مقدمه
خصیصه سادگی و صفا و زودباوری و صداقت، از مسائلی است که نوجوان و جوان را به کام دشمن می کشاند و آنها را به صورت وسیله و ابزاری، در اختیار مقاصدشان قرار میدهد؛ آنچنان که گاهی خودشان هم نمی دانند در معرض چه فساد و خطری هستند و در سوی چه انحرافی گام برمیدارند.
چه بسیار تشکلها و سازماندهیها از این طبقه و نسل که اگر در اختیار اندیشمندان و پاکدلان قرار گیرند، در معرض سازندگیها خواهند بود و اگر در اختیار بددلان و ناپاکان قرار گیرند، فساد و ناپاکی می آفرینند و صدمههایی برای خود و دیگران پدید میآورند.
گزافه گوییها و اغراقها و شعاردهیها در آنها، اثرات فوقالعادهای دارد و آنان همچنان تحت تأثیر القاآت دیگران در جنبههای مربوط به محرومیت و استضعاف مردم هستند و اگر با آنان در این ردیف سخنی گفته شود میکوشند برای جبران آن اقدامی نمایند و باصطلاح جامعه را به سوی عدالت بکشانند.
اهمیت جمع آنها
نیروی جوانان به گونهای است که در سایه تشکّل میتوانند منشاء آثار فوقالعادهای گردد و جمعیتشان می تواند فعّال باشد و در تداوم و استقرار بخشیدن به هدفی مؤثر و در پیشبرد آن، دارای نقشی بسیار مؤثر باشد.
در هر تلاش سیاسی، برای تبلیغات، برای پخش تراکتها، اعلامیهها و پوسترها، برای بر هم زدن یا ایجاد نظمی، این عده میتوانند بعنوان یک جمعیت قابل توجه قد علم کرده و به حساب آیند. در ایجاد جوّی سیاسی از طریق راهپیمائیها و شرکت در تظاهرات، حتی در افشاگریها، ایجاد سرو صدا، پدید آوردن جوّ هیجان و عاطفه نقش شان بسیار مهم است.
با نیروهای جوانان، خواه به صورت تدریجی و هم به صورت ناگهانی میتوان وضعی را دگرگون و یا نظامی را پیاده کرد. فشار دانشآموزان مدارس در جوامع انقلابی از اهداف استراتژیکی میتواند به حساب آید. اینان بسادگی در مقابل سلطه فکری یا علمی یا عاطفی استقلال فکری خود را از دست داده و از روشهای دلخواه پیروی میکنند امری که میتواند مفید به حساب آید و یا در مواردی هم مضّر و خطرناک. بهره برداریهای ارزنده سیاسی از این نیروها چشمگیر است همچنان که بهرهگیری خطرآفرین هم در جوامع از این نیروها وجود دارد.
رازداری و تلاش آنان
در جریانات سیاسی، مسأله رازداری، امری مهم است و اینان کسانی هستند که میتوانند محرم راز باشند و یا آن را از دیگران، پنهان دارند. مخفی کاری، از مسائل اساسی است و در جریانات پس از پیروزی انقلاب اسلامی در کشور ما، همینها بودند که افکار و اندیشه گروهکها را مخفی کرده و اسرارشان را برملا نمی کردند.
چه بسیار از اینان که میتوانند به صورت عامل نفوذی، در دستگاه و برنامهها شرکت کنند و به ایجاد دو دستگی و چند دستگی بپردازند و شما میدانید که گاه بچههای مدرسه، مخفیانه و سری به کارهای تشکیلاتی پرداخته و به نفع گروهی خاص مثلاً کارهای ضدانقلابی میکنند. تحت پوشش تحصیل، کار و برنامه اصلی خود را رها کرده و در اختیار دیگران قرار میگیرند.
گروههای سیاسی،ف از احساسات شدیدشان و هم از نیروهایشان استفاده میکنند. آنها را برای شناساییها، تهیه کروکهها، تدارکات ترورها، فعالیتهای انتحاری وامیدارند فعالیتهای محرمانه گروهی در نزدشان بسیار و تلاشهای خرابکارانه زیاد است.
برای جوان هیچ چیز مهمتر از تشویق در گروه برای یک برنامه نیست و این همان امری است که در سطحی وسیع برای به راه انداختن شان در طریق هدف و مقصدی خاص استفاده میشود و آنان حاضر میشوند تحت هر شرایطی، تن به جنایت و پستی دهند.
