راهکارهاى حل اختلافات خانوادگى بر اساس تعالیم اسلام
در این بخش به راههایی اشاره مىکنیم که پس از بروز اختلاف و تشدید آن، مورد استفاده قرار مىگیرد و بیشتر جنبه رفع مشکل دارد تا پیشگیرى از آن.
۱- پذیرش و تعهد نسبت به سلسله مراتب در خانواده
پیش از این، به لزوم سلسله مراتب در خانواده از نظر اسلام اشاره شد. یکى از کاربردهای مؤثر سلسله مراتب در خانواده، حل مشکل در مواردى است که اعضاى خانواده پس از بحث و بررسى و ارائه ی دلایل متعدد، به تصمیم یکسانى نمىرسند و اختلاف همچنان بر جای مىماند. در این شرایط، در برخى مسائل باید نظر مرد خانواده، یعنى شوهر، مورد توجه قرار گیرد و به آن عمل شود، برای نمونه، خروج زن از محیط خانه باید با اجازه و رضایت شوهر باشد. بدیهى است اگر بین زن و شوهر در این مورد اختلافى بروز کند و هیچ یک نتواند دیگری را قانع کند، براى، حل اختلاف از نظر تعالیم اسلام، پیروی زن از شوهر مناسبترین راه ممکن است. همینطور در مورد کودکان و نیز انتخاب محل سکونت، اگر مشورت به توافق نینجامد، باید نظر شوهر رعایت شود؛ زیرا این مسائل متضمن هزینههاى اقتصادى است که شوهر متکفل آن است. البته مرد نمىتواند برخلاف عرف و مصلحت، نظرى را بر همسر و فرزندان خود تحمیل کند و در صورت پافشاری وی، باید مراجع بالاتری به حل مشکلات خانواده بپردازند.
با رشد کودکان و رسیدن آنها به مرحله نوجوانى و جوانى، گاه در خانواده ها، اختلافهایى پدید مىآید که به عدم رعایت اقتدار والدینى باز مىگردد. در پژوهشهاى روان-تاریخى(۱) به الگویى از روابط والدین و فرزندان به عنوان یارى دهنده اشاره شده است که بر اساس آن، فرزندان، والدین خود را بیشتر خدمتکار و نه داراى اقتدار مىپندارند؛ زیرا آنها بهتر از والدین آگاه اند که در هر مرحله ی تحول، چه چیز برای آنها مفید و مطلوب است.(۲) همین الگو باعث شده که فرزندان از روى توقع و طلبکارانه با والدین برخورد کرده و در اختلافها به نظریات آنها وقعى ننهند و مشکلات را تشدید کنند. همان گونه که در فصل سوم بیان شد، بر اساس تعالیم اسلام، فرزندان در هر مرحله ی سنى یا جایگاه اجتماعى،(۳) باید براى دیدگاه های پدر و مادر ارزش قائل شوند و در حد امکان از نظریات آنها پیروی کنند، مگر آن که این امر مستلزم تخلف از قوانین دینى(۴) و عرفى باشد. فرزندان تا زمانى که در چهارچوب خانواده ی اصلى زندگى مىکنند، در اختلافات و تشخیص مصالح باید به نظریات والدین خود اولویت دهند؛ زیرا مسؤلیت اداره آنها بر عهده والدین است.(۵) -البته همان گونه که بیان شد- والدین باید اعضای خانواده به ویژه نوجوانان و جوانان را در تصمیم گیریها دخالت دهند، تا آنها نظر والدین را با استدلال منطقى و معقول بپذیرند، هرچند اگر مذاکرات به تصمیم یکسانى نینجامد، براى حفظ انسجام خانواده پذیرش نظریات والدین ضروری است. والدین نیز نباید بر خلاف قوانین و عرف مردم چیزی را بر فرزندان تحمیل کنند و در چنین فرضى، مراجع بالاتر باید به رفع اختلاف پرداخته و مصالح فرزندان را تأمین کنند.
۲- حل مشکلات عاطفى و جنسى
گاه روابط عاطفى زن و مرد به علت رفتارهای نامناسب، مانند پرخاشگرى کلامى و غیرکلامى و بىاعتنایى نسبت به هم، به سردى مىگراید. در این صورت، توجه به توصیه های اسلام به هریک از زن و مرد مىتواند تا حدى مشکلات را حل کند. یک توصیه ی اساسى به مرد آن است که در هر صورت با همسرش مدارا کند. این اصل کلى، مرد را وا مىدارد که به صرف یک رفتار نامناسب زن، با واکنشى تند روابط را ناخوشایند نکند. توجه به نکات دیگرى نیز مرد را از رفتار نامناسب باز مىدارد؛ از جمله این که زن را در دست خود امانتى بداند که بدرفتارى و ستم نسبت به او موجب خشم خداوند مىشود. این نکات، افزون بر توصیههایى است که به برقراری روابط عاطفى مثبت با زن تأکید دارد. از سوی دیگر، به زنان نیز توصیههایى شده از جمله این که بکوشند به هنگام اختلاف سوءتفاهمها در کمترین زمان ممکن(۶) رفع شود. در این خصوص گفته شده زن سعى کند مسائل اختلافى حتى به روز بعد کشیده نشود و در همان شبانه روز اول خاتمه یابد.(۷) افزون بر این، تلاش کند با مهار خویش در برابر رفتار نامناسب همسر، همه جنبههاى مثبت روابط یکدیگر را زیر سوال نبرد.(۸) پذیرش معذرتخواهى همسر و گذشت از خطاهاى(۹) او، به حل مشکل کمک مىکند. در روابط جنسى، از زن خواسته شده که که در حد امکان با مرد همراهى کند و از مخالفت و درگیرى در این زمینه خودداری نماید.(۱۰) به مرد نیز توصیه شده که نیاز زن را در نظر گرفته و فقط به فکر ارضای نیازهای خود نباشد. با این توصیه ها، بسیاری از اختلافهاى زن و شوهر حل مىشود. گاه اختلافها تشدید شده و به مرحله نشوز مىرسد که در این جا به این موضوع مىپردازیم.
