یکى از مسائل مهم اجتماعى در سالهاى اخیر در جمهورى اسلامى ایران، مسئله روابط دختر و پسر است. درباره این پدیده، مانند بسیارى پدیدههاى اجتماعى دیگر، دیدگاههاى متفاوت وگاه متضادى وجود دارد که مى توان تا حد زیادى آنها را تیپبندى کرد.
اکثر والدین، مربیان و کسانى که دغدغه حفظ سنتها و آموزههاى دینى- اخلاقى را دارند، با نگاهى انتقادى تر به این پدیده توجه مى کنند. برخى کارشناسان امور تربیتى و روانشناسى آن را مرحلهاى از بلوغ فکرى و رشد شخصیت مى دانند که موفقیت در آن به معناى موفقیت در فرآیند اجتماعى شدن است. گروهى از متخصصان علوم اجتماعى، روابط دختر و پسر را از ویژگىهاى جوامع مدرن یا در حال گذار به سوى مدرنیته تلقى مى کنند، به این معنا که جوامع مدرن خواه ناخواه باید خود را براى مواجهه با این پدیده در سطح گسترده و در اشکال گوناگون آماده کنند.
بدیهى است آنچه باعث مى شود مواضع گروههاى مختلف- صرفنظر از گروه جوانان- در موضوع روابط دختر و پسر تا این حد متنوع باشد، از یکسو به فقدان پژوهشهاى جامعالاطراف و مستند برمى گردد و از سوى دیگر در ابهام موضوع ریشه دارد. فقدان پژوهشهاى کافى درباره روابط دختر و پسر در ایران، معلول امور فراوانى است که از آن جمله مى توان به حساسیتهاى عمومى جامعه در طرح موضوعات و مسائلى که به حوزه روابط جنسى و خصوصى افراد مربوط مى شوند، اشاره کرد. در این قبیل مسائل، از یک طرف اشخاص غالباً از بیان واقعیتها طفره مى روند و از طرف دیگر مؤسسات و سازمانهاى متولى امور پژوهشى، همین مطالعات و پژوهشهاى اندک را در دسترس قرار نمى دهند.
ابهام موضوع روابط دختر و پسر در ایران نیز در عوامل متعددى ریشه دارد؛ بخشى از ابهام به دلیل آن است که روابط دختر و پسر در ایران، طیف وسیعى از روابط را شامل مى شود. از رابطه ساده و محاورات عادى میان دو همکار و یا دو هم کلاسى، تا مراودات عاشقانه و در نهایت رابطه جنسى کامل؛ اما به نظر مى رسد بخشى از ابهام موضوع، به غفلت از ماهیت و اشکال جدید روابط دختر و پسر بازمى گردد که توجه به آن به تنقیح موضوع کمک شایانى مى کند؛ اگرچه اختلافنظرها هم چنان باقى خواهند ماند.
«روابط دختر و پسر» در دنیاى مدرن مانند بسیارى مفاهیم دیگر از جمله مفهوم جوانى[۱] از مفاهیم و پدیدههاى مختص مدرنیته است. گسترش شهرنشینى، صنعتى شدن، هستهاى شدن خانوادهها و بسیارى از پدیدههاى مدرن دیگر، مفاهیم و پدیدههایى هستند که در تحلیل مفاهیم جوانى و روابط دختر و پسر بسیار راهگشا مى باشند. در گذشته مفهوم جوانى، مفهوم زیستشناختى بود که بر دورهاى از عمر انسان اشاره مى کرد. در این دوره، نیروهاى جسمانى و غریزى در اوج کمال است. اما در دنیاى جدید، مفهوم جوانى مقولهاى اجتماعى محسوب مى شود که در تعامل با سایر مقولات اجتماعى، نقشها و تعاملات خاصى را ایجاد مى نماید. تغییر ساختارهاى اجتماعى، سبکهاى زندگى و خردهفرهنگها، به تغییر مفهوم جوانى و کنشهاى جوانان منجر مى شوند. موضوع روابط دختر و پسر در ایران، موضوعى است که جمعیت درگیر آن را جوانان تشکیل مى دهند. فهم عمیق واقعیتهاى زندگى جوانان ایرانى، ما را به درک عمیقتر موضوعات وابسته، از جمله روابط دختر و پسر سوق خواهد داد. از آنجا که جامعه ایرانى جامعهاى در حال گذار به سوى مدرنیته است و هم چنان سنتها و نهادهاى سنتى در برابر مدرنیته و مظاهر آن مقاومت مى کنند، باید در تعمیم واقعیتها و ویژگىهاى جوامع مدرن به جامعه ایرانى، جانب احتیاط را پیش گرفت.
در این نوشتار مؤلفههاى اساسى روابط دختر و پسر بیان مى شود و سپس با تحلیل وضعیت روابط دختر و پسر در ایران، عوامل و دلایل گسترش این امر مورد بررسى قرار خواهد گرفت و در پایان به بیان برخى پیامدهاى این روابط و بایستههاى آن خواهیم پرداخت.
مفهوم روابط دختر و پسر
مفهومى که از روابط دختر و پسر در این نوشتار مورد نظر است، ویژگى ها و مؤلفههاى زیر را دارد.
الف– در روابط دختر و پسر، نفس ارتباط موضوعیت دارد. الگوى ارتباط براى ارتباط، تفاوت این نوع از رابطه را با رابطههاى دیگرى که در اجتماع میان افراد دو جنس زن و مرد صورت مى گیرد، روشن مى کند. در روابط نوع دوم، هدف از ارتباط امر دیگرى مانند خرید و فروش، طبابت و یا تعلیم و تعلم است. در نتیجه توصیه به اینکه چنین روابطى باید در حد ضرورت باشد، معقول است، زیرا با برآورده شدن هدف، موضوع رابطه خود به خود منتفى خواهد بود. اما رابطهاى که نفس رابطه موضوعیت دارد، توصیه به اکتفا در حد ضرورت بى معناست.
ب- در این نوع از روابط، جنسیت طرف مقابل موضوعیت دارد. اگر چه در دوستىهاى رایج میان پسران و یا دختران، نفس رابطه موضوعیت دارد، ولى در این روابط، جنسیت طرف رابطه، مورد توجه قرار نمى گیرد.
ج- در این روابط، طیف وسیعى از عاطفه و احساس و در پارهاى موارد، رفتارهاى جنسى در اشکال و مراتب گوناگون آن مبادله مى شود.