جنبه شعاری و احساساتی آنها
به علت رقت عاطفی و حساسیّتهای ظاهری، شدیداً تحت تأثیر شعارهایی هستند و از آن کاملاً تأثیر می پذیرند. شعارها می توانند آنان را به راه بیندازند، آنچنان که تا مدتها، آنها را از کار و بازی و تفریح که از خواستههای فوقالعاده شان است بازدارد.
شعارهایی در آنان بیشتر اثر دارد که جنبه مردمی داشته و ناشی از محرومیتها و استضعافها باشد. اصولاً شعارهایی این چنین، خواه با حقیقت باشد و خواه بی ریشه و بی معنی، جوانپسند است و آنها را شدیداً تحت تأثیر قرار میدهد. آنها همچنین با شعارهایی کوبنده اگر چه بی اساس باشد، میکوشند دیگران را تحت تأثیر قرار دهند. در این اظهار، استدلالی و منطقی لازم نیست مطرح باشد مثل متهم کردن دیگران به مغز ارتجاع، با شعار نجات محروم، اسلام ناب، و دیگر کلمات پر زرق و برق.
در اثر غوطهور شدن در شعارها، وضعشان به گونهای است که حتی از کارهای اساسی خود، باز میمانند و آلت دست و مقاصد سوء کسانی میشوند که خائنانه از وجودشان بهره برداری میکنند.
مرتع قرار گرفتن آنها
به خاطر وجود همین جنبههاست که سازمانهای سیاسی، سعی دارند آنها را جلب و جذب کرده و احیاناً موجبات سازندگی یا انحراف آنها را فراهم آورد و این خطر معمولاً برای نسلی است که والدین و مربیان شان بر آنان اشرافی ندارند. دستگاهها و سازمانهای سیاسی سعی دارند آنها را کانالیزه کنند و فکر آنها را در اختیار گیرند. در چنان صورتی است که آنها چون نیروهایی بی جیره و مواجب، در اختیار قرار میگیرند. در این مرتع قرار گرفتن البته عواملی چون زودباوری، عقدهها، روابط فردی، بی مایگی فرهنگی و سستی عقاید دخالت دارند.
دستگاهها میکوشند آنان را وادارند به گونهای فکر کنند که مورد نظر آنهاست و آنگاه سعی دارند آنها را به جلو انداخته و خود به صورتی محرمانه ضربت کاری خود را وارد کنند. به دلایل خاص سنی و احساسات شدید آنها بی باکانه به پیش میروند و این همان مسألهای است که در مواردی گروه انتحاری می آفریند و این گروه در محقق ساختن آرزوی اربابان سیاست همه نیروی خود را به کار می اندازند.
نقش گروه در آنان
نوجوانان و جوانان دوست دارند با هم باشند و بدون دخالت بزرگترها برای خود نقشه بکشند و کار کنند و این خود یکی از عوامل جذب آنان به سوی دستجات و گروههاست. اینان در گروه احساس راحتی و امنیت میکنند و خود را از کنترل والدین و مربیان دور می بینند.
آنها بدنبال دستجات و گروههایی هستند که وسوسه و هیجانات آنها را پاسخگو باشند و گروه است که میتوانند به سادگی تمام احساس مسؤولیتها را به کناری نهند و تابعیت آن را بپذیرند. در این تابعیت است که کارهای وحشتناکی انجام میدهند و اعمال ترسناکی را برای خراب کردن و شدت عمل از خود بروز میدهند. همینها هستند که میتوانند به تبعیت از سرگروه خود خطر میلیشیا را بوجود آورند و قدرتی به حساب آیند.
با همه تمایلی که به آزادی دارند گاهی در معرض این خطرند که گروهها آمدوشدها و ملاقاتها و رفتار و گفتار آنها را زیر نظر گرفته و با ایجاد قیود سازمانی آنها را مهار میکنند، اینان در تحت باندشان تلاش و فعالیت میکنند و سرزنش رئیس گروه در آنجا تحرکی ایجاد میکند که از نو به کار و فعالیت بپردازند.
