پسر یا دختر، فرقی ندارد
فاطمه حسنی سعدی همسر شهید سردار حمید ایرانمنش:
وقتی شنید فرزندی در راه دارد، خیلی خوشحال شد. با خنده گفت: « فاطمه! خدا کند پسر باشد». گفتم: انشاالله؛ اما دل توی دلم نبود. چند روز بعد، عازم مأموریت شد و چند ماهی به خانه نیامد. در دلم، آشوبی برپا بود. میترسیدم فرزندم دختر باشد و حمید از خانه و زندگی دل بکند. میترسیدم مبادا با به دنیا آمدن این بچه، ما از یکدیگر دور شویم و او دیگر، آن مهر و محبت سابق را نداشته باشد. دلداریهای مادرم هم اثری نداشت؛ کابوس شبانهی من، آن روزها، فرزند دختر بود و بالاخره از آن چه میترسیدم، به سرم آمد. فرزندم دختر بود. اما رفتار حمید مرا شگفتزده نمود. او از خوشحالی بالا و پایین میپرید.
آن قدر به من محبت کرد که یک روز بیاختیار گریهام گرفت. نگرانی این نه ماه را برایش تعریف کردم. کمی دلخور شد و گفت: «من اگر گفتم پسر، برای این نبود که دختر دوست ندارم. فقط برای اینکه وقتی من نیستم، توی خانه مرد باشد وگرنه دختر و پسر ندارد. خدا را شکر که سالم است.» از آن روز، مهر حمید در دلم صد برابر شد.
هر چه از مهربانیاش بگویم، کم گفتهام. حمید آیینهی اخلاص، وفا و صمیمیت بود و من عاشقانه او را ستایش میکردم.
(منبع: کتاب همسفر شقایق؛ ص۲۱۹)