احسان در خانواده از دیدگاه قرآن
یکی از مفاهیم عام اخلاقی، مفهوم احسان است که به عنوان یکی از مفردات حوزه خانواده در قرآن، قابل بررسی و تبیین میباشد. این واژه با توجه به آیات ذیل مورد تحقیق قرار میگیرد:
«و وصینا الانسانَ بوالدیه حُسنا»(العنکبوت/۸) (۱).
«و بالوالدینِ احسانا»(البقره/۸۳).
احسان، از ریشه حسن میباشد و عبارت است از هر چیزی که موجب نشاط و سرور برای انسان شود(الراغب الاصفهانی، ۱۴۱۲: ۱۱۷)، احساس خوشی، رضایت و تحسین را در ما برانگیزد و با غرض و هدف مورد نظر موافقت و سازگاری داشته باشد. بعضی از اهل لغت ضد(ابن منظور، ۱۴۰۵، ج۱۳: ۱۱۴) یا نقیض(طریحی، ۱۳۷۵، ج۶: ۲۳۵) آن را قبح و بعضی سوء(الراغب الاصفهانی، ۱۱۷: ۱۴۱۲) دانستهاند. در کاربرد قرآنی، این واژه دارای دو مفهوم دانسته شده است؛ گاه در معنای احسان و بخشش به دیگران «احسِنْ کما احسَنَ اللهُ إلیک»(القصص/۷۷) (۲) و گاه در معنای انجام هر کار نیک و آنچه که بر امت اسلامی به صورت معروف واجب شده(طبرسی، ۱۴۰۶، ج۱: ۲۹۸) به کار رفته است.
«إن الذین آمنوا و عملوا الصالحاتِ إنا لا نُضیعُ اجرَ من احسنَ عملا»(الکهف/۳۰) (۳)
در این صورت، تمام نکات اخلاقی و مثبت را شامل میشود و دامنه کاربرد آن، هم امور دنیوی(اعم از خانواده و اجتماع) و هم امور دینی را در برمیگیرد، البته اثر و نتیجه عمل هر کسی، چه خوب و چه بد، علاوه بر این که بر غیر اثر میگذارد به خود او نیز برمیگردد.
«إنْ احسنتمْ احسنتم لانفسکم و إنْ اساتُم فَلها»(الاسراء/۷) (۴)
مقصود از این آیه، همانند آیه «من عملَ صالحا فلنفسه و من أساء فعلیها…» فصلت/۴۶) (۵) این نیست که کار نیک به نفع صاحبش و کار زشت به ضرر او تمام میشود؛ بلکه این است که اثر احسان به خود احسانکننده و اثر کار سوء نیز به خود او برمیگردد.
۱- رابطههای معنایی احسان
۱-۱- رابطه معنایی احسان و برّ
با توجه به آیات مرتبط با احسان و برّ و مؤلفههای معنایی این دو، از جمله در سوره لقمان و بقره، میتوان رابطه معنایی برّ و احسان را نیز ترسیم نمود. این دو در برخی از آیات رابطه جانشینی دارند و در معنای مترادف استعمال شدهاند. در آیات مرتبط با حوزه خانواده میتوان به این دو آیه استناد نمود: «و بالوالدین احسانا»(البقره/۸۳) و «و برّا بوالدیهِ و لم یکنْ جبّارا عصیّا»(مریم/۱۴) (۶) بر و احسان در این دو آیه، به خیرخواهی در حق پدر و مادر سفارش و تأکید مینماید. در آیات دیگر که بعداً متذکر خواهیم شد، مصادیق آنها بررسی میگردد.
۱ -۲- رابطه معنایی احسان و تقوی
الف. مؤلفههای معنایی محسنین
مؤلفههای معنایی محسنین، مشخصههایی هستند که ویژگیهای ممیز این مفهوم را از دیگر مفاهیم نشان میدهد. در آیات زیر این مؤلفهها به تفکیک ارائه شده است.
«و الذین جاهدوا فینا لنهدیّنهم سُبلنا و إن الله لمع المحسنین»(العنکبوت/۶۹) (۷).
«و بُشری للمحسنین إنّ الذین قالوا ربُنا اللهُ ثمّ استقاموا فلا خوفٌ علیهم و لا هم یحزنون»(الاحقاف/۱۲-۱۳) (۸).
