پرخاشگری و درمان آن
بسیاری از پژوهشهای انجام شده، بیانگر آن است که نوجوانان و جوانانی که پرخاشگر هستند، در دوره کودکی از طرف والدین خود مورد پرخاشگری زیادی قرار گرفتهاند.
تعریف و بیان موضوع
به طور کلی، روانشناسان در مورد تعریف پرخاشگری، با هم توافق ندارند. موضوع اصلی آنها این است که آیا پرخاشگری را باید بر اساس پیامدهای قابل مشاهده تعریف کرد، یا بر اساس اهداف کسی که پرخاشگری را از خود بروز میدهد(اکبری، ۱۳۸۵: ۱۸۹).
روانشناسان اجتماعی نیز اگر چه پرخاشگری را به صورت «آسیبرسانی عمدی» تعریف میکنند، اما آنها میدانند تعیین این که آیا عملی که باعث آسیب وارد شدن به دیگری شده است از روی قصد و عمل بوده یا نه، کاری بسیار دشوار است(بارون و همکاران، ۱۳۸۸: ۶۱۹).
به هر حال، در لغت نامه فارسی، پرخاشگری به معنای «ستیزهجویی» آمده است. اتکینسون معتقد است که: «پرخاشگری رفتاری است که قصد آن، صدمه زدن جسمانی و زبانی به فرد دیگر و نابود کردن دارایی اوست».
باندورا نیز پرخاشگری را رفتاری میدانست که از نظر اجتماعی مخرب و صدمه زننده است و ارونسون در این خصو میگوید: پرخاشگری از ویژگیهای فطری و غریزی است و انسان، حیوانی پرخاشگر و ستیزهجو میباشد» (شکاری، ۱۳۸۳: ۹۰). اما بهترین و جامعترین تعریفی که از پرخاشگری ارائه شده، تعریف براون(BROWN) است. از نظر او «هر عمل و رفتاری که به طور مستقیم در جهت هدفی و به منظور آزار و اذیّت رساندن به دیگران که مایل نیستند مورد آزار و اذیت قرار گیرند اعمال شود» پرخاشگری نامیده میشود (صادقی و مشکبید حقیقی، ۱۳۸۵ :۳۱).
پرخاشگری به منزله مفهومی کلیتر از تهاجم(INCURSION) به ندرت موضوع بررسیهای جامع در روانشناسی یا در بخشی از آن یعنی روان تحلیلگری واقع شده و به طور کلی به نحو چشمگیری جای آن در فهرست مجموعههای مربوط به تحول کودک خالی است.
کمیابی بررسیهای مربوط به این موضوع، چند دلیل دارد. عمدهترین دلیل آن، بیتردید مربوط به این امر است که تحول پرخاشگری یا کینه، مانند تحول لیبیدو یا عشق نیست و بر خلاف آنچه بر مبنای الفاظ به ذهن متبادر میشود، در این زوجهای متضاد، مفاهیم قرینه یکدیگر نیستند. چرا که در واقع آنچه در جریان تحول تغییر میکند و متحول میشود، پرخاشگری به خودی خود نیست؛ بلکه مهار کردن و ظرفیت هدایت آن به راههای اجتماعی قابل قبول است. به عبارت دیگر، چیزی که تغییر شکل میدهد، «من» است.
دلیل دیگر نیز مربوط به تردیدهایی است که در سطح نظری بین روان تحلیلگران، روانشناسان و رفتارگرایان وجود دارد (دادستان، ۱۳۸۶ :۶۸). در مجموع میتوان گفت پرخاشگری، یک نوع مکانیسم روانی است که در آن، فرد به طور ناخودآگاه فشارهای ناشی از محرومیتها و ناکامیهای خود را به صورت واکنشهایی چون: حمله، تجاوز، رفتار کینهتوزانه و پرخاشگرانه نشان میدهد و تنها در صورتی که این رفتارها تحت کنترل قرار گیرند، حرکت رشد، طبیعی و مطلوب خواهد شد(اکبری، ۱۳۸۵: ۱۹۱-۱۸۹).
