اخلاق طلاق در اسلام(۳)
راهکارهای اخلاقی اسلام برای جلوگیری از طلاق
الف. محکمه و داوری خانوادگی
تعداد قابل توجّهی از طلاقها، با یک اختلاف کوچک شروع میشود که پس از شعله ور شدن، به راحتی قابل مهار نیست. همانند جرّقهای است که در انبار پنبه افتاده باشد و هر لحظه دامنه آن گسترش یابد. البته در صورتی که افراد خبره و دلسوز سریع اقدام کنند، میتوانند آن را با کمترین ضرر و زیان مهار کنند. زمانی که در خرمن زندگی آتش شعله ور شود، ناگریز باید از بیرون کمک و یاری جست. طبع نفسانی انسان، خودخواه است و مانع اعتراف به حق میشود، از این رو نیاز به افرادی دارد که اشتباهات و خطاهای او را از روی عدل و انصاف و دور از غرض ورزی و جانبداری گوشزد کنند و مانند داور، میانجیگری نمایند. ممکن است زوجین در آغاز زندگی مشترک زناشویی یا حتی پس از آن بر اثر بیتجربگی و غلبه احساسات عکس العملهای تلافی جویانه ناشی از عدم شناخت از روحیات یکدیگر و ناپختگی – یکی از آن دو یا هر دو – تصمیم مهمی مبنی بر متارکه (طلاق) بگیرند که اگر این تصمیم بر اساس عقل و منطق صحیح استوار نباشد، چه بسا یک عمر پشیمانی و حسرت به همراه داشته باشد.
بسیاری از زنان و مردانی که بر اثر غلبه احساسات و بهانههای غیر منطقی اقدام به طلاق نموده اند، پس از آن متوجه شده اند که چه سرمایه گرانبهایی را از دست داده اند؛ اما با کمال تأسف همیشه برگشت از این تصمیم و اعاده وضعیت سابق و زندگی زناشویی قبلی، ممکن نیست. دقت وافر در این تصمیم خطیر در مواردی که پای زندگی آینده کودکان معصومی در میان باشد، بسیار حایز اهمیت است. معمولاً زن و شوهر در تب و تاب ناشی از بر انگیخته شدن احساسات خود، از عواقب و تبعات منفی جدایی (طلاق) غافلند؛ از این رو لزوم یک یادآوری کننده و هشداردهنده در بدو بروز شقاق و دشمنی بین زن و شوهر، لازم و ضروری مینماید.
گاهی احساسات، چنان بر زوجین غلبه میکند که آنان را به مرز تعقل ناپذیری میرساند که در این موارد دخالت افرادی که اطلاعات و تجارب کافی دارند، به عنوان تذکر دهنده عواقب زیانبار ناشی از طلاق لازم میگردد که چه بسا با مداخله چنین تذکر دهنده و حَکَمی از فروپاشی یک کانون گرم خانوادگی، جلوگیری شود. قرآن کریم که میفرماید: «وَ اِنْ خِفْتُمْ شِقَاقَ بَیْنِهِمَا فَابْعَثُوا حَکَما مِّنْ أهْلِهِ وَ حَکَما مِّنْ أهلِهَا إن یُرِیدَا إصْلاحا یُوَفِّقِ اللّهُ بَیْنَهُمَا اِنَّ اللّهَ کَانَ عَلِیما خَبِیرا…[۱]»؛ «اگر نشانههای شکاف و جدایی در میان زوجین پیدا شد، برای بررسی علل و جهات ناسازگاری و فراهم نمودن مقدمات صلح و سازش، یک نفر حکم و داور از فامیل مرد و یک نفر حکم و داور از وابستگان زن، انتخاب کنید؛ اگر این دو حکم با حسن نیّت و دلسوزی وارد کار شوند و هدفشان اصلاح بین آن دو همسر باشد، خداوند [در این صورت چه بسا] به وسیله آنان سازگاری بین آن دو (زن و شوهر) فراهم آورد و آنها را به یکدیگر نزدیک گرداند [و خانواده از انحلال نجات یابد]».
ابن جریر طبری از محمد ابن کعب قرظی نقل کرده: علی(علیه السلام) هماره در مورد اختلافات خانوادگی داوری را از خانواده مرد و داوری را از خانواده زن برمیگزید. داور مرد به وی میگفت: ای فلانی! از چه چیز شکوه داری؟ و او درد دل خویش را بر میشمرد. داور میگفت: اگر به خواستههایت برسی، آیا از خدا پروا خواهی داشت و به شیوه شایسته در انفاق و پوشاک و… با همسرت رفتار خواهی کرد؟ وقتی از او اقرار گرفت، داور زن میگوید:ای فلان از شوهرت از چه گله مندی؟ او خواسته هایش را برمی شمرد و داور همانند گفته همراهش را به او میگوید. اگر پذیرفت، بینشان جمع میکنند. برخی از مفسران افزوده اند: در نبود حکومت، وظیفه آحاد مردم به ویژه عقلای قوم است که با تعیین داور به اختلاف خانوادهها پایان دهند و به ناملایمات و مصایب دیگر مردم بیتوجه نباشند.[۲]
حکمیت و داور خانوادگی نه برنامه قضایی خشک که رهنمودی مطابق با فطرت و سرشت انسانها است و هدف آن پیشگیری از بروز شقاق است و ضرورت دارد دست اندکاران امور خانواده همه سعی و تلاش خود را برای پیشگیری از کشیده شدن ماجرا به محاکم رسمی بکار برند و پیش از آنکه زن و شوهر و اطرافیان ناآگاه و بیخرد، پلهای بازگشت را به روی خود خراب کنند. در گذشته، بسیاری از مشکلات خانوادهها به وسیله بزرگان فامیل و با کدخدامنشی حل میشد و در مواردی که نزدیکان از گشودن گرههای میان زن و شوهر عاجز میشدند، از روحانیان محل کمک میگرفتند. و آنان با رایزنی و درایت، با کمک معتمدان خانواده از کارها گرهگشایی میکردند. وجود علما در صحنه اجتماع و در عرصه خدمتگزاری، نزاعهای خانوادگی را به صلح و صفا تبدیل میکند و افزون از سبک کردن بار قوه قضاییه به اختلافات خانمانبرانداز بدون این که به دادگاه کشیده شود، پایان دهد. چون با اندرز و پند و خیرخواهی برای هر دو طرف همراه است و آنچه در آشتی دو طرف کارساز است، نرم شدن قلبها، بر اثر پند و اندرز و اثرگذاری معنوی عالم دین و گردن نهادن زوجین به فرمان خداست. این سازش شیرین، پایدار و سازنده است.
شهید بهشتی، یکی از وظایف روحانیت را دستگیری از مردم و رفع مشکلات آنان میشمرد و تأکید میکرد اگر علما و مربیان معنوی جامعه در صحنه باشند، با تودهها و با خویشاوندان خود در ارتباط باشند، بسیاری از گرفتاریها بدون مراجعه به مراکز قضایی رخت برمی بندد. آن مربی دلسوز، از عالمی دانا به نام شیخ ابراهیم نجف آبادی (از شاگردان آیت اللّه بروجردی) یاد کرده که هم مدرس بود و هم امام جماعت و واعظ شهر و مانند پدری مهربان به بحرانهای حوزه خدمت خود رسیدگی میکرد و از جمله به دعواهای زنان و شوهران خاتمه میداد. «گاهی بعد از نیمه شب در خانه ایشان را میزدند و میگویند ریش سفیدهای فامیل نتوانستهاند دعواهای خانگی را حّل کنند، لطفا بیایید ما را اصلاح دهید».[۳] این محکمه نسبت به سایر محاکم امتیازاتی دارد از جمله:
الف) محیط خانواده کانون احساسات و عواطف است؛ بنابراین مقیاسی که در این محیط باید به کار رود با مقیاس سایر محیطها متفاوت است؛ یعنی همان گونه که در دادگاههای جنایی نمیتوان با مقیاس محبت و عاطفه عمل کرد، در محیط خانواده نیز نمیتوان تنها با مقیاس خشک قانون و مقررات بیروح گام برداشت. در این جا باید تا حدی که میسر است اختلافات را از طرق عاطفی حل کرد؛ از این رو قرآن کریم دستور میدهد که داوران این محکمه باید کسانی باشند که پیوند خویشاوندی به دو همسر دارند و میتوانند عواطف آنها را در مسیر اصلاح تحریک نمایند. بدیهی است که این امتیاز تنها در این محکمه است و سایر محاکم فاقد آنند.