«بلی من اسلمَ وجههُ للهِ و هو محسنٌ فلهُ اجرهُ عندَ ربهِ و لا خوفٌ علیهم و لا هم یحزنون»(البقره/۱۱۲) (۹).
«هُدیً و رحمهً للمحسنین الذین یُقیمون الصلاهَ و یؤتون الزکاهَ و هم بالآخره هم یوقنونَ اولئک علی هدیً من ربهم و اولئک هم المفلحون»(لقمان/۳-۵) (۱۰).
«اُعدتْ للمتقین الذین یُنفقونَ فی السّراء و الضّراء و الکاظمینَ الغیظَ و العافین عنِ الناسِ و اللهُ یحبُ المحسنین و الذین إذا فعلوا فاحشهً او ظلموا انفسهم ذکروا الله فاستغفروا لذنوبهم و من یغفرُ الذنوبَ الا اللهُ و لم یُصرّوا علی ما فعلوا و هُم یعلمون»(آل عمران/ ۱۳۳-۱۳۵) (۱۱).
در آیات مذکور مؤلفههای محسنین به شرح ذیل آمده است:
۱- اقامه نماز
۲- ایتاء زکات
۳- ایمان به آخرت
۴- استقامت در راه خدا
۵- تسلیم به خداوند
۶- انفاق در سختی و آسودگی
۷-تسلط بر خشم خود
۸- درگذشتن از خطای مردم
۹- جهاد در راه خدا
۱۰- استغفار در صورت ارتکاب گناه
ب. مؤلفههای معنایی متقین
مؤلفههای معنایی محسنین و متقین در قرآن، دارای نقاط اشتراک فراوانی است که از کنار هم قرار دادن آیات مربوط میتوان اشتراکات آنها را به دست آورد.
«هُدیً للمتقین الذین یؤمنونَ بالغیبِ و یقیمونَ الصلاه و مما رزقناهمْ یُنفقونَ و الذین یؤمنونَ بما اُنزلَ الیک و ما اُنزلَ من قبلک و بالآخره هم یوقنون اولئک علی هدیً من ربهم و اولئک هم المفلحون»(البقره/۲-۵) (۱۲).
«و سارِعوا الی مغفرهٍ من ربکم و جنهٍ عرضُها السماوات و الارضُ اُعدّت للمتقین الذین یُنفقون فی السّراء و الضّراء و الکاظمین الغیظ و العافین عن الناسِ و اللهُ یحب المحسنین»(آل عمران/ ۱۳۳-۱۳۴) (۱۳).
«لیس البرّ انْ تولّوا وجوهکم قِبل المشرق و المغربِ و لکن البرّ من آمنَ بالله و الیوم الآخرِ و الملائکه و الکتابِ و النبیین و آتی المال علی حُبه ذوی القربی و الیتامی و المساکینَ و ابن السبیل و السائلینَ و فی الرّقاب و اقام الصلاه و آتی الزکاهَ و الموفون بعهدهم إذا عاهدوا و الصّابرین فی البأساء و الضراء و حین البأسِ اولئک الذین صدقوا و اولئک هم المتقون»(البقره/۱۷۷) (۱۴).
«و الذی جاء بالصدق و صدّق به اولئک همُ المتقون لهم ما یشاءونَ عند ربهم ذلکَ جزاءُ المحسنین»(الزمر/۳۳-۳۴) (۱۵).
مؤلفههای مورد بحث به شرح ذیل میباشد:
۱- ایمان به خدا
۲- ایمان به غیب
۳- اقامه نماز
۴- ایتاء زکات
۵- انفاق مال
۶- ایمان به کتاب خدا
۷- ایمان به آخرت
۸- ایمان به ملائکه
۹- ایمان به پیامبران
۱۰- وفای به عهد
۱۱- صبر در سختیها
با مقایسه مؤلفههای معنایی محسنین و متقین در آیات، میتوان همپوشانی آنها را به دست آورد و گفت از نظر قرآن، متقین نسبت به محسنین همانند ابرار شمول معنایی دارد. این دو در مؤلفههای ایمان به غیب، اقامه نماز، ایتاء زکات، انفاق مال، ایمان به آخرت، صبر در سختیها و استقامت در راه خدا مشترک بوده، در دیگر مؤلفهها متفاوت میباشند.
