برخی آغاز فعالیتهای علمی شیعیان در اصفهان را اواخر قرن چهارم میدانند که علاءالدین کاکویه مدرسهای با نام مدرسه علائی برای ابن سینا تأسیس کرد، [۱] [۲] اما شکلگیری رسمی حوزه علمیه در این شهر پس از رسمی شدن مذهب تشیع در دوره صفویه در ایران و به ویژه انتقال پایتخت به آنجا بوده است.
تاریخچه شهر اصفهان
فتح اصفهان در سال ۲۳ هجری در زمان خلافت عمر روی داد [۳] و فرمانروایان آن تا سیصد سال از طرف خلفا معین میشدند.
لذا این شهر در زمان آل بویه و سلجوقیان پایتخت بود [۴] و در عهد سلجوقیان به سرعت ترقی کرد و جزء مهمترین شهرهای کشور گردید.
«ابن حوقل» ضمن توصیف اصفهان در نیمه دوم قرن چهارم هجری و اشاره به منسوجات ابریشمی و پنبهای، زعفران و میوههای گوناگون آن که به سایر نقاط صادر میشد، میگوید: از عراق تا خراسان شهری تجاری بزرگتر از اصفهان، جز ری وجود نداشته است. [۵]
این موقعیت همچنان رو به رشد بود تا آنکه یورش تیمور سبب خرابی و سقوط تعدادی از شهر و آبادی های ایران شد.
وی در اصفهان دستور داد که منارههایی از سر هفتاد هزار نفر مقتول برپا دارند. [۶]
در سال ۱۰۰۰ ق، پایتخت صفویه از قزوین به اصفهان منتقل شد و اصفهان بار دیگر از آبادترین شهرهای ایران گردید و علاوه بر مرکز سیاسی – اجتماعی، مرکز فرهنگی – علمی نیز به شمار آمد و حوزهای بزرگ با دانشمندانی والا مقام به جهان شیعه ارزانی داشت.
حوزه اصفهان پس از تأسیس حوزه علمیه قم تحت الشعاع واقع و از مرکزیت سابق آن کاسته گردید.
تاریخچه تأسیس
در دوره صفویه، با توجه به فشارهای شدیدی که بر شیعیان در قلمرو عثمانی وارد شده بود، برخی از عالمان شیعی جبل عامل با اغتنام فرصت از این گشایش سیاسی در ایران و به انگیزه ترویج مذهب شیعه به این کشور مهاجرت کردند (در این باره به این منبع رجوع کیند [۷]).
از این سو نیز شاه طهماسب صفوی (حک: ۹۳۰ـ۹۸۴) مهمترین نقش را در استقبال از این علمای مهاجر داشت.
برخی از این علما در شکلگیری حوزه علمی اصفهان ایفای نقش کردند، از جمله علی بن هلال منشار کرکی عاملی (متوفی ۹۸۴) فقیه امامی که نزد علی بن عبدالعالی کرکی تحصیل کرده بود و در این دوران به ایران آمد و از طرف شاه طهماسب اول (حک: ۹۳۰ـ۹۸۴)، به منصب شیخ الاسلامی اصفهان رسید. [۸]
حسین بن عبدالصمد حارثی (متوفی ۹۸۴)، از شاگردان و دوستان شهید ثانی و پدر شیخ بهائی نیز در آغاز ورود به ایران در اصفهان اقامت گزید.
در آنجا علی بن هلال منشار کرکی عاملی شیخ الاسلام اصفهان، از او استقبال کرد.
حارثی سه سال در اصفهان به تدریس اشتغال داشت. [۹]
در دوران حکومت شاه طهماسب به سبب عنایت خاص شاه به علما و نیز اعتقاد و التزام شخص او به احکام شریعت، [۱۰] [۱۱] حوزههای علمی شیعه رونق و نفوذ ویژهای یافتند.
پس از شاه طهماسب، در دوره شاه اسماعیل دوم (حک: ۹۸۴ـ۹۸۵) به جهت گرایش شاه به اهل سنّت، عالمان شیعی در انزوا قرار گرفتند و حتی شاه در صدد قتل آنان برآمد. [۱۲]
پس از شاه اسماعیل دوم نیز در دوره سلطان محمد خدابنده (حک: ۹۸۵ـ۹۹۶) توجهی به حوزه علمیه نشد.
با استقرار سلطنت شاه عباس اول صفوی (حک: ۹۹۶ـ۱۰۳۸) و اقدامات او عالمان شیعی نفوذ بیشتری یافتند، تا آنجا که میتوان گفت حوزه اصفهان در واقع در دوره او تأسیس شد.
مؤسس
یکی از عالمانی که از او به عنوان مؤسس حوزه علمیه اصفهان یاد میشود ملا عبداللّه تستری است.
وی درس خوانده حوزه نجف بود و احتمالا در حدود ۱۰۰۶ از کربلا به اصفهان آمد و سپس برههای در مشهد ساکن شد، اما در ۱۰۰۹ که شاه عباس اول به مشهد رفته بود با او ملاقات و او را تکریم کرد و از وی خواست به اصفهان برگردد.
شاه در اصفهان برای او مدرسهای ساخت و تدریس در آن را به او سپرد.
وی در آن مدرسه به تدریس فقه، اصول، حدیث و رجال پرداخت.
بر اثر تلاشهای تستری حوزه علمیه اصفهان رونق فراوان یافت و طلاب حدیث و فقه در اصفهان رو به فزونی نهادند.
به نوشته محمدتقی مجلسی که خود شاگرد تستری بوده است، تعداد محصلان علوم دینی در زمان ورود تستری به اصفهان پنجاه تن و در زمان وفاتش (۱۰۲۱) نزدیک به هزار تن بودهاند. [۱۳]
دورهها
بر اساس آنچه در تاریخ نقل گردیده، نخستین دوره از ادوار حوزه علمیه اصفهان به زمان سلطنت آل بویه میرسد.
زمانی که ابو جعفر علاءالدوله کاکویه فرمانروای اصفهان بود، «ابن سینا» نزد وی رفت. [۱۴] مدرسه اصفهان یادگار آن دوره است.
مدتی که ابو علی سینا در زمان امارت علاءالدوله کاکویه دیلمی در اصفهان، در خدمت او بود، با وجود مشاغل وزارتی، به تدریس هم می پرداخت.
گنبدی موسوم به ابو علی علایی در محله «در دشت» و در نزدیکی مدرسه شفیعیه اصفهان موجود است که گفتهاند مدرس ابو علی سینا و متعلق به مدرسهای در آن هنگام بوده است. [۱۵]
←← ابوعبدالله معصومی
«ابو عبدالله معصومی از محققان و حکمای بزرگ اسلام است که در علوم حکمت و فلسفه استاد مسلم بود.
تولّدش در اصفهان اتفاق افتاد و در آن سامان به تحصیل دانش پرداخت و در علوم طبیعی و علوم اسلامی تبحّری تام یافت.
هنگام توقف شیخ الرئیس ابو علی سینا در اصفهان، ابو عبدالله پیوسته جلیس و مصاحب او بود و به تکمیل مقامات فلسفی خود پرداخت.
شیخ پیوسته او را بر سایر شاگردان ترجیح میداد.
گویند وقتی ابوریجان بیرونی هیجده مسأله نزد شیخ الرئیس فرستاد که آنها را جواب گوید، او به ابو عبدالله محوّل کرد و این دلیل وسعت فکر و نظر او در مسایل فلسفه است.
وفات او حدود نیمه قرن پنجم اتفاق افتاد.
وی را مؤلفات بسیار است؛ از جمله کتابی است در «مفارقات عقلیه و اعداد عقول و اعداد مبدعات».
شیخ الرئیس رسالهای در عشق به نام او نوشته و درباره او چنین گفته است:
«ابو عبدالله منی بمنزلة ارسطاطالیس من افلاطون»؛ «ابو عبدالله در نزد من همان مقامی را داراست که ارسطو پیش افلاطون داشت». [۱۶]
عصر سلجوقیان
این دوره همزمان با عصر سلجوقیان است.
در این عصر از طرف خواجه نظام الملک، نهضت احداث مدارس و رقابتهای مذهبی – سیاسی مطرح شد، به این سبب تاریخ حوزه شیعه چندان مشخص نیست.
هر چند مؤلف تاریخ مدارس ایران، به شش مدرسه در این عصر اشاره کرده است ولی شیعی بودن آنها محل تردید است.
یورش مغول
میتوان گفت ایران از نیمه دوم قرن پنجم هجری تا یورش مغول از حمله مغول تا زمان غازان خان از پادشاهان ایلخانی (۶۹۴-۷۰۳) در آشفتگی سیاسی و فرهنگی به سر میبرد تا اینکه وی قدرت را به دست گرفت و از مذهب بودایی به آیین اسلام گروید و محمود خوانده شد و از اطاعت خان بزرگ مغول مستقر در چین سرپیچید.
غازان خان برای بهبود وضع کشور یک سری اصلاحات دامنهدار و قوانین و قواعدی را وضع نمود که نتایج درخشانی به بار آورد. [۱۷]
به پیروی از غازان خان قریب صدهزار نفر از مغول، اسلام آوردند [۱۸] و جانشین وی اولجایتو (۷۰۳-۷۱۶) به مناسبت تعلقی که به مذهب شیعه داشت، از سوی شیعیان، محمد خدابنده لقب یافت. [۱۹]
بدین ترتیب تا انقراض سلسله ایلخان ایران، آیین اسلام مذهب رسمی دولت و حکومت ایلخان و بر اساس شرع و آداب اسلامی مبتنی گردید و اطاعتی که تا این تاریخ ایلخانان ایران نسبت به قاآن خانبالیغ داشتند از میان رفت و به تدریج رابطه بین خانبالیغ و دربار ایلخانی مقطوع گردید. [۲۰]
مدارس
مدارس حوزه علمیه اصفهان در این عصر بدین قرار است:
۱- مدرسه باباقاسم – مدرسه امامیه
۲- مدرسه جنب مسجد جمعه
۳- مدرسه عصمتیه
۴- مدرسهدر دشت
۵- مدرسه شهشهان
۶- مدارس صدرالدین علی – شامل سه مدرسه
۷- مدرسه اوزون حسن
۸- مدرسه باقريّه
۹- مدرسه ترکها
۱۰- مدرسه درب کوشک
۱۱- مدرسه خواجه ملک مستوفی
دوره شکوفایی
این دوره یکی از پررونقترین دورههای حوزه علمیه اصفهان است.
علمای جبل عامل
با دعوت علما و دانشمندان جبل عامل به ایران و مرکزيّت یافتن اصفهان در عهد صفوی، حوزه علمیه اصفهان به اوج شکوفایی رسید.
نقطه مقابل دوره دوم – که نهضت احداث مدارس از سوی خواجه نظام الملک برای ترویج مذهب شافعی به وجود آمده بود – در سومین دوره از حوزه اصفهان نهضت احداث مدارس علمیه شیعی روی داد و دهها مدرسه در دورافتادهترین نقاط ایران بنیان نهاده شد.
لیکن شیوع خرافات و فساد اخلاق و روی آوری به دنیا و مظاهر مادّی، بی-توجهی به علوم و ادبيّات عوامل انحطاط صفویه را فراهم ساخت.