در عین حال فراموش نکنیم که هیچ چیز به اندازه سرخوردگی جوان از یک گروه مورد قبول، از یک سیاست یا از یک روحانی، او را از این امور و اشخاص دور نمی سازد. اگر لغزشی از افراد مورد علاقه خود ببینند، هرگز آن را از یاد و از خاطر نمی برند.
عوامل جلب و جذب
عواملی که سبب جلب و جذب آنان میشود، بسیار است و گروههای سیاسی، با استفاده از آن عوامل، آنها را به سوی خود میکشند. مثلاً تحت عنوان خودسازی، آنان را وادار مینمایند که از خود، در حضور دیگران انتقاد کنند. نوجوان یا جوان ساده و زودباور و از سوی دیگر ناآگاه و بی اطلاع نسبت به مسائل اخلاقی و تربیتی، شروع میکند به ذکر عیوب و برشمردن گناهان و لغزش خود، این امر، خود، دستاویزی برای گردانندگان امور میشود که با استفاده از شرمساری او و لو دادن خود، تحت اختیارشان قرار گیرند.
همچنین اینان برای این که مرتجع معرفی نشوند و غرورشان در هم شکسته نشود، در برابر مارکها خود را میبازند و خود نگهداری را، از دست می دهند. شعارها و رنگ زدنها آنها را شدیداً تحت تأثیر قرار میدهد و این هم میتواند سبب طرد باشد و هم سبب تحریک.
گاهی برای ایجاد حرکت در آنها میکوشند القابی چون قهرمان به آنها بدهند. و امری بسیار جزیی را که آنان انجام داده اند، بزرگ به حساب آورند. زمانی برای ایجاد تحرک، دخترانی را در بین آنان قرار میدهند و در آن صورت، هر کس برای حفظ شوؤن خود سعی دارد تن به هر عمل ناروایی دهد تا از دیگران عقب نماند.
تکیه به جنبههای عاطفی و احساسی، خود از عواملی است که آنان را جلب و جذب مینماید. چه بسیار دخترانی که طعمه سیاست آنان شدهاند تنها بدین شعار که تو مثل حضرت زینبی و یا جوانان به راه افتاده اند بدان خاطر که آنان را به علی اکبر امام حسین(علیهما السلام) تشبیه کرده و به او گفتهاند تو برای اسلام زندهای و داری به اسلام عزیز که شدیداً محتاج توست، خدمت میکنی.
سازماندهی و تشکل
در بین آنها، تشکیلات و سلسله مراتب و سازماندهی حتی نظامی دیده میشود. برای کارهای خود فرمانده، معاون، مشاور و… قائل شده و به آن احترام قائلند. این سازماندهی و تشکیلات، اگرچه به نظر ما مسخره آید ولی برای آنها، مهم و در صورت هدایت حتی میتواند سازنده باشد.
جوان را، خوب میتوان متعبّد کرد؛ خواه متعبّد به خدا و خواه متعبّد به شیطان. زیاد، تحت تأثیرند و در رابطه با سازمان و تشکیلات خود، گاهی آنان متعبّد میشوند آنچنان که تخلّف از سازمان را جایز نمیدانند و در برابر دشوارترین امور، کافی است که به آنها گفته شود این یک دستور سازمانی است و ما جلوه شدید آن را در رابطه با گروهکهای پس از انقلاب دیده ایم.
در سازمان و تشکیلات، اگر به آنها قدرتی واگذار شود و اختیاراتی داده شود، کاملاً از آن لذت میبرند و گردانندگان امور با استفاده از این روحیه، او را به سویی که مورد نظر است، جهت داده و به پیش میروند.
لغزشها
به علت عدم قدرت تجزیه و تحلیل مسائل و عدم توان در جنبه آیندهنگری، در معرض خطرات متعدد است و این خود، زمینه را برای درگیریهایی فراهم می کند. چه بسیارند قلب واقعیتها که برای جوانان مطرح میکنند و او آن را پذیرا شده و بر اساس آن، به پیش میرود که این خود، یکی از عوامل انحراف است.
سیاستبازان در طریق جهت دادن نوجوان و جوان به سوی مقصدی خاص، سعی دارند به برخی از امور، اصالت دهند. مثلاً در زندگی، اصل را بر مبارزه میگذارند و در ذهن آنها این نکته را مهم میسازند که همه چیز باید در خدمت مبارزه باشد.