ب) در محاکم عادی قضایی، طرفین مجبورند برای دفاع از خود، هرگونه اسراری که دارند فاش سازند. به طور مسلم اگر زن و مرد در برابر افراد بیگانه اسرار زناشویی خود را فاش سازند، احساسات آنان به گونهای جریحهدار میشود که اگر به اجبار دادگاه به منزل برگردند، دیگر از آن صمیمیت و محبت سابق خبری نخواهد بود و مانند دو فرد بیگانه میشوند که به حکم اجبار باید وظایفی را انجام دهند.
به تجربه ثابت شده است که زن و شوهری که راهی محاکم قضایی میشوند، دیگر زن و شوهر سابق نیستند. اما در محکمه صلح خانوادگی یا این گونه مطالب به خاطر شرم و حیا مطرح نمیشود و یا اگر بشود، چون در برابر آشنایان و محرمان است آن آثار سوء را ندارد.
ج) داوران در محاکم معمولی، غالبا در جریان اختلافات بیتفاوتند و قضیه به هر شکل که خاتمه یابد آنها تأثیری ندارد و زوجین به خانه برگردند یا برای همیشه از یکدیگر جدا شوند، برای آنها فرق نمیکند. در حالی که در محکمه صلح خانوادگی مطلب کاملاً به عکس است؛ زیرا داوران این محکمه از بستگان و فامیلان نزدیک زوجین هستند، و جدایی یا صلح آن دو، در زندگی این افراد هم از نظر عاطفی و هم از نظر مسئولیتهای ناشی از آن تأثیر دارد. از این جهت آنها تمام سعی و تلاش خود را به کار میگیرند تا صلح و صمیمیت میان زوجین برقرار شود و به اصطلاح آب رفته به جوی باز گردد.
د) علاوه بر آنچه گذشت، چنین محکمهای هیچ یک از مشکلات و هزینههای سرسام آور و سرگردانیهای محاکم معمولی – که در بعضی موارد چند سال طول میکشد – را ندارد و بدون هیچ گونه تشریفاتی طرفین میتوانند در کمترین مدت به مقصود خود نایل شوند.[۴]
جای خالی حکمیت در کاهش طلاقهای توافقی
بنا به آماری از هر ده زوجی که در تهران برای طلاق به دادگاه خانواده مراجعه میکنند ۹زوج پیش از آمدن به دادگاه بر سر پایان دادن به زندگی مشترک با هم توافق کرده اند. توافقی که به سرعت از طریق دادگاه به طلاق میانجامد و گاه حتی خانواده هایشان هم بعد از جاری شدن صیغه طلاق از موضوع آگاه میشوند. حتی بسیاری از آنها برای کوتاه کردن زمان دادرسی دست به دامان وکلای خبره میشوند تا دادگاه سریع تر تسلیم خواسته هایشان شود. طلاقهای چند هفتهای و پروندههایی که خیلی زود به سرانجام میرسد! داستانی که حکایت از نادیده گرفتن نقش خانواده و بزرگان خانواده در برقراری صلح بین زوجهای خواستار طلاق توافقی دارد. «زوج جوان همراه با دختر خردسالشان روی یک نیمکت در حیاط دادگاه نشسته اند. چند دقیقه بعد پدر و مادر زن با چهرهای نگران از راه میرسند. سرحرف را با پدر زن که باز میکنم میگوید: ما هم دیروز فهمیده ایم که میخواهند طلاق بگیرند الان هم مثل این که منتظرند تا حکم طلاق توافقی شان صادر شود. مرد وقتی حرفهای پدر همسرش را میشنود میگوید: ازتوقعهای بیجای همسرم خسته شده ام. دو هفته پیش گفت که میخواهد جدا شود و از تمام حق و حقوقش میگذرد. فکر نمیکردم به این زودی کارها انجام شود، از وقتی درخواستمان را در دفاتر خدمات قضایی ثبت کردیم فقط دو هفته طول کشید!».[۵]
توصیه رهبری به قضات برای کاهش طلاقهای توافقی
مقام معظم رهبری در دیدار رئیس و مسئولان قوه قضاییه، با تاکید بر تلاش برای تسهیل ازدواج جوانان به برخی مشکلات دادگاههای خانواده از جمله «طلاق توافقی» اشاره کردند و افزودند: «قضات محترم با کمک بزرگان خانوادهها، این گونه مسائل را تقلیل دهند».[۶]
ب. مراجعه به مشاور
اسلام به عنوان مکتبى جامع و همه جانبهنگر، به تمام ابعاد وجودى و نیازهاى انسان توجه کرده است. یکى از مسائل مهم و ارزشمند در گستره زندگى اجتماعى، تعامل و همفکرى و مشورت است که به این مسئله در آموزه هاى دینى توجه ویژه شده است. براى مشاور ویژگى هاى زیادى شمرده شده بود که از جمله آنها، عاقل بودن، دانش و تخصص کافى، رازدارى، تقوا، صمیمى بودن و خیرخواهى مىباشد. ایجاد زیرساختهای فرهنگی و آشنا کردن نسل جوان با فرهنگ غنی اسلام و ارزشهای مرتبط با خانواده در اسلام در تقویت بنیان خانوادهها و جلوگیری از بروز اختلافات بسیار موثر است. قرآن راه حل نخستین را صلح میداند به این معنا که همسران به گونهای رفتار کنند تا بین آنان آشتی برقرار شود هنگام بروز اختلاف، همسران در مرحله نخست میبایست بکوشند خودشان اختلاف را بر طرف کنند و با گذشت آن را حل نمایند. آیه زیر اشاره به این راه حل دارد. «و اِنِ امَراَهٌ خَافَت مِن بَعلِهَا نُشُوزاً اَو اعراضاً فلاجُنَاحَ عَلَیهِمآ اَن یُصلِحا بَینَهُما صُلحاً و الصُّلحُ خَیرٌ و اُحضِرَتِ الانفُسُ الشُحَّ و اُن تُحسِنوا و تَتَّقُوا فانَّ اللهَ کانَ بِمَا تَعلمونَ خبیرا»[۷] و اگر زنی از شوهر خویش بیم ناسازگاری یا رویگردانی داشته باشد، بر آن دو گناهی نیست که از راه صلح با یکدیگر به آشتی گرایند، که سازش بهتر است [ولی] بخل [و بیگذست بودن]، در نفوس، حضور [و غلبه] دارد؛ و اگر نیکی کنید و پرهیزگاری پیشه نمایید، قطعاً خدا به آنچه انجام میدهید آگاه است». اما اگر این کار از توان آنها خارج بود و نتوانستند بدون مداخله دیگران به سیر زندگی طبیعی ادامه دهند میبایست از مشاور کمک بگیرند.