البته باید به این واقعیت اعتراف کرد که پرخاشگری، بخش مشترکی از زندگی اجتماعی است، زیرا کمتر کسی را میتوان یافت که با بیانهای تند و انتقادهای شدید، به دیگران آزار نرسانده باشد یا در هنگام خشم، رفتار خشن انجام نداده باشد. همچنین ممکن است فردی برای تلافی از دشمن منتظر فرصت مناسبی باشد تا کینه خود را خالی کند.
تبیینهای مربوط به پرخاشگری
دانشمندان در خصوص پرخاشگری، نظرات مختلفی را ارایه کردهاند. به عنوان مثال گفتهاند:
الف- پرخاشگری، یک رفتار غریزی است
کهنترین و شاید شناخته شدهترین تبیین در مورد پرخاشگری انسان، نظریه غریزه است که بیان میکند انسان به گونهای نامشخص برای رفتار پرخاشگرانه برنامهریزی میکند.
مشهورترین صاحب نظران این دیدگاه، زیگموند فروید است. به باور فروید، پرخاشگری عمدتاً ناشی از سرکوب غرایز است که به سوی خود و آزار به خود متوجه شده و سپس به آزار دیگران میپردازد(احمدی، ۱۳۸۲: ۱۳۵و ۱۳۶). او معتقد بود که ریشههای پرخاشگری را باید در آرزوی مرگ یا غریزه مرگ جست و جو کرد که بر همه اشخاص حاکم است(صادقی و مشکبید حقیقی، ۱۳۸۵ :۲۹).
کنراد لورنز (KONRALD LORENZ-1966) نیز معتقد است که پرخاشگری اساساً از یک غریزه جنگیدن ذاتی ناشی میشود که تضمین میکند تا قویترین نرها جفتگیری کرده و ژنهای خود را به نسل بعدی منتقل کنند(بارون و همکاران، ۱۳۸۸ :۶۲۱). برخی از روانکاوان نیز عقیده دارند پرخاشگری غریزی است و به عنوان تلاشی برای رسیدن به تخلیه هیجانی و رهایی از تمایلهای پرخاشگرایانه متراکم شده به وجود میآید.
ب- پرخاشگری یک رفتار اجتماعی است که یاد گرفته میشود
نظریه یادگیری اجتماعی بر اهمیت یادگیری رفتار پرخاشگرانه از الگوها تأکید دارد. از این نظریه بیشترین حمایت پژوهشی به عمل آمده است(ویتیگ، ۱۳۸۶ :۱۸۹). هواداران این دیدگاه بر این واقعیت تأکید دارند که پرخاشگری، پدیدهای خطرناک و بیثبات است که میبایست به عنوان یک رفتار اجتماعی یاد گرفته شود.
در مقابل نظریه غریزی بودن پرخاشگری، این نظریه معتقد است که انسانها با مجموعهای از انگیزههای پرخاشگری و پاسخهای خشن پا به عرصه حیات نمیگذارند، بلکه هم چنان که اشکال پیچیده دیگر رفتار را یاد میگیرند، رفتار پرخاشگرانه را نیز باید یاد بگیرند(احمدی، ۱۳۸۲ :۱۳۶و ۱۳۷). چنانچه دیده میشود مردم فرهنگهای مختلف، به شیوههای خاص خود مثل: کونگ فو، تفنگ دولول و یا سرنیزه به دیگران حمله میکنند. (صادقی و مشکبید حقیقی، ۱۳۸۵ :۳۱).
پ- پرخاشگری یک سائق خارجی است
برخی از روانشناسان اجتماعی اعتقاد دارند که پرخاشگری، از یک سائق خارجی برای آسیب رساندن به دیگران ناشی میشود. طبق این دیدگاه، شرایط خارجی متفاوت، انگیزههای نیرومند برای انجام رفتار خشونتآمیز ایجاد میکند و سائق پرخاشگری به تهدید علنی علیه دیگران میانجامد. این نظریه فرضیات ناکامی پرخاشگری را مورد بررسی قرار داده و اذعان میدارد که ناکامی سائق پرخاشگری را تحریک میکند و این سائق به هدفهای گوناگون و به ویژه به منابع ناکامی حمله کرده و آسیب میرساند (احمدی، ۱۳۸۲: ۱۳۶و ۱۳۷).