قرآن و حل اختلافات خانوادگى
در مباحث پیشین بیان شد که زن و شوهر نسبت به هم حقوق و مسئولیتهایى دارند. معمولا اختلاف وقتى بروز مىکند که یکى از آنان یا هر دو، از ایفای وظایف همسری خوددارى مىکند. قرآن از این امر به نشوز و شقاق(۱۱) تعبیر کرده است. قرآن کلمه نشوز را در مورد زن(۱۲) و مرد(۱۳) به کار برده و در هر مورد روش مناسب براى حل مشکل را بیان کرده است. نشوز زن عبارت است از ترک وظایف لازم نسبت به همسرکه شامل مواردی از این قبیل مىشود: خوددارى از برآوردن نیازهاى عاطفى و جنسى مرد، آماده نکردن زمینه مناسب براى روابط عاطفى و جنسى مرد، آماده نکردن زمینه مناسب برای روابط عاطفى لذتبخش مانند رها کردن آرایش، خروج از منزل بدون اجازه همسر، تغییر در گفتار و رفتار مانند واکنش تند و خشونت آمیز، چهره درهم کشیدن و بدزبانى. به سخن دیگر ناسازگاری با مرد در امور زندگى نشانههاى نشوز زن است.(۱۴) البته صرف خوددارى از اداره خانه و فعالیتهاى آن نشوز محسوب نمىشود.(۱۵) قرآن کریم در این شرایط، برای حل مشکل و جهت دادن زن به سوی زندگى متداول خانوادگى و ایفاى وظایف همسری، شیوهاى سه مرحله ای ارائه کرده است: نصیحت زن، دورى از او در بستر و تنبیه.(۱۶)
روشن است که در بیشتر موارد، اگر مرد با صمیمیت و صداقت رفتار کند و در فکر کنار آمدن با همسرش در زندگى باشد، چنین مشکلى از طرف زن بروز نمىکند.(۱۷) اگر با وجود چنین شرایطى، که مرد در بیشتر جنبههاى زندگى سعى در خشنود ساختن همسر داشته باشد، ولى باز زن به نشوز رو آورد، این شیوه حل اختلاف مىتواند در بیشتر موارد مشکل را حل کند. البته از این راه حل، برداشتهای نامناسبى در میان خانوادههاى مسلمان دیده مىشود که تبیین این شیوه، نادرستى آن برداشتها را روشن خواهد کرد. پیش از بررسى مراحل سه گانه این شیوه، به لزوم ترتیب بین این مراحل مىپردازیم. دیدگاههاى مختلفى درباره چگونگى به کارگیرى این سه مرحله از سوى دانشمندان مسلمان، ارائه شده است. با وجود این، براساس کلمات اهل بیت(علیهم السلام) و تفاسیر قرآن،(۱۸) بیشتر صاحب نظران علوم اسلامى، لزوم رعایت ترتیب در این امور را مناسبترین دیدگاه مىدانند و آن را براساس لزوم ترتیب در مراتب نهى از منکر تبیین مىکنند.(۱۹)
اینک، به بررسى این سه مرحله مىپردازیم.
۱- نصیحت
این مرحله با تعبیر «فعظوهن»، در قرآن آمده است. در این هنگام، مرد از راه ارتباط کلامى که شامل نصیحتهاى دلسوزانه و راهنمایی مشفقانه است، از زن مىخواهد که به وظایف خود عمل کند. نصیحت با کلام محبت آمیز همراه با هدیه یا هر کار تشویق کننده، بسیار مؤثر است. چنانکه بیان شد، زنان به روابط کلامى حساس ترند و بیشتر مایل اند مسائل خود را از طریق روابط کلامى ابراز کنند. استفاده از روابط کلامى در روشن شدن مسائل و حل اختلافات بىتردید تأثیر بیشترى دارد؛ زیرا هر فرد مىفهمد که طرف مقابل چه توقعاتى از او دارد. براى حل مشکلات، مرد مىتواند با زبانى شیرین و لحنى دل نشین به بیان تأثیرات نامطلوب نشوز بر زندگى و سعادت اخروى زن بپردازد: موعظه کننده باید ثابت کند که دلسوز، امین و خیرخواه است و تسلیم هواى نفس و اغراض و مقاصد شیطانى نیست.(۲۰) افزون بر این، کلام خداوند در قرآن، بهترین شیوههاى موعظه را شامل مىشود که مرد باید از آنها استفاده کند. موعظههاى قرآنى بیشترین تأثیر را در افراد بر جاى مىگذارد؛ از جمله این که مرد در مقابل رفتار نامناسب زن، به او خوبی کند. اگر در زمان نشوز زن، مرد بتواند رفتار و عواطف خویش را کنترل کند و رفتار نامناسب زن را با خوبى پاسخ دهد، بنابر اصلى که قرآن ارائه کرده، دشمنى زن به دوستى همراه با صمیمیت و یکدلى تبدیل مىشود، البته وجود صبر، ایمان و تقوا در مرد نقش مهمى در تسهیل این رفتار ایفا مىکند.(۲۱) از موعظه های دیگر، توجه دادن زن به پیمان محکمى(۲۲) است که بین او و شوهر برقرار شده و تضعیف آن از لحاظ عاطفى و شناختى نامناسب است. بدون تردید، بیشتر زنان به این شیوه ظریف و لطیف واکنش نشان مىدهند.(۲۳)
۲- دورى کردن در بستر
در صورت سودمند نبودن این روش، قرآن به مرحله دوم که دوری از زن در بستر است، اشاره مىکند.(۲۴) پشت کردن در بستر، ترک روابط جنسى، و قطع روابط کلامى و معاشرت، از شیوههایى است که از آن در این مرحله استفاده مىشود.(۲۵) البته در برخى روایات تنها بر دوری در بستر تأکید شده است.(۲۶) بر اساس ظاهر قرآن، اشتراک بستر خواب باید ادامه داشته باشد،. ولى در بستر با او قهر کند؛ برای مثال، در بستر به او پشت کند، و به نحوی ناخشنودی خود را به او بفهماند.(۲۷) این جدایى عاطفى تا حدى زن را به تفکر درباره ی رفتار خود وا مىدارد و زمینهاى برای اصلاح رفتار و نوعى تنبیه برای او به شمار مىرود. به نظر مىرسد این تنبیه نباید به جدایى بستر و اتاق خواب بینجامد؛ زیرا ممکن است این رفتار به ناسازگارى و رفتار بدتری کشیده شود. دورى در بستر متضمن تأثیراتى است که با جدایى بستر و ترک اتاق خواب حاصل نمىشود. اجتماع در بستر، احساس تعلق زناشویى را برمىانگیزد و موجب سکونت و آرامش و از بین رفتن اضطرابى مىشود که در اثر حوادت قبل پدید آمده است. دورى در بستر، زمینه ای است تا احساس تعلق زناشویى و آرامش حاصل از آن، زن را وادارد که به بررسى علت اختلاف پرداخته و به توافق با همسرش دست یابد. در تحلیلى ژرف تر، دورى در بستر به جنبه روان شناختى روابط زن و مرد باز مىگردد. از آن جا که توجه عاطفى مثبت مرد به زن براى او اهمیت اساسى دارد و زن به شیوههاى متعدد به دنبال جذب همسر خویش است، اگر مرد به بستر برود و در بستر از زن دورى کند، از لحاظ روانى در موضع بالاتر و مقتدرتری قرار مىگیرد و زن در این حالت وقتى احساس مىکند در جلب توجه مرد ناموفق بوده است، به شکست خود پى مىبرد. این تنبیه روانى در واقع راهى براى بازگشت او است.(۲۸) به نظر مىرسد که این جدایی نباید بیش از سه روز ادامه یابد،(۲۹) و فقط در صورت عدم تأثیر آن مىتوان به مرحله سوم وارد شد.