نکته دیگر اینکه غالباً چنین برداشت مى شود که منظور از دختر و پسر در این بحث، افراد غیرمتأهل و بالغ و از هر دو جنس مى باشند. نهاد متولى امور جوانان این روابط را میان افراد ۱۵ تا ۲۹ سال تصویر مى کند. ظاهراً قید هم چنان باقى است. اما به نظر مى رسد اگر جوانى را مقولهاى اجتماعى بدانیم که در هر دوره با کنشهاى مشخصى تعریف مى شود، مى توانیم با مبنا قرار دادن سه مؤلفه فوق، طیف وسیعترى از افراد جامعه ایرانى را درگیر موضوع «روابط دختر و پسر یا زن و مرد» بدانیم. بر این اساس، برخى ارتباطات رایج میان افراد متأهل که ویژگىهاى روابط دختر و پسر در میان افراد مجرد را دارند، از مصادیق روابط دختر و پسر محسوب مى شوند.
تحلیل روابط دختر و پسر در ایران
همانگونه که گذشت، درباره روابط دختر و پسر در ایران اطلاعات چندان روشنى وجود ندارد و این امر معلول فقدان تحقیقات بسنده در این موضوع مى باشد. از طرف دیگر رعایت نشدن استانداردهاى پژوهش، یافتههاى برخى پژوهشها را نیز بى اعتبار مى کند.
در گزارش محرمانهاى که یکى از سازمانها منتشر کرده است، ادعا مى شود که حدود ۵۵ درصد از جوانان مورد مطالعه، با جنس مخالف خود رابطه داشتهاند. (مراد از رابطه، روابط صمیمانه قبل از ازدواج است که صبغه جنسى دارد)، بیش از ۶۱ درصد به پایان بخشیدن به روابط خود تمایلى نداشتهاند. روابط جنسى حدود ۲۴درصد آنان، به آمیزش جنسى منجر شده است و ۱۶ درصد از افراد این گروه به حاملگى بعد از آمیزش اشاره کردهاند.
هر چند نمى توان با قاطعیت بر این آمارها صحه گذاشت، با این حال برخى تحلیلها و پژوهشهاى جانبى، از گسترش پدیده روابط دختر و پسر در ایران حکایت مى کند. در رویکرد تحلیلى با تبیین لمى (سیر از علت به معلول)، مى توان گفت اگر روابط دختر و پسر را از پیامدهاى مدرنیته بدانیم، به موازات حرکت جامعه ایرانى به سوى مدرنیته، روابط دختر و پسر نیز گستردهتر مى شود و به الگوى روابط در کشورهاى توسعه یافته نزدیکتر خواهد شد.
اگر پدیدههایى چون تأخیر در سن ازدواج، گرایش به مد، هستهاى تر شدن خانوادهها، و روحیه فردگرایى در سالهاى اخیر در کشور ما توسعه یافته باشد، مى توان انتظار داشت که روابط دختر و پسر نیز گسترش یابد.
برداشت عمومى افراد جامعه ایرانى نیز، گسترش روابط دختر و پسر در ایران و نزدیک شدن الگوى آن به الگوى دوستىهاى میان دو جنس در کشور غربى را تأیید مى کند. در پژوهشى که در آن از ۱۲۰۰ پدر و مادر تهرانى نمونهگیرى شده است، چنین به دست مى آید که ۸۸ درصد از والدین معتقدند روابط دختر و پسر نسبت به سالهاى گذشته افزایش یافته است. پدران و مادران جوان (تا ۴۰ سال) بیشتر به شیوع این پدیده اعتقاد داشتند. [۲]
عوامل و دلایل افزایش روابط دختر و پسر
در بررسى عوامل ایجاد و یا افزایش روابط دختر و پسر در ایران، مى توان به برخى زمینهها و عواملى اشاره کرد که در افزایش و یا ایجاد برخى آسیبهاى اجتماعى دیگر مانند طلاق نیز مؤثر هستند. عوامل به دو سطح خرد و کلان تقسیم مى شود، در سطح خرد، ویژگىهاى پسران و دخترانى تبیین مى گردد که بیشتر درگیر روابط دختر و پسر هستند و در سطح کلان به عوامل ساختارى و تغییرات اجتماعى که زمینهساز ایجاد و افزایش الگوهاى جدید روابط دختر و پسر هستند مورد بررسى قرار مى گیرد.
بدیهى است که توجه همزمان به دو سطح خرد و کلان، به تحلیل دقیقتر این موضوع و در نتیجه مدیریت بهتر آن مى انجامد. با این وصف مطالعه پژوهشها و آثار اندکى که درباره این موضوع انجام گرفته و یا منتشر شده است، نشان مى دهد سهم رویکردهاى خرد به مراتب بیشتر از رویکردهاى ساختارى و کلان بوده است.
در این قسمت عوامل افزایش روابط دختر و پسر، با تأکید بر ساختارهاى کلان اجتماعى بررسى مى شود.
۱- تسهیل روابط دختر و پسر
یکى از تغییرات مهمى که در الگوى زندگى مردم ایران به خصوص در کلان شهرها صورت گرفته است، سهولت روابط دختران و پسران در سالهاى اخیر است. از جمله مظاهر این سهولت، کثرت و توسعه اماکنى است که اساساً براى بهرهمندى نسل جوان ایجاد شدهاند و یا نسل جوان بیشترین بهرهگیرى را از آنها دارند. دانشگاهها، سینماها، فرهنگسراها، پارکها، کافى شاپها و کافى نتها اماکنى هستند که در آنها ارتباط حضورى دختران و پسران به شدت تسهیل شده است. الگوى طراحى برخى از این اماکن، به توسعه روابط دختر و پسر دامن مى زند.
ویژگى عمده اماکن اجتماعى مدرن آن است که حضور جوانان در آنها بر اساس ویژگى ها و هویت فردى آنان مى باشد؛ به این معنا که خانواده، فامیل و یا مرجعیتهاى دیگرى که در گذشته روابط و کنشهاى جوانان را در اجتماع هدایت، همراهى و یا کنترل مى کردند، از همراهى جوانان باز مى مانند.
برخى پژوهشها بیانگر آن است که دو سوم افراد داراى رابطه از طریق ملاقات حضورى و ارتباط کلامى با یکدیگر رابطه برقرار کردهاند. حدود چهل درصد از افراد داراى رابطه، اولین ارتباط را در خیابان با یکدیگر برقرار کردهاند. ۱۵ درصد در میهمانى ها، ۱۵ درصد در دانشگاهها و ۱۲ درصد در پارکها به این رابطه اقدام کردهاند.