در قرآن و سخنان معصومین(علیهم السلام) به نقش مشاور تاکید شده است. خداوند متعال مىفرماید: «وَ شاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ [۸]»؛ «در کارها با مردم مشورت کن» حضرت على(علیه السلام)در این باره مىفرمایند: «مَنِ اسْتَبَدَّ بِرَأْیِهِ هَلَکَ وَ مَنْ شَاوَرَ الرِّجَالَ شَارَکَهَا فِی عُقُولِهَا».[۹]؛ «کسى که استبداد به رأى داشته باشد هلاک مىشود و کسى که با افراد بزرگ و صاحب اندیشه مشورت کند، در عقل آنان شریک مىشود». همسرانی که اختلاف در خانواده شان شدت گرفته از مراکز مشاوره بهره بگیرند و با این اقدام عاقلانه اجازه ندهند اختلاف تبدیل به بحران شود و بنیان خانواده از بین برود. انسان به کمک مشاور میتواند راه حلهای مناسب را بیابد چون با مشورت از گنجینه عقل و دانایی دیگران بهره میگیرد. خانوادههایی که برای رفع مشکلات شان به بن بست رسیده اند و حاضر نیستند از مشاور کمک بگیرند درهای نجات را بر روری خود میبندند و باید بدانند هیچ کس از مشورت پشیمان نمیشود.
محمد نفریه، معاون امور اجتماعی بهزیستی میگوید: «بر اساس قانون حمایت خانواده؛ زوجهایی که تقاضــای طلاق میکنند باید به مراکز مشاوره معرفی میشوند. نتایج حاکی از آن است که در کشور این طرح بیش از ۳۰ درصد موفقیت کسب کرده که این رقم در برخی مناطق به ۵۰ درصد نیز رسیده است مراکز مشاوره باید به گونهای باشد که بتواند مشکل بین زوجین را حل کند. از گذشته تا به حال، هر گاه خانوادهای دچار مشکل میشد، افراد سالخورده خانواده دست به دست هم میدادند تا مشکل رفع شود و خانواده به روال طبیعی خود بازگردد. امروز اما به دلیل گستردگی مشکلات این امکان برای خانوادهها وجود ندارد تا مسائل را به تنهایی و در درون خود حل و فصل کنند.
در همین راستا، نهادهایی چون بهزیستی با کمک مشاوران آموزش دیده به کمک خانواده و جامعه میآید تا بتواند گرهای از مشکلات خانوادهها بگشاید؛ نخست اینکه بسیاری از تقاضاهای طلاق از سوی زوجین در سالهای ابتدایی زندگی مشترک صورت میگیرد. تجربه نشان داده است که در اغلب این موارد مشکلات زوجین، چندان حاد نیست و با گفت و گو و تعامل امکان حل مشکل وجود دارد، اینجا است که نقش مشاوره خوب میتواند بسیار موثر باشد و منجر به سازش شود. از سوی دیگر، اگر زوجین پس از گذراندن جلسات مشاوره همچنان بر تصمیم خود پافشاری کنند و خواهان طلاق باشند، در آن صورت است که خدمات مشاوره میتواند زوجین را با مشکلات پس از طلاق، نحوه حل مشکلات، منابعی که زوجین به ویژه زنان میتوانند پس از طلاق برای حل مشکلات استفاده کنند، آشنا کنند. بحث حضانت فرزندان و نحوه برخورد با کودک پس از طلاق زوجین هم یکی از خدمات مشاورهای است که متاسفانه چندان در طرحهای مربوط به کاهش طلاق اجرایی نشده است و نیاز به توجه بیشتر دارد. از این رو به اعتقاد من، حضور روانشناس و مددکار در دادگاههای خانواده به منظور تلاش و برای سازش میان زوجین و در مرحله بعد آگاهی بخشی به آنان در مورد مشکلات پس از طلاق و نحوه رفتار با فرزندانی که طلاق والدین خود را تجربه کردند، بسیار موثر و کارآمد است».[۱۰]
توصیه رهبری به قضات برای کاهش طلاقهای توافقی
تأکید رهبر معظم انقلاب بر ضرورت مداخله در طلاقهای توافقی به منظور کاهش این نوع از طلاقها در کشور، قوه قضاییه به منظور کاهش طلاق جدیت در مراکز مشاوره را شرط لازم دانسته و با اهتمام بیشتری مورد توجه قرار داده است. مشاور باید با هدف رفع اختلافات خانوادگی و حل مسایل و مشکلات خانوادهها از طریق مشاوره و گفتوگو و همچنین تحکیم و تقویت بنیان خانواده اقدام کند.[۱۱] مولوی میگوید:
پ. مراجعه به قاضی یا حاکم
وظیفه نظام و دولت تنها در تأمین آب و نان و تأمین امنیت عمومی و دفاع از مرزهای جغرافیایی خلاصه نمیشود بلکه امنیت روحی و روانی و ایجاد آرامش در خانواده نیز از وظایف دولت است. حکومت به منزله پدر و مردم بسان فرزندان آنند. و مراقبت از فرزندان در برابر خطراتی که آنان را تهدید میکند، از وظایف پدران است. کارگزاران فرهنگی نظام بایستی در راه ارتقای فرهنگ عمومی و ایجاد الفت میان خانوادهها بکوشند و عوامل ایجاد بحران در میان زنان و شوهران را از بین ببرند و همه این امور در صلاحیت دولتی دینی است و کارگزارانی دین شناس، مردمدار و دلسوز به حال امت اسلامی میتوانند مربی مردم باشند و در تربیت ایمانی و ارتقای فرهنگ مودت و الفت بکوشند. دخالت صحیح نهاد حکومت و مراجع قضایی تأثیر عمدهای بر کاهش طلاق برجا میگذارد، اسلام با عنایت به اهتمام فراوانی که به حفظ و تقویت نهاد خانواده دارد، برای حلّ مشکل طلاق بیش از هر چیز بر راهبردهای تربیتی با محوریت اخلاق و راهبردهای فرهنگی و حکومتی با محوریت انجام وظیفه امر به معروف و نهی از منکر تأکید کرده است.