جبل عامل که از دیرباز دانشگاه شیعه امامیه و مرکز پرورش دانشمندان و فرزانگان در علوم مختلف اسلامی چون حدیث و فقه، تفسیر و کلام و اخلاق بود، با گرایش شاه اسماعیل به تشیع و دعوت فقهای شیعه از آن سامان، زمینهساز رونق تفکر شیعی گردید.
هر چند سابقه تشیع در ایران از قرن اوّل و دوم هجری است و شهید اول کتاب «اللمعة الدمشقیة» را در مقابل درخواست حاکم خراسان «نجم الدین، علی بن المؤید علوی طوسی» حاکم بین سالهای ۷۶۶-۷۸۳ هجری به ایران ارسال نمود، [۲۱] لیکن این بار به دعوت ایرانیان پاسخ مثبت داده شد و دانشمندانی از آن دیار به ایران آمدند.
از آن جملهاند:
۱- علی بن عبد العالی الکرکی (۸۷۰-۹۴۰ ق.)
۲- کمالالدین درویش محمد بن الحسن العاملی
۳- علی بن هلال الکرکی (متوفی ۹۹۳ ق.)
۴- حسین بن عبدالصمد الجباعی (۹۱۸-۹۴۸ ق.)
۵- بهاءالدین العاملی (۹۵۳ – ۱۰۳۰ ق.)
همچنین برای نشر تفکر شیعی و مذهب تشیع در ایران لازم بود حرکتی فرهنگی در پی ترجمه و تألیف فراهم آید که با حضور دانشمندان جبل عامل به ایران این حرکت سرعت پذیرفت.
کتب ترجمه شده
از جمله کتبی که در این دوره ترجمه شد تا اصول اعتقادات شیعه را بیان دارد و به فروغ احکام آشنا سازد کتابهای زیر است:
۱-کشف الغمه فی معرفة الائمة.
۲- وسیلة النجاة در معرفت اعتقادات، از شیخ صدوق، ترجمه زوارهای.
۳- صحیفه سجادیه، ترجمه ملا محمد صالح بن محمد باقر روغنی قزوینی.
۴- شرح اربعین حدیث، ترجمه کتاب اربعین حدیث شیخ بهایی، مترجم سید محمد بن محمد باقر حسینی خاتون آبادی.
۵- تفسیر منهج الصادقین، فتح الله بن شکرالله کاشانی، به فارسی.
۶- شرح نهج البلاغه، فتح الله کاشانی به فارسی.
۷- مفتاح النجاح، ترجمه کتاب عدةالداعی، احمد بن فهد حلی – از علی بن حسین زوارهای.
کتب حدیث
این دوره در گسترش اعتقادات شیعه و فقه و حدیث و ریاضیات و هیأت و دیگر علوم و نهضت فرهنگی و نشر مذهب تشیع گامهای بلندی را برداشت، چنانکه کتب سهگانه حدیث در این عصر تألیف گردید:
۱- وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعة، محمد بن الحسن الحر العاملی (۱۰۳۳-۱۱۰۴ ق).
۲- الوافی، فیض کاشانی (۱۰۱۰-۱۰۹۰ ق).
۳- بحارالانوار، محمد باقر مجلسی – الثانی (۱۰۳۷-۱۱۱۱ ق).
صفویه
صفویه دولتی برخاسته از «تصوف» بود که صورت روحانی آن تبدیل به سیستم سیاسی روحانی شده و پیروزی آنان را فراهم ساخته بود و «قطب» آنان با «امام» شیعیان مفهوم واحدی را در امور سیاسی به نظر میآورد؛ لیکن محدوده امام هر قطبی را نمیگرفت و ولایت نمیتوانست به هر مرشدی تعلق گیرد؛ از این رو و در دولت صفوی سه قدرت نمایان شد.
۱- تصوف
۲- سلطنت و شاه
۳- فقهای امامیه به عنوان نایب امام عصر (عج)
دولت صفوی، از جمله شاه اسماعیل برای اداره جامعه اسلامی نیاز به فقیهی داشت تا هماهنگ با او در حیطه امور دینی این جامعه به کار پردازد و مشروعیت رژیم را فراهم سازد؛ بدین جهت از میان فقهای موجود یکی را به عنوان «صدر» برگزید و به دلیل همین نیاز و نیز دعوت او و فرزندش طهماسب بسیاری از فقهای لبنان به ایران مهاجرت کردند.
با هجرت «محقق کرکی» و حضور در ایران، از آنجایی که مرتبه علمی او فزونتر از «صدر» بود، عنوان «شیخ الاسلام» به وی دادند؛ صدر با کارهای اداری درآمیخته بود ولی شیخ الاسلام بیشتر جنبه مذهبی و مقام افتاء داشت.
همچنین از دیگر عناوینی که در دوره صفوی رایج بود، عناوین «مجتهد»، «پیشنماز»، «مدارس»، «قاضی» و «مفتی» است که هر یک موقعیت دینی و اجتماعی خاص داشتهاند.
فلسفه
چنانکه در دوره نخست حوزه علمیه اصفهان اشاره شد، شیخ الرئیس ابوعلی سینا مدتی در اصفهان به تدریس علوم عقلی پرداخته است و در واقع از قرن چهارم و پنجم هجری اصفهان با علوم عقلی آشناست.
همانگونه که حوزه علمیه همدان در این قرن به برکت وجود شیخ، مرکز ثقل فلسفه را از بغداد به همدان انتقال داده است، لیکن به جهت اقامت محدود بو علی در اصفهان حوزه فلسفی اصفهان در این دوره چندان درخشان نیست.
درخشش حوزه فلسفی اصفهان به عصر میرداماد، شیخ بهایی و صدرالمتألهین شیرازی میرسد که در زمان حکومت صفویان حوزه اصفهان را اداره مینمودند.
به بیان دیگر، اصفهان از قرن یازدهم تا قرن سیزدهم درّ گرانبهای فلسفه و علوم عقلی را در خود جای داده بود، تا اینکه در قرن سیزدهم با عزیمت «ملا عبدالله زنوزی» معروف به «آقا حکیم» به تهران، مرکزیت علوم عقلی به آنجا انتقال یافت.
لازم به یادآوری است که با مهاجرت صدرالمتألهین از اصفهان به قم در حوزه فلسفی اصفهان وقفهای پیش آمد که موجب رکود علوم عقلی در این شهر شد؛ البته دیگر شاگردان میرداماد مکتب فلسفی را در اصفهان تا قرن سیزدهم ادامه دادند، لیکن حوزه قم با برخورداری از استاد فرزانهای چون صدرالمتألهین شیرازی و شاگردان مبرّزش وامدار حکمت متعالیه شد.
رویارویی
یکی از مشکلاتی که در دوره روی نمود، مقابله برخی از دانشمندان با بعضی دیگر بود؛ به گونهای که اخباریین در مقابل اصولیین و فلاسفه ایستادند و باعث گسیختگی فرهنگی و اعتقادی در جامعه شدند.
اخباریان و پیشتر، فقها به عنوان شیخ الاسلام در نظام حکومتی صفویه به ایفای نقش پرداختند.
غفلت با دنیاطلبی اواخر عهد صفوی در هم آمیخت و جمود فکری و رکود سیاسی را پیش آورد و صفویه پس از چندی کار خویش را پایان یافته دیدند این در حالی بود که کسی میتواند منصب نایب الامامی را به خود اختصاص دهد که در تمامی علوم اسلام و رموز و دقایق آن تخصص و تبحر داشته باشد و قرآن و سنت را آن طور که باید، دریابد. [۲۲] [۲۳] [۲۴]
مدارس
مدارس این دوره عبارتند از:
۱- مدرسه ذوالفقار
۲- مدرسه اسفندیار بیک
۳- پریخان خانم
۴- زینب بیگم
۵- عباس ناصری
۶- سلیمانیه
۷- میرزاخان
۸- ساروتقی
۹- فاطمیه
۱۰- آقاکافور
۱۱- دده خاتون
۱۲- شفیعیه – در محله «دردشت»
۱۳- عربان
۱۴- ملا عبدالله
۱۵- گچ کنان
۱۶- مقصود عصار
۱۷- باغ سهیل
۱۸- آقانور جولا
۱۹- کوچه آقامله
۲۰- آقا شیرعلی
۲۱- وزیر
۲۲- جعفریه
۲۳- دارالبطیخ
۲۴- گلگوز
۲۵- صفوی
۲۶- خواجه محرّم
۲۷- جدّه بزرگ
۲۸- جدّه کوچک
۲۹- میرزا تقی
۳۰- حاج باقر مه آبادی
۳۱- کاسه گران
۳۲- ایلچی
۳۳- میرزاحسین
۳۴- الماسیه
۳۵- شفیعیه – در محله احمدآباد
۳۶- شیخ علی خان زنگنه
۳۷- خواجه محبت
۳۸- مبارکه
۳۹- محرمیه
۴۰- آقا کمال خازن
۴۱- مرتضویه
۴۲- نجفقلی بیک
۴۳- جلالیه
۴۴- نوریه
۴۵- مریم بیگم
۴۶- اسماعیلیه
۴۷- قاسمیه هاشم
۴۸- سلطانی چهارباغ
۴۹- نیم آورد
۵۰- شمس آباد
۵۱- شاهزاده
۵۲- افندی
۵۳- میرزامهدی
۵۴- صدر بازار
۵۵- صدر خواجو
۵۶- پاقلعه
۵۷- کلباسی
۵۸- مسجدسيّد
دوره پس از صفویه
چهارمین دوره از حوزه علمیه اصفهان برابر است با حکومتهای افشار، زند، قاجار و پهلوی.
حُكّام این رژیمها، افرادی نالایق و فرومایه و توجهی به فرهنگ و علوم نداشتهاند و بلکه تنها هدفشان «انباشتن خزاین» ( ژنرال گاسپار دروویل که مدتها در ایران حضور داشت و با فتحعلی شاه از نزدیک آشنا بود، در مورد خست او میگوید: «بخل و خست فتحعلی شاه نامنتها است، گویی لذتی جز روی هم انباشتن خزاین ندارد.
او همه ساله ده تا دوازده میلیون فرانک جواهر گرانبها میخرد و آنها را در صندوقها روی هم میریزد.
ضمناً طلای بی حسابی نیز جمعآوری میکند؛ از این رو شکی نیست که به زودی زود کشور خویش را دچار ورشکستگی خواهد کرد». [۲۵]) و «دادن امتیاز» (از جمله امتیازات، اعطای امتیاز رویتر بود که به نهضت تنباکو انجامید) به کشورهای خارجی است.
فقر اقتصادی منجر به قبول هر نوع قراردادی با دولتهای بیگانه شد و تهاجم فرهنگی را به همراه خود روانه کشور کرد؛ از جمله قراردادها قبول تأسیس مدارس خارجی در ایران بود که برخی از کشورها چون انگلیس، آلمان، فرانسه و روسیه در ایران دایر کردند.
مدرسه «ستاره صبح» از جمله مدارسی بود که در ماه سپتامبر سال ۱۹۱۰ م در اصفهان گشایش یافت در حالی که «مدرسه جلفا» پیشتر در این شهر مشغول تربیت دانشآموزان خود بود. [۲۶]
البته باید خاطرنشان ساخت که دانشمندان تقواپیشه و فرزانگان اصفهان در این دوره بسان شمع سوختند تا پرچم علم و دین را افراشته نگاه دارند و استوار چون کوه به حیات علمی خویش ادامه دادند، چنانکه بزرگانی نیز چون آیةالله مجاهد شهید سید حسن مدرس و آیةالله بروجردی را در خود پرورید و به جهان ارزانی داشت.