۲- توسعه وسایل ارتباط جمعى
از جمله مهمترین عوامل تغییرات اجتماعى در جوامع مدرن، رسانهها و وسایل ارتباط جمعى هستند. در سالهاى گذشته توسعه وسایل ارتباط جمعى بهخصوص تلفن همراه و اینترنت، حجم و کیفیت روابط انسانى را تحت تأثیر خود قرار داده است.
اکثر استفادهکنندگان از اینترنت در ایران را جوانان تشکیل مى دهند و حجم بالایى از مشترکان تلفن همراه، جوانان هستند. گرچه اطلاعات دقیقى از کیفیت استفاده جوانان از این وسایل نداریم، اما برخى شواهد و آمارها نشان مى دهد جوانان در موارد غیر ضرورى از این وسیله استفاده مى کنند. توسعه امکانات در فضاهاى مجازى براى گفت و گو، دوستیابى و انتقال اخبار و اطلاعات، هر چند مى تواند کارکردهاى مثبت بسیارى داشته باشد، اما به دلیل فقدان زیرساختهاى فرهنگى و وجود برخى زمینههاى اجتماعى، غالباً به فضایى براى اتلاف اوقات فراغت تبدیل شده است و به شلختگى این روابط در فضاى مجازى دامن مى زند. شاید مهمترین اقبال جوانان ایرانى به این دو وسیله، قابلیت عمده آنها در امکان بروز «فردیت» است. هویت مجازى افراد در فضاى مجازى، امکان هنجارشکنى ها و تجربه کردنها را بدون پذیرش تبعات اجتماعى ایجاد مى کند.
۳- تغییر در گروههاى مرجع جوانان
یکى از عناصر مهم هویتبخشى به یک گروه یا یک طبقه اجتماعى، مرجعیتها و مراکز ثقل اقتدار براى افراد و اعضاء آن گروه یا طبقه است. مرجعیتها افراد یا گروههایى هستند که گروههاى وابسته، هنجارها و ارزشهاى خویش را از آنان مى گیرند و تلاش مى کنند خود را با آن هنجارها تطبیق دهند.[۳]
اگر بپذیریم در گذشته عمدهترین مرجعیتهاى جوانان خانواده، روحانیت و معلمان بودند، امروزه این مرجعیتها در میان جوانان، به خصوص جوانانى که با جنس مخالف خود ارتباط دارند، روز به روز کاهش مى یابد، به گونهاى که جایگاه برخى از آنان، از مرجعیت مثبت به مرجعیت منفى[۴] تنزل مى یابد. بدیهى است نفى یک مرجعیت به معناى جایگزینى مرجعیتهاى دیگر است.
سیرتغییرمرجعیت گواه آن است که به تدریج مرجعیتهاى بیگانه و سازگار با نظام سلطه سرمایهدارى
جایگزین مرجعیتهاى سنتى خواهند شد. از جمله مهمترین آموزههاى مرجعیتهاى جدید، دامن زدن به روابط آزاد دختران و پسران است.
۴- بالا رفتن سن ازدواج
از جمله پیامدها و نشانههاى مدرنیته و صنعتى شدن جوامع، بالا رفتن سن ازدواج است. در کشورهاى توسعه یافته و یا در حال توسعه، فاصله بلوغ جنسى و بلوغ اجتماعى، آموزش عالى، تأخیر در استقلال اقتصادى جوانان، کاهش حمایت خانوادهها از فرزندان پس از ازدواج موجب تأخیر سن ازدواج شده است.
از طرف دیگر برخى عوامل بومى نیز در سالهاى اخیر سن ازدواج را افزایش مى دهد. یکى از مهمترین آنها، عوامل جمعیتشناختى و نوسانهاى رشد جمعیت است که به مضیقه ازدواج در سالهاى گذشته منجر شد.[۵]در خلال سالهاى ۱۳۵۵ تا ۱۳۶۵ رشد جمعیت در ایران حدود ۹/۳ درصد بود که با اعمال سیاستهاى کنترل جمعیت، از سال ۱۳۷۰ تا ۱۳۷۵ به ۵/۱ درصد رسید. [۶] از آنجا که میانگین سن ازدواج در مردان حدود ۴ سال بیش از زنان است دخترانى که در فاصله سالهاى ۵۵ تا ۶۵ متولد شدند، به دلیل نبودن این تعداد پسر در سالهاى قبل از ۵۵، در مضیقه ازدواج قرار گرفتند. آمار دختران مجرد بالاى ۲۲ سال چنین وضعیتى را تأیید مى کند. بدیهى است بالا رفتن سن ازدواج به معناى تأخیر در پاسخ گفتن به نیازهاى عاطفى و غریزى است. از آنجا که نیروى جنسى و نیازهاى عاطفى و احساسى از قوى ترین قواى انسانى به خصوص در ایام جوانى هستند، طبیعى است خروج از قالبهاى مشروع و قانونى در ارضاء عواطف و نیازها افزایش یابد.
از سوى دیگر مضیقه ازدواج براى دختران در سالهاى گذشته، باعث شده است بسیارى از دختران روابط دختر و پسر را واسطهاى براى ازدواج و انتخاب همسر بدانند. بسیارى از دخترانى که به مشاوران مراجعه مى کنند، این سؤال را مى پرسند که آیا روابط دختر و پسر، راهکار مناسبى براى انتخاب همسر است؟[۷] بنا بر گزارش برخى پژوهشها، حدود ۴۴ درصد دختران هدف اصلى خود را از رابطه با جنس مخالف، ازدواج و انتخاب همسر ذکر کردهاند، در حالى که ۲۵ درصد پسران چنین ادعایى را داشتهاند.
اگر نوسانات رشد جمعیت را عامل مؤثرى در افزایش یا کاهش روابط دختر و پسر بدانیم، مى توانیم پیشبینى کنیم در سالهاى ۸۸ تا ۹۵ به دلیل اینکه مضیقه ازدواج بیشتر براى پسران آماده ازدواج مطرح است، در حجم و الگوى روابط دختر و پسر تغییراتى صورت بگیرد.