نقش حکومت و قضات در کاهش آمار طلاق در این روایت به اندازه کافی گویا است: از امام باقر(علیه السلام) نقل شده است که فرمود: علی(علیه السلام) به آرامش خانوادهها بسیار اهمیت میداد و هیچ موضوعی از دید تیزبین او به دور نبود. در برابر مشکلات درونی خانوادهها واکنش نشان میداد و گره از کارها میگشود. سیره علوی باید برای جامعه اسلامی ما سرمشق باشد. امام علی(علیه السلام) در مواردی خود به سراغ خانوادههای درگیر میرفت و با اندرز و نصیحت و گاه با استفاده از اختیارات حکومتی به ماجرا فیصله میداد و میان زوجین آشتی میداد. روزی امام(علیه السلام) در کوچههای کوفه در گردش بود که زنی سراسیمه نزد حضرت آمد و با اضطراب گفت: شوهرم به من ستم کرده و سوگند یاد کرده که مرا کتک بزند. امام(علیه السلام) اندکی درنگ کرد و فرمود: به خدا سوگند باید حق ستمدیده را گرفت. امام(علیه السلام) با شتاب راه را طی کرد و به آستانه سرای زن رسید. جوانی رنگین پیراهن بیرون آمد. او شوهر زن بود. امام(علیه السلام) به مرد گفت از خدا پروا کن، چرا همسر خود را ترسانده ای؟ جوان مغرور که امام را نشناخت، گفت: تو را به زن من چه کار؟! حال سوگند میخورم او را بسوزانم. امام علی(علیه السلام) فرمود: تو را امر به معروف میکنم و باید توبه کنی وگرنه تنبیه میشوی. در آن حال گروهی از مردم رسیدند و به حضرت احترام کردند. جوان که تازه متوجه شد با ولی مسلمانان روبه روست، زبان به اعتذار گشود و گفت مرا ببخش. به خدا سوگند مانند زمین آرام میشوم تا زنم بر روی من قدم بگذارد. امام علی(علیه السلام) با خشنودی در حالی که آیه «لَّا خَیْرَ فِی کَثِیرٍ مِّن نَّجْوَاهُمْ إِلَّا مَنْ أَمَرَ بِصَدَقَهٍ أَوْ مَعْرُوفٍ أَوْ إِصْلَاحٍ بَیْنَ النَّاسِ وَ مَن یَفْعَلْ ذَٰلِکَ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ فَسَوْفَ نُؤْتِیهِ أَجْرًا عَظِیمًا»[۱۲]؛ «در بسیاری از رازگوییهای ایشان خیری نیست، مگر کسی که (بدین وسیله) به صدقه یا کار پسندیده یا سازشی میان مردم فرمان دهد» را تلاوت میکرد، بازگشت».[۱۳]
امام خمینی(ره) نیز چنین شیوهای داشت. امام در حین رهبری جامعه و رسیدگی به مشکلات بزرگ اجتماعی و مبارزه با آمریکا، از مشکلات داخلی خانوادهها نیز غافل نبود و همسران جوان را هماره به مدارا و سازش دعوت میکرد. رهبر معظم انقلاب اسلامی از خاطرات خود از امام امت در اینباره فرموده اند: «من یک وقت خدمت امام رفتم ایشان میخواستند خطبه عقدی را بخوانند. تا مرا دیدند، گفتند شما بیا طرف عقد شو. ایشان برخلاف ما که طول و تفصیل میدهیم و حرف میزنیم عقد را اول میخواندند بعد دو سه جمله کوتاه صحبت میکردند. من دیدم ایشان پس از اینکه عقد را خواندند، رویشان را به دختر و پسر کردند و گفتند: بروید با هم بسازید… حالا ما هم عرض میکنیم که شما دختران و پسران بروید با هم بسازید. سازش اصل است. هر چیزی که با ساختن عروس و داماد، زن و شوهر، منافات دارد بایستی بیگانه تلقی شود. این را اصل قرار دهید، تا انشااللّه خداوند متعال برکاتش را به شما نازل کند». [۱۴]
دقت قضات محترم به این نکته لازم است که دادگاه بازیچه احساسات خانواده ها و گاهی وکلای طرفین دعوا نشود و فریب حیلههای حقوقی آنان را نخورد که وکلا بدون توجه به سرنوشت فرزندان، با تعابیر خاصی عنوان میکنند؛ مثلاً به لحاظ سوءرفتار و عسر و حرج شدید موکّل ها که به میخ آویزان و زنجیر بر دست و پایش است و یک روز، زندگی راحت ندارد و تعابیری از این قبیل، تقاضای طلاق میشود. دعاوی طلاق نباید بیاهمیّت به چشم آید، چرا که زندگی خانوادگی ارزشش کمتر از اختلاف بر سر یک وسیله ی نقلیّه و یک قطغه زمین و بسیاری از امور حقوقی و کیفری نیست. پرونده های موجود در دادگاهها نشان میدهد افرادی که به جرمهای متعدد محکوم میشوند، بیشتر همین فرزندان طلاق هستند یا یک اختلاف خانوادگی در میان بوده است. ضرورت دارد در این نوع پرونده ها دقّت بیشتری به عمل آید و بدون شک در هر مورد، باید مصلحت خانواده در نظر گرفت.
شهید مطهری میفرماید: «محاکم به عنوان نمایندگی از اجتماع میتوانند متصدیان دفاتر طلاق را از اقدام به طلاق ـ تا وقتی که محکمه خانوادگی عدم موفقیت خود را در ایجاد صلح و سازش میان زوجین به اطلاع آنها نرسانده است ـ منع کنند. بنابراین محاکم باید تمام کوشش خود را در ایجاد صلح و سازش میان زوجین به عمل آورد و فقط هنگامی که به محکمه ثابت شد که امکان صلح و سازش میان زوجین نیست، گواهی عدم امکان سازش صادر کنند زیرا همه ی تصمیمهایی به طلاق گرفته میشود نشانه مرگ واقعی ازدواج نیست به عبارت دیگر همه تصمیمهایی که درباره طلاق گرفته میشود دلیل خاموش شدن محبت مرد و سقوط زن از مقام و موقع طبیعی خود و عدم قابلیت مرد برای نگهداری از زن نیست؛ غالب تصمیمها در اثر یک عصبانیت و یا غفلت و اشتباه پیدا میشود، حاکم هر اندازه و به هر وسیله اقداماتی به عمل آورد که به تصمیمات ناشی از عصبانیت و غفلت عمل نشود، بجاست و مورد استقبال اسلام است.[۱۵]
اشکال عمدهای که به دستگاه قضا وارد میشود این است که نباید دادگاههای خانواده را از نظر آمار و تعداد با سایر دادگاهها مقایسه کرد. الان میگویند دادگاه خانواده شما چند پرونده را مختومه کردید؟ اگر بگویی ۱۰۰ تا، میگویند که شما کار نکردی، باید آمار بدهند که من ۱۰۰ پرونده مختومه کردم. خب به چه قیمتی؟ به قیمت اینکه هر پروندهای که آمد و گفت ما میخواهیم طلاق توافقی بگیریم، با آن ظرف مدت دو روز یا یکهفته موافقت کرد و اجازه طلاق داد و به این قیمت پرونده مختومه میشود و شخص قاضی که به این صورت پروندهها را مختومه کرده است، مورد تشویق قرار میگیرد.
باید ملاک پرداخت کارانه، تشویق و اضافهکار در دادگاههای خانواده یک تغییر اساسی بکند و قوه قضاییه باید بگوید هر دادگاه خانوادهای که هر تعداد از پروندههای طلاقش را بتواند به آشتی برساند، به همان تعداد پاداش میدهم. اینطور که باشد، دادگاه تشویق میشود که برای صلح و آشتیدادن وقت و جلسه بگذارد. ما در حوزههای گوناگونی خلأ قانونی داریم. چرا وقتی زنی طلاق گرفته است، میگوییم فرزندش معافی خدمت بگیرد، ولی اگر طلاق نگرفته باشد و همسری داشته باشد که در سن پایین ۴۰ سالگی، ۵۰ سالگی و… کار نکرده و از کار افتاده است یا اصلاً کار نمیکند و بیعار است و این زن بدسرپرست است و این خانواده در حقیقت مادرسرپرست است، برای فرزند او معافی از خدمت نمیدهیم؟ لذا این مادر را تشویق میکند که اگر بخواهد فرزندش معاف شود، اول طلاق بگیرد تا فرزندش از خدمت معاف شود. ما باید مجموعه مقرراتمان را در همه موارد همراستا کنیم؛ در این جهت که کانون خانواده حفظ شود و طلاق به حداقل برسد. قوه قضاییه هم در رویهای که در دستگاه قضا دارد، بهویژه در پدیده آمارگرایی که بسیار پدیده نامبارکی است، باید اصلاح شود، همچنین باید نقش قاضی مشاورین زن در دادگاه خانواده پررنگ شود؛ زیرا گاهی زنان میخواهند حرفهایی بزنند و مشکلاتی را بیان کنند که ریشه اختلافات خانوادگی کجاست و در مقابل قاضی مرد ابا میکنند؛ لذا نقش قاضی مشاور زن مهم است.
