانههای جمعی، موجب افزایش دانستنیها و آگاهیهای عمومی نسل جدید شده و حوزه ارتباطات انسانی و اجتماعی آنها را وسیعتر کرده است. جدیترین نتیجه این فرآیند آن است که نسل جدید، نسلی است که اولاً بسیار باشتاب، اجتماعی میشود و ثانیاً در مسیر اجتماعی شدن، تنها منبع ارزشگذار، دیگر خانواده و سنت حاکم بر خانواده نیست، بلکه با فضاهای جدید اجتماعی و فرهنگی آشنا میشود که ارزشهای متفاوتی نسبت به خانواده به او تزریق میکنند و عامل ایجاد نیازهای جدید میشوند(صالحی، ۱۳۸۸: ۱۴۴).
۴- خانواده و دغدغههای نوین
به موازات تحولات و تغییرات مثبت یا منفی که در وضع خانواده به وجود آمده، دغدغههای زیادی هم اکنون در میان اعضای خانواده وجود دارد که میتوان آنها را چنین برشمرد:
۴-۱- نگرانی درباره آینده فرزندان
دغدغه و احساس ناامنی والدین درباره آینده فرزندان(مانند تحصیلات عالی، ازدواج، اشتغال و …) وجود دارد، در حالی که خانواده در جوامع صنعتی کمتر نگران این امور هستند. اولین دغدغهی والدین حداقل در داخل خانواده، احساس ناامنی نسبت به فرزندان است. به محض این که فرزند به سن آموزش ابتدایی میرسد، پیدا کردن مدرسهای مناسب برای وی اولین دغدغه خانواده است. پس از ثبت نام در یک مدرسه مناسب- اگر محل آموزش با خانه فاصله داشته باشد- نحوهی رفت و آمد دانشآموز بین خانه و مدرسه، دغدغه دوم خانواده است. وضع درسی فرزندان، محیط ناامن مدرسه از لحاظ اخلاقی، همکلاسیها و دوستانی که دارای ناهنجاریهای رفتاری هستند و دهها نگرانی دیگر تا پایان دوره ابتدایی و متوسطه از دغدغههای اصلی والدین است. در سنین بالاتر بعد از پایان تحصیلات متوسطه نیز مهمترین دغدغه ورود به دانشگاه است، رشته و محل تحصیل، شهرستان نزدیک یا دور و شرایط تحصیل نگرانی مهم والدین است. دغدغه بعدی شغل است که میتوان گفت اشتغال جوانان اصلیترین دغدغه خانوادههاست. پس از آن مسئله ازدواج است، این که با چه کسی ازدواج میکند، چه زمانی، از کدام خانواده و … و همه این دغدغهها میتواند به نوعی آرامش، امنیت و صمیمیت اعضای خانواده را تهدید کند.
۴-۳- احساس زنان نسبت به عدم حمایت حقوقی و قضایی و قانونی
دغدغه دیگری که وجود دارد، دغدغههای حقوقی زنان جامعه ماست. اکثر خانمها چه دختری که میخواهد ازدواج کند و چه خانمی که ازدواج کرده است، نسبت به عدم حمایت کافی حقوقی، قضایی و قانونی نسبت به خود احساس ناامنی میکنند و باور دارند که قانون آنچنان که باید حامی آنها نیست. البته قوانین کشور ما در سی و چند سال اخیر نسبت به گذشته با تغییرات مثبتی همراه بوده است. عقدنامههای جدید و تعهد و امضائی که شوهر نسبت به شروط ۱۲ گانه میدهد، در واقع بخشی از دغدغههای زنان را مرتفع میکند، به طوری که در آن موارد، زن میتواند در صورت نیاز از دادگاهها تقاضای طلاق داشته باشد. اما همچنان خانمها این احساس را دارند که هنوز حمایت و توجه کافی حقوقی و قانونی نسبت به آنها وجود ندارد.
۴-۳- دغدغه اوقات فراغت
فقدان برنامهریزی برای اوقات فراغت خانواده، موجب گرایش فرزندان به سیگار و اعتیاد میشود.
۴-۴- عدم رابطه بین نهاد خانواده و نظام فرهنگی
خانواده، دیگر توانایی جامعهپذیری کامل فرزندان را ندارد و این خلأ هنوز پر نشده است. وسایل ارتباطی جدید ضمن سهولت کارها و مزایای فراوانی که به همراه دارد، همزمان موجب بروز دغدغهها و نگرانیهای والدین نسبت به فرزندانشان نیز شده است. به عنوان مثال، استفاده نوجوانان و جوانان از وسایل ارتباطی نظیر موبایل، اینترنت، ماهواره و غیره، همواره نگرانیهایی را برای خانوادههای آنها به همراه دارد.