اما از سوى دیگر نسلى که در گذشته، بیشترین روابط میان دو جنس را تجربه کرده است، در سالهاى پیش رو، نسل همسران جوان را تشکیل مى دهد. در کنار خانوادههاى جوان موجود که روابط دختر و پسر را تجربه کردهاند، حجم فراوانى از دختران مجرد و زنان بیوه وجود دارند. این امر به معناى تداوم تعلق خاطر عاطفى خانواده، به بیرون از نهاد خانواده است. به این معنا که حجم به بالایى از روابط میان دختر و پسر را با توسعه مفهوم جوانى و مفاهیم دختر و پسر در میان زوجهاى جوان، پیشرو خواهیم داشت. بالا رفتن آمار طلاق و بزههاى اخلاقى نیز از پیامدهاى این گونه روابط است.
۵- حاکمیت روحیه فردگرایى
اگر روابط دختر و پسر را پدیدهاى مدرن بدانیم، بیش از آنکه مظاهر و تجلیات مدرنیته را مورد توجه قرار دهیم، باید نگاه خود را به انگارهها و فرهنگهایى معطوف کنیم که به تدریج با غلبه و توسعه مدرنیته در کشور ما، توسعه مى یابند. از جمله ویژگىهاى فرهنگ مدرن، تأکید بر فردگرایى است. فردگرایى که بر محوریت فرد در بهرهمندى از حقوق اساسى و حقوق شهروندى تأکید مى کند، در کنار مفاهیم دیگرى چون سکولاریسم، لیبرالیسم و اومانیسم تبلیغ مى شود. به علاوه، در جوامع مدرن یا در حال گذار به سوى مدرنیته، فردگرایى وصف کنشهاى افراد جامعه محسوب مى شود. میل به استقلال، برنامهریزى براى آینده فردى و ترسیم آرمانهاى فردى، بخشى از مظاهر حاکمیت روحیه فردگرایى است. تأکید بر حقوق و آزادىهاى فردى، مهمترین مطالبه جوانان مى باشد. بر این اساس، ازدواج دورهاى ایدهآل و مرحلهاى از کمال و پیشرفت در زندگى محسوب نمى شود، زیرا جوانان براى تغییر وضعیت و تغییر انتخاب اهمیت ویژهاى قائل هستند.
برخى خردهفرهنگها و سبکهاى زندگى نیز به رفتارهاى فردگرایانه در جوامع متأخر دامن مى زند. از طرف دیگر تمایل به متفاوت بودن، دیده شدن، انتخاب کردن، به روز بودن و برخى مفاهیم بنیادى تر مانند کالایى شدن روابط جنسى، موجب مى شود دوستى ها و روابط پیش از ازدواج، اشکال جدیدى از خانواده را در کشورهاى در حال توسعه رقم زند.
تغییر نگاه به ازدواج و تشکیل خانواده، به خصوص از نیمه دوم قرن بیستم به بعد از ویژگىهاى جوامع مدرن است. در گذشته مجموعهاى از نیازها و اهداف مانند نیازهاى عاطفى، نیازهاى غریزى، میل به بقاء نسل و به دست آوردن پایگاه اجتماعى، موجب پدید آمدن نهاد خانواده و اقدام به ازدواج مى شد و تأکید بر دو عنصر تعهد طرفینى و قداست نهاد خانواده، از ویژگىهاى دیگر خانواده محسوب مى گردید.
افزایش روحیه فردگرایى و آرمانهاى فردگرایانه، خانواده را به صورت یکى از امکانهاى فرارویى مطرح مى کند که حتى المقدور از تعهداتى که فردیت فرد را محدود مى نماید، خالى است؛ به این معنا که طرفین مى پذیرند این انتخاب، راه را بر انتخابهاى دیگر نمى بندد و پایان عمر یک خانواده تا زمانى است که یکى از طرفین، انتخاب جدیدى نکرده باشد. به همین دلیل روابط میان دو جنس از شکل و قالبهاى محدود کننده قانونى آن خارج شده و به صورت نوعى رابطه عرفى ظاهر مى شود.
اگرچه این ویژگى ها مخصوص کشورهاى توسعه یافته و بهخصوص آمریکاست، اما مطالعه وضعیت جوانان در اکثر کشورهاى جهان نشان مى دهد این فرهنگ به دلیل وجود وسایل ارتباط جمعى از قبیل ماهواره و اینترنت، فراگیر خواهد شد. [۸]
در جامعه ما، این وضعیت تا حد زیادى پیچیده است. تنوعات فرهنگى کشور که گاه منشاء اقتصادى، قومى و اقلیمى دارند، ما را از تعمیم ویژگىهاى یک خرده فرهنگ به سایر خردهفرهنگها باز مى دارد. از سوى دیگر برخى نهادها از جمله مذهب، خانواده و قانون نیز در برابر اشاعه فرهنگ افراطى فردگرایى و مظاهر آن در روابط دختر و پسر مقاومت مى کنند. ارزشمندى نهاد خانواده، روابط فامیلى و ارزشهاى اخلاقى در کنار حمایت مذهب و قانون از روابط و تعهدات متقابل میان زوجین، موجب شده است که اکثرجوانان هنوز ازدواج را مرحلهاى تکاملى از دوران حیات اجتماعى افراد بدانند.
از سوى دیگر، تربیت فرزندان بر اساس روحیات فردگرایانه، و ظهور این گونه رفتارهاى در سایر ساحتهاى حیات اجتماعى ایرانیان، از جمله رفتارهاى اقتصادى، گواه آن است که به تدریج رفتارها و روحیات فردگرایانه درحال گسترش است، و دیر یا زود اخلاق و نهاد خانواده را تهدید خواهد کرد. افزایش هنجارشکنى ها در میان افراد متأهل از رسوخ روحیات فردگرایانه در حوزه اخلاقیات و خانواده حکایت دارد؛ از طرف دیگر مظاهر فردگرایانهاى مانند تمایل به آزاد شدن از قید و بندهاى خانواده و گرایش به استقلال، ضعف روابط صمیمانه با پدر و مادر، حساسیت کمتر خانواده نسبت به برقرارى رابطه با جنس مخالف، ضعف اعتقادات مذهبى خانواده، ضعف نظارت خانواده بر فرزندان، ضعف پایبندى فرد به احکام شرعى و ارزشهاى سنتى، در افرادى که با جنس مخالف اقدام کردهاند، گزارش شده است.