سپس به اصرار مردم تهران به این شهر بازگشتند و مبارزه بر ضد احمد شاه و رضاخان را ادامه دادند؛ چنانکه رضاخان هیچ گاه نتوانست مسجد و سخنرانی ایشان را به تعطیل کشاند.
مرجعیت فقهی
مرجعیت فقهی حوزه اصفهان برای شیعیان هند نیز از شاخصهای همین دوره است.
مثلا یکی از آثار محمدباقر مجلسی مجموعهای از این استفتائات و پاسخ آنهاست، با عنوان اجوبة المسائل الهندیة. [۲۷]
حدیث
توجه به حدیث در اصفهان با تأکیدات بهاءالدین عاملی و شاگردش محمدتقی مجلسی، مورد توجه قرار گرفت و با اقدامات محمدباقر مجلسی، اعتبار ویژهای یافت.
وی محدّث مشهور، صاحب بحارالانوار، از شاگردان پدرش محمدتقی مجلسی و برخی دیگر بود و در اصفهان کرسی تدریس داشت و به منصب شیخ الاسلامی رسید.
شمار شاگردان او را بیش از هزار تن نوشتهاند [۲۸] [۲۹] [۳۰] (برای اطلاع از شاگردان مجلسی به این منبع رجوع کنید [۳۱]).
دوره افشاریه
در پی تصرف اصفهان به دست محمود افغان و سپس به قدرت رسیدن نادرشاه افشار (حک ۱۱۴۸:ـ۱۱۶۱) و ناامن شدن این شهر، حوزه اصفهان رونق پیشین خود را از دست داد، چنان که شماری از علما ناچار از مهاجرت به شهرهای دیگر شدند. [۳۲] [۳۳]
با این همه، حوزه اصفهان با بهرهگیری از میراث گرانبها و پربار علمیِ عصر صفوی، باز هم به حیات خود، هر چند با افت و خیزهایی، ادامه داد.
برخی از علما و مدرّسان این دوره حوزه اصفهان عبارتاند از: محمدباقر بن حسن خلیفه سلطانی (زنده در ۱۱۴۸)، شاگرد محمدباقر مجلسی که تعلیقات علی شرح اللمعة از آثار اوست. [۳۴] [۳۵]
محمدتقی بن محمدکاظم الماسی شمسآبادی (متوفی ۱۱۵۹)، شاگرد محمدباقر مجلسی که نماز جمعه و جماعت در جامع عباسی در زمان نادرشاه بر عهده او و مرجع طلاب در فقه و حدیث بود. [۳۶] [۳۷]
ملا اسماعیل بن محمدحسین خواجویی (متوفی ۱۱۷۳)، حکیم و متکلم و صاحبنظر در فقه و حدیث و تفسیر که کرسی تدریس فلسفه داشت و گفته شده است سی بار شفای ابن سینا را تدریس و مطالعه کرد.
از جمله شاگردان او محمدمهدی نراقی، محمد بیدآبادی و ابوالقاسم مدرس اصفهانی بودهاند.
خواجویی حواشی زیادی بر کتابهای فقهی و فلسفی نوشته است. [۳۸] [۳۹]
ملا محراب گیلانی (متوفی ۱۲۱۲ یا ۱۲۱۷) نیز از حکما و عرفای اصفهان بود و نزد محمد بن رفیع بیدآبادی و ملا اسماعیل خواجویی شاگردی کرد و خود استاد حاجی محمدابراهیم کلباسی بود. [۴۰]
همچنین ابوالقاسم جعفر بن حسین خوانساری (متوفی ۱۲۴۰) فقیه برجسته، جد صاحب روضات الجنات، پس از تحصیل مقدمات نزد پدرش در خوانسار به اصفهان رفت و در مدرسه چهارباغ، حکمت و کلام را نزد ابوالقاسم خاتونآبادی مشهور به مدرس و دیگر علمای اصفهان آموخت.
وی از سید محمدمهدی بحرالعلوم اجازه روایت داشته است. [۴۱]
دوره قاجار
در دوران قاجاریه (حک: ۱۲۱۰ـ۱۳۴۴) نیز کرسی تدریس فقه و اصول در حوزه علمیه اصفهان پررونق بود.
اوضاع حوزه
اما در این دوره بیشتر عالمان تحصیلات و سطوح را در این شهر فرا میگرفتند و برای تکمیل تحصیلات به حوزه نجف که از نو رونق یافته بود مهاجرت میکردند.
البته برخی از آنان پس از کسب درجه اجتهاد و نایل شدن به مراتب بالای درسی به اصفهان باز میگشتند و به تدریس و تصدی دیگر شئون دینی میپرداختند.
همین رفت و آمد سبب شد که اصفهان همچنان در پرورش مجتهدان مبرِّز پیشگام بماند.
علما
فقیه اصولی مشهوری چون سید محمد مجاهد، فرزند سید علی طباطبائی صاحب ریاض و نواده وحید بهبهانی، که خود در درس اجتهادی جدّ و پدرش شرکت کرده و جایگاهی معتبر داشت، به اصفهان آمد و چند سال، تا هنگام درگذشت پدرش (۱۲۳۱)، به تربیت طلاب همت گماشت. [۴۲]
ملا علی بن ملا جمشید نوری (متوفی ۱۲۴۶) حکیم مشهور که تحصیلات دینی خود را در مازندران و قزوین آغاز کرده بود، به اصفهان رفت و نزد آقا محمد بیدآبادی تحصیل خود را ادامه داد.
وی سپس به تدریس علوم عقلی در اصفهان پرداخت و شاگردان زیادی تربیت کرد.
ملا علی نوری چندین حاشیه بر کتابهای ملاصدرا، تفسیری منظوم بر سوره حمد و کتابی در رد پادری نصرانی نوشت. [۴۳]
محمدتقی بن محمدرحیم اصفهانی (متوفی ۱۲۴۸) که به دلیل تألیف کتاب مفصّل هدایة المسترشدین در شرح معالم الاصول، به صاحب حاشیه مشهور شده، فقیه و اصولی و مدرّس برجستهای است که در اصفهان شاگردان زیادی پرورش داد.
وی داماد شیخ جعفر کاشف الغطاء (متوفی ۱۲۲۸) و جد اعلای خاندان آقانجفی و مسجدشاهیهای اصفهان است.
او اصالتآ اهل ایوانکی ورامین بود که برای تحصیل به عتبات رفت و در کربلا، نجف و کاظمین تحصیل کرد.
پس از حمله وهابیها به کربلا در ۱۲۲۱، احتمالا قبل از ۱۲۲۵ به ایران (اصفهان) مهاجرت کرد.
در مسجد ایلچی اصفهان در درس او حدود چهارصد نفر شرکت میکردند. [۴۴] [۴۵] [۴۶] [۴۷]
در واقع، از این زمان به بعد، اصفهان رسماً از حوزههای تابع نجف شد و استادان درسآموخته نجف با استقرار در این شهر، دستاوردهای علمی آن را در اختیار طلاب میگذاشتند.
موضوعات درسی
← فقه
در حوزه اصفهان مثل سایر حوزهها محور آموزشها فقه بوده است.
تدریس علم فقه در حوزه اصفهان با اقامت ملا عبداللّه تستری در این شهر رواج یافت و او شاگردان زیادی از جمله محمدتقی مجلسی را پرورش داد که به رواج و ارتقای این علم در اصفهان کمک شایانی کردند.
اساساً اهمیت و اعتبار فقه، سبب شد که علم فقه و اصول از جایگاه خاصی در حوزه اصفهان برخوردار شود، به طوری که تدریس آن تا مرتبه خارج فقه و اصول تا دوران معاصر ادامه یافت.
رواج مجادلات اخباری ـ اصولی از رخدادهای مؤثر در حوزه اصفهان بود و حتی برخی اعاظم حوزه اصفهان را به جریان اخباری متمایل کرد.
← علوم حدیث
از ویژگیهای بارز حوزه اصفهان توجه به حدیث و علوم حدیث است.
توجه به حدیث در حوزه اصفهان بیش از هر کس، مرهون مولی عبداللّه تستری و بهاءالدین عاملی بوده است و پس از این دو، مهمترین نقش و تأثیر از آنِ محمدباقر مجلسی و شاگردان اوست.
یکی از بزرگترین مجموعههای حدیثی شیعه یعنی بحارالانوار محصول کار محدّثان این حوزه علمی بود و از آن پس سنّت نقل و اجازه نقل حدیث در این حوزه ادامه یافت.
علاوه بر این، نگارش شرح بر احادیث و متون حدیثی در این دوره رواج یافت.
← فلسفه
یکی از علومی که در حوزه اصفهان رواج داشت و عالمان حوزه معمولا آن را میآموختند فلسفه بود.
حضور کسانی چون میرداماد (سید الفلاسفه)، میرزا ابوالقاسم میرفندرسکی، صدرالدین شیرازی (ملاصدرا) و آثاری که این فلاسفه تألیف کردند و نیز حواشی و شروح متعددی که در این دوره بر آثار فلاسفه پیشین نوشته شد به روشنی گواه توجه ویژه حوزه علمیه اصفهان به فلسفه است (برای برخی از شروح و حواشی به این منابع رجوع کنید [۴۸] [۴۹]).
در واقع تفسیر اشراقی از فلسفه ابن سینا که از پیش توسط کسانی چون سهروردی، غیاثالدین منصور و دیگران آغاز شده بود، در اصفهان به همت کسانی چون میرداماد و ملاصدرا، به اوج خود رسید و یکی از ویژگیهای فلسفه دوره صفویه شد.
سنّت تدریس فلسفه در اصفهان تا دوران معاصر نیز ادامه یافت و کسانی چون حاجآقا رحیم ارباب به تدریس این دانش اهتمام داشتند.
جلالالدین همایی از تربیت شدگان اوست.
← طب و نجوم
علومی مانند طب و نجوم نیز در حوزه اصفهان تدریس میشد.
برخی از عالمان حوزه در علم طب صاحب تألیف بودهاند: میرزا حسین طبیب که فردی عالم و فقیه بوده از اطبای دوره صفوی در اصفهان به شمار میرود. [۵۰]
شرفالدین حسن اصفهانی معروف به حکیم شفایی (متوفی ۱۰۳۷) ادیب، متکلم و حکیمی فاضل و معاصر شیخ بهائی و میرداماد بوده و تصانیفی در علم طب داشته است. [۵۱]
سید محمدباقر موسوی حکیم نیز از طبیبان شاه سلیمان صفوی صاحب کتاب الادویة القلبیة به زبان فارسی بود. [۵۲]
تدریس طب در اصفهان تا قرن چهاردهم نیز ادامه یافته و در این عصر در دوره اول قانونچه چغمینی و الموجَز فی القانون ابن نفیس، دوره دوم شرح ابن نفیس بر الموجز و بر اسباب و علامات نجیبالدین سمرقندی و قانون ابن سینا را میخواندهاند.
از استادان این علم آخوند ملا عبدالجواد بوده است. [۵۳]
← ریاضیات
از علومی که در اصفهان تدریس میشده و عالمان زیادی به آن توجه داشتهاند ریاضیات بوده است.
