اشاره:
عالم وارسته، عارف مهذب، فقیه مودب، اصولی آگاه و واعظ نکته پرداز حاج شیخ محمد لطیف مولوی فرزند روحانی عالی قدر شیخ محمد شریف مولوی در اواخر قرن گذشته در شهر کابل پا به عرصه حیات گذاشت. بدون تردید وی یکی از علمای بزرگ افغانستان است که به دلیل مهاجرت از وطن و اقامت طولانی مدت در خارج از میهن، مقام و شخصیت وی ناشناخته و گمنام باقی مانده است.
ولادت
در باره تاریخ دقیق تولد و تحصیلات و اساتید داخلی و خارجی وی، چیزی نمیدانیم همان گونه که در باره شخصیت علمی و زندگی پدر دانشمند وی معلوماتی نداریم. آن چه در برخی منابع و کتابها در باره نامبرده آمده است، خاطرات پراکنده و لطایف کوتاهی است که نشانگر روحیه انقلابی، تفکر مبارزاتی، اخلاق پسندیده اسلامی، بیان خوش و شیرین، سرعت انتفال و حضور ذهن وی است.
شیخ محمد لطیف مولوی، بنابر اسناد موجود با علمای بزرگ و برخی مراجع مراوده و مصاحبت داشته که این امر و مطایبههای وی با برخی مراجع تقلید وقت گواه توجه آنان نسبت به عالم یاد شده و مقام ارجمند علمی و اخلاقی اوست. آقای شریف رازی در باره وی آورده است: «حجت الاسلام حاج شیخ محمد لطیف مولوی بن العالم الجلیل شیخ محمد شریف از علمای معاصر ماست. وی که تابع افغان است در زمان گذشته ساکن مشهد بود و در مسجد گوهر شاد اقامه جماعت داشت و بعد از نماز، احکام دین را بیان کرده و مردم را موعظه می ظکردند تا شبی بریا نماز میآیند و چون مشغول میشوند در اثنای نماز متوجه میشوند که وضو ندارند پس رو به مردم کرده و میگویند نماز خود را تمام کنید زیرا من وضو ندارم پس وضو ساخته ادای فریضه کرده و پس از نماز بر طبق معمولش منبر رفته و در اول با بیان ملیح و صریح میگوید:معتدای بیطهارت مولوی..[۱]
مولوی چنان که اشاره شد عالمی مبارز و مجاهد بود و در برابر منکرات با شجاعت و قاطعیت موضعگیری میکرد و از اعتراض طریح و مقابله خود داری نمیکرد. از این رو رژیم ضد اسلامی و دیکتاتور رضا شاه تصمیم به تبعید وی گرفت: «به عتبات عالیات تبعید نمودند و تا کنون (۱۳۵۴ش) که بیش از نود سال از عمرش میگذرد در آن سامان به سر میبرد. در کربلا از ملازمین و اصحات مرحوم آیتالله العظمی حاج آقا حسین قمی بود و در سفری با آیتالله حاج سید عبدالله طاهری شیرازی بریا زیارت ارض اقدس به ایران آمد. سال ۱۳۶۹ ق در شهرری وارد و چند شبی در صحن مطهر حضرت عبدالعظیم منبر رفته مردم را موعظه کرد.»[۲]
وی دارای حضور ذهن، طبع لطیف و سرعت انتقال بود. از جهره گشاده و روحیهای شاد بر خوردار بوده است. با آن که به سنین کهولت رسیده بود در کربلا با دختر جوانی ازدواج کرد. این امر بعدها در مسافرتی که به ایران نمود زمینه مطایبه علمی نامبرده با دوست قدیمی اش حضرت آیتالله سید محمد تقی خوانساری شد که در میان علما بسیار شهرت یافت. در گنجینه دانشمندان در این باره آمده است.