۴-۵- تأثیر منفی گرایشات افراطی سیاسی در جامعه بر خانواده
مهمترین دغدغهای که وجود دارد، مربوط به مسائل و معضلات اجتماعی، فرهنگی و سیاسی است که وارد فضای زندگی میشود، چرا که ارتباط تنگاتنگی بین خانواده و جامعه وجود دارد و خانواده نمیتواند از جامعه جدا باشد. گاه مسائل قطبی و رادیکال شده سیاست بیرونی وارد محیط خانواده میشود و فضای صمیمیت را مختل میکند. تا زمانی که اختلافات و رقابتهای سیاسی در چارچوب قواعد بازی باشد، نه تنها مشکل آفرین نیست، بلکه حتی ممکن است برای جامعه مفید نیز باشد. اما گاه اختلافات سیاسی در جامعه تند و شدید میشوند و از قواعد بازی پیروی نمیکنند و از مرز اخلاق عبور میکنند و در آن زمان پیامدهای بسیار خطرناک و نگرانکنندهای برای نهاد خانواده به همراه خواهند داشت. گروهها وقتی رادیکال میشوند و رو در روی هم قرار میگیرند، آرامش جامعه را به هم میزنند و مشابه این حالت ممکن است گریبانگیر اعضای خانواده شود. در برخی خانوادهها این حالت دو قطبی موجب اختلاف، جدایی، نوع قطع رحم و حتی جدایی شده است. این گونه مسائل سیاسی میتواند تأثیر زیادی بر روابط عاطفی خانواده و آرامش خانواده داشته باشد و به جای آن که خانواده محل امن و راحت و وسیلهی آرامش همه اعضا باشد، به محل بحث و جدل، درگیری و دعوا و اختلافات تبدیل میشود.
۵- خطرات پیش روی خانواده
زمانی که شکافهای اجتماعی موجود در جامعه، تبدیل به گسست میشوند، میتوانند به وحدت و انسجام اجتماعی و اعتماد عمومی ضربه بزرگی وارد سازند. این شرایط اجتماعی میتواند در خانوادهها هم تأثیرگذار باشد و هرگاه این شکافها وارد خانوادهها شوند، میتوانند مشکلات فراوانی را برای آن به وجود آورند. یک مشکل خیلی روشن و مطرح در این زمینه، اختلافات و دعواهای خانوادگی است که میتواند به روابط سرد اعضای خانواده و یا حتی طلاق منجر شود که اساس و بقای خانواده را تهدید میکند. بعضی از این تهدیدات کیفیت یا ارزشهای خانواده و یا تقدس خانواده را تهدید میکنند، ولی برخی دیگر اصل و بقای خانواده و استمرار آن را مورد تهدید قرار میدهند.
در کشورهای غربی آمار طلاق بالاست، برای مثال در آمریکا آمار طلاق در ازدواج اول ۵۰ درصد، در ازدواج دوم ۶۷ درصد است(smith, 1998: 1- 5). در اتحادیه اروپا، گرچه در مجموعهی اتحادیه، آمار طلاق ۳۴ درصد است، اما در اروپای غربی این رقم بالاتر است(۹). در سال ۲۰۰۵ در انگلستان، ۴۵ درصد ازدواجها به طلاق منجر شده است(۱۰). در بعضی از جوامع که به سنتها و آداب و رسوم سنتی بیشتر احترام میگذارند، رقم طلاق پایینتر است، برای مثال در ژاپن آمار طلاق ۲۷ درصد است که نسبت به غرب شرایط بهتری را تجربه میکند(۱۱). در جامعه ایران هم متأسفانه به تدریج آمار بالای طلاق را در کلان شهرها، به ویژه در تهران و بالاخص در شمال تهران شاهد هستیم. در شمال تهران، این رقم به مرز ۲۵ درصد رسیده است که میتواند تبعات بسیار خطرناکی به همراه داشته باشد.