در قرن چهاردهم چهار یا پنج مدرّس ریاضیات در اصفهان خلاصة الحساب شیخ بهائی و فارسی هیئت ملا علی قوشچی و سی فصل خواجه نصیر طوسی را تدریس میکردهاند. [۵۴]
قطبالدین لاهیجی از مدرّسانِ بنام ریاضی در عهد صفوی بوده و محمدباقر مجلسی [۵۵] از او با عنوان «استاذنا فی الریاضیات» نام برده است. [۵۶]
مقابله با انحرافات
← تبشیریان مسیحی
یکی از ویژگیهای حوزه علمیه اصفهان در دوره صفویه ردّیه نویسی بر مسیحیت و مقابله با اقدامات تبشیری آنان بود.
در دوره صفویه، شاه عباس گروهی از ارامنه را در اصفهان سکونت داد.
علاوه بر این مسیحیان گرجی که گروگان، اسیر یا با هر عنوان دیگری در دربار صفوی بودند، و نیز اروپاییانی که به جهات تجاری، سیاسی، نظامی یا جهانگردی به اصفهان میآمدند، فعالیتهای تبشیری و نیز شبههافکنی اعتقادی داشتند و این باعث توجه بیشتر عالمان حوزه اصفهان به مسیحیت و نقد افکار آنان شد.
برای نمونه میر سیداحمد علوی (متوفی ۱۰۵۴)، شاگرد و داماد میرداماد، کتابهای لوامع ربّانی، مَصْقل صفا و لَمَعات ملکوتیه و ظهیرالدین تفرشی کتاب نصرة الحق را در رد مسیحیت نوشتند و سید محمدباقر خاتونآبادی نیز اناجیل اربعه را به فارسی ترجمه کرد. [۵۷]
این گرایش و توجه بعدها در دوره افشاریه نیز ادامه پیدا کرد و میرزا مهدی خان استرآبادی انجیل را با همکاری میر محمدمعصوم و فرزندش میر عبدالغنی حسینی خاتونآبادی با نام انجیل نادرشاهی (تهران ۱۳۸۸ ش) ترجمه کرد.
از آن مهمتر، حاجآقا نوراللّه اصفهانی، مرکزی را به نام «صفاخانه» تأسیس کرد که هدف اصلی آن برگزاری جلسات گفتگو بین اسلام و مسیحیت بود.
این مرکز مجلهای نیز با عنوان الاسلام منتشر میساخت.
← فرق انحرافی
ظهور شیخ احمد احسایی و شکلگیری جریان شیخیه و متعاقب آن، بابیّت و بهائیت، نیز واکنشهایی را در حوزه اصفهان موجب شد.
در این قضایا نقش شیخ محمدباقر نجفی و شیخ محمدتقی، معروف به آقانجفی، بسیار اساسی و تأثیرگذار بود. [۵۸]
ترجمه متون به فارسی
از دیگر ویژگیهای حوزه اصفهان در دوره صفوی توجه بسیار زیاد به ترجمه متون عربی به فارسی بود.
این اقدام که معمولا به دستور شاهان صفوی برای آشنایی عموم مردم و فارسیزبانان با علوم دینی صورت میگرفت از متون اولیه حدیثی شروع شد و گاه متون کلامی و فلسفی و فقهی را نیز در بر میگرفت.
شاخصترین شخصیت این جریان محمدباقر مجلسی بود که هم در ترجمه متون عربی و هم در نگارش آثار فارسی اهتمامی جدی داشت. [۵۹]
شاه عباس دوم از ملا خلیل قزوینی خواست بر کتاب کافی کلینی شرحی به فارسی بنویسد و از محمدتقی مجلسی نیز خواست شرحی فارسی بر کتاب من لایحضره الفقیه بنویسد و او لوامع صاحبقرانی را نوشت. [۶۰]
اما یکی از مشهورترین مترجمان این دوره علی بن حسن زوارهای (متوفی ۹۷۰) مفسر و مترجم مشهور دوره صفوی است که کتابهای بسیار زیادی چون تفسیر امام حسن عسکری (ع) و الاحتجاج طبرسی را به فارسی ترجمه کرد [۶۱] [۶۲] (برای اطلاع از دیگر مترجمان و ترجمههای این دوره به این منبع رجوع کنید [۶۳]).
تصوف
مخالفت با تصوف، یکی از ویژگیهای حوزه اصفهان به ویژه در دهههای پایانی حکومت صفویه مخالفت علما و فقها با تصوف و صوفیان بوده است.
صدرالدین شیرازی رسالهای به نام کسر اصنام الجاهلیة فی الرد علی الصوفیة نوشت.
همچنین شیخ علی عاملی السهام المارقة فی ردّ الصوفیة، سید محمد میرلوحی از شاگردان بهاءالدین عاملی رسالة أعلام المحبین و ملا اسماعیل خواجویی الرد علی الصوفیة را نوشتند. [۶۴] [۶۵] [۶۶]
محمدباقر مجلسی نیز در کتاب عین الحیوة به نقد نظری تصوف پرداخت و گرایش پدرش به تصوف را رد کرد [۶۷] (برای آگاهی از رویارویی فقیهان و صوفیان با یکدیگر و رسالههای که در رد صوفیه نوشته شده به این منبع رجوع کنید [۶۸]).
مدارس
یکی دیگر از ویژگیهای حوزه علمیه اصفهان علی الخصوص در دوره صفویه، رونق مدرسهسازی بوده است.
بیشتر این مدارس را حاکمان و وابستگان آنها میساختهاند.
دوران قدیم
برخی از آن مدارس موجود و برخی به تدریج از بین رفته است؛ بدین قرار:
← امامزاده اسماعیل
مدرسه امامزاده اسماعیل، از مدارس کهن اصفهان که حاج محمد ابراهیم بیک یوزباشی در دوره شاه سلطان حسین صفوی و به دستور وی در ۱۱۱۵ آن را تعمیر و تزیین کرد و ازاینرو به مدرسه ابراهیم بیک نیز معروف است.
این مدرسه در دوران پهلوی محل سکونت مساکین و آوارگان قحطی و خشکسالی شده بود تا آنکه در ۱۴۰۰ با نظارت حاجآقا محمد فقیه احمدآبادی تعمیر شد و طلاب در حجرههای آن ساکن شدند [۶۹] [۷۰] به گفته موحد ابطحی [۷۱] آیتاللّه سید ابوالحسن اصفهانی (متوفی ۱۳۶۵) مدتی در این مدرسه سکونت داشته است.
مدرسه جلالیه یا احمدآباد از مدارس دوره شاه سلطان حسین صفوی است که در ۱۱۱۴ به وسیله جلالالدین محمد حکیم بنا شده است. [۷۲]
← الماسیه
مدرسه الماسیه در ۱۱۰۴ در زمان سلطنت شاه سلیمان صفوی به دست حاج الماس از غلامان خاص شاه ساخته شد.
در ۱۳۵۵ اداره اوقاف اصفهان آن را تخریب کرد ولی پس از شهریور ۱۳۲۰ آیتاللّه شیخ مهدی نجفی زمین مدرسه را در اختیار گرفت و در همان مکان مدرسهای بنا کرد که تاکنون پابرجاست. [۷۳]
برخی از مدرّسان مشهور این مدرسه عبارتاند از: شیخ محمدحسن لاری بیضاوی (متوفی ۱۳۳۵) از شاگردان شیخ محمدباقر مسجدشاهی نجفی؛ سید زینالعابدین ابرقوئی (متوفی ۱۳۷۲) از شاگردان سید محمدباقر درچهای و آخوند کاشی؛ سید مصطفی مهدوی هرستانی (متوفی ۱۴۰۹) که در مدرسه جده بزرگ نیز تدریس میکرد؛ شیخ عباسعلی ادیب حبیبآبادی (متوفی ۱۴۱۲) که جامع منقول و معقول و از مدرّسان مشهور اصفهان بود و شیخ محمدرضا محقق خراسانی. [۷۴]
← ثقة الاسلام
حاج شیخ محمدعلی اِصفهانی ثقة الاسلام نیز در ۱۳۱۶ و ۱۳۱۷ در جنوب مسجد ساروتَقی خان مدرسه ثقة الاسلام را ساخت. [۷۵] [۷۶]
← شفیعیه
مدرسه شفیعیه نیز در ۱۰۹۹ در عهد شاه سلیمان صفوی به همت محمدشفیع میرزا حسینی ساخته شد. [۷۷] [۷۸]
← شیخ الاسلام
مدرسه شیخ الاسلام نیز از مدارس این دوره است که ملا محمدباقر سبزواری در آن تحصیل میکرده است. [۷۹] [۸۰]
← ملا عبدالله
مدرسه ملا عبداللّه را شاه عباس اول صفوی برای ملا عبداللّه تستری ساخت. [۸۱] [۸۲]
← نیمآورد
مدرسه کوچک نیمآورد، که چهار حجره داشته ولی طلاب زیادی در آن مشغول تحصیل بودهاند، از همین دوره است.
سید نعمتاللّه جزایری در ابتدای ورود به اصفهان مدتی در این مدرسه سکونت داشته است. [۸۳]
← مریم بیگم
مدرسه مریم بیگم که بانی آن مریم بیگم دختر شاه صفی بود در ۱۱۱۵ بنا گردید. [۸۴] [۸۵]
← شاهزادهها
مدرسه شاهزادهها را نیز شهربانو خانم دختر شاه سلطان حسین صفوی ساخت.
از مدرّسان معروف آن ملا عبدالجواد حکیم بوده است. [۸۶] [۸۷]
← جده بزرگ و کوچک
مدرسه جده بزرگ و جده کوچک در زمان شاه عباس دوم صفوی ساخته شد.
تولیت و ریاست تدریس در این مدرسه ابتدا بر عهده آقا حسین خوانساری بود. [۸۸]
به گفته جناب اصفهانی [۸۹] در زمان او یعنی اوایل قرن چهاردهم شمسی مدرسه جده بزرگ ۶۷ حجره و ۵۰ طلبه و مدرسه جده کوچک ۳۸ حجره و ۲۵ طلبه داشته است.
← فاطمیه
مدرسه فاطمیه در ۱۰۶۷ دایر بوده و طلبه داشته است. [۹۰]
← کلباسی
مدرسه کلباسی یا قرقچای بیک که بانی آن حاج محمدابراهیم کلباسی بود، در ۱۳۵۷ تبدیل به خانه شد. [۹۱]
← شیخ لطفالله
مدرسه شیخ لطفاللّه یا مدرسه خواجه مَلِک مستوفی نیز در دوره صفویه دایر بوده و عالمانی چون آقا حسین خوانساری در آنجا تحصیل علم کردهاند.
نام این مدرسه خواجه ملک بوده و تاریخچه آن به پیش از صفویه میرسد.
خواجه ملک در زمان شاه اسماعیل صفوی (حک: ۹۰۷ـ۹۳۰) آن را بازسازی کرد و بدین جهت به نام او شهرت یافت.
اما چون در دوره شاه عباس، شیخ لطفاللّه میسی مدتها در آن مدرسه تدریس میکرد، به مدرسه شیخ لطفاللّه نیز معروف شده است. [۹۲] [۹۳]
رفیعی مهرآبادی [۹۴] احتمال داده که این مدرسه همان مدرسه عَرَبان باشد.