در آیات بالا، محسنین و متقین جانشین هم میباشند و در برخی دیگر همنشین هم معرفی شدهاند. در آیاتی که این دو همنشین هم قرار گرفتهاند، مکمل معنای یکدیگر میباشند. تقوی به عنوان یک عامل بازدارنده و احسان یک عامل حرکت آفرین در کنار هم قرار گرفتهاند، که مجموعاً ترک گناه و انجام فرایض و مستحبات را شامل میشود.(طبرسی، ۱۴۰۶، ج۸: ۷۶۷) «قُل یا عبادِ الذین آمنوا اتقوا ربکم للذین احسنوا فی هذه الدنیا حسنهٌ»(الزمر/۱۰) (۱۶) و «و إن تحسنوا و تتقوا فإنّ الله کان بما تعملون خبیرا»(النساء/ ۱۲۸) (۱۷).
۲-تقابلهای معنایی احسان
۲ -۱-تقابل احسان و ظلم
ظلم در اصل به معنای انحراف از حد وسط و میانه یا وضع شیء در غیرموضع خود آمده است.(ابن منظور، ۱۴۰۵، ج۱۲: ۳۷۳) در قرآن، ظلم معنای وسیعی دارد که هر گونه شرک، بدکاری و خلافکاری را اعم از ظلم به دیگران یا ظلم بر نفس، به معنای منع حق از مستحق را شامل میشود.
«فلا تعتدوها و من یتعدّ حدود اللهِ فاولئک همُ الظالمون»(البقره/۲۲۹) (۱۸).
«إنّ الشرک لظلمٌ عظیم»(لقمان/۱۳) (۱۹) لقمان قبل از هر نصیحتی از توحید، یکتاپرستی و عبادت خداوند متعال بحث میکند و شرک را به عنوان بزرگترین ظلم معرفی مینماید؛ زیرا در شرک، عبادت در غیر موضع خودش و در غیر وجه الله انجام گرفته است.(فخر رازی، ۱۴۲۰، ج۹: ۱۲۰) عظمت هر عملی به عظمت اثر آن است؛ عظمت معصیت به عظمت کسی است که از او فرمان برده نمی شود. چون نافرمانی در اینجا نافرمانی خداست، پس شرک ستم عظیمی هم به نفس خود است و هم به خدا. (طباطبایی، ۱۴۱۷، ج۱۶: ۲۱۵). اگر پایههای ایمان به خدا متزلزل گردد و احساس مسؤولیت در برابر پروردگار از میان برود و عدالت اجتماعی جای خود را به ظلم و ستم بسپارد، امنیت در چنین جامعهای وجود نخواهد داشت، آرامش روحی نیز برای هیچ کس باقی نخواهد ماند. زیرا امنیت و آرامش روحی تنها موقعی به دست میآید که دو اصل ایمان و عدالت اجتماعی بر جوامع انسانی حکومت کند.(مکارم شیرازی، ۱۳۷۴، ج۵: ۳۲۱).
«و من یتعدّ حدودَ اللهِ فقد ظلم نفسهُ»(الطلاق/۱) (۲۰) و اگر حدود خدا پاسداری نشود، حقوق مردم نیز مورد تعدی و تجاوز قرار خواهد گرفت؛ زیرا حدود خدا موافق با مصلحت انسانهاست و اگر شخصی حقوق دیگران را در معرض تعدی قرار دهد، دیگری نیز حقوق او را در معرض تجاوز قرار خواهد داد.
قرآن با مقابل هم قرار دادن محسنین و ظالمین، خود را بشارتی برای محسنین و انذاری برای ظالمین معرفی میکند. در این آیات ظالم و محسن نسبت به هم تقابل معنایی دارند.
«و هذا کتبٌ مصدّقٌ لسانا عربیّاً لینذر الذین ظلموا و بُشری للمحسنین»(الاحقاف/۱۲) (۲۱)
«و بارکنا علیه و علی إسحاقَ و من ذریتهما محسنٌ و ظالمٌ لنفسه مبینٌ»(الصافات/۱۱۳) (۲۲).
۲-۲- تقابل احسان و اسائه
در آیه زیر، احسان و اسائه، با هم تقابل معنایی دارند؛ پس میتوان مؤلفههای مقابل احسان را در اسائه پیدا نمود.