۶- بحران هویت
یکى از عواملى که به روابط دختر و پسر دامن مى زند، مانند بسیارى آسیبهاى اجتماعى دیگر، بحران هویت است. اگر هویت را تفسیر اشخاص از کیستى خود و انتظار متقابل فرد و جامعه از یکدیگر بدانیم، بحران هویت را مى توان اغتشاش در این برداشت و یا ناسازگارى آن با انتظارات متقابل فرد و جامعه از یکدیگر دانست. البته علاوه بر امکان ترسیم معنایى عام از هویت، با عنوان هویت فردى، مى توان به اعتبارات و حیثیتهاى متفاوت، هویتهاى گوناگونى از قبیل خانوادگى، ملى، دینى، اجتماعى و فرهنگى ترسیم کرد.[۹] بدیهى است میان هویت عام فردى و سایر هویتها، رابطه متقابل وجود دارد.
اختلال و اغتشاش در برخى هویتهاى خاص، عوامل مخصوص خود را دارد. یکى از عوامل تأثیرگذار بر هویت را مى توان در مرجعیتهاى هویتساز جستجو کرد. افراد، گروهها و جوامع، بر اساس نوع مرجعیتهایى که مى پذیرند، هویت مى یابند. همانطور که پیش از این اشاره شد، پایگاه مرجعیتهاى سنتى به تدریج در حال تزلزل است و هویتهاى تأثیرپذیر از این مرجعیتها نیز در معرض آسیب خواهند بود.
یکى از عوامل تأثیرگذار بر نفى مرجعیتهاى سنتى، حرکت تدریجى جوامع در حال توسعه به سوى مدرنیته است. یکى از تأثیرات مدرنیته به خصوص در دوران متأخر آن (دوران پست مدرنیته)، نفى مرجعیتهاى سنتى است. برخى تجربههاى فرهنگى کشورهاى در حال توسعه، به رغم اختلاف فراوان در سطح توسعه یافتگى، مشابه تجربههاى کشورهاى توسعه یافته است. شاید مهمترین عامل این تشابه، توسعه وسایل ارتباط جمعى، از جمله اینترنت و ماهواره دانست. «فرهنگ جهانى عصر پسامدرن تأثیرپذیرى جوانان از روندهاى فرهنگى همه کشورهاى جهان را به دنبال خواهد داشت. تلویزیونهاى ماهوارهاى و اینترنت، مرزهاى زمانى و مکانى را درمى نوردند و هزینه آن گشوده شدن فرهنگ بومى به هجوم جهانى فرهنگ عامهپسند غربى، بهویژه نوع آمریکایى آن است. مقاومت در برابر این تهاجم فرهنگى حتى براى کشورهاى قدرتمندى که به حفظ زبان و سنن فرهنگى خویش اصرار دارند، بسیار دشوار است.[۱۰]
اما علاوه بر تأثیر فرهنگ مدرنیته، برخى کژکارىهاى ساختارى نیز سبب بحران و اختلال هویت فردى و هویتهاى خاص شده است. برخى ناکارآمدىهاى حکومت، نهاد آموزش، خانواده و روحانیت اطمینان نداشتن جوانان به آینده و در نهایت بى اعتنایى آنان نسبت به مرجعیتهاى سنتى را در پى دارد. نفى جایگاه مرجیعتها و هویتهاى منبعث از آنان، خردهفرهنگها و سبکهاى زندگى، نقش مهمى در بازتعریف هویت جدیدتر براى جوانان ایفا مى کنند. این خردهفرهنگها بر فراغت به جاى کار، بر گروه همسالان و نیز بر سبک زندگى تأکید مى کنند. از پیامدهاى پذیرش این هویت صنفى جدید، تأکید بر «اکنونیت» و به روز بودن است. رسانهها و به خصوص فضاى مجازى، مکانى سیال و مجازى را براى هویتیابى جوانان ایجاد مى کنند.
از جمله مظاهر این هویت جدید استفاده از زبان جدید و سیال، و مدهاى پوشش و آرایش است. این قبیل کالاهاى خردهفرهنگ جوانان، به سرعت، تولید، مصرف و اشاعه مى یابند و به سرعت نیز از عرصه خردهفرهنگ جوانان حذف مى شوند.
حساسیت جوانان در مشارکت یافتن در این هویت جدید، بیش از همه چیز در فقدان پایگاههاى مستحکم هویت بخش ریشه دارد. نفى هنجارهاى گذشته یکى از الزامات حضور در چنین فضایى است. یکى از این هنجارها، هنجارهاى دینى- اخلاقى در روابط دختر و پسر است. بر اساس برخى پژوهشها، نگرش مثبت به برقرارى رابطه با جنس مخالف، تمایل به آزاد شدن از قید و بندهاى خانواده وگرایش به استقلال، ضعف روابط صمیمانه با پدر و مادر، ضعف نظارت خانوادهها، ضعف اعتقادات مذهبى و پایبندى به احکام شرعى و به طور کلى بى اعتنایى به ارزشهاى سنتى جامعه، احتمال برقرارى رابطه با جنس مخالف را افزایش مى دهد و تمام این موارد، معلول اختلال در هویت افراد است.
– اختلال در هویت جنسى
هویت جنسى بخشى از هویت فردى است. هویت جنسى را مى توان به برداشت شخص از جنسیت خود در نسبت با نقشها و انتظارات مبتنى بر جنسیت تعریف کرد. فقدان چنین برداشتى و یا اغتشاش در آن هویت جنسى را دچار اختلال خواهد کرد.
تمام آنچه که درباره بحران هویت گفتیم، مى توانیم درباره هویت جنسى نیز مطرح کنیم. اما در این قسمت، به طور خاص، تأثیر اختلال هویت جنسى، در افزایش روابط دختر و پسر مورد توجه است.
نظام آموزش و تربیت ما در سالهاى اخیر به پیروى از الگوى غربى، از تربیت دختران و پسران براى پذیرش نقشهاى متفاوت غافل است. بخشى از این غفلت، معلول غفلت از اهمیت و تأثیر نقش هویت جنسى افراد در بسیارى از ساحتهاى زندگى است و بخش دیگر از آن، در تبلیغات اندیشههاى فمینیستى که جنسیت را امرى اجتماعى مى دانند، ریشه دارد. یکسانسازى امر آموزش و تربیت موجب مى شود که هر دو جنس به رغم وجود غرایز و نیازهاى متفاوت و گاه متضادشان، در موقعیتها و فرصتهاى متفاوت یکسان رفتار کنند.
تربیت نشدن پسران براى غیرتورزى، کنترل چشم، مسئولیتپذیرى و صیانت از غریزه جنسى، و هم چنین تربیت نشدن دختران براى حیاء، پرهیز از تبرّج و رفتارهاى عشوهگرانه و خضوع در گفتار موجب مى شود، دو جنس در برقرارى ارتباط با یکدیگر، هر چند غرایز سرکش طبیعى و جنسى آنان وجود دارد، همانند ارتباط با همجنسان خود رفتار کنند.