۳- تنبیه
در این مرحله، تنبیه بدنى مطرح مىشود. برای روشن شدن دیدگاه اسلام نسبت به این روش، باید به مسائل اساسى زیر پاسخ دهیم:
۱- در چه شرایطى مىتوان از تنبیه یاد شده استفاده کرد؟
۲- ماهیت این تنبیه چیست؟
۳- شدت و کیفیت این تنبیه چگونه است؟
۴- چه تبیینهایى براى تجویز این شیوه مىتوان ارائه کرد؟
۵- شرایط اجتماعى عصر کنونى مقتضى چه ملاحظاتى در مورد این شیوه است؟
در پاسخ به پرسش اول باید گفت: بر اساس آیه قرآن، این روش تنها پس از نصیحت کردن زن و دوری از بستر قابل اجراست. به نظر مىرسد در صورتى که مرد در رویارویى با مشکل رفتارى همسر از دو شیوه ی اول استفاده کند، مشکل حل خواهد شد و درصد بسیار کمى از زنان به این شیوهها پاسخ نداده و کار را به مرحله سوم مىکشانند. در هر صورت، مرد حق ندارد پیش از دو شیوه اول، از تنبیه بدنى استفاده کند. افزون که این شیوه تنها در مورد عدم همراهى زن در وظایف همسری، توصیه شده است و در هیچ مشکل دیگر خانوادگى نمىتوان از آن استفاده کرد. برخى روایات اسلامى نیز شرایط استفاده از این روش را محدودتر کرده، تنها در صورت ارتکاب فحشا از سوی زن آن را تجویز نموده اند.(۳۰) شرط دیگر استفاده از این روش، کارآمد نبودن راه های مسالمت آمیز دیگر(۳۱) و احتمال تأثیرگذاری آن است. اگر زن در شرایطى(۳۲) قرار گیرد که خود را در نشوز بر حق بداند، باید به راه حل نشوز زن و مرد پرداخت که از آن به شقاق تعبیر مىشود.
در مورد ماهیت این تنبیه(۳۳) در آیه نشوز که به پاسخ سؤال دوم مربوط مىشود: باید گفت که معنای آن، نوعى تنبیه بدنى است. البته همه صاحب نظران مسلمان تنبیه زن را در حدى جایز مىدانند که هیچ گونه آسیبى مانند جراحت، سیاهى، کبودی و حتى قرمزی به بدن زن وارد نشود.(۳۴) بر این اساس، این تنبیه، بدنى و در عین حال خفیف و بازدارنده و در واقع تنبه و یادآوری است نه تنبیه و آزاررسانى.
با وجود این، در مورد این نوع تنبیه، هر چند خفیف، با توجه به کلمات اولیاى دین(علیهم السلام) و دیدگاه های دانشمندان مسلمان، دو برداشت ارائه شده است: برخى معتقدند نوعى کیفر و تنبیه بدنى خفیف است؛ بنابراین، به لحاظ تأثیری که در جسم ایجاد مىکند، باعث متأثر شدن زن و پذیرش خواستههاى شوهر مىشود. برداشت دوم، آن را نوعى کیفر و عقوبت روانى نه جسمى در نظر مىگیرد. مرد با این برخورد مىخواهد ناراحتى خود را نسبت به رفتار زن اعلام کند(۳۵) و به او بفهماند که علاقه و دلبستگى او نسبت به همسرش در معرض خطر است؛ بر این اساس، تنبیه نماد واکنش عاطفى منفى و شدید مرد به رفتار زن است. این برداشت با تفسیر و تبیین روایات از آیه نشوز سازگارتر به نظر مىرسد؛ چرا که معمولا شرط کرده اند تنبیه بدنى آزار دهنده نباشد. بىتردید چنین برخوردى را نمىتوان تنبیه بدنى شمرد؛ زیرا هیچ گونه آزار جسمى ایجاد نمىکند. در هر صورت، با توجه به تفسیر اولیای دین(علیهم السلام)، مقصود قرآن از «ضرب»، تنبیه بدنى به معناى مصطلح نیست، بلکه تنبیه ویژه ای است که تأثیر روانى و عاطفى مىگذارد، نه آسیب جسمى و بدنى.(۳۶) در مجموع به نظر مىرسد، ماهیت این تنبیه به گونهاى است که نوعى ضربه عاطفى به زن وارد شود که شدتش از دوری کردن در بستر، کمى بیشتر است.