مخالفت با مقررات و حتی زندگی در خفا و قرار گرفتن در حالت خودسانسوری، از مسائلی است که میتواند برای او خطری باشد در عین آن که رضایت خود را از آن اعلام می دارد و عدم توجه و مراقبت اولیا در حفظ و کنترل او طرح دشمن را درباره نوجوان پیروز میگرداند.
اینان، به علت سادگی و زودباوری، در مواردی حتی نمی توانند معنی برخوردهای منافقانه را تشخیص دهند. حتی خائنانه کار میکنند و آن را جنایت به حساب نمیآورند. در ذهن آنها وارد کردهاند که فلان عمل تو، اسلامی و یا حاکی از اسلام ناب است و بر این اساس، موضعگیریهای خاصی به آنان میدهند. اگر نقاب دشمنی از چهرهها بالا زده شود، جداً از آنان روی گردان میشوند. زیرا در نظر جوان، هیچ چیز مهمتر از خیانت یک دوست نیست و اگر دریابد که بر سر او کلاه گذاردهاند، کاملاً تغییر موضع میدهد.
خطر در مدارس
وضع و موقعیت آنان را باید درک کرد و در نظر داشت از آن بابت که در اجتماعات و به ویژه در مدارس، خطر در چندمتری آنهاست. توجهات مربیان بیشتر باید متوجه مدارس باشد از آن بابت که بهرهگیران از خطوط سیاسی سعی دارند از طریق مدرسه اقدام کنند.
آنها میدانند که زبدهترین و کمخرجترین گروه برای سیاسیون همین بچههای مدارس هستند که آینده جامعه را در اختیار دارند. مدارس از مهمترین و حساسترین نقاط اجتماع برای ادامه حیات سیاسی، نظامی و اقتصادی آنهاست و از این جهت از اهمیت خاصی برخوردار است.
سیاستبازان آنها را چون مهرههایی به حساب میآورند که در جاهایی باید کاشته شوند، در سازمانهای دانشآموزی، در تیمهای ورزشی، درسی، آنان را به صورتی وارد میکنند.
توطئه دشمن در به انحراف کشیدن بچههای مدارس، از سطح پایان دبستان شروع شده و تا دانشگاه را در برمیگیرد. و ما میدانیم از مقاصد مهم گروهکها و دیدگاهشان؛ یکی این نکته بوده است که انقلاب جدید (حرکت ضد انقلابی) را باید از مدارس شروع کرد و معتقد بودند که کمترین نیروگذاری روی مدارس بیشترین سوددهی و بازدهی را خواهد داشت.
لغزشهای مذهبی
مقدّمه
در عصر ما نوجوانان و جوانان، با مشکلات عظیمی روبرو هستند. زیرا از یکطرف، تمایلات و گرایشهای فطری، آنان را به سوی مذهب میخواند و از سوی دیگر، خرافههای برخی از شبه مذاهب و القاآت فکری مکاتب و فلسفهها، آنان را از راه و مسیر اصلی دور و منحرف میسازد و یا لااقل آنان را به تردید و شک درباره آنچه را که تا حال فرا گرفته اند وامیدارد.
از جهت سوم، وجود تعصبهای مذهبی در نزد عده ای به حدی است که حتی حاضر نیستند اشکالات و ایرادات نسل جوان را بشنوند و از آنچه که در درون شان میگذرد، آگاه باشند و یا برای اشکالات و هیجانات فکریشان در این زمینه پاسخ و راه حلی پیدا کنند.
دنباله روی آنان در مسیر حیات، اهل جلسه شدنشان، پیروی آنان از اهل مذهب مسألهای است که ظاهراً مثبت و مفید مینماید ولی در مواردی، به ویژه آنگاه که افرادی ناآگاه و یا خطرناک در سر راهشان قرار گیرند برایشان میتواند مصیبتآفرین باشد.
زمینههای لغزش
زمینههای لغزش در آنان از دیدهای مختلفی وجود دارد که سبب پیدایش تلّون عقاید و تغییر آن میشود که این امر، برای آینده آنان خطرناک است. اما آن زمینهها بسیار و برخی از آنها عبارتند از:
– کم آگاهی و کم تجربگی آنان و به ویژه آنچه تحت عنوان ضعف عقیدتی مطرح است.
– غلبه احساسات بر عقل که سبب میشود گاهی تحت تأثیر القاآت قرار گیرد.