۶- راهبردهایی جهت تحکیم خانواده
۱- اولین قدم برای تحکیم خانواده، پیشگیری است، یعنی انتخاب صحیح، عقلانی و منطقی همسر. همسرگزینی حساب شده، دقیق و با بررسی کافی، اولین قدم در جلوگیری از تزلزل خانوادگی است. آنچه امروزه عالمان علوم اجتماعی از آن به «همسان همسری» تعبیر کردهاند و در تعالیم دینی نیز از آن به عنوان «کفو»، همتا و همطراز یاد شده است. البته همسان همسری از مسئله دین، قومیت، فرهنگ و تحصیلات شروع میشود و مسائل ظاهری و منزلتهای اجتماعی را دربرمیگیرد. به این ترتیب مشاهده میشود که کفو بودن، یک اصل مهم و قابل ملاحظه در انتخاب همسر است که اسلام نیز بر آن تأکید کرده است. وقتی در انتخاب همسر تفاوتهای زیادی از لحاظ فکری، فرهنگی و مسائل اجتماعی وجود داشته باشد، زندگی مشترک خانوادگی با مشکلات فراوانی همراه خواهد شد. بنابراین، اولین مسئله دقت در انتخاب همسر است.
۲- دومین مورد، ضرورتهای آموزشی است. آموزش دانشآموزان و دانشجویان در سطوح دبیرستان و دانشگاه باید در حدّ لازم صورت گیرد؛ به طوری که وجود برخی واحدهای درسی در دبیرستان و دانشگاه در زمینه مسائل خانوادگی و آموزشهای لازم در ابعاد مختلف برای زندگی آینده جوانان و انتخاب درست همسر یک ضرورت است و این امر باید مورد توجه دولت و نظام آموزشی قرار گیرد. در کنار مراکز آموزشی، رسانهها نیز وظیفه سنگینی بر عهده دارند. رسانههای گروهی به ویژه رسانه ملی باید توجه بیشتری به مسائل خانواده داشته باشد و فیلمها و سریالهایی ساخته شوند که بتوانند زمینههای ایجاد استحکام خانواده را بهتر آموزش دهند.
۳- شناخت زن و مرد نسبت به تفاوتهای روحی، اخلاقی و جسمی یکدیگر از اهمیت به سزایی برخوردار است؛ چراکه با شناخت دقیق تفاوت ها، قبول وظایف و مسئولیتها توسط هر یک از زوجین و تقسیم درست کار در خانواده، میتوان بروز اختلاف در زندگی خانوادگی را کاهش داد.
۴- انسانها در مسیر زندگی، نیازمند الگویی برای شکل دادن به زندگی خود هستند و در امر ازدواج و تشکیل خانواده نیز پیروی از الگویی از خانواده که مظهر عاطفه، محبت، سعادت و توفیق باشد، امری ضروری است. چه خوب است جوانان جامعه ما، خانواده نمونه صدر اسلام(یعنی علی و فاطمه) را الگوی خود قرار دهد.
۵- یکی از اهداف تشکیل خانواده، به دنیا آوردن فرزند برای تداوم نسل است. مسئولیتپذیری مشترک زوجین در تربیت، نظارت و مراقبت بر رفتار و اعمال فرزندان و تأمین نیازمندیهای آنان برای ایجاد ثبات و آرامش در خانواده امری ضروری است. چه بسا گاهی سرنوشت فرزندان و عملکرد آنها ممکن است بنیان خانواده را از هم بپاشد و به جدایی منجر شود. اجرای دستورات دینی در خصوص تربیت فرزندان صالح و تعمیق مبانی عقیدتی و ارزشهای دینی در خانواده به استحکام آن کمک شایانی خواهد کرد.
۶- وفاداری زن و شوهر به همدیگر و رعایت حقوق طرفین و احترام متقابل که در آیات و روایات اسلامی بر آن تأکید شده نیز امری واجب و ضروری است. حضرت علی(علیه السلام) میفرماید: «جهاد المرئه حسن التبّعل» به این معنی که: جهاد زن، شوهرداری مطلوب و نیکو است. و «الکاد علی عیاله کالمجاهد فی سبیل الله»؛ یعنی کسی که برای تأمین نیازمندیهای خانواده تلاش میکند، مانند کسی است که در راه خدا جهاد میکند. لذا وقتی دیدگاههای زن و مرد بر این مبانی استوار باشد، شالوده خانواده هر روز محکمتر از روز پیش خواهد بود و خطری آن را تهدید نخواهد کرد.
۷- میانهروی، اعتدال و قناعت در زندگی و جلوگیری از اسراف و تبذیر در زندگی خانوادگی باعث حفظ اعتبار و آبروی خانواده و تداوم عزت آن و همچنین درسی برای فرزندان در آینده خواهد بود.
۸- آسیبشناسی و ارزیابی مستمر عملکرد خود و فرزندان و آگاهی یافتن از خطراتی که در کمین خانواده میباشد، همواره باید مدنظر بوده و کوچکترین غفلتی در این خصوص صورت نگیرد. باید اشتباهات و لغزشهای اعضای خانواده را سریعاً شناسایی و با تفاهم حل و فصل کرد. تمام معروفها و منکرها و اوامر و نواهی که در قالب دستورالعملها و احکام دینی وارد شده باید ملاک عمل قرار گیرد و رفتار اعضای خانواده با آنها سنجیده شود. لذا چنین خانوادهای قطعاً از تزلزل و از هم پاشیدگی به دور خواهد بود.