در پاسخ به پرسش سوم، باید گفت لازم است این تنبیه سبک و خفیف باشد و مرد نباید به قصد تشفى و انتقام گیری به این کار روى آورد.(۳۷) قصد اصلاح رفتار زن، از شرطهای اساسى این شیوه شمرده شده است.(۳۸) حد دیگرى که براى تنبیه در قرآن بیان شده، بازگشت زن به روش معمول خویش و انجام وظایف همسرى است. در این صورت، حتى همین تنبیه خفیف، ستم و تعدی به زن به شمار مىآید.(۳۹) بنابراین، هرگونه تنبیهى از این قیود از لحاظ دینى بسیار نامناسب است و مرد در صورت هرگونه آسیب روانى و بدنى به زن، نه تنها مرتکب حرام شده، بلکه باید به او دیه بپردازد.(۴۰)
در اینجا مناسب است در مورد عواقب هرگونه خشونت نامناسب با زن به آموزههاى اسلامى اشاره کنیم. پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) آسیب به زنان را به شدت نهى کرده و مردانى را که چنین روشى دارند، دور از اخلاق و دیانت دانسته است.(۴۱) آن حضرت در سراسر زندگى، نه تنها همسران، بلکه هیچ گاه خدمتگزار یا هیچ کس دیگر را تنبیه بدنى نکرد.(۴۲) در موردی رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) توصیه مىکند به خواستگارى مردی که زن را مىزند جواب منفى بدهید. برخى سخنان آن حضرت در این مورد چنین است:
– «چگونه شما مردان، همسرانتان را مىزنید و سپس او را در آغوش مىگیرید و شرم نمىکنید».(۴۳)
– «هر مردى که به زنش اسیب وارد کند، خداوند به نگهبان آتش دستور مىدهد که بر گونه ی او هفتاد صدمه در آتش دوزخ وارد سازد».(۴۴)
– «در شگفتم از مردی که همسرش را کتک زند، در حالى که خود به کتک خوردن سزاوارتر است … ».(۴۵)
– در مورد یکى از حقوق زن بر مرد نیز فرمود: «… به صورت زن آسیب نزنى و زشتش نخوانى».(۴۶)
در مجموع، سیره عملى پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) و اولیاى دین(علیهم السلام) نفى خشونت نسبت به زنان است.
در پاسخ به سؤال چهارم که به چرایى این تنبیه مربوط مىشود، دانشمندان مسلمان نظراتى بیان نموده اند. مهمترین تبیین، آن است که این تنبیه ضربه عاطفى محکمى است که مانند شوکى زن را نسبت به مشل خانوادگى آگاه مىکند، در غیر این صورت ممکن است، زن با بىتوجهى، به ناسازگارى ادامه دهد و خانواده را به فروپاشى کشاند. باید توجه داشت که در این مرحله، راه حلهای پیشین مانند گفتگو و دوری در بستر، تأثیری در زن نداشته است و لازم است براى اصلاح رفتار او قدم بعدی برداشته شود. نکته دیگر، جنبه پیشگیرانه این روش است. گاه با اعمال این روش مىتوان از منجر شدن مشکل خانواده به محاکم قضایى و علنى شدن پیشگیرى کرد. در غیر این صورت ممکن است مشکلات خانوادگى به سادگى جنبه حقوقى پیداکرده و حتى تشدید شود. همچنین صرف اطلاع زن از برخوردارى مرد از این حق مىتواند، در مواردی از بروز نشوز پیشگیرى کند.
در مورد این که چرا این شیوه را فقط مرد مىتواند به کارگیرد نیز دلائلى بیان شده است. مهمترین نکته، لزوم اقتدار مثبت مرد در خانواده است که در فصل سوم بررسى شد. تجویز به کارگیرى این شیوه براى مرد، اقتداری را براى او در خانواده تثبیت مىکند که مىتواند به بسیارى از اختلافات پایان دهد. از طرف دیگر تجویز این شیوه براى زن به دلائلى مناسب نیست. اول این که غالب زنان، توانایى اعمال این شیوه را ندارند.(۴۷) شاید همین توانایى جسمانى کمتر زنان موجب شده که در همه کشورهای دنیا، رقابتهاى ورزشى زن و مرد جدا برگزار شود. دوم این که زنان شیوههاى عاطفى قوی ترى براى اصلاح رفتار مردان و جلب آنها به سوی خود دارند که گاه بیش از گفتار و هر گونه شیوه ی عملى مؤثر واقع مىشود.(۴۸) سوم این که دادن چنین حقى به زنان درکنار مردان، به تشدید اختلافات و تنازعات در خانواده منجر خواهد شد و محیط خانواده را به یک صحنه درگیرى تبدیل مىکند که جز افراد و نهادهای بیرون از خانواده قادر به حل مشکل آن نخواهند بود.
در پاسخ به سوال پنجم باید گفت: به طورکلى به کارگیرى این شیوه الزامى نیست، بلکه راه حلى است که به عنوان ارشاد و رهنمود از سوى خداوند ارائه شده است.(۴۹) بدین ترتیب، مىتوان با توجه به تأثیرگذارى آن، شرایط زمانی، موقعیت خاص و شخصیت ویژه هر زن، از آن استفاده کرد. افزون بر این، رعایت شرایط لازم در این شیوهها به ویژه لزوم قصد اصلاح در تنبیه بدنى براى بسیارى از مردان کنونى نیز دشوار است؛ بنابراین، بهتر است مرد در شرایط نشوز زن برای رعایت عدالت و دورى از ستم نسبت به او، مشکلات را با کمک مشاوران و متخصصان خانواده حل کند، و در غیر این صورت، ممکن است به جای حل مشکل، حقوق همسر خویش را پایمال نماید.(۵۰)
در صورتى که مرد حقوق مادی و روانى زن را ادا نکند و به تعبیر قرآن دچار نشوز شود، همسرش باید از راه نصیحت کردن و مطالبه حقوق خود، مرد را به انجام مسئولیتهاى خانوادگى وا دارد. در مرحله بعد، استفاده از متخصصان خانواده به حل مشکل کمک مىکند و در نهایت، اگر مشکل حل نشد، مراجع قانونى باید مشکل را حل کرده، مرد را به ایفای مسئولیتهای خانوادگى ملزم کنند. در همین شرایط، قرآن به زن و مرد توصیه مىکند که مصالحه کنند(۵۱) و این امر به بیان توقعات زن و مرد از یکدیگر و تعدیل آن مربوط مىشود. البته زن و مرد طبعا به دنبال مزایای بیشتر. و اعطای امتیازات کم ترى هستند. در این شرایط، بهتر است آنان برای حفظ صفا و آرامش در زندگى خانوادگى به تعدیل توقعات خویش بپردازند. مرد مناسب است روش احسان و تقوا را در پیش گیرد و به همسر خود ستم نکند و در صورت بىمبالاتى، باید او را به این امر توجه دهد، ولى اگر مرد به وظایف خود عمل نکند و راه تعدی در پیش گیرد، باید مراجع بالاتری او را به انجام وظایف وادارند و حتى با فشار بر او، حقوق زن را از وی استیفا نمایند. در همین باب، حضرت على(علیهم السلام) در زمان حکومت خود فردی راکه به همسرش تعدی کرده بود، با نصیحت و در نهایت با فشار به انجام وظایف خانوادگى واداشت.(۵۲) گاه مشکلات در روابط جنسى، به ضعف جنسى یا به نوعى بیمارى و اختلال مربوط مىشود که باید به درمان آن پرداخت. اولیای دین(علیهم السلام) براى تقویت رفتار جنسى، معمولا افراد را به خوردن برخى میوهها و غذاهایى توصیه مىکردند که مىتوانست به تقویت قوای جنسى آنها بینجامد.(۵۳) بدیهى است در عصر حاضر نیز باید متناسب با پیشرفتهاى علمى، درمان مناسب صورت گیرد. اگر درمان ناتوانى جنسى، موفق نباشد، براساس تعالیم اسلام، هریک از زن و مرد مىتوانند برای تأمین نیازهاى عاطفى خود تا سرحد جدایى پیش رفته و حقوق خود را استیفا نمایند. نکته مهم در تعالیم اسلام، تأمین نیازهاى عاطفى هر یک از زن و مرد است که بر اهمیت و ارزشمندی بقاى یک خانواده اولویت دارد.