«لیجزی الذین اساءوا بما عملوا و یجزی الذین احسنوا بالحُسنی الذین یجتنبون کبائرالإثم و الفواحش إلا اللمم.»(النجم/۳۱) (۲۳) در این آیه، محسن به کسی اطلاق میشود که از گناهان کبیره اجتناب میکند و گاهی ممکن است به گناهان صغیره نزدیک شود. بنابراین، مسیء به شخصی اطلاق میشود که نه تنها از گناهان صغیره اجتناب نمی کند، بلکه مرتکب گناهان کبیره و فواحش نیز میشود. به این ترتیب، احسان و اسائه در بخشی از معنا(لمم) همپوشانی داشته و در بخشی(اثم) با هم تقابل معنایی دارند. با توجه به تقابل معنایی اثم و عدوان با تقوا و برّ، میتوان با تأکید بیشتری رابطه معنایی تقوا، بر و احسان را ثابت نمود.
۳- مصادیق احسان
۳ -۱- قول کریم
قول کریم یکی از مهمترین مصادیق احسان به والدین و شیوه برخورد با آنان است که قرآن، توجه ویژهای به آن نشان داده و در مواردی که توصیه و تأکید به خیرخواهی نموده، از این واژه یا واژههای جانشین استفاده کرده است.
کریم از نظر لغوی به انواع خیر و شرف و فضل گفته میشود و اسمی است برای کارهای نیک که ظاهر و مشخص است. قول کریم گفتاری را گویند که سنجیده و بزرگوارانه و در نهایت فروتنی و تواضع باشد. در قرآن کریم” لا تنهر” از ماده نهر به معنای راندن توأم با خشونت، رنجاندن(طریحی، ۱۳۷۵، ج۳: ۵۰۳)، فریاد زدن، درشت حرف زدن و بی احترامی است که با قول کریم تقابل معنایی دارد.(الزمخشری، ۱۴۰۷، ج۲: ۶۵۸) احتمالاً ریشه آن با نهر آب جاری یکی است؛ زیرا در نهر هم آب با شدت رانده میشود. «و فجّرنا خلالَهما نهَرا»(الکهف/۳۳) (۲۴).
«و قضی ربک ألا تعبدوا الا ایاهُ و بالوالدین احسانا إما یبلُغنّ عندک الکبرَ احدهما او کلاهما فلا تقل لهما اُفٍّ و لا تنهرهما و قل لهما قولاً کریما»(الاسراء/۲۳) (۲۵).
این آیه یکی از روشنترین مصادیق احسان به والدین و شیوه برخورد با آنان را نام میبرد و از کمترین اهانتی به آنان حتی به اندازه افّ نهی کرده و آن را بعد از شرک ورزیدن به خدا از بزرگترین گناهان کبیره معرفی میکند.(طباطبایی، ۱۴۱۷، ج۱۳: ۱۷۹) چنانکه در روایات آمده است: «کوچکترین عملی که موجب عاق و نفرین پدر و مادر میشود گفتن کلمه اف است چنانچه خداوند از این کلمه کوچکتر میدانست هر آینه از آن نهی میکرد»(کلینی، ۱۳۶۵، ج۲: ۳۴۸) (۲۶).
افّ در اصل به معنای هر چیز کثیف و آلوده است و بعضی به چرکی اطلاق کردهاند، که در زیر ناخن جمع میشود که هم ناچیز است و هم آلوده.(الراغب الاصفهانی، ۱۴۱۲: ۱۵) بعضی دیگر گفتهاند این کلمه از آن نشأت گرفته است که هرگاه خاک یا خاکستر مختصری روی بدن یا لباس انسان بریزد، انسان با دمیدن بر آن، آن را از خود دور میکند، صدایی که از دهان انسان در این موقع بیرون میآید، چیزی است شبیه اوف یا اف که توسعه یافته و در معنی اظهار ناراحتی، تنفر و خشم، مخصوصاً از چیزهای کوچک، به کار رفته است. لذا این کلمه را در اصل، اسم صوت دانسته اند(صدایی که به هنگام اظهار نفرت یا ابراز تألم و درد جزئی، مانند آخ، یا فوت کردن چیز آلودهای از دهان انسان خارج میشود). (مکارم شیرازی، ۱۳۷۶، ج۱۲: ۸۴).