در قرن دوازدهم ناظر این مدرسه ملا محمدزمان بن کلبعلی تبریزی از شاگردان محمدباقر مجلسی بود که در کتاب فرائد الفوائد خویش اطلاعاتی درباره این مدرسه داده است.
وی مدرسه شیخ لطفاللّه را برای شیعیان همچون مدارس نظامیه نزد اهل سنّت دانسته و به نام بسیاری از علما و فقهای شیعه که در این مدرسه به تعلیم و تعلم مشغول بودهاند اشاره کرده است. [۹۵]
← نجفقلی بیک
ساخت مدرسه نجفقلی بیک نیز در ۱۱۰۴ در زمان شاه سلطان حسین صفوی به پایان رسید. [۹۶]
← میرزا رضی
مدرسه میرزا رضی از بناهای میرزا رضی صدر اصفهانی است که در دوره صفویه صدارت داشته است. [۹۷]
← میرزا تقی
مدرسه میرزا تقی به کوشش میرزا تقی بن محمدباقر دولتآبادی در زمان شاه عباس دوم در ۱۰۷۱ برای سید نعمتاللّه جزایری ساخته شد و جزایری چند سال در آن سکونت و به تحصیل اشتغال داشت.
با توجه به کتیبه سردر مدرسه نام آن ظاهرآ مدرسه طیبه خالصیه بوده است.
این مدرسه را مدرسه حوا بیگم نیز خواندهاند. [۹۸]
← مبارکیه
مدرسه آقامبارک یا مبارکیّه به نام آقامبارک از خواجگان شاه سلیمان صفوی بود.
اردبیلی در ۱۱۰۰ کتاب جامع الرواة را در این مدرسه به پایان رساند و در جلسهای به دعوت شاه سلیمان، عالمان بزرگ آن روزگار از جمله محمدباقر مجلسی، آقا جمال خوانساری و دیگران در آن مدرسه با نوشتن کلمهای از خطبه و مقدمه کتاب، نسخهبرداری آن نسخه را افتتاح کردند و سپس کاتب، کتابت آن را در همان سال به پایان رساند و مجلسی آن نسخه را از طرف شاه سلیمان صفوی وقف کرد. [۹۹]
← اسماعیلیه
مدرسه اسماعیلیه را میر محمداسماعیل خاتونآبادی (متوفی ۱۱۱۶) بنا کرد.
این مدرسه سالهای زیادی متروکه بود ولی اکنون دایر است و در بیشتر حجرههای آن طلاب سکونت دارند. [۱۰۰]
← دارالعلم
مدرسه دارالعلم نیز مدرسهای است که نسخهای از تأویل الآیات الظاهرة فی فضائل العترة الطاهرة تألیف سید شرفالدین علی حسینی استرآبادی به خط ناصر بن محمد نجفی در ۱۰۶۵ در آنجا نوشته شده است. [۱۰۱]
← شاه
مدرسه شاه یا مدرسه مسجد جامع عباسی، که به گفته جناب اصفهانی [۱۰۲] ده حجره داشته و پانزده طلبه در آن ساکن بودهاند، از مهمترین پایگاههای علمی و آموزشی شیعه بود و علمای زیادی در آن به تعلیم و تعلم پرداختند.
سید محمدکاظم طباطبائی یزدی، صاحب عروة الوثقی، در ابتدای تحصیل از طلاب این مدرسه بوده و در محضر محمدباقر خوانساری، صاحب روضات، و محمدباقر مسجدشاهی و جمعی دیگر شاگردی کرده است [۱۰۳] [۱۰۴] (برای دیگر عالمانی که در این مدرسه تحصیل میکردهاند به این منبع رجوع کنید [۱۰۵]).
مدرسه شیخ الاسلام نیز محل تحصیل محمدباقر سبزواری بوده است. [۱۰۶] [۱۰۷]
← شیخ بهایی
مدرسه شیخ بهائی مجاور مسجد جامع بوده و شیخ بهاءالدین عاملی آنجا تدریس میکرده و محمدتقی مجلسی، شیخ بهائی را در آن مدرسه در حال مقابله صحیفه سجادیه ملاقات کرده است. [۱۰۸] [۱۰۹]
← عبدالله افندی
مدرسه میرزا عبداللّه افندی صاحب ریاض العلماء نیز محل تدریس وی بوده است. [۱۱۰]
دوران جدید
مدارس علمیه اصفهان در دوران جدید.
اگر چه در قرن اخیر با تأسیس حوزه علمیه قم از اهمیت حوزه اصفهان کاسته شد، اما همچنان مدارس علمیه در این شهر پابرجاست و طلاب به فراگیری علم مشغولاند.
← سلطانی
برخی از مدارس علمیه که در سالهای اخیر در اصفهان تأسیس شده یا از گذشته باقی مانده، هم اکنون دایر است از جمله مدرسه چهارباغ (سلطانی) که از آثار شاه سلطان حسین صفوی است و اکنون مدرسه امام صادق علیهالسلام نام دارد و طلبهنشین است.
این مدرسه با ۹۶ حجره بزرگترین مدرسه اصفهان بوده است. [۱۱۱]
← سید
مسجد و مدرسه سید را نیز سید محمدباقر شفتی مشهور به حجت الاسلام بنا کرد و بدین جهت به مدرسه سید معروف است.
اتمام ساخت و آمادهسازی این مدرسه در حیات سید محمدباقر ممکن نشد و فرزند و نوادهاش آن را تکمیل کردند. [۱۱۲] [۱۱۳]
← الغدیر
مدرسه الغدیر، مدرسه امیرالمؤمنین علی علیهالسلام، مدرسه باقرالعلوم، مدرسه صدر پاقلعه یا سید العراقین، مدرسه جوادیه، و مدرسه رکن الملک [۱۱۴] از دیگر مدارس مشهور اصفهان هستند.
← صدر
مدرسه بزرگ صدر که محمدحسین خان صدراعظم اصفهانی در ابتدای قرن سیزدهم آن را تأسیس کرد، نقشهای مشابه مدرسه چهارباغ یا مدرسه سلطانی دارد. [۱۱۵]
این مدرسه به گفته جناب اصفهانی [۱۱۶] ۶۲ حجره و ۶۰ طلبه داشته است.
مجتهدان و عالمان بزرگی چون شیخ عبدالحسین محلاتی (متوفی ۱۳۲۳)، جهانگیرخان قشقایی (متوفی ۱۳۲۸)، آخوند ملا محمد کاشانی (متوفی ۱۳۳۳)، آقا سید ابوالقاسم دهکردی (متوفی ۱۳۵۳)، آخوند ملا محمدحسین فشارکی (متوفی ۱۳۵۳)، آقا شیخ علی یزدی (متوفی ۱۳۵۳)، محمدحکیم خراسانی (متوفی ۱۳۵۵)، حاجآقا حسین طباطبائی بروجردی و بسیاری دیگر در این مدرسه تحصیل یا تدریس کردهاند. [۱۱۷]
مدرسه صدر چهارباغ خواجو نیز از آثار محمدحسین خان صدراعظم اصفهانی است.
← محمودیه
مدرسه محمودیه، مدرسه مسجد رحیم خان و مدرسه میرزا مهدی نیز از مدارس دیگر اصفهان است. [۱۱۸]
← عربان
مدرسه عربان که عربها در آن تحصیل میکردند، رو به ویرانی بود، اما پس از شهریور ۱۳۲۰ سید محمدرضا خراسانی آن را تعمیر کرد و اکنون به مدرسه آیتاللّه خادمی معروف است. [۱۱۹]
← کاسهگران
مدرسه کاسهگران که به همت امیر محمدمهدی حسنی حسینی مشهور به حکیمالملک اردستانی در ۱۱۰۵ به اتمام رسید، هماکنون پابرجا و طلبهنشین است. [۱۲۰] [۱۲۱]
← ناصری
در مدرسه ناصری نیز در دوره ناصرالدین شاه قاجار تعمیراتی صورت گرفت. [۱۲۲]
← نوریه
مدرسه نوریه نیز از مدارس اوایل عهد صفوی است و به گفته جناب اصفهانی [۱۲۳] ۲۲ حجره داشت و ۲۲ طلبه در آن سکونت داشتند.
بنای این مدرسه از نورالدین محمدجابر انصاری اصفهانی بود.
وقفنامه آن را سپنتا آورده و در حاشیه آن خط و مهر محمدتقی مجلسی دیده میشود. [۱۲۴]
تدریس در مساجد
علاوه بر این در برخی مساجد اصفهان نیز تدریس علوم دینی رواج داشته است.
در مسجد شاه مدرّسان و طلاب وظایف و مقرری خاصی داشتهاند.
این مسجد یازده مدرّس داشته است که دو روز هفته را تعطیل و بقیه ایام هفته را موظف به تدریس در مسجد بودهاند. [۱۲۵]
منابع درآمد
اوقاف از مهمترین منابع درآمد مدارس در اصفهان بوده است (برای نمونههایی از این اوقاف به این منبع رجوع کنید [۱۲۶] [۱۲۷] [۱۲۸] [۱۲۹] [۱۳۰]).
به علاوه، شاردن از ۵۷ مدرسه طلبهنشین در اصفهان خبر داده که بیشتر آنها از آثار خیریه پادشاهان بوده و مدیر و مدرّسان آنها و بالطبع هزینههایشان را شاهان تأمین میکردند و برای مدرّسان و طلاب از جانب سلاطین مواجب و مستمری تعیین میشده است. [۱۳۱]
برخی از طلاب نیز به کارهایی چون استنساخ کتاب، معلمی سرخانه یا للگی بچههای دولتمردان میپرداختند و از این راه هزینه زندگی و تحصیل خویش را تأمین میکردند. [۱۳۲]
حاج ملا هادی سبزواری زندگی خویش را از راه کشاورزی میگذراند. [۱۳۳]
از مناصب مهمی که در اواخر دوره صفویه ایجاد شد، منصب «ملاباشی» گری بود.
یکی از وظایف ملاباشی که از میان اهل علم انتخاب میشد، دریافت وظیفه و مقرری طلاب از حکومت و تقسیم آن بود. [۱۳۴]
فهرست منابع
(۱) محمدمحسن آقابزرگ طهرانی، الذریعة الی تصانیف الشیعة، چاپ علینقی منزوی و احمد منزوی، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
(۲) محمدمحسن آقابزرگ طهرانی، طبقات اعلام الشیعة: الکرام البررة، قسم ۱ـ۲، مشهد ۱۴۰۴.
(۳) محمدمحسن آقابزرگ طهرانی، طبقات اعلام الشیعة: الکرام البررة، قسم ۳، چاپ حیدر محمدعلی بغدادی و خلیل نایفی، قم ۱۴۲۷.
(۴) محمدمحسن آقابزرگ طهرانی، طبقات اعلام الشیعة: نقباءالبشر فی القرن الرابع عشر، مشهد، قسم ۱ـ۴، ۱۴۰۴.
(۴) محمدمحسن آقابزرگ طهرانی، طبقات اعلام الشیعة: نقباءالبشر فی القرن الرابع عشر، مشهد، قسم ۵، چاپ محمد طباطبائی بهبهانی، ۱۳۸۸ ش.
(۵) محمدمهدی بن محمدرضا ارباب اصفهانی، نصف جهان فی تعریف الاصفهان، چاپ منوچهر ستوده، تهران ۱۳۴۰ ش.