۳-۳- مشاوره و حکمیت
همان گونه که اشاره شد، بخشى از مشکلات خانوادگى به مسائل جوامع صنعتى کنونى باز مىگردد که جامعه ما از آن مستثنا نیست. بزرگترین تحول ساختاری در خانواده ایرانى در دهههاى اخیر، تبدیل خانواده گسترده به هسته ای است که این امر در چگونگى روابط اعضاى خانواده، اهمیت عاطفى اعضای خانواده براى هم، معنا و مفهوم خانواده، اقتصاد خانواده و نقش جنسیتها تغییر اساسى ایجاد کرده و در اثر همین امر، برخى روشهای جمعى غلبه بر مشکلات خانواده و استفاده از ذخایر عاطفى-تجربى اطرافیان، تاحدى تضعیف شده است. در این شرایط حل مشکل غالبا بر عهده ی زوجین است. از سوى دیگر، افراد غالبا از ابزار و مهارتهاى ارتباطى کافى برای طرح، تبادل نظر و یافتن راه حلهای ممکن برخوردار نیستند و در نتیجه به جاى حل مسائل، به انکار آنها مىپردازند که این امر پیامدهاى مخرب دراز مدتى مانند از خودبیگانگى، سرخوردگى و تخریب متقابل بر جاى مىگذارد.(۵۴)
با توجه به نکات یاد شده، گاه در اختلافها استفاده از دیگران به ویژه متخصصان خانواده درمانى، ضرورى است. تعالیم اسلام استفاده از نظریات دیگران را در همه امور زندگى تأکید کرده است. البته مشاور باید از شرایط و توانایى های لازم برای حل مسائل خانواده برخوردار باشد. برخى شرایط عمومى مشاور عبارت اند از: آگاهى لازم در موضوع مورد مشاوره و زمینه های آن، توانایى ایجاد ارتباط عاطفى با دیگران، خلوص و خالى بودن از هرگونه سوء نیت، حلم و بردبارى، رازداری، توانایى ادامه مشاوره، الگوى مناسب بودن و تقوا.(۵۵) نکته مهم دیگر توجه به باورها و ارزشهاى زوجین است.
در مسائل خانوادگى -افزون بر شرایط یاد شده- آشنایى با ظرایف توصیهها و قوانین خانواده در اسلام، ضرورى است، زیرا نقش مهم آموزههاى اسلام در خانوادههاى ایرانى قابل انکار نیست. توجه به این واقعیت اهمیت دارد که در جامعه ما، برخى قوانین اسلام در مورد خانواده و ازدواج، از جمله قوانین برخى از انواع ازدواج، به آسانى پذیرفته نمىشود که آن را در فصل ششم بررسى خواهیم کرد؛ از این رو، عدم شناخت این قوانین و استفاده از آنها در موقعیت نامناسب، گاه مشکل خانواده را حل ناشدنى و حتى تشدید مىکند؛ برای نمونه، در این قسمت به روش استفاده از دو داور منتخب از خانواده های زن و شوهر اشاره مىکنیم که مىتواند در راستای مشاوره خانواده و حل مسائل آن راهگشا باشد.
اگر اختلاف در خانواده شدت گرفت و زن و مرد ناسازگارى، مخالفت و عدم انجام وظایف را در پیش گرفتند، وضعیت دشوار شده و از آن در قرآن به «شقاق» تعبیر مىشود(۵۶) که به معناى قهر کردن و دشمنى زوجین است. اگر وضعیت خانواده به گونه است که احتمال دشمنى زن و شوهر وجود دارد، دخالت دیگران براى اصلاح بین آنها ضروری است. در این حالت، توصیه مىشود دو داور از بستگان زن و مرد انتخاب شوند تا به اختلاف آنها رسیدگى کنند. انتخاب داور از بستگان زن و مرد به چند جهت است: نخست، خویشاوندان زوجین از وضعیت روانى و شرایط زندکى آنها آگاه ترند. دوم، وجود داورهای از خویشاوندان مایه دلگرمى آنهاست؛ زیرا اطمینان دارند که از حقوق و منافع آنها کاملا حمایت خواهد شد. سوم، ملاحظات روابط خویشاوندی موجب پذیرش نظر دو داور از سوی زوجین خواهد شد. چهارم، خویشاوندان بیش از دیگران به حمایت دو طرف پرداخته و سعى بیشتری در تحکیم روابط و اصلاح بین زوجین دارند و پنجم، خویشاوندان به روش و فنون حل مشکلات زوجین و راههای جلب محبت آنها و نقاط مورد اتکای طرفین، آگاهى بیشتری دارند و بهتر مىتوانند به راز و سبب نفرت و کراهت طرفین پى ببرند.(۵۷)
مناسب است دو داور افزون بر نیت خیر و اصلاح – خردمند، با درایت، و دارای همسر باشند، مسائل خانوادگى را به خوبى درک کنند و با بصیرت و خبرویت به قضاوت بنشینند. در مرحله ی اول، داوران باید براى ریشه یابى اختلاف با جدیت پرسشهایى را طرح کنند و در خلوت از هر یک بخواهند تا حقیقت را بیان کنند. زن و شوهر نیز باید با صراحت و بی پرده مسائل را در میان بگذارند.(۵۸) اگر دو داور به راه حلى نرسیدند، نمىتوانند بین زن و شوهر به جدایى حکم کنند، بلکه خود زوجین در این مورد تصمیم گیری می کنند. به نظر مىرسد دو داور به منظور کشف راهى براى حل اختلاف برگزیده مىشوند و بدیهى است که اگر آنها برای اصلاح زن و شوهر به راه حلى نرسند، حل مسئله یا جدایى به تصمیم گیری خود زن و شوهر مربوط است. همچنین دو داور نمىتوانند زوجین را به ادامه زندگى مشترک ملزم کنند، و همانگونه که در انعقاد پیمان زناشویى، زن و شوهر باید آزادی کامل داشته باشند، در آشتى و پایان اختلاف، نیز باید آزادى کامل داشته باشند و دخالت دو داور به منظور مشاوره و راهنمایى است.(۵۹)