این کلمه اصطلاحاً در مقام توهین و تحقیر به کار برده میشود. قرآن ابتدا از کوچکترین اهانت و توهینی به پدر و مادر باز میدارد. «و الذی قال لولدیه اُفٍ لکما»(الاحقاف/۱۷) (۲۷) سپس قرآن از مخالفتهای شدید و تند منع میکند(الزحیلی، ۱۴۱۸، ج۱۵: ۵۵) «و لا تنهرهما»(الاسراء/۲۳) (۲۸) ؛ و افرادی را که مخالفت میورزند، نقطه مقابل کسانی میداند که تسلیم اوامر خداوند هستند و با اخلاص به والدین خود احسان میکنند و هم در نهایت تواضع و ادب با آنها سخن میگویند. با توجه به آیه فوق نه تنها باید از برخورد تند با پدر و مادر پرهیز کرد، بلکه در محضر آنان باید گفتار کریمانه و بزرگوارانه داشت. یعنی در مقابل پدر و مادر علاوه بر این که حرف خوب باید زد، خوب نیز باید صحبت کرد. این دو، رکن اساسی در حفظ کرامت والدین است.(جوادی آملی، ۱۳۷۹: ۳۳۱).
در آیات دیگر واژههایی مانند قول معروف، قول حسن، قول لین و قول میسور که در بخشهایی از معنا با قول کریم مشترک هستند، فراوان دیده میشود، برای روشنتر شدن معنای کریم، به بررسی واژههای این حوزه معنایی و به عبارتی دیگر، واژههای جانشین کریم میپردازیم.
۳ -۲-قول حسن
واژه حسن نیز مانند کریم، به معنای هر چیز خیر و نیکو آمده است و در آیات دیگر، از جمله در حوزه مسائل اجتماعی، توصیه به گفتاری نیکو دارد. قرآن با دستور به رفق و مدارا در این زمینه میفرماید تا زمانی که با تحریک عواطف انسانها و با موعظه و اندرز میتوان آنان را به طرف حق متوجه ساخت، نباید از راههای دیگری وارد شد. قرآن هم در امور دینی، چه در مواجهه با فساق: «ادعُ الی سبیل ربّک بالحکمهِ و الموعظهِ الحسنه»(النحل/۱۲۵) (۲۹)، چه در مواجهه با مردم عادی «و لو کنتَ فظّاً غلیظ القلب لانفضوا من حولک»(آل عمران/۱۵۹) (۳۰) و چه در امور دنیوی «و قولوا للناسِ حُسنا»(البقره/۸۳) (۳۱)، تا زمانی که با تلطف و مهربانی امکان دستیابی به اهداف مورد نظر باشد، توصیه به گفتاری نیکو میکند. گفتاری که شاید دشمنان سرسخت را به دوستانی گرم و صمیمی مبدل کند.
«و لا تستوی الحسنهُ و لا السیئهُ ادفع بالتی هی احسنُ فإذا الذی بینکَ و بینهُ عداوهٌ کانهُ ولیٌ حمیمٌ»(فصلت/۳۴) (۳۲).
امام باقر علیه السلام در توضیح آیه «و قولوا للناس حُسنا» می فرمایند: «مقصود از این آیه آن است که بهترین سخنی را که دوست دارید به شما بگویند، به مردم بگویید».(کلینی، ۱۳۶۵، ج۲: ۱۶۵).
۳-۳- قول لیّن
واژه دیگری که در آیات قرآن، جانشین کریم و حسن میباشد، لیّن است. لیّن در لغت به معنای نرم و منعطف، و ضد خشونت میباشد.(ابن منظور، ۱۴۰۵، ج۱۳: ۳۹۴) و در قرآن کریم نیز به همین معنا در آیات متعددی آمده است:
«و ألنّا لهُ الحدیدَ»(سبأ/۱۰) (۳۳).
«تقشَعرُّ منهُ جلودُ الذین یخشونَ ربهم ثمّ تلینُ جلودهم و قلوبهم الی ذکرالله»(الزمر/۲۳) (۳۴).
این واژه در آیه دیگری در تقابل معنایی با فظ و غلیظ القلب آمده است. چنان که در مورد پیامبرگرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) میفرماید: «فبما رحمه من الله لِنتَ لهم و لو کنتَ فظّاً غلیظ القلبِ لانفضوا من حولک»(آل عمران/۱۵۹) (۳۵).