(۶) محمد بن علی اردبیلی، جامع الرواة و ازاحة الاشتباهات عن الطرق و الاسناد، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
(۸) عبداللّه بن عیسی افندی اصفهانی، ریاض العلماء و حیاض الفضلاء، چاپ احمد حسینی، قم ۱۴۰۱.
(۹) خوانساری، روضات الجنان فی احوال العلماء .
(۱۰) مرتضی انصاری، زندگانی و شخصیت شیخ انصاری قدسسره، قم ۱۳۷۳ ش.
(۱۱) مجتبی ایمانیه، تاریخ فرهنگ اصفهان، اصفهان: دانشگاه اصفهان، (بیتا).
(۱۲) محمدزمان بن کلبعلی تبریزی، فرائد الفوائد: در احوال مدارس و مساجد، چاپ رسول جعفریان، تهران ۱۳۷۳ ش.
(۱۳) علی تبریزی خیابانی، کتاب علماء معاصرین، چاپ سنگی تهران ۱۳۶۶.
(۱۴) محمد بن سلیمان تنکابنی، قصص العلماء، چاپ محمد برزگر خالقی و عفت کرباسی، تهران ۱۳۸۳ ش.
(۱۵) محمدحسن جابری انصاری، تاریخ اصفهان و ری و همه جهان، (اصفهان) ۱۳۲۱ ش.
(۱۶) عبداللّه بن نورالدین جزایری، الاجازة الکبیرة، چاپ محمد سمامی حائری، قم ۱۴۰۹.
(۱۷) رسول جعفریان، احوال و آثار بهاءالدین محمد اصفهانی (مشهور به فاضل هندی)، قم ۱۳۷۴ ش.
(۱۸) رسول جعفریان، سیاست و فرهنگ روزگار صفوی، تهران ۱۳۸۸ ش.
(۱۹) علی جناب اصفهانی، الاصفهان، چاپ عباس نصر، اصفهان ۱۳۷۱ ش.
(۲۰) علی جناب اصفهانی، رجال و مشاهیر اصفهان (الاصفهان)، چاپ رضوان پورعصار، اصفهان ۱۳۸۵ ش.
(۲۱) محمد بن حسن حرّ عاملی، املالآمل، چاپ احمد حسینی، بغداد (۱۳۸۵)، چاپ افست قم ۱۳۶۲ ش.
(۲۲) احمد حسینی اشکوری، تلامذة العلامة المجلسی و المجازون منه، چاپ محمود مرعشی، قم ۱۴۱۰.
(۲۳) عبدالحسین بن محمدباقر خاتونآبادی، وقایع السنین و الاعوام، یا، گزارشهای سالیانه از ابتدای خلقت تا سال ۱۱۹۵ هجری، چاپ محمدباقر بهبودی، تهران ۱۳۵۲ ش.
(۲۵) ابوالقاسم رفیعی مهرآبادی، آثار ملّی اصفهان، تهران ۱۳۵۲ ش.
(۲۶) محمدحسین ریاحی، رهآورد ایام: مجموعه مقالات اصفهانشناسی، اصفهان ۱۳۸۵ ش.
(۲۷) عبدالحسین سپنتا، تاریخچه اوقاف اصفهان، اصفهان ۱۳۴۶ ش.
(۲۸) حسن طارمیراد، علامه مجلسی، تهران ۱۳۷۵ ش.
(۲۹) مهدی قرقانی، زندگانی حکیم جهانگیرخان قشقایی، اصفهان ۱۳۷۱ ش.
(۳۰) عبدالنبی بن محمدتقی قزوینی، تتمیم املالآمل، چاپ احمد حسینی، قم ۱۴۰۷.
(۳۱) عباس قمی، الفوائد الرضویة فی احوال علماء المذهب الجعفریة، چاپ ناصر باقری بیدهندی، قم ۱۳۸۵ ش.
(۳۲) محمدباقر بن محمدتقی مجلسی، بحارالانوار، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
(۳۳) محمدباقر بن محمدتقی مجلسی، کتاب الاربعین، قم ۱۳۵۸ ش.
(۳۴) محمدتقی بن مقصود علی مجلسی، روضة المتقین فی شرح مَن لایَحضُرُه الفقیه، چاپ حسن موسوی کرمانی و علی پناه اشتهاردی، قم ۱۴۰۶ـ۱۴۱۳.
(۳۵) محمدتقی بن مقصود علی مجلسی، لوامع صاحبقرانی، المشتهر بشرح الفقیه، ج ۱، قم ۱۴۱۴.
(۳۶) محمدعلی مدرس تبریزی، ریحانة الادب، تهران ۱۳۷۴ ش.
(۳۷) حجت موحد ابطحی، ریشهها و جلوههای تشیع و حوزه علمیه اصفهان در طول تاریخ، اصفهان ۱۴۱۸.
(۳۸) موسوعة طبقات الفقهاء، اشراف جعفر سبحانی، قم: مؤسسة الامام الصادق، ۱۴۱۸ـ۱۴۲۴.
(۳۹) جعفر مهاجر، الهجرةالعاملیة الی ایران فی العصر الصفوی: اسبابها التاریخیة ونتائجهاالثقافیة و السیاسیة، بیروت ۱۴۱۰/۱۹۸۹.
(۴۰) مصلحالدین مهدوی، اصفهان دارالعلم شرق: مدارس دینی اصفهان، تحقیق، تصحیح، اضافات محمدرضا نیلفروشان، اصفهان ۱۳۸۶ ش.
(۴۱) مصلحالدین مهدوی، بیان سُبُل الهدایة فی ذکر اعقاب صاحب الهدایة، یا، تاریخ علمی و اجتماعی اصفهان در دو قرن اخیر، قم ۱۳۶۷ ش.
(۴۲) میرزا سمیعا، تذکرة الملوک، چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران ۱۳۷۸ ش.
(۴۳) محمدحسن بن باقر نجفی، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲.
(۴۴) موسی نجفی، حکم نافذ آقانجفی: عرفان، مرجعیت و سیاست و فتاوائی از تحریم سیاست غرب در ایران، (قم) ۱۳۷۱ ش.
(۴۵) محمدطاهر نصرآبادی، تذکره نصرآبادی، چاپ احمد مدقّق یزدی، یزد ۱۳۷۸ ش.
(۴۶) حسین بن محمدتقی نوری، خاتمة مستدرک الوسائل، قم ۱۴۱۵ـ۱۴۲۰.
(۴۷) محمدیوسف واله اصفهانی، خلد برین: ایران در روزگار صفویان، چاپ میرهاشم محدث، تهران ۱۳۷۲ ش.
(۴۸) محمدطاهر بن حسین وحید قزوینی، عباسنامه، یا شرح زندگانی ۲۲ ساله شاه عباس ثانی (۱۰۵۲ـ ۱۰۷۳)، چاپ ابراهیم دهگان، اراک ۱۳۲۹ ش.
پانویس
۱. ↑ حجت موحد ابطحی، ریشهها و جلوههای تشیع و حوزه علمیه اصفهان در طول تاریخ، ج۲، ص۴۷ـ ۴۸، اصفهان ۱۴۱۸.
۲. ↑ محمدحسین ریاحی، رهآورد ایام: مجموعه مقالات اصفهانشناسی، ج۱، ص۱۲۶، اصفهان ۱۳۸۵ ش.
۳. ↑ فتوح البلدان، بلاذری، ص ۳۰۸.
۴. ↑ جغرافیای کامل ایران، ج ۱، ص ۳۰۸.
۵. ↑ مقدمه ای بر تاریخ شهر و شهرنشینی در ایران، سلطان زاده، ص ۹۴، به نقل از صورةالارض، ص ۱۰۶.
۶. ↑ زندگانی شگفت آور تیمور، ابن عبرشاه، ترجمه محمدعلی نجاتی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب ۱۳۳۹، ص ۵۰ .
۷. ↑ جعفر مهاجر، الهجرةالعاملیة الی ایران فی العصر الصفوی: اسبابها التاریخیة ونتائجهاالثقافیة و السیاسیة، بیروت ۱۴۱۰/۱۹۸۹.
۸. ↑ محمدیوسف واله اصفهانی، خلد برین: ایران در روزگار صفویان، ج۱، ص۴۳۰، چاپ میرهاشم محدث، تهران ۱۳۷۲ ش.
۹. ↑ محمدیوسف واله اصفهانی، خلد برین: ایران در روزگار صفویان، ج۱، ص۴۳۳ـ۴۳۴، چاپ میرهاشم محدث، تهران ۱۳۷۲ ش.
۱۰. ↑ عبداللّه بن عیسی افندی اصفهانی، ریاض العلماء و حیاض الفضلاء، ج۳، ص۴۵۵ـ۴۶۰، چاپ احمد حسینی، قم ۱۴۰۱.
۱۱. ↑ خوانساری، روضات الجنان فی احوال العلماء، ج۴، ص۳۶۳.
۱۲. ↑ خوانساری، روضات الجنان فی احوال العلماء، ج۲، ص۳۲۱ـ۳۲۳.
۱۳. ↑ محمدتقی بن مقصود علی مجلسی، روضة المتقین فی شرح مَن لایَحضُرُه الفقیه، ج۱۴، ص۳۸۲، چاپ حسن موسوی کرمانی و علی پناه اشتهاردی، قم ۱۴۰۶ـ۱۴۱۳.
۱۴. ↑ آل بویه، فقیهی، ص ۳۰۱.
۱۵. ↑ تاریخ مدارس ایران، ص ۹۹؛ آموزش قدیم در کشورهای اسلامی، شبلی نعمان، ترجمه فخر داعی، آموزش و پرورش، سال نهم، شماره ۳، ص ۳۰؛ آثار ملی اصفهان، ابوالقاسم رفیعی مهرآبادی، ص ۴۳۱.
۱۶. ↑ اصفهان، دکتر لطف الله هنرفر، ص ۲۱۰ و ۲۱۱.
۱۷. ↑ اصفهان، دکتر لطف الله هنرفر، ص ۱۶۰؛ تاریخ مغول در ایران، بر تولد اشیرلو، ترجمه دکتر محمود میرآفتاب، ص ۳۱۵.
۱۸. ↑ تاریخ مغول، عباس اقبال آشتیانی، ص ۲۵۶.
۱۹. ↑ تاریخ مغول، عباس اقبال آشتیانی، ص ۳۰۸.
۲۰. ↑ تاریخ مغول، عباس اقبال آشتیانی، ص ۲۵۹.
۲۱. ↑ الهجرة العاملیة الی ایران فی العصر الصفوی، جعفر المهاجر، ص ۶۶.
۲۲. ↑ الهجرة العاملیه، فصل «الحرکة الاخباریة المعارضة لملجتهدین»، ص ۱۹۹.
۲۳. ↑ دین و سیاست در دوره صفوی، رسول جعفریان، فصل در رساله مجلسی درباره حکما، اصولیین و صوفیه» ص ۲۶۰ .
۲۴. ↑ انتقاد از دانشوران دوره صفوی، رساله ای از فیض کاشانی «الکلمات اطریقة فی منشاء اختلاف الامة المرحومة»، ص ۳۵۷.
۲۵. ↑ سفرنامه دروویل، ترجمه جواد یحیی، ص ۱۸۱.
