تشویق به انجام کار پسندیده و اداى امانت.
اشاره:
خداوند متعال در آیه یک صد و نود و هشتم سوره هفتم (اعراف) فرموده است «بگیر عفو را و امر کن به کار پسندیده و روى برگردان از نادانان.» و در آیه هفتاد و هشتم سوره بیست و هشتم (قصص) فرموده است «و نیکى کن همان گونه که خداوند بر تو نیکى فرموده است.» امام صادق (علیه السّلام) فرموده است، خدا رحمت کند مردى را که مودت مردم را به خود جلب کند و به آنچه مىپسندند و پسندیده است با آنان سخن بگوید و آنچه را ناپسند مىدانند و ناپسند است رها کند و نیز فرموده است از خداوند در باره دو ضعیف بترسید و منظور آن حضرت از آن، یتیم و زنان است.
امام صادق (علیه السّلام) فرموده است: نیکى کردن چیز دیگرى است غیر از زکات، با نیکى کردن و رعایت پیوند خویشاوندى به خداوند متعال تقرب جویید[۱].
امام زین العابدین فرموده است، گفتار پسندیده، مال را افزون و روزى را فراوان و مرگ را به تأخیر مىاندازد و دوستى خویشان را جلب مىکند و سبب در آمدن به بهشت مىشود.
روایت شده است که امیر المؤمنین على (علیه السّلام) از کنار مردى گذشت که سخنان یاوه مىگفت. ایستاد و فرمود: اى فلان! هر چه مىگویى به دو فرشتهیى که بر تو گماشتهاند املاء مىکنى و آنان مىنویسند. بنا بر این آنچه را براى تو سودمند است بگو و آنچه را یاوه است رها کن.
امام باقر (علیه السّلام) فرموده است، رسول خدا (صلّى الله علیه و آله) از کنار مردى گذشتند که مشغول
کاشتن درختى در باغچهیى بود. ایستادند و فرمودند: آیا تو را به کشت و زراعتى راهنمایى کنم که ریشهاش پایدارتر است و زودتر به نتیجه مىرسد و بار آن خوشتر و جاودانهتر است؟ گفت: آرى که پدر و مادرم فداى تو باد! فرمودند: در هر صبح و شام بگو « سبحان اللَّه و الحمد للَّه و لا اله الا اللَّه و اللَّه اکبر. » که براى تو در قبال هر یک از این تسبیحها، ده درخت از انواع میوههاى بهشتى است و آنها از نیکىهاى جاودانند.
آن مرد گفت: اى رسول خدا! تو را گواه مىگیرم که این باغچه، وقف بر مسلمانان مستمند و مستحق دریافت صدقه و زکات است. و خداوند این آیات سوره و اللیل را نازل فرمود «آن کس که عطا کند و پرهیزگار باشد و راه نیکى را تصدیق کند، بزودى توفیق مىدهیم او را براى آسانى.»[۲] موسى (علیه السّلام) گفت: پروردگارا! پاداش کسى که پیوند خویشاوندى را رعایت کند چیست؟ فرمود: مرگش را به تأخیر مىاندازم، دشوارىهاى مرگ را بر او آسان مىکنم و گنجوران بهشت او را ندا مىدهند که پیش ما بشتاب و از هر در بهشت که مىخواهى وارد شو.
موسى (علیه السّلام) گفت: پروردگارا! پاداش آن کس که آزار خویش را از مردم باز دارد و نیکى خود را بر ایشان معمول دارد چیست؟ فرمود: روز رستاخیز آتش دوزخ به او مىگوید مرا بر تو راهى نیست[۳].
امیر المؤمنین على (علیه السّلام) فرموده است، نیکى کن تا با تو نیکى شود. رحم کن تا بر تو رحم شود. از مردم به نیکى یاد کن تا از تو به نیکى یاد شود و پیوند خویشاوندى را رعایت کن تا خداوند بر عمرت بیفزاید.
پیامبر (صلّى الله علیه و آله) فرمودند: در خواب کسى از امت خویش را دیدم که با مؤمنان سخن مىگفت، ولى ایشان پاسخش را نمىدادند. صله رحم او آمد و گفت: اى گروه مؤمنان! با او سخن بگویید که رعایت پیوند خویشاوندى مىکرد. مؤمنان با او سخن گفتند و به او دست دادند و او همراه ایشان بود[۴].
امام باقر (علیه السّلام) فرموده است، چه نیکوست خوبىها پس از بدىها و چه زشت است بدىها پس از خوبىها.