نظریه ناکامی پرخاشگری بیانگر این مسئله است که به دنبال ناکامی، پرخاشگری بروز خواهد کرد. البته باید به خاطر داشت که پرخاشگری میتواند حالت پرخاشگری پنهان یا آشکار داشته باشد. یعنی ممکن است هدف پرخاشگری، خود فرد یا دیگری باشد. افزایش افسردگی، یأس و دلزدگی جوانان، انحرافهای اجتماعی، فرار از خانه، اعتیاد، الکلیسم، خودکشی و مانند اینها جلوههایی از پرخاشگری پنهان هستند که متأسفانه در جامعه ایران نیز رو به فزونی است (منطقی، ۱۳۸۳ :۱۶۵). از آن جایی که موقعیتهای بیرونی بیشتر از گرایشهای ذاتی در شیوع پرخاشگری نقش دارند، بنابراین در خصوص احتمال پیشگیری از این رفتار، شاید بتوان گفت که نظریه سائق، خوشبینانهتر از نظریه غریزه است(صادقی، و مشکبید حقیقی، ۱۳۸۵ :۳۰).
اَشکال پرخاشگری
پرخاشگر بودن، به معنای حمایت از خود به شیوهای است که در آن به حقوق دیگران تجاوز میشود. رفتار پرخاشگرانه به صورت معمول تنبیهگرایانه، سرزنشآمیز، تحکیمجویانه و خصمانه است و میتواند تهدید، توهین و حتی تنبیه بدنی را شامل شود. حتی لبخند تمسخرآمیز، عبارت طعنه و غیرت نیز نوعی پرخاشگری است(اسفندیار، ۱۳۸۸: ۷۸).
رفتارهای پرخاشگرانه ممکن است به شکلهای مختلف دیگری نیز از قبیل: برانگیختگی بیش از حد، نگاههای تند و خشن، به هم فشردن دندانها، ایجاد مزاحمت کردن و حالت دفاعی به خود گرفتن، دیگران را سرزنش کردن، نظم کلاس و مدرسه را به هم ریختن، دروغگویی، دزدی، عدم رضایت از رابطه خود با اطرافیان، از مدرسه و معلم خاطره خوش نداشتن، فرار از مدرسه و منزل(صادقی و مشکبید حقیقی ۱۳۸۵: ۹).
آزار و اذیت دیگران، شکستن یا پاره کردن وسایل منزل، دشنام دادن به دیگران، مخالفت کردن، پرت کردن اشیاء، تحقیر دیگران، بیادبی، پایکوبی روی زمین، غرغرکردن، فریاد زدن، انزوا و سکوت، در خود فرو رفتن همراه با بغض کردن، غذا نخوردن و گریه کردن جلوهگر شوند. هم چنین بعضی از نوجوانان و جوانان با بلند کردن موهای خود، کتک زدن خود، کوبیدن سر به دیوار و یا به جای زنگ زدن برای ورود به منزل بااستفاده از مشت و لگد، پرخاشگری خود را ابراز میکنند. علاوه بر اینها، پرخاشگری ممکن است بدنی باشد. مانند: لگد زدن و گاز گرفتن.
یا این که لفظی باشد. مانند: فریاد زدن و رنجاندن. از طرفی، پرخاشگری ممکن است به صورت تجاوز به حقوق دیگران نیز ظاهر شود. مانند: چیزی را به زور از دیگری گرفتن. به هر حال، رفتار پرخاشگرانه بروز عکسالعملهای منفی را به دنبال دارد که احساسات نوجوان را تشدید میکند(اکبری۱۳۸۵: ۱۸۹).