فظ در لغت به معنی کسی است که سخنانش تند و خشن است(ابن احمد، ۱۴۱۴، ج۸: ۱۵۳) و غلیظ القلب به کسی اطلاق میشود که سنگدل و بی رحم باشد و عملاً انعطاف و محبتی نشان ندهد بنابراین، این دو کلمه گر چه هر دو به معنی خشونت است، اما یکی غالباً برای خشونت در سخن و دیگری در مورد خشونت در عمل به کار میرود. (مکارم شیرازی، ۱۳۷۴، ج۳: ۱۴۲) در آیه موردنظر نیز بحث از قول ملایم و نرم میباشد.
«فقولا لهُ قولاً لینا»(۳۶) (طه/۴۴).
برای نفوذ در قلوب مردم، حتی افراد گمراه و آلوده، نخستین دستور قرآن برخورد ملایم و توأم با مهر و عواطف است. در این آیه حتی در مقابل فرعون دستور به خویشتنداری میدهد تا شاید بتوان با این روش این گونه افراد را جذب نمود.
۳ -۴- قول معروف
قول معروف نیز از جمله واژههایی است که در بعضی از آیات، جانشین کریم و واژههای هم معنا میباشد. معروف، گفتار یا کرداری است که چون از نظر عقل و شرع نیکوست، مردم آن را دوست دارند، و منکر گفتار یا کرداری است که مردم به خاطر زشتی اش نمی پسندند «و إنهم لیقولون منکرا من القولِ»(المجادله/۲) (۳۷) آیه کریمه «و قولوا لهم قولاً معروفا»(النساء/۸) (۳۸) خطاب به کسانی که مسؤولیت ایتام را به عهده میگیرند، میفرماید: با یتیمان به طور شایسته یعنی با نرمی و خوش زبانی سخن بگوئید. در آیه «فلا تخضَعنَ بالقولِ فیطمع الذی فی قلبهِ مرضٌ و قُلنَ قولا معروفا»(الاحزاب/ ۳۲) (۳۹) که در مورد همسران پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) است، «فلا تخضعنَ بالقولِ» اشاره به کیفیت سخن، و عبارت«قُلنَ قولاً معروفا» اشاره به محتوای سخن دارد و هر گونه گفتار باطل، بیهوده، گناه آلود و مخالف حق را نفی کرده، بیانی را توصیه میکند که شرع و عقل میپسندد.
۳ -۵- قول میسور
میسور از ماده یسر به معنای راحت و آسان است، قول میسور، گفتاری است که گفتنش سهل و آسان میباشد.«فقل لهم قولا میسورا»(الاسراء/۲۸) (۴۰). مفسران نیز مفهوم وسیعی برای آن قائل شدهاند که هر گونه سخن نیک(قول حسن)، برخورد توأم با احترام و محبت(قول لین)، و متعارف را که انسان موجب تکلف نشود؛ (قول معروف)، دربرمیگیرد(فخررازی، ۱۴۲۰، ج۷: ۳۲۹).
۳ -۶- قول سدید
بعضی سدید را از ماده سد به معنای محکم و استوار و خللناپذیر، و موافق حق و واقع دانستهاند و قول سدید را سخنی دانسته که همچون سد محکمی جلو امواج فساد و باطل را میگیرد. بعضی آن را از ماده سداد به معنای اصابت رأی و داشتن رشاد دانستهاند. بنابراین، سدید کلامی است که مطابق واقع است و لغو هم نمی باشد، و اگر فایده دارد فایده اش چون سخن چینی و امثال آن، غیرمشروع نیست.(طباطبایی، ۱۴۱۷، ج۱۶: ۳۴۷) قرآن در این آیه بر مؤمن لازم میداند، که به راستی آنچه میگوید، مطمئن باشد و گفتار خود را بیازماید تا مایه فساد یا لغو نباشد. «یا ایها الذین آمنوا اتقوا الله و قولوا قولا سدیدا»(الاحزاب/۷۰) (۴۱) و «فلیتقوا الله و لیقولوا قولا سدیدا»(النساء/۹) (۴۲). گاهی میتوان قول را کنایه از «رفتار» گرفت برای این که غالباً بین گفتار و رفتار ملازمه هست. در این آیه نیز بعید نیست که مقصود رفتار باشد چون کلمه «قول» اگر با صفت«سدید» توصیف شود، بدین معنا خواهد بود که این قول قابل آن هست که به آن معتقد شد و مطابقش عمل کرد.