۳-۴- جدایى زن و شوهر
آخرین شیوه برخورد با مشکلات خانوادگى، جدایى رسمى زان و شوهر یا طلاق است. گاه ادامه زندگى خانوادگى نه تنها موجب نشاط و آرامش و کارایى بیشتر اعضا نمىشود، بلکه به آسیب روانى و بروز رفتار نابهنجار مىانجامد. در شرایطى که همه راههای اصلاح و حفظ بنیاد خانواده به بن بست مىرسد، جدایى رسمى زن و شوهر، راه حلى برای خاتمه مشکلات و تنیدگىهاى اعضاى خانواده است. از نظر اسلام، جدایى زن و شوهر امری ناخوشایند است و گفته شده که منفورترین امور نزد خداوند خانه ای است که به واسطه طلاق و جدایى ویران شود. سخنان اولیاى دین(علیهم السلام) زشتى و فاجعه آمیز بودن طلاق را گزارش مىکند تا آن جا که پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: به حدی به من در مورد زن سفارش شد که گمان کردم طلاق دادن زن جز در صورت ارتکاب زنا از سوی او، سزاوار نیست،(۶۰) ولى در شرایطى که ادامه زندگى به صورت متعادل با آرامش روانى، ممکن نباشد، ترک طلاق نامناسب(۶۱) و حتى ادامه زندگى مشترک موجب ضرر است.(۶۲) دین اسلام طلاق یعنى جدایى رسمى زن و شوهر را در قوانین خود پذیرفته است؛ زیرا گاه به هر دلیل ادامه زندگى مشترک براى زن و شوهر دشوار مىشود، هرچند ممکن است جدایى به دلایل موهوم و مقطعى روى دهد. از سوی دیگر، اسلام حد طلاق را سه بار قرار داده است تا اگر مردى پس از مرتبه سوم بخواهد با همسر مطلقه خود ازدواج کند، لازم باشد پیش از آن، زن با مرد دیگرى ازدواج کند و پس از طلاق، بتواند دوباره به عقد همسر اول(۶۳) درآید. این قانون در واقع شیوهاى برای جلوگیرى از طلاقهاى مکرر و بدون دلیل است. از آن جا که طلاق به متلاشی شدن خانواده مىانجامد و عوارض نامطلوبى برای همه اعضای خانواده در پى دارد، تعالیم اسلام به روشهاى گوناگون سعى کرده است از وقوع طلاق جلوگیری کند؛ از جمله قراردادن شرایط خاص زمانى(۶۴) و وجود شاهدهایى براى انجام آن که دشوارتر از انجام عقد ازدواج است. افزون بر اینها، پس از طلاق نیز زن و شوهر در شرایط خاص مىتوانند در ایام عده بدون عقد ازدواج بلکه با یک لبخند رضایت، زندگى مشترک را از سربگیرند.(۶۵) همچنین لزوم سکونت زن در ایام عده در منزل مرد مطابق قوانین اسلام، مىتواند زمینهاى عاطفى ایجاد کند تا زن و مرد بار دیگر به هم پیوند بخورند و زندگى خانوادگى آنها گسسته نشود. در هر حال، اگر اختلاف زن و شوهر به طلاق کشید، دین اسلام توصیه مىکند که طلاق همراه با احسان و نیکى به زن باشد(۶۶) و نباید به حدى زن تحت فشار قرار گیرد که ناچار شود باگذشت از همه حقوق خود به طلاق تن دهد.(۶۷) طلاق اگر با احسان و نیکى به زن و پرداخت همه حقوق او بر مبنای صحیح و مقبول همراه باشد، زمینه ازدواج مجدد و شروع زندگى متعادل ترى برای هر یک از زن و مرد بهتر فراهم خواهد شد.
طلاق، به هر دلیل آثار روانى مخربى بر اعضای خانواده دارد. بیماری و رنجوری(۶۸/۹۴%)، خستگى(۷۰%)، بىاعتمادی نسبت به دیگران، کاهش کمیت و کیفیت کار، احساس شکست در زندگى(۷۵%)، نگرانى نسبت به فرزندان، ستیزهجویى، خودکشى، انحرافات اجتماعى، نا امیدى نسبت به آینده، اضطراب، دلتنگى، عصبانیت، و احساس گناه و پریشانی افراد، از عوارض روانى طلاق در زن و مرد است که در برخى موارد به درصد فراوانى آنها در زنان و مردان مطلقه اشاره کرده ایم.(۶۸) پیشگیرى از طلاق با حل مشکلات خانوادگى و راههاى بهینهسازی روابط زوجین، اولین ابزار براى جلوگیری از بروز این حالات روانى است. حمایت اجتماعى، عاطفى و اقتصادى از این افراد، به ویژه زنان، مىتواند در رفع عوارض روانى سودمند باشد. گاه واکنش دیگران نسبت به این افراد شدیدترین ضربهها را بر آنان وارد مىکند. در مقیاس سازگاری مجدد، طلاق پس از مرگ همسر، دومین عامل تنیدگى زا در زندگى است و ۷۳ درجه سازگارى مجدد را مىطلبد.(۶۹) باید به زن و مرد راههای مقابله با فشارها را آموخت و با مشاوره های پى در پى، آنها را در جهت سازگاری مجدد و ازدواج دوباره سوق داد.