اکثر روانشناسان و متخصصان تعلیم و تربیت پرخاشگریها را بر اساس نسبت، قصد و انگیزه پرخاشگری تقسیمبندی میکنند؛ به طوری که آنها بین پرخاشگری خصمانه که تنها هدفش آسیب رسانی است، با نوعی از پرخاشگری که هدفش کسب پاداش، پول و مقام است تفاوت قائل هستند(شکاری، ۱۳۸۳: ۹۱).
از طرفی دیگر، پرخاشگری ممکن است به صورت فردی یا گروهی باشد. در پرخاشگری فردی نوجوان یا جوان نسبت به هم سن و سالهای خود پرخاشگری نشان میدهد؛ اما این پرخاشگری به صورت فردی و معمولاً به دور از پنهان کاری است. در پرخاشگری جمعی، فرد سعی میکند با کسانی که هم جنس و هم فکر او هستند، به صورت متحد و گروهی اقدام به پرخاشگری کند و در صورت بروز دعوا و کتک کاری، به صورت جمعی و گروهی عمل میکنند(اکبری، ۱۳۸۵ :۱۹۶).
نوع دیگری از پرخاشگری، پرخاشگری رابطهای است که موجب حذف اجتماعی و آزار سایرین میشود. پرخاشگری رابطهای دارای همان الگوی رفتاری پرخاشگری جسمانی است که به آسیب و آزار دیگران از راه روابط میانجامد. این نوع پرخاشگری به روابط دوستانه آسیب میرساند و کنار گذاشته شدن فرد از گروه همسالان را در پی دارد. کودک پرخاشگر، با پخش شایعات و بدگویی یا وادار کردن سایرین به قطع رابطه دوستانه، موجب حذف یک فرد از گروه میشود که قربانی این نوع رفتار، دچار مشکلات سازگاری روانی اجتماعی خواهد شد(شهیم، ۱۳۸۶ :۲۶۵).
عوامل مؤثر در بروز پرخاشگری
نانجل، اردلی کارپنتر و نیومن (NANGLE ,ERDLEY,CARPENTER&NEWMAN-2000) پلگرینی و لانگ(PELLEGRINI & LONG-2002) و بونیکا، یشوا، آرنولد، فیشر و زلجو (BONICA ,YESHOVA,ARNOLD,FISHER&ZELJO-2003) مسئله پرخاشگری را یکی از مهمترین مسائل دوره نوجوانی (عاشوری و همکاران، ۱۳۸۷ :۳۹۰) معرفی کردهاند که ناشی از عوامل مختلفی است. از جمله:
* ناکامی
مهمترین عامل در ایجاد پرخاشگری از میان همه موقعیتها، صرف نظر از عوامل فیزیولوژیکی ناکامی است. اگر فردی در رسیدن به اهداف خود با شکست مواجه شود، ناکامی حاصل شده احتمال پاسخ پرخاشگرانه را در او افزایش میدهد(زرگری مرندی، ۱۳۸۵ :۶۸).
* محیط زندگی
به این نکته مهم باید توجه داشت که همه انواع خشونتها، اساساً نتیجه عملکرد مغز و عموماً ناشی از وضعیت محیط زندگی فرد است. به بیان دیگر، ریشه خشونت را میتوان در تداوم تاریخی مبارزه و مقابله انسان با خطرها و تهدیدهای محیط زندگی فرد دانست که بر تفکر و رفتار او و چگونگی برخورد وی با تهدیدها و خطرها اثر میگذارد. برای مثال، مردانی که برای دفاع از خود به خشونت ترغیب میشود تمایل بیشتری برای پرخاشگری دارند و در مقابل تهدیدهای جزئی، پاسخ خشونتآمیز میدهند(لطف آبادی، ۱۳۸۵: ۱۷۵و ۱۷۶).
مسائل فرهنگی مربوط به نقش جنسی تحقیقات اخیر نشان دادهاند که مسائل فرهنگی مربوط به نقش جنسی، رشد رفتار پرخاشگرانه در پسرها را تقویت میکند. بر اساس الگوهای فشار نقش جنسی، انتظارات ضد و نقیض از نقش جنسی بسیاری از مردان را در وضعیت غیر ممکن قرار میدهد. پسران و مردان از این که از عهده نقش جنسی خود بر نمیآیند، اغلب احساس شرم میکنند. گاهی این احساس شرم به رفتارهای دیگری مانند پرخاشگری منتقل میشود که قدرتبخشتر هستند. این گرایش، با الکسی تیمیا یعنی عدم توانایی در تعریف احساسات که در میان مردم مرسوم است، تقویت میشود(میکوچی، ۱۳۸۳: ۲۰۱).