۲۶. ↑ تاریخ روابط ایران و فرانسه، ابوالحسن غفاری، ص ۱۵۵.
۲۷. ↑ محمدمحسن آقابزرگ طهرانی، الذریعة الی تصانیف الشیعة، ج۲، ص۹۴، چاپ علینقی منزوی و احمد منزوی، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
۲۸. ↑ محمد بن علی اردبیلی، جامع الرواة و ازاحة الاشتباهات عن الطرق و الاسناد، ج۲، ص۷۸ـ۷۹، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
۲۹. ↑ محمد بن حسن حرّ عاملی، املالآمل، ج۱، ص۲۴۸، چاپ احمد حسینی، بغداد (۱۳۸۵)، چاپ افست قم ۱۳۶۲ ش.
۳۰. ↑ عبداللّه بن عیسی افندی اصفهانی، ریاض العلماء و حیاض الفضلاء، ج۵، ص۳۹، چاپ احمد حسینی، قم ۱۴۰۱.
۳۱. ↑ احمد حسینی اشکوری، تلامذة العلامة المجلسی و المجازون منه، چاپ محمود مرعشی، قم ۱۴۱۰.
۳۲. ↑ خوانساری، روضات الجنان فی احوال العلماء، ج۲، ص۳۶۰ـ۳۶۲.
۳۳. ↑ موسوعة طبقات الفقهاء، اشراف جعفر سبحانی، ج۱۲، ص۳۸۰، قم: مؤسسة الامام الصادق، ۱۴۱۸ـ۱۴۲۴.
۳۴. ↑ عبدالنبی بن محمدتقی قزوینی، تتمیم املالآمل، ج۱، ص۷۹ـ۸۰، چاپ احمد حسینی، قم ۱۴۰۷.
۳۵. ↑ امین، ج۹، ص۱۸۸.
۳۶. ↑ عبدالنبی بن محمدتقی قزوینی، تتمیم املالآمل، ج۱، ص۸۲، چاپ احمد حسینی، قم ۱۴۰۷.
۳۷. ↑ خوانساری، روضات الجنان فی احوال العلماء، ج۲، ص۸۸.
۳۸. ↑ عبدالنبی بن محمدتقی قزوینی، تتمیم املالآمل، ج۱، ص۶۷ـ۶۸، چاپ احمد حسینی، قم ۱۴۰۷.
۳۹. ↑ خوانساری، روضات الجنان فی احوال العلماء، ج۱، ص۱۱۹.
۴۰. ↑ محمدمحسن آقابزرگ طهرانی، طبقات اعلام الشیعة: الکرام البررة، ج۱، ص۲۹۲، قسم ۳، چاپ حیدر محمدعلی بغدادی و خلیل نایفی، قم ۱۴۲۷.
۴۱. ↑ امین، ج۲، ص۴۰۵.
۴۲. ↑ خوانساری، روضات الجنان فی احوال العلماء، ج۷، ص۱۴۵ـ۱۴۷.
۴۳. ↑ محمدعلی مدرس تبریزی، ریحانة الادب، ج۶، ص۲۶۱ـ۲۶۲، تهران ۱۳۷۴ ش.
۴۴. ↑ مصلحالدین مهدوی، بیان سُبُل الهدایة فی ذکر اعقاب صاحب الهدایة، ج۱، ص۱۳۲، یا، تاریخ علمی و اجتماعی اصفهان در دو قرن اخیر، قم ۱۳۶۷ ش.
۴۵. ↑ مصلحالدین مهدوی، بیان سُبُل الهدایة فی ذکر اعقاب صاحب الهدایة، ج۱، ص۱۳۸، یا، تاریخ علمی و اجتماعی اصفهان در دو قرن اخیر، قم ۱۳۶۷ ش.
۴۶. ↑ مصلحالدین مهدوی، بیان سُبُل الهدایة فی ذکر اعقاب صاحب الهدایة، ج۱، ص۱۴۴، یا، تاریخ علمی و اجتماعی اصفهان در دو قرن اخیر، قم ۱۳۶۷ ش.
۴۷. ↑ مصلحالدین مهدوی، بیان سُبُل الهدایة فی ذکر اعقاب صاحب الهدایة، ج۱، ص۱۴۶، یا، تاریخ علمی و اجتماعی اصفهان در دو قرن اخیر، قم ۱۳۶۷ ش.
۴۸. ↑ محمدعلی مدرس تبریزی، ریحانة الادب، ج۶، ص۲۶۱ـ۲۶۲، تهران ۱۳۷۴ ش.
۴۹. ↑ امین، ج۸، ص۳۱.
۵۰. ↑ حجت موحد ابطحی، ریشهها و جلوههای تشیع و حوزه علمیه اصفهان در طول تاریخ، ج۲، ص۴۸۵، اصفهان ۱۴۱۸.
۵۱. ↑ عبداللّه بن عیسی افندی اصفهانی، ریاض العلماء و حیاض الفضلاء، ج۱، ص۱۶۱ـ۱۶۲، چاپ احمد حسینی، قم ۱۴۰۱.
۵۲. ↑ امین، ج۹، ص۱۸۸.
۵۳. ↑ علی جناب اصفهانی، الاصفهان، ج۱، ص۱۰۶، چاپ عباس نصر، اصفهان ۱۳۷۱ ش.
۵۴. ↑ علی جناب اصفهانی، الاصفهان، ج۱، ص۱۰۵، چاپ عباس نصر، اصفهان ۱۳۷۱ ش.
۵۵. ↑ محمدباقر بن محمدتقی مجلسی، کتاب الاربعین، ج۱، ص۱۹۲، قم ۱۳۵۸ ش.
۵۶. ↑ حسن طارمیراد، ج۱، ص۱۲، پانویس ۹، علامه مجلسی، تهران ۱۳۷۵ ش.
۵۷. ↑ رسول جعفریان، سیاست و فرهنگ روزگار صفوی، ج۲، ص۹۷۳ـ۹۸۵، تهران ۱۳۸۸ ش.
۵۸. ↑ موسی نجفی، حکم نافذ آقانجفی: عرفان، ج۱، ص۱۶۵ـ۱۹۰، مرجعیت و سیاست و فتاوائی از تحریم سیاست غرب در ایران، (قم) ۱۳۷۱ ش.
۵۹. ↑ حسن طارمیراد، علامه مجلسی، ج۱، ص۸۹ـ۹۶، تهران ۱۳۷۵ ش.
۶۰. ↑ محمدطاهر بن حسین وحید قزوینی، عباسنامه، ج۱، ص۱۸۴ـ۱۸۵، یا شرح زندگانی ۲۲ ساله شاه عباس ثانی (۱۰۵۲ـ ۱۰۷۳)، چاپ ابراهیم دهگان، اراک ۱۳۲۹ ش.
۶۱. ↑ عبداللّه بن عیسی افندی اصفهانی، ریاض العلماء و حیاض الفضلاء، ج۳، ص۳۹۴ـ۳۹۶، چاپ احمد حسینی، قم ۱۴۰۱.
۶۲. ↑ خوانساری، روضات الجنان فی احوال العلماء، ج۴، ص۳۷۶ـ۳۷۷.
۶۳. ↑ رسول جعفریان، سیاست و فرهنگ روزگار صفوی، ج۲، ص۱۳۴۷ـ۱۳۸۸، تهران ۱۳۸۸ ش.
۶۴. ↑ محمدمحسن آقابزرگ طهرانی، الذریعة الی تصانیف الشیعة، ج۲، ص۲۰۰، چاپ علینقی منزوی و احمد منزوی، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
۶۵. ↑ محمدمحسن آقابزرگ طهرانی، الذریعة الی تصانیف الشیعة، ج۱۰، ص۲۰۴، چاپ علینقی منزوی و احمد منزوی، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
۶۶. ↑ محمدمحسن آقابزرگ طهرانی، الذریعة الی تصانیف الشیعة، ج۱۱، ص۹۵، چاپ علینقی منزوی و احمد منزوی، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
۶۷. ↑ حسن طارمیراد، علامه مجلسی، ج۱، ص۲۱۸ـ۲۴۲، تهران ۱۳۷۵ ش.
۶۸. ↑ رسول جعفریان، سیاست و فرهنگ روزگار صفوی، ج۱، ص۷۸۸ـ۹۲۹، تهران ۱۳۸۸ ش.
۶۹. ↑ ابوالقاسم رفیعی مهرآبادی، آثار ملّی اصفهان، ج۱، ص۷۵۹، تهران ۱۳۵۲ ش.
۷۰. ↑ حجت موحد ابطحی، ریشهها و جلوههای تشیع و حوزه علمیه اصفهان در طول تاریخ، ج۲، ص۱۰۸ـ۱۱۱، اصفهان ۱۴۱۸.
۷۱. ↑ حجت موحد ابطحی، ریشهها و جلوههای تشیع و حوزه علمیه اصفهان در طول تاریخ، ج۲، ص۱۱۱، اصفهان ۱۴۱۸.
۷۲. ↑ مصلحالدین مهدوی، اصفهان دارالعلم شرق: مدارس دینی اصفهان، ج۱، ص۱۰۰ـ۱۰۱، تحقیق، تصحیح، اضافات محمدرضا نیلفروشان، اصفهان ۱۳۸۶ ش.
۷۳. ↑ مصلحالدین مهدوی، بیان سُبُل الهدایة فی ذکر اعقاب صاحب الهدایة، ج۳، ص۲۹۲، یا، تاریخ علمی و اجتماعی اصفهان در دو قرن اخیر، قم ۱۳۶۷ ش.
۷۴. ↑ حجت موحد ابطحی، ریشهها و جلوههای تشیع و حوزه علمیه اصفهان در طول تاریخ، ج۲، ص۱۰۷ـ ۱۰۸، اصفهان ۱۴۱۸.
۷۵. ↑ محمدحسن جابری انصاری، تاریخ اصفهان و ری و همه جهان، ج۱، ص۳۱۲، (اصفهان) ۱۳۲۱ ش.
۷۶. ↑ مصلحالدین مهدوی، بیان سُبُل الهدایة فی ذکر اعقاب صاحب الهدایة، ج۳، ص۲۹۲، یا، تاریخ علمی و اجتماعی اصفهان در دو قرن اخیر، قم ۱۳۶۷ ش.
۷۷. ↑ ابوالقاسم رفیعی مهرآبادی، آثار ملّی اصفهان، ج۱، ص۳۹ـ۴۰، تهران ۱۳۵۲ ش.
۷۸. ↑ مصلحالدین مهدوی، اصفهان دارالعلم شرق: مدارس دینی اصفهان، ج۱، ص۱۶۸ـ۱۷۰، تحقیق، تصحیح، اضافات محمدرضا نیلفروشان، اصفهان ۱۳۸۶ ش.
۷۹. ↑ ابوالقاسم رفیعی مهرآبادی، آثار ملّی اصفهان، ج۱، ص۴۰، تهران ۱۳۵۲ ش.
۸۰. ↑ مصلحالدین مهدوی، اصفهان دارالعلم شرق: مدارس دینی اصفهان، ج۱، ص۱۸۰، تحقیق، تصحیح، اضافات محمدرضا نیلفروشان، اصفهان ۱۳۸۶ ش.
۸۱. ↑ محمدمهدی بن محمدرضا ارباب اصفهانی، نصف جهان فی تعریف الاصفهان، ج۱، ص۷۲، چاپ منوچهر ستوده، تهران ۱۳۴۰ ش.