۷- ناکارآمدى خانوادهها در ارضاء نیازها و عواطف زوجین
در تقریر موضوع و محل نزاع در مسئله روابط دختر و پسر گفتیم که با توسعه مفهومى «رابطه دختر و پسر» به رابطه میان زنان و مردان جوان متأهلى که بیرون از خانواده روابطى دارند، وسعت مى یابد. در توجیه چرایى ارتباط افراد متأهل، اعم از ارتباط عاطفى و یا جنسى، مى توان به بروز نوعى عادت ثانویه براى افرادى که در دوران تجرد چنین روابطى داشتهاند اشاره کرد. در بخش پیامدها به این موضوع خواهیم پرداخت. چنین روابطى میان افراد متأهل مى تواند تا حدود زیادى معلول ناکارآمدىهاى خانوادههاى جدید در ارضاى غرایز و نیازهاى روانى باشد.
پیامدهاى افزایش روابط دختر و پسر
۱- توسعه و ترویج هنجارشکنى دینى
از آنجا که ادیان الهى و به خصوص دین مبین اسلام، آموزههاى روشن و کنترلگرى در مورد روابط میان محرم و نامحرم و همچنین روابط دختر و پسر دارند، داشتن چنین روابطى، هنجارشکنى آگاهانه در برابر احکام و آموزههاى دینى خواهد بود و در نتیجه عادت و انگیزه افراد را به زیرپا گذاشتن سایر آموزههاى دینى را افزایش خواهد داد.
۲- گسست در روابط خانوادگى و افزایش آثار طلاق
افشا شدن روابط قبل از ازدواج دختران و یا پسران براى همسرانشان و یا استمرار روابط به زمان تأهل سبب سلب اعتماد در روابط زناشویى و افزایش احتمال طلاق خواهد شد چنانکه مى توان حدس زد کسانى که روابط سهل انگارانه و خارج از تعهد را تجربه کردهاند در روابط خانوادگى هم متعهد به حفظ اصول خانوادگى نباشند. نکتهى دیگرى که غالباً از آن غفلت مى شود آن است که در ازدواجهاى سالم، دختر و پسر اولین رابطهى جنسى را در خانواده تجربه مى کنند و جذابیت اولین رابطه ى جنسى سالم براى طرفین، به افزایش ارتباط عاطفى آنان مى انجامد. اما در فرض آن که دختر و پسر روابط قبل از ازدواج را تجربه کرده باشند انرژى و انگیزهى جنسى لازم را براى تقویت روابط عاطفى در اختیار ندارند و نمى توانند روابط گرمى برقرار کنند.
۳- افزایش آسیبهاى روحى روانى
از آنجا که در شرایط فعلى، روابط دختر و پسر با هنجارها و سنتهاى دینى و اخلاقى جامعه ناسازگار است، افراد در صورت داشتن چنین روابطى، احساس گناه و پشیمانى خواهند داشت. ترس از افشاى رابطه نیز سلامت روانى افراد را آسیب مى زند. اصطکاک و تعارض جوانان و والدین، هم چنین نهادهاى کنترل گر و انتظامى، فضاى تنشآمیزى را در جامعه ایجاد مى کند.
بخشى از اضطرابهاى روانى در روابط دختر و پسر، معلول ماهیت این روبط است. از آنجا که در روابط دختر و پسر، دو طرف در برابر یکدیگر تعهدى ندارند، ترس از پایانیافتن رابطه و یا خیانت طرف مقابل به نگرانى ها و اضطرابها دامن مى زند. از آنجا که اکثر این روابط به ازدواج منتهى نمى شود، اضطراب روانى افراد بهخصوص دختران از فاش شدن روابطشان ابعاد دیگرى مى یابد. بى اعتمادى به همسر نیز در صورتى که طرف مقابل از روابط پیش از ازدواج او آگاهى داشته باشد، بخشى از آسیبهاى روانى این گونه روابط دختر و پسر است.
۴- بحران اخلاق در نسل آتى
مى توان حدس زد که دخترها و پسرهاى امروز که قیود اخلاقى را در رابطه خود نادیده گرفتهاند در آیندهاى نه چندان دور، در موقعیت پدر و مادر، نه انگیزه و نه توان لازم را براى انتقال ارزشهاى اخلاقى هم چون حیا و عفت، به فرزندان خود ندارند، در محیط خانواده با سهل انگارى در برقرارى ارتباط با دیگران که جزئى از عادات روزمرهى آنان شده است، الگوهاى منحطى براى فرزندان خود هستند و نظارت لازم را بر عملکرد اخلاقى فرزندان نخواهد داشت. بنابراین اگر جوانان امروز بر اساس غفلت خود و والدین به دام فساد افتادهاند، فرزندان آنان بر اساس رهنمونهاى والدین و یا سهلانگارى عملى آنان با مفاسد اخلاقى انس خواهند گرفت.
۵- کسب عادت ثانویه به ارتباط با جنس مخالف
معمولاً افرادى که پیش از ازدواج با جنس مخالف ارتباط دارند، این گونه روابط را به صورت مکرر تجربه مى کنند. به تدریج داشتن ارتباطاتى، به عادت ثانویه آنان تبدیل مى شود، به گونهاى که آینده زندگى خانوادگیشان را در معرض خطر قرار مى دهد.
۶- نهادینه شدن روابط دختر و پسر، رقیبى براى خانواده
بدیهى است با گسترش و تداوم الگوى موجود در روابط دختر و پسر و همراهى ساختارهاى سازگار با آن، به تدریج این گونه روابط فراگیر شده، به دلیل مقبولیت عمومى، زمینههاى ناهنجار دانستن آن از بین مى رود. بدین ترتیب، داشتن چنین روابطى افزایش مى یابد و انگیزه تشکیل ازدواج کاهش خواهد یافت. در واقع روابط دختر و پسر، رقیبى براى خانواده خواهند بود و یا به تعبیر کاستلز، اشکال جدید خانواده را رقم خواهند زد.