* تنبیههای والدین و مربیان
بسیاری از پژوهشهای انجام شده، بیانگر آن است که نوجوانان و جوانانی که پرخاشگر هستند، در دوره کودکی از طرف والدین خود مورد پرخاشگری زیادی قرار گرفتهاند و این عمل را به نوعی رفتار مناسب در ذهن خود حک کردهاند و رفتار پرخاشگرانه در آنها رشد و تجلی یافته است و این مطلب برای آنها چنان تداعی میشود که «آنچه را که من انجام میدهم، انجام بده، نه آنچه را میگویم، زیرا رفتار عملی بیشتر از بیان تئوری مطالب اثر میگذارد». به همین دلیل تنبیه، عامل فزاینده و تقویتکننده پرخاشگری است، زیرا علاوه بر این که سبب خشم و احتمالاً پرخاشگری کودک میشود، شخص تنبیهکننده نیز الگوی نامناسبی برای پرخاشگری کودک خواهد شد.
* تأیید رفتار پرخاشگرانه
عدهای از افراد، پرخاشگری و زورگویی را تقبیح نمیکنند، بلکه آن را نشانه شهامت و قدرت در فرد میدانند. این افراد، اعمال پرخاشگرانه خود و دیگران را مثبت، موجه و حتی لازم میدانند و به آن صحه میگذارند.
* تشویق رفتار پرخاشگرانه
گاهی اوقات برخی از والدین و مربیان به بهانه دفاع از خود به کودکشان میگویند: «از کسی کتک نخوری»، «توسریخور نباشی» و مواردی از این قبیل که به طور وضوح به جای نشان دادن رفتارهای منطقی در مقابل برخورد با موانع، شخص را به پرخاشگری بیمورد تشویق میکنند(اکبری، ۱۳۸۵ :۱۹۳-۲۰۰).
* عوامل فرهنگی
پرخاشگری اغلب به وسیله اعمال یا گفتههای دیگران برانگیخته میشود، اما میتواند به وسیله عوامل فرهنگی مثل: باورها، هنجارها و انتظارهای یک فرهنگ خاص که حاکی از آن است که پرخاشگری مناسب یا شاید حتی تحت شرایطی الزامی است نیز برانگیخته شود (بارون و همکاران، ۱۳۸۸ :۶۵۲-۶۲۸).
* تماشای خشونت
مطالعات مختلف حاکی از نقش بسیار زیاد تماشای برنامههای خشونتآمیز بر رفتار پرخاشگرانه است. به طور مثال، پژوهشی که به وسیله لینز و همکاران(LEYENS ET AL -1957) انجام شد، دو گروه از دانشآموزان در معرض مجموعهای از فیلمهای گوناگون قرار گرفتند. گروهی از آنها هر روز پنج فیلم خشن و گروه دیگر پنج فیلم غیر خشن مشاهده کردند. پس از مشاهده فیلمها، رفتار دو گروه در فعالیتهای روزمره مورد بررسی قرار گرفت. گروهی که در معرض تماشای فیلمهای خشن قرار گرفته بودند به شیوههای گوناگون رفتار پرخاشگرانه از خود نشان دادند. در پژوهش دیگری که توسط فیلیپس(PHILIPS-1983) انجام شد، وی به این نتیجه رسید که میزان کشتارها در آمریکا در روزهای بعد از مسابقات بوکس سنگین وزن به گونه معناداری افزایش یافته است(احمدی، ۱۳۸۲: ۱۳۹-۱۴۰). وود، وانگ و کاچر(WOOD ,WONG & CHACHERE-1991) نیز نشان دادند که در مورد پسرها، تماشای خشونت میتواند پرخاشگری در روابط شخصی را به ویژه در کودکان افزایش دهد، که البته ۲۸ بررسی مشابه نیز این نتیجهگیری را تأیید کرده است (اتکینسون، اتکینسون و همکاران، ۱۳۸۵ :۴۱۸).