ج. حضور دو شاهد عادل
در این آیه آمده است که: «… ٍ وَ أَشْهِدُوا ذَوَیْ عَدْلٍ مِنْکُمْ وَ أَقیمُوا الشَّهادَهَ لِلَّهِ ذلِکُمْ یُوعَظُ بِهِ مَنْ کانَ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ مَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً»[۱۶]
«و دو مرد عادل از خودتان را گواه گیرید؛ و شهادت را براى خدا برپا دارید؛ این چیزى است که مؤمنان به خدا و روز قیامت به آن اندرز داده میشوند! و هر کس تقواى الهى پیشه کند، خداوند راه نجاتى براى او فراهم میکند».
اسلام علاوه بر این که به مجریان صیغه و شهود، هنگام طلاق دادن توصیه کرده است که مضار طلاق و جدایی را برای آنان توضیح داده و حتی الامکان کوشش کنند آنها را از این عمل ناپسند منصرف سازند، طلاق را جز در حضور دو نفر شاهد عادل صحیح نمی داند زیرا بدیهی است این امر، مانعی بر سر راه طلاق خواهد بود زیرا:
اوّلاً: کراهت و قبح طلاق در جامعه سبب میشود که افراد معمولاً از این که شاهد و گواه بر طلاق و از هم پاشیدن خانواده ای باشند، خودداری کنند.
ثانیاً: افرادی که به عنوان شاهد و گواه دعوت میشوند، سعی در برقراری آشتی و صلح بین زوجین دارند. ملکه تقوی و عدالت که در شهود معتبر شده است اقتضا میکند که آنان نیز تمام همّ و کوشش خود را به کار برند تا طرفین از طلاق دست بردارند و آنها را به صلح و صفا و آشتی دعوت کنند، جالب توجه اینکه اسلام حضور شهود را در صحت ازدواج شرط ندانسته ولی در طلاق آن را شرط صحت قرار داده است و این به تنهایی کافی است که نظر اسلام را در عدم رضا به وقوع طلاق ثابت نماید،[۱۷] پس حضور دو شاهد عادل میتواند علتهای مختلفی داشته باشد از جمله:
الف. برقراری نوعی نظم و انضباط در حفظ و استحکام عقود و ضابطه مند کردن راههای فسخ آنها و به ویژه در شرایط صحت طلاق سختگیری شده زیرا به عفاف و پاکدامنی ارتباط مییابد.
ب. جلوگیری از پایمال شدن حقوق طرف مقابل، به عنوان مثال ممکن است کسی ادعا کند در تاریخ معینی همسر خود را طلاق داده در حالی که شاهدی برای این مسأله ندارد، در اینجا زن همچنان زوجه او محسوب میشود او تمام حقوق زناشویی مانند نفقه را دارا است.
ج. وجود دو شاهد عادل میتواند نقش سازنده ای در جهت جلوگیری از طلاقهای عجولانه و ناجوانمردانه داشته باشد. این مسأله با توجه به مبغوض شمرده شدن طلاق در فرهنگ اسلامی و در چشم انداز مسلمانان بهتر میتواند خود را بنمایاند.
در بسیاری از موارد مراجعه به شاهد عادل زمینه نوعی رایزنی و مساعدت فکری و عاطفی دیگران را در جلوگیری از طلاق پدید میآورد[۱۸] این روند باعث میشود از طلاقهای بسیاری، بدون اجبار قانونی بلکه با مساعدت مردمی جلوگیری میشود و مرد در سایه ارشاد و پند دیگران با دیگر به تداوم زندگی متمایل میشود و بنیاد خانواده استوار میماند.
دلالان و شاهدان غیبی طلاق
طلاق برای هر کسی آب نداشت، برای دلالان و شاهدان غیبی طلاق، نان داشت، چرا که اگر سری به دادگاههای خانواده بزنید عدهای را میبینید که حاضرند در ازای دریافت پول، داور طلاق شوند و مبالغی را به دلخواه اعلام میکنند که گویی آنها نیز با افزایش قیمت دلار و تورم امضاهای خود را قیمت گذاری میکنند! متأسفانه بحث داوری در طلاق مورد غفلت مردم و مسئولان جامعه قرارگرفته است و در بعضی از دادگاههای خانواده که شعبهای از دادگاههای عمومی به شمار میآیند نیز واحدی به نام واحد داوری وجود دارد که با پرداخت ۵۰ تا ۱۰۰ هزار تومان افرادی برای داوری به طرفین معرفی میشوند و به صورت صوری گواهی میدهند که پس از صحبت با طرفین دعوا مشخص شد که آنها با هم سازش ندارند و گواهی به جاری شدن صیغه طلاق میدهند.
در ماده ۱۱۳۴ قانون مدنی جمهوری اسلامی ایران و در شرایط صوری صحت طلاق آمده است: طلاق باید به صیغه طلاق و در حضور لااقل دو نفر مرد عادل که طلاق را بشنوند واقع گردد. بعضی از دفترخانهها با دریافت مبالغی مانند ۱۰۰ و ۲۰۰ هزار تومان داوران طلاق را به طرفین معرفی میکردند. اگر به صفحات داخلی روزنامهها و نیازمندیها مراجعه کنیم با آگهیهایی مواجه میشویم که با عناوینی[۱۹] مانند طلاق با هزینه مناسب، امور مربوط به طلاق را انجام میدهند با تعدادی از آنها که تماس گرفتم متوجه شدم با هزینهای مانند ۱۵۰ یا ۳۰۰ هزار تومان امور مربوط به طلاق را انجام میدهند و وقتی در مورد داوران طلاق از آنها سؤال کردم با این جمله مواجه شدم: «داوری طلاق کاملاً فرمالیته است و خودمان از آنها گواهی را میگیریم» یا بعضاً میگفتند: «شما این مبلغ را پرداخت کنید و بقیه امور را به ما واگذار کنید».[۲۰]
د. قرار دادن عده
در این آیه آمده است که: «وَ الْمُطَلَّقاتُ یَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ ثَلاثَهَ قُرُوءٍ وَ لا یَحِلُّ لَهُنَّ أَنْ یَکْتُمْنَ ما خَلَقَ اللَّهُ فی أَرْحامِهِنَّ إِنْ کُنَّ یُؤْمِنَّ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ بُعُولَتُهُنَّ أَحَقُّ بِرَدِّهِنَّ فی ذلِکَ إِنْ أَرادُوا إِصْلاحاً وَ لَهُنَّ مِثْلُ الَّذی عَلَیْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ وَ لِلرِّجالِ عَلَیْهِنَّ دَرَجَهٌ وَ اللَّهُ عَزیزٌ حَکیمٌ»[۲۱] «زنان مطلقه، باید به مدت سه مرتبه عادت ماهانه دیدن(و پاک شدن) انتظار بکشند! [ عده نگه دارند] و اگر به خدا و روز رستاخیز، ایمان دارند، براى آنها حلال نیست که آنچه را خدا در رحم هایشان آفریده، کتمان کنند. و همسرانشان، براى بازگرداندن آنها(و از سرگرفتن زندگى زناشویى) در این مدت، (از دیگران) سزاوارترند؛ در صورتى که(به راستى) خواهان اصلاح باشند. و براى آنان، همانند وظایفى که بر دوش آنهاست، حقوق شایسته اى قرار داده شده؛ و مردان بر آنان برترى دارند؛ و خداوند توانا و حکیم است».