از مجموعه آیاتی که در آنها واژه قول، همنشین با واژههای دیگر است، چنین به دست میآید که قرآن در هر موقعیتی با توجه به شرایط موجود، بهترین روش در نحوه بیان و گفتار را توصیه میکند؛ توصیه به کلامی که بیشترین تأثیر را در مخاطب داشته باشد. در جایی توصیه به قولی لین میکند که توأم با آرامش و تواضع باشد، در جایی توصیه به مدارا و در جایی دیگر سفارش به محکم و استوار بودن بیان میکند. در حوزه خانواده بیشترین توصیه، در کلام توأم با احترام متقابل و حفظ کرامت انسانی دیده میشود. خود نیز با لحنی متفاوت به بیان احکام اخلاقی بخصوص در حوزه خانواده پرداخته است.
پینوشتها
۱-کسانی را که ایمان آوردند و کردارهای شایسته کردند در زمره صالحان درآوریم.
۲- و هم چنان که خدا به تو نیکی کرده نیکی کن.
۳-کسانی که ایمان آوردهاند و کارهای شایسته کردهاند، بدانند که ما پاداش نیکوکاران را ضایع نمی کنیم.
۴- اگر نیکی کنید به خود میکنید، و اگر بدی کنید به خود میکنید.
۵- هرکس که کاری شایسته کند، به سود خود اوست و هر که بد کند به زیان اوست. و پروردگار تو به بندگان ستم روا نمی دارد.
۶- به پدر و مادر نیکی میکرد و جبار و گردنکش نبود.
۷- کسانی را که در راه ما مجاهدت کنند، به راههای خویش هدایتشان میکنیم، و خدا با نیکوکاران است.
۸- (و پیش از آن کتاب موسی راهنما و رحمت بود. و این، کتابی است تصدیقکننده آن، به زبان عربی، تا ستمکاران را بیمی) و نیکوکاران را مژدهای باشد. هر آینه آنان که گفتند که پروردگار ما الله است و سپس پایداری ورزیدند، بیمی بر آنها نیست و اندوهگین نمی شوند.
۹-آری، هر کس که از روی اخلاص رو به خدا کند و نیکوکار بود، پاداشش را از پروردگارش خواهد گرفت و دستخوش بیم و اندوه نمی شود.
۱۰- نیکوکاران را هدایت و رحمتی است: آنان که نماز میگزارند و زکات میدهند و به آخرت یقین دارند. اینان از جانب پروردگارشان هدایت یافتهاند و اینان رستگارانند.
۱۱- (بر یکدیگر پیشی گیرید برای آمرزش پروردگار خویش و رسیدن به آن بهشت که پهنایش به قدر همه آسمانها و زمین است) و برای پرهیزگاران مهیا شده است. آن کسان که در توانگری و تنگدستی انفاق میکنند و خشم خویش فرو میخورند و از خطای مردم در میگذرند. خدا نیکوکاران را دوست دارد و آن کسان که چون مرتکب کاری زشت شوند یا به خود ستمی کنند، خدا را یاد میکنند و برای گناهان خویش آمرزش میخواهند و کیست جز خدا که گناهان را بیامرزد؟ و چون به زشتی گناه آگاهند در آنچه میکردند پای نفشرند.
۱۲- این است همان کتابی که در آن هیچ شکی نیست. پرهیزگاران را راهنماست: آنان که به غیب ایمان میآورند و نماز میگزارند، و از آنچه روزیشان داده ایم انفاق میکنند، و آنان که به آنچه بر تو و بر پیامبران پیش از تو نازل شده است ایمان میآورند و به آخرت یقین دارند. ایشان از سوی پروردگارشان قرین هدایتند، و خود رستگارانند.
۱۳- بر یکدیگر پیشی گیرید برای آمرزش پروردگار خویش و رسیدن به آن بهشت که پهنایش به قدر همه آسمانها و زمین است و برای پرهیزگاران مهیا شده است. آن کسان که در توانگری و تنگدستی انفاق میکنند و خشم خویش فرومی خورند و از خطای مردم درمیگذرند. خدا نیکوکاران را دوست دارد.
۱۴- نیکی آن نیست که روی خود به جانب مشرق و مغرب کنید، بلکه نیکوکار کسی است که به خدا و روز بازپسین و فرشتگان و کتاب خدا و پیامبران ایمان آورد. و مال خود را، با آنکه دوستش دارد، به خویشاوندان و یتیمان و درماندگان و مسافران و گدایان و دربندماندگان ببخشد. و نماز بگزارد و زکات بدهد. و نیز کسانی هستند که چون عهدی میبندند بدان وفا میکنند. و آنان که در بینوایی و بیماری و به هنگام جنگ صبر میکنند، اینان راستگویان و پرهیزگارانند.