در ایران نیز پژوهشی با عنوان «تأثیر بازیهای ویدیویی بر پرخاشگری دانشآموزان پسر سال پنجم مقطع ابتدایی شهرستان خرم آباد» ثابت کرد گروههای مورد آزمایش که پرخاشگرانه بازی کرده بودند، نسبت به گروه گواه، افزایش معناداری در پرخاشگری نشان داده اند(اکبری، ۱۳۸۵: ۲۰۰).
* تضاد در دستورات والدین
وقتی والدین، فرزند خود را به انجام کاری فرمان میدهند ولی بلافاصله او را از انجام آن کار باز میدارند و یا برعکس، کاری را که برای او تحریم کردهاند دوبار تجویز و باز تحریم میکنند، این بیدقتی، کودک را مردد و نگران میکند و ممکن است موجب پرخاشگری کودک شود.
* ناهماهنگی در روش تربیتی
اگر قوانین خانه هماهنگ و ثابت نباشد، کودک متوجه میشود که گاهی اوقات میتواند قوانین را زیر پا گذاشته، نافرمانی کرده و در برابر تغییرات مقاومت کند. به همین خاطر زمانی که تصمیم بگیرد، میتواند تشویقها و تنبیهها را که مشخص شده نادیده گرفته و پرخاشگری کند. گسستگی کانون خانواده، فشار روانی و استرس (نساجی زواره، ۱۳۸۵ :۵۰و ۵۱). مقابله با تهدیدهای جسمی و روانی، نیاز شخصی نوجوان و جوان برای کسب قدرت(لطف آبادی، ۱۳۸۵: ۱۷۵و ۱۷۶)، هیجان طلبی بالا (شمس اسفند آباد، ۱۳۸۴ :۲۸)، دوگانگی و تضادهای درونی(نجفی پور، ۱۳۸۸: ۵۸)، یادگیری اجتماعی و مشاهده وقایع و اتفاقاتی مانند: درگیریهای اجتماعی، محدودیتهای اجتماعی، تبعیضها و بیعدالتیها، زندگی در ارتفاعات خیلی بلند، تغذیه ناقص، جنگ (اکبری، ۱۳۸۵ :۱۹۳-۲۰۰)، در دسترس بودن ابزارهای پرخاشگری مانند اسلحه در محیط زندگی شخص، شلوغی و سروصدا، برانگیختگی جنسی تحت شرایطی خاص، مشکلات و محرومیتهای اقتصادی، صدمات و آسیبهای مغزی(صادقی و مشکبید حقیقی، ۱۳۸۵ :۴۶-۵۵)، بروز مکرر اضطراب و فشارهای روانی (حیدریان، ۱۳۸۳: ۷۲)، حذف رقیب، تشدید ناراحتیها و تکرار آن (احمدی، ۱۳۸۲: ۱۳۸)، تربیت نادرست، کمبود عاطفه و محبت، (برکوویتز،۱۳۸۸ :۱۴۱)، انتقاد تند و غیر موجه، برترینمایی و اظهارات اهانتآمیز به خصوص نسبت به خانواده، بالا بودن دمای هوا و مصرف الکل، از دیگر عوامل مؤثر در بروز پرخاشگری به شمار میروند (بارون و همکاران، ۱۳۸۸: ۶۵۲ -۶۲۸).
آثار و پیامدها
آنچه که باعث توجه پژوهشگران به پرخاشگری شده است، پیامدهای این گونه رفتارها مانند: ایجاد تصویر منفی در میان همسالان و معلمان، طرد از سوی همسالان، افت تحصیلی، مصرف مواد مخدر و به طور کلی بزهکاری در نوجوانان میباشد. نوجوانان پرخاشگر معمولاً توان مهار رفتار خود را ندارند و معیارها و ارزشهای جامعهای را که در آن زندگی میکنند به راحتی زیر پا میگذارند. در بیشتر موارد والدین و اولیای مدارس با آنها درگیری پیدا میکنند و گاهی نیز از مدرسه اخراج میشوند (عاشوری و همکاران، ۱۳۸۷ :۳۹۰).