در همین رابطه امام باقر(علیه السلام) میفرماید: «المطلقه تکتحل و تختضب و تطیب و تلبس ما شانت من الثیاب، لان اللّه عزّ و جلّ یقول لعلّ اللّه یحدث بعد ذلک امراً لعلّها ان تقع فی نفسه فیراجعها [۲۲]»؛ «زن طلاق داده شده که در خانه شوهر است، خود را آرایش کند و عطر بزند و لباسهایی که مرد دوست دارد بپوشد، تا با عقل و درایت بیشتری تصمیم بگیرند و دوباره به همسرش رجوع کند و زندگی را از سر بگیرند». احکام الهی دارای حکمت و علت هستند اگرچه ممکن است دلیل بعضی از حکمتهای احکام را بتوانیم به دست آوریم اما علت احکام به درستی بر ما روشن نیست عقل ما با توجه به آموزههای اسلامی یا علوم تجربی و حسی میتواند بعضی حکمتها را برای احکام الهی و از جمله نگه داشتن «عده» استنباط نماید برخی از حکمتها را اینگونه میتوان شمرد:
الف.إحیاء دوباره خانواده
از نظر اسلام، طلاق، منفورترین حلالها و تدوام کانون خانواده و إحیا آن از بهترین رفتاره است در «عده» طلاق رجعی، زن باید در خانه مرد بماند یعنی در همان خانهای که زندگی میکرد و سکونت داشته است، در این مدت زن و مرد میتوانند با توافق دوباره با یکدیگر و بدون هیچ تشریفات شرعی یا قانونی دوباره زندگی خانوادگی خویش را إحیاء کنند و یا با پایان رسیدن زمان عده، بر تصمیم جدایی باقی بمانند و به طور کامل از هم جدا شوند، گاهی بر اثر عوامل مختلف وضعی پیش میآید که پدیدآمدن یک اختلاف جزئی و نزاع کوچک، حس انتقام را آنچنان شدید میکند که عقل و وجدان را خاموش میکند و غالبا تفرقههای خانوادگی در همین حالات رخ میدهد امّا بسیار میشود که مدتی اندک بعد از کشمکش، زن و مرد به خود آمده پشیمان میگردند، اینجاست که آیه مورد بحث میگوید زنها باید مدتی «عده» نگه دارند و صبر کنند تا این امواج زود گذر بگذرد و نزاع و دشمنی که بین آنها بر اثر عصبانیت و لجاجت و تصمیم عجولانه به وجود آمده از بین برود.[۲۳]
با این توضیح زمان «عده» موقعیت و زمینهای مناسب است که در آن نه جدایی کامل و نه رابطه زناشویی به نحو کامل برقرار است در این موقعیت زن و مرد به دور از هیجانات و احساسات زود گذر، در برزخ بین اصلاح مشکلات و باز گشت به کانون خانواده و یا عدم توانایی برای اصلاح و جدایی قرار میگیرند، به عبارت دیگر زمان «عده» در طلاق رجعی موقعیتی عقلانی و مناسب برای درست فکر کردن و سبک و سنگین کردن مزایا و معایب باقی بودن به ازدواج و یا جدایی کامل خواهد بود و فرصتی برای احیاء دوباره نظام خانواده و تولدی دوباره بر اساس شرایط و بینشهای جدید نسبت به زندگی است. علاوه بر آنکه رجوع مرد به همسری که طلاق داده، مزایایی بر ازدواج مجدّد دارد از جمله:
الف. زندگی با همسر جدید نیاز به تجربه جدید دارد، ولی زندگی با همسر سابقش، زندگی همراه با تجربه است.
ب. رفتن به سراغ همسر جدید، هزینه های جدیدی را بر عهده مرد قرار میدهد.
پ. گاهی بازگشت به زندگی قبلی، موقعیّت اجتماعی زن و مرد را در جامعه حفظ میکند و کدورتهایی را که در اثر طلاق بوجود میآید، برطرف میکند.
ج . فرزندانی که کانون گرم خانوادگی آنها در اثر طلاق متلاشی شده بود، دوباره به آغوش خانواده باز میگردند و لطمه ی روحی که در اثر طلاق خورده اند، جبران میشود.
د. و گاهی بازگشت به زندگی، روحیه گذشت و صبر و ایثار را در زندگی شکوفا میکند.[۲۴]
ب. حفظ حرمت اعضای خانواده
حکمت مهمی که در «عده» طلاق نهفته است حفظ احترام کانون خانواده است، به طوری که نه تنها زن و شوهر بلکه تمام بستگان و فرزندان بایستی حرمت آن را نگه دارند، ازدواج بلافاصله زن بعد از طلاق به نوعی نادیدهانگاری عواطف و احساسات حقداران کانون خانواده مانند: شوهر، فرزند، بستگان و… تلقی میشود و چه بسا پیامدهای تربیتی، عاطفی و روانی جبرانناپذیری را برای فرزندان و بستگان ایجاد نماید همچنین ازدواج سریع زن بعد از طلاق ممکن است زمینه سوءظنها و اتهامات مختلف را فراهم آورد. ومقدمهای بر کینه توزیها و جرایم دیگر شود. [۲۵]
ج. عده به مثابه حق برای زن
خداوند درباره رفتار با زنان در زمان عده میفرماید: «لا تُخْرِجُوهُنَّ مِنْ بُیُوتِهِنَّ…»[۲۶]؛ «آنها را در «دوران عده» از خانه هایشان بیرون نکنید»یا در آیه دیگر آمده است: «أَسْکِنُوهُنَّ مِنْ حَیْثُ سَکَنْتُمْ مِنْ وُجْدِکُمْ وَ لا تُضآرُّوهُنَّ لِتُضَیِّقُوا عَلَیْهِنَّ وَ إِنْ کُنَّ أُولاتِ حَمْلٍ فَأَنْفِقُوا عَلَیْهِنَّ حَتَّى یَضَعْنَ حَمْلَهُنَّ فَإِنْ أَرْضَعْنَ لَکُمْ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ وَ أْتَمِرُوا بَیْنَکُمْ بِمَعْرُوفٍ وَ إِنْ تَعاسَرْتُمْ فَسَتُرْضِعُ لَهُ أُخْرى»[۲۷]؛ «آنها[ زنان مطلّقه] را هر جا خودتان سکونت دارید و در توانایى شماست سکونت دهید؛ و به آنها زیان نرسانید تا کار را بر آنان تنگ کنید(و مجبور به ترک منزل شوند)؛ و اگر باردار باشند، نفقه آنها را بپردازید تا وضع حمل کنند؛ و اگر براى شما(فرزند را) شیر میدهند، پاداش آنها را بپردازید؛ و (درباره فرزندان، کار را) با مشاوره شایسته انجام دهید؛ و اگر به توافق نرسیدید، آن دیگرى شیردادن آن بچه را بر عهده میگیرد».