– علاقمندی به پذیرفته شدن در جمع، به ویژه در جمعی که جنبه احترامی او محفوظ باشد.
– میل به تنوع طلبی و علاقمندی به نوآوریهایی که در زندگی مطرح میشود.
– تمایل به آن دستورالعملی که از یک سو جنبه فطری خداجوئی او را ارضا کند و از سوی دیگر میل به آزادی بی بند و بار او را اقناع نماید.
– تمایلات غریزی، به ویژه در آنگاه که از این چارچوب استفاده سویی شود و او را بغلطاند.
– میل به استقلال از قید و بند خانواده که تلّون عقیده میتواند نوعی دهن کجی نیز برای آنان به حساب آید.
در بررسیها
در بررسی علل و عوامل لغزش، از بین چندین مسألهای که تنها به چند نمونه آن، با رعایت اختصار اشاره کردهایم جنبههای زیر را شدیدتر و قوی تر می یابیم:
۱- ضعف عقیدتی: در نوجوانان و جوانان، خطر تلّون عقیده و تغییر مذهب وجود دارد و این امر خود سبب پیدایش دگرگونیهایی در حیات سیاسی و اجتماعی است و سبب پیدایش عقب نشینیهایی است. در صورتی که اگر در دورههای قبل و حتی همین دوره، آنان با منطق و استدلال آشنا بودند، دچار چنین لغزشهایی نمی شدند این که در اسلام توصیه شد که قبل از این که دیگران راه برگشت از مذهب را به جوانان بیاموزند، شما اذهان آنان را با حقایق مکتب آشنا کنید به همین خاطر است.
۲- سرخوردگی از مذهبیون: ظاهراً مسأله سرخوردگی از مذهب مطرح است در حالی که حقیقت، سرخوردگی فرد، از مذهبی نمایان است. اگر عمل خلافی از فردی مذهبی ،از یک روحانی، یک بازاری مسلمان، یک حاجی معروف سر بزند سبب آن میشود که نوجوان و جوان، به علت ضعف منطق آن را به حساب مذهب بگذارند و گمان کنند که لغزش آنها به خاطر ضعف منطق دین است. چه بسیارند عقاید خرافی و آداب و رسوم بی بها که از اسلاف ما به ما ارث رسیده و ما بدون دلیل خود را بدان پای بند کردهایم و این خود درس بدآموزی برای نسل جدید شده، هم از ما و هم از عقیده و مذهبی که ما بدان پای بندیم دست کشیده اند. این چنین افراد در تنگناها از مذهب دست کشیده و حتی علیه آن میایستند.
۳- برچسب خوردنها: گاهی نوجوان و جوان از مذهبی دست می کشند و یا علیه آن می ایستند بدان خاطر که از فردی یا گروهی بنام مذهب برچسب خورده اند. فرض کنیم جوانی راه و روش حتی غلطی را در پیش گرفته است. و این امر یا ناشی از جهل او بوده و یا ناشی از غفلت او و یا به علت غلبه امیال و اهوای او. بعدها دیگران بجای این که درباره ندامت او تحقیق کنند و یا بکوشند او را به راه آورند، با زدن برچسبی او را محکوم و مطرود اعلام خوانده و منزوی میسازند. این عده از نوجوانان و جوانان، به ویژه آنها که ظرفیت ندارند در پی آنان دست از مذهب کشیده و آن به حساب نوعی انتقام آورند.
۴- زرق و برقها: ما منکر آن نیستیم که در مواردی زرق و برقها، زیبائیهای ظاهر و بی عمق آنان را از مسیر اصلی منحرف کند. شما میدانید که طرح مسائل جدید در روحیه آنان اثر فوقالعادهای می گذارد. آنها شیفته نوآوریها و افکار و ایدههای بدیعند. آنچنان که گوئی از وضع عادی خسته شده و طالب تنوعند. در جنبه مذهب هم این فکر بر آنان غلبه دارد. بدنبال آن فکر و عقیده ای می روند که همراه با زرق و برقها و ظاهر سازیهاست. این امر هم بهنگامی تشدید می شود که عده ای از مادی اندیشان و طالبان زرق و برق رهبری فکری و معلمی آنان را عهده دار شوند. به تبلیغ فکر و مرام خود بپردازند.