فرزندان طلاق نیز با مشکلات عاطفى، اجتماعى و اقتصادی متعددی روبه رو مىشوند. اغلب آنان از تغییر و تحولاتى که در خانواده روی مىدهد، نا اگاه هستند و والدین احساس مىکنند نمىتوانند اعتماد به نفس کافى به فرزند خود بدهند. هدایت فرزندان در جهت برخورد سالم با طلاق، مسئله با اهمیتى است که کوتاهى در آن آثار زیانبارى بر کودکان دارد. نزاعهای زناشوبى برای همه ی فرزندان سخت و ناگوار است، هر چند براى پسر بچهها تحمل این اختلافات دشوارتر است. آنان عصبى مزاج، خودسر و نامنظم بار مىآیند و به اندازه ی دو برابر همسالان پسر گرفتار مراجع انتظامى مىشوند. دختران نیز مضطرب، نگران و منزوی مىشوند یا از آداب اجتماعى لازم بىبهره مىمانند.
بر اساس مطالعات انجام شده، فرزندان در سال اول جدایى والدین دچار احساس خشم، ترس، افسردگى و احساس شدید گناه مىشوند، و افزون بر اینها، در دراز مدت واکنشهایی از قبیل کم شدن نمره در آزمونهای پیشرفت و هوش، و فقدان الگوى مناسب براى ایفاى زن یا مرد بودن از خود بروز مىدهند و در نهایت، به مشکلات عاطفى و جنسیتى و دشواریهایى در زندگى زناشویى آینده گرفتار مىشوند.(۷۰) پرداختن به همه این مشکلات، مجالى مستقل مىطلبد و ما در این جا تنها به ارائه ی راه حلهایى براى پذیرش طلاق از سوى کودکان مىپردازیم.
در مرتبه اول، فرزندان باید از پیس با مسئله طلاق و جدایى آشنا شوند، که در این صورت، درک و پذیرش همه مراحل آن برایشان بسیار ساده تر خواهد بود. بدین منظور، والدین باید چند روز قبل از جدایى، آمادگى و فرصت کافى برای درک مسئله به فرزند خود بدهند، و در مرتبه دوم، باید پس از جدایى برنامهای منظم برای دیدار با کودک فراهم کنند، به گونهاى که در هفته اول جدایى -اگر امکان داشته باشد- هر روز به دیدار کودک بروند و سپس، برنامه تماس و ملاقات منظمى با کودک ترتیب دهند. در مورد طلاق باید برای کودک توضیحاتى ارائه شود. این در حالى است که تحقیقات نشان مىدهد به ۸۰ درصد کودکان در مورد طلاق مطلبى گفته نمىشود. مسئله مهم، مطمئن ساختن کودک از ادامه رابطه با پدر و مادر است که در صورت تحقق آن، احساس ناامنى و تردید در کودک کم تر خواهد شد.(۷۱)
از دیدگاه اسلامى، اگر والدین به مسئولیتشان نسبت به فرزندان توجه کنند و استمرار این مسؤلیت حتى پس از طلاق و نیز وظایف مالى و عاطفى آنان نسبت به فرزندان به آنها گوشزد شود، مشکلات فرزندان مىتواند تا حدی تقلیل یابد. به نظر مىرسد اصل قرآنى «رهاکردن با احسان» حداقل چیزى است که میزان و کیفیت رابطه زن و شوهر مطلقه را در نگهدارى و تربیت فرزند، حفظ و تقویت مىکند.
پینوشتها
۱- Psychohistory
۲- زیمون، مفاهیم تئوری های کلیدی در خانواده درمانی، ص ۲۰۹
۳- نهج البلاغه، حکمت ۳۹۹
۴- لقمان، ۴۵
۵- خانه کودک، احکام ما و کودکان، ص ۷۳ – ۸۷
۶- «التى اذا غضب زوجها لم تکتحل بعین حتى یرضى» حرعاملى، وسائل الشیعه، ج ۱۴، ص ۱۵
۷- «خیر نسائکم التى ان غضبت او اغضبت قالت لزوجها: یدى فى یدک لا اکتحل بغمض حتى ترضى» همان، ص ۲۲
۸- «ایما امرأه قالت لزوجها: مارایت قط من وجهک خیرا. فقد حبط عملها» همان، ص ۱۱۵، ح ۷
۹- «الا اخبرکم بشرار نسائکم.. و لاتقبل منه عذرا و لا تغفر له ذنبا» همان، ص ۱۸
۱۰- در فصل دوم، روایات و دلایل اسلامى، در مورد این مرضوع بررسى شد.
۱۱- نساء، ۳۵
۱۲- نساء، ۳۴
۱۳- نساء، ۱۲۸
۱۴- طبرسی، فضل بن الحسن، مجمع البیان، ص ۶۹
۱۵- اصفهانی، سید ابوالحسن، وسیله النجاه، ص ۷۵۵؛ نجفی، جواهر الکلام، ج ۳۱، ص ۲۰۱
۱۶- «والتی تخافون نشوزهن فعظوهن و اهجروهن فی المضاجع و اضربوهن…» نساء، ۳۴
۱۷- قائمی، نظام حیات خانواده در اسلام، ص ۳۴۵
۱۸- طباطبائی،تفسیر المیزان، ج ۴، ص ۵۴۶؛ طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج ۳، ص ۶۹
۱۹- نجفی، جواهر الکلام، ج ۳۱، ص ۲۰۳ و ۲۰۲؛ سبحانی، نظام النکاح، ج ۲، ۳۰۱
۲۰- بهشتی، احمد، خانواده در قرآن، ص ۸۹
۲۱- «لا تستوی الحسنه و لا السیئه ادفع بالتی هی أحسن فاذا الذی بینک و بینه عدوه کأنه ولی حمیم و ما یلقها الا الذین صبروا و ما یلقها الا ذو حظ عظیم» فصلت، ۳۴ – ۳۵
۲۲- «و أخذن منکم میثقا غلیظا» نساء، ۲۱
۲۳- عک، خالد عبدالرحمان، بناء الاسره المسلمه…، ص ۲۸۶
۲۴- «و اهجروهن فی المضاجع» نساء، ۳۴
۲۵- شاید بتوان گفت این موارد باید به ترتیب صورت گیرد. و قهر به معنای جدا کردن بستر در آخرین مرحله باشد. بنابراین باید به حدی اکتفا نمود که مشکل را حل کند و نه بیشتر از آن(جواهر الکلام، ج ۳۱، ص ۲۰۶).