از آیات و روایات متعدد احکام مهمی در مورد حقوق زن در زمان «عده» استنباط میگردد که فقها به آن اشاره کرده اند؛ حق نفقه و سکونت در منزل و همچنین نفقه و اُجرت نگهداری و شیردادن فرزند، نفقه در زمان حاملگی، از حمله حقوقی است که در زمان عده بر عهده شوهر است.[۲۸]
د. مصلحت حفظ نسل
گاهی عده نگهداشتن زن جهت جلوگیری از مخلوط شدن نطفه ها در رحم زن است تا اگر احتمالاً در رحم زن نطفهای باشد تا سه ماه مشخص شود، گاهی نطفه بعد از مدتها بسته میشود و بعد از سه ماه، به طور یقین وضعیت مشخص میشود. اگر چه با پیشرفت علوم ژنتیک و پزشکی و… امکان تشخیص فرزند در رحم یا نسب فرزند وجود دارد اما این یکی از حکمتهای عده است نه همه و علت آن، تشخیص پزشکی و علمی اموری خطاپذیر بوده که همواره امکان خطا میرود و از طرفی علوم تجربی با تمام پیشرفت خود امکان اثبات بیضرر بودن رابطه جنسی زن را برای جنس شوهر اول یا دوم ندارند.[۲۹]
و. حکمت بهداشتی
بیشک ارتباط جنسی ممکن است زمینه ی مناسب برای انتقال یا شکلگیری بیماریها و عفونتهای مختلف فراهم آورد و این احتمال در ارتباطات متعدد جنسی بیشتر و خطرناکتر است در این میان زن به لحاظ ساختار جسمی و فیزیکی و هم به خاطر فعل و انفعالات طبیعی رحم قابلیت بیشتری برای دریافت، پرورش و انتقال بیماریها و عفونتها دارد پس زمان عده در واقع میتواند نقش قرنطینه برای رحم زن باشد شاید حکمت سه بار پاک شدن از حیض برای عده نیز اشاره لطیفی به این نکته باشد زیرا؛ از نظر فیزیولوژی حیض نوعی خانه تکانی رحم از سلولهای مرده و عفونتهای داخلی و خارجی است و سه بار خانه تکانی در «عده» طلاق محیط کمخطری را برای ارتباط جنسی جدید و تولید نسل ایجاد مینماید.[۳۰]
علاوه بر اینها ممکن است علل دیگری هم داشته باشد که بر ما روشن نیست، چون فلسفه واقعی احکام و نیز سر تعداد دقیق این ایام که چرا ۳ ماه و ده روز باشد و نه یکی دو روز کمتر یا بیشتر، بیان نمیکند و اگر ما قائل شدیم که خداوند، حکیم است و کارهایی که انجام میدهد و احکامی که برای بندگانش مشخص میکند، همه از روی حکمت و بر مبنای عقل سلیم است، نباید در آنها چون و چرا کنیم؛ و باید با توجه به حکمت و علم و قدرت مطلق الهی، بسیاری از احکام الهی را تعبداًً بپذیریم زیرا که:
اولاً حقیقت بندگی و عبودیت، پس از اعتقاد به خدای سبحان و صفات ربوبی او و حقانیت دین و احکام نورانی آن در گرو تسلیم و اطاعت محض و بیچون و چرا است. در ثانی دستورات دین به همین شکل، کامل ترین دستورات است. گرچـه بـسـیارى از بیخبران، این حکم اسلامى را به هنگام طلاق اصلا اجرا نمىکنند، و به محض جارى شدن صیغه طلاق ، هم مرد به خود اجازه مىدهد که زن را بیرون کند، و هم زن خـود را آزاد مـى پـنـدارد کـه از خانه شوهر خارج شود و به خانه بستگان بازگردد، ولى ایـن حـکـم اسـلامـى فـلسـفه بسیار مهمى دارد، زیرا علاوه بر حفظ احترام زن، غالبا زمینه را براى بازگشت شوهر از طلاق، و تحکیم پیوند زناشوئى، فراهم مىسازد. پـشـت پـا زدن بـه ایـن حـکـم مـهـم اسـلامـى کـه در متن قرآن مجید آمده است، سبب مىشود که بـسـیـارى از طـلاقـهـا به جدائى دائم منتهى شود، در حالى که اگر این حکم اجرا مىشد، غالبا به آشتى و بازگشت مجدد منتهى مىگشت.
مدت عده در فرانسه ۶ ماه است «در کشور فرانسه، زمان عده و عدم اجازه مجدد به همسر تا شش ماه است تا فضای آرامش ایجاد و افراد پس از آن و بدون عصبایت اقدام به ازدواج مجدد کنند».[۳۱]
و. سکونت زن در ایام عدّه در خانه شوهر
خداوند در سوره طلاق میفرماید: «یا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِذا طَلَّقْتُمُ النِّساءَ فَطَلِّقُوهُنَّ لِعِدَّتِهِنَّ وَ أَحْصُوا الْعِدَّهَ وَ اتَّقُوا اللَّهَ رَبَّکُمْ لا تُخْرِجُوهُنَّ مِنْ بُیُوتِهِنَّ وَ لا یَخْرُجْنَ إِلاَّ أَنْ یَأْتینَ بِفاحِشَهٍ مُبَیِّنَهٍ وَ تِلْکَ حُدُودُ اللَّهِ وَ مَنْ یَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ لا تَدْری لَعَلَّ اللَّهَ یُحْدِثُ بَعْدَ ذلِکَ أَمْراً»[۳۲]؛ «ای پیامبر! چون زنان را طلاق گویید، در [ زمان بندی] عدّه آنان طلاقشان گویید و حساب آن عدّه را نگه دارید، و از خدا، پروردگارتان بترسید. آنان را از خانه هایشان بیرون مکنید ، و بیرون نروند مگر آنکه مرتکب کار زشت آشکاری شده باشند. این است احکام الهی. و هر کس از مقرّرات خدا [ پای ] فراتر نهد، قطعاً به خودش ستم کرده است. نمیدانی، شاید خدا پس از این، پیشامدی پدید آورد. «أَسْکِنُوهُنَّ مِنْ حَیْثُ سَکَنْتُمْ مِنْ وُجْدِکُمْ وَ لا تُضآرُّوهُنَّ لِتُضَیِّقُوا عَلَیْهِنَّ»[۳۳]؛ «همانجا که [خود] سکونت دارید، به قدر استطاعت خویش آنان را جای دهید و به آنها آسیب [و زیان] مرسانید تا عرصه را بر آنان تنگ کنید».
خداوند میگوید: زنها را که طلاق میدهید، در مدت عده باید در همان خانه خودشان با همان وضع زندگی سابقشان بمانند و شما هم بر آنها انفاق کنید و از آنها پذیرایی کنید، ولی حق رجوع دارید، تا پایان کار میرسد، یعنی نزدیک است که عده تمام بشود، حق رجوع شما باقی است، اما شما اگر خواستید رجوع کنید به نیکی و خوبی رجوع کنید، و اگر خواستید رها کنید، به نیکی رها کنید. در کمتر مسالهای قرآن به اندازه مسائل خانوادگی به جزئیات مساله پرداخته است، و این نهایت درجه اهمیت مسائل مربوط به حدود خانوادگی را نشان میدهد. در واقع باید راههای منّت گذاردن و منّت کشیدن را مسدود کنید. برای این که شوهر منّت نگذارد و زن منّت نکشد، خدا میفرماید: خانه خودش است «لا تُخْرِجُوهُنَّ مِنْ بُیُوتِهِنَّ» خود این کلمه اشعار دارد که زن در مدت عده که مرد متعهد و عهدهدار سکنا و نفقه و همه چیز اوست و باید مانند گذشته زندگی کند.
وقتی قرآن میفرماید: اینها را از خانه خودشان بیرون نکنید، مقصود این است که این خانه مال اوست، همان طور که قبل از طلاق در این خانه بوده است، به همان وضع و به همان حال باقی بماند. و در این جهت دو نکته مورد نظر است:
یکی اینکه مرد نگوید ما حداقل وظیفه را انجام میدهیم، ما مدت حدود سه ماهی که این زن باید اینجا باشد وظیفه داریم جایی به او بدهیم، میرویم در گوشهای از همین منزل یک اتاقی به او میدهیم میگوییم همین جا باش، بعد هم یک غذای بخور و نمیری به او میدهیم، لباس هم به قدر احتیاج به او میدهیم، مثل یک آدم بیگانه. قرآن میگوید: در مدت عده، در همان حد که قبلا زندگی میکرده است زندگی کند. این از یک جهت احترامی است به آن زن که تحقیر نشود.