همچنین پرخاشگری ممکن است موجب ایجاد خطر برای شخص پرخاشگر و دیگران شود و او را به آثار و عوارضی چون، وجود حالت نگرانکننده، تنفس سریع و نبض تند، کند که بسیار خطرناک است، اختلال در دستگاه گوارشی، فشار وجدان پس از عمل خشونت بار، فرسودگی بیش از حد بدن، کتک خوردن، سرزنش شدن، مورد تحقیر و استهزاء قرار گرفتن وگاهی نقص عضو دچار سازد(صادقی و مشکبید حقیقی، ۱۳۸۵ :۲۰).
نگاهی به برخی آمارها و تحقیقات انجام شده
* آخنباخ و اِدِلبروک(ACHENBACH & EDELBROCK- 1977) ابعاد متفاوتی از اختلالهای رفتاری را برای کودکان ارایه داده اند. آنها به دو بعد کلی با عنوان برونیسازی (EXTERNALIZATION) و درونیسازی (INTERNALIZATION) دست یافتند. از نظر آنها، کودکانی که دارای ویژگیهای برونیسازی هستند، رفتارهای تهاجمی و پرخاشگرانه دارند، اما کودکانی که تحت عنوان درونیسازی طبقهبندی میشوند، دارای رفتاری ناپخته هستند و اغلب گوشهگیر میباشند(شهیم و همکاران، ۱۳۸۶: ۳۵۱).
*گرین(GREEN-1999) از مشاهدات تحقیقی خود نتیجه گرفت که پسران بیشتر از دختران دعوا به راه میاندازند، انتقام میگیرند و در دعوا از نیروی بدنی بیشتر استفاده میکنند؛ اما دخترها بیشتر جدال لفظی میکنند. شارپ (SHARP- 2000) نیز متوجه شد که پسرها به ویژه هنگامی که همراه دخترها هستند پرخاشگری بیشتری از خود نشان میدهند و دخترها هنگامی که با پسرها هستند از زمانی که همراه دخترهای دیگر هستند پرخاشگرتر میباشند(صادقی و مشکبید حقیقی، ۱۳۸۵: ۴۴).
*یافتههای یک بررسی در ایران (۱۳۸۵) حاکی از آن است که در پرخاشگری اجتماعی، پسران میانگین بالاتری را نسبت به دختران از خود نشان میدهند، که البته این یافته، با نتیجه مطالعات گالن و آندروود(GALEN & UNDERWOOD) نیز هم سو میباشد(شهیم و همکاران، ۱۳۸۶ :۳۵۷).
*یک مطالعه (۱۳۸۵) نشان داد که دختران و پسران ایرانی از نظر پرخاشگری رابطهای تفاوت معناداری با یکدیگر ندارند و کودکانی که پرخاشگری رابطهای به کار میبرند نزد همسالان محبوبیت بیشتری دارند. نتایج این مطالعات با یافتههای تحقیقات زی و همکاران (XIE ET AL-2003) و رز و همکاران (ROZE ET AL -2004) هم سو میباشند(شهیم، ۱۳۸۶ :۲۶۹).