۸۲. ↑ ابوالقاسم رفیعی مهرآبادی، آثار ملّی اصفهان، ج۱، ص۴۹۴ـ۴۹۷، تهران ۱۳۵۲ ش.
۸۳. ↑ محمدمهدی بن محمدرضا ارباب اصفهانی، نصف جهان فی تعریف الاصفهان، ج۱، ص۷۲، چاپ منوچهر ستوده، تهران ۱۳۴۰ ش.
۸۴. ↑ محمدمهدی بن محمدرضا ارباب اصفهانی، نصف جهان فی تعریف الاصفهان، ج۱، ص۷۲، چاپ منوچهر ستوده، تهران ۱۳۴۰ ش.
۸۵. ↑ محمدحسن جابری انصاری، تاریخ اصفهان و ری و همه جهان، ج۱، ص۳۰۵، (اصفهان) ۱۳۲۱ ش.
۸۶. ↑ محمدمهدی بن محمدرضا ارباب اصفهانی، نصف جهان فی تعریف الاصفهان، ج۱، ص۷۳، چاپ منوچهر ستوده، تهران ۱۳۴۰ ش.
۸۷. ↑ ابوالقاسم رفیعی مهرآبادی، آثار ملّی اصفهان، ج۱، ص۳۹، تهران ۱۳۵۲ ش.
۸۸. ↑ محمدطاهر نصرآبادی، تذکره نصرآبادی، ج۱، ص۲۲۱، چاپ احمد مدقّق یزدی، یزد ۱۳۷۸ ش.
۸۹. ↑ علی جناب اصفهانی، الاصفهان، ج۱، ص۱۱۰، چاپ عباس نصر، اصفهان ۱۳۷۱ ش.
۹۰. ↑ ابوالقاسم رفیعی مهرآبادی، آثار ملّی اصفهان، ج۱، ص۴۴، تهران ۱۳۵۲ ش.
۹۱. ↑ ابوالقاسم رفیعی مهرآبادی، آثار ملّی اصفهان، ج۱، ص۴۳ـ۴۴، تهران ۱۳۵۲ ش.
۹۲. ↑ ابوالقاسم رفیعی مهرآبادی، آثار ملّی اصفهان، ج۱، ص۳۸، تهران ۱۳۵۲ ش.
۹۳. ↑ مجتبی ایمانیه، تاریخ فرهنگ اصفهان، ج۱، ص۸۲، اصفهان: دانشگاه اصفهان، (بیتا).
۹۴. ↑ ابوالقاسم رفیعی مهرآبادی، آثار ملّی اصفهان، ج۱، ص۳۸، تهران ۱۳۵۲ ش.
۹۵. ↑ محمدزمان بن کلبعلی تبریزی، فرائد الفوائد: در احوال مدارس و مساجد، ج۱، ص۲۹۴ـ۲۹۹، چاپ رسول جعفریان، تهران ۱۳۷۳ ش.
۹۶. ↑ ابوالقاسم رفیعی مهرآبادی، آثار ملّی اصفهان، ج۱، ص۴۰، تهران ۱۳۵۲ ش.
۹۷. ↑ ابوالقاسم رفیعی مهرآبادی، آثار ملّی اصفهان، ج۱، ص۴۱، تهران ۱۳۵۲ ش.
۹۸. ↑ ابوالقاسم رفیعی مهرآبادی، آثار ملّی اصفهان، ج۱، ص۴۱ـ۴۲، تهران ۱۳۵۲ ش.
۹۹. ↑ حجت موحد ابطحی، ریشهها و جلوههای تشیع و حوزه علمیه اصفهان در طول تاریخ، ج۲، ص۲۲۸ـ۲۲۹، اصفهان ۱۴۱۸.
۱۰۰. ↑ حجت موحد ابطحی، ریشهها و جلوههای تشیع و حوزه علمیه اصفهان در طول تاریخ، ج۲، ص۱۰۶، اصفهان ۱۴۱۸.
۱۰۱. ↑ مصلحالدین مهدوی، اصفهان دارالعلم شرق: مدارس دینی اصفهان، ج۱، ص۱۳۸، تحقیق، تصحیح، اضافات محمدرضا نیلفروشان، اصفهان ۱۳۸۶ ش.
۱۰۲. ↑ علی جناب اصفهانی، الاصفهان، ج۱، ص۱۱۰، چاپ عباس نصر، اصفهان ۱۳۷۱ ش.
۱۰۳. ↑ محمدعلی مدرس تبریزی، ریحانة الادب، ج۶، ص۳۹۲، تهران ۱۳۷۴ ش.
۱۰۴. ↑ حجت موحد ابطحی، ریشهها و جلوههای تشیع و حوزه علمیه اصفهان در طول تاریخ، ج۲، ص۲۴۶ـ۲۴۷، اصفهان ۱۴۱۸.
۱۰۵. ↑ حجت موحد ابطحی، ریشهها و جلوههای تشیع و حوزه علمیه اصفهان در طول تاریخ، ج۲، ص۲۴۶ـ۲۴۷، اصفهان ۱۴۱۸.
۱۰۶. ↑ ابوالقاسم رفیعی مهرآبادی، آثار ملّی اصفهان، ج۱، ص۴۰، تهران ۱۳۵۲ ش.
۱۰۷. ↑ مصلحالدین مهدوی، اصفهان دارالعلم شرق: مدارس دینی اصفهان، ج۱، ص۱۸۰، تحقیق، تصحیح، اضافات محمدرضا نیلفروشان، اصفهان ۱۳۸۶ ش.
۱۰۸. ↑ محمدباقر بن محمدتقی مجلسی، بحارالانوار، ج۵۳، ص۲۷۷، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
۱۰۹. ↑ مصلحالدین مهدوی، اصفهان دارالعلم شرق: مدارس دینی اصفهان، ج۱، ص۳۰۶، تحقیق، تصحیح، اضافات محمدرضا نیلفروشان، اصفهان ۱۳۸۶ ش.
۱۱۰. ↑ مصلحالدین مهدوی، اصفهان دارالعلم شرق: مدارس دینی اصفهان، ج۱، ص۶۲، تحقیق، تصحیح، اضافات محمدرضا نیلفروشان، اصفهان ۱۳۸۶ ش.
۱۱۱. ↑ علی جناب اصفهانی، الاصفهان، ج۱، ص۱۰۹، چاپ عباس نصر، اصفهان ۱۳۷۱ ش.
۱۱۲. ↑ مجتبی ایمانیه، تاریخ فرهنگ اصفهان، ج۱، ص۱۴۴ـ۱۴۵، اصفهان: دانشگاه اصفهان، (بیتا).
۱۱۳. ↑ مصلحالدین مهدوی، اصفهان دارالعلم شرق: مدارس دینی اصفهان، ج۱، ص۱۶۰ـ۱۶۱، تحقیق، تصحیح، اضافات محمدرضا نیلفروشان، اصفهان ۱۳۸۶ ش.
۱۱۴. ↑ حجت موحد ابطحی، ریشهها و جلوههای تشیع و حوزه علمیه اصفهان در طول تاریخ، ج۲، ص۲۸۸ـ۲۹۵، اصفهان ۱۴۱۸.
۱۱۵. ↑ محمدمهدی بن محمدرضا ارباب اصفهانی، نصف جهان فی تعریف الاصفهان، ج۱، ص۷۱، چاپ منوچهر ستوده، تهران ۱۳۴۰ ش.
۱۱۶. ↑ علی جناب اصفهانی، الاصفهان، ج۱، ص۱۰۹، چاپ عباس نصر، اصفهان ۱۳۷۱ ش.
۱۱۷. ↑ حجت موحد ابطحی، ریشهها و جلوههای تشیع و حوزه علمیه اصفهان در طول تاریخ، ج۲، ص۳۰۳ـ۳۱۶، اصفهان ۱۴۱۸.
۱۱۸. ↑ حجت موحد ابطحی، ریشهها و جلوههای تشیع و حوزه علمیه اصفهان در طول تاریخ، ج۲، ص۳۱۶ـ۳۲۳، اصفهان ۱۴۱۸.
۱۱۹. ↑ مصلحالدین مهدوی، اصفهان دارالعلم شرق: مدارس دینی اصفهان، ج۱، ص۲۰۲ـ ۲۰۳، تحقیق، تصحیح، اضافات محمدرضا نیلفروشان، اصفهان ۱۳۸۶ ش.
۱۲۰. ↑ محمدمهدی بن محمدرضا ارباب اصفهانی، نصف جهان فی تعریف الاصفهان، ج۱، ص۷۲، چاپ منوچهر ستوده، تهران ۱۳۴۰ ش.
۱۲۱. ↑ مصلحالدین مهدوی، اصفهان دارالعلم شرق: مدارس دینی اصفهان، ج۱، ص۲۱۶ـ۲۱۸، تحقیق، تصحیح، اضافات محمدرضا نیلفروشان، اصفهان ۱۳۸۶ ش.
۱۲۲. ↑ مصلحالدین مهدوی، اصفهان دارالعلم شرق: مدارس دینی اصفهان، ج۱، ص۲۵۹، تحقیق، تصحیح، اضافات محمدرضا نیلفروشان، اصفهان ۱۳۸۶ ش.
۱۲۳. ↑ علی جناب اصفهانی، الاصفهان، ج۱، ص۱۰۹، چاپ عباس نصر، اصفهان ۱۳۷۱ ش.
۱۲۴. ↑ عبدالحسین سپنتا، تاریخچه اوقاف اصفهان، ج۱، ص۷۴ـ۱۱۰، اصفهان ۱۳۴۶ ش.
۱۲۵. ↑ عبدالحسین سپنتا، تاریخچه اوقاف اصفهان، ج۱، ص۵۸ـ۶۰، اصفهان ۱۳۴۶ ش.
۱۲۶. ↑ عبدالحسین سپنتا، تاریخچه اوقاف اصفهان، ج۱، ص۷۴ـ۱۰۹، اصفهان ۱۳۴۶ ش.
۱۲۷. ↑ عبدالحسین سپنتا، تاریخچه اوقاف اصفهان، ج۱، ص۱۶۹، اصفهان ۱۳۴۶ ش.
۱۲۸. ↑ عبدالحسین سپنتا، تاریخچه اوقاف اصفهان، ج۱، ص۱۹۰، اصفهان ۱۳۴۶ ش.
۱۲۹. ↑ عبدالحسین سپنتا، تاریخچه اوقاف اصفهان، ج۱، ص۱۹۷ـ۱۹۸، اصفهان ۱۳۴۶ ش.
۱۳۰. ↑ عبدالحسین سپنتا، تاریخچه اوقاف اصفهان، ج۱، ص۲۰۰ـ۲۰۱، اصفهان ۱۳۴۶ ش.
۱۳۱. ↑ اسکندر منشی، ج۱، ص۱۵۷.
۱۳۲. ↑ اسکندر منشی، ج۳، ص۹۴۰.
۱۳۳. ↑ محمدعلی مدرس تبریزی، ریحانة الادب، ج۲، ص۴۲۳، تهران ۱۳۷۴ ش.
۱۳۴. ↑ میرزا سمیعا، تذکرة الملوک، ج۱، ص۱ـ۲، چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران ۱۳۷۸ ش.
منبع: ویکی فقه