۲۶- طبرسی، مجمع البیان، ج ۲، ص ۹۵
۲۷- طباطبایی، تفسیر المیزان، ج ۴، ص ۵۴۶
۲۸- عک، بناء الاسره المسلمه.. ص ۲۸۸
۲۹- شاهد بر این امر روایاتی است که دوری جستن دو نفر مؤمن را بیش از سه روز جایز نمی داند(کلینی، کافی، ج ۲، ص ۳۴۵).
۳۰- مهریزی، مهدی، شخصیت و حقوق زن، ص ۲۷۳
۳۱- هاشمی رفسنجانی، تفسیر راهنما، ج ۳، ص ۳۶۹
۳۲- حکیم باشی، حسن، «آیه نشوز و ضرب زن از نگاهی دیگر»، پژوهشهای قرآنی، سال هفتم، ش ۲۷-۲۸، ص ۱۲۷
۳۳- برخی، این تنبیه را بر اساس روایتی(نوری،مستدرک الوسائل، ج ۱۴، ص ۲۵۰، ح ۳) به تحت فشار قرار دادن زن در مسائل اقتصادی از قبیل غذا و پوشاک تفسیر کرده اند. شیخ مفید(ره) درباره این شیوه گفته است: اگر با نصیحت کردن و دوری از بستر، مشکل حل نشد زن را با رفق و مدارا تحت فشار قرار دهید(مهریزی، شخصیت و حقوق زن، ص ۲۷۰)، البته ظاهر کلمه «ضرب» در آیه نشوز را نمی توان به مواردی که بیان شد تفسیر کرد.
۳۴- اصفهانی، وسیله النجاه، ص ۷۷۵؛ نجفی،جواهر الکلام، ج ۳۱، ص ۲۰۶
۳۵- شهید مطهری نیز معتقد است که این زدن، واقعی نیست، بلکه اظهار تنفر است، نه چیز دیگر(میرخانی، عزت السادات، رویکردی نوین در روابط خانواده، ص ۲۰۰).
۳۶- صدر، سید موسی، «تنبیه بدنی زن»، پژوهشهای قرآنی، سال هفتم، ش ۲۷ – ۲۸، ص ۹۲ – ۹۴
۳۷- اصفهانی، وسیله النجاه، ص ۷۵۵؛ نجفی، جواهر الکلام، ج ۳۱، ص ۲۰۷
۳۸- همان؛ سبحانی، نظام النکاح، ج ۲، ص ۳۰۲
۳۹- «فان أطعنکم فلا تبغوا علیهن سبیلا» نساء، ۳۴
۴۰- اصفهانی، وسیله النجاه، ص ۷۵۵؛ نجفی، جواهر الکلام، ج ۳، ص ۲۰۶
۴۱- «ولن یضرب خیارکم» زحیلی، التفسیر المنیر، ج ۵، ص ۵۷
۴۲- ابن ماجه، سنن، ج ۱، ص ۶۳۸
۴۳- ابن سعد، الطبقات الکبری، ج ۸، ص ۱۶۵
۴۴- نوری، مستدرک الوسائل، ج ۱۴، ص ۲۵۰، ح ۴
۴۵- همان، ص ۲۵۰، ح ۳
۴۶- مهریزی، شخصیت و حقوق زن، ص ۲۷۲
۴۷- مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج ۳، ص ۳۷۴
۴۸- علامه طباطبایی تعبیر «ان کید کن عظیم» یوسف، ۲۸ را به شیوه های عاطفی و رفتاری بسیار قوی زنان برای جذب مردان و نفوذ عمیق در آنها تفسیر نموده است.(المیزان، ج ۱۱، ص ۲۲۵).
۴۹- به نظر می رسد این قانون، حقی است که خداوند به مردان داده است. به همین جهت استفاده از این حق به اختیار خود مرد است(هاشمی رفسنجانی، تفسیر راهنما، ج ۳، ص ۳۶۹).
۵۰- بررسیها نشان می دهد مردها در موارد متعددی حقوق زنان را با خشونت پایمال کرده اند.(اعزازی، خشونت خانوادگی، ص ۱۰۰ – ۱۶۰).
۵۱- نساء ۱۲۸؛ حرعاملی، وسائل الشیعه، ج ۱، ص ۹۰ و ۹۱
۵۲- مجلسی، بحارالانوار، ج ۴۰، ص ۱۱۳
۵۳- همان، ج ۶۲، ص ۳۰۰؛ جزائری، غیاث الدین، اعجاز خوراکی ها، ص ۲۳۰ – ۲۳۵
۵۴- زیمون، مفاهیم و تئوری های کلیدی در خانواده درمانی، ص ۲۵
۵۵- فقیهی، علی نقی، مشاوره در آینه علم ودین، ص ۶۶ – ۷۱
۵۶- «و ان خفتم شقاق بینهما فابعثوا حکما من أهله و حکما من أهلها ان یریدا اصلحا یوفق الله بینهما» نساء، ۳۵
۵۷- قائمی، نظام حیات خانواده در اسلام، ص ۳۵۴
۵۸- احسانبخش، صادق، نقش دین در خانواده، ج ۲، ص ۳۷۱
۵۹- بهشتی، خانواده در قرآن، ص ۱۰۶
۶۰- حرعاملی، وسائل الشیعه، ج ۱۵، ص ۲۶۷
۶۱- همان، ص ۲۶۹
۶۲- بقره، ۲۹۹
۶۳- بقره، ۲۳۰
۶۴- از جمله این که طلاق هنگامی صحیح است که از زمان پایان آخرین عادت ماهانه، تا زمان وقوع طلاق، آمیزشی بین زوجین روی نداده باشد(صفائی و…، مختصر حقوق خانواده، ص ۲۲۳).
۶۵- همان، ص ۳۵۳-
۶۶- «سرحوهن بمعروف» و «تسریح باحسن» بقره، ۲۳۱ و ۲۲۹
۶۷- «و لا تعضلوهن لتذهبوا ببعض ما ءاتیتموهن» نساء، ۱۹
۶۸- فرجاد، آسیب شناسی اجتماعی…، ص ۳۰۰
۶۹- دیماتئو، روان شناسی سلامت، ج ۲، ص ۵۳۴
۷۰- تایبر، بچه های طلاق، ص ۱۰ – ۴۰
۷۱- همان، ص ۵۲ – ۵۸
منبع: سایت خانواده اسلامی