۵- جنبههای احساسی: گاهی از احساسات مذهبی و یا عاطفی آنان سوء استفاده میشود. چه بسیار از اینان که مثلاً به اسم اسلام و حمایت از اسلام می لغزند. بظاهر جهت حمایت از مستضعفان و محرومان بر میخیزند ولی در عمل جهت خاصی را تعقیب کرده و به پیش میروند. اینان به علت وضع جوانی و حساسیت و رقت فوقالعاده عاطفی تحت تأثیر تبلیغات هستند. کافی است که بحثی را درباره محرومان و زحمتکشان به عمل آید و از آنان دعوت شود که برای رهایی اینان قدمی بردارند. این امر میتواند برایشان خطرآفرین باشد. یا مثلاً در رابطه با گروهکها می بینیم عده گردان خود را ۷۲نفری تعیین میکردند بدان خاطر که مثلاً یاران امام حسین ۷۲نفر بودند.
۶- نقش معاشران: همچنین ضروری است از نقش معاشران یاد کنیم و تأثیر آنها را که گاهی میتواند فوقالعاده باشد. ناآگاهی از طرز فکر دیگران و معاشرت با آنان ممکن است زمینه را برای گمراهیهایی فراهم آورد. به ویژه آن که اینان فوقالعاده به دوستان خود راغب و درصدد جلب نظر و همراهی با آنان هستند. عقاید و گرایشهای معاشران حتی به صورت، خودآگاه در آنان اثر کرده و در روحیه شان تثبیت میشود و بدین خاطر ضروری است روابط صمیمانه یا غیر صمیمانه شان زیر نظر و تحت کنترل و ضابطه ای باشد.
۷- وجود تردیدها: ما این نکتهها را در ضمن مباحث قبلی نیز بیان کردهایم، که سنّ بلوغ سنّ شک و تردید است تردید درباره همه مسائل، از جمله آموختهها و مکتسبات مذهب. اگر این شک و تردیدشان به صورت مستقیم یا غیرمستقیم رفع و زائل شود زمینه را برای لغزشهای بعدی فراهم می آورد. این امر به ویژه گاهی قوت میگیرد. از جمله در مواردی که آدمی از جدلهای خود و از بحث با طرف مقابل نتیجه ای بگیرند که این خود سببی است که از مذهب بری شوند و دین و ایمان خود را از دست بدهند.
۸- زودباوریها: و بالاخره مسأله زودباوری در آنان امری عجیب و لغزش آور است. اینان به علت ناپختگی فکر و اندیشه و خالی بودن ذهن تحت تأثیر افکار و القاآت دیگرانند. آنها را به سادگی میتوان از منطقی به منطق دیگر کشاند و فکر جدیدی را به آنان القا کرد. در صورتی که اگر از قبل ساخته شوند و آمادگی لازم را پیدا کنند دچار چنان لغزشی نخواهند شد.
در همه این احوال ضروری است با نوجوانان و جوانان کار شود و جلوی لغزشهای آنان گرفته شود. اگر آنان از لحاظ فکر عوض گردند خانواده از تأثیر و عوارض شان دور و برکنار نیست و نارضائی آنها در مذهب اگر گسترش پیدا کند خود موجد خطراتی دیگر است.
دوست نوجوان خود باشیم
چه عاملی باعث می شود که فرزند ۱۰ ساله شیرین زبان و خونگرم شما در مدت سه سال تبدیل به نوجوانی ساکت و آرام شود؟ برای بسیاری از پدر و مادرها این سؤال یکی از گیجکنندهترین معماهای قرن است.
دو دلیل مهم برای به وجود آمدن این تغییر در سنین ابتدایی و دوران نوجوانی وجود دارد:
هنگامی که کودک شما پا به دوره نوجوانی می گذارد احتیاج بسیاری به تنهایی و خلوتگزینی پیدا می کند. شاید به این علت که افکار و احساسات او دچار نوعی آشفتگی میشوند، ممکن است نوجوان شما دچار بلاتکلیفی و بی ثباتی شود. حتی ممکن است از آنچه که از نظر فیزیکی و یا احساسی برای او اتفاق می افتد احساس شرم کند. چنین اتفاقاتی برای او غیر منتظره و سخت هستند و او می خواهد آنها را از دیگران مخفی کند و نزد خود نگهدارد.