۷- رواج الگوهاى همزیستى غیر خانوادگى
هم اکنون موارد معدودى از پیوندهاى دراز مدت جنسى و همزیستى نامشروع میان دو هم جنس یا ناهم جنس گزارش شده است. گرچه به دلایل اخلاقى و امنیتى آمار روشنى از مقدار همزیستىهاى غیر خانوادگى، در کشور ما، در دست نیست، اما قرائن نشان از روند رو به رشد اما تدریجى و مخفیانه آن دارد. به مرور زمان این احتمال تقویت مى شود که این شکل از همزیستى از حالت مخفیانه خارج شود، موافقانى را از میان نسل جوان و حتى از میان نخبگانى که تحت سیطرهى آموزههاى مدرن قرار دارند پیدا کند و افزایش فشار داخل و بینالملل در این زمینه به مسامحه در برخورد با آنان بیانجامد. به نظر مى رسد با رواج این پدیده یکى از چالشهاى نظام اسلامى، در آینده فشارهایى است که در قالب تبیینها و تحلیلهاى علمى مدرن از سوى کارشناسانى وارد شود که تلاش مى کنند الگوهاى جدید همزیستى را اقتضاى جبرى و تردید ناپذیر جامعهى اطلاعاتى، ارج نهادن به آزادى و نمودى از حقوق فردى تصویر کنند و جریانهاى فمینیستى نیز که هماکنون همت اصلى خود را به مباحث حقوقى معطوف کردهاند در آینده حضور فعالترى در حوزهى اخلاق جنسى خواهند داشت؛ چنان که هماکنون عقبههاى این جریان در خارج از کشور حمایت از گروههاى هم جنسگرا را وجههى همت خود ساختهاند.
۸- افزایش فشار اجتماعى براى اصلاح قوانین و رویهها
در این فرض که روابط دختر و پسر شیوع یابد اجراى حدود شرعى و محدودیتهاى قانونى با واکنش منفى مواجه خواهد شد و مجریان را به منظور تسامح در اجراى قوانین و قانونگذاران را براى اصلاح قانون تحت فشار قرار مى دهد. تعدیل قانون سقط جنین در سالیان اخیر و متوقف شدن اجراى برخى از مجازاتها از جمله مجازات اعدام در نوجوانان کمتر از ۱۸ سال، گرچه با دلایل عنوان شدهى دیگرى انجام شده است اما مى تواند تا حدودى نیز ناشى از فشار تقاضا از ناحیهى مورد بحث باشد.
بایستهها
به نظر مى رسد در بیان بایستههاى موضوع روابط دختر و پسر، باید میان بایستههاى پژوهشى، بایستههاى حکومت و بایستههاى فردى و خانوادگى تفکیک شود. در اینجا به برخى از مهمترین بایستههاى اشاره مى شود:
۱- توسعه پژوهشهاى لازم
همان گونه که پیشتر اشاره شد، پژوهشهایى جدى و بسنده درباره موضوع روابط دختر و پسر وجود ندارد. فقر پژوهشى از یکسو در حوزه واقعیتهاى روابط دختر و پسر است و از سوى دیگر در حوزه تبیین چرایى آن. فروکاستن ابعاد این قبیل ارتباطات به روابط اجتماعى و عادى، موجب مى شود واقعیتهاى این روابط تأثیر اجتماعى خود را بدون مزاحمت تدبیر و یا کنترل اجتماعى، برجاى بگذارد. انگیزه پژوهشگران و نظریهپردازان به پرداختن در ابعاد این گونه روابط، از آگاهى آنان به چنین واقعیتهایى حکایت دارد.
به نظر مى رسد سازمانها و نهادهاى متولى امر جوانان، باید بیشتر به این قبیل پژوهشها بپردازند و بدون اعمال سلیقهها انقباضى، نتایج آن را در اختیار پژوهشگران و نظریهپردازان قرار دهند.
۲- سیاستگذارى در جهت کاهش سن ازدواج
افزایش سن ازدواج به تنهایى طیف وسیعى از آسیبهاى اجتماعى را سبب مى شود و یا دستکم شرایط وقوع آن را تسهیل مى کند. سیاستگذارى جهت کاهش سن ازدواج یکى از پیششرطهاى کنترل این گونه آسیبهاى اجتماعى از جمله روابط دختر و پسر است. کاهش سن ازدواج به عوامل گوناگون اقتصادى، اجتماعى و فرهنگى بستگى دارد؛ بنابراین در برنامهریزى و سیاستگذارى براى کاهش سن ازدواج نباید بر یک ساحت تمرکز کرده و از ساحتهاى دیگر غفلت نمود.
۳- تسهیل ازدواج و تنوع الگوهاى آن
دین اسلام با رسمیتبخشى به ابراز نیاز جنسى و تسهیل در ارضاى آن، وجود غریزه جنسى را از ابتداى دوران بلوغ جدى مى گیرد. تنها محدودیت دین اسلام براى ارضاى غریزه جنسى، حدود دینى است که آن هم به صورتى آسان و مبتنى بر تساهل وضع شده است. سنتهاى مسلمانان در جوامع اسلامى نیز بر حداقلى بودن پیششرطهاى ازدواج استوار بوده است. اگرچه الگوى پذیرفته شده در اسلام، منحصر به روابط جنسى میان دو فرد است، اما این الگو قابلیت تنوعپذیرى فراوانى دارد. ازدواج مطلوب آن است که مجموعهاى از تعهدات و اهداف، از جمله بقاء نسل را دربرداشته باشد، اما اسلام ازدواجى را که در آن فقط به جنبههاى جنسى و یا عاطفى صرف پرداخته مى شود، تأیید کرده است. دیدگاههاى متصلبانه و غیر منطقى درباره تنوعات ازدواج به دلیل آسیب دیدن خانواده، در درازمدت خانواده را بیشتر دچار آسیب خواهد کرد.
۴- تقویت هویت و احیاى مرجعیتهاى گذشته
اگرچه بخش مهمى از آسیبپذیرى هویت و مرجعیتها، معلول حاکمیت تفکر مدرنیته است، اما نباید از این امر غفلت شود که بخش مهمى از این آسیبها، معلول ناکارآمدى ها و کژکارکردىهاى ساختارى و خرد مى باشد. احیاى نقش خانواده، روحانیت، تأکید بر هویت ملى و دینى، محدودیتپذیرى و قانونگرایى، از جمله مواردى است که به احیاى هویتها و مرجعیتهاى از دست رفتهها کمک خواهد کرد. در اینجا نکته حائز اهمیت ضرورت مدیریت آرمانها و تمایلات نسل جوان است. در دوران دفاع مقدس به دلیل آنکه توجه نسل جوان به آرمانهاى متعالى معطوف بود و احساسات عمومى توسط مسئولان نظام، بویژه امام، مدیریت و هدایت مى شد، ارزشهاى مورد نظر نظام به ارزشهاى نسل جوان تبدیل گردید و ذهنیتهاى آنان، الگوى مشارکت اجتماعى زنان و مردان و فعالیت اساسى آنان را تحت تأثیر قرار داد. این خود در تقویت پیوندهاى اجتماعى و تقویت یا احیاى مرجعیتهاى مورد نظر، نقش مهمى داشت.