همان حضرت در تفسیر بخشى از آیه هشتاد و سوم سوره بقره که مىفرماید «و براى مردم سخن نیکو بگویید.» فرموده است، براى مردم بهترین چیزى را بگویید که دوست دارید براى شما گفته شود که خداوند متعال لعنتکننده دشنام دهنده و طعنه زننده بر مؤمنان را دوست نمىدارد و نیز کسى را که فحش و دشنام مىدهد و با اصرار از مردم چیزى مىخواهد. و خداوند شخص با آزرم بردبار عفیف و آن را که تظاهر به عفت هم مىکند، دوست مىدارد[۵].
و همان حضرت فرموده است، کارهاى نیک و پسندیده از در افتادن به بدبختىها جلوگیرى مىکند و هر کار پسندیده صدقه است. نیکوکاران در این جهان، نیکوکاران آن جهانند. و بدکاران در این سرا، بدکاران آن سرایند و نخستین گروه از بهشتیان که وارد بهشت مىشوند، نیکوکارانند و نخستین گروه از دوزخیان که در آتش مىافتند، بدکارانند[۶].
پیامبر (صلّى الله علیه و آله) فرمودهاند: در بهشت غرفههایى است که از درون، بیرون آن و از بیرون، درون آن آشکار است و دیده مىشود، کسانى از امت من در آنها مسکن مىگزینند که سخن نیکو بگویند و به مردم خوراک دهند و سبقت بر سلام دادن بگیرند و در حالى که در دل شب مردم خفتگانند، ایشان نماز مىگزارند. على (علیه السّلام) گفت: اى رسول خدا! چه کسى از امت شما یاراى این کارها را دارد؟ فرمودند: اى على! مگر نمىدانى که سخن گفتن نیکو آن است که هر کس در صبح و شام ده بار بگوید
«سبحان اللَّه و الحمد لله و لا اله الا اللَّه و اللَّه اکبر».
و منظور از خوراک دادن به مردم، هزینه خوراکى است که آدمى بر عیال خود مىدهد و مقصود از نمازگزاردن در شب چنین است که اگر کسى نماز مغرب و عشاء و صبح را با جماعت در مسجد بگزارد، چنان است که گویى تمام شب را شبزندهدارى کرده است و غرض از سبقت و نشر سلام، این است که از سلام دادن بر هیچ یک از مسلمانان خوددارى نکند.
امام صادق (علیه السّلام) فرموده است، اى اسحاق! با منافق زبان بازى کن و دوستى خود را براى مؤمنان خالص گردان و اگر یهودى هم با تو همنشینى کرد با او به نیکى همنشینى کن[۷].
و همان حضرت فرموده است، نسبت به هر کس که شایسته و سزاوار است یا شایسته و سزاوار نیست نیکى کن. زیرا بر فرض که کسى شایسته و سزاوار نباشد تو شایسته آنى که نیکى کنى[۸].
امام کاظم (علیه السّلام) فرموده است، عیال مرد اسیران اویند. بر هر کس خداوند نعمتى ارزانى مىدارد بر اسیران خود گشایش و فراخى دهد و اگر چنین نکند، چه بسا که بزودى آن نعمت از میان برود.
پیامبر (صلّى الله علیه و آله) فرمودهاند: فرشتهیى در آغاز روز با صحیفهیى فرو مىآید و اعمال آدمى را در آن مىنویسد. حد اقل در آغاز و پایان روز کار نیکى را براى نوشتن عرضه کنید تا خداوند آنچه را میان آن دو است براى شما بیامرزد که خداوند مىفرماید «مرا یاد کنید تا شما را یاد کنم.» و خداوند مىفرماید «همانا یاد خدا بزرگتر است.» سلمان گفته است: خلیل من پیامبر خدا، به هفت خصلت مرا سفارش فرموده است که در هیچ حال آنها را رها نمىکنم، سفارش فرموده است: به آن کس بنگرم که از من پایینتر است، نه به آن کس که از من برتر است. (منظور در امور مادى است) و اینکه بینوایان و نزدیک شدن به آنان را دوست بدارم. و اینکه حق را بگویم، هر چند تلخ باشد. و پیوند خویشى را رعایت کنم، هر چند او بر من پشت کرده باشد. و اینکه از مردم چیزى را نخواهم و سفارش فرموده است همواره
«لا حول و لا قوه الا باللَّه العلى العظیم».
بگویم که از گنجهاى بهشت است[۹].
پیامبر فرمودهاند: خوش محضر بودن از پاکزادگى است.
پیامبر فرمودهاند: هر کس از بیمارى عیادت کند، به هر قدمى که در رفت و برگشت برمىدارد تا به خانه خود باز گردد، هفتاد هزار هزار حسنه براى او نوشته مىشود و هفتاد هزار هزار خطا از خطاهاى او محو مىشود و هفتاد هزار هزار بر درجهاش افزوده مىشود و هفتاد هزار هزار فرشته بر او گماشته مىشود که او را در گورش مىنشانند و براى او تا روز رستاخیز طلب آمرزش مىکنند.