۹- در خانوادههای ایرانی بعضی اوقات ممکن است بین سنتهای ایرانی و ملاکهای دینی و اعتقادی تقابل و تضاد ایجاد شود که نقش خرده فرهنگها در آن مشهود است. باید با روشن نگری و واقعبینی بین این دو دیدگاه، اصلاح و آشتی ایجاد کرد و بدون طرد معیارهای فرهنگ ایرانی، آنها را در قالب دستورات دینی قرار داد که برای تمام نسلها و عصرها پویایی و پایداری داشته باشد و به عنوان نقشه راه خانواده در مقابل دیده گذاشت و از آنها تخطی و غفلت نکرد.
۱۰- نکته مهم دیگر، مسئله تسامح به معنی عدم سختگیری و گذشت در مسائل فکری و اعتقادی است. بیان قرآن در این زمینه چنین است: «ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِّلَّذِینَ کَفَرُوا اِمْرَأَهَ نُوحٍ وَ اِمْرَأَهَ لُوطٍ کَانَتَا تَحْتَ عَبْدَیْنِ مِنْ عِبَادِنَا صَالِحَیْنِ فَخَانَتَاهُمَا فَلَمْ یُغْنِیَا عَنْهُمَا مِنَ اللَّهِ شَیْئًا»(تحریم: ۱۰). خداوند برای کسانی که کفر ورزیدند، همسر نوح و همسر لوط را مثال میزند که تحت زوجیت دو بندهی صالح از بندگان ما بودند، به شوهرانشان خیانت کردند و همسر پیامبر بودن در عذاب آنها تأثیری نداشت. قرآن به مسئله بسیار مهمی اشاره و از همسران دو پیغمبر یاد میکند. نوح پیامبر و لوط پیامبر که از پیامبران بزرگ الهی بودهاند، اما همسران آنها کافر بودند و به راه حق ایمان نیاوردند. یک پیغمبر خدا با زنی زندگی میکند که در اصولیترین مسئله یعنی مسئله دینی و اعتقادی اختلاف عمیقی با او دارد و قرآن میگوید اینها کفر ورزیدند و اصلاً ایمان نیاوردند.
به این ترتیب مشاهده میشود که در داخل خاندان رسالت تا این حد تسامح بوده و پیغمبر خدا با زنی که اساساً کفر میورزیده و کافر بوده، در داخل یک خانه زندگی میکرده است. این مسئله نشان میدهد که بحث تسامح چه جایگاهی در داخل خانوادهها دارد. از سوی دیگر قرآن مثال دیگری دارد: «وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِّلَّذِینَ آمَنُوا اِمْرَأَهَ فِرْعَوْنَ إِذْ قَالَتْ رَبِّ ابْنِ لِی عِندَکَ بَیْتًا فِی الْجَنَّهِ وَ نَجِّنِی مِن فِرْعَوْنَ وَ عَمَلِهِ»(تحریم: ۱۱). خداوند برای کسانی که ایمان آوردهاند، زن فرعون را مثل میزند که از خداوند میخواهد او را از فرعون و کارهای وی رهایی بخشد و بهشت را نصیب او کند. زنی در داخل خانه فرعون به عنوان همسر آن حاکم ستمگر زندگی میکرده که با ایمان و معتقد بوده و از خداوند تقاضای نجات خود را دارد، ولی سالها این بانوی مؤمنه با شوهری چون فرعون زندگی کرده است. به این ترتیب میبینیم که در قرون گذشته در داخل یک خانه افراد با ایمان در زمینه مسائل فکری و اعتقادی، بالاترین تسامح و گذشت را داشتهاند.
در بافت زندگیهای جدید، تحمل طرفین از تفاوتهایی که به طور طبیعی وجود دارد، کاهش یافته، در حالی که قرآن به نمونههای والایی از تسامح اشاره کرده است. وفاداری، تعهد، گذشت و عشق پایههای اصلی استحکام خانواده است و طبق آیه شریفه قرآن باید مودت، رحمت و محبت در خانوادهها شکل بگیرد.
۱۱- فعالیت تشکلهای غیردولتی در زمینه مشاورههای قبل و بعد از ازدواجها و کمکهای حمایتی آنها نیز از اهمیت بسزایی برخوردار است که البته در سالهای اخیر این تشکلها فعالیتهای خوبی داشتهاند.