دلیل دیگر این است که فرزند شما کم کم به نداشتن مهارت در انجام کارها حساس می شود. او گمان می کند بزرگترها بهتر از او می توانند صحبت کنند و به راحتی کلمات صحیح را برای ادای منظور خود می یابند. در حالی که او در این زمینه خود را ناتوان می بیند. بنابراین اگر نوجوانتان بـُغ کرده و عبوس به نظر می رسد شاید به خاطر از دست دادن اعتماد به نفس خود در ادای کلمات است.
چرا ما به رابطه با دیگران نیازمندیم؟
«گفت و گو» کلید داشتن یک رابطه خوب در خانواده است. عدم توانایی در راحت صحبت کردن باعث می شود نتوانید نیازهای نوجوانتان را بشناسید. بدون گفت و گو و رابطه مناسب شما نمی توانید پشتیبانی و مراقبت خود را به او برسانید و او نیز نخواهد توانست فراتر از حد و مرزهای تعیین شده و رفتار پذیرفته شده رابطه مناسبی با شما داشته باشد.
انواع مختلف رابطه
رابطه همیشه در جریان است حتی اگر کلمه ای بین دو طرف رد و بدل نشود. گفت و گو ممکن است از طریق حرکات سر و دست، تماس چشمها و یا تماس فیزیکی باشد.
شما به عنوان والدین همیشه با فرزندتان رابطه خواهید داشت؛ اگر چه او صحبت زیادی با شما نداشته باشد. راههای زیادی برای تشویق نوجوان به صحبت کردن با والدین وجود دارد.
برای این که ارتباط خوبی با نوجوان خود برقرار نمایید توصیه می کنیم این کارها را انجام دهید:
– برای شنیدن حرفهای نوجوانتان وقت بگذارید. بسیاری از نوجوانان می گویند والدینشان به حرف آنها گوش نمی دهند. گفت و گو یک خیابان دو طرفه است. اگر می خواهید او به حرف شما گوش دهد باید به او اطمینان دهید که مشتاق شنیدن حرفهای او هستید.
– نشان دهید که به دیدگاههای او احترام می گذارید. نفس عمیقی بکشید و محترمانه تصدیق کنید که او هم حرفهای ارزشمندی برای گفتن دارد.
– به عنوان یک الگو برای او عمل کنید. به همراه همسر یا بچههای کوچکتر خانواده راههایی را برای ایجاد یک رابطه خوب در خانواده طراحی کنید.
– انعطاف پذیر باشید. در محل و یا زمانی با نوجوانتان صحبت کنید که برای او مناسب و راحت باشد.
این کارها را انجام ندهید
– از امتیاز گرفتن خودداری کنید.نوجوانان هم مانند همه ما دوست ندارند امتیازی از دست بدهند یا این که احساس کنند بزرگترهایشان نوعی «مسابقه قدرت» برگزار میکنند.
– عقایدتان را به او تحمیل نکنید. اگر بخواهید افکار و نظریات خود را به نوجوانتان تحمیل کنید، مطمئناً آن را نخواهد پذیرفت و شدیداً عکس العمل نشان خواهد داد.
– سعی کنید قضاوت تحکمانه نداشته باشید. قبل از هرگونه نتیجه گیری به حرفهای او گوش دهید. برای او هیچ چیز بدتر از آن نیست که ببیند ذهن بسته شما تمایلی به شنیدن نقطه نظرات او ندارد.
توصیههایی که به شما در صحبت کردن با نوجوانتان کمک می کند:
– به علامتهای او توجه کنید. مطمئن باشید از مسیرتان منحرف نخواهید شد. مثلاً هنگامی که او برای بیرون رفتن از خانه عجله دارد نگویید که می خواهید با او حرف بزنید بلکه در زمانی که آسوده خاطر به نظر می رسد به سراغش بروید.
– سعی کنید اوقاتی را با هم تنها باشید. اگر تنها بودن در خانه ممکن نیست به بهانه صرفِ چای، قهوه یا رفتن به سینما، دو نفری با هم از خانه خارج شوید و ساعتی را با هم باشید.
– اطلاعات و تجربیات خود را از زندگی با او در میان بگذارید.اما فقط تا جایی که فکر می کنید شنیدن این مطالب برای او جالب است. جوانان اغلب خیلی کمتر از کودکان مشتاق شنیدن حرفهای والدینشان هستند.