یک جنبه دیگر قضیه این است که اساسا این عده و سکنای در زمان عده در همان جای اولی، برای این است که وسیلهای باشد برای آشتی، چون طلاق “ابغض الحلال” است، قرآن میخواهد حتی الامکان مفارقت حاصل نشود، و یکی از امکاناتی که اسلام برای بازگشت به وجود میآورد، همین وضع سکونت زن در مدت عده در خانه است. و عجیب این است که با اینکه زن در مدتی که مطلقه است همسر نیست، گو اینکه بعضی از احکام زوجیت باقی است، ولی مخصوصا در روایات دارد (در تفسیر المیزان مخصوصا این حدیث را نقل کرده است)، که زن میتواند در این مدت خودش را بیاراید، برای اینکه بار دیگر در دل این مرد نفوذ پیدا کند و قضیه به حالت اول بازگردد. این یگانه جایی است که به زن درحالی که رسما همسر نیست اجازه خودنمایی و خودآرایی نسبت به مرد نیمه بیگانه داده شده است. حال با اینکه این مطلب به اشاره از کلمه «لا تُخْرِجُوهُنَّ مِنْ بُیُوتِهِنَّ»، فهمیده میشد، ولی قرآن به واسطه کمال اهمیتی که میدهد تصریح میکند: «أَسْکِنُوهُنَّ مِنْ حَیْثُ سَکَنْتُمْ» آنها را همان جا سکنا بدهید که در زمان زوجیت داده بودید، نه اینکه تحقیرشان کنید، یک جای پایین تر و پست تر به آنها بدهید.
«وَ لا تُضآرُّوهُنَّ لِتُضَیِّقُوا» آنها را تحت فشار زیان قرار ندهید، که کار برایشان تنگ بشود که بعد خودشان از اینجا بیرون بروند. گاهی مومنین که دست به حیله شرعی شان خیلی خوب است، میگویند بسیار خوب، خدا به ما تکلیف کرده که خانه و سکنا بدهید، این غذا، این آب، این هم خانه خیلی خوب. اما یک موجباتی فراهم میکند که خود آن زن از اینجا فرار کند. فرض کنید که مادرش با او خیلی بد بوده و میداند که اگر اتاق کناری را به مادرش بدهد مادرش آنچنان او را اذیت میکند که بعد از یک هفته خودش فرار میکند و از اینجا میرود. موجباتی فراهم میکند که خودش نماند. یک طلبه ای، گربهای خیلی مزاحمش بود، همیشه این گربه میآمد گوشتهایش را میبرد. آخر یک روز به این گربه گفت:ای حیوان! آخرش به وجه شرعی حلالت خواهم کرد. به وجه شرعی این شد که این گربه را در یک جوالی کرد و رفت در صحرا، با خودش نان هم نبرد، دو روز ماند، گرسنه اش شد، دیگر نمیتوانست برگردد. واقعا آن وقت اکل میته در مخمصه برایش مصداق پیدا میکرد. گربه را کشت و به وجه شرعی حلالش کرد.
این مسائل دلیل اهمیت دادن قرآن است که جزئیات را مطرح کرده است. اینکه میگویند قرآن در مسائل مربوط به حقوق واقعی زن نهایت دقت را به کار برده است اینهاست. متاسفانه در جامعه ی دینی ما وقتی خانم و آقا میخواهند از هم جدا میشوند، وکیل میگیرند که همدیگر را نبینند یا وقتی از هم جدا میشوند دختر به طرف خانواده خودش میرود و پسر هم به طرف خانواده ی خودش میرود. این یک باور غلط است. پس وقتی خانم از آقا جدا شد مرد حق ندازد زن را از خانه بیرون کند و زن هم حق ندارد خانه را تا زمان عده ترک کند یعنی با طلاق هیچ اتفاقی نیفتاده است. حتی قرآن میفرماید که نباید خانه را عوض کرد این حکم اسلامى فلسفه بسیار مهمى دارد، زیرا علاوه بر حفظ احترام زن، غالبا زمینه را براى بازگشت شوهر از طلاق، و تحکیم پیوند زناشوئى، فراهم مىسازد.[۳۴]
پینوشتها
۱- نساء/۳۵
۲- شیخ عباس قمی، سفینه البحار، ج۲، ص۳۲۱
۳- حدیث ولایت، ج۴، ص۲۲۴، تهیه و تنظیم دفتر مقام معظم رهبری.
۴- مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۳، ص۳۷۶-۳۷۵؛ محسن قرائتی، تفسیر نور، ج ۲، ص۳۲۷؛
۵- پایگاه خبری-تحلیلی تغافل، ۷مرداد۹۴، کدخبر: ۹۲۲۷۸
۶- پایگاه اطلاع رسانی مقام معظم رهبری، ۷مرداد۹۴
۷- نساء/۱۲۸
۸- آل عمران/۱۵۹
۹- نهج البلاغه، ص۱۵۲-۱۵۶
۱۰- روزنامه حمایت، ۳ خرداد ۹۳ ، کدخبر: ۲۱۲۴
۱۱- پایگاه اطلاع رسانی مقام معظم رهبری، ۷مرداد ۹۴
۱۲- نساء/۱۱۴
۱۳- حسین نوری، مستدرک الوسائل، ج۱۲، ص۳۳۷
۱۴- حدیث ولایت، ج۴، ص۲۲۴
۱۵- مرتضی مطهری، حقوق زن در اسلام، ص۳۹۴
۱۶- طلاق/۲
۱۷- مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، جلد ۲۴، ص۲۲۴؛ هاشمی رفسنجانی، تفسیر راهنما، جلد۱۹، ص۱۳۲
۱۸- مطهری، نظام حقوق زن، ص۲۹۸ـ۲۹۹؛
۱۹- ابراهیم حسینی، حقوق خانوادگی و اجتماعی زن۲۳۱
۲۰- خبرگزاری فارس، ۵ اسفند۹۱، کدخبر: ۱۳۹۱۱۲۰۵۰۰۰۱۲۲
۲۱- بقره/۲۲۸
۲۲- عبد علی العروسی حویزی، تفسیر نورالثقلین، ج۵، ص۳۵۲
۲۳- محمد جوادمغنیه، تفسیر کاشف، جلد۱، ص۵۹۹؛ عبدالله جوادی آملی، تفسیر تسنیم، جلد ص۲۱۵؛ محمود طالقانی، پرتوی از قرآن، جلد۲،ص ۱۴۴
۲۴- محسن قرائتی، تفسیر نور،ج۱۰،ص۱۰۰٫
۲۵- علامّه طباطبایی، تفسیر المیزان، ج۲، ص۲۴۲؛ ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه ج۲، ص۱۳۷
۲۶- طلاق/ ۱
۲۷- طلاق/ ۶ .
۲۸- امام خمینی، تحریرالوسیله، ج۳، ص۶۱۷؛ مرتضی مطهری، آشنایی با قرآن، ج ۸، صفحه ۴۰ و ۴۱ و صفحه ۴۲-۳۱ .
۲۹- فلسفه اسرار احکام، محمد وحیدی، ص۳۳۴؛ علامه طباطبایی، تفسیر المیزان، جلد ۲، صفحه ۳۸۹ ابراهیم حسینی، حقوق خانوادگی و اجتماعی زن، ص۲۵۳ـ۲۵۴
۳۰- ابراهیم حسینی، حقوق خانوادگی و اجتماعی زن، ص ۲۵۵ـ۲۵۶
۳۱- خبرگزاری بین المللی قرآن، ۱۷تیر۱۳۹۳، کدخبر: ۱۴۲۷۱۰۳
۳۲- طلاق/۱
۳۳- طلاق/۶
۳۴- مرتضی مطهری، آشنایی با قرآن ج ۸، ص ۴۰ و ۴۱ و صفحه ۴۲-۳۱؛ محسن قرائتی، تفسیر نور، ج ۱، ص ۱۰۲ ؛ محمد حسین طباطبایی، تفسیر المیزان، ج۱۹، ص۵۲۵
سید رضا جباری
srjabbari.blog.ir