نویسنده: دکتر حسن روحانی(۱)
پینوشتها
۱- سخنرانی افتتاحیه دکتر حسن روحانی رئیس مرکز تحقیقات استراتژیک، در همایش «راهبردهای تحکیم نهاد خانواده در ایران»، مورخ ۱۳۸۸/۱۰/۲
۲- Family Unit
۳- Household
۴- Nuclear family
۵- Stem family
۶- Lineal family
۷- Extended
۸- Compound family
۹- www.eurofound
۱۰- www.statistics
۱۱- www.divorcerate
منابع تحقیق
الف) منابع فارسی
۱- اعزازی، شهلا، جامعهشناسی خانواده، تهران: انتشارات روشنگران، ۱۳۸۲
۲- باتامور، بی. تی، جامعهشناسی، ترجمه سیدحسن منصور، تهران: انتشارات فرانکلین، ۱۳۵۷
۳- برناردز، درآمدی بر مطالعات خانواده، ترجمه حسین قاضیان، تهران: نشر نی، ۱۳۸۴
۴- دورانت، ویل، لذات فلسفه، ترجمه عباس زریاب، تهران: انتشارات علمی فرهنگی، ۱۳۷۳
۵- راسخ، شاپور و بهنام جمشید، مقدمهای بر جامعهشناسی ایران، تهران: ۱۳۴۷
۶- ساروخانی، باقر، مقدمهای بر جامعهشناسی خانواده، تهران: انتشارات سروش، ۱۳۷۰
۷- سگالن، مارتین، جامعهشناسی تاریخی خانواده، ترجمه حمید الیاس، تهران: نشر آرام، ۱۳۷۰
۸- صالحی، سیدرضا، الگوهای سبک زندگی ایرانیان، تهران: پژوهشکده تحقیقات استراتژیک، ۱۳۸۶
۹- طوسی، خواجه نصیرالدین، اخلاق ناصری، تنقیح و تصحیح: مجتبی مینوی و علیرضا حیدری، تهران: انتشارات خوارزمی، ۱۳۶۴
۱۰- عاملی، حر، وسائل الشیعه، بیروت: مؤسسه آل البیت لاحیاء التراث، ۳۰ جلدی، جلد ۲۰
۱۱- قرآن مجید.
۱۲- کوئن، بروس، مبانی جامعهشناسی، ترجمه غلامعباس توسلی، تهران: انتشارات سمت، ۱۳۷۳
۱۳- گولد، جولیوس، فرهنگ علوم اجتماعی، ترجمه باقر پرهام و دیگران، تهران: نشر مازیار، ۱۳۷۶
۱۴- گیدنز، آنتونی، جامعهشناسی، ترجمه منوچهر صبوری، تهران: نشر نی، ۱۳۷۳
۱۵- مطهری، مرتضی، نظام حقوق زن در اسلام، تهران: انتشارات صدرا، ۱۳۶۵
۱۶- مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، تهران: انتشارات صدرا، جلد ۹، اخلاق جنسی، ۱۳۷۸
۱۷- واترز، مالکوم، جامعهشناسی و جامعه مدرن، ترجمه منصور انصاری، تهران: نقش جهان، ۱۳۸۱
۱۸- هدفیلد، ژ، آ، اخلاق و روانشناسی، ترجمه علی پرویز، تهران: انتشارات علمی فرهنگی، ۱۳۶۶
ب) منابع لاتین
۱- Engels, F, The Origin of the Family, Private Property and the State, New York: International Publishers, 1973.
۲- Feltcher, Vide, The Family and Marriage in Britain. London: Penguin Books, 1966.
۳- George p. Smith, Family Values and the New Society: Dilemmas of the 21st Century, Westport: PraegerPpublishers, 1998.
۴- http://www.divorcerate.org/divorce-rate-japan.html
۵- http://www.eurofound.europa.eu/areas/qualityoflife/eurlife/index.
php?template= 3&radioindic= 54&idDomain=5
۶- http://www.nationmaster.com/red/graph/pro_div_rat-trends/PT131MarriagesEndingInDivorce.pdf
۸- Karlsson,G, Adaptability and Communication in Marriage, Ottawa:(N.J) Bedminster Press,2nd edition, 1963.
۹- Toffler, A, Le Choc du Future, Paris, Denoel, 1970.
منبع: امیری، صالح؛(۱۳۸۹)، مجموعه مقالات همایش ملی راهبردهای تحکیم نهاد خانواده، تهران: مجمع تشخیص مصلحت نظام، مرکز تحقیقات استراتژیک، چاپ اول.