۱۵- و کسی که سخن راست آورد و تصدیقش کرد، آنان پرهیزگارانند. برایشان هرچه بخواهند در نزد پروردگارشان مهیاست. این است پاداش نیکوکاران.
۱۶-بگو: ای بندگان من که ایمان آورده اید، از پروردگارتان بترسید. برای آنان که در حیات این جهانی نیکی کردهاند، پاداش نیک است. و زمین خدا پهناور است. مزد صابران بی حساب و کامل ادا میشود.
۱۷- و اگر نیکی و پرهیزگاری کنید خدا به هرچه میکنید آگاه است.
۱۸- اینها حدود خدا است. از آن تجاوز مکنید که ستمکاران از حدود خدا تجاوز میکنند.
۱۹- (و لقمان به پسرش گفت- و او را پند میداد- که: ای پسرک من، به خدا شرک میاور)، زیرا شرک ستمی است بزرگ.
۲۰- و هر که از آن(احکام خدا) تجاوز کند به خود ستم کرده است.
۲۱- و این، کتابی است تصدیقکننده آن، به زبان عربی، تا ستمکاران را بیمی و نیکوکاران را مژدهای باشد.
۲۲- او و اسحاق را برکت دادیم. و از فرزندانشان بعضی نیکوکار هستند و بعضی به آشکارا بر خود ستمکار.
۲۳- (از آنِ خداست هر چه در آسمانها و هرچه در زمین است)، تا بدکاران را در برابر اعمالشان کیفر دهد و نیکوکاران را به کردار نیکشان پاداش.
۲۴-(آن دو تاکستان، میوه خود را میدادند بی هیچ کم و کاست). و نهری بین آن دو جاری گردانیدیم.
۲۵- پروردگارت مقرر داشت که جز او را نپرستید و به پدر و مادر نیکی کنید. هرگاه تا تو زنده هستی هر دو یا یکی از آن دو سالخورده شوند، آنان را میازار و به درشتی خطاب مکن و با آنان به اکرام سخن بگوی.
۲۶- «ادنی العُقوق افٍّ و لو علم الله عزّ وجل شیئاً اهونَ منهُ لنهی عنهُ».
۲۷- و آن که به پدر و مادرش گفت: اف بر شما.
۲۸- آنان را میازار.
۲۹-مردم را با حکمت و اندرز نیکو به راه پروردگارت بخوان.
۳۰- اگر تندخو و سخت دل میبودی از گرد تو پراکنده میشدند.
۳۱- و به مردمان سخن نیک گویید.
۳۲- خوبی و بدی برابر نیستند. همواره به نیکوترین وجهی پاسخ ده، تا کسی که میان تو و او دشمنی است چون دوست مهربان تو گردد.
۳۳- و آهن را برایش نرم کردیم.
۳۴- (خدا بهترین سخن را نازل کرده است. کتابی متشابه و دو تا دو تا)، که از تلاوت آن کسانی را که از پروردگارشان میترسند از خوف تن بلرزد. سپس تن و جانشان به یاد خدا بیارامد.
۳۵- به سبب رحمت خداست که تو با آنها اینچنین خوشخوی و مهربان هستی. اگر تندخو و سخت دل میبودی از گرد تو پراکنده میشدند.
۳۶-با او به نرمی سخن گویید، شاید پند گیرد، یا بترسد.
۳۷- و سخنی ناپسند و دروغ است که میگویند.
۳۸- و با آنان به نیکویی سخن گویید.
۳۹- پس به نرمی سخن مگویید تا آن مردی که در قلب او مرضی هست به طمع افتد. و سخن پسندیده بگویید.
۴۰- پس با آنها به نرمی سخن بگوی.
۴۱-ای کسانی که ایمان آورده اید، از خدا بترسید و سخن درست بگویید.
۴۲-باید که از خدای بترسند و سخن عادلانه و به صواب گویند.
منبع: مهدوی کنی، صدیقه؛ (۱۳۸۸) ؛ ساختار گزارههای اخلاقی قرآن(رویکردی معناشناختی)، تهران: دانشگاه امام صادق(علیه السلام)، چاپ دوم ۱۳۸۹