– از سؤالات باز استفاده کنید، نه سؤالهایی که جواب آنها آری یا نه است.مثلاً به جای این که بپرسید: «روز خوبی داشتی یا نه؟ بپرسید: «امروز در کلاس زبان چه گذشت؟»
– مراقب باشید که گفتگوی شما به سرزنش کردن یا نق زدن تبدیل نشود. به عنوان مثال «دوباره لباسهایت را کف اتاق انداختی» یا «اتاقت زباله دانی شده است. کی می خواهی آن را مرتب کنی؟»
– هیچگاه یک جوان را به خاطر اعتقادات یا دیدگاههایش تحقیر نکنید. نگویید: «این احمقانه است. چگونه می توانی این طور فکر کنی؟» آنها به تأیید کردن شما احتیاج دارند. حتی اگر آن را نپذیرند.
– اشتباهات نوجوان خود را به طرزی محترمانه بیان کنید.همان قدر برای او احترام قائل شوید که برای یک بزرگسال قائل می شوید.
– وقتی با او اختلاف نظر دارید و این اختلاف هم اجتناب ناپذیر شده است، به جای پافشاری بر خواستههای خود که منجر به دلخوری و ایجاد تنفر می شود، برای پیدا کردن یک راه حل مناسب با او مذاکره کنید. این یعنی یک مصالحه. به عنوان مثال ممکن است بگویید: «می خواهم اتاقت همین امشب تمیز باشد» که عکس العملی این چنینی خواهد داشت: «اصلاً فکرش را هم نکنید! من می خواهم به خانه عمه بروم!» که این مکالمه به یک رویارویی خواهد انجامید. بنابراین بهتر است بگویید: «من واقعاً از وضعیت اتاق تو ناراضی هستم. فکر می کنی چه وقت می توانی آنجا را مرتب کنی؟» در این صورت فرصت مصالحه را به وجود آورده اید.
– برای پدر و مادر یک نوجوان، «گوش دادن و شنیدن» بهتر از «صحبت کردن» است. در این صورت به او کمک می کنید تا آنچه را که شما می فهمید او هم حس کند.
– مهم نیست که شما از نصیحت کردن چه نیتی دارید. نوجوان شما نصیحتهایتان را به احتمال زیاد نخواهد پذیرفت. مهم این است که به شخصیت او توجه کنید و مراقب باشید تا او فرصتی برای حرف زدن داشته باشد و او را در پیروی از عقاید خود مجبور نکنید.
– از تمام فرصتهای غیر رسمی جهت برقراری ارتباط، استفاده کنید. مثلاً او را سوار اتومبیل کنید و به محلی ببرید که امکان یک گفتگوی خوب وجود داشته باشد.
– وقتی با شما حرف می زند علاقه مندی خود را صادقانه همراه با نگاهی صمیمی نشان دهید. در صورت امکان هنگامی که به حرفهای او گوش می دهید کار دیگری انجام ندهید.
– در گفت و گو با او از این که چیز نامطلوبی را می شنوید از کوره در نروید و عکس العمل شدید نشان ندهید. اظهاراتی از قبیل: «تو می گویی آنها سیگار می کشیدند و حالا می خواهی دوباره به آنجا بروی، اصلاً حرفش را هم نزن!» راه مذاکره را کاملاً مسدود میکنند.
– اگر واقعاً مشکلاتی وجود دارد که احساس می کنید باید حتماً در مورد آنها با نوجوان خود صحبت کنید. از قبیل نمرات پایین در مدرسه و یا نگرانی به خاطر رفتار مخاطره آمیز او، بهتر است وقتی را برای صحبت انتخاب کنید که او فشار بیرونی نداشته باشد و شما هم در آرامش باشید. استفاده از کلمه «من» به شما کمک زیادی می کند. مثلاً به جای این که بگویید: «تو درس نمی خوانی» بهتر است بگویید: «من از این که درسهایت را جدی نمی گیری احساس نگرانی می کنم»
نگرانیهای خودتان را به آرامی توضیح دهید و آن روی سکه را هم به دقت از زبان او گوش دهید. این کار برای این که بتوانید بر اعتقادات و ارزشهای خود تأکید کنید و در ضمن بخشی از رفتار او را که می خواهید تغییر کند، روشن و واضح نمایید، بسیار مناسب است.
منبع: روزنامه کیهان