مهمترین اقدامات و راه کارهای پیشگیرانه و درمانی
کودکان خشونتگرا سعی میکنند از طریق خشونت فیزیکی یا لفظی، بر کودکان دیگر مسلط شوند. آنها معمولاً قربانیان خود را از میان افراد منزوی و بینشان و آسیبپذیر انتخاب میکنند. این گروه از کودکان، با استفاده از خشونت، احساس میکنند که فرد مهمی هستند(محمودی، ۱۳۸۸ :۱۳). اما با توجه به عواقب ناگوار پرخاشگری، باید از بروز آن جلوگیری کرد. البته باید توجه داشت که برای کنترل پرخاشگری، نباید دست به تنبیه کودک پرخاشگر زد. بلکه هدایت مناسب تنبیه در شرایطی معین از سوی والدین، مربیان و پلیس میتواند منجر به اصلاح رفتار پرخاشگرانه شود و در این صورت است که تنبیه، به شکل کنترل شده اِعمال شود. اما به نظر میرسد بهترین روش برای کنترل پرخاشگری، آن باشد که کودکان بیاموزند چگونه خشم خود را کنترل کنند و با توجه به رفتارهای اجتماعی دیگران، به هدایت مطلوب کنشهای خویش و اداره فرصتهای وقوع پرخاشگری بپردازند (برکوویتز، ۱۳۸۸: ۱۴۲).
در همین راستا و به منظور جلوگیری و کاهش پرخاشگری کودکان، نوجوانان و جوانان، والدین میتوانند اقدامهای مناسبی را انجام دهند. اطلاع از ویژگیهای هر مرحله از رشد، تقویت رفتارهای اجتماعی فرزندان مانند: همکاری کردن، مشارکت کردن، ابراز هم دردی و همدلی، گوشزد کردن عواقب احتمالی رفتار پرخاشگرانه، تنبیه ملایم فرد پرخاشگر، تنبیه الگوهای پرخاشگری، دور کردن فرد پرخاشگر از مکان پرخاشگری، تقویت رفتارهای مغایر با پرخاشگری، ارایه مجموعهای از استدلالها در مورد خطرات و عواقب پرخاشگری با شخص پرخاشگر یا قربانیان پرخاشگری (صادقی و مشکبید حقیقی، ۱۳۸۵ :۵۶-۶۰).
دست زدن به پرخاشگری در تخیل، از بین بردن قرینههای محیطی مؤثر در فراخونی پرخاشگری، منزوی کردن پرخاشگری و ممانعت از کامیابی آن(بیابانگرد، ۱۳۸۷: ۲۳۹و ۲۴۰)، ایجاد فرصتهای مناسب و کانالهای صحیح و مورد قبول اجتماع مانند: فعالیتها و مسابقات ورزشی یا نقاشی و انواع هنرهای دراماتیک(نوابی نژاد، ۱۳۸۱ :۷۹)، فراهم کردن امکان تخلیه هیجانی، جلوگیری از تماشای فیلمهای خشن، آموزش مهارتهای اجتماعی (احمدی، ۱۳۸۲ :۱۴۲و ۱۴۳)، شناسایی نقاط قوت و ضعف فرزندان، تکیه بر نقاط مثبت و تقویت روحیه آنها، کمک به مسئولیت پذیر شدن فرزندان، توجه به علاقهها و سرگرمیهای آنها به منظور پرورش استعدادهایشان، تقسیم کارها در خانه میان همه اعضاء، کمک به فرزندان برای تطبیق آنها با شرایط و برقراری ارتباط مؤثر و بهتر با دیگران(فریور، ۱۳۸۷: ۹)، کنترل خشم به شیوه شناختی رفتاری (آذریان، احمدی و فاتحی زاده، ۱۳۸۶ :۷۰)، فراهم ساختن شرایط تفریح سالم، استراحت کافی و به موقع، ورزش مناسب (زرگری مرندی، ۱۳۸۵ :۶۹)، افزایش مهارت همدلی و افزایش آگاهی فرزندان نسبت به رنجی که بر اثر پرخاشگری آنها در افراد یا حیوانات به وجود میآید، توجه بیشتر به فرزندانی که پرخاشگری نمیکنند به جای فرزند پرخاشگر و ملزم کردن او به یافتن الگویی مطلوب برای خود و اجرایی کردن رفتارهای الگوی انتخاب شده، از مهمترین اقداماتی هستند که والدین باید به آنها توجه داشته باشند (نجفی پور، ۱۳۸۸ :۵۹).
منبع مقاله: کاوه، محمد؛ (۱۳۵۳) آسیبشناسی بیماریهای اجتماعی؛ تهران؛ جامعه شناسان؛ چاپ اول.
راسخون