اقای مولوی کابلی، عالمی ظریف وخوش بین و خلیق و دارای حکایات لطیفه و نوادر ظریقه است از ظرایف و لطایف او، مطایبه علمی او با مرحوم آیتالله حاج سید محمد تقی خوانساری(ره) است که معروف میان دانشمندان میباشد و آن چنین است که در سفر مزبور از مرحوم آقای خوانساری عیادت کرد. پس آن مرحوم فرمودند: آقای مولوی! شیندم که شما در کربلا دو شیزهای گرفتهای ؟ گفتند: بلی از برکات جر کرام شما. آقای خوانساری فرمودند: اقای مولوی! مگر از شما هم در این سن قیامی میشود؟! آقای مولوی فوری گفتند: آری ولی قیام متصل به رکوع!! جناب مولوی کابلی از عالمان مبارز و خطبای صریج لهجه و شجاع بود. علت تبعید وی از مشهد نیز انتقاد دایم از فساد، استبداد و وابستگی رژیم رضا شاه بود که در سخنرانی های همیشگی وی پسی از انجام فریضه مغرب و عشا در مسجد گوهر شاد، مطرح میشد. مصرع اول بیتی که پس از نماز یاد شده برای مردم خواند در منبع مورد استناد نیامده بود و آن بین این است:
پادشاه بیعدالت پهلوی مقتدای بیطهارت مولوی
وی پس از اخراج از مشهد که به دست عوامل رضا خان صورت گرفت احتمالا به هند رفت و پس از مدتی به عتبات عالیات مسافرت نمود و زا یاران نزدیک مرحوم قمی گردیده در صحن اباعبدالله (علیه السلام) به سخنرانی و مسأله گویی پس از ادای فریضه مغرب و عشا میپرداخت.
پس از رحلت مرجع تقلید یاد شده، کابلی به سید ابوالحسین اصفهاین مراجعه نمود و ملازم خاص و همکار نزدیک وی گردید؛ وهم چنان به تبلیغ دین و ترویج معارف اهلبیت (علیه السلام) ادامه داد. با در گذشت سید ابوالحسین اصفهانی، نامبرده در ترجیح مصاحبت و همکاری آیات عظام سید محسن حکیم، سید محمود شاهرودی و دیگران متحیر شده چنان که خود در یکی از سخنرانی هایش به مناسبت در گذشت مرجع یاد شده در حضور جمع کثیری از علما، طلاب و موسسان به ویژه آقایان حکیم و شاهرودی با صراحت و شجاعت غیر منتظره و شگفت انگیز بیان داشت: «در این مورد متوسل به قرآن مجید شدم و استخاره گرفتم که در خدمت کدام یک از مراجع موجود مراجعه و اعلام همکاری نمایم؛ در اتخاره ظام این آیه شریفه آمد: و من الیل فتهجد به نافله لک عسی این یبعثک ربک مقامام محمودا. در نتیجه به آیتالله سید محمد شاهرودی مراجعه نمودم.
وفات
در حدود سال های ۲-۱۳۵۱ که مولوی مانند سایر علما و فضلای کشور از عراق رانده شد در حالی که از کسالت مزاج و کهولت سن رنج میبرد وارد حوزه علمیه قم شد و پس از چندی در اثر بیماری مزبور و مشکلات گوناگون به دیار باقی شتافت.
یکی از مدرسان حوزه علمیه قم نقل میکند:
روزی از سمت فیضیه و میان آستانه در حال ورود به صحن حضرت معصومه (س) بود که با قاری یزدی که قبلا در صحن امیرالمومنین (ع) با صوت خوش و زیبا قرآن تلاوت میکرد، بر خوردم او در حال حزن و اندوه گفت فلانی این تابوت را میبینی که به طور بسیار غریبانه چهار تا حمال حمل و تشییع میکند: این جنازه مرحوم مولوی کابلی است. استاد یاد شده افزود: واقعا تأثر انگیز بود آن شخصیت ارزشمند و عالم محترم این چنین گمنام و بیکس در گذشت و چنین غریبانه مانند مولایش حضرت موسیبن جعفر(ع) بر دوش چهار تا حمال تشییع میگردید.