۵- احیاء باورهاى بنیادین دینى
در بیان عوامل تأثیرگذار بر روابط دختر و پسر، به حاکمیت تفکر مدرنیته و غلبه روحیه فردگرایى و سکولاریسم اشاره کردیم. به نظر مى رسد به میزانى که دامنه تأثیر این عامل در آسیبهاى اجتماعى گسترش دارد، ارائه راههاى برونرفت از آن نیز با دشوارى ها و پیچیدگىهاى فراوانى مواجه است. در گام نخست مى توان با ترویج فرهنگ جمعگرایى، ایثار، خانوادهگرایى و قناعت، به حذف برنامهها و سیاستهایى که با این باورها در تقابل است اقدام کرد. اراده جمعى بر احیاى باورهاى بنیادین دینى، بر نظریهپردازى و سیاستگذارىهاى همسو با این باورها مبتنى است. اما باید پذیرفت که بسیارى از آموزهها، برنامهها، نظامها و ساختارهاى مبتنى بر تفکر مدرنیته با باورهاى بنیادین دینى تعارض دارد. البته این مطلب هنوز مورد پذیرش و اجماع عمومى نخبگان جامعه ایرانى نیست.
۶- بازترسیم شاخصهاى رشد فرهنگى اجتماعى
شاخصهاى رشد از این جایگاه برخوردارند که مى توانند مقیاسى براى ارزشگذارى تحولات در حوزههاى مختلف باشند. پذیرش شاخصهاى فرهنگى اجتماعى استاندارد شده از سوى نهادهاى بین المللى که بر پیشفرضهاى الحادى و مدرن استوار است، تحولات فرهنگى و اجتماعى را به سمت اهداف مادى جهتدهى خواهد نمود و نتیجهى آن غلبهى فرهنگ مدرن بر ذهنیت نسل جوان و نخبگان ما و هم چنین ظهور پدیدههاى نامیمونى است که با فاصلهى زمانى کم و یا زیاد در کشورهاى مرجع شاهد آن بودهایم. آیا این نکته که کشورى مانند سوئد با احراز رتبهى اول در رعایت شاخصهاى حقوق بشر و حقوق زنان با معضلات مهمى چون نرخ ۵۵ درصدى فرزندان نامشروع و نرخ ۶۳ درصدى همزیستىهاى خارج از چارچوب ازدواج رسمى روبهروست به ما نشان نمى دهد که شاخصهاى نظامهاى مادى قابلیت سنجش تحولات در نظامهاى دینى را ندارد؟
۷- اصلاح نظام آموزشى
مهمترین رسالت نظام آموزشى رسمى و غیر رسمى در هر جامعهاى، اصلاح ذهنیتها، تمایلات و رفتار آحاد جامعه به سمت اهداف تعریف شده و مطابق با آرمانها و نیازهاى آن جامعه است. از آنجا که نظام آموزشى مدرن نسبت به ارزشهاى اخلاقى و مقولهى جنسیت حساسیت مثبتى نداشته است لازم است با اصلاحات اساسى در نظام آموزشى و پرورشى، مقولهى تربیت فرزندان را بر اساس مفاهیم و آموزههاى اسلامى بازنگرى کرد. امروزه متون تربیتى در لفافهاى از آموزههاى دینى، واقعیت نظام تربیتى را از دید صاحب نظران مخفى کرده است و به نظر مى رسد تحولات اخیر، به ویژه در مقطع آموزش ابتدایى، به ترویج فرهنگ تساهل و تسامح و نفى مرجعیت اخلاقى منجر شود و انگیزهى والدین و مربیان را در انتقال ارزشهاى اخلاقى به نسل آتى کم رنگتر سازد. توجه به تربیت جنسى و تربیت جنسیتى نیز از محورهاى مهم در اصلاح نظام آموزشى است.
از سوى دیگر لازم است سیاستهاى تربیتى و اخلاقى رسانهها به ویژه صدا و سیما بازترسیم شود و رسانهها نسبت به اجراى سیاستها پاسخگو باشند. جاى تعجب است با آن که رسانهى ملى، به اعتراف صاحب نظران و به ادعاى مدیران رسانه، از تأثیرگذارترین عوامل در تربیت فرزندان است اما هیچ نهادى، خارج از سازمان صدا و سیما، مسئولیت نظارت بر عملکرد این سازمان را بر عهده ندارد.
پىنوشتها
[۱]- محمد سعید ذکایى، جامعهشناسى جوانان ایران، نشر آگه، چاپ اول، ص ۴۳
[۲]- سازمان ملى جوانان، بررسى میزان رایج بودن دوستى دختر و پسر از نظر والدین (شهر تهران)، بهمن ،۱۳۷۹
[۳]- محمد سعید ذکایى، فرهنگ مطالعات جوانان،تهران، نشر آگه، چاپ اول، ۱۳۸۵، صفحه ۱۴۴٫
[۴]- همان.
[۵]- محمد سعید ذکایى، فرهنگ مطالعات جوانان، نشر آگه، چاپ اول، ۱۳۸۵، ص ۱۵۵٫
[۶]- افشین جعفرى مژدهى و حجت الله قندى، رشد جمعیت و اختلال در وضعیت ازدواج در ایران، فصلنامه ریحانه، شماره ۱
[۷]- به عنوان نمونه رک به «روابط پسر و دختر»، محمد رضا احمدى با همکارى جمعى از محققان، نهاد نمایندگى مقام معظم رهبرى در دانشگاهها، ۱۳۸۶٫
[۸]- محمد سعید ذکایى، جامعهشناسى جوانان ایران، ص ۴۲٫
[۹]- رک: محمد رضا شرفى، جوان و بحران هویت، انتشارات سروش، چاپ اول،۱۳۷۹
[۱۰]- محمد سعید ذکائى، جامعهشناسى جوانان ایرانى، ص ۴۲
منبع: حوراء؛ دى ۱۳۸۷؛ شماره ۲۸