پیامبر (صلّى الله علیه و آله) فرمودهاند: هر کس مردهیى را کفن کند، خداوند از سندس و حریر بهشت بر او مىپوشاند. امیر المؤمنین على (علیه السّلام) فرموده است، بهترین صفات گزینه زنان، بدترین صفات مردان است. و آن سرفرازى (گردن کشى) و بیم و بخل است.
زیرا زن هر گاه متکبر و سرفراز باشد به کسى جز شوهر خویش تسلیم نمىشود و چون بخیل باشد مال خود و شوهرش را حفظ مىکند و چون بیمناک و ترسان باشد از آنچه به او روى آورد مىترسد[۱۰].
نسبت به بازماندگان دیگران نیکوکارى کنید تا نسبت به بازماندگان شما نیکوکارى شود. کار نیک انجام دهید و چیزى از آن را کوچک مشمرید که کوچک آن هم بزرگ است و اندک آن هم بسیار است و هیچ یک از شما نگوید که فلان کس براى انجام کار نیک از من سزاوارتر است که در آن صورت به خدا سوگند همچنان مىشود و او شایستهتر مىگردد. همانا که براى انجام نیک و بد افرادى هستند و هر گاه شما انجام آن را ترک کنید، آنان انجام مىدهند. هر کس نهان خویش را اصلاح کند خداوند آشکار او را اصلاح کند و هر کس براى دین خود کار کند، خداوند کار دنیاى او را کفایت مىفرماید و هر کس در آنچه میان او و خداى اوست نیکویى کند، خداوند رابطه میان او و مردم را نیکو و او را از ایشان کفایت مىفرماید[۱۱].
شاعر چنین سروده است:
نیکى و خوبى هر جا باشد غنیمت است و سپاسگزار و ناسپاس را از آن برخوردار کن.
و هم گفته شده است: کار نیک و پسندیده خود را هر چند در نظرت خوار و کوچک و ناتوان آید افزون کن، و در عین حال آن را پس از انجام دادن، چنان به فراموشى بسپر که گویى انجام ندادهاى و آن کار نیک در نظر و پیش مردم بزرگ و مشهور است.
دیگرى گفته است. از نیت و قصدى که براى انجام نیکى کردى، سپاسگزار تو هستم و همانا نیت تو به انجام کار نیک، خود، کارى پسندیده است.
پی نوشت:
[۱] . به نقل از فروع کافى، ص ۱۶۹، ج ۱، در وسائل الشیعه، شیخ حر عاملى، ص ۵۲۲، ج ۶، چاپ استاد فقید مرحوم ربانى شیرازى، آمده است. م.
[۲] . در تفسیر برهان، ص ۴۷۱، ج ۴، به نقل از مرحوم کلینى با ذکر سند آمده است. م.
[۳] . در صفحه ۵۵ کتاب الجواهر السنیه فی الاحادیث القدسیه شیخ حر عاملى به نقل از امالى صدوق، آمده است. م.
[۴] . فضائل الاشهر الثلاثه، ص ۱۱۳٫ م.
[۵] . در تفسیر برهان، ص ۱۲۱، ج ۱، به نقل از تفسیر عیاشى و شیخ صدوق آمده است. م.
[۶] . به نقل از امالى صدوق و امالى طوسى در بحار الانوار، ص ۴۰۷، ج ۷۴، آمده است. م.
[۷] . امالى، شیخ مفید، ص ۱۱۷٫ م.
[۸] . فروع کافى، ص ۱۶۹، ج ۱، و نیز رجوع کنید به وسائل الشیعه، صفحات ۵۲۸ و ۵۲۹، جلد ۶، چاپ مرحوم ربانى، که از منابع مختلف عرضه شده است. م.
[۹] . در خصال صدوق، همراه با ترجمه آقاى کمرهیى از قول ابو ذر آمده است و به احتمال زیاد« سلمان» سهو القلم از نویسندگان نسخه است. م.
[۱۰] . این گفتار امیر المؤمنین على( علیه السّلام) ذیل شماره ۲۲۶ در صفحه ۱۱۸۰ نهج البلاغه، چاپ آقاى فیض الاسلام، تهران، ۱۳۲۸ خورشیدى، آمده است. م.
[۱۱] . این گفتار و گفتار بعدى هم در صفحات ۱۲۰۵ و ۱۲۷۵ همان چاپ نهج البلاغه، آمده است. م.